• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دهری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌دهرى، به معنای طبیعى مذهب، مادّی گرا است.



از نظر لغوی؛ کلمه دهر در معانی متعددی بکار رفته است؛ مدت طولانی، مدت ابدی، عمر، روزگار، همیشگی و به معنی اسماء الحسنی نیز آمده است. و به معنی هزار سال هم آمده است و بعضی گفته‌اند زمان نامتناهی است ازلا و ابدا و بر زمان بطور مطلق هم اطلاق شده است.
[۱] سجادی، سید جعفر، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ش، اول، ص۳۳۰.



دهرى، منسوب به دهر (روزگار) به کسى گفته مى‌شود که مى‌پندارد عالم، قدیم و پیوسته بر یک حالت بوده و پدید آورنده و مدبّرى ندارد و حیات، محدود به حیات دنیایی است و پس از مرگ، برانگیختگى و حیاتى وجود ندارد؛ چنان که در قرآن کریم بدان اشاره شده است.
اما در اصطلاح؛ دهریه به گروهی از فیلسوف مسلکان مادی گفته می‌شود که معتقد به سرمدی بودن دهر یا روزگارند و آنان منسوب بدهرند.
[۶] مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش، سوم، ص۱۹۵.
غزالی نیز ضمن تقسیم فلاسفه به دهریون، طبیعیون و الاهیون، در تعریف دهریون می‌نویسد: «آنها گروهی از متقدمین هستند که آفریدگار مدبر عالم قادر را انکار، و گمان کرده‌اند که عالم بخودی خود و بدون آفریننده، همیشه موجود بوده و همواره حیوان از نطفه و نطفه از حیوان پدید آمده است. چنین بوده و تا ابد نیز چنین خواهد بود». در تعریفی عام‌تر و صحیح‌تر؛ «دهری» به کسی گویند که منکر مبدا و معاد است و تمامی حوادث را به دهر نسبت می‌دهد. (یعنی آنچه که امروزه مادی گرا و یا ماتریالیسم خوانده می‌شود.) حال چه فیلسوف باشد یا غیر آن. در موارد بسیاری، به دهریه، همانند اصناف دیگر کفار و مشرکین زندیق نیز گفته می‌شود.
[۹] منتظری، سعید رضا، زندیق و زنادیق، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۹ش، اول، ص۵۰.



به پیروان این مسلک «دهریّه» مى‌ گویند و از اقسام کافران هستند.


شهرستانی در ضمن سخن از ادیان اعراب جاهلی، دهریان را گروهی از معطله (یا معطلیه؛ یعنی کسانی که می‌گویند: عالم همیشه بوده و خواهد بود، چرا که اگر روزی عالم نباشد همه چیز تعطیل می‌شود)
[۱۰] مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش، سوم، ص۴۱۹.
عرب دانسته که منکر وجود آفریدگار بوده و بعث و نشور را رد می‌کردند، آنها مرگ را معلول گذر زمان و حیات را معلول طبیعت می‌دانستند. دهریه عرب، اعتقاد به دهر و انتساب حیات و مرگ خویش را به آن، ظاهرا بهانه‌ای می‌شمرده‌اند برای شانه خالی کردن و رها کردن خود از قبول قیود دینی و اخلاقی. بخلاف (فلاسفه دهریه) که قائل به ابدیت ماده و معتقد به حصر معرفت بر مجرد حس بودند، تمایلات اباحی، آنهم از نوع بی‌بند باری‌های رایج در عهد اموی، منشا قول معطله عرب در عقایدشان بوده است،
[۱۲] منتظری، سعید رضا، زندیق و زنادیق، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۹ش، اول، ص۱۲۰.
اینها فرض وجود خالق و اعتقاد به حشر و قیامت را لازم نمی‌دانستند، زمان را بی‌نهایت و ازلی و ابدی می‌پنداشتند، وجود را فقط در همین حیات دنیوی و مادی خلاصه می‌کردند و مرگ و نابودی را جز به پیری و فرسودگی و گذشت روزگار منسوب نمی‌کردند. به همین دلیل، به لذت‌گرایی روی می‌آوردند و هرچه را با هوای نفس خویش موافق می‌یافتند پیروی می‌کردند و از آنچه مخالف آن بود ترک می‌کردند. ابوسفیان، عقبة بن ابی معیط، نضر بن حارث و عاص بن وائل گروهی از این افراد بودند.
[۱۳] زرین کوب، عبد الحسین، زندقه و زنادقه، نشریه راهنمای کتاب، سال هفتم، شماره دوم، زمستان ۱۳۴۳ ش، ص۲۶۳ و ۲۶۴.
البته در میان مکاتب فلسفی هند نیز، از مکتبی بنام «چارواکا» سخن گفته شده که تمایلاتی شبیه به دهریه عرب داشته‌اند،
[۱۴] سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۷۰ تا ۱۹۸.
برخی از آراء این مکتب، که در زمانی نامعلوم و پیش از میلاد مسیح (علیه‌السّلام) بوجود آمده، از این قرار است:
۱- این عناصر مادی‌اند که جهان را می‌سازند و لذا تصور وجود خدای خالق ضرورتی ندارد.
[۱۵] سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۸۴.

۲- بهشت و دوزخی وجود ندارد.
[۱۶] سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۸۶.

۳- باید از زندگی تا حد ممکن لذت برد.
[۱۷] سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۸۷.

۴- لذت و ثروت، تنها غایات عقلانی‌اند که باید برای بدست آوردن آنها تلاش کرد و زحمت کشید. البته در این میان نیز، لذت؛ غایی‌ترین هدف است و ثروت نیز، تنها زمانی ارزشی دارد که بتواند وسیله‌ای باشد برای رسیدن به لذت.
[۱۸] سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۸۹.



قرآن، در سوره جاثیه درباره عقاید و آراء دهریه این چنین سخن می‌گوید:
«قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الا الدهر وما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون• واذا تتلی علیهم آیاتنا بینات ما کان حجتهم الا ان قالوا ائتوا بآبائنا ان کنتم صادقین• قل الله یحییکم ثم یمیتکم ثم یجمعکم الی یوم القیامة لا ریب فیه ولکن اکثر الناس لا یعلمون؛ آنها گفتند: چیزی جز همین زندگی دنیا در کار نیست، گروهی از ما می‌میرند و گروهی جای آنها را می‌گیرند، و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی‌کند، آنها به این سخن که می‌گویند یقین ندارند، بلکه تنها گمان بی‌پایه‌ای دارند• و هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده می‌شود دلیلی در برابر آن ندارند جز اینکه می‌گویند اگر راست می‌گوئید پدران ما را زنده کنید و بیاورید (تا گواهی دهند! ) • بگو خداوند شما را زنده می‌کند، سپس می‌میراند، بار دیگر در روز قیامت که در آن تردیدی نیست جمع آوری می‌کند، ولی اکثر مردم نمی‌دانند.»
بخلاف برخی، که آیات مذکور را در مورد مشرکانی دانسته‌اند که مبدا را پذیرفته و منکر معاد می‌باشند، برخی مفسران آیات فوق را ناظر به دهریون یا همان منکران مبدا و معاد می‌دانند.
[۲۰] هاشمی رفسنجانی. اکبر، فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۴ش، اول، ج۱۴، ص۱۷۹.
با توجه به این آیات، می‌توان عقاید دهریان و پاسخ خداوند به آنان را اینگونه برشمرد:


۱- محدود شمردن زندگی به مجال دنیا، از جمله اعتقادات دهری: «وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا...».
۲- انتساب مرگ به دهر و اعتقاد به بی تاثیری اراده الهی، در زندگی و مرگ: «نموت ونحیا وما یهلکنا الاالدهر...».
۳- انکار ربوبیت خداوند: «وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الاالدهر...».
۴- اعتقاد به دهر، پنداری غیر متکی به علم: «... وما یهلکنا الاالدهر وما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون».
۵- حقانیت معاد در نظر دهری، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر دیدگانشان: «و اذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت ما کان حجتهم الا ان قالوا ائتوا بـابائنا ان کنتم صـدقین».

۶.۱ - پاسخها

۱- باور به حاکمیت خداوند بر عالم هستی، ابطال کننده اعتقادات دهری: «ولله ملک السمـوت والارض...».
۲- اراده خداوند در زنده کردن و میراندن انسانها، پاسخ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ابطال اعتقادات دهری: «... وما یهلکنا الاالدهر... قل الله یحییکم ثم یمیتکم...» .
۳- ارائه ادله روشن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر بطلان عقیده به دهر: «... وما یهلکنا الاالدهر... واذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت. . قل الله یحییکم ثم یمیتکم...»
[۲۱] هاشمی رفسنجانی. اکبر، فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۴ش، اول، ج۱۴، ص۱۷۸ و ۱۷۹.



اندیشه‌های مادی در جهان اسلام و در فرهنگ و تمدن اسلامی سابقه طولانی دارد. از قرن دوم هجری که اختلاط ملل مختلف آغاز شد و برخورد عقاید و آراء سخت اوج گرفت، مادیین در کمال آزادی عقاید و اندیشه‌های خویش را در محافل علمی و در مجالس علنی ابراز می‌داشتند و دیگران را به پیروی از مکتب خویش دعوت می‌کردند. احیانا در مسجد الحرام و یا مسجد النبی حلقه تشکیل می‌دادند و به گفتگو درباره عقاید خویش می‌پرداختند. اینچنین آزادی برای مادیین در هیچ محیط مذهبی در جهان سابقه ندارد. با همه اینها، با آنکه اندیشه‌های مادی همواره در محافل علمی و غیر علمی مطرح بود، این اندیشه‌ها طرفدارانی از اندیشمندان واقعی به دست نیاورد. افرادی بوده‌اند که مادی فکر می‌کرده‌اند، ولی هیچ‌گاه شخصیت برجسته صاحب نظر علمی را نمی‌یابیم که واقعا پیرو مکتب مادی باشد. البته در همه دوره‌ها زنادقه و دهریینی بوده‌اند که با شعر و نثر و خطابه عقاید خویش را تبلیغ می‌کرده‌اند، اما از نظر تاریخ اندیشه به تفکر قابل طرحی از مادیین بر نمی‌خوریم و اندیشه‌هایی نیز که به سود فلسفه مادی و بعنوان اشکال و ایرادی بر فلسفه الهی طرح شده- و قابل بررسی بوده است- از طرف خود الهیون طرح شده است. از این‌رو مادیین در جهان اسلام «تاریخ» و سرگذشت دارند اما اندیشه‌های مادی «تاریخ» و سرگذشتی ندارد. در نیم قرن اخیر، فلسفه مادی در ایران و سایر کشورهای اسلامی در اثر ترجمه کتب فلاسفه مادی غرب جانی تازه گرفت و پیروانی به دست آورد ولی در همان حمله اول بی‌پایگی‌اش ظاهر شد و از پای در آمد و معلوم شد که اندیشه‌های مادی با همه زرق و برقهای ظاهری محتوایی ندارد.
[۲۲] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، ۱۳۸۰ش، دهم، ج۱، ص۴۴۴ و ۴۴۵.



تفاوت اصلی فلسفه مادی و الهی در دایره «وجود» و «واقعیت» است. مادی واقعیت و وجود را در انحصار آنچه مادی است- یعنی در انحصار آنچه جسم و جسمانی است، آنچه به نحوی دارای ابعاد مکانی و زمانی است. آنچه دستخوش تغییر و تحول است، آنچه قابل اشاره حسیه است. آنچه محدود و نسبی است- می‌داند و به واقعیتی ورای این واقعیتها قائل نیست. اما الهی واقعیت و وجود را در انحصار این امور نمی‌داند. این امور را بخشی از واقعیت می‌شمارد نه تمام واقعیت. الهی بر خلاف مادی به واقعیات غیر مادی و نامحسوس و مجرد از زمان و مکان و حرکت، به واقعیت ثابت و جاودانه ایمان دارد. پس مکتب مادی مکتب انحصار است و مکتب الهی مکتب ضد انحصار.
[۲۳] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، ۱۳۸۰ش، دهم، ج۱، ص۴۴۲ و ۴۴۳.
بنابراین اندیشه‌های مادی در هر گروه یا فرقه‌ای مشاهده شود آنان دهری یا متاثر از دهریون هستند و دهری بودن منحصر به فرقه خاصی نمی‌شود.


دهر.


۱. سجادی، سید جعفر، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ش، اول، ص۳۳۰.
۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۲۹۲-۲۹۳.    
۳. خویی، ابو القاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۳۹۰.    
۴. علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۳۷.    
۵. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۴.    
۶. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش، سوم، ص۱۹۵.
۷. غزالی، ابو‌حامد محمد، المنقذ من الضلال، تصحیح محمد محمد جابر، بیروت، المکتبة الثقافیة، بی‌تا، ص۱۲۸.    
۸. علامه طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۴ش، بیستم، ج۱۸، ص۲۶۵.    
۹. منتظری، سعید رضا، زندیق و زنادیق، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۹ش، اول، ص۵۰.
۱۰. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش، سوم، ص۴۱۹.
۱۱. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق امیر علی مهنا و علی حسن فاعور، بیروت، دارالمعرفه، ۱۹۹۳ م، ج۲، ص۵۸۲.    
۱۲. منتظری، سعید رضا، زندیق و زنادیق، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۹ش، اول، ص۱۲۰.
۱۳. زرین کوب، عبد الحسین، زندقه و زنادقه، نشریه راهنمای کتاب، سال هفتم، شماره دوم، زمستان ۱۳۴۳ ش، ص۲۶۳ و ۲۶۴.
۱۴. سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۷۰ تا ۱۹۸.
۱۵. سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۸۴.
۱۶. سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۸۶.
۱۷. سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۸۷.
۱۸. سایتش چاندرا چاکرجی و دریندرا موهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه: فرناز ناظر زاده کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، اول، ص۱۸۹.
۱۹. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۴-۲۶.    
۲۰. هاشمی رفسنجانی. اکبر، فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۴ش، اول، ج۱۴، ص۱۷۹.
۲۱. هاشمی رفسنجانی. اکبر، فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۴ش، اول، ج۱۴، ص۱۷۸ و ۱۷۹.
۲۲. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، ۱۳۸۰ش، دهم، ج۱، ص۴۴۴ و ۴۴۵.
۲۳. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، ۱۳۸۰ش، دهم، ج۱، ص۴۴۲ و ۴۴۳.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دهریه» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۷.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج‌۳، ص۶۷۱    






جعبه ابزار