رَسول (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رَسول (به فتح راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای برخاسته است و جمع آن
رُسُل میباشد.
رَسول به معنای برخاسته است.
رسول گاهی به پیام اطلاق میشود مثل قول شاعر «
اَلَا اَبْلِغْ اَبَا حَفْصٍ رَسُولًا» و گاهی به شخص پیام آور
ارسال بمعنی فرستادن و تسلیط... و
رسول به معنی فرستاده شده است.
در
اقرب گوید:
رسول اسم است به معنی
رسالت و اصل آن مصدر است و نیز به معنی
مرسل و فرستاده شده است.
خلاصه آنکه
رسول در اصل مصدر و در اطلاق
قرآن بمعنی فرستاده و پیام آور است.
به مواردی از
رَسولکه در
قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ ما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ) (تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ) جمع رسول در قرآن فقط رسل آمده مثل آیه فوق
(أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ) مرسل بمعنى فرستاده شده است.جمع آن مرسلون است و مرسلات.
(قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ) (وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً) جمع مرسله است. مرسل (بكسر سين) اسم فاعل بمعنى فرستنده و رها كننده است.
(وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ) جمع آن مرسلون است.
(وَ لكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ) (يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي) جمع آن رسالات است.
(أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي) رسالت (بكسر اول و گاهى مفتوح آيد) اسم است بمعنى پيام (اقرب- قاموس)
(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ) (وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ) (وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ) (فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ) ارسال بمعنى فرستادن است خواه فرستادن پيامبر باشد يا باد يا عذاب يا معجزه و غيره. اهل لغت براى آن معانى ديگرى نيز گفتهاند كه عبارت اخراى معناى فوق است. مىبينيد كه ارسال در فرستادههاى مختلف بكار رفته است.
(لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَ مَعَكَ بَنِي إِسْرائِيلَ)ارسال در اينجا بمعنى رها كردن است كه عبارت اخراى فرستادن باشد.
(أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ) (فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ) در صحاح و قاموس گفته: چون فعول و فعيل در آن مفرد و جمع و مذكر و مؤنث مساوى است لذا بجاى رسول رسل نيامده است در مجمع گويد: رسول مفرد و در معنى جمع است ناگفته نماند نظير اين آيه در سوره طه آيه ۴۷ تثنيه آمده است.
(فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ) (اِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ. ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ) مراد از
رسول در اینجا
جبرئیل است.
(قالُوا یا لُوطُ اِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ) (تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ) (اِنَ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُرُونَ) آیات دیگری نیز در این زمینه هست.
(اِذَا الرُّسُلُ اُقِّتَتْ لِاَیِّ یَوْمٍ اُجِّلَتْ. لِیَوْمِ الْفَصْلِ) به احتمال قوی مراد فرستادههای عالم طبیعت است از آسمان و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و غیره که اینها همه از جانب خدا در این عالم رها و فرستاده شدهاند و بطور خودکار به راه خود ادامه میدهند و در یکدیگر تاثیر میکنند و
روز قیامت همه آنها میایستند چون آن روز روز فصل و جدائی است مؤید این سخن کلمه المرسلات است.
(وَ اِذَا الرُّسُلُ اُقِّتَتْ) ظاهرا همان رسیدن بآخر وقت است که قیامت است.
طبرسی و
زمخشری و
بیضاوی رسل را به معنی پیامبران گرفته و گفتهاند: یعنی وقت پیامبران تعیین شود تا برای شهادت بر امّت خود حاضر شوند ولی ملاحظه آیات قبل و بعد نشان میدهد که این معنی درست نیست.
(وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً. فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً. وَ النَّاشِراتِ نَشْراً. فَالْفارِقاتِ فَرْقاً. فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً. عُذْراً أَوْ نُذْراً. إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ) در اين آيات آيه اول با واو قسم و آيه دوم با فاء نتيجه و آيه سوم باز با واو قسم و آيه چهارم با فاء تفريع آمده و امّا آيه پنجم نتيجه همه است از اين ميتوان بدست آورد كه مصداق دو آيه اول غير از آيه سوم و چهارم است. نشر بمعنى پراكنده شدن و پراكندن يعنى لازم و متعدى هر دو آمده است (اقرب) عرف بمعنى پى در پى است بنظر ميايد مراد از دو آيه اول بادهائى است كه از اقيانوسها و درياها در اثر اختلاف حرارت هوا سرچشمه گرفته و پى در پى بطرف قارهها روان ميشوند و آنگاه شدت يافته و بصورت طوفان عاصفات يعنى شكننده در ميايند و مراد از آيه سوم و چهارم بادهائى است كه از قطبين ميايند و سرد و با رطوبتاند و در كنار درياها و قارهها با بادهاى گرم ملاقات ميكنند و بهم ميآميزند (و ظاهرا مراد از ناشرات پراكنده شوندههاست) و آنها بادهاى ديگر را از هم جدا ميكنند و قسمت شهرها و بيابانها را از نفع و خسارت بمحل خود ميرسانند. و گذشته از آن عالم آخرت را يادآورى ميكنند. چون در اثر طوفان محلى خراب و زير و رو شود از اين ميشود پى برد كه خراب شدن تمام عالم نيز ممكن و جايز است مشروح سخن در «جرى» موقع نقل «فَالْجارِياتِ يُسْراً» گذشت. و نيز در آنجا گفته شد كه نميتوان مرسلات و غيره را ملائكه گرفت.ناگفته نماند آيات اول سورههاى ذاريات، و مرسلات و نازعات همه نزديك بهماند و مصداق آنها يكى و از همه وقوع قيامت نتيجه گرفته شده است. نويسنده كتاب آغاز و انجام جهان در ص ۸۷ ببعد آن كتاب معتقد است كه مراد از مرسلات، عاصفات،ناشرات و ... اتمهاى تشكيل دهنده موجودات و نيروهاى آنهاست كه پرتونها پيوسته الكترونها را ميرانند و نيروها پيوسته از درون و بيرون ميوزند و در وقت تمام شدن ارسال و عصف و نشر قيامت واقع ميشود. بيان آن كتاب كاملا متين و هر كه طالب تفصيل است بآنجا مراجعه كند.
از برخی آیات به دست میآید پیامبران بعضی بر بعضی فضیلت دارند.مانند این آیه شریفه:
(تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ) ایضا آیه
(وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً) (وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ اِلَّا اِذا تَمَنَّی اَلْقَی الشَّیْطانُ فِی اُمْنِیَّتِهِ...) رسول همانطور که گفته شد بمعنی حامل پیام است و
نبی از انباء بمعنی حامل نباء و خبر میباشد اهمیّت و عظمت
رسول در آن است که در پیام آوردن واسطه میان خدا و خلق است و بزرگی و رفعت نبی در آنست که خبر خدا و
علم خدا در نزد اوست. نمیشود گفت که
رسول و نبی هر دو به یک معنی است و هر دو یک مصداق دارد.زیرا که آیه
(وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ اِلَّا اِذا تَمَنَّی اَلْقَی الشَّیْطانُ فِی اُمْنِیَّتِهِ...) صریح است در اینکه
رسول و نبی غیر هماند و نیز نمیشود گفت: نبی آنست که امر به تبلیغ
رسالت نشده. زیرا کلمه «وَ ما
اَرْسَلْنا» در صدر آیه صریح است که
رسول و نبی هر دو مامور به تبلیغاند.
(وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی اِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا-..) (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِسْماعِیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا) روشن میکند که در
موسی و
اسمعیل هر دو از
رسالت و
نبوت وجود داشت نه- اینکه کلمه «نَبِیًّا» بعد از «
رَسُولًا» برای تفنّن در عبارت است. و
ریشه فرق رسول و نبی را باید در آیه زیر جستجو کرد.
(وَ ما کانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ اِلَّا وَحْیاً اَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ اَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ ما یَشاءُ اِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ) این آیه صریح است که سخن گفتن خدا با پیامبران به یکی از سه راه است: ۱- وحی و آن الهام و انداختن به قلب است و شاید در خواب دیدن نیز جزء آن باشد؛ ۲- سخن گفتن از پس پرده که پیامبر سخن خدا را میشنود مثل موسی که فرموده
(وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی تَکْلِیماً) و نیز ثابت است که موسی در طور بارها کلام خدا را شنید؛ ۳- آمدن ملک چنانکه جبرئیل بنزد حضرت
رسول (صلّیاللّهعلیهوآله) و دیگر پیامبران آمد و از خدا پیام آورد
(قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ) تردید با «او» در آیه شریفه روشن میکند که هر یک از سه قسم راه بخصوصی است. قهرا باید مصداق یکی
رسول و مصداق بقیّه نبی باشد یا بالعکس.
شیخ مفید در
کتاب اختصاص از
زرارة از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل کرده که از آن حضرت درباره
(کانَ رَسُولًا نَبِیًّا) سؤال کردم و گفتم:
رسول را دانستیم نبی کدام است؟ فرمود نبی آنست که در خواب میبیند و صدا را میشنود ولی ملک را نمیبیند و
رسول ملک را آشکارا میبیند و با او سخن میگوید گفتم منزلت امام کدام است؟ فرمود: صدا را میشنود و در خواب نمیبیند و ملک را مشاهده نمیکند سپس این آیه را تلاوت فرمود
(وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ) (و لا محدث)
نظیر این روایت در اختصاص از
برید بن معاویه از امام باقر و از زراره از
امام صادق و از
معروفی از
امام رضا (علیهمالسّلام) نقل شده
و نیز در
کافی باب فرق بین
رسول و نبی و محدث.
چهار روایت در این باره که قریب بهماند نقل شده است و در بعضی از آنها فرموده که بعضی از انبیاء مقام نبوت و
رسالت هر دو را داشتهاند. علی هذا آنطور که از روایات
اهل بیت (علیهمالسّلام) بدست آمد نبی آنست که در خواب میبیند و صدا را میشنود و این مطابق است با
(اِلَّا وَحْیاً اَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ) و
رسول آنست که بر وی
ملک نازل میشود و با او سخن میگوید و این مصداق
(اَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ ما یَشاءُ) میباشد و اقسام سه گانه سخن گفتن خدا دو قسم اولش راجع به نبی و قسم اخیرش مربوط به
رسول است. در بعضی از پیامبران مقام
رسالت و نبوت هر دو جمع است چنانکه در موسی و اسمعیل که در آیه ۵۱ و ۵۴
سوره مریم است.
(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ) (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْاُمِّیِّ...) ناگفته نماند میان
رسول و نبی
عموم و خصوص مطلق است و هر
رسول نبی است و اگر کسی نبی نباشد
رسول هم نیست در آیه «وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ» نمیشود گفت: پس خاتم
رسولان نیست.رجوع شود به «نباء».
(مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ) (قالَ اِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا) نشان میدهد
عیسی هم
رسول و هم نبی است.
(وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ) درباره عدد انبیاء اختلاف نظر وجود دارد:
قرآن مجید توجّهی بعدد آنها ندارد همین قدر میفرماید بعضی از آنها را یاد آوری کردیم و بعضی را حکایت ننمودیم مجموع پیامبرانی که نام آنها در
قرآن آمده بیست و شش نفر است به قرار ذیل:
آدم،
نوح،
ادریس،
هود،
صالح،
ابراهیم،
لوط،
اسمعیل،
یسع،
ذو الکفل،
الیاس،
یونس،
اسحق،
یعقوب،
یوسف،
شعیب،
موسی،
هارون،
داود،
سلیمان،
زکریّا،
ایوب،
یحیی،
اسمعیل صادق الوعد،
عیسی،
محمد (صلواتاللّهوسلامهعلیهماجمعین). در
المیزان پس از شمردن نام پیامبران فرموده بعضی هم هست که نامشان ذکر نشده بلکه با وصف و کنایه آمده مثل این آیه
(اَ لَمْ تَرَ اِلَی الْمَلَاِ مِنْ بَنِی اِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی اِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ) هکذا آیه
(اَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها...) (اِذْ اَرْسَلْنا اِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ) ايضا پيامبرانيكه در سوره يس آمده
(اِذْ اَرْسَلْنا اِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ) و نيز عالميكه موسى با او ملاقات كرد
و
(الاسباط) و نیز عالمی که موسی با او ملاقات کرد.و بعضیها هستند که پیغمبر بودن و نبودنشان روشن نیست مثل فتای موسی
(وَ اِذْ قالَ مُوسی لِفَتاهُ لا اَبْرَحُ حَتَّی اَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ) و
ذو القرنین و
عمران پدر
مریم باید دانست که
لقمان نیز از مشکوکین است.امّا عدد پیامبران مشهور آنست که صد و بیست و چهار هزار نفر بودهاند.
صدوق در
خصال (باب الواحد الی الماة) فصل ۱۷ دو حدیث از
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از حضرت
رسول (صلّیاللّهعلیهوآله) نقل کرده که خداوند صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آفریده من محترمترین آنهایم و این سخن از جهت افتخار نیست و خداوند صد و بیست و چهار هزار وصی آفریده علی (علیهالسّلام) اکرم و افضل آنهاست پیش خداوند.
در
تفسیر المیزان از
معانی الاخبار و خصال از
ابوذر نقل شده که به حضرت
رسول (صلّیاللّهعلیهوآله) گفتم: یا
رسول اللّه پیامبران چه قدراند فرمود: صد و بیست و چهار هزار. گفتم
مرسل آنها چند نفراند؟ فرمود: سیصد و سیزده نفر که جمع کثیراند گفتم: اول آنها کدام است؟ فرمود آدم...
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «رسل»، ج۳، ص۹۱.