رسالة الطیر (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رسالة الطیر یکی از شاهکاریهای
فلسفی و
عرفانی شیخ الرئیس است وی در این کتاب مسائل پیچیده فلسفی وعرفانی را در قالب تمثیل و رمز بطور جالب و جذاب برای خوانندگان ارائه دهد.
بوعلی در ابتدای رساله در جستجوی رفیقی برمی آید تا اندوه وی را گوش داده تا بوعلی احساس
آرامش و راحتی کند ولی افسوس که چنین دوستی یافت نمی شود چون رفقای این
روزگار در حکم
بازرگانی هستند که در وقت حاجت به
انسان روی می آوردند و در وقت بی نیازی روی می گردانند مگر دوستان الهی و
برادران حقیقت که مدار رفاقت آنها قرابت الهی و
رضای حق است و ناگفته پیداست که مخاطب این رساله همان دوستان الهی هستند بوعلی قبل از پرداختن به اصل داستان نکاتی را به دوستان حقیقت متذکر می شود که در این مجال اختصارا به آنها اشاره می شود:
۱. بوعلی به برادران سفارش می کند که حقیقت را نسبت به یکدیگر آشکار کنند و پرده ها را از روی عقول خود بردارند تا بعضی از آنها برخی دیگر را مطالعه کرده وبه کمال راه یابند دوستان الهی باید مانند
خارپشتبواطن خود را آشکار کرده و
ظواهر خود را پنهان کنند زیرا
خدای تعالی بر بواطن آنها آشکار و بر ظواهر آنها خفی است.
۲. برادران باید مانند
مار از پوست خود منسلخ شده و بیرون آیند و مانند
کرم نرم و آهسته
حرکت کنند و مانند
عقرب باشند تا سلاح آنها همواره در پشت شان
شیطان را نشانه بگیرد زیرا شیطان همیشه ازپشت سر انسان را می فریبد. بوعلی سفارش می کند که
مرگ را پیوسته دوست داشته باشید تا به
حیات ابدی دست یابید و مانند
مرغان پرواز کنید و در یک آشیانه قرار نگیرید مانند
شترمرغ باشید که سنگ گرم
بیابان را می خورد و مانند
افعی که استخوانهای سخت را می بلعد و مانند
سمندر در میان
آتش باشید که فردای قیامت آتش ضرری به شما نرساند و مانند
خفاش باشید که در روز بیرون نمی رود تا از دست
دشمنان در امان باشد.
۳. بوعلی
شجاع ترین مردم را کسی می داند که به
فردا اعتماد کند به نظر وی بددلترین
مردم کسی است که از
کمال خویش باز ماند.
۴. اگر
فرشته ای از کار زشت اجتناب کند و اگر
بهایم مرتکب قبیحی شوند نباید تعجب کنید چون فرشته آلت
فساد ندارد و بهایم هم آلت
عقل ندارند بلکه از کار آدمی تعجب کنید که با وجود قوه
شهوت آنرا منقاد
عقل می سازد چنین انسانی از فرشته هم برتر است و برعکس اگر آدمی عقل را اسیر
شهوت و
هواهای نفسانی سازد وی از
حیوان هم پست تر است زیرا حیوان عقل ندارد در حالیکه چنین آدمی دارای قوه عقلانی می باشد.
شیخ الرئیس بعد از تمهید مقدمات به داستان
پرندگان می پردازد که مضمون آن چنین است که گروهی از
صیادان برای
صید بیرون آمده و
دامهای مختلفی پهن کردند
علوفه بر روی آن پاشیدند و خودشان نیز پنهان شده و منتظر آمدن صید بودند و من در میان مرغان بودم چون ما را دیدند با آواز خوش ما را صدا زدند و ما هم چون نعمت و آسایش زیادی دیدیم بدون هیچ
شک و ریبی در آنجا فرود آمدیم ولی به یکباره در دام صیادان گرفتار شدیم هر قدر برای آزادی خود کوشش می کردیم به نتیجه ای نمی رسیدیم و بند دامها بر اندام و اعضای ما سخت تر می شد مدتی در فکر رهایی از قفس بودیم ولی دیری نپایید که همگی ناامید ومایوس شدیم بالاخره هریک به گوشه ای خزیدیم و بعد از مدتی چنان با محیط خوی گرفتیم که اصلا پرنده بودن خودمان را فراموش کردیم. روزی از میان بندهای
قفس بیرون را نگاه می کردیم عدهای از
مرغان را دیدیم که
پر و
بال خود را از قفس بیرون کشیده و با زحمت فراوان پرواز می کردند چون پای آنها نیز اسیر دامها بود لذا نه به طور کلی آزاد بودند و نه اسیر. در این میان وقتی آنها را نظاره کردم گذشته و اصل خود را به یاد آوردم که من هم روزگاری
پرنده بودم و مثل آنها پرواز می کردم پس اکنون چگونه خود را به
اسارت الفت داده و با قفس خوی گرفته ام؟
در اینحالت اندوه عجیبی تمام وجودم را دربرگرفت به طوری که نزدیک بود از آن غصه هلاک شوم، با
گریه و زاری آنها را
صدا زدم تا راه آزادی از قفس را به من نشان بدهند آنها ابتداء از من
وحشت کردند چون صدای صیادان در
ذهن آنها تداعی شده بود ولی با سوگندهای فراوانی که من خوردم بالاخره به طرف من آمدند و با کمک و یاری آنها از قفس خلاصی یافتم بعد از رهایی به آنها گفتم که این بند را از پای من باز کنید تا من راحت پرواز کنم آنها درجواب گفتند که اگر اینکار در توان ما بود اول بند از پای خود باز می کردیم و شما هم از
طبیبی که خود بیمار است
دارو طلب نکنید چون فایدهای نمی دهد.
پرندگان همگی برای رهایی از بند
پرواز می کنند و در میان راه منظره های زیبایی را مشاهده می کنند ولی این بار به هیچ یک از آنها اعتناء نمی کنند چون قبلا مزه تلخ اسارت را چشیده بودند بعد از مدتی به سر کوهی می رسند وقتی نگاه می کنند هشت
کوه دیگر می بینند که در نهایت عظمت و بلندی است به طوری که
چشم از دیدن انتهای آن عاجز می ماند. دوستان گفتند که فرود آمدن در اینجا جایز نیست باید طی طریق کرد تا به سر منزل مقصود رسید چون ممکن است صیادانی در کمین ما باشند بالاخره با رنج و زحمت زیادی خود را به بالای کوه هفتم رساندیم بعضی از دوستان گفتند که اکنون وقت استراحت است و ما دیگر نمی توانیم پرواز کنیم لذا مدت کوتاهی آنجا رحل اقامت گزیدیم بوستان و آبادی حیرت انگیزی را مشاهده نمودیم ولی آواز برآمد که اکنون وقت استراحت نیست و همانا توقف در اینجا عمر ضایع کردن است چون احتمال دارد صیادان در تعقیب ما باشند لذا به سرعت پرواز کردیم و چون به کوه هشتم رسیدیم مرغانی دیدیم که در ظرافت و لطافت و حسن کمال و بهاء، منحصر بفرد بودند وقتی گرفتاری خود را بر آنها عرضه داشتیم گفتند که پشت این کوه
شهری است که
پادشاه آنجا حاجت هر مظلومی را برآورده می سازد لذا با شور و شعف زیادی خود را به
قصر پادشاه رساندیم چون آنها ما را به حضور ملک راه دادند
جمال و
جلال پادشاه بر ما ظهور کرد و ما بیهوش و مدهوش افتادیم. بعد از هوشیاری پادشاه فرمود که حل گرفتاری شما به دست آن کسی است که شما را گرفتار نموده است لذا من رسولی پیش آنان می فرستم تا بند از پای شما باز کرده و شما از بدی برهاند. پس همراه فرستاده پادشاه برگشتیم، دوستان درباره جمال و بهای پادشاه از من سؤال کردند و من در نهایت زیبایی و جمال وی را توصیف کرده و ستودم ولی متاسفانه دوستان بر من خرده گرفته و
زبان به ملامت گشودند و مرا به معالجه طبی سفارش نمودند افسوس که سخنان من در نزد اینان ضایع گشت و بی اثر ماند و من از
خداوند متعال استعانت جسته و از چنین مردم نادانی، بیزاری می جویم این خلاصه داستانی بود که بوعلی از زبان
پرندگان به رشته تحریر درآورده است بعد از بوعلی شارحانی پیدا شدند و نکات حکمی و عرفانی رساله را تاویل و تفسیر نمودند.
یکی از کسانی که به ترجمه این رساله همت گماشت احمد بن محمد بن القاسم بن احمد بن خدیو الاخسیکتی ملقب به ذو الفضائل است که در نظم و نثر تبحر فراوانی داشته و بیشتر ادباء و فضلای
خراسان شاگردان وی بودند. در طول
تاریخ کسانی مانند
غزالی خواستند به سبک بوعلی منطق الطیر بنویسند ولی در این میان رساله شیخ چشمگیر بوده و از جایگاه ویژهای برخوردار می باشد.
نرم افزار حکیم بوعلی سینا، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.