درخت ممنوعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میوه
ممنوعه به تعبیر بعضی میوه بینایی گفته شده است.
«آنچنان که
تورات به تصریح و
قرآن به اشاره میگوید «بینایی» است؛ چرا که بنابر
آیات قرآن، خداوند
آدم و حوا را ندا میداد و آنان بی هیچ شرمی
از عریانی،
خدا را پاسخ میگفتند؛ اما پس
از خوردن میوه
ممنوع از عریانیشان
شرم کردند و پنهان شدند!
«این که روزهای پیش بی هیچ شرمی خدا را دیدار میکردند و امروز پس
از خوردن میوه
از عریانیشان شرم میکنند، دلیل این است که تا دیروز به آنچه بودند (عریان) بینایی نداشتند و امروز با
خوردن میوه
ممنوع بینایی یافتند، پس درخت
ممنوع درخت بینایی است!
«آیا خدا میخواست که
انسان میوه
ممنوع را
بخورد یا نه؟
«این را نباید چون داستانهای انسانی تلقی کنیم که مثلا خدا نمیخواسته آدم میوه
ممنوع را
بخورد و
از این کار بدش میآمده است؛ چون در آن صورت نمیگذاشت آدم میوه را
بخورد که اراده انسان در برابر
اراده خداوند اراده نیست و هر چه او بخواهد میشود. پس خدا میخواسته که انسان
میوه را
بخورد، چون بدون
خوردن میوه انسان به وجود نمیآمد و این طرحی است که خداوند تنظیم کرده تا انسان به وجود بیاید؛ انسانی که هست و در طول
تاریخ خواهد آمد.»
آیا همان طور که در بحث بالا ذکر شده میوه
ممنوع همان بینایی و
علم و
دانش بوده است؟!
سؤالات زیادی درباره محتویات این دروس
از ما شده است که یک نمونه آن سؤال بالاست و برای روشن شدن پاسخ آن ناچار
از ذکر چند نکته هستیم:
۱- بارها گفتهایم که یکی
از روشنترین دلایل
تحریف تورات کنونی همین است که در داستان
آفرینش آدم با صراحت تمام میگوید درخت
ممنوع، «درخت علم و دانش» یا «نیکی و بدی» یا «بینایی» یا «
معرفت» بوده است (در هر یک
از ترجمههای تورات تعبیری شده است که همه به یک معنی باز میگردد.)
به این ترتیب - طبق صریح تورات - نخستین و بزرگترین
گناه بشر، گناه علم و دانش بوده و شاید به همین دلیل ارباب
کلیسا در قرون تاریک وسطی با علم و دانش و
علما و دانشمندان میجنگیدند و
از توسعه این گناه! وحشت داشتند و معتقد بودند در
روز نخست آدم بقدری بی اطلاع بود که حتی
از عریان بودن و کشف
عورت خود شرم نداشت؛ اما هنگامی که
از میوه درخت
ممنوع (علم و دانش)
خورد و به اصطلاح آدم حسابی شد، گنهکار و رانده
از بهشت و جوار رحمت
حق شد!
اینها مسلما
از خرافات و افکار ساختگی دورانهای تاریک است.
به عکس، قرآن میگوید: آدم پیش
از آن که در بهشت منزل گزیند،
از علم و دانش سرشاری بهره مند بود و
از شجره علم و دانش بقدر کافی بهره مند شده بود تا آن جا که معلم و استاد فرشتگان شد: «و علم آدم الاسماء کلها».
بنابراین، این آدم با آدمی که تورات ترسیمی
از او دارد فرق بسیار دارد. این آدم بزرگترین نقطه قوتش علم و بینایی است و آن آدم گناه بزرگش علم است؛ این آدم راستی «آدم» است! و آن آدم
از همه جا بی خبر! این آدم به خاطر بینایی آفریده شده و آن آدم دستور دارد فکر و بینایی و علم را در
مغز خود راه ندهد؛ و با این حال، راستی عجیب است که منطق قرآن و
تورات تحریف شده را در این زمینه یکی بدانیم!
۲- تورات میگوید که آدم و حوا نخست عریان بودند و
از عریانی خود هیچ شرمی نداشتند. و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و شرمندگی نداشتند.
این نقل درست است؛ ولی کجای قرآن میگوید این دو برهنه بودند و
از برهنگی خود شرم نداشتند، بلکه به عکس، قرآن تصریح میکند که هر دو - پیش
از خوردن شجره ممنوعه -
لباس به تن داشتند و این لباس پس
از نافرمانی خدا
از بدن آنها ریخت و بدنشان برهنه گردید: «ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوآتهما؛ لباسشان را
از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد.»
در
آیه دیگر
از همین سوره میگوید: «فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما؛ سپس
شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه
از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد.»
بنابراین جمله «بدت لهما سوآتهما» در
آیه ۲۲ همین
سوره نیز به معنی ریختن لباسهای آنها و برهنه شدن آنهاست نه این که برهنه بودند و نمیفهمیدند.
پس آدمی که قرآن معرفی میکند در آغاز پوشیده و مستور و محترم و انسان بوده است و با نافرمانی برهنه میشود. (دقت کنید)
اما آدمی که تورات معرفی میکند
از آغاز همچون حیوانات برهنه بوده است و حتی
از برهنگی خود هم شرم نداشته، آیا با این صراحت قرآن، سزاوار است چنین نسبتی به آن داده شود و آن را در ردیف تورات قرار دهیم؟
۳-
از همه جالبتر «نخور» را به معنی «باید بخوری» معنی کردن است، آیا هرج و مرجی در سخن بالاتر
از این میشود که «نفی» را به معنی «اثبات» و بد را به معنی خوب
تفسیر کنیم؟ پس چرا نام آن را
شجره ممنوعه گذاردهاند؟!
راستی این چه جور تفسیر و معنی کردن است؟ اگر این گونه معنی کردن صحیح باشد خوب است درباره سایر نهیها و ممنوعیتهایی که در قرآن وارد شده همین طور قضاوت بکنیم و بگوییم خدا میخواسته است این اعمال
ممنوع انجام گیرد و اگر نمیخواست جلو آن را میگرفت مگر ما در اعمال خود مجبوریم؟!
خدا خواسته است ما
آزاد باشیم و به انسانهای آزادی اراده داده و آنها را به حال خود واگذارده و در عین حال دستورات تشریعی فراوانی برای تربیت آنها صادر کرده است.
پس این
استدلال که اگر خدا نمیخواست جلو آدم را میگرفت کاملا نادرست است. زیرا عین این استدلال در مورد «گنهکاران» نیز صادق خواهد بود و در واقع در اینجا به اصطلاح، اراده «تکوینی» و «تشریعی» با هم اشتباه شده است. (دقت کنید)
خواننده عزیز! به نظر شما - با توجه به آنچه در بالا گفته شد - آیا بهتر این نیست که این گونه مطالب را پیش
از آن که به صورت درس انتشار دهند، به نظر متخصصان مسائل اسلامی برسانند و سپس منتشر سازند تا این اشتباهات پیش نیاید؟!
راستی اگر جوانی این کتاب را بخواند و باور کند که درخت
ممنوع درخت
علم و دانش بوده (و
آدم و حوا در آغاز همچون حیوانات برهنه بودند و نمیدانستند و پس
از خوردن از درخت
ممنوع علم، متوجه شدند و
از نظر خداوند پنهان گشتند! و بعد هم به جرم علم و دانش
از بهشت رانده شدند! در حالی که منطق قرآن کاملا مقابل اینهاست) مسؤولیت آن متوجه که خواهد بود؟
آنچه
از منابع اسلامی استفاده میشود این است که درخت
ممنوع «درخت
حسد و یک نوع رقابت» و یا چیزی شبیه آن بوده است که آدم گرفتار آن شد. (البته نه آن نوع حسد که به مرحله
گناه برسد و یا دست به گناهی بیالاید.)
توضیح این که: مطابق این منابع، آدم
از وضع فرزندان خود در آینده دوردست آگاه شد و در میان آنها افرادی
از پیامبران بزرگ و پاسداران
وحی را دید که
از او بلند مرتبه ترند. در این موقع آرزو کرد که مقام آنها
از آن او باشد، در حالی که با تمام شایستگی که داشت به این مرحله
از شایستگی نرسیده بود، همین «
آرزو» او را
از بهشت دور ساخت و
شجره ممنوعه او همین بود.
البته در بعضی
از روایات هم
شجره ممنوعه به «بوته گندم» و مانند آن
تفسیر شده که
نهی از آن جنبه آزمایشی داشته است.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، برگرفته
از مقاله «ماهیت درخت
ممنوعه».