رضایت بهشتیان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بهشتیان از
خداوند متعال
راضی بوده و با
حمد و
ستایش این
رضایت را بیان می کنند.
• «... لهم جنت تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیهآ ابدا
رضی الله عنهم ورضوا عنه:... براى آنها باغهايى از بهشت است كه نهرها از زير (درختان) آن مى گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مى مانند؛ هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند؛ اين، رستگارى بزرگ است!»»
خداوند از آنان
راضى است براى آن صداقت هايى كه در
دنیا از خود نشان دادند، و آنان از خدا
راضى هستند براى آن ثواب هايى كه به ايشان مرحمت فرمود. در اين
آیه خوشنودى را متعلق به خود بندگان راستگوى خود نمود، نه به راستگويى شان، بخلاف آيه" و
رضى له قولا"
و آيه شريفه" وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ"
كه
رضايت را متعلق به عمل نموده، و بين اين دو قسم تعبير فرق روشنى است، چه خشنودى از عمل به اين است كه از ديدن آن چهره در هم نكشد و از آن
نفرت نكند، و چه بسا دشمن
انسان كار پسنديده اى كند در حالى كه خود او مورد نفرت است و به عكس دوست انسان كار ناشايستى مرتكب شود در حالى كه خودش
محبوب انسان باشد پس اينكه فرمود:"
رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ"
دلالت مى كند بر اينكه خداى تعالى نه تنها از
صداقت صادقين خوشنود است بلكه از خود آنان نيز
راضى است و معلوم است كه خوشنودى خدا وقتى به خود آنان تعلق مى گيرد كه غرضش از خلقتشان حاصل شده باشد.
• «.. ویدخلهم جنت تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیها
رضی الله عنهم ورضوا عنه...:...و آنها را در باغهايى از بهشت وارد مى كند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است، جاودانه در آن مى مانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نيز از خدا خشنودند؛ آنها «
حزب اللَّه» اند؛ بدانيد «حزب اللَّه» پيروزان و رستگارانند.»
رضايت خدا عبارت است از
رحمت او كه مخصوص افرادى است كه در ايمانشان به خدا خالص باشند. ايشان هم از خدا
راضی اند، براى اينكه با رسيدن به آن زندگى طيب و آن
بهشت، شادمان و خرسند مى گردند.
• «جزاؤهم عند ربهم جنت عدن تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیها ابدا
رضی الله عنهم ورضوا عنه:پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جارى است؛ هميشه در آن مى مانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند؛ و اين (مقام والا) براى كسى است كه از پروردگارش بترسد!».
• «یـایتها
النفس المطمـئنة:تو اى
روح آرام يافته!»
«ارجعی الی ربک
راضیة مرضیة:به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است،»
«فادخلی فی عبـدی:پس در سلك بندگانم درآى»
«وادخلی جنتی:و در بهشتم وارد شو»
اگر
نفوس مطمئنه را به وصف"
راضِيَةً" و"
مَرْضِيَّةً"توصيف كرده، براى آن است كه
اطمینان و سكونت يافتن
دل به پروردگار مستلزم آن است كه از او
راضى هم باشد، و هر
قضا و قدرى كه او برايش پيش مى آورد كمترين چون و چرايى نكند، حال چه آن قضا و قدر تكوينى باشد، و چه حكمى باشد كه او
تشریع كرده باشد، پس هيچ سانحه به
خشم آورنده اى او را به خشم نمى آورد، و هيچ معصيتى دل او را منحرف نمى كند، و وقتى بنده خدا از خدا
راضى باشد، قهرا خداى تعالى هم از او
راضى خواهد بود، چون هيچ عاملى به جز خروج بنده از زى بندگى خدا را به خشم نمى آورد، و بنده خدا وقتى ملازم طريق عبوديت باشد مستوجب
رضاى خدا خواهد بود، و به همين جهت دنبال جمله"
راضية" جمله"
مرضية" را آورد.
• «ونزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهـر وقالوا الحمد لله الذی هدینا لهـذا...:و آنچه در دلها از
کینه و
حسد دارند، برمى كنيم (تا در صفا و
صمیمیّت با هم زندگى كنند)؛ و از زير (قصرها و درختان) آنها، نهرها جريان دارد؛ مى گويند: «
ستایش مخصوص خداوندى است كه ما را به اين (همه نعمتها) رهنمون شد؛ ...»
غل" به معناى
کینه و عداوت و خشم درونى است، " غل" از بزرگترين ناملايماتى است كه آدمى را مكدر مىسازد، چون هيچ كسى نيست كه از آميزش و دوستى با ديگران بىنياز باشد، و دوستى با اشخاص تا زمانى قابل دوام است كه از يكديگر حركاتى كه موافق طبع نيست نبينند، چون اگر حركات و توقعات طرف مطابق ميل نباشد الفت به خشم مبدل شده و همين خشم بر او عيش را ناگوار مىسازد، روى اين حساب اگر خداى تعالى
انسان را طورى كند كه هر چه هم از ديگران حركات ناملايم ببيند سينه اش تنگى نكند در
حقیقت بزرگترين
نعمت را به انسان ارزانى داشته است. جمله" تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ"
کنایه است از اينكه صاحبان
ایمان و
عمل صالح در
آخرت در قصرهاى رفيع و عالى بسر مى برند." وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ" اينكه نسبت
حمد را به آنان داده
دلالت دارد بر اينكه آنان را خالص براى خود كرده، يعنى كارشان را به جايى رسانيده كه هيچ اعتقاد باطل و همچنين هيچ عمل زشت و باطلى ندارند، بنا بر اين، تنها چنين كسانى هستند كه مى توانند خدا را آن طور كه بايد و شايد توصيف و تحميد كنند، و توصيف خداى تعالى امر مبتذلى نيست كه هر كسى از عهده آن بر آيد، هم چنان كه خود فرموده:" سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ"
• «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فيها حَرير:(پاداش آنان) باغهاى جاويدان بهشت است كه در آن وارد مى شوند در حالى كه با دستبندهايى از
طلا و
مروارید آراسته اند، و لباسشان در آنجا
حریر است!»
«وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ:آنها مى گويند: «حمد (و ستايش) براى خداوندى است كه اندوه را از ما برطرف ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است»
" آنها مىگويند حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه غم و اندوه را از ما بر طرف ساخت" (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ).آنها از اين موهبت عظيم كه نصيبشان شده، و تمام عوامل غم و اندوه به
برکت لطف الهى از محيط زندگانيشان دور گشته، و آسمان روحشان از لكه هاى ابرهاى تاريك اندوه پاك شده، خدا را حمد و ستايش مىكنند، نه ترسى از عذاب الهى دارند نه وحشتى از
مرگ و
فنا، نه موجبات ناامنى خاطر فراهم است، و نه آزار بد انديشان و تحميلات ناپاكان و جباران و همنشينى بدان و نااهلان. بعضى از مفسران اين حزن و اندوه را اشاره به غم هايى نظير آنچه در دنيا است دانسته اند، و بعضى اشاره به اندوهى كه در
محشر در باره نتيجه كار خود دارند مىدانند، در حالى كه اين دو تفسير با هم تضادى ندارند و مىتواند در معنى آيه جمع باشد." حزن" (بر وزن عدم) و" حزن" (بر وزن مزد) چنان كه در بسيارى از كتب لغت و تفسير آمده هر دو به يك معنى است، و در اصل به معنى ناهموارى
زمین است، و از آنجا كه
غم و اندوه
روح انسان را ناهموار و خشن مى سازد، اين تعبير در اين معنى به كار رفته است.
• «خــلدین فیها لایبغون عنها حولا:آنها جاودانه در آن خواهند ماند؛ و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمى كنند».
كلمه" بغى" به معناى طلبيدن است. و كلمه" حول" به معناى تحول است؛ از اینکه بهشتیان، هرگز تقاضای نقل مکان نمیکنند، معلوم میشود به جایگاه خود
راضیاند.
• «لیدخلنهم مدخلا یرضونه...:خداوند آنان را در محلى وارد مى كند كه از آن خشنود خواهند بود؛ و خداوند دانا و بردبار است»
كلمه" يدخلن" و" مدخل" هر دو از ادخال گرفته شده، و" مدخل"- به ضم ميم و فتح خاء- اسم مكان از ادخال است و
احتمال اينكه
مصدر میمی باشد آن طور كه بايد مناسب با
سیاق نيست. و در اينكه اين مدخل را كه همان
بهشت است توصيف كرده به اينكه" يرضونه- مايه خشنودى ايشان است"" رضاء" را هم مطلق آورده تا منتها درجه آنچه آدمى آرزويش مىكند مشمول آن شود هم چنان كه فرموده:" لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ"
• «فهو فی عیشة
راضیة:او در يك زندگى (كاملًا) رضايتبخش قرار خواهد داشت،»
این که
رضايت را به عيش نسبت داده از باب
مجاز عقلی است.
كلمه" عيشة"- به كسر عين- نظير كلمه" جلسة"- به كسر جيم- از مصاديق بناى" فعلة" است، كه نوعيت را مىرساند، مثلا جلسه به معناى نوعى نشستن است، و عيشه به معناى نوعى زندگى كردن است، مانند" عيشة
راضية"، يك زندگى خوش، و اگر راضيه و خوشى را به خود عيش نسبت داد، با اينكه صاحب عيش
راضى و خشنود است، يا از باب مجاز عقلى است، و يا كلمه" راضيه" به معناى" ذات
رضى" و تقديرش" فى عيشة ذات
رضى" است، يعنى در عيشى
رضايت بخش.
• «لسعیها
راضیة:و از سعى و
تلاش خود خشنودند،».
اين" لام" را در اصطلاح،
لام تقویت مى گويند و مراد از" سعى" تلاش و فعاليت دنيايى با
اعمال صالح است.و معناى
آیه اين است كه: وجوهى كه در آن روز ناعم است از كار خود
راضى است، چون كارش همه اعمال صالح است، كه به بهترين جزا
پاداش داده شده است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۴۹۳، برگرفته از مقاله «رضایت بهشتیان».