• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روابط خارجی در سیره نبوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از هجرت به مدینه و تاسیس دولت اسلامی، به تنظیم روابط خود با سرزمین‌های مجاور پرداخت. منظور از روابط خارجی مجموعه تعاملات و برخوردهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان حاکم اسلامی، با سایر حکومت‌ها و ساکنان قلمروهای دیگر است که بی‌تردید اصول و ضوابطی بر این روابط حاکم بود. به نظر می‌رسد چند اصل بر روابط خارجی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حاکم بوده است: ۱- دعوت، ۲- ارسال هیات‌های تبلیغی به دیگر مناطق، ۳- پذیرش هیات‌های سیاسی، ۴- انعقاد پیمان‌های سیاسی، ۵- جهاد با دشمنان.



اولین اقدام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از تشکیل حکومت اسلامی، در راستای روابط خارجی، ارسال نامه‌هایی به سوی امیران آن زمان بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این نامه‌ها ایشان را از نبوت خود آگاه کرده و به اسلام دعوت نموده بود. در این واقعه که در سال هفتم هجری روی داد، حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سفیران خود را به سوی شش تن از پادشاهان و امرا که عبارت بودند از: قیصر روم، حکمران مصر (مقوقس)، فرمانروای سوریه (حارث بن ابی شمر)، پادشاه ایران (خسروپرویز)، پادشاه حبشه (نجاشی) و حکمران یمامه (هوذه بن علی)، فرستاد.
پادشاه ایران و حکومت یمامه سفیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را با سخنان درشت بازگرداندند. اما هراکلیوس و مقوقس فرستاده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به گرمی پذیرفتند، گرچه اسلام نیاوردند، اما نمایندگان را همراه هدایایی بازگرداندند در سال بعد نیز سفرایی به بحرین و عمان فرستاد که این دو امیر ایمان آوردند و جزیه‌ی رعایای غیرمسلمان خود را پرداختند. پادشاه حبشه که با مسلمانان روابط خوبی داشت و به جهت سکونت مسلمانان مهاجر به این سرزمین با اسلام آشنا بود، از سفیر پیامبر به گرمی استقبال کرد و به گفته‌ی ابن سعد مسلمان شد
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به موازات مکاتبه با سران و زمامداران جهان نامه‌ای به اسقف نجران نوشت و ایشان را به اسلام دعوت کرد و خواست در صورت عدم قبول آن به مسلمانان جزیه بدهند. اسقف نجران پس از دریافت نامه‌ی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شورایی با شرکت بزرگان نجران و شخصیت‌های مذهبی تشکیل داد و هیاتی را برای بررسی اوضاع به مدینه فرستاد. مذاکره‌ی ایشان با پیامبر به قرار مباهله‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و آنان منجر شد که البته اسقف با مشاهده‌ی همراهان پیامبر از مباهله منصرف شده و به پرداخت جزیه تن داد.


خیبر مجموعه‌ی چند قلعه یهودی‌نشین در نزدیکی مدینه بود که مردم آن به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و همواره به دشمنی و توطئه علیه مسلمانان می‌پرداختند. در سال ۶ هجری یهودیان به تحریک سلام بن ابی‌الحقیق از بزرگان یهود بنی‌نضیر که به خیبر مهاجرت کرده بودند، تصمیم حمله به مدینه را گرفتند. پیامبر برای رفع این معضل گروهی را به رهبری عبدالله بن رواحه نزد آنان فرستاد و در صدد جلب موافقت آنان برآمد. ایشان پس از مذاکره تصمیم گرفتند هیاتی را همراه عبدالله بن رواحه نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بفرستند. از این روی یسیر بن رزام، بزرگ قبیله‌ی غطفان و گروهی از ایشان همراه ابن رواحه عازم مدینه شدند. اما در نیمه راه پشیمان شده و در صدد قتل مسلمانان برآمدند. ضمن درگیری دو طرف، یسیر بن رزام و همراهانش کشته شدند و کوشش‌های صلح طلبانه‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نافرجام ماند.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیش از تاسیس حکومت مدینه نیز اقدام به سفرهای تبلیغی می‌نمود. از جمله سفر ایشان به طائف در سال۱۰ هجری که البته با استقبال بزرگان این شهر همراه نبود. علاوه بر این هیات‌هایی را برای دعوت قبایل اطراف مدینه چون کنده، کلب، بنی‌حنیفه و بنی‌عامر فرستاد. همچنین فرستادن مصعب بن عمیر به مدینه در سال ۱۲هجری پس از پیمان عقبه که به اسلام آوردن مردم مدینه منجر شد


پس از استقرار حکومت اسلامی در مدینه و تثبیت قدرت مسلمانان و اسلام آوردن بسیاری از قبایل عرب در سال نهم هجری هیات‌هایی از سوی برخی قبایل مهم عرب به سوی مدینه آمدند. گروه بسیاری از این هیات‌های نمایندگی که در تاریخ اسلام تحت عنوان «وفد» از آنها یاد شده است، با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دیدار و مذاکره کردند. این ملاقات‌ها سبب شد تا گروهی مسلمان شوند و به تبلیغ دین جدید بپردازند. این سال «عام الوفود» نام گرفت.
از جمله‌ی این هیات‌ها فرستادگان بنی‌تمیم، بنی‌عامر، بنیسعد بن بکر، عبدالقیس، جارود بن عمرو، بنی‌حنیفه و‌ طی بودند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایشان را به گرمی می‌پذیرفت و پذیرایی می‌کرد، سپس اسلام را بر ایشان عرضه می‌داشت که بسیاری از آنان اسلام را پذیرفته و به سرزمین خویش بازگشتند. همچنان که در آیات سوره‌ نصر این خبر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داده شده بود که: «هنگامی که فتح و یاری خدا فرا رسد در آن روز مردم را بنگری که فوج فوج در دین خدا داخل شوند، در آن وقت به ستایش پروردگارت تسبیح‌گوی و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌پذیر است؛ اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت النّاس یدخلون فی دین الله افواجا، فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان توّابا».


پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مواردی پیمان‌های سیاسی با دیگر واحدهای سیاسی منعقد می‌کردند. طبق آیه‌ی «وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» این کار مشروعیت دینی داشت در قرآن به وفاداری به مفاد پیمان‌ها مورد تاکید قرار گرفته و گفته شده است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَوْفُوا بِالْعُقُودِ»، (ای کسانی که ایمان آورده‌اید به پیمان‌ها وفا کنید) و «اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً»، (به عهد خود وفا کنید که از آن سؤال می‌شود). پیامبر و مسلمین طبق دستور خداوند ملزم به رعایت تعهدات پیمان‌ها بودند. البته این روابط و معاهدات نمی‌بایست بر استقلال و حاکمیت مسلمانان آسیب وارد کرده و باعث تسلط کفار می‌شد، (قاعده نفی سبیل)، «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلا؛ خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است».
مهمترین صلح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، پیمان «صلح حدیبیه» بود که در سال ۶ هجری بین مکه و مدینه بسته شد. طرفین این پیمان متعهد شدند به مدت ده سال از تعدی به منافع یکدیگر و هم‌پیمانان ایشان خودداری کنند. مسلمانان بتوانند آزادانه حج به جای آورند و دیگر مسلمانی در مکه مورد آزار و اذیت قرار نگیرد. قریش با انعقاد این صلح جامعه‌ی اسلامی را به رسمیت شناخت و از آن پس روز به روز بر شمار مسلمانان افزوده شد به طوری که دو سال بعد عدد مسلمانان به ده هزار تن رسید
[۱۵] جمعی از نویسندگان (زیر نظر صادق آیینه وند)، تاریخ اسلام، ص۱۱۲.

یکی از بندهای پیمان حدیبیه این بود که اگر یکی از افراد قریش بدون اجازه بزرگ خود نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آید، باید او را به قریش بازگرداند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر اساس همین بند از معاهده افراد تازه مسلمانی را که از آزار و شکنجه‌ی مشرکان به مدینه فرار کرده بودند به مکه بازگرداند.


گرچه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌کوشید با قلمروهای دیگر روابط صلح‌آمیز برقرار کند و زمینه‌های دعوت آنان را فراهم سازد، اما گاه جهاد گریز ناپذیر می‌نمود. جهاد با دشمنان در صورتی که ایشان قصد تعدی به حقوق مسلمانان را داشتند، از اصول حاکم بر روابط خارجی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. آیات فراوانی از قرآن بر این اصل تاکید کرده است. جهاد در کنار ایمان به خدا و هجرت در راه او به عنوان وسیله‌ی جلب رحمت الهی معرفی شده، از پیامبر خواسته شده بر منافقان و کفار سخت گیرد، البته تاکید شده است پس از آن که از آیین نادرست خود دست برداشتند تعدی بر آنان ممنوع است.
بر این اساس پیامبر گرامی در طول حیات خویش علیه کفار و مشرکانی که حاضر به صلح با مسلمانان و داشتن زندگی مسالمت‌آمیز با آنها نبودند، بارها دست به جهاد زد. غزوات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمدتاً در دوران حضور ایشان در مدینه بود که هنوز حکومت نوپای اسلامی از قدرت کافی برخوردار نبود و دشمنان به قصد از بین بردن حکومت اسلامی جنگ را بر مسلمانان تحمیل می‌کردند.


۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۹.    
۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۹.    
۳. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲-۸۳.    
۴. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۱۸-۶۱۹.    
۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴.    
۶. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۱۷۸.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۸۸.    
۸. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۵۹-۵۶۳.    
۹. نصر/سوره۱۱۰، آیه۱-۳.    
۱۰. انفال/سوره۸، آیه۶۱.    
۱۱. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۱۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴.    
۱۳. نساء/سوره۴، آیه ۱۴۱‌.    
۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱.    
۱۵. جمعی از نویسندگان (زیر نظر صادق آیینه وند)، تاریخ اسلام، ص۱۱۲.
۱۶. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰۴.    
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۲۱۸.    
۱۸. تحریم/سوره۶۶، آیه۹.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۹۳.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «روابط خارجی در سیره نبوی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۵/۲۶.    






جعبه ابزار