رَتَع (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رَتَع (به فتح راء و تاء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای
تنعّم و تلذّذ، خوردن و
آشامیدن چهارپا در وسعت و فراوانی و به گردش نیز معنی شده است.
این واژه دارای مشتقی است که در
نهج البلاغه آمده است، مانند:
مَرْتَع (به فتح میم و تاء و سکون تاء) به معنای چراگاه است.
سه مورد از این ماده در نهج البلاغه آمده است.
رَتَع به معنای
تنعّم و تلذّذ، خوردن و
آشامیدن چهارپا در وسعت و فراوانی و به گردش نیز معنی شده است.
هم چنین
مَرْتَع به معنای چراگاه است.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امام (صلواتاللهعلیه) به یکی از عاملان
صدقات نوشته:
«وَ مَنِ اسْتَهانَ بِالاَْمانَةِ وَ رَتَعَ فی الْخیانَةِ... فَقَدْ اَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ» یعنی «هر که
امانت را سبک شمارد و در
خیانت بچرد
ذلّت را بر خودش فراهم کرده است.»
در
دعای استسقاء فرموده:
«اللّهُمَّ قَدِ انْصاحَتْ جِبالُنا... وَهامَتْ دَوابُّنا وَ تَحَیَّرَتْ فی مَرابِضِها... وَ مَلَّتِ التَّرَدُّدَ فی مَراتِعِها وَالحَنینَ اِلَی مَوارِدِها» یعنی «خدایا کوههای ما خشکید. چهارپایان ما عطشان شد. در آغلشان
متحیر ماندند و در رفت و آمد به مراتع و ناله کردن در برگشتن خسته شدند.»
به فدایت ای مولا و ای خلّاق سخن.
از این ماده سه مورد در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «رَتَع»، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۲.