خَدْع (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خَدْع ( به فتح خاء و سکون دال) از
واژگان قرآن کریم به معنای حيله كردن و فريب دادن است.
خَدْع به معنی حيله كردن و فريب دادن است.
در
قاموس گويد:
«خَدَعَهُ خَدْعاً: ختله و اراد به المكروه من حيث لا يعلم» و خديعه نيز به معنى حيله است.
به مواردی از
خَدْع که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ) «هر گاه بخواهند فريبت دهند
خدا برايت كافى است.»
(يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ) (به گمان خود خدا و مومنان را فريب مىدهند در حالى كه جز خودشان را فريب نمىدهند ولى نمىفهمند.)
طبرسی فرموده:
(يُخادِعُونَ) در آيه بين الاثنين نيست زيرا مفاعله گاهى يکطرفى میآيد مثل
«عافاه اللّه و عاقبت اللّصّ.» در اقربالموارد گويد: مخادعه مثل خدع است.
ناگفته نماند: مفاعله اغلب براى بين الاثنين است و گاهى براى تكثير میآيد چنانكه در مقدّمه
المنجد گفته است.
به نظر میآيد مفاعله در آيه فوق براى كثرت باشد يعنى:
منافقان شديدا با خدا خدعه میكنند.
(إِانَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ) «حقّا كه
منافقان خدا را فريب میدهند خدا فريب دهنده آنها است.»
اگر گويند: آيا میشود به خدا نسبت مخادعه داد؟ آيا میشود گفت كه خدا فريب میدهد؟ گوییم: اين تعبير و نظير آن در
قرآن بسيار است مثل:
(وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ) (و
یهود و دشمنان
مسیح، براى نابودى او و آيينش توطئه كردند و خداوند براى حفظ او و آيينش،
تدبیر نمود و خداوند، بهترين تدبير كنندگان است.)
(وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً) (پيش از آنان نيز كسانى طرحها و نقشهها كشيدند ولى تمام تدبيرها از آن خدا است.)
(وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ) (آنها توطئه مهمّى چيدند و ما هم تدبير مهمّى داشتيم در حالى كه آنها نمىفهميدند.)
(وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ) (آنها توطئه مىكردند و خداوند هم تدبير مىكرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است.)
مكر ابتدیى مذموم و از صفات ناپسند است ولى مكر در مقابل مكر ممدوح و قابل ستايش است مثلا كسیكه میخواهد شخصى را به خواب دهد و پول او را بدزدد اين شخص متوجّه شده جاى پول را عوض میكند. تصميم اوّلى مذموم و قبيح است ولى حيله شخص دوم كه در واقع چاره جویى در مقابل حيله است ممدوح میباشد. آنچه در آيات فوق قابل دقّت است، اين است كه مكر و مخادعه خدا در مقام ثانى آمده على هذا مكر پسنديده است و مذموم نيست. خدا به كسى حيله نمیكند و كسى را فريب نمیدهد، فريب دادن و حيله كردن در اثر جهل و نقصان است و خدا از آن دو به دور است ولى كسیكه از هدايت خدا اعراض میكند خود را مورد غضب خداوند قرار میدهد و گرفتار سخط حق تعالى میشود و اين عبارت ديگر، مكر خدایى است. همچنانكه در جاى رطوبى نشستن موجب درد پا و روماتيسم است همانطور شقاوت و بدبختى معلول بى اعتنایى به حق است و چون اين عليّت و معلوليّت ساخته خدا و مخلوق خداست لذا میگویيم كه خدا به او مكر كرد ولى واقع اين است كه به اثر قبيح عمل خود گرفتار شد در اثر حسابى كه خدا قرار داده بود.
•
قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۲.