دانشنامههای چنددانشی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دانشنامه یا
دانشنامهنگاری، نگارشِ گونهای از کتابهای مرجع، حاوی اطلاعاتی کلی و همهجانبه از همه دانشها یا طیف معیّنی از
علوم یا دانشی خاص، که در دوره جدید در قالب الفبایی تدوین میشود. دانشنامههای چنددانشی معمولا اختصاص به حوزهای معیّن نداشته و در سه گروه
دانشنامههای فاقد طبقهبندی علوم،
دانشنامههای ناظر به طبقهبندی علوم و دانشنامههای بینابین تقسیم میوند.
واژه دانشنامه معادل کلمه فرانسوی encyclopedie (در انگلیسی: encyclopaedia /encyclopedia) است. این واژه و دیگر صورتهای آن در زبانهای اروپایی، از اصطلاح یونانی "enklōi paideia" مشتق شده است. این اصطلاح از سه جزء "en"به معنی «در» و "enklōi" به معنای «دایرهای» و بیشتر «عام و فراگیر» و "paideia" به معنای آموزش تشکیل شده است.
این مجموعه معنایی در وضع اصطلاح عربی «دایرة المعارف» کاملاً لحاظ شده است، همچنین در
زبان عربی واژههای موسوعه و
مَعْلَمه و در
زبان فارسی واژههای فرهنگ و دانشنامه، معادل انسیکلوپدی فرنگی به کار میرود.
آن دسته از تألیفات مسلمانان که امروزه تألیفات دانشنامهای یا شبه دانشنامهای محسوب میشود، در بستری از شرایط و مقتضیات ویژه و تحتتأثیر عواملی چند تکوین و تکامل یافته است. یکی از زمینههای توجه به دانشنامهنگاری اهتمام پیگیرانه برخی از دانشمندان بزرگ
مسلمان به موضوع ادب بوده است. معنای ادب به ویژه پس از دوره کسانی چون
عبدالحمید کاتب (متوفی
۱۳۲ق) و
ابن مقفع (متوفی
۱۴۲ق) گسترش یافت؛ و ادیب به کسی اطلاق شد که برخلاف
عالِم که در یک رشته، خاصه
علوم دینی، تبحر داشت، در چند دانش دستی داشت و برگزیدهترین بخشهای آن را برمیگرفت.
به هر رو، به سبب بازتاب یافتن شخصیت چنددانشی این ادیبان در تألیفات آنها، دست کم برخی از آثارشان از نوعی جامعیت محتوایی و تکثر موضوعی برخوردار شد. التزام به جامعیت محتوایی غایت کار دانشنامه نگاران مسلمان نبود.
شمار قابل توجهی از آنان خاصه پس از فراگیر شدن
نهضت ترجمه و پدید آمدن آثار متعدد و متنوع در
علوم مختلف، به ضرورت طبقهبندی و ساماندهی رشتههای مختلف
علمی پی بردند. هرچند، بسیاری از کسانی که در عمل به طبقهبندی شاخههای
علوم توجه نشان دادهاند، طرح ساختاری خود را به صراحت عرضه نکردهاند، و برخی نیز باوجود پایبندی به نوعی طرحِ ساختی در تدوین و عرضه مطالب خویش چندان به نظام طبقهبندی
علوم که الگوی غالب آن نظام ارسطویی بود و فیلسوفانی چون
فارابی و
ابن سینا آثار خود را کمابیش بر گرته آن سامان میدادند (وفادار نماندند. گسترش این قبیل آثارِ چنددانشی، به جنبه کاربردی آنها نیز برمیگشت؛ بدینبیان که کاتبان و دبیران دیوانها که لازمه موفقیت اداری آنها آشنایی با طیف گستردهای از دانشهای نظری و عملی بود، به چنین آثاری نیاز داشتند. برخی از اینگونه کتابها به علت توجه نویسندگان به جنبههای کاربردی آنها و لزوم مراجعه کاتبان بدانها، آسان فهمتر بوده و به صورت خودآموز نوشته شده است. توجه به فنون و
علوم کاربردی و بسیاری از مسائل زبانی و لغوی و تاریخی در این کتابها و تأثیرگیری این آثار از فرهنگ بیگانه و به اصطلاح
علوم اوایل، مایه آن شد تا این آثار در سطحی فراتر از آثار مذهبی و دینی بنشینند و در آنها دانش نگاری فارغ از خاستگاه و جهت گیری آن) مدنظر قرار گیرد.
با اندکی تسامح میتوان گفت دانشنامهنگاری از میانههای سده سوم تا سده دهم (پایان
عصر ممالیک) دورهای شکوفا و پررونق را طی کرده، اما پس از آن مانند بسیاری دیگر از گونهها و زمینههای نگارشی دستخوش تقلید و حتی انحطاط شده است. در این سدهها، برخلاف ادوار پس از آن، هرکدام از انواع دانشنامهها را که درنظر آوریم، روی به شکوفایی و کمال داشته است. چندانکه، معمولا متأخرترین هریک از انواع دانشنامهها کاملترین و جامعترین آنها نیز بوده است. این آثار کلاسیک را میتوان به اعتبار گستره موضوعی، شمول اطلاعات، رویکرد، سطح
علمی، نظم و ترتیب و طرح ساختی، زبان، دوره بندیهای تاریخی، حوزه فرهنگی و جغرافیایی به انواعی تقسیم کرد.
دانشنامههای تکدانشی، دانشنامههای چنددانشی در سه گروه دانشنامههای فاقد طبقهبندی
علوم،
دانشنامههای ناظر به طبقهبندی علوم و دانشنامههای بینابین.
در ادامه دانشنامههای فاقد طبقهبندی
علوم را بیان میکنیم.
ابن عبد ربّه اندلسی (متوفی
۳۲۸ق)،
العِقد الفرید را با سرمشقگیری از
عیون الاخبار ابن قتیبه در ۲۵ باب نگاشت
در واقع کار او، ضمن بسط بابهای عیون الاخبار، نوآوریهایی هم دارد، مثلاً اختصاص بابی به
موسیقی و نیز تعازی و مراثی. ابن عبد ربّه در مقدمه دانشنامهاش
تصریح کرده که کتابش، در واقع، گلچینی است از گزیدهترین بخشهای کتابهای دیگران و از همینرو، کار خود را که اختصار و انتخاب نام داده، از تألیف بسی سختتر شمرده است. بااین همه، کتاب یکسره گزیده نیست، و نویسندهاش شعرهای زیادی از خود در جای جای کتاب درج کرده است.
وی
تصریح کرده که اینکار را بدانرو کردم تا خوانندگان بدانند که «مغرب ما» را نیز از
نظم و
نثر بهرهای است. توالی «کتاب» ها/ فصلهای بیست و پنجگانه العقد، جز به ندرت، تابع منطقی مشخص نیست، چنانکه بسیاری از فصلهای مرتبط از هم دور افتاده است و فصلهای کتاب چندان جامع و مانع نیست.
در
قرن ششم در
دمشق اثری دانشنامهگون به نام
بحرالفوائد به
زبان فارسی در ۳۶ «کتاب» / باب مشتمل بر بیش از سیصد بخش تألیف شد. با اینکه نویسنده ناشناخته این کتاب در مقدمه اثرش
ادعا کرده که از انواع
علوم سخن گفته است، صرفنظر از مباحثی چون جواهرات و عجایب، اغلب مباحث آن درباره اخلاق،
فقه (براساس فتوای
شافعی و
ابوحنیفه)،
تصوف،
کلام (مطابق با آموزههای
اشعری و بهویژه در تقابل با شیعیان
اسماعیلی) و ادعیه است و در همه آنها جنبههای روایی غلبه دارد. نهتنها تقدم و تأخر ابواب کتاب و شاخههای هر باب از روش و منطق مشخصی پیروی نمیکند، بلکه تکرار مباحث و عناوین در جای جای کتاب نیز سودمندی عنوانبندی موضوعات کتاب را تحتتأثیر قرار داده است. اولین باب کتاب، جهاد (
جهاد اکبر و
جهاد اصغر) است که احتمالاً تحت تأثیر
جنگهای صلیبی در مرزهای غربی
شام، بر صدر سایر بابها نشسته است.
پیگیری جدّی شیوه ابن عبدربّه در تدوین آثار دانشنامهای (صرفنظر از پارهای فعالیتهای پراکنده) تا
عصر ممالیک، در قرن نهم به تعویق افتاد. در این قرن
اَبشیهی (متوفی
۸۵۰ق)، که در یکی دیگر از مناطق سرزمینهای غربی اسلامی (مصر) میزیست، شیوه وی را ادامه داد. ابشیهی در مقدمه اثر خود،
المستطرف فی کلّ فنٍّ مستظرف تصریح کرده است که در روزگار او کتابهای مفصّل بسیار در موضوعات گوناگون نوشته شده است که مفترقات و اختصاصات قابل توجهی دارد. با نظر به چنین زمینهای بود که ابشیهی کوشید تا کتابی مشتمل بر همه فنون و در واقع گزیدهای از همه مطالب مهم در موضوعات گوناگون تألیف کند. کتاب ابشیهی، با کتابهای دانشنامهنویسان مشهور عصر او، بهویژه به لحاظ فصلبندی شباهت چندانی ندارد و بیشتر دنباله رو و مشابه آثاری چون العقد الفرید است. بااین حال، المستطرف به لحاظ گستردگی موضوعی بر العقد الفرید برتری دارد، چنان که بابهای آن از ۲۵ باب العقد به ۸۴ باب افزایش یافته است.
باب نخست المستطرف درباره مبانی
دین اسلام (
توحید و فروع) و باب پایانی آن درباره فضیلت
صلوات بر پیامبر است که ظاهراً باب اول با نظر به فضیلت موضوع و باب آخر به جهت حسن ختام رتبه بندی شده است. قرارگرفتن موضوعات عقل، قرآن،
علم و ادب در بابهای دوم تا چهارم نیز با منطق فضیلت موضوعی قابل درک است. بابهای بعدی به موضوعاتی چون جملات حکمتآمیز و امثال سایر و
بلاغت و
فصاحت، حاضرجوابی، و خطبهها و خطیبان و شاعران،
توکل و رضا و نکوهش
آزمندی،
مشورت،
سکوت و مذمت
غیبت اختصاص یافته است. در چند باب بعدی از موضوعات سلطان و وزرا و دیوان قضا، قُصّاص و
متصوفه و نیز محاسن و مَساوی اخلاقی سخن رفته است. بابهای دیگر به زندگی روزانه چون
پوشاک و خوراک و
آرایش و جوانی و بیماری و تندرستی و به کارگیری القاب،
مسافرت،
هدیه، کار و پیشه،
صبر، بردگان و کنیزان،
کهانت و
قیافت و
تفأل، و تعبیر خواب، حیوانات،
جن، عجایب زمین، شهرها و رودها، معادن و سنگهای قیمتی، موسیقی و مزاح و جز آنها اختصاص یافته است. این تنوع موضوعی نشان میدهد که ابشیهی به ذات دانشنامگی کتاب خود وقوف کامل داشته و از آنرو هر کدام از ابواب کتابش را بابی مستقل دانسته است. این بابها صرفاً در کتابی دایرة المعارفی یکجا در کنار هم قرار میگیرند. در مرور کلی ترتیب ابواب این کتاب، باوجود بینظمیهای آشکار، نوعی منطق تقسیمبندی دریافت میشود؛ حتی مطالب برخی از بابها مثل باب ششم (در امثال سایر) و باب ۶۲ (درباره حیوانات) به ترتیب الفبایی تنظیم شده است.
جامعیت، مشخصه مشترک همه نمونههایی است که تاکنون در این مقاله معرفی و بررسی شده است، که فقط نیمی از هویت دانشنامهها را فرا مینماید. ویژگی دیگر و شاید مهمتر دانشنامهها طرح ساختی و نظام تألیف و ترتیب آنهاست. این ویژگی عمدتاً از سده چهارم بدینسو، در نوشتن فهرست کتابها و دانشها و فرهنگ مصطلحات و لغتنامهها با جامعیت همراه شده و مجال بروز یافته است. شیوه تنظیم و تألیف این کتابها گوناگون است: برخی از آنها ترتیب قاموسی و به اصطلاح الفبایی دارد، مانند
کشف الظنون،
کشاف اصطلاحات الفنون و تقریباً تمام لغتنامهها؛ پارهای دیگر ترتیب طبقهای دارد و مؤلف با تقسیمبندی
علوم و معارف، مطالب مرتبط را طبق نظام طبقهبندی خود آورده است، مانند
احصاء العلوم،
الفهرست و
مفتاح السعاده.
اینگونه اخیر از دیدگاه طبقهبندی
علوم بسیار اهمیت دارد؛ چرا که از خلال آنها مانند بعضی از کتب فلسفی (میتوان مکتبها و گرایشهای مختلف
علمای مسلمان را در طبقهبندی
علوم و معارف
شناسایی و بررسی کرد
در هر کدام از اینگونه آثار، پراکندگی و حجم مطالب ذیل هریک از
علوم و نیز مدخلها، رویکرد ویژه مؤلف و صبغه
علمی غالب آن اثر را باز مینماید. چنانکه از این حیث آثاری چون
احصاء العلوم و
نزهت نامه را باوجود جامعیتی که دارد، میتوان به ترتیب در شمار دانشنامههای فلسفی و
علوم طبیعی آورد. در عینحال، آثارِ معدودِ دیگری هم هست که نوعی توازنگرایی در توجه به
علوم مختلف در آنها نمایان است، مانند کتاب ستّینی، و
نفائس الفنون. ظاهراً
فارابی (متوفی
۳۳۹ق) نخستین کسی بود که فلسفه یونانی را در کتاب خود، احصاء
العلوم (به عربی)، با درآمیختن با
علوم اسلامی صورتی دانشنامهگونه داد. ترتیب فصول احصاء
العلوم چنین است: ۱) زبان
شناسی عربی، ۲) منطق (شامل هشت بخش)، ۳) ریاضی یا «
علوم تعلیمی» (شامل حساب، هندسه،
علم مناظر،
نجوم،
موسیقی، اثقال،
علم حیل/ مکانیک)، ۴) طبیعیات و الهیات، که طبیعیات شامل هشت بخش است از جمله معادن، عناصر اجسام مرکّب، کون و فساد و گیاهان و جانوران، ۵)
علوم اخلاقی و مدنی و فقه و کلام اسلامی.
چهار رشته فلسفه نظری (منطق، ریاضی، طبیعی و الهی) و دو رشته از سه رشته فلسفه عملی (اخلاق و سیاست) نشان دهنده برتری
علوم یونانی/ فلسفی در این کتاب است. بنابراین احصاء
العلوم را میتوان نخستین دانشنامه فلسفی بهشمار آورد. بهنظر میرسد ترتیب ساختی دانشنامه های بعدی در تقسیمبندی
علوم به دانشهای یونانی و اسلامی) با هر تعبیری چون:
علوم حکمی و غیرحکمی،
علوم حِکْمی فلسفی و
علوم نقلی وصفی،
علوم حقیقیه و غیرحقیقیه،
علوم عرب و
علوم عجم،
علوم شرعیه و
علوم دخیله،
علوم شرعی و
علوم غیرشرعی و
علوم اواخر و
علوم اوایل (کاملاً از نظام تقسیم بندی احصاء
العلوم متأثر بوده است. طبقهبندی فارابی را با تغییری جزئی
ابن سینا (متوفی ۴۲۸) و
غزالی (متوفی ۵۰۵) و
ابن رشد (متوفی ۵۹۵) پذیرفتهاند.
با این همه، شیوه فارابی را در نشاندن فقه و کلام به عنوان اجزای
علوم شریعت ذیل
علوم مدنی که خود از زیرشاخههای فلسفه عملی ارسطویی است) در هیچیک از آثار مشابه بعدی دنبال نکردهاند.
چهار رشته فلسفه نظری در رسائل اخوان الصفاء (قرن چهارم) نیز به چشم میخورد. رسائل اخوان الصفاء را میتوان بدین قرار فصلبندی کرد: ریاضیات و منطق (چهارده رساله)، طبیعیات (هفده رساله)، الهیات (ده رساله)،
علوم شرعی و دیانات و مذاهب.
اخوان الصفا که کوشیدند خوانندگان را با گزیده همه بخشهای
علوم نظری و عملی دوران خود آشنا کنند، هدفشان را راهنمایی گمراهان و سرگشتگان و بیدار کردن غافلان ذکر کردهاند.
اینگفته در عینحال جهتگیری ایدئولوژیک این اثر را نشان میدهد. رسائل اخوان الصفاء محصول کار گروهی از نویسندگان و یادآور یکی از عمدهترین ویژگیهای کار نگارش دانشنامهها در دوره جدید یعنی تشریک مساعی جمعی در امر دانشنامهنگاری است.
با وجود تلاشهای ذکر شده، تثبیت ساختار دانشنامههای فلسفی در جهان اسلام تا ظهور ابن سینا به تعویق افتاد. اثر اصلی او در فلسفه،
الشفاء (تألیف ۴۲۱ـ۴۲۳) و کتاب دیگرش، النجاه برپایه تقسیمبندی چهارگانه رشتههای نظری ارسطویی پرداخته شد: ۱. منطق، ۲. طبیعی، ۳. ریاضی، ۴. الهی. دیگر اثر ابن سینا،
دانشنامه علائی که نخستین دانشنامه
علوم فلسفی به فارسی است، به تصریح نویسنده اش مشتمل است بر
علوم پنج گانه حکمت. در واقع این
علوم پنجگانه همان چهار رشته فلسفه نظری است با این تفاوت که ریاضیات در دو رشته مجزا، یعنی هیئت و موسیقی، تنظیم شده است. تقسیمبندی ابن سینا از
علوم تأثیر ژرف و دیرپایی بر دانشنامهنگاری پس از او برجای نهاده است.
قطبالدین شیرازی (متوفی
۷۱۰ق) نیز در درة التاج (تألیف ۶۹۳ـ۷۰۵) کمابیش از تقسیمبندی ابن سینا پیروی کرده است. کتاب او به دلیل احتوا بر همه اقسام حکمت نظری و عملی به اُنْموذَج
العلوم، یعنی نمونه دانشها، شهرت داشته است.
تفاوت نظام طبقهبندی
علوم در درة التاج با دانشنامه علائی در این است که فلسفه اوُلی جزو بخش الهیات نیامده و فصلی مستقل به آن اختصاص یافته است. ارزش کتاب دره التاج در عینحال به واسطه اقتباسات، تلخیصها و ترجمههای قطبالدین شیرازی از کتابهای پیشینیان مانند
ابن سینا،
غزالی و
فخررازی (متوفی
۶۰۶ق) و نیز در دقت در بیان فارسی مضامین فلسفی است.
در سده چهارم و چند دهه پس از تألیف دانشنامه فلسفی احصاء
العلوم، اثر دیگری، کمابیش به اقتفای آن اما با گنجانیدن موضوعاتی افزونتر، به نام مفاتیح
العلوم به قلم
محمد بن احمد بن یوسف خوارزمی (متوفی
۳۸۷ق) تألیف شد. خوارزمی اثر خویش را ذیل دو «مقاله» کلی: «
علوم شریعت» و «
علوم عجم» یعنی
علوم اوایل سامان داد. مقاله اول خود در شش باب تنظیم شده است:
اصول فقه و
فقه،
کلام،
علم نحو،
کتابت و
انشا،
شعر و
عروض، و اخبار/ تاریخ. باب کتابت درباره اصطلاحات معمول در دیوانهای مختلف است که بهکار دبیران و کارکنان دیوانها میآمده است. «مقاله» دوم،
علوم عجم، حاوی مقدمهای است درباره تقسیمات فلسفه. در ادامه، برخلاف معمول، الهیات پیش از
منطق و سپس رشتههای ریاضی و طبیعی آمده است. در پایان نیز یکی از شاخههای ریاضیات یعنی
علم الحیل بررسی شده است. طرفه آنکه طب و کیمیا که به تصریح خوارزمی
از شاخههای طبیعیات است در پی هم قرار نگرفته و شاخههای
علم ریاضی میان این دو فاصله افکنده است. اشتمال کتاب خوارزمی بر اصطلاحات دیوانی ذیل باب کتابت که اولین بار به چنین دانشنامههایی راه یافته است، موجب شد تا وسل
مفاتیح
العلوم را دانشنامهای دیوانی بنامد.
اما به نظر میرسد چنین اطلاقی حاصل درنظر نگرفتن کلیات این کتاب است. اما کتاب نویسنده هم روزگار او
ابن فریغون، با نام
جوامع العلوم، را با اطمینان بیشتری میتوان در گروه دانشنامههای دیوانی قرار داد. ابن فریغون گویا از شاگردان
ابوزید بلخی (متوفی
۳۲۲ق) بوده و در تألیف خود احتمالاً از
اقسام العلوم استادش بهره برده است.
بخش اول جوامع
العلوم شامل مطالبی درباره
علم نحو و
صرف، کتابت و آدابنامه نگاری با درنظر گرفتن محتوا و مخاطب و انواعنامههای سلطانی و دیوانی و دانستنیهای مقدماتی در باب حساب و هندسه است، که برای تنظیم گزارشهای مالی و غیره ضروری بوده است. در ادامه، نویسنده درباره پارهای از موضوعات مذهبی چون
دین،
شریعت،
جهاد،
رذایل و
فضائل اخلاقی و اعمال و رفتار نیکو سخن گفته و سرانجام با بیان بیماریهای قوه تفکر به «مقاله» اول پایان داده است.
در «مقاله» دوم که با تسامح میتوان آن را مختص فلسفه عملی،
علوم دینی و فلسفه نظری دانست، نویسنده ابتدا به حکومت و لوازم آن و شروط صاحب منصبان بلندپایه چون وزیر و محتسب و حاجب پرداخته و سپس از سیاست مالی و امنیتی و جنگی سخن رانده است. مباحث بعدی آشفته است و نظمی ندارد، مثل اعمال طبیعی، ارادی، ملزومات زندگی اجتماعی و خصوصی،
تغذیه، لذات جسمانی و ریاضتهای جسمانی و نفسانی،
علم الفاظ،
علم معانی،
تفسیر، طبقات
علمای دین،
جدل، اعجاز پیامبر و چند مبحث کلامی، فلسفه و کیمیا و
منطق و
نجوم و
علم فراست یا
قیافه
شناسی (پی بردن به اخلاق و روحیات آدمی از طریق مشاهده ظواهر جسمانی) و عیافت (فالگیری از رفتار، آواز یا نام پرندگان، پیشگویی) و تطیر (تفأل و تطّیر) و زجر (فال گرفتن رفتار یا آواز مرغان و وحوش) و
کهانت و
سحر و
طلسم/ طلسمات.
آوردن مطالبی درباره منشیگری و کتابت و مقدمات آنها که بخش قابل توجهی از مقاله اول کتاب را به خود اختصاص داده و عدم رعایت تقسیمات سنّتی
علوم، نشان میدهد که اساساً تقسیمات
علوم از دغدغههای ابن فریغون نبوده است.
چنانکه در دانشنامههای فلسفی و دیوانی نیز دیده شد،
علوم دینی پای ثابت انواع دانشنامهها بوده است. این
علوم خود نیز موجد نوعی از دانشنامهها شد که میتوان بدانها نام دانشنامههای دینی داد.
احیاء علوم الدین غزالی از این دست آثار است که اگرچه از حیث محتوا و نیز هدفِ نویسندهاش بهسختی میتوان نام دانشنامه را بر آن اطلاق کرد، دستکم به سبب تأثیرش بر دانشنامههای دینی و روش متفاوتش در تقسیمبندی
علوم، درخور توجه است. وی در یک طرح کلی، مطالب کتابش را به چهار رُبع تقسیم کرده است: عبادات (در رابطه میان بنده و خدا)، عادات (روابط آدمیان با یکدیگر)، مهلکات و منجیات (در رابطه آدمی با خویشتن). آغازگر ربع عبادات، کتاب
العلم است که تقسیمبندی ویژه غزالی از
علوم در آن توضیح داده شده است. وی پس از تقسیم
علوم به
واجب عینی و
کفایی، واجب کفایی را به شرعی و غیرشرعی و سپس
علوم غیرشرعی را به محمود و مذموم و مباح تقسیم کرده است.
صرفنظر از احیاء
العلوم غزالی، نخستین دانشنامههای دینی را ظاهراً باید در آثار
فارسی زبان پی گرفت. قدیمترین این نوع از آثار یواقیت
العلوم و دَراری النجوم، اثر نویسندهای ناشناخته است، مشتمل بر سی فن و هر فن حاوی دوازده پرسش و پاسخ. با اینکه نویسنده
تصریح کرده است که میخواهد هر
علم و فنی را که در میان مردم ظاهر است، معرفی کند، از بسیاری از رشتههای
علوم دخیل یا
علوم فلسفی در اثر او چندان خبری نیست.
در میان نویسندگان انواع دانشنامهها، مؤلفان دانشنامههای
علوم طبیعی، بیش از همه بر موضوع اصلی کتاب خود پایبند مانده و مباحث نامرتبط را کمتر در کتاب خود گنجاندهاند. یکی از قدیمترین این دانشنامهها،
نزهتنامه علائی تألیف
شهمردان رازی (تألیف ۵۰۶ـ۵۱۳) است. قسمت اول کتاب به خواص و طبایع انسان، حیوان، نبات و جمادات، از جمله کانی
شناسی، اختصاص یافته است. قسمت دوم با بحثی در باب آفرینش آسمان و زمین و عناصر چهارگانه شروع میشود و پس از گفتاری در ریاضیات و نجوم، رشتههای منبعث از طبیعیات، یعنی فراست، هواشناسی و تعبیر خواب، قرار گرفته است؛ و در ادامه نوبت به طبقات اجتماعی و هنرها و صنایع مختلف میرسد. در فصل آخر کتاب به کیمیا، برخی از صنعتها، طلسم، بازیها و داروهای گیاهی پرداخته میشود. در این دانشنامه از میان چهار رشته فلسفه نظری الهیات حذف شده است و مباحث ریاضیات و منطق هم در قیاس با
علوم طبیعی چندان به چشم نمیآید.
نزهتنامه الگوی دانشنامه دیگری شد به نام فرّخ نامه (تألیف ۵۸۰)، نوشته
ابوبکر مطهر جمالی یزدی به
زبان فارسی که با حجم و ترتیبی کمابیش متفاوت، بسیاری از فصلهای کتاب نزهتنامه در آن آمده است؛ مثلاً مباحث مربوط به گیاهان در فرخنامه مفصّلتر است یا فصول «علفها» و «صمغها» در نزهتنامه نیست.
در یک مقایسه اجمالی میتوان گفت جنبههای
علمی نزهتنامه بر فرخ نامه رجحان دارد. در مقابل، جمالی یزدی آموزههای خرافی بسیاری را در اثر خود بازتاب داده است. گویا وی خود را موظف میدید از هر چه یاد میکند، از خواص دارویی و روانی آن نیز یاد کند، چنانکه از این حیث میتوان کتابش را دایرة المعارف خرافات و طبّ عامیانه نیز نام نهاد.
نزهتنامه علایی همچنین از منابع
شمسالدین دُنَیسری در تألیف نوادر التبادر لتحفه البهادر بوده است. در این کتاب که در قلمرو
سلاجقه روم و به
زبان فارسی تألیف شده، در دوازده فن از فلسفه نظری، ریاضیات، نجوم، هندسه و
علوم طبیعی و نیز
علم فراست و اختلاج و خواص جانداران و کشاورزی و نیز عجایب و کرامات و جز اینها سخن گفته شده است.
طرح نوادر که دست کم از لحاظ تعداد فصلها (دوازده فن) یادآور نزهت نامه شهمردان است، کاملتر از طرح نزهتنامه بهنظر میرسد، چه وی برخلاف شهمردان به همه رشتههای فلسفه نظری (ولو بدون ملاحظه توازن) پرداخته است.
در میان دانشنامههای تألیف شده از سده چهارم بدینسو، بهویژه دانشنامههای سده ششم، که جامعیت و طرح ساختی در آنها هویداست، کتاب جامع
العلوم یا کتاب ستّینیِ
فخررازی که به زبان فارسی نوشته شده، جایگاهی ویژه دارد. قصد نویسنده از تألیف این کتاب که آن را به علاءالدین تکش خوارزمشاه تقدیم کرد، آن بوده است که این اثر به کار درباریان و جمیع طالبان
علم در سطوح گوناگون بیاید و از همینرو در بسیاری از بابهای کتاب، ابتدا مسائل آشکار آن
علم، سپس مسائل دشوار و آنگاه مباحث متوسط را با نام «امتحانات» در قالب پرسش و پاسخ عرضه کرده است. تقریباً جمیع معارف دوره مورد نظر گرد آمده است. فخررازی در این کتاب، شصت
علم را مورد توجه قرار داده و به همینسبب، این کتاب به نام ستیّنی نیز مشهور شده است.
قسمت اول کتاب شامل
علوم دینی، چون
کلام و
فقه و
تفسیر، تاریخ،
علوم ادبی و زبان
شناسی است. قسمت دوم
علوم فلسفی، به مراتب گستردهتر و پرعنوانتر از قسمت نخست است و مشتمل بر منطق، طبیعیات نظری، ریاضیات و الهیات است. فخررازی در پی باب ۵۳ : «
علم الهیات»، باب «مقالات» را درباره مذاهب و فرقهها آورده و در بابهای بعد به فلسفه عملی شامل اخلاق و
علم سیاست و تدبیر منزل توجه نشان داده است. در بابهای ۵۸ تا ۶۰،
علم آخرت،
علم «دَعَوات» (دعاها) و
علم آداب ملوک گنجانیده شده است. در پی بابهای شصتگانه کتاب، بخش کوتاهی نیز به «
علم شطرنج و انواع بازی» اختصاص یافته است.
جامع
العلوم قدیمترین متن فارسی است که میتوان آن را دایرة المعارف به معنای دقیق کلمه نامید.
شایستهتر از کتاب ستّینی فخررازی، کتاب
نفائس الفنون شمسالدین آملی (
قرن هشتم) است که به جای شصت رشته، ۱۶۰ رشته از
علوم عقلی و نقلی را در دو گروه،
علوم اواخر (اسلامی) و
علوم اوایل (فلسفی)، آورده است.
ترتیب قسم اول نفائس الفنون با ترتیب جامع
العلوم فخررازی متفاوت است. آملی برخلاف فخررازی قسمت اول دانشنامه خود را با موضوع ادبیات و زبان
شناسی شروع کرده و در این قسمت علاوه بر هشت شاخه مذکور در جامع
العلوم، از رشتههایی چون
علم خط،
علم دواوین، انشا و استیفا نیز نام برده است.
مقاله دوم
علوم اواخر شامل
علوم دینی (کلام، تفسیر، حدیث و فقه و اصول) و مقاله سوم آن
تصوف (با پنج فن) است
که این بخش اخیر در جامع
العلوم فخررازی غایب است. مقاله چهارم و پایانی این قسمت «
علوم مُحاوری» یا همان
علوم تاریخ است که شاخه هفتم آن، اَحاجی (چیستانها و رموز) است.
گنجاندن این فن در ضمن
علومِ محاوری نشان میدهد که نویسنده بهطور کلی تاریخ را به معنای سرگرم کردن یا دست کم با کاربرد سرگرمی میدیده و دانستن آن را مثل اطلاع از چیستان و از شروط محاوران یا ندیمان میدانسته است. قسمت دوم نفائس الفنون که به
علوم فلسفه/ اوایل اختصاص یافته است، با طرح جامع
العلوم تفاوتهایی دارد. آملی همچون فخررازی و برخلاف سنّت معمول، این قسمت را با فلسفه عملی و شاخههای فرعیاش آغاز کرده و سپس به فلسفه نظری و رشتههای چهارگانه و فروع آنها پرداخته است. آملی در این قسمت به فروع طبیعیات همچون طب، کیمیا و احکام نجوم و فروع ریاضیات همچون هیئت، مناظر و مرایا و رَمْل توجه ویژه کرده است. وی برخلاف فخررازی
شطرنج را نه در فلسفه عملی که در جایی مناسبتر، در انتهای فروع ریاضی، جای داده است.
دانشنامههای بخش غربی جهان اسلام در عصر مملوکی با وجود برتری در شمار، به لحاظ رویکرد و ساختاربندی، از دانشنامههای شرقیِ سده چهارم بدینسو عقبتر بوده است. یکی از نمونههای دانشنامه های غربی چنانکه گذشت المستطرفِ اَبشیهی است که به لحاظ روش و ساختار و حتی محتوا تقریباً تقلیدی است از العِقد الفرید که خود تفاوت چندانی با آثار دانشنامهگون
ابن قتیبه در سده سوم نداشته است. برخی دانشنامهها یا فرهنگنامه های تاریخی مانند
تاریخ الاسلام و
سِیَر اعلام النبلاء ذهبی و شماری از نوشتههای
ابن تَغری بِردی،
سخاوی (متوفی
۹۰۲ق) و
سیوطی (متوفی
۹۱۱ق) نیز که در این دوره تألیف شده، الگوهای برجسته قدیمترِ بسیاری در سرزمینهای شرقی جهان اسلام داشته است. در کنار آثار دانشنامهگونی چون المستطرف و فرهنگنامههای تاریخی، در
عصر ممالیک آثاری نیز پدید آمد که برخی از آنها را میتوان چیزی میان تألیفات دانشنامهگون و دانشنامههای ناظر بر طبقهبندی
علوم ارزیابی کرد. این آثار عمدتاً در حوزههای جغرافیا و دبیری تألیف میشد و برای آنکه دبیران و کاتبان را به کار آید، بسیاری از اطلاعات مورد نیاز دبیران در رشتههای مختلف
علمی با اِعمال تقسیمبندی ویژهای که تا حد زیادی متأثر از موضوع اصلی کتاب بود، در آنها گنجانیده میشد. در واقع این تألیفات را که اوج دانشنامهنگاری در غرب جهان اسلام بود، میتوان صورت تکامل یافته و منضبطتر شبه دانشنامههای سدههای سوم مانند برخی از آثار ابن قتیبه و کتابهایی چون العقد الفرید برشمرد.
در همان سالی که آملی دست در کار نگارش نفائس الفنون بود، دانشنامه دیگری نیز به فارسی با نام
نزهة القلوب در
ایران تألیف شد که همانندهای آن را باید عمدتاً در
مصر و
شام عصر ممالیک جست.
نزهة القلوب را مورخ، جغرافیدان، شاعر و دیوانسالار ایرانی،
حمداللّه مستوفی قزوینی (متوفی
۷۵۰ق) پدید آورد. نزهه القلوب سه قسمت اصلی دارد: ۱) معادن، نباتات و حیوانات، ۲) انسان، ۳) جغرافیا. در مقدمه کتاب که حاوی مباحث نجومی است،
در ضمن بحث از تقویم، حوادث پراهمیت تاریخی، از آغاز
اسلام تا عصر مؤلف، به اختصار بازگو شده است
سپس در دیباچه از رُبْع مسکون و طول و عرض اقالیم سخن رفته است.
حمداللّه مستوفی در مقاله دوم، با نام نوع انسان، در چهار بخش مجزا از ویژگیهای جسمانی و نفسانی آدمی و فضائل و رذایل اخلاقی به تفصیل سخن گفته است. در بخش پیشاپایانیِ این مقاله مطالبی در
عرفان آمده و در انتها از انسانهایی با اَشکال و حرکات شگفتانگیز که معمولاً موضوع عجایبنامههاست گفتگو شده است.
حمداللّه مستوفی در مقاله سوم
با نام «در صفت بُلدان و ولایات و بِقاع»، بیشتر به جغرافیای طبیعی پرداخته است.
یکی از قدیمترین دانشنامههای عصر ممالیک
مَباهج الفِکَر و مَناهج العِبَر از
محمد بن ابراهیم کُتُبی ورّاق معروف به وطواط (متوفی ۷۱۸) است که در
علوم طبیعی و جغرافیایی با اسلوبی ادبی در چهار «فن» و هر فن در نه «باب» عرضه شده است. این چهار فن عبارت است از: ۱. آسمان، ۲. زمین، ۳. حیوان، ۴. گیاه. در فن نخست به نجوم و تنجیم
و در فن دوم به جغرافیای طبیعی و انسانیِ سرزمینهای اسلامی و گاه مناطق غیراسلامی پرداخته شده است.
باب نخست فن دوم مختص بیان ویژگیهای انسانهاست و در هشت باب باقیمانده، وطواط سایر حیوانات را به اعتبار ویژگیهای جسمانی و حرکتی و وحشی یا اهلی بودن و جز اینها تقسیمبندی و بررسی کرده است.
ترتیب معرفی حیوانات در هریک از این هشت باب تابع هیچ معیاری نیست. یکی از اختصاصات این «فن» استشهاد وطواط است به اشعار متعدد در وصف هر حیوان. فن چهارم کتاب درباره کشت و بَرْز گیاهان و درختان گوناگون، خاصه در زمینه نظام زراعت و آبیاری
مصر واجد اطلاعات ارزشمندی است.
نویسنده هم روزگار وطواط،
شهابالدین احمد نُوَیری (متوفی
۷۳۲ق) در کتاب معروفش،
نهایة الارب فی فنون الادب، علاوه بر نقلهای فراوانی که از وی کرده، باببندی کتابش به «فنون» را نیز وامدار اوست. عنوانهای «فن» های آن کمابیش همانند مباهج الفکر است: فن اول در آسمان و اجرام سماوی و زمین و
عالم فرودین است. در فن دوم، درباره
انسان، نویری از هر آن چیزی که حتی کمترین پیوند را با آدمی داشته سخن رانده است؛ از اشتقاق واژه انسان و وصف اعضای اندام آدمی گرفته تا چگونگی بیان عواطف و احساسات روحی و گونههای بیانی هَجا و ستایش و انواع مَثَلها. همچنین، در این فن از خصال فردی آدمیان تا شروط و وظایف وزیران و کاتبان و از زندگی شاعران عرب سخن به میان آورده و به منظور مقایسه، هر کدام از این گروههای
علمی و اجتماعی را در دو دسته جداگانه «شرقی و غربی» تنظیم و معرفی کرده است. البته این زندگینامهها ترتیب الفبایی ندارد و تقریباً ترتیب تاریخی دارد. نویسنده سپس بابهایی را به حیوانات و نباتات اختصاص داده است. وی در این بابها حدود ۱۷۰ حیوان و سیصد گیاه و درخت را معرفی و خواص آنها را بیان کرده است. فن سوم نهایه الارب در حیوان صامت است و فن چهارم در گیاه. نویری در ازای حذف موضوع
زمین و
جغرافیا که در کتاب وطواط آمده بود، علاوه بر فن «انسان»، فن پنجمی را هم با عنوان «در تاریخ» افزوده است. وی در این فن تاریخ عمومی و تاریخ اسلام، هر دو را مدنظر داشته است، چنانکه از آغاز آفرینش آدمی و داستان خلقت تا شرح تاریخ انبیا و تاریخ شاهان ایران و ماجراهای ایام العرب و اخبار صدر اسلام تا روزگار
سلطان محمد قلاوون، پادشاه مملوکی، سخن رانده است.
دیگر دانشنامه این روزگار از آنِ
ابن فضل اللّه عُمَری (متوفی ۷۴۹) است با نام
مسالک الابصار فی ممالک الامصار. او اثرش را بر دو قسم بسیار کلی زمین و ساکنان زمین تقسیم کرده است. در قسم اول در فصلهایی مجزا مباحث نسبتاً مبسوطی در زمین
شناسی، جغرافیای طبیعی، محدوده هریک از اقالیم هفتگانه، پدیدههای جوّی، قبله
شناسی و راه
شناسی و ممالک آمده است.
در قسم دوم، ساکنان زمین، مؤلف با تقسیم بندیهایی تحت عناوین نوع و باب، ابتدا بحث مفصّلی در مقایسه میان سرزمینهای شرق اسلامی (که
مصر را هم، جز
قاهره، جزو شرق گرفته) با غرب اسلامی و بیان مفاخرات و مزیتهای هرکدام عرضه کرده است. وی در این گفتار درصدد پاسخگویی به
ابن سعید مغربی (متوفی
۶۸۵ق) برآمده که در کتاب
المُغرب فی حُلِی المَغرب از برتری مسلمانان مغربی بر مسلمانان مشرقی سخن گفته بوده است.
به همین سبب ابن فضل اللّه عمری در ادامه قسم دوم کتاب، برای اثبات برتری شرقیان فصلهای مجزا و مفصّلی را به بازنوشتن زندگینامه محدّثان، فقیهان، نحویان،
عالمان معانی و بیان، صوفیان، فیلسوفان، طبیبان و موسیقیدانان، اختصاص داده است.
ابن فضلاللّه عمری حق عظیم و ناگزاردنی بر دانشنامههای بعد از خود، به ویژه بر اثر بی مانند
قَلْقَشندی (متوفی ۸۲۱)،
صبح الاعْشی فی صِناعه الانشا، دارد. قلقشندی، در مجموع، بیش از سیصدبار به نوشتههای ابن فضل اللّه عمری در مسالک الابصار استشهاد و استناد کرده است.
کتاب قلقشندی، چنانکه از نامش پیداست، مختص موضوع انشاست، اما همچنان که عنوان کتاب ابن فضل اللّه عمری (ممالک و مسالک) مانع از ورود مؤلف آن به حوزههای دیگر نشده، قلقشندی نیز خود را صرفاً به انشا محدود و منحصر نساخته است. بااین همه، باببندی کتاب او که در ده «مقاله» عرضه شده، جملگی بر مدار دبیری و انشاست. مثلاً مقاله دوم، باعنوان مسالک و ممالک، انباشته است از اطلاعات جغرافیایی، تاریخی و تشکیلات دیوانی بهویژه در مصر و
شام. یا در مقاله هشتم درباره آیینها و فرقههای مذهبی نسبتاً به تفصیل سخن گفته شده است. همچنانکه بقیه مقالات نیز از اطلاعاتی در زمینههای نام برده خالی نیست.
بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «دانشنامهنگاری»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۸/۲۶.