• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خَدْع (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





خَدْع ( به فتح خاء و سکون دال) از واژگان قرآن کریم به معنای حيله كردن و فريب دادن است.



خَدْع به معنی حيله كردن و فريب دادن است.
در قاموس گويد: «خَدَعَهُ‌ خَدْعاً: ختله و اراد به المكروه من حيث لا يعلم» و خديعه نيز به معنى حيله است.


به مواردی از خَدْع که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - يَخْدَعُوكَ‌ (آیه ۶۲ سوره انفال)

(وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ‌ يَخْدَعُوكَ‌ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ‌)
«هر گاه بخواهند فريبت دهند خدا برايت كافى است.»


۲.۲ - يُخادِعُونَ‌ (آیه ۶۲ سوره انفال)

(يُخادِعُونَ‌ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ‌ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ‌)
(به گمان خود خدا و مومنان را فريب مى‌دهند در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‌دهند ولى نمى‌فهمند.)
طبرسی فرموده: (يُخادِعُونَ‌) در آيه بين الاثنين نيست زيرا مفاعله گاهى يک‌طرفى می‌آيد مثل «عافاه اللّه و عاقبت اللّصّ.»
در اقرب‌الموارد گويد: مخادعه مثل خدع است. ناگفته نماند: مفاعله اغلب براى بين الاثنين است و گاهى براى تكثير می‌آيد چنان‌كه در مقدّمه المنجد گفته است. به نظر می‌آيد مفاعله در آيه فوق براى كثرت باشد يعنى: منافقان شديدا با خدا خدعه می‌كنند.


۲.۳ - يُخادِعُونَ‌ (آیه ۱۴۲ سوره نساء)

(إِانَّ الْمُنافِقِينَ‌ يُخادِعُونَ‌ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ‌)
«حقّا كه منافقان خدا را فريب می‌دهند خدا فريب دهنده آن‌ها است.»
اگر گويند: آيا می‌شود به خدا نسبت مخادعه داد؟ آيا می‌شود گفت كه خدا فريب می‌دهد؟ گوییم: اين تعبير و نظير آن در قرآن بسيار است مثل‌:
(وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ‌)
یهود و دشمنان مسیح، براى نابودى او و آيينش توطئه كردند و خداوند براى حفظ او و آيينش، تدبیر نمود و خداوند، بهترين تدبير كنندگان است.)
(وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً)
(پيش از آنان نيز كسانى طرح‌ها و نقشه‌ها كشيدند ولى تمام تدبيرها از آن خدا است.)
(وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ‌)
(آن‌ها توطئه مهمّى چيدند و ما هم تدبير مهمّى داشتيم در حالى كه آن‌ها نمى‌فهميدند.)
(وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ‌)
(آن‌ها توطئه مى‌كردند و خداوند هم تدبير مى‌كرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است.)
مكر ابتدیى مذموم و از صفات ناپسند است ولى مكر در مقابل مكر ممدوح و قابل ستايش است مثلا كسی‌كه می‌خواهد شخصى را به خواب‌ دهد و پول او را بدزدد اين شخص متوجّه شده جاى پول را عوض می‌كند. تصميم اوّلى مذموم و قبيح است ولى حيله شخص دوم كه در واقع چاره جویى در مقابل حيله است ممدوح می‌باشد. آن‌چه در آيات فوق قابل دقّت است، اين است كه مكر و مخادعه خدا در مقام ثانى آمده على هذا مكر پسنديده است و مذموم نيست. خدا به كسى حيله نمی‌كند و كسى را فريب نمی‌دهد، فريب دادن و حيله كردن در اثر جهل و نقصان است و خدا از آن دو به دور است ولى كسی‌كه از هدايت خدا اعراض می‌كند خود را مورد غضب خداوند قرار می‌دهد و گرفتار سخط حق تعالى می‌شود و اين عبارت ديگر، مكر خدایى است. همچنان‌كه در جاى رطوبى نشستن موجب درد پا و روماتيسم است همان‌طور شقاوت و بدبختى معلول بى اعتنایى به حق است و چون اين عليّت و معلوليّت ساخته خدا و مخلوق خداست لذا می‌گویيم كه خدا به او مكر كرد ولى واقع اين است كه به اثر قبيح عمل خود گرفتار شد در اثر حسابى كه خدا قرار داده بود.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲۳۱.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۲۷۶.    
۳. طریحی نجفی، فخر‌الدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۴، ص۳۱۹.    
۴. فیروز آبادی، مجد‌الدین، قاموس المحیط، ج۳، ص۱۶.    
۵. انفال/سوره۸، آیه۶۲.    
۶. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۹، ص۱۵۵.    
۷. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۱۷-۱۱۸.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۵۳.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۸۸.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۹.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳.    
۱۲. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱، ص۸۷.    
۱۳. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۵.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۷۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۰۰.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۰۰.    
۱۷. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۲۵.    
۱۸. کراع النمل، علی بن حسن، المنجد فی اللغة، ج۱، ص۱۸۸.    
۱۹. نساء/سوره۴، آیه۱۴۲.    
۲۰. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۵، ص۱۹۰.    
۲۱. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۱۶-۱۱۷.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۰۷.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۲۱.    
۲۴. آل عمران/سوره۳، آیه۵۴.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۷.    
۲۶. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۳، ص۳۲۲.    
۲۷. اطباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۰۶.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۹۰.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۳۰۵.    
۳۰. رعد/سوره۱۳، آیه۴۲.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۵۴.    
۳۲. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۱، ص۵۱۹.    
۳۳. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۷۹.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۹۰.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۳.    
۳۶. نمل/سوره۲۷، آیه۵۰.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۸۱.    
۳۸. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۱۵، ص۵۳۵.    
۳۹. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۷۵.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۲۳.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۹۲.    
۴۲. انفال/سوره۸، آیه۳۰.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۸۰.    
۴۴. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد‌باقر موسوی، ج۹، ص۸۶.    
۴۵. طباطبایی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۶۶.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۰۴.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۸.    



قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۲.    






جعبه ابزار