• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

راغب اصفهانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: راغب (ابهام‌زدایی).

ابوالقاسم حسین بن محمد بن مفضل، معروف به راغب اصفهانی (درگذشته ۵۰۲ قمری) لغت‌شناس و از ادیبان و حکیمان اهل اصفهان بود. وی از بزرگ‌ترین دانشمندان ایرانی است که در دوران آل‌بویه در قرن چهارم که اصفهان در اوج تمدن اسلامی و علم بوده است.



راغب اصفهانی یکی از قرآن پژوهان به نام ایرانی در سده چهارم و پنجم قمری است که دارای آثار فراوان قرآن‌پژوهی بوده و بزرگ‌ترین اثر او یعنی مفردات الفاظ القرآن، یکی از مهم‌ترین آثار ماندگار قرآنی بوده که در همه کتابخانه‌های شخصی و عمومی حضورش نمایان است..... و به گفته برخی کتابی است که در معناشناسی مانند ندارد و زرکشی که به مناسب درباره راه‌های رسیدن به فهم قرآن سخن می‌گوید، به اهمیت واژگان و دلالت و کاربرد آن در سیاق آیات و کار راغب اشاره می‌کند، زیرا او افزون بر نکات معناشناسی در مدلول لفظ با توجه به سیاق و اثر آن، معنا را بیرون می‌کشد. این ویژگی و برتری نیز در تفسیر راغب یعنی جامع التفسیر نیز دیده می‌شود، که به اصول و قواعدی اشاره می‌کند که بعدها مبنا و پایه‌ای برای قواعد تفسیر و تفطن به نگرش‌های جدید تفسیری می‌گردد. از دیگر آثار قرآنی او الذریعه است که در بخش معارف اخلاقی قرآن سخن گفته و شخصیت قرآنی خود را در برابر کسانی که کتاب اخلاقی به روش حکما نوشته، نشان داده است. در کتاب‌های ادبی خود مانند محاضرات نیز گرایش‌ها و‌ اندیشه خلاق و پویای متکی به وحی جلوه دیگر قرآن پژوهی راغب است. در این رساله تفسیر پژوهی هر چند کوتاه و فشرده به شرح زندگی، عصر مؤلف و آثار و تالیفات به ویژه آثار قرآنی وی پرداخته می‌شود. با همه این اهمیتی که شخصیت راغب دارد، زوایای بسیاری از حیات راغب مجهول مانده و روشن نیست که کی به دنیا آمده و در چه زمانی فوت کرده، و اختلاف درباره زمان مرگ وی تا صد سال هم وجود دارد و این تاریکی و اختلاف درباره شخصیتی مانند راغب‌ اندکی شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد. شرح‌حال‌نگاران، حتی همشهریان او درباره او سکوت کرده، موضع مذهبی او محل اختلاف است. درباره اهمیت مقدمه تفسیر و نکات بس مهمی که در آغاز تفسیر به آن پرداخته اشاره می‌گردد. بی‌گمان گرایش‌های تفسیری راغب در شناخت مبانی تفسیری و خود تفسیر اهمیت بسیاری دارد، از این‌رو بخشی را به مبانی و اصول تفسیری راغب اختصاص خواهیم داد و در نهایت به روش تفسیری و ویژگی‌های این اثر قرآنی در مقایسه با دیگر تفسیرهای معاصران وی و جایگاه اهل بیت در این تفسیر و یکی از مسائل مهم اسلامی یعنی اخلاق که وی به آن پرداخته و گرایش داشته، خواهیم پرداخت.


کاوش و بررسی تفاسیر و روش‌های تفسیری یک مفسر، دانشی نو در پژوهش‌های قرآنی است که در سده اخیر شکل گرفته و روز به روز ژرف‌تر و غنی‌تر شده و به بالندگی و پویایی فهم قرآن انجامیده است که بی‌گمان در تنقیح مبانی و تصحیح روش‌های پیشین کمک می‌کند.
از سوی دیگر، یکی از فواید شناخت مفسران قرآن کریم و روش‌های آنان آشنایی با تحولات دانش تفسیر و سیر تطورات و نظرات آن می‌باشد، این پژوهش‌ها به ارتقای سطح استنباط و تعیین اهداف و قلمرو تفسیر با استفاده از تجربیات پیشینیان می‌انجامد، به ویژه اگر شخصیتی چون راغب اصفهانی باشد که در عصر طلایی علم کلام و رونق دانش مسلمین می‌زیسته و در شرایط بغداد یا مدینة‌الاسلام پایگاه‌ اندیشه‌ها و شخصیت‌های بزرگ همه مذاهب و ادیان بوده و آثار گوناگون علمی بوفور در کتابخانه‌های بزرگ یافت می‌شده است. درباره معرفی این شخصیت بر خلاف گذشته تلاش‌های بسیار شده و کتاب‌ها و مقالات و کنگره‌هایی برگزار گردیده (از آن جمله در سال ۱۳۸۴، کنگره‌ای در شهر اصفهان با همکاری آیسسکو و پژوهشکده فرهنگ و‌ اندیشه اسلامی برگزار گردید و مقالات فراوانی به موضوع شخصیت راغب اختصاص یافت و دستمایه این نوشته در آن کنگره فراهم و مبنای سخنرانی اینجانب قرار گرفت.) تا شخصیت علمی وی نمایان شود، با این همه درباره شخصیت قرآنی راغب کمتر کار شده و نکات بدیع و ابتکاری وی کار نشده، در حالی که وی دارای آثار فراوان قرآنی بوده و بزرگ‌ترین اثر او یعنی مفردات الفاظ القرآن، یکی از مهم‌ترین آثار ماندگار قرآنی است، که در همه کتابخانه‌های شخصی و عمومی حضورش نمایان است و به گفته فیروز آبادی (م ۸۱۷) کتابی است که در معناشناسی مانند ندارد
[۲] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، مقدمه صفوان داودی، ص۲۵.
و زرکشی (م ۷۹۴ ق.) که به مناسب درباره راه‌های رسیدن به فهم قرآن سخن می‌گوید و به اهمیت واژگان و دلالت و کاربرد آن در سیاق آیات اشاره می‌کند، یادآور می‌شود که مهم‌ترین کسی که به این موضوع پرداخته، راغب اصفهانی در کتاب مفردات است، زیرا او افزون بر نکات معناشناسی در مدلول لفظ با توجه به سیاق و اثر آن، معنا را بیرون می‌کشد و حاجی خلیفه می‌گوید: مفردات الفاظ قرآن کتابی نافع در هر دانشی از علوم اسلامی است.
این ویژگی و برتری نیز در تفسیر راغب یعنی جامع التفسیر نیز دیده می‌شود که سوگمندانه این کتاب به خوبی نشر نیافته و همگانی نشده و تنها بخش‌هایی از این تفسیر، یعنی تفسیر سوره حمد و بخشی از سوره بقره در یک نوبت و تمام سوره بقره به صورتی دیگر و سوره آل‌عمران و بخشی از سوره نساء، تحقیق و به چاپ رسیده و بخش‌های عمده این تفسیر با آنکه بیشترین بخش‌های آن نسخه‌هایش موجود است، تحقیق نشده و اگر تحقیق شده نشر نیافته، و جا دارد که مجموعه این تفسیر گردآوری و تحقیق و چاپ شود.
در این رساله تفسیر پژوهی هر چند کوتاه و فشرده به شرح زندگی، عصر مؤلف و آثار و تالیفات به ویژه آثار قرآنی وی پرداخته می‌شود. درباره اهمیت مقدمه تفسیر و نکات بس مهمی که در آغاز تفسیر به آن پرداخته اشاره می‌گردد. بی‌گمان گرایش‌های تفسیری راغب در شناخت مبانی تفسیری و خود تفسیر اهمیت بسیاری دارد، از این‌رو بخشی را به مبانی و اصول تفسیری راغب اختصاص خواهیم داد و در نهایت به روش تفسیری و ویژگی‌های این اثر قرآنی در مقایسه با دیگر تفسیرهای معاصران وی و جایگاه اهل بیت در این تفسیر و یکی از مسائل مهم اسلامی یعنی اخلاق که وی به آن پرداخته و گرایش داشته، خواهیم پرداخت.


دانشمند بزرگ و قرآن‌پژوه سترگ راغب اصفهانی، حسین بن محمد بن مفضل در قرن پنجم و به گفته برخی در قرن ششم می‌زیسته است. در کتاب‌های شرح‌حال‌نگاری، نام او کمتر برده شده است و اگر در جایی یادی از او شده، تنها به عنوان قرآن‌پژوه و ادب‌شناس و با ذکر مؤلفات او آمده، بدون آنکه شرح حال او را ذکر کنند. بی‌گمان وی اصفهانی بوده و در این شهر دیده به جهان گشوده و کسانی چون ابومنصور جُبان، محمد بن علی رازی، دانشمند ادیب و واژه‌شناس (م ۴۱۶ ق. هـ) از اساتید او شمرده می‌شده‌اند. (ابن جُبان به گفته یاقوت یکی از حسنات ری بوده است. اهل فن از محضرش استفاده می‌جستند. وی به اصفهان در آمده و به نقل روایت پرداخته. در لغت تصنیفی بزرگ به نام الشامل دارد. وی در بادی امر از ندیمان صاحب بن عباد (م ۳۸۵) بوده، سپس از او کناره گرفت و به سال ۴۱۶ در گذشت.)
[۵] صادقی، محسن، بزرگان ری، بخش دوم، ص۱۹۳ - ۱۹۴. تهران، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، ۱۳۸۲ ش.
پس از چندی از اصفهان به بغداد مهاجرت می‌کند و احتمالاً به شهرهای مسیر راه رفته و از دانشمندان آن دیار بهره برده است، اما با همه اینها پرسش‌های بسیار درباره سال تولد و وفات او مطرح است. سیوطی او را مُفضل بن محمد، و بیهقی او را حسن بن مفضل می‌خواند و در نوشته‌های دیگر حسین بن محمد بن مفضل خوانده شده است.
[۶] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه مفردات راغب، ص۷، به نقل از بغیة الوعاه سیوطی و تاریخ الحکمای بیهقی.
[۸] بیهقی، محمد بن حسین، تاریخ الحکما، ص۱۱۲.
در مورد انتساب او به شهر اصفهان، فضل بن سعد بن مافروخی در محاسن اصفهان او را در زمره طبقه ادبای متقدم این شهر بر شمرده است. راغب خود در محاضرات الادبابه اصفهان توجه خاصی نشان داده است، ولی بر اساس گزارش اسماعیل پاشا در کتاب هدیة العارفین ذیل کتاب کشف الظنون و محمدباقر خوانساری در روضات الجنات محل اقامت و وفات او شهر بغداد بوده است.
[۹] دائرة المعارف تشیع، ج۸، ص۱۰۰.
[۱۰] حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ص۳۶.
این اقامت به درازا کشیده تا جایی که از او به عنوان اصفهانی‌الاصل، نزیل بغداد یاد شده است.
[۱۲] حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۵، ص۳۱۱.
جالب اینکه ابونعیم اصفهانی (م. ۴۳۰ ق.) که همشهری وی می‌باشد در تاریخ بغداد (معجم الادباء) و حلیة الاولیاء، سخنی نیاورده است، دیگر همشهریان او مانند: ابوالفرج اصفهانی، نیز اهتمامی برای معرفی و ذکر حیات و آثار او نداشته‌اند. یاقوت حموی در معجم البلدان که درباره شهر اصفهان و شخصیت‌های این شهر نوشته، سخنی از راغب به میان نیاورده است.

۳.۱ - وفات

درباره تاریخ وفات او نیز تفاوت اقوال آن را نزدیک به یک سده نشان می‌دهد. سیوطی در بغیة الوعاه گفته که وفات او در اوائل سده پنجم (یعنی حدود - ۴ - ۴۱۰) است، در حالی که کشف الظنون وفات او را در سنه ۵۰۲ آورده است و این نظر را بروکلمان، زرکلی، خوانساری و شیخ عباس قمی و آغا‌بزرگ تهرانی ذکر کرده‌اند.
[۱۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۵۲.
برخی از محققان معاصری که درباره حیات راغب تحقیق کرده، انکار کرده‌اند که راغب در سال ۵۰۲ وفات کرده باشد، خصوصاً در حالی که ابوحامد غزالی (م ۵۰۵) کتاب الذریعة الی مکارم الشریعه او را نیک می‌شمرده و با خود در سفرها حمل می‌کرده، و از سال ۴۸۸ از بغداد کوچ کرده، بعید است. که در آن تاریخ طبق این گفته در جوانی راغب سازگار است، این کتاب را در اختیار داشته باشد. حتماً باید راغب پیش از این می‌زیسته و فوت کرده باشد. ذهبی (م ۸) راغب را در سنه ۴۵۰ گویی زنده می‌دانسته و او را در ضمن طبقه ۲۴ شمرده است و بعد می‌نویسد: لم اظفر له بوفاة و لا ترجمة، و محتمل است که در آن وقت زنده بوده باشد.
بدون شک نمی‌تواند راغب در سال ۵۰۲ فوت کرده باشد، زیرا در مصادر قدیمی قریب به عصر راغب، نصی بر این تاریخ یافت نشده و حاجی خلیفه که این خبر را گفته و دیگران نقل و تبعیت کرده‌اند، از کلام سیوطی برگرفته، با اینکه سیوطی گفته است که وی در اوائل سده پنجم فوت کرده است. از سوی دیگر، راغب در برخی آثار خود بر ملاقات با بعضی معاصرین صاحب بن عباد (م ۳۸۵ ق.) مانند ابوالقاسم بن ابی‌العلاء و عبدالصمد بن بابک تصریح کرده و ممکن نیست این ملاقات تا اوائل قرن ششم ادامه یافته باشد. وانگهی تاریخ کتابت برخی آثار راغب، مانند مفردات در سال ۴۰۹ را نشان می‌دهد که باز با فوت ۵۰۲ نمی‌سازد، با اینکه کتاب الذریعه را پیش از مفردات نوشته و در مفردات به آن اشاره می‌کند. البته در حاشیه برخی نسخه‌های مفردات آمده که این کتاب به خط راغب اصفهانی است که در هلال ماه رجب از سال ۳۴۳ در قصبه اصفهان به دنیا آمده و در ربیع‌الاخر سال ۴۱۲ فوت کرده است. اما مشکل این تاریخ، مجهول بودن کاتب و متاخر بودن تاریخ کتابت نسخه است.
[۱۶] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۶۰.


۳.۲ - علت گمنامی

درباره علت و چرایی این گمنامی، نظریه‌های متفاوتی ارائه شده، مانند اینکه شاید او مردی گوشه‌گیر و منزوی بوده و از مصاحبت با صاحبان نام و مقام دوری می‌جسته است. شاید با صاحبان قدرت میانه خوبی نداشته.
[۱۷] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، مقدمه داودی بر مفردات، ص۲۹.
(و ظاهراً مدتی در زندان بسر می‌برده و برخی از آثار خود را در زندان نگاشته است.) و معمولا در تاریخ کسانی نامشان در میان تراجم، طبقات و تاریخ ذکر می‌شده که با صاحبان قدرت روابطی خوبی داشته باشند، و یا دست کم با اصحاب قدرت تعارضی نداشته‌اند و ذکر نام آنها برای مؤلفان ناخشنودی از ناحیه صاحبان قدرت ایجاد نمی‌کرده است. (دلیل این سکوت را در این تراجم محمد کرد علی، در کتاب کنوز الاجداد
[۱۸] کرد علی، محمد، کنوز الاجداد، ۲۵۶.
این‌گونه توجیه می‌کند که وی هیچ‌گونه اتصالی با قدرت نداشت.) وای به حال آن وقتی که دانشمندی با عقیده رایج همراهی نداشته باشد و یا کسانی با حسادت و بزرگ‌نمایی‌های منفی در جهت بایکوت کردن آنها بر آمده باشند. درباره راغب اصفهانی همه این احتمالات می‌رود. این نکته را هرگاه در ارتباط با تمایلات عقیدتی وی، به ویژه ارادت خاص به امیرمؤمنان ملاحظه کنیم و شدت اهتمام وی را در نقل روایات آن حضرت ببینیم، و یا ایده‌های عقلانی و نقد نظریه جبریه او را مشاهده کنیم، این نظریه تقویت می‌شود که چگونه و به چه دلیل زمینه بایکوت شدن او حتی از ناحیه دوستان و معاصران و حتی همشهریان او انجام گرفته است و انگیزه‌ای بر ثبت شرح حال، آثار و حیات و مرگ او در نوشته‌های قرن پنجم و ششم و هفتم، بلکه هشتم دیده نمی‌شود و بلکه نقل قولی از کتاب‌های او به صراحت در این فاصله تاریخی گزارش نشده است.


در بررسی تفسیر و شناخت شخصیت مفسیر، عصر زندگی مفسر اهمیت بسیار دارد، زیرا بررسی عصر مفسر مشخص می‌کند که او در چه فضای علمی، اجتماعی و سیاسی می‌زیسته، اقران او چه کسانی بوده، دغدغه‌های آنان چه بوده و مفسر به اقتضای شرایط تاریخی و مذهبی چه نوع موضع‌گیری داشته و حتی تاکید بر مسائلی خاصی و یا چشم‌پوشی از مسائلی دیگر و کم‌رنگ نشان دادن آن در چه فضای فرهنگی انجام گرفته و معنا داشته است. بحث و بررسی درباره عصر راغب اصفهانی، افزون بر این نکات، این فایده را دارد که ما او را بهتر بشناسیم و در پرتو روشنایی‌های تاریخی و جغرافیایی، افکار و عقاید او را بشناسیم و اگر در تاریخ نسبت به او کوتاهی شده، بخش‌هایی از زندگی او را از این راه کاوش کنیم.

۴.۱ - عصر شکوفایی دانش

عصر راغب اصفهانی، عصر شکوفایی دانش و گفتگوی میان مذاهب و نگارش کتاب‌های مهم در حوزه‌های اسلامی به ویژه علم کلام است. شهرهای بغداد، ری، نیشابور، و مدارس علمی مصر، شام، دیار بکر، کوفه، بصره، حجاز و یمن و بلاد خراسان به یُمن سرکار آمدن خاندان‌های آل بویه، در فارس و بغداد، بنی‌حمدان در حلب، فاطمیین در مصر، به نشر و ترویج فضل و دانش و تشویق و تکریم دانشمندان و فرزانگان گسترش یافت و مراکز و مدارس علمی و کرسی‌های دینی بر پا شده، آنان هر چند شیعه بودند، اما دانشمندان دیگر مذاهب را احترام می‌کرد و وزرای آنان عالمانی، دانشور، چون صاحب بن عباد، به رونق علم و آزادی‌ اندیشه و طرح انظار کمک می‌کردند. در کنار رفع محدودیت برای شیعه و امکان عزاداری و برگزاری مراسم مذهبی شیعیان و ترویج مذهب شیعه و حمایت از دانشمندان اهل بیت، دانشمندان بزرگی چون ابوعیسی رمانی، ابومسلم اصفهانی، قاضی عبدالجبار همدانی، ابوعلی فارسی، ابوعبدالله خطیب اسکافی، ابن فورک، ابونعیم اصفهانی، ابوبکر باقلانی و ده‌ها دانشمندان از معتزلی گرفته تا اشعری و شیعه مورد احترام قرار گرفته و برای آنان در شهر بغداد کرسی‌های تعیین شده و همین آزادی عمل و احترام باعث رونق دانش مسلمین و تقویت عقلانیت و تعامل مذهبی و فرو کاهش پیدا کردن درگیری و جنگ گردید. (درباره نقش آل‌بویه و خدمات آن ر. ک) (البته این نکته را یادآور شوم که حکومت هر کسی را که بر سر راه قدرت آنها می‌نهند و بر او رحم نمی‌کنند خواه از صاحب مذهب خودشان باشد یا از مذهبی دیگر: الملک عقیم. و شاهد بر مسئله تردیدهای بسیار درباره مرگ ناگهانی سید رضی (م ۴۰۶) در زمان آل‌بویه است بدون شک سید رضی که نقیب النقباء بود و قدرت فراوانی در بغداد پیدا کرده و خطر جدی را برای حکوت ایجاد کرده که یکباره بدون بیماری در سن ۴۷ سالگی فوت می‌کند و برادرش سید مرتضی (م ۴۳۶) از ترس به جای حضور در تشییع جنازه و نماز برادر به حرم امام کاظم پناه می‌برد. فخرالملک خود با تظاهر به وفاداری به نماز او می‌پردازد و قدرت‌نمایی می‌کند و این چنین است که قدرت حتی بر همکیشان رحم نمی‌کند.
[۲۰] شریف الرضی، محمد بن حسین، حقائق التاویل، مقدمه از علامه آل کاشف الغطا، ص۱۱۰.

جالب این‌جاست که آل‌بویه با اینکه شیعی مذهب بودند و آزادی مراسم را برای آنان فراهم آورده بودند، اما در نزاع‌هایی که گاه به گاه میان شیعیان و سنیان بغداد روی می‌داد، اغلب بی‌طرف بودند و حتی یکبار معزالدوله،‌ هاشمیان را توقیف کرد و فتنه را خاموش ساخت
[۲۱] شریف الرضی، محمد بن حسین، حقائق التاویل، مقدمه از علامه آل کاشف الغطا، ص۶۴۰.
و برخلاف نظر نویسنده مقدمه تفسیر راغب اصفهانی: عادل بن علی الشُّدی، که پنهان ماندن مذهب راغب را به شرایط سخت و دشوار شهر بغداد در عصر دیالمه مربوط می‌داند
[۲۲] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۲۷.
و گویی از ترس حکومت و شیعیان عقیده خود را پنهان می‌ساخته، با آنکه کسان بسیاری در عصر راغب از دانشمندان اهل سنت حضور داشته و خطابه می‌خوانده و کتاب نوشته و عقاید خود را صریحاً ابراز می‌کرده‌اند و واهمه‌ای در این جهت نداشته‌اند. ابوبکر باقلانی (م۴۰۶) در کلام اشعری کتاب نوشته و در همین عصر می‌زیسته و جلساتی با شیخ مفید داشته است و کسان دیگر.
سجستانی‌ اندیشمند مشهور اسلامی در ستایش روح تسامح دینی عضدالدوله می‌نویسد: این پادشاه «سزاوار آن است که تمامی خلق و خاصه اهل دانش و فرهنگ او را تمجید و برای بقای ملک او دعا کنند، زیرا آنها را تقویت کرده، گفتارشان را منزلت بخشیده و بند از زبان ایشان برداشته تا هر یک از آنها معتقدات فرقه خویش را بدون تقیه ابراز کند و در نتیجه آشکار شود آنچه آنها ادعا می‌کنند و معلوم شود آنچه بدان معتقدند و حق از باطل جدا شود و چنان امنیتی پدید آید که کسی با زبان تعصب دینی به دیگری هجوم نبرد»
[۲۳] رساله فی الاکمال الخاص بنوع الانسان، ص۳۸۶.

با اینکه در میان مذاهب آن عصر این حنبلیان بودند که در بغداد در برابر مذاهب دیگر به ویژه شیعیان به شدت ناشکیبا بودند و این ناشکیبایی گاه به در گیری‌های خونین در بغداد و آتش زدن کتابخانه شیعیان منجر می‌شد. این نابردباری اختصاص به شیعیان نداشت، بلکه شامل کسان دیگری پیش از این هم شده بود. طبری مفسر بزرگ قرآن تنها به این دلیل که در تفسیر آیه «الرحمن علی العرش استوی» رای احمد حنبل را نمی‌پذیرفت و نشستن خداوند بر عرش را محال می‌دانست، مورد تهاجم حنبلیان خشمگین قرار گرفت و خانه‌اش سنگباران شد، آن‌گونه که در خانه وی به علت انباشت سنگ باز نمی‌شد.
[۲۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ص۲۲، ترجمه پاینده، ۱۳۷۵، مؤخره از مترجم.

با آنکه خود همین آقای شُدی می‌نویسد: «و لم یضیق فی عصرهم اهل المذاهب الاخری الذین لایتفقون معه»، اما طعنه می‌زند که پنهان ماندن مذهب راغب مربوط به شرایط عصر و قدرت آل‌بویه بوده، از اینرو نباید پنهان ماندن عقیده راغب را به شیعیان نسبت داد، اتفاقاً راغب تا جایی که می‌توانسته علاقه و پیوستگی خود را در جای جای آثار خود آشکار کرده و به عقیده این جانب راغب هر چند پیوند شدیدی به اهل بیت نشان می‌دهد و در جاهایی به مخالفت با عقاید رایج اهل سنت برخاسته، اما او راه میانه‌ای میان شیعیان و اهل سنت داشته و لذا نسبت به رفتار شیعیان انتقاد داشته و از اینکه می‌دیده که صحابه پیامبر از سوی برخی از آنان توهین می‌شود، طبق این رساله نقد می‌کرده و شاید راز مهجور بودن او همین نکته باشد که راغب نمی‌توانسته، نه در دسته اهل سنت رایج قرار گیرد و رفتار و عقاید آنان را یکجا بپذیرد، و نه با شیعیان در برخی عقاید همراهی کند.
در رساله اعتقاد که منسوب به راغب است، این شجاعت و حریت و استقلال رای به خوبی نمایان است، زیرا آمده است: «واذکر الحقِ الذی کان علیه اعیان السلف مِن الصحابه و التابعین قبل ان حَدَثَت مِن قومٍ یَخَذلُون الدین و یَزعمون انّهم انصارهُ و یَخرَبُون و یُوهمون انُهم عُمارهُ». باید حق را گفت، حقی که بزرگان گذشته از صحابه و تابعین بر آن بوده، پیش از آنکه دین را خوار سازند و گمان کنند که دین را یاری می‌کنند و دین را خراب می‌کنند و گمان می‌کنند که آباد می‌سازند.

۴.۲ - نقد به عقیده رایج

تا اینجا نشان می‌دهد که دست کم نسبت به عقیده رایج نقد داشته و در این نزاع‌ها رای مستقلی داشته است.
از طرف دیگر نسبت به شیعیانی که مذمت صحابه و برخی همسران پیامبر می‌کرده و قرآن را غیر قابل فهم می‌دانسته‌اند و در آن عصر شهر بغداد می‌زیسته، نیز انتقاد دارد، چون می‌نویسد:
«وفرقة... تَظهر موالاة امیرالمؤمنین و بها اضلال المومنین یتوصلون بمدحه و اظهار محبّته الی ذم الصحابه و ازواج النبی، شهد التنزیل بذلک لهم، و یقولون کلام اللّه رموز و الغاز لایُنبَیءُ ظاهره عن الحق و مفهومه عن صدق، یجعل ذلک مِن الذرایع الی ابطال الشرایع»
[۲۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ص۴۳.
[۲۶] رسالة الاعتقاد، ص۴۳، به نقل از مفردات راغب، ص۱۵.

معلوم است که نقد او به همه شیعیان نیست، به کسانی است که دوستی و موالات امیرالمؤمنین علی را با گمراه دانستن مؤمنان و مدح حضرت را با ذم صحابه و ازواج پیامبر قرار می‌دهند و قرآن را رمز و غیر قابل فهم قائل و بدون تفسیر اهل بیت (علیه‌السّلام) حجت نمی‌دانند.
و در جای دیگر در هنگام ذکر فرقه‌های بدعت‌گذار در کنار مُشَبِّهه و نافیان صفات الهی و قدریه و مرجئه و خوارج، نام متشیعه را می‌آورد، نمی‌گوید: شیعیان، بلکه می‌گوید کسانی که به دروغ خود را پیرو علی می‌دانند.
این نکات نشان می‌دهد که راغب اصفهانی اگر از اهل سنت هم باشد، اما در فضای فکری و فرهنگی شیعه خاص است، و شیعه به معنای مصطلح نیست. او از اصحاب صاحب بن عباد (م۳۸۵) وزیر آل‌بویه شیعی بوده و این حد تاثیر از قدرت در آن دوره طبیعی است. از سوی دیگر در مفردات نام امیرمؤمنان و ذکر روایات حضرت را ۱۹ بار ذکر می‌کند، با لقب امیرمؤمنان و تنها از خلفای دیگر چهار بار ذکر می‌کند بدون لقب و عنوان و مهم‌تر به نقل روایاتی می‌پردازد که پایه‌های اعتقادی شیعه را تشکیل می‌دهد، مانند احادیث: انا مدینة العلم و علی بابها انا و انتَ ابوا هذه الامة انت اخی و وارثی و این روایات را در لابلای مباحث واژه شناسی می‌آورد (راغب جز به امام علی به کسی دیگر امیرالمؤمنین نمی‌گوید و در یکی از آثارش به صراحت می‌نویسد: اذا اقبل امیرالمؤمنین مطلقاً فهو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، در کتاب محاضرات الادباء پس از نقل حدیث مهم منزلت، خبری از عمر بن خطاب در برتری و اولویت آن حضرت در خلافت ذکر می‌کند.) و یا مطالبی از امام باقر (علیه‌السّلام)
[۳۱] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات القرآن، ۵۸۲.
و امام صادق (علیه‌السّلام)
[۳۲] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات القرآن، ص۷۵.
[۳۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات القرآن، ص۹۸.
نقل می‌کند و در ترویج‌ اندیشه‌های آنان در مسئله: امر بین الامرین و لاجبر و لاتفویض و دیگر مسائل می‌کوشد و نشان می‌دهد که روش او در این موارد به صورت غیر مستقیم است. در طرح عقاید اهل بیت به شکلی است که هم حساسیت برانگیز نباشد و هم ولای اهل بیت را نشان داده باشد.
بدین‌جهت می‌توان گفت که راغب با بخش‌هایی از عقاید شیعه همراهی داشته و با بخشی‌هایی سر سپردگی با اهل سنت را نشان می‌دهد.


راغب اصفهانی در زمره مردان بزرگی است که با دانش فراوان خود پس از بهره‌مندی از علوم مختلف و تبحر در آنها به نگارش آثار علمی پرداخت و هر کدام از آثار او در رشته قرآن، اخلاق، ادب، حلقه زرینی در سلسله معارف اسلامی گردید، هر چند آثار قرآن‌پژوهی او در تفسیر و علوم و معارف قرآن از برتری خاصی برخوردار است و حجم این نگاشته‌ها قابل قیاس با دیگر آثار وی نیست اما تالیفات دیگر او نیز چهره قرآنی دارد. از این آثار می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد.

۵.۱ - مفردات قرآن

راغب اصفهانی با تالیف این کتاب و تبیین واژه‌های دشوار یاب قرآن کریم و توضیح واژگانی، گامی بلند در معنی‌شناسی بر گرفت. از سوی دیگر، با انتخاب روش ویژه، یعنی اهتمام بر سیاق و بافت متن، گوی سبقت را از دیگر دانشمندان پیشین این فن ربوده است، زیرا پیش از او آثار فراوانی در حوزه بیان معانی و غریب قرآن و وجوه و نظائر نگارش یافته، اما نتوانسته همانند مفردات جایگاهی در حوزه معنی‌شناسی پیدا کند و مسائل بافت معنی را با توجه به نظریه اشتراک معنوی نشان دهد. و به گفته زرکشی، راغب مهم‌ترین کسی است که به اهمیت سیاق توجه می‌کند. نکته مهم‌تر آنکه مفردات از توضیح و تبیین واژگان فراتر رفته و چهره تفسیری سودمند با توجه بر زبان‌شناسی و معنی‌شناسی به خود گرفته است. او در نشان دادن معنای واژه، افزون بر ریشه‌یابی ادبی و اشتقاقی، به آیات همگون توجه می‌کند و از سنجش آیات با هم می‌کوشد تا به معنای واژه نزدیک شود. راغب گاهی با بهره‌گیری از حدیث به تبیین واژه‌ها و معنای کلام می‌پردازد، چنانکه آگاهی‌های کلامی و اخلاقی خود را در لابلای این تفسیرهای لغوی نشان می‌دهد. به همین دلیل می‌توان گفت مفردات، کتاب تفسیری دیگر راغب، اما در قالب تفسیر واژگانی و بیان‌المعانی و معانی‌القرآن به شکل فرهنگ‌نامه‌ای و به صورت فشرده است.

۵.۲ - جامع التفسیر

از این تفسیر بزرگ و ارجمند که به تفصیل درباره آن سخن خواهیم گفت و یکی از آثار ماندگار قرآنی است، نسخه‌های فراوانی دست کم تا آخرهای قرآن موجود است. (دکتر احمد حسن فرحات در مقدمه جامع التفسیر،
[۳۶] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۲۱.
به کاوش خود نسبت به نسخه‌های خطی تفسیر اشاره می‌کند و از وجود نسخه‌هایی در کتابخانه‌های ترکیه و عراق خبر می‌دهد، از آن جمله نسخه ولی‌الدین جارالله از مقدمه تا سوره مائده و از سوره یوسف تا سوره احزاب که صورت عکسی آن در مکتبه مرکزی بغداد و در ایا صوفیا با شماره ۲۱۲ و در فهرست مکتبه قادریه بغداد،
[۳۷] فهرست مکتبه قادریه بغداد، ج۱، ص۸۶.
عبدالسلام رؤوف ذکر شده است.) تا اکنون مقدمه بسیار مهم این تفسیر با تفسیر سوره حمد و بخشهایی‌ اندک از سوره بقره، با تحقیق دکتر احمد حسن فرحات همراه با مقدمه‌ای و تعلیقات بسیار نشر یافته است. (عنوان کتاب این است: مقدمة جامع التفاسیر، مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقره، کویت، دارالدعوة، ۱۹۸۴ م/ ۱۴۰۵ هـ.)
چنانکه تمام تفسیر سوره بقره او به عنوان رساله دانشگاهی در دانشگاه زیتونه تونس توسط محمد اقبال فرحات تحقیق شده است. (عنوان رساله دکتر فرحات: الراغب الاصفهانی و منهجه فی التفسیر مع تفسیره سورة البقرهاست.
[۳۸] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۲، ص۱۵۷۳.
) و بخشی دیگری از تفسیر در دو مجلد قطور از سوره آل‌عمران تا آیه ۱۱۳ سوره نساء، توسط عادل بن علی الشُدّی در عربستان تحقیق و همراه با مقدمه‌ای دراز آهنگ به عنوان رساله دانشگاهی او در جامعة‌ ام‌القری مکه دفاع و توسط مدارالوطن العربی ریاض در سال ۱۴۲۴ هـ نشر یافته است. (پژوهش‌ها و تعلیقات الشدی بسیار فرقه‌گرایانه و در توصیف عقاید راغب متعصبانه و با جهت‌گیری ضد شیعی نوشته شده است و با اینکه اعتراف می‌کند عصر راغب با روی کار آمدن دیالمه عصر رونق علمی و احترام به دانشمندان از طوایف مختلف است و این گرایش دینی بر حرکت‌های علمی تاثیری نداشت، اما در جای جای مقدمه به تحریف واقعیات روی می‌آورد، گویی که راغب از آن جهت بر موالات امام علی تاکید می‌کند و دلدادگی خود را نشان می‌دهد که تحت فشار حکومت دیالمه و شیعیان بوده است.
[۳۹] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۲۶ به بعد.
)

۵.۳ - تحقیق البیان

تحقیق البیان فی تاویل القرآن: راغب از این کتاب در مقدمه: الذریعة الی مکارم الشریعه، صفحه نخست به مناسبتی یاد می‌کند. و حاجی خلیفه و بروکلمان
[۴۱] فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۲۱۱.
از آن یاد می‌کند و بروکلمان این کتاب را در ادب می‌داند، اما شُدی در مقدمه تفسیر، این کتاب را در باب عقاید می‌داند. نسخه‌ای از این کتاب در مخزن کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است. احتمالا این کتاب همان رسالة فی الاعتقاد باشد که دکتر شمران العجلی آن را تحقیق و در بیروت مؤسسة الاشرف نشر داده است. شُدی می‌گوید: نسخه‌ای از کتاب رسالةالاعتقاد در کتابخانه مرکزی جامعة الاسلامی مدینة المنوره موجود می‌باشد که با تحقیق البیان مقابله شد و نشان می‌دهد که مطالب آن یکی است. البته به دلیل برخی مطالب این رساله، در انتسابش به راغب تردیدهایی است، اما به هر حال این کتاب منسوب به وی می‌باشد و در مباحث عقاید و آرای کلامی است که مانند الذریعه با استناد به آیات موضوعات مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

۵.۴ - درة التنزیل

درة التنزیل و غرة التاویل: کتابی است در بیان علل اختلاف الفاظ در آیات متشابه لفظی قرآن. درباره انتساب این کتاب به راغب اختلاف بسیار می‌باشد. حاجی خلیفه و بروکلمان
[۴۳] فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، ج۳، ۵۰۵.
این کتاب را به راغب نسبت داده‌اند. در برخی نسخه‌ها نیز نام راغب آمده است. در برخی از کتابشناسی‌ها و نسخه‌ها به نام حل متشابهات القرآن هم آمده که ظاهراً یکی می‌نمایاند و در همین نسخه در مقدمه آن آمده است که کتاب حل متشابهات القرآن، کتابی که درةالتاویل نامیده شده است. حاجی خلیفه در ذیل معرفی دره می‌گوید: کتابی دیگر یعنی درةالتنزیل و غرة التاویل از امام فخر رازی است و شگفت آنکه موضوع کتاب هر دو یکی است. صفوان داودی در مقدمه مفردات می‌نویسد: از نسخه موزه بریتانیایی آگاه شدم که این کتاب مانند حل متشابهات قرآن در کتابخانه راغب پاشا است.
درةالتنزیل توسط درالآفاق الجدیده بیروت در سال ۱۹۷۷ با انتساب به محمد بن عبدالله معروف به خطیب اسکافی به روایت ابن ابوالفرج اردستانی چاپ شده است. (لازم به یادآوری است که چاپ دیگری از این کتاب در سه مجلد با تحقیق دکتر محمد مصطفی آیدین، در دانشگاه‌ ام‌القری، معهد البحوث العلمیه در سال ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م انجام گرفته است. در این چاپ نیز به نام خطیب اسکافی منسوب شده است. نکته‌ای که اینجانب پس از ملاحظه مشخصات نویسنده محتمل می‌دانم این است که خطیب اسکافی اصفهانی، همان راغب اصفهانی است که در شرح حال وی آمده که اسکاف، شغل اصفهانی (کفش دوز) بوده و به ری رفته و در پیش صاحب بن عباد (م۳۸۵) بوده است. زیرا مشخصات اسکافی با راغب تطابق می‌کند و واعظ ری بودن او هم با راغب می‌سازد، البته ادله شش‌گانه برای اینکه این کتاب از آن راغب است، همچنان پابرجا است.) البته انتساب این کتاب به خطیب اسکافی دیر پای است. از این انتساب یاقوت حموی و صفدی یاد کرده‌اند.
[۴۶] صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به نقل از سیر نگارش‌های علوم قرآن، ص۶۹.
اخیراً مقالاتی در صحت انتساب به اسکافی و نقد دلیل انتساب به راغب نگارش یافته است.
[۴۷] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر راغب، ج۱، ص۱۰۵ - ۱۱۱.
(و مقاله دکتر احمد حسن فرحات در نشریه الشریعة و الدراسات الاسلامیه با این عنوان: کتاب درة التنزیل و غرةالتاویل لاتصح نسبته للراغب الاصفهانی، ۱۵ جمادی‌الاولی ۱۴۱۰ هـ.)
با همه اینها نکاتی بر صحت انتساب کتاب به راغب می‌باشد که نقد مخالفان آنها نمی‌تواند قانع کننده باشد.
۱. نسبت صریح تمام نسخه‌های خطی به راغب و یگانگی محتوای حل متشابهات با درةالتنزیل.
۲. تصریح بسیاری از کتابشناسان متقدم مانند بیهقی، آلوسی،
[۴۸] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۲۸، ۱۱۶.
حاجی خلیفه و بروکلمان به اینکه این کتاب از آن راغب است.
۳. اشاره راغب در مفردات به وجود چنین کتابی در مقدمه مفردات که دقیقاً همه آنها را در درة‌التنزیل آورده است.
۴. راغب در درة‌التنزیل به کتاب جامع التفاسیر خود اشاره می‌کند. درحالی که اسکافی چنین تفسیری نداشته و عبارت فوق نمی‌تواند از اضافه نُسّاخ باشد، چون می‌نویسد: ولا علی الوجه الآخر التی ذکرنا فی جامع التفسیر.
۵. در درةالتنزیل اشاره به دو کتاب دیگر شده که کتابشناسان آن دو کتاب را به راغب نسبت داده‌اند و نه به اسکافی.
۶. وضوح اسلوب راغب در کتاب درة التنزیل و یگانگی اسلوب میان کتاب‌ها.
۷. راغب در کتاب مفردات در دو جا مطلبی را می‌آورد و می‌گوید این مطلب را نمی‌توان در اینجا مطرح کرد و می‌نویسد: لیس هذا موضع ذکره، له موضع غیر هذا الکتاب و این بحث را در درّة التنزیل دنبال می‌کند.
[۵۳] اسکافی، محمد بن عبدالله، دَرة التنزیل، ص۲۹.
[۵۴] اسکافی، محمد بن عبدالله، دَرة التنزیل، ص۴۳۵.
(البته احتمال دیگری هم داده می‌شود که اگر شخصیتی به نام اسکافی اصفهانی وجود خارجی داشته باشد، به نام خود ثبت کرده باشد.)

۵.۵ - الذریعه

الذریعة الی مکارم الشریعه: درباره انتساب این کتاب به راغب تردیدی نشده و راغب که دارای سه کتاب اخلاقی، یکی به فارسی و دو کتاب به عربی بوده و نامش در کتاب‌شناسی‌ها آمده است. هر چند کتاب با تجزیه و تحلیل لغوی و استناد به آیات و روایات آمده، اما‌ اندیشه قدما و تقسیم‌بندی‌های پیشینیان در قوای انسان بر کتاب سایه افکنده است. لحن کتاب موعظه‌ای و همراه با ذکر مثال و تشبیه است. گرایش قرآنی و عنایت به استفاده از آیات در بیان مسائل اخلاقی در همه مباحث این کتاب دیده می‌شود. از این کتاب به زبان فارسی دو ترجمه منتشر شده یکی روش بزرگواری در اسلام، از حسن فرید گلپایگانی (انتشارات صبا، ۱۳۷۰) و کرانه سعادت، از سیدمهدی شمس‌الدین (قم، نشر نور نگار، ۱۳۷۶).
راغب در برخی نسخه‌های این کتاب در توضیح برخی واژه‌ها، عبارت‌های فارسی می‌آورد. (درباره چاپ‌ها و مشخصات کتابشناسی آن ر. ک
[۵۷] جمعی از نویسندگان، کتاب‌شناخت اخلاقی اسلامی، ص۳۵۰، پژوهشگاه فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵.
) که در تحقیق بیجو نیامده است. نکته مهم اینکه این کتاب متفاوت از کتاب‌های اخلاقی همانند ابن مسکویه و حتی جامع السعادات ملامهدی نراقی است که تقسیم بندی‌های آنان ارسطویی است. سبک این کتاب با استناد به آیات و روایات است.

۵.۶ - تفصیل النشاتین

تفصیل النشاتین و تحصیل السعادتین: این اثر راغب نیز یکی از کتاب‌های مورد توجه علم اخلاق است که وی به در خواست وزیر ابوالعباس ضبی، به نگارش در آورده و بارها به چاپ رسیده و در ایران توسط آقای زین‌العابدین قربانی با نام فلسفه آفرینش انسان و سعادت واقعی او ترجمه شده است.

۵.۷ - اخلاق راغب

راغب این کتاب را به زبان فارسی نوشته، و حاجی خلیفه می‌گوید: برخی فضلا گفته‌اند، مانند اخلاق ناصریِ خواجه نصیرالدین طوسی، بلکه بهتر از آن و مشتمل بر حکایات اخلاقی کلیله و دمنه و دیگر متون فارسی آن عصر است. حاج آقا‌بزرگ تهرانی نیز از این کتاب یاد کرده است، اما هیچکدام مشخصاتی از این کتاب بدست نداده‌اند و از آنجا که تاکید شده به زبان فارسی و محتوای آن متفاوت از دو کتاب‌های پیشین اوست، نمی‌تواند با آنها اشتباه شده باشند، ولی تا خود کتاب نباشد و سبک و محتوای آن بررسی نشود، تحلیل و استناد قطعی هم نمی‌توان داد.

۵.۸ - محاضرات الادباء

محاضرات الادباء و محاورات البلغاء و الشعراء: کتابی ادب‌پژوه و مشهور و مورد توجه ادیبان و شاعران بوده است. این کتاب بارها به چاپ رسیده و اخیراً توسط مکتب‌الحیاه در دو جلد به چاپ رسیده است.

۵.۹ - احتجاج القراء

این کتاب هر چند انتسابش به راغب قطعی است و در مقدمه حل متشابهات القرآن به آن اشاره می‌کند و حاجی خلیفه نیز جزو آثار راغب بر می‌شمارد، اما اثری تاکنون از آن در نسخه شناسی‌ها و کتاب‌شناسی‌ها دیده نشده و شاید در آینده پیدا شود.

۵.۱۰ - الرسالة المنبهه

الرسالة المنبهة علی فوائد القرآن: راغب در مقدمه مفردات به تالیف این اثر اشاره می‌کند اما اثری از آن نیست و معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا کرده است.
البته نام کتاب‌های دیگری یاد شده که در شرح زندگی راغب در مقدمه جامع التفاسیر و مفردات القرآن تحقیق داودی و تفسیر الراغب الاصفهانی به وی نسبت داده شده، مانند تحقیق الالفاظ المترادفة علی المعنی الواحد، المعانی الاکبر، مجمع البلاغه، ادب الشطرنج، رسالة فی آداب مخالطة الناس، رسالة فی مراتب العلوم، اصول الاشتقاق، شرح التصوف که یا خود راغب در کتاب‌های خود به آن اشاره کرده و یا دیگران به او نسبت داده‌اند که از تفصیل در ذکر آن خود داری می‌شود.


اصطلاع علوم قرآن، مفهوم شناخته شده‌ای دارد. به تمام گفتمان‌هایی که در اطراف قرآن سخن می‌رود و به عنوان مبانی یا مبادی علم تفسیر شناخته می‌شود و در فهم و شناخت قرآن دخیل است، علوم قرآن می‌گویند. بسیاری از تفاسیر و از آن جمله راغب اصفهانی در آغاز کتاب مقدماتی را در افکنده‌اند و نکاتی که به نظر آنان مهم و تاثیرگذار بوده، یادآور شده‌اند. البته این مباحث در میان مفسران همسان نبوده است، و این‌گونه نیست که همه تفاسیر از یک بحث سخن بگویند. کتاب علوم القرآن عند المفسرین، (این کتاب گردآوری از مجموعه از تفاسیر مهم و معروف قرآن می‌باشد که توسط مرکز فرهنگ و معارف قرآن در سه مجلد تهیه و تنظیم شده است.) نشانه خوبی است تا روشن شود که همه مفسران نه در انتخاب موضوع و نه در دیدگاه و شیوه بحث، روش واحدی را برنگرفته‌اند، اما نکته قابل توجه درباره راغب آن است که وی مقدمه خود را در بیان بایسته‌های تفسیری می‌داند و می‌گوید: این فصول اموری را متکفل است که ناگزیر از ذکر آنها هستیم. این امور همگی در نوع خود بدیع و جالب توجه است و در میان مفسران طرح این بحث‌ها رایج نبوده است، تنها از ادیب، واژه‌شناس و بلاغت‌دانی مانند راغب این توقع می‌رود که به آنها بپردازد و دغدغه‌های خود را در مسائلی که موجب بدفهمی در کلام الهی می‌شود، آشکار سازد.
راغب در این مقدمه، بیست و سه فصل می‌چیند، از این فصول تنها چند بحث آن ناظر به موضوعات خاص علوم قرآنی مانند تفسیر و تاویل، نسخ و اعجاز است و بقیه مباحث در محور آفات بدفهمی و اشتباه در کلام وحی است که در تجربه نگارش مفردات الفاظ قرآن به دست آورده است. به عنوان نمونه در فصلی با عنوان: بیان ما وقع فیه الاشتباه من الکلام المفرد و المرکب؛ به بررسی دلایل پیدایش اشتراک لفظی، اقسام لفظ و معنا، اوصاف لفظ مشترک، اشتراک لفظ و زمینه پیدایش تعدد معانی می‌پردازد. در فصل اول و دوم و سوم از این قبیل مباحثی که شکل قواعد تدبر و تفسیر و برحذر داشتن دارد را مطرح کرده است.
از جالب‌ترین مباحث مقدماتی راغب طرح مباحث هر منوتیکی است که قریب به هزار سال بعد از سوی شلایر ماخرآلمانی مفسر متون مقدس مسیحی در پیشگیری از خطاهای بدفهمی و در فلسفه تحلیلی زبان و به مناسبت دشواری فهم کتاب مقدس، مطرح می‌شود،
[۶۲] ایازی، سیدمحمدعلی، تاریخ‌مندی و نقش آن در فهم نصوص دینی، مجله علوم حدیث، شماره ۲۹، پاییز ۱۳۸۲.
در حالی که راغب با اشاره‌ای کوتاه در فصل چهارم، آن را با عنوان آفات مانع از فهم متکلم از سوی مخاطب می‌آورد و به مشکلات فهم نص اشاره می‌کند، مشکلاتی که بر سر راه فهم قرار دارد، با تاکید بر این نکته که قرآن قابل فهم است، هر چند کسانی به دلایل خاص مانند عدم آشنایی با زبان، بلادت فهم، یا شُغل خاطر که به حقیقت کلام توجه نمی‌کنند و در نتیجه وصول به معنا حاصل نمی‌گردد. یا بدتر از همه و فراگیرتر از همه با پیش ذهنیت‌ها و با پیش داوری و برگزیدن عقیده‌ای خاص، به سراغ نص می‌روند و نا خود آگاه از نص آن‌گونه می‌فهمند که ذهن آنان بر معنا سایه افکنده است.
از مباحث دیگر راغب که در فصل پنجم مطرح می‌کند، دلایل پیدایش اختلاف تفسیر و ایجاد متشابه است. می‌دانیم که یکی از پرسش‌های قرآن‌پژوهان، حقیقت متشابه و علل پیدایش متشابهات در قرآن است. آیا خداوند این متشابهات را آفریده است یا زبان دین و طرح مباحث عالم ماوراء طبیعی و عالم غیبی چند لایه و شبهه‌افکن شده است. راغب هرچند اصل پرسش را به صورت فشرده مطرح می‌کند، اما به راه‌های پیشگیری از اشتباه در فهم می‌پردازد و به لزوم تنقیح مبنا در بر خورد بالفظ و معنی اشاره می‌کند و مشکل جریان مُشبّهه و جبریه و قدریه و کسانی از این قبیل را از آن جهت می‌داند که به گمان آنها باید از لفظ به سراغ معنا رفت و این لفظ است که ما را به حقیقت معنا دلالت می‌کند، هر چند که دلالت لفظ بر خلاف عقل و براهین اعتقادی باشد. از اینرو او می‌گوید: حکما کسانی هستند که برای فهم معنا از نص از ذوات اشیاء به سراغ الفاظ می‌روند، یعنی می‌گویند: اگر می‌خواهیم آیات صفات الهی را دریابیم، باید ببینیم خداوند چه شخصیتی است، آنگاه آیاتی که برای خدا چشم و گوش، دست، و مکر تعیین کرده را بفهمیم و به ظاهر لفظ بسنده نکنیم. این گرایش راغب عمق‌ اندیشه و گرایش کلامی او را نشان می‌دهد و تفاوت دیدگاه وی را با سنت رایج تفسیری یعنی اهل‌سنت آشکار می‌سازد.
در فصل ششم درباره انواع کلام و اقسام آن سخن می‌گوید، اما در فصل هفتم در کیفیت بیان قرآن و دفع شبهه مبهم و مجمل بودن قرآن، مباحثی را مطرح می‌کند و این نکته را یادآور می‌شود که اگر قرآن خود فرموده: بیان للناس بلسان عربی مبین و آیات مبیّنات این بیان و آشکار بودن، منافاتی ندارد که عده‌ای قرآن را به خوبی نفهمند قرآن قابل فهم است، اما به این معنا نیست که همه قرآن را به خوبی می‌فهمند. یا در فهم آن همه یکسان هستند.
در فصل هشتم، به فرق‌های میان تفسیر و تاویل اشاره می‌کند، در حالی که او به مزربندی میان این دو اصطلاح کاملا آگاه است. او پس از آنکه تفاوت‌های واژگانی این دو را شرح می‌دهد، به چهار تفاوت عمده اشاره می‌کند و می‌گوید:
۱ - تفسیر سخن در شرح الفاظ است، اما تاویل در حوزه معانی، مانند تاویل رؤیا.
۲ - تفسیر در کتب الهی و غیر الهی مطرح است، اما تاویل تنها در کتب الهی است.
۳ - تفسیر در مفردات الفاظ است، اما تاویل بیشتر در جمله‌ها می‌آید.
۴ - تفسیر در غریب الفاظ است، مانند توضیح کلماتی چون بُحیرة و سائبة، یا در جمله‌ها، گاهی ترکیب غریب است، اما تاویل در غریب معانی است، شگفتی‌هایی که در طرح برخی معانی غیبی در آیات رسیده است.
بیان این تفاوت‌ها از سوی راغب، هر چند جای تامل دارد و می‌توان آنها را نقد کرد، اما طرح آنها از سوی راغب در قرن پنجم قابل تحسین است.
در فصل نهم، به وجوهی می‌پردازد که از آنها به عنوان عبور معنی یاد می‌شود و در سایه این عبور، حقیقت معنا آشکار می‌گردد، چون معنای واحد برای تقریب فهم به عبارت‌های گوناگون بیان می‌شود. در فصل دهم و یازدهم در حقیقت و مجاز و عموم و خصوص از جهت معنا می‌پردازد و در فصل دوازدهم، مشکل نسبت افعال به خداوند را به صورت اسم فاعلی مطرح می‌کند. او در این فصل مقدمه چینی می‌کند تا مشکل فهم بخش بسیاری از آیات را روش می‌کند و آنچه در قرآن به انسان نسبت داده شده، یا به خدا نسبت داده شده و تفاوت آنها و ریشه دشواری فهم آنها را آشکار سازد، و لذا به صراحت یادآور می‌شود که اگر فعلی به فاعلی مانند انسان نسبت داده شده، به این معنا نیست که تمام انتساب به صورت علت تامه باشد. در مورد خدا، تمام افعالش ابداع است و به کسی و چیزی وابسته نیست، اما ممکنات چنین نیستند.
در فصل سیزدهم، به الفاظی اشاره می‌کند که تناقض‌نما و شبهه‌افکن است. در اینجا دسته‌ای از این آیات را بر می‌شمرد و تا جایی که اینجانب اطلاع دارم نخستین کسی که این آیات را در منابع اهل‌سنت مطرح کرده، ابن قتیبه دینوری در کتاب تاویل مشکل القرآن است، اما پیش‌تر در احتجاجات امام متقیان امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) است که طبرسی در کتاب احتجاج و مجلسی در بحارالانوار مجلدات نهم و دهم و جلد نود به صورت مستقل مطرح کرده است.
فصول دیگر این مقدمه نیز به همین روال به صورت تحلیلی و در مجموع ابتکاری است. شیوه طرح مطالب راغب در این مقدمه شگفت‌آور است. او سخنان خود را در قالب تقسیم‌بندی، طرح دیدگاه‌ها و به صورت تطبیقی و مقایسه‌ای می‌آورد و از زبان کلاسیک پرهیز می‌کند و این شیوه از ادبیات در آن عصر قابل توجه است.


برای شناخت تفسیر و روش‌های آن پیش از هر چیز شناخت مبانی مفسر در تفسیر اهمیت بسیار دارد. مبانی تفسیری پرده برگیری از ناپیداهای‌ اندیشه‌های مفسر در بر خورد با آیات قرآن است. گاه مفسر این مبانی را آشکار نمی‌کند و گاهی در مقدمه‌های تفسیری به صراحت بر آنها پای می‌فشارد. برای شناخت مبانی تفسیری راغب ما در آغاز به نکات مورد تاکید او در مقدمه اشاره می‌کنیم و سپس سری به تفسیر او می‌زنیم و از لابلای تفسیر اصول و پیش فرض‌های پذیرفته شده او را که در کشف و پرده‌برداری از معانی نقش داشته آشکار می‌سازیم. البته روشن است که برخی از مبانی وی مسلم و بدیهی است و نیازی به ذکر آنها نیست، مانند: کشف قرآن به وسیله خود قرآن و یا استناد به حدیث برای فهم قرآن که در بیشتر تفاسیر متقدم بکار گرفته می‌شده و اسثتناءً دو جریان متفاوت القرآنیون و الاخباریون به دو گرایش متضاد روی آورده و جریانی افراطی و تفریطی را در تاریخ تفسیر شکل داده‌اند، یکی نقش حدیث را در بالندگی تفسیر انکار کرده و دیگری فهم قرآن را به حدیث مربوط دانسته است.
[۶۶] الهی بخش، خادم حسین، القرآنیون.
[۶۷] ایازی، سیدمحمدعلی، جایگاه اهل بیت در تفسیر، اثر نویسنده در مجله بینات، شماره ۳۷ و ۳۸.
[۶۸] حسن قاسم، العودة الی القران، مقدمه حسن حنفی.

در آغاز برای معرفی‌ اندیشه راغب به مقدمه تفسیری او اشاره کنیم که به چه انگیزه‌ای روی به تفسیر آورده است. راغب به صراحت یادآور می‌شود که به دنبال نو آوری و تبیین و تشریح دیدگاه پیشینیان و پرده‌برداری از رازهای گفته‌های آنان است:
«نُبین مِن تفسیر القرآن و تاویله نُکتاً بارعة تنطوی علی تفسیر ما اشار الیه اعیان الصحابه و التابعین و من دونهم من سلف المتقدمین اشارة مجملةً و نُبین من ذلک ما ینکشف عنه السِّر و یثلج به الصدر»
[۶۹] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۲۷.

براین اساس مبانی او همان نکاتی است که در بخشی از مقدمه و در لابلای تفسیر یادآوری می‌شود، که به مهم‌ترین آنها در اینجا اشاره می‌گردد و از ذکر دیگر مبانی و جزئیات آن در این نوشته صرف نظر می‌شود.

۷.۱ - اهمیت واژه‌شناسی

اهمیت واژه‌شناسی در تفسیر و معناشناسی: پیش از این اشاره کردیم که راغب ادیب و واژه‌شناس بوده است و تالیف کتاب مفردات الفاظ قرآن او از بهترین کتاب‌های این رشته می‌باشد و او به شدت نگران بدفهمی کلام الهی از ناحیه فهم معنای واژگان را داشته و در آغاز کتاب مفردات با طرحی مسائلی در اهمیت شناخت واژه‌شناسی حساسیت خود را ابراز می‌دارد:
۱) قرآن کریم با حجم‌ اندک، در بردارنده معانی بسیار و غنای محتوایی است، چون سخن خداوندی است که خود فرموده است. ولَو اَنَّما فِی الاَرضِ مِن شَجَرَة اَقلامٌ والبَحرُ یَمُدُّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَةُ اَبحُر ما نَفِدَت کَلِماتُ اللّهِ...
۲) نخستین نیاز برای آگاهی از دانش قرآن علوم لفظی است و از علوم لفظی تحقیق در مفردات الفاظ بایسته است: فتحصیل معانی مفردات الفاظ القرآن فی کونه مِن اوائل المعاون لِمن یُرید ان یُدرک معانیه. اهمیت شناخت واژه مانند نقش شیر مادر در استواری کودک است.
۳) آگاهی از دانش مفردات تنها در علم قرآن ضروری نیست، بلکه در هر علمی از علوم اسلامی، مانند علم فقه، اصول، کلام، حدیث، فلسفه لازم است.
۴) شناخت مفردات، به شناخت، شاخه‌ها، ریشه‌ها، موارد استعمال و فرعیات آن وابسته است، که هر مفسری باید از آن آگاهی پیدا کند.
۵) شناخت مترادفات، فروق لغات، کلمات متضاد، وجوه و نظائر. که راغب در این‌باره تالیف مستقلی داشته به نام: الالفاظ المترادفة علی المعنی الواحد و ما بینها من الفروق الغامضة، که سوکمندانه تاکنون یافت نشده است.
از سوی دیگر، گفتیم راغب در فصول بیست و سه گانه مقدمه تفسیر خود، تنها چند فصل را به موضوعات خاص علوم قرآنی اختصاص می‌دهد و بقیه مباحث او مسائلی است که در تجربه نگارش مفردات الفاظ قرآن به دست آورده است. طرح موضوعاتی مانند اموری که در کلمات مفرد مایه اشتباه می‌شود، دلایل پیدایش اشتراک لفظی، اقسام لفظ و معنا، اوصاف لفظ مشترک، زمینه‌های پیدایش چند گانگی معانی، شاهدی بر این مدعا است که واژه‌شناسی در نظر راغب نقش کلیدی دارد و از اصول تفسیری او محسوب می‌شود.

۷.۲ - روش‌شناسی شناخت معنی

راغب اصفهانی در فصل پنجم مقدمه تفسیر، از گفتمانی سخن می‌گوید که نشان می‌دهد یکی از مسائل کلیدی او در تفسیر آیات روش‌شناسی معنا و معنی‌شناسی است: فصل فی عامة ما یوقع الاختلاف و یکثر الشُّبه. در آن چیزهای که اختلاف پدید می‌آید و به فراوانی شبه ایجاد می‌شود. این مشکل از سه جا ممکن است پدید آید، یکی از ناحیه اشتراک الفاظ است و یکی از ناحیه دیدگاه‌های کلامی و اختلاف ناظرین است و یکی اختلاف مبنا در برخورد با لفظ از ناحیه معنا است، بعد می‌گوید، اگر می‌خواهیم این مشکل پدید نیاید، یا حل مشکل شود، باید مبانی خود را منقح کنیم که در این‌باره چیست و چالش از کجا ایجاد شده وچه را واژه‌های غریب و مشکل ایجاد شده است. درباره اشتراک لفظی به شناخت شناسی ما نسبت به واژگان و الفاظ مشترک بر می‌گردد. اما اختلاف نظر در حوزه کلامی و در برخورد با معنی، به روش شناسی شناخت معنی بر می‌گردد و باید این مبنا منقح شود که روش ما در این‌باره چیست، زیرا، هر چند نزاع‌های عقیدتی در مباحث جبر و اختیار، قضا و قدر، اسما و صفات، مسئله کلامی است، اما مشکل آن روش‌شناسی است، (یعنی تا اصول آن ممنقح نشود، نمی‌توان با سایر مداهب و ملل بحث و گفتگو کرد و صاحب عقیده را بر موضع واحدی دعوت کرد.) آنگاه سه دیدگاه را مطرح می‌کند و مبنای اساسی خود را در این‌باره آشکار می‌سازد. او می‌گوید، چند گانگی دیدگاه مفسران در معنی‌شناسی سه جهت می‌تواند داشته باشد، یکی، آنکه کشف معنا از لفظ باشد. یکی از معنی به لفظ باشد، مانند کسانی چون خطّابی (م ۳۸۸) که در تفسیر آیات صفات الهی به ظاهر لفظ بسنده می‌کنند، وقتی الفاظی چون ید، وجه، عین درباره خدا بکار می‌رود، به لفظ آن بسنده می‌کنند و همین نگرش مشکل‌ساز می‌شود. و یکی، نظر حکمای الهی است که از ذوات اشیاء به الفاظ می‌روند، در این‌باره چه باید کرد، راغب معتقد است، این مسئله مبنایی است. شناخت معنی بدون فهم حقیقت موضوع، راه به جایی نمی‌برد. اهل حقیقت به درستی دریافته‌اند، که اگر ما آن حقیقت خارجی را به خوبی نشناسیم، تطبیق لفظ بر آن موضوع درست انجام نمی‌گیرد. نمی‌توانیم به قالب لفظ بسنده کنیم. وقتی خداوند می‌گوید: وجاءَ رَبُّکَ والمَلَکُ صَفـًّا صَفّا. و پروردگارت و فرشته‌ها صف در صف آیند. این پرسش مطرح است که آمدن خدا یعنی چه، و صف در صف شدن الله و ملائکه چیست، این الفاظ چه کمکی به مفسر می‌کند. مشکل مُشبّهه، مُجسّمه و سلفیه از همین‌جا پدید آمده که از این الفاظ خواسته‌اند خداوند را بشناسند و معنای کلمه را دریابند، در صورتی که راغب معتقد است در آغاز باید خداوند را با براهین عقلی شناخت، خداوندی که منزه از جسم، تکثر و جوارح است، آنگاه به سراغ این الفاظ رفت، در آن صورت متوجه می‌شویم که دست خدا به معنای دست جسمی نیست، چشم او نیز و گوش او و صف ایستادن، همگی متناسب با حقیقت الهی است و بکارگیری این الفاظ از باب مجاز در لغت و استعاره و وسعت معنی است.
با این تحلیل از روش شناسیِ معناست که به اهمیت دیدگاه راغب و تاثیر آن در تفسیر و جهت‌گیری مهم مفسر در حوزه مباحث اعتقادی و کلامی پی می‌بریم و اگر دیده می‌شود راغب در جای جای تفسیر با جبریه، قدریه، مرجئه روبرو می‌شود و تفسیرهای آنان را به باد انتقاد می‌گیرد، ریشه در تفاوت نگرش معنی‌شناسی دارد، معنای‌شناسیِ که در چار چوب یک نظام زبانی و قاعده عقلی و به صورت همگانی است و با هر صاحب عقیده‌ای می‌توان مواجه شد و از دلالت نشانه‌های واژگان، سخن گفته می‌شود. (درباره معناشناسی و رابطه آن با دانش تفسیر قرآن کریم ر. ک
[۷۶] مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء شماره ۲، از سال اول، ۱۳۸۳، مقاله نویسنده و با همین عنوان، ص۴۵.
) زیرا اگر در کشف معنا ما به گوینده و موضوع سخن و مخاطب آن توجه نکنیم، نمی‌توانیم بفهمیم این سخن ناظر به چه چیزی بوده است؛ از این‌رو راغب در این‌باره به جنبه مهم روش‌شناسی آن برخورد کرده است و در این‌باره اصل مهمی را یادآور شده که باید از ذوات اشیاء به سراغ الفاظ رفت و نه از الفاظ به حقیقت ذوات اشیاء پی برد. لفظ مفهوم است و عینیت ندارد. لفظ نشانه است. مانند تابلویی که ما را به موضوع راهنمایی می‌کند و نباید به لفظ انجماد پیدا کرد. این عینیت است که لفظ را روشن می‌سازد، به همین دلیل، مصداق در کشف مفهوم و معنا اهمیت اساسی دارد.

۷.۳ - انسانی بودن تفسیر

در میان قرآن پژوهان متاخر هرگاه درباره تعریف تفسیر سخن گفته می‌شده، این قید افزوده می‌شده که تفسیر کشف و پرده‌برداری کلام الهی به‌اندازه توانایی بشر است. مثلا سیوطی (م ۹۱۱ ق. هـ) می‌نویسد: تفسیر علمی است که از احوال قرآن از نظر دلالت بر مرادش متناسب با درک و فهم بشر بحث می‌کند.
[۷۷] سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۹۴.
در قرن حاضر این تاکید شفاف‌تر شده، مثلا زرقانی (م ۱۳۷۲ ق. هـ) گفته است: این تفسیر در محدوده قدرت و طاقت بشری می‌باشد، نه آنچه که در کنه قرآن وجود دارد. اهمیت ذکر این قید به این دلیل است که کسانی یا درباره شناخت و فهم قرآن، گویی آن را نامحدود دانسته و یا کسانی به دلیل آنکه قرآن کتاب الهی است، آن را غیر قابل دسترسی دانسته‌اند.
تا آنجایی که اینجانب مطلع هستم، در میان قرآن‌پژوهان نخستین، کسی که این قید را به صورت تلویحی آورده، راغب اصفهانی است. وی در دو جا این مسئله را مطرح می‌کند، یکبار در فصل بیست ویکم، در بیان مبادی و مقدمات تفسیر اشاره می‌کند و می‌گوید: درباره تفسیر قرآن اختلاف شده که هر صاحب دانشی می‌تواند وارد در این رشته شود، کسانی گفته‌اند: هرگز جایز نیست، برای کسی که قرآن را تفسیر کند هر چند عالمی ادیب، دانشمندی آگاه به ادله فقه و نحو و اخبار و آثار باشد و در برابر کسانی گفته‌اند: مَن کان ذا ادبٍ وسیع فَمُوسعٌ له ان یُفسره.
[۷۹] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۹۳.
آنگاه می‌گوید: این دو جریان آیا ناظر به دستیابی کلام الهی است؟ خیر، اگر کسی به دانش‌های دهگانه آگاه باشد، حداکثر از مدار تفسیر به رای، خارج شده است.
«فَمَن تکاملت فیه هذه العشرة و استعملها عن کونه مفسراً اللقرآنِ برایه»
[۸۰] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۹۶.

در جایی دیگر در فصل چهارم در آفات مانعه از فهم مخاطب، آنگاه که موانع را شمارش می‌کند، اصل اختلاف میان انسان‌ها در فهم و لایه به لایه بودن قرآن را می‌پذیرد و رسیدن به حقیقت کلام را به‌اندازه استعداد و توانایی علمی مفسر می‌داند، و این تحلیل را می‌پذیرد که تفسیر امری بشری و مقدور به مقدرات انسان‌ها است و لذا بخشی از مشکل فهم قرآن را از ناحیه مخاطب می‌داند.
[۸۱] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۳۹.
و در نهایت تاکید می‌کند:
«انّ القرآن و ان کان فی الحقیقته هدایة للبریة، فانّهم لن یتساوا فی معرفته و انّما یحیطون به بحسب درجاتهم و اختلاف احوالهم». قرآن کریم هر چند برای هدایت انسان‌ها است، اما آنها در شناخت قرآن یکسان نیستند و احاطه آنها به‌اندازه درجات و اختلاف احوال آنها است.
[۸۲] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۶.
از سوی دیگر اصل فهم‌پذیر بودن را تلویحاً به مناسبت نقد عقیده برخی از شیعیان مطرح می‌کند. اگر قرآن در خطاب به انسان است، و برای هدایت او آمده، دیگر دلیلی ندارد که کسانی بگویند که قرآن لغاز و رمز و در خطاب به عده‌ای خاص و متوقف به روایت و تعلیم آنان است.
[۸۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۳.
[۸۴] رسالة الاعتقاد، ص۴۳، به نقل از مفردات راغب، ص۱۵.


۷.۴ - اهمیت عقل

اهمیت عقل و کاوش‌های خرد گرایانه در تفسیر: راغب به خردگرایی تاکید بسیار می‌کند و در جای جای تفسیر اهمیت آن را یادآور می‌شود. منظور از عقل در تفسیر، اجتهاد و کاوش‌های ضد ظاهرگرایانه است. استقلال نظر درباره مسائل و تحقیق علمی و استدلال و اقامه برهان بر موضوع و توجه به شبهات و پاسخ منطقی به آن است. به آیات نگاه سطحی نیانداختن است.
از گذشته‌های دور مسئله استفاده از عقل، در میان مفسران همواره جنجال برانگیز بوده، گروهی با آن مخالفت و گروهی بر ضرورت بهره‌گیری از خرد تاکید کرده‌اند، و حتی قائل به جواز تخصیص عموم قرآن به دلیل عقل یا جواز تاویل ظواهر قرآن به وسیله عقل قطعی شده‌اند،
[۸۵] آمدی، علی بن ابی‌علی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۲۹۳.
حتی در برابر شبهه تفسیر به رای، این‌گونه پاسخ داده‌اند که اگر مفسر عقل و نظر خود را در فهم آیه بکار گرفت، می‌داند این بکار گرفتن اخلالی در لفظ و لغت به‌وجود نمی‌آورد، دیگر این علم، تفسیر به رای نیست، کشف حقیقی معنا است. همچنین اگر مفسر جایی تاویل کرد، در آنجایی که لفظ و ظاهر بر تشبیه حق به انسان دلالت دارد، یا بر تعطیل و جبر و تفویض، زیرا بر حق خداوند روانیست که آیه بگونه‌ای معنا شود که مفاد آن تشبیه و تجسیم باشد.
[۸۶] شهرستانی، عبدالکریم، تفسیر مصابیح الانوار، ج۱، ص۶۸.
زیرا خداوند مجرد است و موجود مجرد دست و پا و مکان ندارد و این عقل و برهان است که از لفظ این‌گونه امور را تشخیص می‌دهد.
راغب نسبت به خردگرایی در تفسیر از چند جهت تاکید می‌کند، یکی از بار آمدن به براهین عقلی و علوم حقیقی و در فهم عقاید، و در برخورد با احادیث تفسیری. وی در فصل سیزدهم در پاسخ به شبهه تناقض، این‌گونه تحلیل می‌کند: بسیاری افراد هنگامی که الفاظی به ظاهر متنافی می‌رسد و خود تسلطی به مسائل عقلی و علوم حقیقی ندارند؛ این آیات را به اشتباه می‌گیرند، در حالی که مفسر قرآن باید آگاهی به این امور داشته باشد. باید بداند تناقض در کجا ایجاد می‌شود و شرایط اختلاف چیست تا وقتی به آیه‌ای برخورد می‌کند بتواند به خوبی میان آنها جمع کند.
[۸۷] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۶۸.

راغب در فصل هشتم در فرق میان تفسیر و تاویل می‌گوید: اگر آیات از اخبار اعتقادی می‌باشد، برای فهم و کشف آنها باید براهین عقلی را مبنای تفسیر آن کلمات قرار دهد.
[۸۸] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۵۱.
این مطالب را دنباله مطالبی می‌گوید که مفسرینی در ذیل آیه: «یَومَ یُکشَفُ عَن ساق» گفته‌اند: مراد از ساق، ساق خداوند است و به روایتی از ابوسعید خدری استناده کرده‌اند که از پیامبر نقل شده که مراد: ساق ربه است.
یعنی روزی که پرده‌ها بالا رود و ساق پروردگار آشکار شود و حتی از صحت این حدیث سخن گفته و یادآور شده که اگر به سلامت این حدیث توجه نشود، مبتلا به تجسیم شده‌ایم.
[۹۰] ابوالفداء اسماعیل، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۶.
این تفسیر و استناد به حدیث، نشان از دور افتادن مفسر از برهان عقلی می‌دهد. مگر خداوند جسم است که ساق پایی داشته باشد. در حالی که برخی از مترجمان اهل سنت (مانند اشاعره) ساق را کنایه از شدت حال و سختی روز قیامت معنا کرده‌اند. (در ترجمه چاپ عربستان در پاورقی با همان‌ اندیشه سلفی و حدیثگرایی این‌گونه آورده است: روز قیامت ظاهر نماید پروردگار ما ساق خود را.)
[۹۱] دهلوی، شاه ولی‌الله، ترجمه فارسی قرآن کریم، ص۶۸۳، چاپ یمبئی.
[۹۲] دهلوی، شاه ولی‌الله، ترجمه فارسی قرآن، ص۸۳۹.
راغب با صراحت می‌گوید این حدیث موضوع است و استناد به این حدیث از کسی است که پالایشی در شرایط قبول اخبار نکرده و گمان کرده که اگر سند خبر به ظاهر درست بود، می‌توان با اخبار آحاد، این‌گونه تفسیرهای غیر عقلی ارائه داد.
[۹۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۹.
[۹۴] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۵۱.
[۹۵] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۳.
روشن است که این جمله کنایه است، کنایه از جلب و طرد و اشاره به کارزار روز قیامت. وقتی در شکم ناقه بچه‌اش می‌میرد، و مذّمر (ماما) دست در رحم می‌کند تا با گرفتن ساق، مرده را در آورد می‌گوید: کشف ساق شد. قرآن از این تمثیل عربی شرایط و احوال قیامت را بیان کرده، اما مفسر سلفی و ظاهرگرا، عقلانیت را بکار نگرفته و عقیده دینی را با این‌گونه اخبار آحاد درست می‌کند.
این مبنا در کتاب مفردات راغب کاملا بکار گرفته شده است. در جایی روایات جایگاه عقل را ذکر می‌کند. یا انا عرضنا الامانه را به عقل تفسیر می‌کند. یا در آیات توصیفی قیامت مانند: «زوجناهم بحور عین» می‌گوید: در آن‌جا مانند این دنیا ازدواج به شکل متعارف نیست و یا در جای جای تفسیر تحلیل و توصیف‌های عقلی می‌کند.
بنابراین مهم‌ترین کارکرد عقل و برهان عقلی از نظر راغب فهم و استنباط نص و بسنده نکردن به معنای ظاهری لفظ به اشکال مختلف کاوش در نص و قرائن خارجی و حقیقت کلام است.
در پایان این بخش مناسب است به کتاب الذریعة الی مکارم الشریعه مفسر اشاره شود که ابوابی را به جایگاه عقل اختصاص داده است. عمده مباحث فصل دوم درباره عقل و علم و فضیلت علم، انواع، جلاله عقل، فرق میان علم و عقل و ثمره و توابع عقل و موضوعاتی از این دست است که نشان می‌دهد تا چه‌اندازه به این منبع تفسیری تاکید دارد و به آن پافشاری می‌کند.

۷.۵ - نقش دانش‌های بیرونی در تفسیر

راغب اصفهانی در مقدمه هفتم اصلی مهم و بنیان‌ساز را مطرح می‌کند و می‌گوید: انّ الانسان بقدر ما یکتسب من قوته فی العلم، تتزاید معرفته بغوامض معانیه. انسان به‌اندازه آموخته‌ها و توانایی‌هایی که در علم پیدا می‌کند، شناخت او در پیچیدگی‌های معانی قرآن افزایش پیدا می‌کند.
[۱۰۰] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۶.
اهمیت این اصل از این جهت است که مفسر نباید خود را محدود به علوم ادبی و کلامی و اصولی و واژه‌شناسی محدود کند. اما راغب به این کلام بسنده نمی‌کند و جمله‌ای را مطرح می‌کند که در میان قرآن‌پژوهان به عنوان قاعده مطرح می‌شود. به عنوان نمونه زرکشی این اصل را بدون آن‌که اشاره به راغب، گوینده آن سخن کند، در کتاب البرهان نقل می‌کند.
[۱۰۲] خمینی، روح‌الله، تفسیر امام خمینی، ج۱، ص۱۹۷.
(اینجانب در برخی آثار خود مانند: قرآن و تفسیر عصری، این کلام را به زرکشی نسبت دادم و تصور می‌کردم نخستین گوینده آن وی است.) این قاعده به این بیان آمده است:
«کُل مَن کان حَظُهُ فِی العلوم اَوفر، کانَ نَصیبُه مِن عِلمِ القرآن اکثر»
[۱۰۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۷۶.

هر کسی بهره او در علوم فراوان‌تر باشد، بهره او از علم قرآن بیشتر است.
بر اساس همین قاعده امام خمینی در اهمیت تهذیب نفس و تاثیر آن در فهم قرآن گفته است: «کل مَن کان تَنَزُهُه و تَقَدُسُه اکثر، کان تَجَلَی القرآنِ لَه اکثر و حَظُهُ مِن الحقائقِ اوفر»
[۱۰۴] خمینی، روح‌الله، شرح دعای سحر، ص۵۹.
[۱۰۵] ایازی، سیدمحمدعلی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی، ج۱، ص۱۹۷.
هر کسی پاکی و بی‌آلایش او بیشتر باشد، تجلی قرآن بر او بیشتر و بهره او از حقایق قرآن فراوان‌تر است.
این اصل اختصاصی به دانش‌های ادبی و بلاغی و مبادی خاص علمی، چون فقه، اصول، حدیث و کلام ندارد، بلکه شامل علومی مانند تاریخ، جامعه‌شناسی، روانشاسی، هرمنوتیک، زبان‌شناسی، هنر و علوم دیگری می‌باشد که به گونه‌ای با قرآن سروکار دارد و نشان می‌دهد که مفسر آگاهی‌هایش تاثیرگذار در فهم بهتر و کشف معانی و پیام‌های الهی به صورت دقیق‌تر است و این نکته‌ای است که راغب آن را به عنوان یک مبنا در مقدمه تفسیر مطرح می‌کند.

۷.۶ - تهذیب و سیر و سلوک

یکی دیگر از مبانی و شرایط تفسیر در نظر راغب علم موهبت است. علمی که خداوند به کسانی می‌دهد که تقوای الهی داشته باشند و عامل به علم باشند. بسیاری از مفسران و قرآن‌پژوهان از این علم سخن گفته‌اند، در حالی که بیش از آنکه علم باشد، ادب و آراستگی است.
[۱۰۶] زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۹۰.
[۱۰۷] زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۳۱۹.
[۱۰۸] سیوطی، جلال‌الدین، التحبیر فی علم التفسیر، ص۳۲۹.
[۱۱۰] صغیر، محمدحسین، مبادی العامة فی علم التفسیر، ص۴۴.
علمی خدایی و موهبتی وجدانی است که در اثر سیروسلوک و تهذیب نفس حاصل می‌گردد. گاهی از این ادب، به علم لدنی هم یاد کرده‌اند. علمی که از ناحیه خداوند به افراد می‌رسد و رسیدن به آن مقدمات خاص عملی را لازم دارد: وعَلَّمنـهُ مِن لَدُنّا عِلمـا. و در حدیث اشاره شده که آنکس که عمل به دانش خود بکند، خداوند به او علمی عطا خواهد کرد که نمی‌داند: مَن عَمِل بما عَلِم، وَرَثَهُ الله عِلَم مالایَعلم.کسی که به آنچه دانست عمل کرد، خداوند به او دانش‌هایی که نمی‌داند، عطا خواهد کرد.
بنابراین، آراستگی به کمالات فکری و روحی از جهتی ادب و شرط تفسیر است و از جهتی نگرشی ویژه به کتاب مقدس الهی برای وصول به معانی است. یعنی از سنخ کتاب‌های دیگر نیست که در آن تهذیب نفس و آراستگی به فضائل نقشی در فهم نداشته باشد. راغب این شرط را متکی به روایات رسیده از امیرمؤمنان می‌کند، به ویژه آن کلامی که حضرت درباره دلیل فهم خود فرمود: وفَهمٌ یُؤتیهُ الله مَن یَشاء، فهمی و بینشی که در اثر ادراک شخص به فعل نیک و عمل به آن حاصل می‌گردد و در پایان تاکید می‌کند، که تفسیر باید همراه با تقوای الهی و دوری از شرارت‌های نفسانی و خود انگیختگی (غرور، تکبر) و تحمیل هواهای نفسانی باشد:
ومِن حق مَن تَصدی للتفسیر ان یکون مُستشعراً لتقوی الله، مُستعیذاً مِن شرور نفسه والاعجاب بها، فالاعجاب اُسّ کل فسادٍ و ان یکون اتهامُهُ لِفهمه اکثر مِن اتهامِه لِفهمِ اسلافه.
[۱۱۴] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۹۷.
لازمه غرور و تکبر نداشتن و تهذیب نفس کردن، آن است که اگر در جایی مطلبی بر خلاف اسلاف بود، با تردید و شک به نظر خود بنگرد، زیرا خود را متهم به نفهمیدن کند، بهتر است تا گذشتگان را به نفهمی متهم کند.


روش تفسیری راغب در بستر شناخت قواعد کلی: کشف و پرده‌برداری از معنای لفظ در نظر مفسر متوقف بر دو چیز است، یکی، آنکه مفسر برای خود اصول و مبانی را بپذیرد و بر اساس آن مبانی شیوه و روش استنباط از کلام را برگزیند. و دیگر، علوم و ابزارهایی را در اختیار گیرد که بر اساس آنها به سراغ تفسیر برود. راغب برای فهم و کشف مراد خداوند به اصولی پایبندی نشان می‌دهد که در بخش پیشین به آن اشاره کردیم و نشان دادیم که چگونه آن اصول را در فهم دخیل می‌داند و در تفسیر آیات بکار می‌گیرد. اما در بخش علوم و ابزارها، نیز قواعدی را برگزیده است که در روش تفسیر او تاثیر بسزایی داشته است و روش ویژه‌ای را در تفسیر از خود بر جای گذاشته است.
راغب در کتاب مفردات، به بیش از ده قاعده تفسیری اشاره می‌کند که از تجربه واژه‌پژوهی وی به دست آمده و در حقیقت نوعی زبان‌شناسی کلام الهی است. مثلا در یک‌جا می‌گوید: هرجا لفظ تبارک در قرآن آمده، ناظر به اختصاص این واژه به کارهای خیر است. یا هرجا وصف کتاب با «آتینا» آمده، رساتر از کلمه «اوتوا» است. هر جا کلمه خُلُق در وصف کلام آمده، مراد به آن کذب است. یا می‌گوید: کلمه رضوان در قرآن به آن جایی است که از سوی خداوند متعال بیاید، یا کلمه سعی، در افعال محموده استعمال شده است. و موارد دیگر.
اینها نمونه‌هایی از تحلیل‌های بیانی و استنباط‌های کلی درباره بیان معانی بر اساس بافت کلمه و اجتهادات معناشناسی راغب است، اما گاهی این قواعد روشی را در جمله‌ها یا موضوعات می‌داند، مثلا می‌گوید: استعمال شفاعت در آیات در جایی است که فردی در مرتبه بالا به پایین انجام دهد. یا هرجا که از اهل کتاب نام برده، منظورش اهل کتاب خاص، یعنی تورات و انجیل است.
بر این اساس می‌توان روش تفسیری راغب را تحلیل کرد، که او در تفسیر به واژگان اهمیت بسیار می‌دهد. سیاق و قرینه‌های کلام و روند سخن در تفسیر، در نظر او جایگاه مهمی دارد. آگاهی به موضوعات اصول فقه را چون عام و خاص، مجمل و مبین، قیاس جَلّی در فهم کلام دخیل می‌داند و در تفسیر از آنها استفاده می‌کند.
بعُد حدیثگرایی راغب و استفاده از آن در فهم آیات یکی دیگر بخش‌های روش‌شناسی بسیار جالب راغب است. زیرا او هم در تفسیر و هم در کتاب مفردات از حدیث کمک می‌گیرد و به آن استشهاد می‌کند، یا اگر به صورت متناظر در بیان غرائب قرآن، نمونه‌های بکار گرفته شده، معنای واژگان را در حدیث جستجو می‌کند و هم در اهمیت موضوع به آن استناد می‌کند. به عنوان نمونه در ذیل آیه: وبِالاخِرَةِ هُم یوقِنون. به حدیث پیامبر در دشواری درک قیامت استشهاد می‌کند که فرمود: اخوفَ ما اخاف علی امتی ضَعفُ الیقین.
[۱۲۷] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، ص۱۶۱.
و نیز به کلام صحابه و تابعین نیز استناد می‌کند، هر چند موارد نقل او از صحابه چون ابن عباس و ابن مسعود فراوان‌تر است.
از سوی دیگر، منابع تفسیری وی فراوان است، برخی از این منابع به دلیل ذکر کتاب و یا مؤلف آن معلوم است، اما در برخی موارد نامشخص است. می‌گوید، قال بعض المتقدمین، قال بعض المتاخرین من المتکلمین، قال بعضهم، بدون آنکه مشخص کند آنها کیستند و در کجا کلامشان آمده است و معلوم نیست چرا این‌گونه یاد کرده است، با آنکه نسبت به اقوال برخی مفسران متاخر از ذکر آنها ابایی ندارد، مانند نقل قول از ابوعلی جُبّایی (۳۰۳) نَظّام، و ابوالقاسم بلخی (م ۳۱۹) و ابوهاشم جُبّائی (م ۳۲۱) و ابومسلم محمد بن بحر اصفهانی (م ۳۲۲). همان‌گونه که در اسباب نزول و قراءات و فقه و لغت به مصادر حدیثی، علوم قرآنی و فقهی و لغوی مراجعه می‌کند و از ویژگی‌های بسیار مهم روشی راغب، تقویت گرایش عقلی در تفسیر آیات و در نقد آراء و نظرات و ترجیح روایات و یا مناقشه و رد اخباری است که در تفسیر آیات رسیده، تا جایی که به صراحت خبری را رد می‌کند، نه به این دلیل که خبر ضعیف است، بلکه باین دلیل که با براهین و حُجَجِ عقلی ناسازگار است.
[۱۲۸] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، ص۱۰۱.



بی‌گمان راغب، یکی از شخصیت‌های اخلاق‌پژوه عصر خود بوده و دغدغه اخلاقی شدن جامعه را داشت و تالیف چند اثر اخلاقی، چون اخلاق فارسی، تفصیل النشاتین و الذریعه، گواه بر این گرایش است، حتی کسانی او را از متصوفه‌ای دانسته‌اند که گوشه‌نشینی را ترجیح می‌داد و هجویری (م ح ۴۸۱ هـ) در کتاب کشف المحجوب، او را از مشایخ صوفیه دانسته است.
[۱۳۰] هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ج۲، ص۵۸۴.
(البته اینجانب کشف المحجوب را گشتم، اما نیافتم که اگر بود دلیل آن بود که راغب در قرن پنجم می‌زیسته و به هنگام فوت هجویری وفات یافته است.) او در تفسیر نیز بارها به مناسبت به مباحث اخلاقی می‌پردازد و از این جهت اهتمام ویژه‌ای به پر رنگ کردن مباحث سیر و سلوکی و تهذیب نفس و آفات اخلاقی در کنار مسئولیت‌شناسی و گرایش عقلی نشان می‌دهد. این اهمیت در نظر راغب چنان بوده که یکی از شرایط تفسیر را پاکی نفس و تقوای الهی و پناه بردن به خدا از شرور نفس می‌داند.
[۱۳۱] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفسیر، ص۹۷.
وی دریافت علم موهبت را متوقف بر اخلاق و سیر و سلوک می‌کند و غرض تفسیر را وصول به سعادت حقیقی می‌داند که در آن فنایی نیست.
[۱۳۲] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفسیر، ص۹۲.
در اهمیت جهاد اکبر یعنی مبارزه با نفس به مناسبت ذکر معنای: مَــلِکِ یَومِ الدّین، کلامی را از حکیمی نقل می‌کند که از او پرسیدند که مالک اعظم کیست؟ او پاسخ داد: ان یَغلِبَ الانسان شهواته. کسی که بر تمایلات و غرائز درونی خود غالب شود، آنگاه کلامی را از پیامبر نقل می‌کند که چون از غزوه‌ای از غزوات برگشتند فرمودند: رَجَعنا مِن الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر. و در کلامی از ایشان پرسیده شد که سخت‌ترین اعمال کدام است؟ حضرت فرمودند: جهاد هواک
[۱۳۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفسیر، ص۱۲۳.
(تلاش و مبارزه با هوای نفس) این شیوه در اکثر مباحث تفسیری راغب دنبال می‌شود و به‌اندک مناسبتی مباحث اخلاقی و تربیتی را مطرح و نتیجه‌گیری می‌کند و شدت اهتمام مفسر را به مباحث اخلاقی نشان می‌دهد.
اما شگفت آنکه در مقدمه تفسیر پس از ذکر تقدم و اهمیت اعتقاد بر عمل، به نکته‌ای اشاره می‌کند که هر چند به جمهور مسلمانان و صاحبان ادیان نسبت می‌دهد، اما گویا نظر خود او هم هست و از راغب اصفهانی و صاحب تالیفات اخلاقی این تعبیر بعید می‌نماید. او می‌گوید:
در نظر آنان کسی که اخلال در نماز، روزه، غسل جنابت داشته باشد، در تصور مسلمانان ارتکاب چنین گناهانی بزرگ‌تر از ظلم به دیگران است. یا تعطیل نکردن روز شنبه در نزد یهودیان و ترک زمزمه در نزد مجوسیان، گناه بزرگتری از ظلم به بندگان خداست.
این سخن اگر به این معنا باشد که عبادت نقش پیشگیری از گناه را دارد، پس باید به آن بها داد، هر چند در احکام طهارت و دین برای پاسداری از ارزش‌های اخلاقی و از آن جمله عدالت و ستم نکردن باشد. لذا این دستورات را وضع کرده، در آن صورت سخنی نیست، اما عبارت راغب دو پهلو است و معلوم نیست او معیار جامعه دیندار را چه می‌داند و قوام جامعه را پس از اعتقاد به یگانگی خدا و پذیرش اصل شریعت چیست و اگر جامعه‌ای این عقاید را داشت و نماز و روزه را هم انجام داد، اما پایبندی به اخلاق اجتماعی نداشت. دروغ گفت، تهمت زد، به مردم ظلم کرد، پیمان‌شکنی کرد، آیا باز جامعه دینی محسوب می‌شود و به آنان مسلمان می‌گویند. که می‌گوید: فانّ المُخّل بالصلاة و الصیام و الاغتسال من الجنابة عند المسلمین اعظم مِن مرتکب الظلم.
آیا این گونه‌ اندیشه‌ها نبوده که در جامعه‌های دینی همواره از بی‌اخلاقی در رنج برده، با آنکه شعائر مذهبی و ظاهر شریعت انجام می‌شده و وابستگان به دین نسبت به آن دستورات، تقید نشان می‌داده‌اند، اما چالش جدی آنان اخلاق اجتماعی بوده است.
به نظر می‌رسد که در فرهنگ دینی به‌ویژه آموزه‌های اهل بیت، ملاک دینی بودن جامعه، پایبندی به اخلاق بوده است و ارتکاب ظلم در نظر آنان گناهش سنگین‌تر از ترک غسل جنابت و اموری از این قبیل بوده است، چنانکه نماز خواندن و بیدار شدن و نماز شب خواندن را دلیل بر دینداری نمی‌دانسته‌اند و با صراحت از اهل بیت و به‌ویژه امام صادق رسیده که می‌گفته‌اند:
«لاتنظروا الی کثرة صلاتهم و صومهم و کثرة الحج و المعروف و طَنطِنَتِهِم باللیل و لکن انظروا الی صدق الحدیث و اداء الامانة» نگاه نکنید به زیاد نماز خواندن و زیاد روزه گرفتن و حج رفتن و باکروفر نماز شب خواندن، بلکه نگاه کنید به راستگویی و ادای امانت آنان.
شاخصه‌های دین‌داری پس از اعتقاد درست، راستگویی، امانت‌داری: احترام به حقوق افراد، احترام به آبروی مردم، حسن همجواری، نرمی و عطوفت، ستم نکردن، اذیت و آزار نرساندن، احساس مسئولیت نسبت به دیگران است. آری ملاک دینی بودن جامعه پس از اعتقاد صحیح، و علامت دینداری‌اش این‌هاست و نه حفظ شعائر و صورت ظاهری دین داشتن.
صدوق روایتی را از امام صادق از امیرمؤمنان نقل می‌کند: «لاهل الدین علامات یعرفون بها»، برای اهل دین نشانه‌هایی است که با آنها دینداری آن را می‌شناسند. صدق الحدیث، اداءالامانة، الوفاء بالعهد، وصلةالرحم، عطوفت با درماندگان وقلة المواثاة و بذل المعروف و حسن الخلق و سعة الخلق و پیروی از علم و آنچه مایه نزدیکی به خدا شود. در آن صورت است که خوشا به حال آنها و فرجام نیک خواهند داشت.
و ده‌ها روایتی که به این مضمون رسیده و اهمیت اخلاق و برتری و نقش آفرینی آن در جامعه دینی بازگو شده است. البته معنای این سخن این نیست که شعائر و شریعت ارزشی ندارد، اما شریعت در خدمت اخلاق و انسان‌سازی است، نه اینکه اصل این‌گونه مناسک و شعائر باشد. سوگمندانه مسلمانان و اهل دین تنها به صورت شریعت تکیه می‌کنند تا جایی که امروز شاهد آن هستیم که جامعه دینی ما چگونه از فقدان آن رنج می‌برد. به همین دلیل اگر مسلمانان چنین برداشتی از دین دارند که راغب به طنز و یا به جد می‌گوید، با آموزهای دین ناسازگار است.


در این رساله تفسیرپژوهی هر چند کوتاه و فشرده به شرح زندگی، عصر مؤلف و آثار و تالیفات به‌ویژه آثار قرآنی وی پرداختیم و گفتیم که راغب به احتمال قریب در اوائل قرن پنجم وفات یافته و عمده زندگی او در بغداد بوده و ارتباط چندانی با همشهریان و عامه عالمان مسلمان نداشته و همراهی زیادی با عقاید اهل سنت و شیعه هم نداشته و هم به شیعه انتقاد دارد، و هم به اهل سنت. شکی نیست که از موالیان اهل بیت و به شدت مدافع شخصیت امام امیرمؤمنان است. راغب اصفهانی دارای آثار گوناگون ادبی، قرآنی و تفسیری است، اما مهم‌ترین آثار او که وسیله زبانزد او شده، مفردات و مقدمه تفسیر او است. درباره اهمیت مقدمه تفسیر و نکات بس مهمی که در آغاز تفسیر به آن پرداخته، اشاره گردید. بی‌گمان گرایش‌های تفسیری راغب در شناخت مبانی تفسیری و خود تفسیر اهمیت بسیاری دارد، که به بخشی از مبانی و اصول تفسیری راغب مانند ضرورت عقل‌گرایی و پرهیز از ظاهرگرایی در تفسیر و نکاتی ویژه مانند تاثیر دانستنی‌ها در فهم کتاب ختصاص دادیم و در نهایت به روش تفسیری و ویژگی‌های این اثر قرآنی در مقایسه با دیگر تفسیرهای معاصران وی که نقاط قوت شخصیت تفسیری وی را نشان می‌داد، و همچنین جایگاه اهل بیت در این تفسیر و یکی از مسائل مهم اسلامی یعنی اخلاق که وی به آن پرداخته و گرایش داشته، پرداختیم و درنهایت نقدی در موضع اخلاقی وی داشتیم.


مفردات ألفاظ القرآن‌ (کتاب)


دانشگاه پیام نور، دو فصلنامه روش‌شناسی دینی، سال اول، شماره اول بهار و تابستان ۱۳۹۳.


۱ - آمدی علی بن ابی‌علی، الاحکام فی اصول الاحکام، تحقیق سید حمیلی، بیروت، دارالکتاب العربی، ط ۳، ۱۴۱۸ هـ - ۱۹۹۸ م.
۲ - ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، اشرف خلیل الملیس، بیروت، دارالقلم، ط ۲، بی تا.
۳ - الخطیب الاسکافی، محمد بن عبدالله، درة التنزیل و غرة التاویل بروایة ابن ابی الفرج اصفهانی، بیروت، دارالافاق الجدیده، ط ۲.
۴ - الهی بخش، خادم حسینی، القرآنیون و شبهاتهم حول السنة، ط ۲، طائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۲۱ هـ ق.
۵ - ایازی، سید محمدعلی، تفسیر قرآن برگرفته از آثار امام خمینی، تهران، دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ط ۱، ۱۳۸۴ ش.
۶ - ایازی، سید محمدعلی، مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث، دانشگاه الزهرا، معناشناسی و رابطه آن با دانش تفسیر قرآن کریم، تهران، سال اول، ۱۳۸۳ ش.
۷ - ایازی، سید محمدعلی، مجله علوم حدیث، قم، مؤسسه دارالحدیث، تاریخمندی و نقش آن در فهم نصوص، شماره ۲۹، پائیز ۱۳۸۲ ش.
۸ - ایازی، سید محمدعلی، مجله بینات، قم، مؤسسه معارف امام رضا، جایگاه اهل بیت در تفسیر قرآن، شماره ۳۷ و ۳۸، تابستان ۱۳۸۲ ش.
۹ - بجنوردی، محمد کاظم (زیر نظر، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ط ۱، تهران، مرکز، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷ ش.
۱۰ - بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیة العارفین بذیل کشف الظنون، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا، افست از استانبول، ۱۹۵۱ م.
۱۱ ـ تهرانی، آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، دارالاضواء، ط ۲، بی تا.
۱۲ - جمعی از نویسندگان، کتاب‌شناخت اخلاق اسلامی، قم، پژوهشگاه فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲ ش.
۱۳ - حاجی خلیفه، کاتب چلبی، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، مقدمه سید شهاب الدین مرعشی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.
۱۴ - حسن قاسم، العودة الی القرآن، ترجمة بالعربیة، با مقدمه حسن حنفی و تعلیقات ۱۹۹۷، احمد عبدالحلیم عطیة، قاهره، مکتبة مدبولی الصغیر، ط ۱، ۱۹۹۷.
۱۵ - خمینی، روح‌الله، شرح دعای سحر، تهران، دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
۱۶ - دهلوی، شاه ولی‌الله، ترجمه فارسی قرآن کریم، پیشاور، نورانی کتب خانه، بی تا.
۱۷ - ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۵ هـ.
۱۸ - راغب اصفهانی، حسین بن محمد بن مفضل، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالشامیة، ط ۱، ۱۴۱۲ هـ - ۱۹۹۲ م.
۱۹ - راغب اصفهانی، حسین بن محمد بن مفضل، مقدمة جامع التفاسیر، تحقیق، مقدمه احمد حسین فرحان کویت، دارالدعوة، ط ۱، ۱۹۸۴ م/ ۱۴۰۵ هـ.
۲۰ - راغب اصفهانی، حسین بن محمد بن مفضل، الذریعة الی مقام الشریعة، تحقیق و تعلیق محمود بیجو، دمشق، داراقراء ط ۱، ۱۴۲۲ هـ - ۲۰۰۱ م.
۲۱ - راغب اصفهانی، حسین بن محمد بن مفضل، تفسیر الراغب الاصفهانی، عادل بن علی الشدی، ریاض، دارمدار الوطن العربی، ط ۱، ۱۴۲۴ هـ.
۲۲ - رضی، سیدابوالحسن محمد بن ابی‌احمد، حقائق التاویل فی متشابه التنزیل، شرح محمد رضا آل کاشف الغطا، بیروت، دراالاضواء.
۲۳ - زرقانی، عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط ۱، ۱۴۰۹ هـ.
۲۴ - زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق یوسف مرعشی، بیروت، دارالمعرفة، ط ۲، ۱۴۱۵ هـ ق.
۲۵ - سیوطی، جلال‌الدین، التحبیر فی علم التفسیر، تحقیق فتحی فرید، قاهره، دارالمنار، ۱۴۰۶ هـ.
۲۶ - سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، انتشارات رضی.
۲۷ - شهرستانی عبدالکریم، تفسیر مصابیح الانوار، تحقیق محمد علی آذر شب، تهران، دفتر نثر میراث مکتوب، ط ۱، ۱۳۷۶ش - ۱۴۱۷ هـ.
۲۸ - صادقی، محسن، بزرگان ری، تهران، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، ۱۳۸۲ ش.
۲۹ - صغیر محمد حسین، مبادی العامه فی علم التفسیر (در ضمن مجموعه دراسات قرآنیه) قم، مکتب النشر الاعلامی الاسلامی، ۱۴۱۳ هـ.
۳۰ - مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالوفا، ط ۳، ۱۴۰۱، هـ.


۱. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، البلغه، ص۱۲۲، به نقل از مقدمه صفوان داودی در کتاب مفردات، ص۲۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، مقدمه صفوان داودی، ص۲۵.
۳. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۷۲، تحقیق یوسف مرعشی.    
۴. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۲، ص۱۷۷۳.    
۵. صادقی، محسن، بزرگان ری، بخش دوم، ص۱۹۳ - ۱۹۴. تهران، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، ۱۳۸۲ ش.
۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه مفردات راغب، ص۷، به نقل از بغیة الوعاه سیوطی و تاریخ الحکمای بیهقی.
۷. سیوطی، جلال‌الدین، بغیة الوعاه، ج۲، ص۲۹۷.    
۸. بیهقی، محمد بن حسین، تاریخ الحکما، ص۱۱۲.
۹. دائرة المعارف تشیع، ج۸، ص۱۰۰.
۱۰. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ص۳۶.
۱۱. بابانی، اسماعیل بن محمد، هدیة العارفین، ص۳۱۱.    
۱۲. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۵، ص۳۱۱.
۱۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۵۲.
۱۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۱۲۱.    
۱۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۵۴.    
۱۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۶۰.
۱۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، مقدمه داودی بر مفردات، ص۲۹.
۱۸. کرد علی، محمد، کنوز الاجداد، ۲۵۶.
۱۹. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ص۳۸۸.    
۲۰. شریف الرضی، محمد بن حسین، حقائق التاویل، مقدمه از علامه آل کاشف الغطا، ص۱۱۰.
۲۱. شریف الرضی، محمد بن حسین، حقائق التاویل، مقدمه از علامه آل کاشف الغطا، ص۶۴۰.
۲۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۲۷.
۲۳. رساله فی الاکمال الخاص بنوع الانسان، ص۳۸۶.
۲۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ص۲۲، ترجمه پاینده، ۱۳۷۵، مؤخره از مترجم.
۲۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ص۴۳.
۲۶. رسالة الاعتقاد، ص۴۳، به نقل از مفردات راغب، ص۱۵.
۲۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۱۵.    
۲۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۱۵۰.    
۲۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۵۷.    
۳۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۸۶۴.    
۳۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات القرآن، ۵۸۲.
۳۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات القرآن، ص۷۵.
۳۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات القرآن، ص۹۸.
۳۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات القرآن، ص۱۸۳- ۱۸۴.    
۳۵. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۷۲.    
۳۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۲۱.
۳۷. فهرست مکتبه قادریه بغداد، ج۱، ص۸۶.
۳۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۲، ص۱۵۷۳.
۳۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر الراغب الاصفهانی، ج۱، ص۲۶ به بعد.
۴۰. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۱، ص۳۷۷.    
۴۱. فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۲۱۱.
۴۲. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۱، ص۷۳۹.    
۴۳. فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، ج۳، ۵۰۵.
۴۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۱۰.    
۴۵. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۷، ص۳۳۷۶.    
۴۶. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به نقل از سیر نگارش‌های علوم قرآن، ص۶۹.
۴۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تفسیر راغب، ج۱، ص۱۰۵ - ۱۱۱.
۴۸. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۲۸، ۱۱۶.
۴۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۱۰.    
۵۰. اسکافی، محمد بن عبدالله، درة التنزیل، ص۱۲۶.    
۵۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۱۰۲.    
۵۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۱۴۲.    
۵۳. اسکافی، محمد بن عبدالله، دَرة التنزیل، ص۲۹.
۵۴. اسکافی، محمد بن عبدالله، دَرة التنزیل، ص۴۳۵.
۵۵. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱۰، ص۲۸.    
۵۶. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱۰، ص۲۵.    
۵۷. جمعی از نویسندگان، کتاب‌شناخت اخلاقی اسلامی، ص۳۵۰، پژوهشگاه فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵.
۵۸. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۱، ص۱.    
۵۹. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۳۷۴.    
۶۰. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۰، ص۲۸.    
۶۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۱۰.    
۶۲. ایازی، سیدمحمدعلی، تاریخ‌مندی و نقش آن در فهم نصوص دینی، مجله علوم حدیث، شماره ۲۹، پاییز ۱۳۸۲.
۶۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۸.    
۶۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۵.    
۶۵. نور/سوره۲۴، آیه۳۴.    
۶۶. الهی بخش، خادم حسین، القرآنیون.
۶۷. ایازی، سیدمحمدعلی، جایگاه اهل بیت در تفسیر، اثر نویسنده در مجله بینات، شماره ۳۷ و ۳۸.
۶۸. حسن قاسم، العودة الی القران، مقدمه حسن حنفی.
۶۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۲۷.
۷۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۷.    
۷۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۵.    
۷۲. مائده/سوره۵، آیه۶۴.    
۷۳. قمر/سوره۵۴، آیه۱۴.    
۷۴. بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.    
۷۵. فجر/سوره۸۹، آیه۲۲.    
۷۶. مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء شماره ۲، از سال اول، ۱۳۸۳، مقاله نویسنده و با همین عنوان، ص۴۵.
۷۷. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۹۴.
۷۸. زرقانی، عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۲، ص۴.    
۷۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۹۳.
۸۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۹۶.
۸۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۳۹.
۸۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۶.
۸۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۳.
۸۴. رسالة الاعتقاد، ص۴۳، به نقل از مفردات راغب، ص۱۵.
۸۵. آمدی، علی بن ابی‌علی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۲۹۳.
۸۶. شهرستانی، عبدالکریم، تفسیر مصابیح الانوار، ج۱، ص۶۸.
۸۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۶۸.
۸۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۵۱.
۸۹. قلم/سوره۶۸، آیه۴۲.    
۹۰. ابوالفداء اسماعیل، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۶.
۹۱. دهلوی، شاه ولی‌الله، ترجمه فارسی قرآن کریم، ص۶۸۳، چاپ یمبئی.
۹۲. دهلوی، شاه ولی‌الله، ترجمه فارسی قرآن، ص۸۳۹.
۹۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۹.
۹۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۵۱.
۹۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۳.
۹۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۶.    
۹۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۵۷۸.    
۹۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۹۰.    
۹۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۸۵.    
۱۰۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۴۶.
۱۰۱. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۵.    
۱۰۲. خمینی، روح‌الله، تفسیر امام خمینی، ج۱، ص۱۹۷.
۱۰۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۷۶.
۱۰۴. خمینی، روح‌الله، شرح دعای سحر، ص۵۹.
۱۰۵. ایازی، سیدمحمدعلی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی، ج۱، ص۱۹۷.
۱۰۶. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۹۰.
۱۰۷. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۳۱۹.
۱۰۸. سیوطی، جلال‌الدین، التحبیر فی علم التفسیر، ص۳۲۹.
۱۰۹. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۲۱۵.    
۱۱۰. صغیر، محمدحسین، مبادی العامة فی علم التفسیر، ص۴۴.
۱۱۱. کهف/سوره۱۸، آیه۶۵.    
۱۱۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۲۸.    
۱۱۳. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۲۱۵.    
۱۱۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، مقدمه، ص۹۷.
۱۱۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۱۲۰.    
۱۱۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۶۱.    
۱۱۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۲۹۷.    
۱۱۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۶.    
۱۱۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۴۱۱.    
۱۲۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۴۵۸.    
۱۲۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۷۰۱.    
۱۲۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۱۵۸.    
۱۲۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۵۲۳.    
۱۲۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۲۰۳.    
۱۲۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۲۰۰.    
۱۲۶. بقره/سوره۲، آیه۴.    
۱۲۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، ص۱۶۱.
۱۲۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفاسیر، ص۱۰۱.
۱۲۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۴، به نقل از کشف المحجوب.    
۱۳۰. هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ج۲، ص۵۸۴.
۱۳۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفسیر، ص۹۷.
۱۳۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفسیر، ص۹۲.
۱۳۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، جامع التفسیر، ص۱۲۳.
۱۳۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۰۵.    
۱۳۵. صدوق، محمد بن علی، امالی صدوق، ص۲۹۰.    
۱۳۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۲۳، ح۲.    



نرم افزار جامع‌الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
پایگاه اطلاع‌رسانی استاد سیدمحمدعلی ایازی، برگرفته از مقاله «راغب اصفهانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۲۰.    









جعبه ابزار