دوران پادشاهی بنیاسرائیل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کتابهای اول و دوم
سموئیل آغاز عصر طلایی اسرائیل را گزارش میکند؛ دورهای از تاریخ که اسرائیل قدرتی جهانی بود، اما شرایط جهانی در قرن یازدهم و دهم ق م نوعی خلا قدرت پدید آورده بود.
دوره فرمانروایی تاریخ مصریان به پایانی نه چندان شکوهمند رسیده بود.
پس از مرگ
رامسس سوم (۱۱۴۴ ق م) فرعونهایی ضعیف بر
مصر فرمان میراندند.
در شرق
تیگلت پیلسر اول (۱۱۱۵ـ۱۰۷۷ ق م) زمینه را برای
امپراتوری آشوریان پدید آورد و پس از مرگ او تا زمان به قدرت رسیدن
آشور نصیرپال دوم (۸۸۵ ق م)، حدود چهل سال پس از مرگ
سلیمان ، اسرائیل عصر طلایی خود را زیر فرمان
شائول،
داوود و سلیمان میگذراند.
با استقرار حکومت پادشاهان، تهدیدات فلسطینیها که در بخش جنوب غربی
کنعان ساکن بودند، به کمترین اندازه رسید.
سموئیل آخرین تن از داوران،
کاهن و
نبی بود.
به رهبری او، اسرائیل از گروهی طوایف کم و بیش مستقل با
آداب و
رسوم مشترک و
ایمان مشترک به
خداوند ، به پادشاهی کوچکی در فرمان شائول (در
قرآن :
طالوت) و سپس داوود تبدیل شد.
سموئیل
پرستش بعل و
عشتاروت،
خدایان کنعانی، را
نهی کرد.
بنی اسرائیل پادشاهی میخواستند تا ایشان را رهبری کند، همچنانکه مردم دیگر داشتند.
سموئیل از درخواست مردم برای داشتن
شاه ـ بویژه در
جنگها ـ دلسرد و نومید شد؛ و این به نوعی بیانگر
طرد حکومت الهی و خود سموئیل به حساب میآمد.
پس وی به دنبال اولین
پادشاه برآمد.
انتخاب شائول از سبط کوچک
بنیامین، در مقابل
سبط افرائیم در شمال و
یهودا در جنوب، که با یکدیگر رقابت داشتند، و
شجاعت او در
میدان جنگ توانست حمایت مردم را در پی داشته باشد.
نبرد با
فلسطینیان،
عمالقه (
عمالیق ) و
چادرنشینان و نبردهای دیگری در زمان شائول درگرفت که کم و بیش با پیروزی همراه بود اما در جنگِ دوم با فلسطینیان، داوود بر قهرمان فلسطینیها،
جالوت، پیروز و قهرمان قوم شد؛ و به این ترتیب،
شائول در موضع ضعف قرار گرفت.
پس از مرگ شائول، داوود از پناهگاه خود، شهر فلسطینی
صقلغ، به
حبرون رفت و خود را پادشاه
یهود خواند.
هنوز برخی شهرهای سوقالجیشی در دشتهای ساحلی،
شفلاه و
یزرعیل به دست کنعانیان و فلسطینیها بود.
یبوسیان، قبیلهای کنعانی بودند
که
شهر قدیمی
اورشلیم را اشغال کرده بودند.
آنها این شهر را
یبوس میخواندند.
در کتیبههای آرامی (ح ۱۴۰۰ ق م) این شهر اوروسالم به معنای «شهر صلح و سلامتی» یا «شهر سالم» (سالم، یکی از خدایان کنعانی) نامیده شده است.
اورشلیم به دست
یوآب، فرمانده سپاه داوود، فتح شد و «
شهر داوود» نامیده شد.
داوود، هرچند اجازه بنای هیکل را نداشت، طرح اولیه بنای آن را ریخت.
او، با انتقال
تابوت از غربِ مرزهای بنیامینیها به اورشلیم (پایتخت جدید)، عبادت را در اورشلیم متمرکز ساخت.
تابوت در اورشلیم نصب شد و تا زمان
تبعید (۵۸۷ ق م) در آنجا باقی ماند.
از نظر سیاسی، دورانِ حکومت داوود، دوره طلایی بنی اسرائیل به شمار میآید.
با شکست دادن آرامیها و آمونیها، حکومت وی از
دریای سرخ تا
فرات را در برمیگرفت.
سلیمان وارث سلطنتی شد که بیشتر در زمان پادشاهی داوود
سر و سامان یافته بود.
او برای تجدید سازمان قلمرو خود، آن را به دوازده
ولایت یا حوزه اجرایی
تقسیم کرد.
احتمالاً
یهودا، که جزو این ولایتها ذکر نشده، مستقیماً از اورشلیم اداره میشده است.
آمده است که سلیمان از فرات تا مرز مصر حکومت میکرد.
ایالات آرامی، مردم ادوم و موآب
خراج سرزمین خود را بهطور منظم به اورشلیم پرداخت میکردند.
برای اهداف تجارتی، وی «
تَدمُر را در
صحرا»،
در حدود ۲۲۵ کیلومتری شمال شرقی
دمشق ، بنا کرد.
در عصر
رومیان ، تدمر به
پالمیرا مشهور بود.
سلیمان با برقرار ساختن ارتباط تجارتی با
حیرام ، پادشاه فینیقیِ
بندر صور، برای بنی اسرائیل درآمدهای مالی فراهم کرد.
با دیگر حکومتها، از جمله مصر، نیز پیمان تجارتی بسته شد.
تعدد
همسران سلیمان بیانگر پیمانهایی است که با
ازدواج تحکیم میشد.
احتمالاً دیدار
ملکه سبا نیز تا حدی با مسائل تجارتی مرتبط بوده است.
سالهای آخر
حکومت سلیمان با افول اقتصادی و سیاسی همراه بود.
در
مصر فرعونی بر سر کار آمد که با سلیمان روابط دوستانه نداشت.
گذشته از این، در اسرائیل،
یربُعام رهبریِ شورشی بر ضد شاه را بر عهده گرفت.
هر چند وی را به اجبار به مصر فرستادند، اما او آماده بود تا به دعوت هموطنانش به اسرائیل بازگردد.
پسر سلیمان،
رَحُبعام ، پس از وی به
سلطنت رسید و نتوانست بر اغتشاشات غالب آید.
یربعام از مصر بازگشت و پادشاهی مستقل شمالی را
تأسیس کرد.
مرز میان
اسرائیل و
یهودا از جنوبِ
اریحا ،
بیت ایل و
یافا میگذشت.
پایتخت اسرائیل در ابتدا در شهر تاریخی
شکیم (
نابلس ) و سپس در
تیرزه بود.
عُمْری ،
بنیانگذار سومین سلسله،
سامره را
پایتخت همیشگی کرد، و این شهر تا پایان پادشاهی که
آشوریان آن را از بین بردند مرکز بود.
پادشاهی یهودا شامل سبط
یهودا و بخشی از بنیامین و شمعون بود.
در سنگ نبشته
موآب ، کشف شده در
دیبون اردن در ۱۸۶۸،
میشع ، پادشاه موآب، گزارش داده است که سرزمین وی به دست عمری از اسرائیل فتح شده و در زمان
آحاب، پسر عمری، وی این سرزمین را از دست آنها رها ساخته است.
پادشاهی اِدوم نیز در جنوبِ بحرالمیت زیر فرمان داوود بود و در زمان سلیمان
مالیات میپرداخت.
موآب و ادوم به دست بختنصّر از بین رفتند.
یهودا نیز از دو جانب، اسرائیل از شمال و مصر از جنوب، درگیر
نبرد بود.
یهو به سلسله عمری در اسرائیل پایان بخشید.
تنها در دوره
یربعام دوم،
فرزند یوآش ، پادشاهی قدرتمندی در اسرائیل پدید آمد که این دوران و دوره حکومت پدر یربعام را دوره مستعجل
رفاه و
رونق نامیدهاند.
اما این دوره، از
رشد معنوی بهرهمند نبود.
انبیای آن روز، بویژه
هوشع و
عاموس در
شمال و
اشعیا در
جنوب ، با
ریاکاری و
ظاهرکاری که بر حیات مذهبی سایه افکنده بود به مخالفت پرداختند.
در این زمان، آشوریان به قدرت رسیدند، و روشهای
حمل و نقل آنان تأثیر مهمی بر وقایع تاریخی بعد گذاشت.
آشوریان مردمی را که در
اسارت بودند به نقاط مختلف جدید منتقل کردند تا هرگونه مقاومت قومی منتفی شود.
بنی اسرائیل نیز به شمالِ
بینالنهرین ، و اقوام
بابلی،
سریانی،
عیلامی و غیره به سامره
منتقل شدند.
ازدواج افراد این اقوام بابنی اسرائیل قومی به نام
سامریها را به وجود آورد.
یهودیه (
مملکت یهودا) تا حدود یک
قرن و نیم پس از سقوط سامره ادامه حیات داد، و بیشتر این دوران خراجگزارِ آشوریان بود.
در دوره
حزقیا (۷۱۵ـ۶۸۷ ق م) آشوریان به اورشلیم حمله کردند اما شکست خوردند.
آخرین احیای معنویت در اسرائیلِ قبل از تبعید، در زمان حکومت یوشع صورت گرفت که پس از پدرش
آمون به سلطنت رسیده بود.
با قدرت یافتن
بابلیان جدید (
کلدانیان) و فتح شدن پایتخت آشوریها و کلدانیان (۶۱۲ ق م)،
بختنصّر بر
فلسطین و
سوریه مسلط شد، و به رغم تحذیرات
ارمیا،
صدقیا بر بختنصّر شورید.
بدین ترتیب، اورشلیم و هیکل آن تخریب شد و ساکنان آن به بابل تبعید شدند (۵۸۷ ق م).
یهودیان تبعیدی اجازه داشتند تا در
بابل به صورت جماعتهای خاص خود ادامه حیات دهند.
هرچند بسیاری از
یهودیان بعدها به
اورشلیم بازگشتند، بسیاری از ایشان نیز دور از
ارض مقدس به زندگی خود ادامه دادند.
واژه «اسرائیل» غالباً برای توصیف دوره اولیه حیات
عبرانیان به کار برده میشود.
از جهت سیاسی، اسرائیل در روزگار
داوود و
سلیمان و حتی در زمان پادشاهی مجزا دارای
استقلال و
قدرت بود.
مملکت
یهودا پس از تبعید، جز در زمان
مکابیان، به قدرتهای بزرگ، چون
ایران،
مقدونیه،
بطلمیوسیان مصر،
سلوکیان سوریه و
رومیان وابسته بود.
ساکنان
یهودیِ مصر، ایران، بابل، سوریه،
آسیای صغیر،
یونان و
روم در اعیاد مذهبی به زیارت اورشلیم میرفتند.
مؤمنان بنی اسرائیل در بابل به قرائت
تورات و همچنین مکتوبات
انبیا پرداختند تا در تبعید نیز راه مناسبِ زندگی برای قوم خداوند را در سرزمینی که
اسیر بودند، و بعدها در ارضِ مقدس، بیابند.
در این مرحله، نیاز به تأسیس
کنیسه احساس شد تا در آن
عبادت کنند.
کنیسه مبدل به مرکز تجمعی در حیات
یهودیان شد.
زبان اینان نیز دچار تحول شد و به جای
زبان عبری، به
زبان آرامی تکلم کردند.
بدین ترتیب،
متون عبری برای بیشتر مردم قابل فهم نبود و نیاز به
ترجمه داشت.
بتدریج، برای توضیح متن، تفسیرهایی نیز علاوه بر ترجمه به نام «
تارگومها» ارائه شد و به صورت
مکتوب درآمد.
رعایت «
یوم السبت» در دوران تبعید، مشخصهای برای جماعت
یهودیان شد و متون مقدس نیز
قرائت میشد.
بنابر شواهد تاریخی،
یهودیان با غیر
یهودیان ارتباط داشتند و در انزوای کامل نبودند، بلکه در محافل سیاسی نیز حضور مییافتند.
گفتنی است که در دوران تبعید و پس از آن،
آیین یهود، به صورت دینی تبلیغی درآمد و شمار بسیار و روزافزونی کسانی که به آن میگرویدند شاهدی است بر اینکه آنان
حقانیت این
دین را میپذیرفتند و به
شرک و
بت پرستی پشت میکردند.
در این زمان،
یهودیان معدودی که در
یهودا باقیمانده بودند در همانجا به حیات خود ادامه دادند.
بابلیها در
یهودا حکومتی نظامی برقرار کردند و
جدلیا، یکی از
یهودیان، از جانب آنها حاکم
یهودا گردید، ولی به سبب بت پرستی و رعایت نکردن
احکام، به دست یکی از
یهودیان کشته شد.
از تاریخ
یهودا، از خرابی اورشلیم (۵۸۷ ق م) تا بازگشت اولین گروه تبعیدیان به فرمان
کوروش (۵۳۶ ق م) اطلاعی در دست نیست.
از مشکلات اصلاحگران پس از بازگشت، به عنوان نمونه
عزرا و
نحمیا، اینگونه برمیآید که
یهودیان و سامریهای فلسطین روابط صمیمانهای با هم داشتهاند و
ازدواج آنها با یکدیگر امری مرسوم بوده است؛ و این خود بزرگترین مشکل اصلاحگرانِ بعدی بود.
در کل ساکنان
یهودی و غیریهودی
یهودا به نوع جدیدی از زندگی خو گرفته بودند و بازگشت تبعیدیان از بابل چندان برای ایشان خوشایند نبود.
کوروش، که در تاریخ برای اولین بار در ۵۵۹ ق م ظاهر میشود،
پادشاهی ایران را بنیان نهاد و با
فتح بابل، فرمان داد تا
یهودیان به موطن اصلی خود، اورشلیم بازگردند.
او به اعتقادات اینان
احترام مینهاد، اما بسیاری از
یهودیان بابل تمایلی به بازگشت نداشتند و ترجیح میدادند که در قلمرو حکومت ایران، به
کسب و کار خود ادامه دهند.
رهبری کسانی که به اورشلیم بازگشتند با
زربابل و
یوشیای کاهن بود.
اینان پس از بازگشت، به تجدید بنای
معبد (
هیکل) و احیای آداب و مراسم
نیایش مشغول شدند، اما در حیات کوروش نتوانستند بنای معبد را به پایان برسانند.
داریوش نیز
یهودیان رابه ادامه کار
تشویق کرد، و در سال ششم پادشاهی وی (۵۱۶ ق م) بنای معبد تکمیل شد.
انبیای این دوره،
حَجّی و
زکریا، به رغم مشکلات بسیار، مردم را به
امیدواری و
توکل به
خدا فرامیخواندند.
بیش از پنجاه سال فاصله میان تکمیل معبد دوم (۵۱۵ ق م) و ورود عزرا به
فلسطین در سال هفتم سلطنت
اردشیر (اَرْتَخْشتا؛ ۴۵۷ ق م) به
سکوت برگزار شد.
به رغم تکمیل معبد، وضعِ
یهودیان فلسطین مطلوب نبود، شهر در مقابل دشمنان بدون
دیوار و بدون
دفاع مانده بود.
عزرا، یکی از
لاویان ـ سبط عهدهدار اجرای مناسک دینی ـ که زندگی خود را وقف مطالعه
شریعت کرده بود، از اردشیر کمک طلبید و همراه با
یهودیان داوطلب، به عنوان نماینده حکومت ایران، راهی اورشلیم شد.
گنجینههای معبد اورشلیم به آن بازگردانده شد و
قربانیهای مخصوص اهدا گردید.
پیام عزرا در عنوانی که به وی در اورشلیم عطا شده بود مضمر است «کاتب شریعت خدای آسمان».
همچنین نحمیا،
یهودی ایرانی، پس از شنیدن روز و حال ناخوشایند
یهودیان به اورشلیم آمد و حاکم
یهودا شد
و بدین ترتیب ایالتی مجزای از
سامریه بنا کرد.
اولین
دغدغه وی ساختن
دیوار اورشلیم بود، و پس از اتمام آن جشنی برپا کرد.
اما در زمانی که نحمیا به
دربار ایران رفته بود، جامعه
یهودی دچار
انحطاط و
تشتت شد.
مخاصمات
مصر و ایران نیز پای
یهودا را به میدان نبرد کشید، و شورشیان
یهودی در زمان
اردشیر سوم به بابل و سواحل
دریای خزر تبعید شدند.
اسکندر با شکست دادن سپاهیان ایران در
آسیای صغیر (۳۳۳ ق م)
سوریه و فلسطین را فتح کرد، وی با
یهودیان خوشرفتاری نمود و هنگامی که
اسکندریه را در مصر ساخت (۳۳۱ ق م)
یهودیان را تشویق به سکونت در آنجا کرد و به آنان امتیازاتی در حد
یونانیان عطا کرد.
پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ ق م)،
آنتیوخوس و سپس
بطلمیوس اول حاکم
یهودا و اورشلیم شدند.
در زمان
بطلمیوس دوم بود که
یهودیان اسکندریه
تورات (
اسفار خمسه) را به یونانی ترجمه کردند و این ترجمه بعدها به ترجمه «
سبعینی» (هفتادی) مشهور شد.
آنتیوخوس سوم، پس از یک
قرن تابعیت سوریه و فلسطین از
بطلمیوسیان، آن نواحی را از اختیار مصریها خارج ساخت (۱۹۸ ق م) و
یهودیان به تابعیت حکومت
سلوکیان درآمدند.
شورش
مکابیان (۱۴۳ـ ۱۳۵ ق م) و به قدرت رسیدن
حَشمونائیها از حوادث مهم این دوره است.
با شکست
آریستوبول در دفاع از اورشلیم و فتح آن به دست
رومیان،
یهودا نیز ولایتی از
امپراتوری روم و
خراجگزار آن شد.
پس از
حکومت آنتی پاتر،
هِرود (
هیرووس ) و جانشینان آنها، با قیام
زلوتها در ۶۵
میلادی برای
استقلال، اورشلیم و معبد آن در ۷۰ میلادی بکلی تخریب گردید و
یهودیان پراکنده شدند.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنی اسرائیل»، شماره۱۹۶۷.