خَطْب (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خَطْب (به فتح خاء و سکون طاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای روبهرو سخن گفتن است.
مُخَاطبه (به ضم میم و فتح خاء) و
تَخَاطب (به فتح تاء و الف) به معنى مراجعه در كلام است.
خُطْبه (به ضم خاء و سکون طاء) مختص
موعظه است.
خِطْبه (به کسر خاء و سکون طاء) مخصوص خواستگارى زن میباشد.
اصل
خِطبه حالتى است كه خواستگار در آن حالت است مثل جلسه و قعده.
وصف دوّمى فقط
خَاطب (به فتح خاء) میآيد يعنى خواستگار.
وصف اوّلى
خَاطب و
خَطِيب (به فتح خاء و کسر طاء) است.
مشتقات
خَطْب که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
خاطَبَهُمُ (به فتح تاء و باء) به معنای مخاطب سازند؛
تُخاطِبْنِي (به ضم تاء و کسر طاء) به معنای سخن گفتن؛
خَطْبُكَ (به فتح خاء، سکون طاء و ضم باء) به معنای مخاطب قرار دادن؛
خَطْبُكُنَ (به فتح خاء، سکون طاء و ضم باء) به معنای طلبید؛
الْخِطابِ (به کسر خاء) به معنای سخن؛
خِطْبَةِ (به کسر خاء و سکون طاء) به معنای خواستگاری است.
خَطْب به معنای روبهرو سخن گفتن است.
خطب،
مخاطبه و
تخاطب به معنى مراجعه در كلام است.
خِطبه و
خُطبه(به كسر اوّل و ضمّ آن) از همين است.
لكن
خُطبه (به ضمّ) مختص موعظه است و
خِطبه (به كسر) مخصوص خواستگارى زن میباشد.
اصل
خِطبه (به كسر اوّل) حالتى است كه خواستگار در آن حالت است مثل جلسه و قعده، وصف دوّمى فقط
خاطب میآيد (يعنى خواستگار) و وصف اوّلى
خاطب و
خطيب است.
خطب (بر وزن فلس) به معنى
امر عظيم است كه در آن
تخاطب بسيار میشود.
در
مجمع میگويد:
خطب كار بزرگى است كه شخص درباره آن رفيق خود را
خطاب میكند؛ گويند اين
خطب جليل است.
در
اقرب میگويد:
خطب به معنى شأن و شغل است بزرگ باشد يا كوچک و از آن است اين جمله
«هَذَا خَطْبٌ يَسِيرٌ و خَطْبٌ جَلِيلٌ.»
به مواردی از
خَطْب که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً) (و هنگامى كه جاهلان آنها را
مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گويند، به آنها سلام مىگويند و با بزرگوارى مىگذرند.)
(وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ) (و ديگر درباره
ستمکاران با من سخن مگو و
شفاعت مكن كه آنان همگى غرق خواهند شد.)
مخاطبه چون با «فى» متعدى شود معنى مراجعه میدهد؛ يعنى درباره ظالمان به من مراجعه نكن و برگشتن
عذاب را مخواه.
(قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُ) موسی رو به
سامری كرد و گفت: تو چرا اين كار را كردى اى سامرى؟!)
(قالَ ما خَطْبُكُنَ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ) (پادشاه آن زنان را طلبيد گفت: «به هنگامى كه
یوسف را به سوى خويش دعوت كرديد، جريان كار شما چه بود؟)
خطب در اين
آیات به معنى امر است و عظمت نيز از آن استفاده میشود؛ چنان كه از
طبرسی و
راغب نقل شد.
(وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ) (هم
دانش به او داديم و هم داورى عادلانه)
(فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ) (او اصرار مىكند كه اين را نيز به من واگذار؛ و در سخن بر من
غلبه كرده است.)
ناگفته نماند اگر فصل به معنى فاصل باشد معنى آن است كه به
داود حکمت و كلام فاصل بين الحقّ و الباطل داديم و اگر به معناى مصدر باشد معنى چنين است: به او فهم و تشخيص كلام داديم و اين با
قضاوت و غيره میسازد. لذا از
ابنمسعود قضاوت و فهم نقل شده است.
معنى آيه دوّم چنين است: گفت مرا بر آن
کفیل كن و آن را به من ده و مرا در سخن گفتن مغلوب كرد.
وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ. «گناهى بر شما نيست آن چه درباره خواستگارى زنان به اشاره گویيد يا در دل خويش نهان كنيد.»
مراد از
خطبه در آيه، خواستگارى است.
برخی از مواردی که در «
نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امام علی (علیهالسلام) فرموده:
«الْحَمْدُ للهِ وَ إنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ.» «
حمد خدا راست هر چند روزگار امر عظیم و ثقیل و حادثه بزرگ پیش آورد.»
امام علی (صلواتاللهعلیه) فرموده:
«هَلُمَّ الْخَطْبَ فی ابْنِ اَبی سُفْیانَ» «و بيا از مشكل مهمّ پسر
ابیسفیان (
معاویه) سخن بگو.»
از اين جملات نيز به دست میآيد كه محلّ استعمال
خطب امر عظيم است و آن چه از
اقرب نقل شد شايد نادر باشد.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «خطب»، ج۲، ص۲۶۱.