• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رهن (حقوق خصوصی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: رهن.

رهن از اصطلاحات علم حقوق بوده و به معنای عقدی است که به موجب آن مالی وثیقه دین قرار گیرد و به همین علت گفته‌اند که رهن وثیقه‌ای است برای طلب مرتهن. ماده ٧٧١ ‌قانون مدنی در مقام تعریف عقد رهن اعلام نموده است: «رهن عقدی است که بموجب آن مدیون، مالی را برای وثیقه به داین می‌دهد.» رهن‌دهنده را راهن و طرف دیگر را مرتهن و مالی که به وثیقه داده می‌شود را «عین مرهونه» می‌گویند.

فهرست مندرجات

۱ - تعریف
۲ - ارکان
۳ - عناصر
۴ - ماهیت
۵ - وکالت فروش مال مرهونه
۶ - منافع مورد رهن
۷ - فوت راهن یا مرتهن
۸ - احکام رهن از دیدگاه امام خمینی
       ۸.۱ - شرایط راهن و مرتهن
       ۸.۲ - شرط صحت بودن قبض عین مرهونه
              ۸.۲.۱ - کفایت قبض در ابتدا
       ۸.۳ - شرایط مرهون
              ۸.۳.۱ - رهن گذاشت ملک خود با دیگری
              ۸.۳.۲ - صحت رهن ملک خود در زمین خراجی
              ۸.۳.۳ - رهن ملک خود برای دیگری
              ۸.۳.۴ - رهن چیزی که قبل از سررسید فاسد می‌شود
              ۸.۳.۵ - معین بودن مرهون
              ۸.۳.۶ - رهن دادن اصل و ثمره
       ۸.۴ - شرط چیزی که برای آن رهن قرار داده می‌شود
              ۸.۴.۱ - صحت رهن بر اجرت و عمل در اجاره
              ۸.۴.۲ - رهن بر اعیان مضمونه
              ۸.۴.۳ - رهن قرار دادن مبیع بر ثمن
              ۸.۴.۴ - رهن دیون بعدی قرار دادن رهن اولی
       ۸.۵ - رهن قرار دادن یک چیز نزد دو نفر
       ۸.۶ - رهن قرار دادن مال مشترک نزد دیگری
       ۸.۷ - داخل رهن حامل و درخت نبودن حمل و میوه
       ۸.۸ - لازم بودن رهن از طرف راهن
       ۸.۹ - شرط جواز تصرف راهن در رهن
       ۸.۱۰ - تصرف مرتهن در رهن بدون اذن راهن
       ۸.۱۱ - منافع، نمای متصل و منفصل رهن
       ۸.۱۲ - شرایط استیفای دین از رهن
              ۸.۱۲.۱ - فروش رهن در صورت خوف انکار دین
              ۸.۱۲.۲ - فروش رهن به مقداری که وفای به دین می‌کند
              ۸.۱۲.۳ - فروش رهنی که از مستثنیات دین است
       ۸.۱۳ - تقدم مرتهن بر دیگر طلبکاران
       ۸.۱۴ - امانت بودن رهن در دست مرتهن
       ۸.۱۵ - باطل نشدن رهن با موت راهن یا مرتهن
       ۸.۱۶ - وجوب وصیت بر مرتهن
       ۸.۱۷ - مرگ مرتهن و معلوم نبودن وجود مال رهنی در ترکه او
       ۸.۱۸ - پرداخت قرض بدون تعیین این‌که ادای رهن‌دار است یا بی‌رهن
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


رهن در لغت به معنی ثبات و دوام است. در واقع با دادن رهن، مال و طلب مرتهن، ثبات دارد. و در اصطلاح نیز عقدی است که به موجب آن، مدیون مالی را برای وثیقه نزد دائن (طلب‌کار) می‌گذارد تا در صورت عدم پرداخت دین‌ طلب‌کار بتواند از آن، دین خود را وصول کند.


راهن: کسی که مالی را به رهن می‌دهد؛
مرتهن: کسی که قبول رهن می‌کند؛
رهینه: مال مورد رهن.


الف) وجود دین: این‌که در عقد رهن، باید دینی بر ذمۀ مدیون باشد که اصالت دارد و به تبعیت از آن دین است که عقد رهن منعقد می‌شود.
ب) عینیت رهن: «رهن باید عین معین باشد و رهن دین و منفعت باطل است». (مفاد ماده ۷۷۴ قانون مدنی)
در مورد امکان رهن قرار دادن اسکناس و سهام شرکتها، بین حقوق‌دانان اختلاف است.
ج) تسلیم رهینه به مرتهن: «مال مرهون باید به قبض مرتهن داده شود ولی استمرار قبض، شرط صحت معامله نیست». (مفاد ماده ۷۷۲ قانون مدنی) در مورد این‌که قبض چه تاثیری در رهن دارد، نظریات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای آن را شرط صحت عقد و عده‌ای دیگر آن را شرط لزوم عقد و عده‌ای هم آن را نه‌ شرط لزوم عقد و نه شرط صحت عقد می‌دانند؛ قانون مدنی، نظر مشهور را اخذ کرده که قبض را شرط صحت می‌داند.
د) وجود رهن تا زمان دین: تا زمانی که دین باقی است، رهن نیز باید باشد؛ در حقیقت برای رهن مدت تعیین نمی‌شود.
ه) مجاز بودن فروش مرهونه: عین باید از چیزهائی باشد که فروش آن قانوناً مجاز باشد، تا در صورت عدم تادیه، مرتهن بتواند با فروش آن حق خویش را وصول نماید، بنابراین رهن وقف، جائز نیست.


عقد رهن از طرف راهن لازم است؛ لذا نمی‌تواند عقد را فسخ نماید، ولی از طرف مرتهن جائز است و می‌تواند آن را فسخ کند، مرتهن و راهن در مورد این‌که رهینه در تصرف چه کسی باشد توافق می‌کنند. مال مرهونه می‌تواند در مقابل چند دین مورد رهن قرار گیرد. و همچنین چند راهن می‌توانند یک مال را نزد یک مرتهن گرو بگذارند.
«رهن عقدی است که موجب اطمینان مرتهن از وصول طلب خویش می‌شود بنابراین اگر شرط شود که حق فروش ندارد، این رهن باطل خواهد بود.» (مفاد ۷۷۸ قانون مدنی)


ممکن است در ضمن عقد یا به طور جداگانه راهن به مرتهن، وکالت فروش مال مرهونه را بدهد که در صورت عدم پرداخت دین، او بتواند از عین مرهونه یا قیمت آن، طلبش را وصول کند؛ در غیر این صورت مرتهن می‌تواند از دادگاه تقاضای اجبار مرتهن به بیع یا اداء دین بنماید. تبدیل مال مرهونه به مال دیگر با تراضی طرفین جائز می‌باشد.


رهن موجب مالکیت مرتهن بر عین مرهونه نمی‌شود بلکه صرفاً یک نوع وثیقه است، بنابراین عین مرهونه در مالکیت مرتهن باقی می‌ماند؛ در نتیجه منافع آن مال در تحت مالکیت مرتهن خواهد بود.
«ثمره و منافع رهن، اگر متصل باشد مثل چاقی گوسفند، جزء رهن است و اگر منفصل باشد، مثل شیر گوسفند، متعلق به راهن است مگر این‌که طرفین قرارداد دیگری در این مورد داشته باشند» (مفاد مادۀ ۷۸۶ قانون مدنی)


عقد رهن با فوت یکی از طرفین از بین نمی‌رود و در صورت فوت مرتهن، راهن می‌تواند تقاضای انتقال مورد رهن به شخص دیگری غیر از ورثه مرتهن را بنماید البته راهن نمی‌تواند در رهن تصرفاتی کند که منافی حق مرتهن باشد.
اگر رهن توسط راهن یا شخص ثالثی تلف شود، بدل آن را باید شخص ثالث یا راهن پرداخت کند.
[۱] جعفری لنگرودی، محمدجعفر، حقوق مدنی، رهن و صلح، ص۸۰-۴۰، تهران، کتاب‌خانه گنج و دانش، ۱۳۷۸، چاپ سوم.
[۲] مدنی، سیدجلال‌الدین، حقوق مدنی، ج۵، صص ۳۰۰- ۲۸۵، تهران، پایدار، ۱۳۸۵، چاپ اول.
[۳] امامی، سیدحسن، حقوق مدنی، ج۲، ص۳۳۰، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۲، چاپ دوم.



رهن، عقدی است که جهت وثیقه گرفتن بر دین تشریع شده است. و به عینی که رهن داده شده، «رهن» و «مرهون»، و به پرداخت‌کننده آن «راهن» و به گیرنده آن «مرتهن» گفته می‌شود. و این عقد به ایجاب از طرف رهن دهنده احتیاج دارد؛ و آن هر لفظی است که مقصود را در نظر صاحبان آن لغت بفهماند، مانند اینکه بگوید: «به گرو دادم تو را» یا «نزد تو گرو قرار دادم» یا «این برای مال تو نزد تو وثیقه باشد» و مانند این‌ها و به قبول از طرف مرتهن نیاز دارد؛ و آن هر لفظی است که دلالت بر رضایت به ایجاب نماید. و عربی بودن در آن اعتبار ندارد، بلکه ظاهراً با معاطات تحقق پیدا می‌کند.

۸.۱ - شرایط راهن و مرتهن

در هر یک از راهن و مرتهن، بلوغ و عقل و قصد و اختیار؛ و در خصوص اولی محجور نبودن از تصرف در عین به واسطه سفاهت و افلاس شرط است. و برای ولیّ طفل و دیوانه جایز است که مال آن‌ها را در صورتی که به مصلحت و منفعت آن‌ها باشد، رهن داده و برای آن‌ها با چنین مصلحتی رهن بگیرد.

۸.۲ - شرط صحت بودن قبض عین مرهونه

در صحت رهن شرط است که مرتهن، عین مرهونه را از راهن و یا با اذن راهن قبض نماید. و اگر چیزی از مال راهن به صورت ودیعه یا عاریه، بلکه ولو به طور غصبی در دست مرتهن باشد و عقد رهن را بر آن واقع سازند، کفایت می‌کند و نیازی به قبض جدید نیست. و اگر چیز مشاعی را رهن بدهد، تسلیم آن به مرتهن بدون رضایت شریکش جایز نیست. و لیکن اگر آن را (بدون اذن شریک) تسلیم کند، ظاهراً در تحقق قبض که در صحت رهن شرط است کافی باشد اگرچه نسبت به سهم شریکش تعدّی شده است.

۸.۲.۱ - کفایت قبض در ابتدا

قبض عین مرهونه فقط در ابتدا معتبر است و ادامه آن اعتبار ندارد، پس اگر مرتهن، آن را قبض نماید سپس در دست راهن یا با اذن و یا بدون اذن او در دست دیگری قرار بگیرد، ضرری نمی‌رساند و بطلانی بر عقد رهن عارض نمی‌شود. البته استحقاق ادامه قبض آن و اینکه تحت اختیارش باشد، برای مرتهن ثابت است، بنابراین درآوردن آن از دست او جایز نیست.

۸.۳ - شرایط مرهون

در مرهون شرط است که عین مملوکی باشد که فروش آن صحیح و قبض آن ممکن باشد، پس رهن دین، قبل از قبض آن، بنابر احتیاط (واجب) صحیح نیست اگرچه برای صحت آن وجهی است و (در این صورت) قبض آن به قبض مصداق دین می‌باشد. و رهن منفعت و انسان حرّ و شراب و خوک و مال دیگری، بدون اذن یا اجازه‌اش و همچنین رهن زمین خراجی که مفتوح عنوةً می‌باشد و یا مورد مصالحه قرار گرفته تا ملک مسلمین باشد و رهن پرنده مملوکی که در هوا است، در صورتی که عادتاً بر نمی‌گردد و رهن چیز وقفی ولو اینکه وقف خاص باشد، صحیح نیست.

۸.۳.۱ - رهن گذاشت ملک خود با دیگری

اگر ملک خودش با ملک دیگری را به یک عقد، رهن بدهد، عقد رهن در ملک خودش صحیح است و نسبت به ملک دیگری به اجازه مالک آن توقف دارد.

۸.۳.۲ - صحت رهن ملک خود در زمین خراجی

اگر در زمین خراجی، درخت یا ساختمان داشته باشد، رهن آن‌ها به طور مستقل، بدون اشکال صحیح است و اما رهن آن‌ها با زمین خراجی به طوری که زمین عنوان تبعیت داشته باشد دارای اشکال است، بلکه منع آن خالی از قرب نیست؛ چنان که رهن زمین خراجی به طور مستقل بنابر اقوی صحیح نیست. البته جواز رهن دادن حقی که به زمین تعلق دارد با اشکالی که دارد بعید نیست.

۸.۳.۳ - رهن ملک خود برای دیگری

لازم نیست که رهن، ملک کسی باشد که دین بر عهده او است، بنابراین جایز است که شخصی مال خودش را برای دین دیگری به طور تبرعی ولو اینکه بدون اذن او باشد، بلکه ولو اینکه مدیون از آن نهی نماید، به رهن بگذارد. و همچنین جایز است که مدیون چیزی را عاریه کند تا آن را برای دینش رهن بگذارد و اگر آن را رهن دهد و مرتهن قبض نماید مالک حق رجوع ندارد و مرتهن می‌تواند آن را بفروشد همان گونه که ملک‌ مدیون را می‌فروشد. و اگر فروخته شود، مالک حق دارد که از عاریه‌کننده قیمتی را که به آن فروخته شده، مطالبه نماید در صورتی که به قیمت عادله یا بیشتر از آن فروخته شده باشد و در صورتی که به کمتر از قیمت فروخته شده باشد می‌تواند به قیمت کامل رجوع کند. و اگر عاریه دهنده برای او تعیین کند که بر حق مخصوصی - از نظر مقدار یا رسیدن وقت یا مدت یا نزد شخص معینی - رهن بگذارد، مخالفت آن برای راهن جایز نیست و اگر در رهن به طور مطلق به او اذن بدهد برای او همه آن‌ها جایز است و مخیّر می‌باشد.

۸.۳.۴ - رهن چیزی که قبل از سررسید فاسد می‌شود

اگر رهن برای دین مدت‌دار باشد و عین رهنی چیزی باشد که قبل از رسیدن مدت فاسد می‌شود، چنانچه فروش آن قبل از آنکه خراب شود، صریحاً شرط شده باشد، رهن آن صحیح است و راهن آن را می‌فروشد یا مرتهن را در فروش آن وکیل می‌کند. و اگر خودداری کند، حاکم او را مجبور به فروش می‌کند و اگر متعذر باشد حاکم آن را می‌فروشد و در صورت نبود حاکم، مرتهن آن را می‌فروشد، پس اگر فروخته شود، ثمن آن در رهن قرار می‌گیرد. و همچنین است اگر شرط فروش آن چیز از قرینه‌ای استفاده شود مانند اینکه مالیّت عین را رهن قرار دهد، پس رهن صحیح است و فروخته می‌شود و ثمن آن در رهن قرار داده می‌شود. و اگر شرط شود که فروخته نشود مگر بعد از آن مدت، رهن آن باطل است. و همچنین است بنابر اقرب اگر مطلق گذاشته شود و فروختن و نفروختن آن شرط نشود و شرط فروش آن از قرینه‌ای استفاده نشود. و اگر چیزی را رهن دهد که به سرعت خراب نمی‌شود، لیکن چیزی پیدا شود که آن را در معرض خرابی قرار دهد مانند گندم در صورتی که رطوبت بگیرد، فسخ نمی‌شود، بلکه فروخته می‌شود و ثمن آن رهن قرار می‌گیرد.

۸.۳.۵ - معین بودن مرهون

بدون اشکال معتبر است که مرهون، معین باشد؛ پس رهن گذاشتن چیز مبهم مانند یکی از دو چیز، صحیح نیست. البته صحت رهن کلی؛ چه آنکه از قبیل کلی در معین باشد مانند یک صاع از این گندم انباشته‌شده معلوم و یک گوسفند از این گله معلوم و یا غیر آن مانند یک صاع از گندم، خالی از وجه نیست. و قبض آن در صورت اول یا به قبض همه یا به قبض آنچه که راهن آن را تعیین کرده می‌باشد. و در صورت دوم به قبض مصداق آن می‌باشد؛ پس اگر مرتهن آن را قبض نماید صحیح و لازم است. و احتیاط (مستحب) آن است که رهن بر کلی واقع نگردد. و رهن دادن چیزی که از جمیع جهات مجهول باشد - حتی از جهت مالیّت داشتن - صحیح نیست. و اما با علم به ارزش داشتن و جهل به عنوان آن عین، احتیاط (مستحب) آن است که حکم به صحت نشود اگرچه جواز آن خالی از وجه نیست، پس اگر آنچه را که در صندوق قفل شده است به رهن بگذارد و آنچه که در آن است حتی مالیّت آن مجهول باشد باطل است؛ و اگر فقط مالیّت آن معلوم باشد، صحت آن بعید نیست، چنان که رهن گذاشتن چیزی که جنس و نوع آن معلوم باشد ولی مقدار آن مجهول است ظاهراً صحیح است.

۸.۳.۶ - رهن دادن اصل و ثمره

اگر اصل و ثمره، یا تنها ثمره را رهن بدهد صحیح است؛ پس اگر دین، مدت داشته باشد و میوه قبل از رسیدن وقت دین برسد پس اگر خشک می‌شود و با خشک کردن آن نگهداری آن ممکن باشد، باید خشک شود و به حال رهن باقی بماند وگرنه باید فروخته شود و ثمن آن رهن است در صورتی که از شرط یا قرینه‌ای استفاده شود که آن چیز به مالیّت آن، رهن می‌باشد.

۸.۴ - شرط چیزی که برای آن رهن قرار داده می‌شود

چیزی که برایش رهن قرار داده می‌شود، شرط است که دین ثابت در ذمّه باشد؛ به این صورت که سبب ثبوت دین از قبیل قرض گرفتن یا سلف دادن مال یا خریدن یا اجاره نمودن عینی به مالی در ذمّه و غیر این‌ها، تحقق پیدا کرده باشد؛ چه دین حالّ باشد یا مدت‌دار، پس بر آنچه که بعداً قرض می‌گیرد یا بر ثمن آنچه که می‌خرد، رهن دادن صحیح نیست. بنابراین، اگر چیزی را بر آنچه که قرض خواهد نمود رهن بگذارد سپس قرض نماید، با این کار رهن حاصل نمی‌شود. و رهن بر دیه قبل از استقرار دیه با تحقق یافتن مرگ صحیح نیست؛ اگرچه بداند که جنایت، به مرگ منجر می‌شود. و رهن بر مال جعاله قبل از تمام نمودن عمل صحیح نیست.

۸.۴.۱ - صحت رهن بر اجرت و عمل در اجاره

همان طور که در اجاره، رهن گرفتن موجر بر اجرتی که در ذمه مستاجر است صحیح می‌باشد، همچنین رهن گرفتن مستاجر، بر عملی که در ذمه موجر ثابت است صحیح می‌باشد.

۸.۴.۲ - رهن بر اعیان مضمونه

رهن بر اعیان مضمونه (مورد ضمان) مانند عین غصبی و عاریه مضمونه و مقبوض بالسوم (آنچه که برای خریدن قبض شده) و مانند این‌ها، ظاهراً صحیح است. و اما تعهد ناشی از ثمن یا مبیع یا اجرت یا عوض صلح بودن و غیر این‌ها در جایی که مورد استحقاق دیگری دربیایند، بنابر اقوی رهن بر آن صحیح نیست.

۸.۴.۳ - رهن قرار دادن مبیع بر ثمن

اگر چیزی را به ثمنی در ذمّه بخرد، جایز است که مبیع را رهن بر ثمن قرار دهد.

۸.۴.۴ - رهن دیون بعدی قرار دادن رهن اولی

اگر بر دینش رهنی قرار بدهد، سپس مال دیگری از مرتهن قرض کند، جایز است که همان رهن اولی را بر دین دومی هم رهن قرار دهد و رهن برای هر دو می‌شود؛ چه دومی در جنس و مقدار، مساوی اوّلی باشد یا مخالف. و همچنین برایش جایز است که آن را برای دین سوم و چهارم تا هر چه که بخواهد رهن قرار دهد. و همچنین اگر چیزی را برای دینی رهن بگذارد جایز است که چیز دیگری را بر همان دین رهن قرار دهد و هر دو با هم رهن بر آن دین باشند.

۸.۵ - رهن قرار دادن یک چیز نزد دو نفر

اگر چیزی را نزد زید به رهن بگذارد، سپس همان را نزد کس دیگری با موافقت هر دو مرتهن رهن قرار دهد، رهن بر هر دو حق می‌باشد، مگر اینکه از این کار هر دو قصدشان این باشد که رهن بر اولی فسخ شده و رهن برای خصوص دومی باشد.

۸.۶ - رهن قرار دادن مال مشترک نزد دیگری

اگر دو نفر هر کدام دینی را از شخص واحدی طلب نمایند، سپس مالی را که بین آن‌ها مشترک است ولو با یک عقد نزد او به رهن بگذارند و پس از آن یکی از آن‌ها دینش را ادا کند، سهم او از مال رهنی آزاد می‌شود. و اگر راهن یکی باشد و مرتهن متعدد باشد؛ به این صورت که او به دو نفر بدهکار باشد و چیزی را با یک عقد نزد آن‌ها به رهن بگذارد، هر کدام از آن‌ها مرتهن نصف می‌باشند در صورتی که دین‌ها مساوی باشند و اما در صورتی که دین‌ها متفاوت باشند ظاهر آن است که به نسبت حق آن‌ها تقسیم و توزیع می‌شود، پس اگر دین یکی از آن‌ها را پرداخت، از رهن بودن به مقدار حق او آزاد می‌شود. همه این‌ها در جایی است که از اول (راهن یا مرتهن) متعدد باشند و اما اگر بعداً متعدد شوند، پس ظاهر آن است که تعدد مذکور اثری ندارد، پس اگر راهنی که دو فرزند دارد بمیرد، سهم یکی از آن‌ها با ادای حصه‌اش از دین آزاد نمی‌شود، چنان که اگر مرتهنی که دو فرزند دارد بمیرد، آنگاه سهم یکی از آن‌ها از دین داده شود، به مقدار آن از رهن آزاد نمی‌شود.

۸.۷ - داخل رهن حامل و درخت نبودن حمل و میوه

حملی که در شکم حامل وجود دارد و میوه‌ای که بر درخت است در رهن حامل و درخت داخل نمی‌شود، مگر اینکه دخول آن متعارف یا شرط شده باشد. و همچنین آنچه که بعداً به وجود می‌آید داخل در رهن نمی‌شود، مگر اینکه شرط شود. البته ظاهراً پشم و مو و کرک، در رهن حیوان داخل است. و همچنین برگ‌ها و شاخه‌های‌ درخت - حتی شاخه‌های خشک - در رهن، داخل می‌باشند. و اما در دخول شیر درون پستان و جای کاشتن درخت و پایه دیوار - یعنی زمینی که پایه دیوار قرار می‌گیرد - در رهن تامل و اشکال است و بعید نیست که داخل نباشند؛ اگرچه احتیاط (مستحب) مصالحه و تراضی است.

۸.۸ - لازم بودن رهن از طرف راهن

رهن، از ناحیه راهن لازم و از ناحیه مرتهن جایز است؛ پس راهن حق ندارد آن را بدون رضایت مرتهن بگیرد، مگر اینکه او حق مرتهن بودن خود را ساقط کند یا ذمه راهن از دین فارغ شود که رهن آزاد شود. و اگر ذمّه‌اش از قسمتی از دین فارغ شود ظاهراً همه رهن به حال خود باقی می‌ماند، مگر اینکه توزیع آن شرط شده باشد که در صورت شرط به مقداری که فراغت پیدا کرده، آزاد می‌شود و به مقدار دینی که باقی‌مانده رهن باقی می‌ماند، یا اینکه شرط کرده باشند که رهن بر تمام دین، به طور مجموعی باشد، که با فراغت ذمّه از قسمتی از آن، همه رهن آزاد می‌شود.

۸.۹ - شرط جواز تصرف راهن در رهن

تصرف در رهن برای راهن جایز نیست، مگر اینکه با اذن مرتهن باشد؛ چه تصرف ناقل عین باشد مانند بیع یا ناقل منفعت آن باشد مانند اجاره یا اینکه تصرف فقط به واسطه انتفاع از آن باشد، گرچه ضرری به آن نرساند مانند سوار شدن و سکونت و مثل این‌ها. البته اگر تصرّفی باشد که به نفع رهن است در صورتی که با مانند این تصرف، از اختیار مرتهن بیرون نرود، بعید نیست که جایز باشد مانند آب دادن درخت‌ها و علف دادن چهارپا و مداوا نمودن آن و مانند این‌ها. پس اگر در رهنی که جایز نیست تصرف در آن با تصرّفی که سبب نقل ملک نیست، تصرف نماید گناه کرده است، ولی چیزی بر آن مترتب نیست، مگر اینکه آن را تلف کند که در این صورت قیمت آن بر او لازم است و قیمت، رهن می‌باشد. و اگر با بیع یا اجاره یا غیر این‌ها از نواقل (اسباب و عقود نقل دهنده ملک) تصرف کند، بر اجازه مرتهن توقف دارد؛ پس در مثل اجاره، با اجازه صحیح می‌شود و رهن بودن آن به حال خودش باقی می‌ماند، بر خلاف بیع که با اجازه صحیح می‌شود ولی رهن بودن آن باطل می‌شود، چنان که در صورتی که مرتهن از قبل اذن داده باشد، به‌مجرد تحقق بیع، رهن باطل می‌شود.

۸.۱۰ - تصرف مرتهن در رهن بدون اذن راهن

تصرف مرتهن در رهن بدون اذن راهن جایز نیست، پس اگر با سوار شدن یا سکونت و مانند این‌ها در آن تصرف نماید، در صورتی که در دست او تلف شود، ضامن عین آن می‌باشد؛ زیرا تعدّی کرده است و به جهت استفاده از منفعت آن، اجرت المثل بر او لازم می‌شود. و اگر تصرف در آن با بیع و مانند آن یا با اجاره و مثل آن باشد، فضولی می‌باشد، بنابراین اگر راهن آن را اجازه کند صحیح است و ثمن و اجرت قرارداد شده مال راهن می‌باشد و ثمن در بیع، رهن می‌شود و برای هیچ کدام آن‌ها بدون اذن دیگری تصرف در آن جایز نیست. و در اجاره، عین به طور رهنی باقی می‌ماند. و اگر راهن آن را اجازه ندهد باطل می‌باشد.

۸.۱۱ - منافع، نمای متصل و منفصل رهن

منافع رهن مانند سکونت و سوار شدن؛ و همچنین نماهای منفصل آن، مانند بچه و میوه و پشم و مو و کرک؛ و نماهای متصل آن مانند چاقی و زیادی طول و عرض آن، همگی مال راهن می‌باشد؛ چه در وقت گرفتن رهن موجود باشند یا بعداً پیدا شوند؛ و به تبعیّت از اصل در رهن واقع نمی‌شوند، مگر نماهای متصل آن و نیز چیزهایی که دخول آن در رهن متعارف باشد به طوری که موجب تقیید آن گردد.

۸.۱۲ - شرایط استیفای دین از رهن

اگر دین حالّ باشد یا حالّ شود و مرتهن بخواهد که حقش را استیفا نماید، پس اگر از طرف راهن در فروش رهن و استیفای حقش از آن وکیل باشد، حق دارد بدون مراجعه به راهن، آن را بفروشد وگرنه حق فروش آن را ندارد، بلکه باید به راهن مراجعه کند و از او بخواهد که دین او را ولو به فروختن رهن، یا وکیل نمودن مرتهن در فروش آن بپردازد، پس اگر خودداری کند مرافعه را نزد حاکم می‌برد تا او را به پرداخت دین یا فروش رهن ملزم نماید، پس اگر برای حاکم امکان نداشت که او را الزام و اجبار نماید، خود حاکم آن را می‌فروشد یا دیگری را در فروش آن وکیل می‌نماید و اگر چنین کاری به خاطر مبسوط‌الید نبودن حاکم ممکن نباشد، مرتهن برای فروش از او اذن می‌گیرد، و با نبودن حاکم یا ممکن نبودن اذن از او، مرتهن آن را می‌فروشد و حقش را از ثمن آن اگر مساوی آن و قسمتی از حقش را اگر کمتر از آن باشد برمی‌دارد و اگر بیشتر از حقش باشد، زیادی آن در دست او امانت شرعی است که باید به صاحبش برساند.

۸.۱۲.۱ - فروش رهن در صورت خوف انکار دین

اگر مرتهن بیّنه‌ای برای اثبات دین نداشته باشد و بترسد از اینکه اگر نزد حاکم رهن را اعتراف نماید، راهن، دین را منکر شود و به موجب اعترافش، رهن از او گرفته شده و از او بر حقی که دارد مطالبه بیّنه شود، برایش جایز است که بدون مراجعه به حاکم، رهن را بفروشد. و همچنین است اگر راهن بمیرد و مرتهن بترسد که وارث او دین را انکار نماید.

۸.۱۲.۲ - فروش رهن به مقداری که وفای به دین می‌کند

اگر فروش قسمتی از رهن برای وفای دین کفاف دهد، بنابر احتیاط (واجب) اگر اقوی نباشد، باید به آن مقدار اکتفا نماید و بقیه رهن نزد او امانت است، مگر اینکه تبعیض (در فروش رهن) ولو از این جهت که برای خرید آن راغب پیدا نمی‌شود ممکن نباشد، یا در تقسیم آن برای فروش، ضرری برای مالک باشد که در این صورت همه رهن فروخته می‌شود.

۸.۱۲.۳ - فروش رهنی که از مستثنیات دین است

اگر رهن از مستثنیات دین باشد، مانند خانه مسکونی و چهارپای سواری راهن، برای مرتهن جایز است که آن را بفروشد و حق خود را از آن بردارد مانند رهن‌های دیگر، لیکن بهتر و احتیاط آن است که او را از سر پناهش بیرون نکند.

۸.۱۳ - تقدم مرتهن بر دیگر طلبکاران

اگر راهن مفلس باشد، یا بمیرد و مردم از او طلب داشته باشند، مرتهن از بقیه طلبکارها نسبت به استیفای حقش از رهن سزاوارتر است، پس اگر چیزی زیاد بیاید بین بقیه طلبکارها بر اساس حصه آن‌ها تقسیم می‌شود. و اگر رهن کمتر از حق مرتهن باشد، هر مقدار از دین که ممکن است از رهن استیفا نموده و در تتمه دین با طلبکارها در سایر اموال راهن، شریک می‌شود.

۸.۱۴ - امانت بودن رهن در دست مرتهن

رهن، در دست مرتهن امانت است و اگر بدون تعدّی و تفریط او تلف یا معیوب شود ضامن نمی‌باشد. البته اگر به طور ضمان‌دار، در دست او باشد - برای اینکه مثلًا غصبی یا عاریه مضمونه است - سپس نزد او رهن گذاشته شود، ضمان آن برطرف نمی‌شود، مگر اینکه مالک اذن بدهد که در اختیار او باقی بماند، که بنابر اقوی ضمان آن برطرف می‌شود. و همچنین است اگر در موردی اذن مالک در بقای آن از رهن گذاشتن آن استفاده شود، چنان که (استفاده اذن) در صورت علم راهن به حقیقت حال بعید نمی‌باشد. و اگر رهن به سبب ادای دین یا ابراء یا مانند این‌ها آزاد شود، عین به طور امانت مالکی در دست مرتهن باقی می‌ماند که تسلیم آن به مالک واجب نیست مگر اینکه آن را مطالبه نماید.

۸.۱۵ - باطل نشدن رهن با موت راهن یا مرتهن

رهن، نه با موت راهن و نه با موت مرتهن باطل نمی‌شود؛ پس رهن به ورثه راهن - به صورت رهن بر دین مورّث آن‌ها - منتقل می‌شود و حق رهن به ورثه مرتهن منتقل می‌شود، پس در صورتی که راهن از امین شمردن ورثه مرتهن سرباززند این حق برای او ثابت است، پس اگر بر امینی اتفاق کنند (که مشکلی نیست) وگرنه باید حاکم به کسی تحویل دهد که مورد رضایت او است و اگر حاکم نباشد پس باید عدول مؤمنین، چنین کاری کنند.

۸.۱۶ - وجوب وصیت بر مرتهن

اگر برای مرتهن نشانه‌های مرگ آشکار شود، واجب است که وصیت به رهن نماید و مرهون و راهن را معین کند و مانند سایر ودیعه‌ها کسی را شاهد بگیرد. و اگر چنین نکند کوتاهی کرده و ضمان آن بر او است.

۸.۱۷ - مرگ مرتهن و معلوم نبودن وجود مال رهنی در ترکه او

اگر قبل از مرگ، رهنی نزدش باشد سپس بمیرد و وجود آن - نه تفصیلًا و نه اجمالًا - در ترکه او معلوم نباشد و تلف آن به سبب تفریط او معلوم نباشد، حکم نمی‌شود که آن چیز، در ذمه او است و یا در ترکه او وجود دارد، بلکه حکم می‌شود که ترکه او مال ورثه‌اش است. بلکه بنابر اقوی چنین است اگر معلوم باشد که آن رهن در بین اموال او که تا بعد از مرگش باقی‌مانده‌اند بوده، ولی معلوم نباشد که آن رهن در بین آن اموال باقی‌مانده یا نه، مانند اینکه سابقاً در صندوق او، در بین اموال داخل آن بوده و آن اموال تا زمان مرگ او در آن صندوق باقی‌مانده، ولی معلوم نباشد که آیا آن رهن را بیرون آورده و به‌ مالکش رسانده یا آن را فروخته و ثمن را استیفا نموده یا اینکه بدون تفریط او تلف شده یا آن را بیرون نیاورده.

۸.۱۸ - پرداخت قرض بدون تعیین این‌که ادای رهن‌دار است یا بی‌رهن

اگر از شخصی مثلًا دیناری با رهن قرض کند و دینار دیگری بدون رهن از او قرض کند، سپس یک دینار را به او به نیّت ادای دین پرداخت کند، پس اگر قصدش این باشد که ادای دینار رهن‌دار باشد همان ساقط می‌شود و رهن آزاد می‌گردد. و اگر قصدش این باشد که ادای دینار بدون رهن باشد رهن آزاد نمی‌شود و دین آن باقی می‌ماند. و اگر قصدش فقط این باشد که از دو دینار یک دینار ادا کرده باشد بدون آنکه دینار رهن‌دار یا بی‌رهن را تعیین نماید، آیا پرداختی او به حساب دینار بدون رهن می‌باشد که رهن باقی بماند، یا پرداختی او به حساب دینار رهن‌دار می‌باشد که رهن آزاد شود، یا بین آن‌ها تقسیم می‌شود پس رهن باقی می‌ماند، یا به مقداری که دین رهن‌دار پرداخت شده آزاد می‌شود، وجوهی است که وجیه‌تر از همه بقای رهن است تا یقین به فک رهن پیدا شود.


۱. جعفری لنگرودی، محمدجعفر، حقوق مدنی، رهن و صلح، ص۸۰-۴۰، تهران، کتاب‌خانه گنج و دانش، ۱۳۷۸، چاپ سوم.
۲. مدنی، سیدجلال‌الدین، حقوق مدنی، ج۵، صص ۳۰۰- ۲۸۵، تهران، پایدار، ۱۳۸۵، چاپ اول.
۳. امامی، سیدحسن، حقوق مدنی، ج۲، ص۳۳۰، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۲، چاپ دوم.
۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۵، کتاب الرهن، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۵، کتاب الرهن، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۵، کتاب الرهن، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶، کتاب الرهن، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶، کتاب الرهن، مسالة۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶، کتاب الرهن، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶، کتاب الرهن، مسالة۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶، کتاب الرهن، مسالة۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷، کتاب الرهن، مسالة۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷، کتاب الرهن، مسالة۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۱، کتاب الرهن، مسالة۲۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸، کتاب الرهن، مسالة۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸، کتاب الرهن، مسالة۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸، کتاب الرهن، مسالة۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸، کتاب الرهن، مسالة۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۱۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸، کتاب الرهن، مسالة۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۹، کتاب الرهن، مسالة۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۹، کتاب الرهن، مسالة۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۹، کتاب الرهن، مسالة۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۰، کتاب الرهن، مسالة۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۰، کتاب الرهن، مسالة۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۰، کتاب الرهن، مسالة۲۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۱، کتاب الرهن، مسالة۲۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۱، کتاب الرهن، مسالة۲۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۱، کتاب الرهن، مسالة۲۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۲۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۲، کتاب الرهن، مسالة۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۲، کتاب الرهن، مسالة۲۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۲، کتاب الرهن، مسالة۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۲، کتاب الرهن، مسالة۲۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۲، کتاب الرهن، مسالة۲۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۳، کتاب الرهن، مسالة۳۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۳، کتاب الرهن، مسالة۳۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۱۳، کتاب الرهن، مسالة۳۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رهن»، تاریخ بازیابی ۹۹/۲/۲۲.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار