دانشهای حدیثی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مطالعه در پیشینه علوم، نشان میدهد که دانشها به یکباره شکل نگرفتهاند؛ بلکه در گذر زمان
و در پرتو علل
و عوامل گوناگون به فرهنگ
و معارف بشری پیوستهاند، بررسی اجمالی پیدایش
دانش علم حدیث و تطورات آن، موضوع این نوشتار است. در این نوشتار، تلاش میشود تا زمینه دستیابی به پاسخ این پرسشها فراهم آید: علم
حدیث از چه زمانی به عنوان یک دانش رسمیت یافته است؟ در آغاز، آن را چگونه تعریف کردهاند؟ چه مراحل
و تطوراتی را پشت سر نهاده است؟
مطالعه در پیشینه علوم، نشان میدهد که دانشها به یکباره شکل نگرفتهاند؛ بلکه در گذر زمان
و در پرتو علل
و عوامل گوناگون به فرهنگ
و معارف بشری پیوستهاند. بسا اوقات، رویارویی با یک پرسش
و یا برخورد با یک مشکل، زمینه ساز پیدایش دانشی گشته است. بدین صورت که تلاش برای پاسخگویی به یک پرسش یا حل یک مشکل، مسئلهای را شکل داده
و از ترکیب چند مسئله، دانشی سامان یافته است. در مرحله پس از پیدایش نیز پژوهش، ژرفکاوی،
تعلیم و تعلم، به
رشد و بالندگی دانشها کمک میکنند. از این رو، تعریف علوم نیز تکامل تدریجی دارد که از تعاریف بدوی غیر منقح شروع میشود
و به تعریفهای دقیق
و حد
و رسم دار منطقی میرسد. این، سرنوشت تمامی دانش هاست
و طبعا علوم اسلامی هم از این قاعده مستثنا نیستند؛ بلکه به آسانی میتوان در تمامی آنها این قاعده
و روند را نشان داد. یکی از علوم اسلامی که این گفتار بدان اختصاص دارد،
علم حدیث یا
علوم حدیث است. بررسی اجمالی پیدایش این
دانش و تطورات آن، موضوع این نوشتار است. البته باید دانست که
تاریخ حدیث، غیر از تاریخ علوم
حدیث است
و موضوع سخن در این مقال، عنوان دوم است. (در زمینه تاریخ علوم
حدیث به
تاریخ فنون الحدیث و الحافظ الخطیب البغدادی و اثره فی علوم الحدیث و نهایة الدرایة فی شرح الوجیزة و اصول الحدیث و درایة الحدیث مراجعه شود.)
در این نوشتار، تلاش میشود تا زمینه دستیابی به پاسخ این پرسشها فراهم آید: علم
حدیث یا علوم
حدیث، از چه زمانی به عنوان یک دانش رسمیت یافته است؟ در آغاز، آن را چگونه تعریف کردهاند؟ چه مراحل
و تطوراتی را پشت سر نهاده است؟ وضعیت کنونی علوم
حدیث و تعریف آن چیست؟ آیا میتوان تعاریف گذشته
و حال را نقادی کرد؟ معیار نقد این تعاریف، کدام است؟ چه قالبها
و تعاریف جدیدی در این دانش باید شکل بگیرد؟ چه دانشهایی باید بر آن افزوده گردد؟
و... اینها پرسشهای جدیای هستند که نیازمند مطالعات تاریخی
و دقت نظرند، تا به ساماندهی منطقی این دانش، کمک کنند.
تردیدی نیست که آنچه پس از
قرآن در اختیار
مسلمانان قرار داشت،
حدیث و روایت بود. مشکلاتی که
حدیث، در زمینه
سند و متن بدان برخورد کرد،
و نیز ماهیت
معرفت و دانش بشری، بسترساز پیدایش علوم
حدیث شد. برخی از دانشوران، به درست یپیدایش علوم
حدیث را پی آمد علل طبیعی
و وضعی دانستهاند.
مراد آنان از علل طبیعی، ماهیت معرفت
و دانش بشری،
و مقصودشان از علل موضوعی، همان
جعل و وضع و اختلاف
و تعارض اخبار بود. به گمان ما برای نشان دادن آنچه بر دانشهای
حدیثی گذشته است، میتوان این تطورات را در چهار مرحله پیگیری کرد.
در این مرحله، دانشهای
حدیثی به رفع مشکلات
حدیث نظر داشتند
و علومی چون:
رجال،
جرح و تعدیل،
مختلف الحدیث،
علل الحدیث،
و غریب الحدیث، با این پیش زمینه شکل گرفتند. عصر آغاز تدوین این دانشها قرن سوم هجری است. دکتر
محمود طحان مینویسد: با شروع قرن سوم، دانشهای
حدیثی تدوین گشت
و هر یک از آنها به صورت مستقل
و جدا از دیگری، پدیدار شد؛ دانشهایی مانند علم
ناسخ و منسوخ، علم جرح
و تعدیل،
و... برای هر یک از این علوم، کتابهایی ویژه تالیف گشت.
مراجعه به فهرست نامهها این رای را تایید میکند. در این جا برای هر یک از پنج دانش پیش گفته، نمونههایی از کتب
شیعه و اهل سنت یاد میکنیم:
۱. علم رجال
الحدیث در شیعه:
کتاب الرجال، عبدالله بن جبلة الکنانی (م۲۱۹ق) کتاب الرجال، حسن بن فضال (م۲۲۴ق) کتاب الرجال، احمد بن حسن فضال (و۲۰۶ق) کتاب الرجال،
احمد بن محمد بن خالد برقی (م۲۸۰ق) کتاب الرجال،
ابن عقده (۲۴۹ـ۳۳۳ق)
در اهل سنت: آثار رجالی نویسندگانی چون:
محمد بن اسماعیل بخاری (م۲۵۶ق)، یعقوب بن سفیان (م۲۷۷ق)، ابوبکر بن خیثمه (م۲۷۹ق) حافظ بغوی (م۳۳۰ق)
و...
۲. علم جرح
و تعدیل
در شیعه:کتاب
معرفة رواة الاخبار، حسن بن محبوب (۱۴۹ـ۲۲۴ق) کتاب
مناقب رواة الحدیث و مثالبهم،
سعد بن عبدالله اشعری (م۲۹۹ق) کتاب
الممدوحین والمذمومین، احمد بن عمار کوفی (م۳۴۶ق) کتاب الممدوحین والمذمومین، احمد بن احمد قمی (م۳۶۸ق)
در اهل سنت: آثار جرح
و تعدیلی مؤلفانی چون: یحیی بن معین (م۲۳۳ق)،
احمد بن حنبل (م۲۴۱ق)، ابن سعد (م۲۳۰ق)، ابو خیثمه (م۲۳۴ق)، ابن المدینی (۲۳۴ق)
و...
۳. علم مختلف
الحدیثدر شیعه:
کتاب اختلاف الحدیث،
محمد بن ابی عمیر (م۲۱۷ق) کتاب اختلاف
الحدیث، یونس بن عبدالرحمان (ق۳) کتاب اختلاف
الحدیث، احمد بن خالد برقی (۲۸۰ق) کتاب
الحدیثین المختلفین، عبدالله بن جعفر حمیری (م۲۹۰ق)
در اهل سنت: کتاب اختلاف
الحدیث،
ابن ادریس شافعی (م۲۰۴ق)
تاویل مختلف الحدیث،
ابن قتیبه دینوری (م۲۷۶ق)
تهذیب الآثار،
محمد بن جریر طبری (م۳۱۰ق)
شرح معانی الآثار، ابو جعفر طحاوی (م۳۲۱ق)
المؤتلف و المختلف، ابن بشر آمدی (م۳۷۰ق)
۴. علم علل
الحدیثدر شیعه: کتاب علل
الحدیث، یونس بن عبدالرحمان (ق۳) کتاب علل
الحدیث، احمد بن خالد برقی (م۲۸۰ق)
در اهل سنت:
التاریخ والعلل، یحیی بن معین (۱۵۸ـ۲۳۳ق) کتاب علل
الحدیث، احمد بن حنبل (۱۶۴ـ۲۴۱ق)
المسند المعلل، ابن شیبه (۱۸۲ـ۲۶۲ق)
کتاب العلل،
محمد بن عیسی ترمذی (۲۰۹ـ۲۷۹ق)
۵. علم غریب
الحدیثدر شیعه:
غریب حدیث النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
شیخ صدوق (م۳۸۱ق)
در اهل سنت: غریب
الحدیث، ابو عبید قاسم بن سلام (م۲۲۴ق)
اصلاح غلط ابی عبید،
ابن قتیبه (م۲۷۶ق)
و آثار غریب
الحدیثی نویسندگانی چون:
ابن اعرابی (م۲۳۱ق)،
شیبانی (م۲۳۱ق)،
اثرم (م۲۳۲ق)،
و...
از این مرحله تدوین، آثاری اندک برجای مانده
و غالبا فقط عنوان آنها در فهرست نامهها ثبت است. بدین ترتیب، روشن است که تعریف واضح
و فراگیری نیز از علم
حدیث یا علوم
حدیث در این زمان در دست نباشد.
ویژگیهای این دوره را میتوان چنین برشمرد:
۱) تطبیقی بودن آثار در حوزه علم
حدیث۲) از میان رفتن بیشتر این نوشتارها
۳) برابری شیعه
و اهل سنت در توجه به این دانشها.
در مرحله دوم، نگاه فراگیر به دانشهای
حدیثی در میان عالمان
حدیث رواج یافت. نتیجه این جامع نگریها تالیف کتابهایی با عنوان (علوم
حدیث) یا تعبیرهای مشابه بود. البته این حرکت، در کنار آثار تطبیقی بود که تالیف آنها از دوره نخست شروع شده بود
و همچنان استمرار داشت.
دکتر محمود طحان، مرحله دوم از تطورات علوم
حدیث را که از قرن چهارم آغاز میشود، چنین توصیف میکند:
در قرن چهارم، عالمان
حدیث به این نکته التفات پیدا کردند که نوشتههای قرن سوم، حاوی قواعد
و اصطلاحات ویژه
حدیث پژوهان است که
راوی و مروی (یعنی سند
و متن) در پرتو آنها شناخته میشوند
و در نتیجه،
حدیث مقبول یا مردود به دست میآید. از این رو، همت گماشتند تا آن قواعد
و اصطلاحات را تجرید نموده، در کتابهای مستقل، با عنوان (علوم
حدیث) جای دهند
و مرادشان قواعد
و اصطلاحاتی بود که تمامی شاخههای دانشهای
حدیثی را فرا میگرفت. همین نامگذاری، در دورههای بعد، برای این رشته (شناخت
حدیث)، علم شد. البته گاه به جای علوم
حدیث،
مصطلح الحدیث،
علم اصول الحدیث،
و علم الحدیث درایتا نیز اطلاق میگردد.
آثار فراگیر (جامع) این دوره اختصاص به نوشتههای عالمان اهل سنت دارد. در این مرحله، از این آثار برجسته میتوان نام برد:
۱-
المحدث الفاصل بین الراوی والواعی، حسن بن عبدالرحمان رامهرمزی (م۳۶۰ق) (دکتر محمد عجاج الخطیب معتقد است پیش از رامهرمزی نیز آثاری از این دست تالیف شده است، چون:
اصول السنة و مذاهب المحدثین، علی بن عبدالله مدینی (۱۶۱ـ۲۳۴ق)؛
معرفة المتصل من الحدیث والمرسل و المقطوع و بیان الطرق الصحیحة و معرفة اصول الحدیث، احمد بن هارون بن روج البردیجی (م۳۰۱ق). )
۲-
معرفة علوم الحدیث،
حاکم نیشابوری (م۴۰۵ق)
۳-
المستخرج علی معرفة علوم الحدیث، ابونعیم اصفهانی (م۴۳۰ق)
۴-
الکفایة فی علم الدرایة،
خطیب بغدادی(۳۹۲ـ۴۶۳ق)
۵-
الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، خطیب بغدادی (۳۹۲ـ۴۶۳ق)
۶-
الالماع الی معرفة اصول الروایة و تقیید السماع، قاضی عیاض بن موسی (۴۷۹ـ۵۴۶ق)۷-
مالا یسع المحدث جهله، ابو حفص میانجی (م۵۸۱ق)
۸-علوم
الحدیث،
ابن الصلاح (م۶۴۳ق)
دکتر محمود طحان، بر پایه رای
ابن حجر ، دیگر کتابهای علوم
حدیث (پس از این هشت عنوان) را دارای ابتکار نمیداند؛ بلکه بر این باور است که آنها یا گزیدهای از این هشت کتاباند، یا تعلیقهای بر اینها،
و یا نظم
و ترتیب جدیدی از این آثار.
این رای را تا اندازهای میتوان تایید کرد؛ چرا که تا قرن دهم، عمده آثار درایة
الحدیث، بر محور
کتاب ابن الصلاح میچرخند که از آنها میتوان نام برد:
۱-
الخلاصة، شرف الدین طیبی (م۶۷۶ق)
۲-
المنهل الروی فی الحدیث النبوی،
قاضی بدرالدین ابن جماعه (م۷۳۳ق)
۳-
المنهج السوی فی شرح المنهل الروی، عزالدین محمد بن جماعه (م۸۱۹ق)
۴-
محاسن الاصطلاح فی تعیین کتاب ابن الصلاح، عمر بن رسلان بلقینی (م۸۰۵ق)
۵-
تقریب الارشاد الی علم الاسناد، محیی الدین نواوی (م۹۷۶ق)
۶-
الافصاح بتکمیل نکت علی ابن الصلاح،
ابن حجر عسقلانی (م۸۵۲ق)
۷-
التقیید و الایضاح لما ا طلق وا غلق من کتاب ابن الصلاح،
زین الدین عراقی (م۸۰۶)
۸-
نظم الدرر فی علم الاثر (منظوم کتاب ابن الصلاح)، زین الدین عراقی (م۸۰۶ق)
۹-
فتح المغیث (شرح الفیة ابن الصلاح)،
سخاوی (م۹۰۲ق)
۱۰-
قطر الدرر (شرح الفیه ابن الصلاح)،
جلال الدین سیوطی (م۹۲۱ق)
در آثار فراگیر این دوره، تعریف روشن
و مشخصی از علوم
حدیث ارائه نمیگردد، در این جا به اجمال، آثار این دوره را از این جهت، مرور میکنیم.
حاکم نیشابوری (م۴۰۵ق)، ۵۲ نوع از دانشهای
حدیث را در کتابش برمی شمرد
و از هر نوع، به اختصار
و با این تعبیر یاد میکند: النوع الاول من هذه العلوم، معرفة عالی الاسناد. النوع الثانی من معرفة علوم
الحدیث، العلم بالنازل من الاسناد.
و..
وی، تعریف روشن
و مشخصی از علوم
حدیث به دست نمیدهد.
خطیب بغدادی (۳۹۲ـ۴۶۳ق) در کتابش مینویسد: وانا اذکر ـ بمشیة الله تعالی
و توفیقه ـ فی هذا الکتاب ما بطالب
الحدیث حاجة الی معرفته
و بالمتفقه فاقة الی حفظه
و دراسته، من بیان
اصول علم
الحدیث و شرائطه؛
و اشرح من مذاهب سلف الرواة
و النقلة فی ذلک ما یکثر نفعه
و تعم فائدته
و یستدل به علی فضل المحدثین
و اجتهادهم فی حفظ الدین
و تفهیم تحریف الغالین
و انتحال المبطلین ببیان الاصول من الجرح
و التعدیل
و التصحیح
و التعلیل
و اقوال الحفاظ فی مراعاة الالفاظ..
قاضی عیاض (۴۷۹ـ۵۴۴ق) در الالماع، پس از آن که علم
حدیث را اساس
شریعت میخواند، رئوس مطالب آن را چنین برمی شمرد: آداب فراگیری
حدیث، شناخت
طبقات رجال، غریب
الحدیث، ناسخ
و منسوخ،
فقه الحدیث، چگونگی استخراج
احکام از نصوص
حدیث،
و آداب نشر
و ترویج
روایت.
سپس مینویسد: ولکل فصل من هذه الفصول علم قائم بنفسه.
ابن صلاح (م۶۴۳ق) در خطبه کتابش مینویسد: من الله الکریم ـ تبارک
و تعالی وله الحمد ـ ان اجمع بکتاب معرفة انواع علم
الحدیث.
و سپس ۶۴ دانش را بر میشمرد
و آن گاه مینویسد:
و ذلک آخرها
و لیس بآخر الممکن من ذلک؛ فانه قابل للتنویع الی ما لایحصی، اذا لاتحصی احوال رواة
الحدیث و صفاتهم ولا احوال متون
الحدیث و صفاتها،
و ما من حالة ولا صفة الا وهی بصدد ان تفرد بالذکر.
چنان که ملاحظه میشود، در این تطور، هنوز به تعریف روشنی بر نمیخوریم؛ گرچه اغراض
و اهداف این دانشها به خوبی شناسانده شده
و بررسی آنچه به متن
و سند برمی گردد، بن مایه همه این دانش هاست. در این جا باید یادآوری شود که مرحله دوم از تاریخ علوم
حدیث که از قرن چهارم آغاز شد
و تا قرن دهم ادامه یافت، در حوزه آثار فراگیر (جامع)
و نظری، مختص اهل سنت است؛ اما در دانشهای تطبیقی علوم
حدیث، یعنی پرداختن به: رجال، مختلف
الحدیث،
و... شیعه
و اهل سنت، هر دو، تلاشهای دوره اول را ادامه دادهاند.
در مثل میتوان از کتاب
الاستبصار فی مختلف الاخبار در علم مختلف
الحدیث و نیز کتابهای الرجال
و الفهرست شیخ طوسی،
الفهرست نجاشی،
الرجال علامه و... در زمینه علم رجال یاد کرد.
ویژگیهای دوره دوم را چنین میتوان خلاصه کرد:
۱ـ آثار تطبیقی علوم
حدیث در میان اهل سنت
و شیعه رواج دارد.
۲ـ آثار نظری یافراگیر در میان اهل سنت شکل میگیرد.
۳ـ تعریف دقیق
و روشنی از علوم
حدیث به دست نمیآید.
مرحله سوم از تطورات علوم
حدیث، از قرن دهم آغاز میشود
و تا دوره معاصر ادامه مییابد. در این دوره، عالمان شیعه به تدوین کتابهای نظری
و فراگیر در علوم
حدیث میپردازند. البته در میان اهل سنت نیز کارهای دوره قبل، تداوم مییابد؛ گرچه نوعی رکود در این مرحله در میان اهل سنت به چشم میخورد
و چنان که برخی گفتهاند، دوره تلخیص
و شرح
و حاشیه نویسی بر آثار پیشین
و بویژه اثرپذیری از مقدمه ابن صلاح به شمار میرود.
در میان آثار شیعه، از این کتابها میتوان یاد کرد:
۱-
بدایة الدرایة،
شهید ثانی (م۹۴۶ق) الرعایة فی علم الدرایة (شرح مزجی بدایة الدرایة)، شهید ثانی (م۹۴۶ق)
۲-
وصول الاخیار، حسین بن عبدالصمد حارثی (م۹۴۸ق)
۳-
الوجیزة،
شیخ بهایی محمد بن حسین بن عبدالصمد (م۱۰۰۳ق) (گفتنی است الوجیزة را شروح بسیاری است، از جمله: الدرة العزیزة فی شرح الوجیزة، میرزا محمدعلی مرعشی شهرستانی (۱۲۸۰-۱۳۴۴ق) الجوهرة العزیزة فی شرح وسیط الوجیزة، سیدعلی محمد بن دلدار علی نقوی (م۱۳۱۳ق) شرح الوجیزة، شیخ عبدالنبی بحرانی شیرازی (م۱۱۸۷ق) شرح الوجیزة، میرزا محمد سلیمان تنکابنی (م۱۳۰۲ق) صنائع الاثر فی شرح الوجیزة، سید امجد حسین الله آبادی نهایة الدرایة فی شرح الوجیزة، میرزا محمد کشمیری
)
۴-
الرواشح السماویة،
میرداماد (م۱۰۴۱ق)
۵-
لب اللباب،
محمد جعفر شریعتمدار استرآبادی (م۱۲۶۳ق)
۶-
سبل الهدایة فی علم الدرایة، ملا علی خلیلی تهرانی (م۱۲۹۶ق)
۷-
منظومة الدرایة،
میرزا محمد تنکابنی (م۱۳۰۲ق)
۸-
توضیح المقال، ملا علی کنی (م۱۳۰۶ق)
۹-
مبدا الآمال فی قواعد الحدیث والدرایة والرجال، علی بن محمد جعفر شریعتمدار (م۱۳۱۵ق)
۱۰-
الکفایة فی الدرایة،
میرزا ابوطالب زنجانی تهرانی (م۱۳۲۹ق)
۱۱-
الدرة الفاخرة،
ملا حبیب الله شریف کاشانی (۱۲۶۲ـ۱۳۴۰ق)
۱۲-
مقباس الهدایة،
عبدالله مامقانی (۱۲۹۰ـ۱۳۵۱ق)
۱۳-
نهایة الدرایة (شرح الوجیزة)،
سید حسن صدر (۱۲۷۲ـ۱۳۵۴ق)
۱۴-
امان الحثیث فی علم الدرایة، محمد مهدی عماد تهرانی (م۱۳۴۸ق)
گفتنی است بجز اینها آثار دیگری در درایة
الحدیث از عالمان شیعی در فهرست نامهها یاد شدهاند که به طبع نرسیدهاند.
در میان اهل سنت نیز از این آثار میتوان یاد کرد:
۱-
صعود المراقی،
قطب الدین محمد خیضری (م۸۹۴ق)
۲-
تدریب الراوی،
سیوطی (م۹۱۱ق)
فتح الباقی،
ابویحیی زکریا مصر ی (م۹۲۸ق)
۳-
المنظومة البیقونیة،
بیقونی دمشقی (م۱۰۸۰ق)
۴-
قواعد التحدیث،
محمد جمال الدین قاسمی (م۱۳۳۲ق)
در این دوره به تعاریف نسبتا روشنی از (علوم
حدیث) برمی خوریم. هم عالمان شیعی
و هم عالمان اهل سنت، در دوره مورد بحث، به تعیین حد
و رسم دانش اهتمام داشتهاند. اینک نگاهی بر این تعاریف میافکنیم.
شهیدثانی (م۹۴۶ق) در تعریف علم درایه گفته است: علم یبحث فیه عن متن
الحدیث و سنده
و طرقه من صحیحها
و سقیمها
و علیلها
و ما یحتاج الیه لیعرف المقبول منه من المردود.
شیخ بهایی (م۱۰۰۳ق) نیز در تعریف خویش نوشته است: علم الدرایة، هو علم یبحث فیه عن سند
الحدیث و متنه
و کیفیة تحمله
و آداب نقله.
ملا حبیب الله شریف کاشانی (م۱۳۴۰ق) در منظومه اش گفته است:
فالعلم بالمتن
و بالطریق
درایة
الحدیث یا صدیقی
مرحوم مامقانی (م۱۳۵۱ق) تعریف شیخ بهایی را در درایة
الحدیث، بر تعریف شهید ثانی ترجیح میدهد
و آن را میپذیرد.
ضمن این که ایشان
علم رجال و درایه را دو
دانش دانسته،
معتقد است که بحث از سند
حدیث در علم درایه، هیچ گونه تداخلی با مباحث رجالی ندارد
و آن را چنین توضیح میدهد:
و بعبارة اخری، علم الرجال یبحث فیه بحثا صغرویا، بخلاف علم الدرایة؛ فانه یبحث فیه کبرویا.
سیوطی (م۹۱۱ق) از
ابن الاکفانی (م۷۹۴ق) این تعریف را آورده است که: علم
الحدیث الخاص بالروایة، علم یشتمل علی اقوال النبی (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)
و افعاله
و روایتها
و ضبطها
و تحریر الفاظها؛
و علم
الحدیث الخاص بالدرایة، علم یعرف منه حقیقة الروایة
و شروطها
و انواعها
و احکامها و حال الرواة
و شروطهم
و اصناف المرویات
و ما یتعلق بها.
و نیز تعریفی را از
عزالدین ابن جماعه (م۸۱۹ق) آورده است: علم
الحدیث علم بقوانین یعرف بها احوال السند والمتن،
و موضوعه السند
و المتن،
و غایته معرفة الصحیح من غیره.
جمال الدین قاسمی (م۱۳۳۲ق) نیز همان تعاریف را بازگو کرده است.
چنان که مشهود است، در این مرحله از تاریخ علوم
حدیث، عالمان شیعی
و سنی، تعاریفی نزدیک به هم برای دانشهای
حدیثی ارائه کردهاند. با این تعریفها نشان داده میشود که مباحث نظری
و کلی
سند و متن
حدیث، در علوم
الحدیث جای میگیرد. چنان که بحثهای تطبیقی
و صغروی سند، در علم رجال
و بحثهای تطبیقی
و صغروی متن، در غریب
الحدیث، مختلف
الحدیث و علل
الحدیث جای میگیرند. البته شرح
و ترجمه
و تفسیر
حدیث نیز پس از همه اینها
و استفاده کننده از اینهاست
و در قاعده هرم جای دارد. شکل زیر، نشان دهنده جایگاه این دانشها
و روابط متقابل آنهاست:
علوم
الحدیث (مباحث نظری سند
و متن) علم رجال
و علم جرح
و تعدیل (مباحث تطبیقی سند) مختلف
الحدیث و غریب
الحدیث و علل
الحدیث (مباحث تطبیقی متن)
شرح،
تفسیر و ترجمه حدیثدوران معاصر را میتوان دوره نقد
و بررسی تعریفهای ارائه شده از دانشهای
حدیثی قلمداد کرد. در این برهه، تالیفها در زمینه یاد شده، چه در حوزه بحثهای نظری
و چه تطبیقی، فراوان میشود. گرچه فراز
و نشیبهایی در برخی از شاخهها مشهود است. در این مرحله، عالمان شیعی
و سنی، به تجزیه
و تحلیل تعریفها میپردازند؛ گرچه چندان تحولی به چشم نمیخورد. اینک نظری بر این دیدگاهها میافکنیم:
در میان
شیعه ، استادانی که به علوم
حدیث پرداخته
و در این زمینه صاحب تالیفاند، عبارتاند از:
۱ـ
استاد کاظم مدیر شانه چی، با
کتاب علم الحدیث و کتاب درایة الحدیث (به فارسی)
۲ـ استاد
جعفر سبحانی ، با کتاب
اصول الحدیث و احکامه۳ـ استاد عبدالهادی فضلی، با کتاب
اصول الحدیث.
استاد مدیر شانه چی در دو کتاب علم
الحدیث و درایة
الحدیث (که در سال ۱۳۴۴ شمسی، مستقل از یکدیگر
و بعدها در یک مجلد به چاپ رسیدند) معتقد است که: علم
الحدیث، علمی است که به آن، اقوال
و تقاریر و افعال
پیغمبر و امام، شناخته میشود...
معمولا علم
الحدیث را به دو بخش تقسیم نمودهاند:
اول، علم روایة
الحدیث که در آن از کیفیت اتصال
حدیث به
معصوم، از لحاظ احوال روات
و کیفیت سند
و غیره گفتگو میشود
و اصطلاحا علم
اصول الحدیث نامیده شده است.
دوم. علم درایة
الحدیث که از معانی
و مفاهیم
الفاظ وارد در
احادیث بحث مینماید. بخش اول نیز به دو دسته منقسم میگردد؛ زیرا گاهی از احوال رجال سند (از لحاظ
عدالت و وثاقت و عدم آن) بحث میشود که به علم رجال مسمی است
و هنگامی از کیفیت نقل
حدیث به توسط راویان (از لحاظ صحت
و ضعف
و اصطلاحات مربوط به این خصوصیات) گفتگو میشود که از آن به مصطلح
الحدیث تعبیر شده است.
ایشان از یک سو بر کسانی که به غلط نام علم روایة
الحدیث را درایة
الحدیث گذاردهاند، خرده میگیرد
و میگوید مناسب است آن را مصطلح
الحدیث نام کرد.
و از سوی دیگر، پیشنهاد میکند که علم درایة
الحدیث،
فقه الحدیث نام گیرد.
استاد جعفر سبحانی (که کتابش به سال ۱۴۱۲ قمری چاپ شد)، تعریف شیخ بهایی را در شناسایی درایة
الحدیث، مناسب تر دانسته
و آن را به عبارتی دیگر برگردانده است: هو العلم الباحث عن الحالات العارضة علی
الحدیث من جانب السند والمتن.
ایشان، پس از شرح این تعریف، بر کسانی که علم رجال
و درایه را همتا قرار دادهاند (که یکی از سند
و دیگری از متن بحث میکند)، خرده میگیرد؛
و میگوید درایه، از مجموع سند
و متن بحث میکند
و رجال، از مباحث جزئی سند روایات.
استاد عبدالهادی فضلی (که کتابش به سال ۱۴۱۶ قمری چاپ شد) میگوید این دانش (درایه)، نامهای متعدد دارد، چون: علم
الحدیث، درایة
الحدیث، مصطلح
الحدیث، قواعد
الحدیث و اصول الحدیث،
و سپس اضافه میکند که: کلها تعنی معنی واحدا.
وی در تعریف این دانش، سخن علامه
شیخ آقا بزرگ تهرانی را میپذیرد که: هو العلم الباحث فیه عن الاحوال
و العوارض اللاحقة لسند
الحدیث.
و تفاوتی که میان این دانش با علم رجال میگذارد، چنین است: علم الرجال یدرس حال الراوی من حیث التوثیق واللاتوثیق...
و علم
الحدیث یدرس حال الروایة من حیث الاعتبار
و اللااعتبار.
در میان اهل سنت نیز نوشتههای جدید، بسیارند. در این جا تنها تعریف علوم
حدیث را در دو نمونه از این کتابها مرور میکنیم.
صبحی صالح در علوم
الحدیث و مصطلحه (که به سال ۱۳۷۸ قمری نگارش یافته) میگوید علم
الحدیث دارای دو بخش است: علم
الحدیث روایتا که به
نقل و ضبط و کتابت احادیث اختصاص دارد
و علم
الحدیث درایتا که: مجموعة من المباحث
و المسائل یعرف بها حال الراوی والمروی من حیث القبول والرد.
وی پس از شرح این تعریف میگوید:ویطلق العلماء علی علم
الحدیث درایة اسم «علم
اصول الحدیث».
دکتر محمد عجاج الخطیب (که کتابش را به سال ۱۳۸۷ قمری/۱۹۶۶م، تالیف کرده)، مانند پیشینیانش، علم
الحدیث را به «روایة»
و «درایة» تقسیم نموده
و همان تعاریف را برگزیده است.
لیکن نکتهای که اضافه کرده، این است که:
و قد اطلق علماء
الحدیث علی علم
الحدیث درایة اسم «علوم
الحدیث»
و اسم «مصطلح
الحدیث»
و اسم «
اصول الحدیث»،
و کلها اسماء لمسمی واحد،
و هو مجموعة القواعد
و المسائل التی یعرف بها حال الراوی
و المروی من حیث القبول والرد.
آنچه تا این جا بدان اشاره شد، نشان دهنده پارهای تحولات در بررسی حد
و رسم علم
الحدیث است. آنچه در این مرور مشهود بود، بدین قرار است:
۱. برخی از نویسندگان شیعی
و اهل سنت، واژههای علم
الحدیث،
اصول الحدیث، درایة
الحدیث، علم
الحدیث درایة، قواعد
الحدیث و مصطلح
الحدیث را به یک معنا گرفتهاند، مانند عبدالهادی فضلی
و محمد عجاج الخطیب. در حالی که گروهی دیگر، این نظر را نقد میکنند
و آن را نوعی خلط مرزهای علوم میدانند، مانند استاد مدیر شانه چی.
۲. تعریفهای این دوره در میان اهل سنت، تثبیت تعاریف مرحله سوم است
و در میان شیعه نیز همان تثبیت است، به اضافه پارهای تشویشها.
از این امر که بگذریم، در دوره معاصر با پدیدههایی دیگر در عرصههای
حدیث پژوهی مواجه هستیم که در گذشته مطرح نبودند
و عالمان امروز، بدانها توجه کردهاند:
تلاش روشمند در
پژوهش و تدوین تاریخ
حدیث. بررسی تحولاتی که بر
حدیث گذشته است، اسباب
و علل افزایش
و کاهش در
حدیث، مناهج تحقیق
و روشهای خاص
محدثان،
و... اموری هستند که توجه تامی در این برهه بدانها شده است. برخی آثار که در این زمینه میتوان یاد کرد، عبارتاند از:
تاریخ الحدیث و مناهج المحدثین، محمد نادی عبیدات؛
تاریخ السنة المشرفة، اکرم ضیاء العمری؛
تاریخ حدیث شیعه، مجید معارف؛
تاریخ عمومی حدیث، مجید معارف؛
مسند نویسی در تاریخ حدیث، سید کاظم طباطبایی؛
سیر حدیث در اسلام، سید احمد میرخانی.
پژوهش
و تحقیق در تاریخ علوم
حدیث. در این زمینه میتوان از
تاریخ فنون الحدیث، نوشته محمد عبدالعزیز الخولی یاد کرد.
تدوین کتابهایی با عنوان مصطلح
الحدیث، که حقیقتا فرهنگ نامه واژههای به کار رفته در حوزه دانشهای
حدیثیاند. این قبیل
آثار، به صورت الفبایی یا موضوعی، به صورت تجریدی یا تطبیقی، اصطلاحات به کار رفته در رشتههای
حدیث را بررسی کنند. در این زمینه میتوان از این آثار یاد کرد:
معجم مصطلحات الحدیث، سلیمان مسلم الحرش؛
نظم الدرر فی مصطلح علم الاثر، احمد فرید؛
تیسیر مصطلح الحدیث، محمود الطحان؛
گردآوری
و تدوین اجازات
محدثان. در این زمینه نیز میتوان به آثار زیر، اشاره کرد:
الاجازة الکبیرة، السید عبدالله الموسوی الجزائری؛
اجازات الحدیث التی کتبها شیخ المحدثین المجلسی، السید احمد الحسینی؛
المسلسلات فی الاجازات؛ السید محمود المرعشی؛
الوجیز فی ذکر المجاز و المجیز؛ ابو طاهر احمد بن محمد السلفی؛
الوجازة فی الاجازة، محمد شمس الحق العظیم آبادی.
پرسشهای جدی
و جدیدی که رویاروی
حدیث و سنت قرار گرفتهاند نیز در خور درنگاند؛ پرسشهایی که با کلیت
حدیث سر
و کار دارند
و به طور طبیعی باید در
دانش برتری جای گیرند، مانند:
۱ـ رابطه
قرآن و حدیث۲ـ ارتباط علوم
حدیث با سایر علوم اسلامی
۳ـ روش
و منهج
حدیث پژوهشی
۴ـ حدود
و قلمرو دانشهای
حدیثی۵ـ تاثیر
و تاثر سنت با دیگر فرهنگها
۶ـ اسباب اختلاف
احادیث و....
اینک، با توجه به عرصههای گشوده شده در برابر
حدیث و دانشهای گذشته
و رایج، چگونه باید دانشهای
حدیثی را طراحی کرد که ضمن حفظ ارتباط منطقی میان شاخهها
و اجزا، بتوان فراگیری (جامعیت) آنها را نیز حفظ کرد؟
روشن است که به آسانی
و سادگی نمیتوان در این عرصه جدید گام برداشت؛ لیک از آن رو که هر طرح تازه باید از نقطهای شروع شود تا پژوهشگران به اصلاح
و تکمیل بپردازند، پیشنهاد اولیه خود را برای علوم
حدیث، بدین شکل عرضه میداریم:
یک. تاریخ
حدیثدو.
فلسفه علوم
حدیثسه. دانشهای نظری
حدیث ۱ـ ارزیابی اسناد (
سند) ۲ـ فقه
الحدیث (متن)
چهار. دانشهای تطبیقی
حدیث ۱ـ دانشهای سندی:
رجال جرح و تعدیل ۲ـ دانشهای متنی: غریب
الحدیث، مختلف
الحدیث، علل
الحدیثپنج. دانشهای معین ۱ـ اصطلاحات ۲ـ اجازات ۳ـ فراگیری
و نشر
حدیث (التحمل والاداء)
اینک توضیحی اجمالی برای هر یک از عناوین میآوریم:
تاریخ
حدیث در این رشته، سیر
حدیث از ابتدا تا کنون، چگونگی
کتابت و تدوین
و تبویب حدیث، گسترش
حدیث، مکتبهای
حدیثی،
و مسائلی از این دست، بررسی میگردد. همچنین در این رشته، تاریخ علوم
و فنون مربوط به
حدیث و چگونگی پیدایش
و گسترش آنها مورد تجزیه
و تحلیل قرار میگیرد.
فلسفه علوم
حدیث در این رشته،
حدیث و دانشهای مربوطش، از منظر بیرونی مورد مطالعه
و پژوهش قرار میگیرد.
این رشته، در صدد یافتن پاسخ پرسشهایی از این دست است:
۱ـ رابطه قرآن
و حدیث۲ـ ارتباط
حدیث و علوم
حدیث با سایر علوم اسلامی
۳ـ روش
و منهج
حدیث پژوهی
۴ـ حدود
و قلمرو دانشهای
حدیث۵ـ تاثیر
و تاثر
سنت و دیگر فرهنگها
دانشهای نظری
حدیث در این رشته، دانشهای پیرامونی
حدیث در دو جنبه سند
و متن، مورد پژوهش
و ارزیابی قرار میگیرند. این رشته، خود دارای دو شاخه کلی است: ارزیابی اسناد
و فقه
الحدیث. در علم ارزیابی اسناد، چگونگی ارزیابی اسناد روایت
و مصادر
حدیثی، مورد بررسی قرار میگیرد. شیوههای جدید ارزیابی سند، ارزیابی سند بر پایه نقد متن
و مسائلی از این دست نیز در این شاخه جای دارند. در فقه
الحدیث، قواعد عمومی
و اختصاصی فهم
و تفسیر روایات، مورد بررسی قرار میگیرد.
آنچه در بخش سوم گذشت، اگر با تطبیق بر روایتها انجام گیرد، دانش تطبیقی نامیده میشود. این بخش از دانشهای
حدیثی، چنان که در صفحات پیشین گذشت، با سابقهترین است. این رشته نیز در دو حوزه سند
و متن، قابل پژوهش است. در بخش سند، علم رجال
و جرح
و تعدیل قرار میگیرد
و در بخش متن، غریب
الحدیث، مختلف
الحدیث و علل
الحدیث جای دارد.
این دانشها در جنب رشتههای
اصلی حدیث قرار میگیرند
و میتوانند در دستیابی بدانها
و یا تکمیل آگاهیها سودمند باشند، مانند مصطلحات، اجازات
و....
امید که محققان
و پژوهشگران، با ارائه نقدهای عالمانه
و یا طرحهای نو، در تکمیل این طرح مدد رسانند، تا آینده علوم
حدیث، بر روالی منطقی
و درست شکل گیرد.
پژوهش در علوم حدیث؛
اقسام علوم حدیث
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «دانشهای حدیثی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۱۷.