خوف و رجاء (اخلاق)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خوف و رجاء یکی از حالات متعادل انسانی است. خوف، به معنای
ترس و احساس ناخوشایند ناشی از بروز خطر و رجا ضد یاس بوده و به معنای
امید به رحمت خداست. در ادامه در ضمن تفسیر آیه به صورت مبسوط به معنای خوف و رجا پرداخته میشود.
پارهای از مفاهیم عام اخلاقی، عهدهدار تنظیم موضع نفسانی انسان نسبت به عاقبت و پایان کار خویش است. شاخصترین مفاهیمی که در این باب مطرحاند، عبارتند از: خوف، رجا،
یاس و
قنوط و ایمنی از
مکر خداوند. چون یاس و قنوط به عنوان آفتی برای «بیم و خوف» و ایمنی از مکر خداوند آسیبی برای «امید و رجاء» محسوب میگردند.
خوف و رجاء، حالت بیم از
عدل و
عذاب خداوند و امید به
فضل و
کرم او میباشد.
امام خمینی یکی از احوالات
سالکان الی الله را حالت خوف از خداوند میداند. خوف از دست دادن حظ و بهرهای دنیایی نیست بلکه خوف از اعراض و روی برتافتن حق تعالی است، از این روی امام خمینی خوف را ترس از حق تعالی از
تجلی جلال و عظمت حق یا تفکر در حساب و وعید و عذاب الهی یا نقصان فرد در انجام اوامر الهی میدانند و در مقابل
رجاء را امید به رحمت حق، که از درک رحمت مطلقه به دست میآید میداند. خوف و رجا از امور فطری در انسان و از لشکریان عقل میباشند؛ زیرا انسان با توجه به
معرفت فطری که به حق تعالی دارد، عظمت و
هیبت او را درک میکند و این سبب خوف میشود و از طرفی رحمت او را ادراک میکند و این سبب امید به رحمت او میشود.
برای خوف مراتبی ذکر شده که بر اساس حالات سالک به سه مرتبه؛ خوف عامه از
عذاب، خوف خاصه از
عتاب و خوف اخص الاخواص از
احتجاب است.
بالاترین مرتبه خوف، خوف اولیاء الهی است؛ زیرا این خوف پس از حال صحو بعد محو به دست میآید.
در مقابل امید و رجا نیز مراتبی دارد که مرتبه اول آن امید به ثواب و رحمت الهی و بالاترین مرتبه آن امید به
لقاء الهی است.
امام خمینی در بیان جمع میان خوف و رجا معتقد است، انسان باید پیوسته امید به رحمت الهی و خوف از عظمت الهی، در کنار هم داشته باشد و انسان دائماً باید بین این دو متوجه باشد، توجه به ذل و
فقر امکانی و توجه به رحمت و نعمت واجبی تا بتواند بین خوف و رجا جمع کند.
ایشان در بیان ثمرات خوف معتقد است؛ نه تنها خوف کمال معنوی و منشاء بسیاری از فضایل است بلکه سرچشمه تمام اصلاحات و مبدا درمان تمام بیماریهای روحی نیز میباشد.
«انما یؤمن بایاتنا الذین اذا ذکروا بها خروا سجدا و سبحوا بحمد ربهم و هم لا یستکبرون، تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا؛
تنها کسانی که به آیات ما
ایمان میآورند که هر وقت این آیات به آنان یادآوری شود به
سجده میافتند و
تسبیح و
حمد پروردگارشان را بجا میآورند، و
تکبر نمیکنند. پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور میشود (و بپا میخیزند و رو به درگاه خدا میآورند) و پروردگار خود را با بیم و امید میخوانند.»
از این
آیه استفاده میشود کسی که مدعی ایمان به آیات الهی است، باید صفات زیر را دارا باشد؛ به سجده افتادن هنگام شنیدن آیات قرآن، تسبیح و تحمید خداوند، فروتنی و
شبزندهداری، داشتن صفت خوف و رجا و
انفاق در راه خدا. و چنان چه کسی این صفات را دارا نباشد ضعیفالایمان است. مؤمنان حقیقی کسانیاند که از سویی امیدوارانه خدا را میخوانند، و از سویی نیز ترس دارند. نه از
غضب او ایمن میشوند و نه از رحمتش مایوس میگردند. توازن بیم و امید، ضامن تکامل و پیشروی در راه خداست و همواره در وجود مؤمنان حکمفرماست؛ چرا که غلبه خوف بر امید،
انسان را به یاس و سستی میکشاند و غلبه امید و
طمع بر خوف، انسان را به
غرور و
غفلت وا میدارد.
خوف، مرادف فارسی ترس و بیم و به معنای احساس و احتمال ناخوشایند برای انسان در آینده بر اساس نشانههای قطعی یا ظنّی ناشی از بروز خطر، ناامنی از روی دادن نامطلوب یا تصور آنها، و هراس است.
که به طور طبیعی، دردمندی و نگرانی را در پی خواهد داشت.
بنابراین «خوف و بیم» با «جُبن و ترس» تفاوت اساسی دارند؛ زیرا «جُبن» عبارت است از خودداری نفس از
دفاع و
انتقام و امثال آن در جایی که اقدام به آن عقلاً و شرعاً مجاز و نیکو است. و در اصطلاح علم اخلاق، ترس به معنای دل سوختن و متالم بودن از این که یک پدیده ناخوشایندی که محتملالوقوع است به انسان برسد.
عالمان اخلاق در یک تقسیم اولیه خوف را به دو نوع پسندیده و ناپسند تقسیم نموهاند. خوف ناپسند همان بیمناکی از غیر خداوند است و خوف پسندیده بیم از عذاب الهی، سرانجام بد و در واقع بیم از آثار و عواقب ناخوشایند اعمال و رفتار خویش است. موضوع بحث ما در این جا خوف پسندیده است.
رجا ضد یاس، به معنای امید به رحمت خداست و آن عبارت از: انبساط سرور در دل به دلیل انتظار امر محبوبی.
منابع رایج
اخلاق اسلامی، «
ورع»، «
تقوا» و «
صدق» را از درجات «خوف» دانستهاند. بدین ترتیب پایینترین درجه خوف آن است که باعث شود که او از ارتکاب ممنوعات و محظورات اخلاقی خودداری نماید. این درجه از «خوف» را «ورع» مینامند.
هرگاه بر قوت و
قدرت «خوف» افزوده گردد و باعث شود که آدمی علاوه بر خودداری از
محرمات، از ارتکاب شبهات هم خودداری نماید، به آن «تقوا» گفته میشود. صدق در تقوا به آن است که حتی از انجام برخی از امور مجاز و
مباح بپرهیزد، تا مبادا زمینه ارتکاب
حرام را فراهم کنند. و سرانجام آنگاه که انسان در نتیجه شدت خوف از خداوند سر تا پا آماده خدمت میشود و بیش از نیازش مسکنی نمیسازد و مالی نمیاندوزد و توجهی به مالی که میداند آن را روزی ترک خواهد نمود، نمیکند و هیچ نَفَسی از نفسهای زندگیش را در راه غیر خدا صرف نمینماید، در حقیقت در وادی «صدق» قدم نهاده است و صاحب چنین مقامی را «
صدّیق» میگویند. بنابراین مقام «صدق»، تقوا و ورع را نیز در خود دارد و «تقوا» در بردارنده ورع نیز هست و البته «ورع» نیز
عفت را به همراه دارد؛ زیرا عفت چیزی جز خودداری از
شهوات نیست؛ ولی عکس آن صادق نیست.
اولاً، نقش خوف از خداوند در سعادتآفرینی برای انسان بسیار بنیادین است. زیرا طبق مباحث پیش گفته، سعادت آدمی جز در ملاقات پروردگار و منزل گزیدن در جوار قرب او، نیست و این امر در سایه
محبت و اُنس الهی میسّر است و آن خود در گرو معرفت الهی است. معرفت خود رهین فکر است و اُنس در بند محبت و ذکر. فکر و ذکر الهی جز در سایه بریدگی دل از محبت دنیا حاصل نگردد و قطع علاقه دل از محبت دنیا را جز بریدن از شهوات و لذتها راهی نیست و آتش خوف خداوند سلاح کارآمدی در راه پای گذاردن بر لذتها و شهوتها است.
در نتیجه خوف الهی سنگ بنیادین حرکت انسان به سوی مقصد است.
ثانیاًُ،
آیات و
روایات فراوانی به زبانهای مختلف بر اهمیت و منزلت خوف از خداوند تاکید ورزیدهاند. از جمله
قرآن برای پروا پیشگان از خداوند، رحمت و رضوان و هدایت را
وعده داده است: «... وَ فِی نُسْخَتِها هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ؛
برای کسانی که از پروردگارشان بیمناک بودند،
هدایت و رحمتی بود.»
«رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ؛
خدا از آنان خشنود است و (آنان نیز) از او خشنودند. این (
پاداش) کسی است که از پروردگارش بترسد.»
همچنین قرآن، ادعای بیمناکی از خداوند را تنها از عالمان حقیقی میپذیرد. انّما یخشی اللهَ من عباده العلمؤُا «از بندگان خدا تنها دانایاناند که از او میترسند.»
در جای دیگر خوف از خداوند را از لوازم ایمان دانسته است: «انّما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وَجلَت قلوبهم» «مؤمنان، همان کسانیاند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد؛
و سرانجام آنکه قرآن به خداترسان وعده
بهشت داده است: «وَ اَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی • فَاِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَاْوی؛
و اما کسی که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و
نفس خود را از
هوس بازداشت، پس جایگاه او همان بهشت است.» در گفت وگوی خداوند با
حضرت عیسی (علیهالسّلام) آمده است: «ای عیسی، از من بیمناک باش و بندگان مرا نسبت به من بیم دِه، تا شاید گنهکاران از آنچه میکنند، دست بردارند و در نتیجه هلاک نشوند، مگر آنکه میدانند.»
بیمناکی از پروردگار به منزله تازیانهای است برای سلوک بندگان در وادی قُرب الهی. همچنانکه فقدان و ضعف این تازیانه، سالک کوی الهی را بیزاد و توشه بر راه مینهد، شدت و فزونی بیش از حدّ آن نیز فروغ امید را نسبت به امکان وصول به سرمنزل مقصود در دل او خاموش نموده توان حرکت را از او خواهد گرفت. بنابراین
افراط در بیمناکی از خداوند «قنوط و یاس» برخی از ارباب لغت، قنوط را درجه شدید یاس دانستهاند.
از
رحمت الهی است که آفت بزرگ خوف از خداوند است و از رذیلتهای بزرگ اخلاقی به شمار میآید. بر همین اساس قرآن قنوط از رحمت الهی را گمراهی محض میداند. «... وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ اِلاَّ الضَّالُّونَ» «چه کسی ـجز گمراهانـ از رحمت پروردگارش نومید میشود؟»
و در جای دیگر نومیدی از رحمت خداوند را فقط شایسته کافران میانگارد: «اِنَّهُ لا یایْئسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ اِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» «همانا جز گروه کافران، کسی از رحمت خدا نومید نمیشود.»
در بسیاری از موارد، بیم آدمی از فرجام بد زندگی و عاقبت شوم است؛ بیم از آنکه مبادا انسان در حال
کفر و انکار خداوند و یا
شک و
تردید از
دنیا رود؛ یا در حالی دنیا را ترک کند که قلبش خالی از اُنس و
محبت به خداوند باشد و در نتیجه از اعمال خویش شرمگین و به
عذاب الهی گرفتار شود. بدیهی است که هر کس چنین بیم و هراسی در دل داشته باشد، از هم اکنون در پی تغییر منش و رفتار خود خواهد بود. و این همان رمز فضیلت بیم از پروردگار است.
«رجا» عبارت است از احساس راحتی
قلب در نتیجه انتظار تحقق امری که محبوب و خوشایند است؛ البته در صورتی که اکثر اسباب و موجبات آن امر محبوب، محقق باشد. ولی هرگاه وجود یا عدم اسباب آن معلوم نباشد، به چنین انتظاری «تمنّی» و «
آرزو» گفته میشود. اگر اسباب و علل پیدایش امر محبوب فراهم نبود و در عین حال شخص انتظار تحقق آن را دارد، به چنین انتظاری «
غرور» و «
حماقت» میگویند، و هرگز مفهوم «رجا و امید» بر آن صادق نیست. «امید» نیز همانند «بیم» در جایی مطرح میشود که بروز حادثه عادتاً محتمل باشد نه قطعی. بنابراین امید نسبت به
طلوع و
غروب خورشید که تحقق آن قطعی است، صادق نیست.
در
قرآن و
روایات، امید به رحمت خداوند و سرانجام نیکو، از جهات مختلف و به زبانهای گوناگون مورد تاکید و ترغیب واقع شده است که در زیر تنها به محورهای اصلی آن اشاره میشود.
آیات و روایاتی که در مذمت و محکومیت
یاس و قنوط از رحمت خدا ـکه در مقابل «امید» قرار داردـ وارد شده است که برخی از آنها بیان گردید.
آنچه بندگان را صریحاً ترغیب و تشویق به امیدواری به فضل خداوند مینماید؛ از جمله خداوند به
رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) میفرماید:
عملکنندگان (
مؤمنان) به اعمالی که برای کسب
ثواب من انجام میدهند، تکیه نکنند؛ چه، اگر تمام عمرشان را در
عبادت من بکوشند و زحمت بکشند باز کوتاهی کرده باشند و به کُنه عبادتم، که به سبب آن کرامتی را که نزد من است و نعمتهای بهشتم را میجویند، نرسند، بلکه باید به رحمت من
اعتماد کنند و به بخشایش من امیدوار باشند.
در قرآن و روایات آمده است که
فرشتگان و
انبیای الهی دائماً از خداوند برای مؤمنان درخواست گذشت و
مغفرت میکنند و این خود موجب امیدواری به رحمت الهی میگردد. در قرآن آمده است:
«وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْاَرْضِ؛
فرشتگان به سپاس پروردگارشان
تسبیح میگویند و برای کسانی که در
زمین هستند آمرزش میطلبند.»
آیات و روایاتی که بر مغفرت و گذشت بیکران الهی دلالت دارد: «وَ اِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ؛
و به راستی پروردگار تو نسبت به مردم ـبا وجود ستمشانـ بخشایشگر است».
همچنین آنچه در باب
شفاعت پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) نسبت به امتش وارد شده، «و لَسوف یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرضی؛
و پروردگارت به زودی به تو عطایی میکند که راضی شوی.»
و یا بیانگر آن است که
جهنم تنها برای
کافران فراهم گشته
واتقوا النار التی اعدت للکفرین. و یا جاودانگی مؤمنان را در
آتش نفی میکند و همچنین گناهکاران را به تعجیل در درخواست گذشت از خداوند فرا میخواند، همگی در واقع،
تشویق به امیدواری به خداوند و
حسن عاقبت است.
امید به رحمت خداوند و سرانجام نیک از دو ناحیه به شدت
تهدید میشود که در زیر به آنها اشاره میشود.
در تعریف «امید» گفته شد که راحتی قلب در نتیجه انتظار تحقق امری خوشایند، در صورتی امیدواری نامیده میشود که اغلب اسباب و علل آن فراهم باشد و الّا انتظار سرانجامی خوش بدون تحقق اسباب آن، چیزی جز «حماقت» و «غرور» نخواهد بود.
یکی از آفات مهم امیدواری در واقع امیدهای کاذب و بیاساس است. در نظام اخلاقی اسلام، سعادتمندی جز از مسیر
عمل صالح نمیگذرد؛ ولی بسیارند افرادی که بدون تلاش و علم نیک مدّعی امیدواری به سرانجام نیکو هستند.
امام علی (علیهالسّلام) در هشداری به این گروه میفرماید:
امید داری خدایت پاداش فروتنان دهد، در حالی که تو نزد او از گردنفرازان به شمار آیی، و
طمع بستهای که ثواب صدقهدهندگان یابی، در حالی که در
نعمت غلتانی و آن را از بیچاره و بیوهزن دریغ میداری! آدمی
پاداش یابد بدانچه کرده است و در آید بدانچه از پیش فرستاده است.
زیادهروی در امید به بخشایش خداوند موجب احساس
ایمنی از
مکر او میگردد که یکی از رذایل اخلاقی است. ایمن پنداشتن خویش از
عذاب و
مکر الهی با خوف از خداوند منافات دارد و احساس ایمنی از مکر الهی سرآغاز غلتیدن در
عصیان خداوند است. بر همین اساس
انبیا و
اولیا هرگز خویش را ایمن نمیپنداشتند و همواره از عذاب خداوند بیمناک بودند.
قرآن کریم در مذمت احساس ایمنی از مکر خداوند میفرمایند:
«اَ فَاَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَاْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ اِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ؛
آیا از مکر خدا خود را ایمن دانستند؟ (با آن که) جز مردم زیانکار (کسی) خود را از مکر خدا ایمن نمیداند.»
به این امر از دو منظر میتوان توجّه نمود: یکی از جهت و چگونگی و میزان حاکمیت هر یک بر قلب انسان، و دوم از جهت مقام و منزلت و میزان ارزشمندی آن دو در مقایسه با یکدیگر؛ یعنی این که آیا امید ارزشمندتر از بیم است، یا برعکس.
اولاً، بیم و امید به مفهوم پیش گفته، در اصل وجود با هم ملازماند؛ زیرا «بیم» نگرانی قلبی در نتیجه انتظار وقوع امری ناخوشایند و ممکنالحصول در آینده است. بنابراین همانطور که وقوع آن محتمل است، عدم آن نیز احتمال دارد و همچنان که وقوع آن ناخوشایند است، عدم آن نیز خوشایند بوده و انتظار عدم آن خود مایه امید خواهد بود. در نتیجه هر امیدی در دامن خود بیمی را به همراه دارد و بالعکس. اما در پاسخ به این پرسش که میزان
حاکمیت آن دو بر
انسان چه مقدار باید باشد، میتوان گفت: این نسبت باید به میزانی باشد که هیچیک از آن دو از کارآمدی و حرکت و عملآفرینی دیگری نکاهد؛ زیرا بیم و امید، ابزاری برای عمل صالح و تقرّب به سوی خداوندند، و این هنگامی محقق خواهد شد که آن دو در حالت تعادل قرار گیرند.
نسبت به میزان ارزشمندی آن دو در مقایسه با یکدیگر، به نظر میرسد که این قیاس را در دو سطح باید انجام داد: نسبت به تکتک افراد و مصادیق و با صرفنظر از مصادیق و تنها با توجه به حقیقت بیم و امید. نسبت به افراد، تقدّم هر یک از آن دو وابسته به وضعیت فرد است. برخی را «امید» به حرکت در میآورد و برخی را «بیم». بدیهی است که داروی متناسب برای هر یک ارزشمندتر است. امّا با صرف نظر از اشخاص معین و با توجه به حقیقت بیم و امید، از برخی از آیات
و روایات بر میآید که عمل اگر برخاسته از امید به خداوند باشد، بر عمل ناشی از بیم او، برتری دارد. از جمله از
امام علی (علیهالسّلام) نقل شده است:
امید به رحمت الهی قویتر از خوف از اوست؛ زیرا خوف تو از خداوند ناشی از گناهان تو است و امیدت به او ناشی از بخشایش او. پس بیم از تو و امید از او است.
و در دعای جوشن کبیر آمده است: «یا من سبقت رحمتُه غضبَه».
ترس مطرح شده در آیه ترس ممدوح است در مقابل ترس مذموم. ترس پسندیده سه نوع است:
۱. ترس بنده از عظمت و جلال کبریایی خداوند متعال که این نوع خوف را
خشیت یا
رهبت مینامند.
۲. ترس بنده از
گناهان کبیره و
صغیره که آثار سوء دنیوی و اخروی دارد. هر گناهی بازتابی و عقوبتی دارد که گنهکار باید متحمل آن شود و این ترس دارد.
۳. ترس بنده از عظمت و جلالت خدا و نیز تقصیرات خود.
رجا، زمانی محقق میشود که آدمی بسیاری از اسباب رسیدن به محبوب را تحصیل کرده باشد؛ مثل انتظار
گندم از برای کسی که تخم بیعیب را به زمین قابلی که
آب به آن ننشیند بیندازد و آن را در وقت خود آب دهد.
اما توقع چیزی که هیچ یک از اسباب آن را مهیا نکرده باشد، آن را رجا نمیگویند، بلکه
غرور و
حماقت مینامند؛ مانند انتظار گندم از برای کسی که تخم آن را در زمین شورهزاری که بیآب است افکنده باشد.
ولی اگر کسی بعضی اسباب را تحصیل کرده و بعضی را نکرده که حصول محبوب، مشکوکفیه باشد آن را آرزو و تمنا میگویند؛ مثل آن که تخم را در زمین قابلی افکنند، اما در آب دادن آن کوتاهی نمایند.
۱. سجده عاشقانه، تسبیح و ستایش خداوند، نشانه مؤمن است.
۲. سجدههای مؤمنان، مخصوص هنگام نماز نیست.
۳. سجده ارزشمند، آن است که دنبالش
تکبر نباشد.
۴. سحرخیزی، از نشانههای مؤمن است.
۵. مؤمن نه مایوس است نه مغرور.
۶.
تواضع، سحرخیزی و انفاق خصلت دایمی مؤمنان است.
۷.
انفاق تنها به مال نیست.
آثار خوف: آمرزش:
به حال مرگ درآمدن:
پنهانکاری:
عدم تعادل روان:
آثار خوف از خدا: اجتناب از بدیها:
اجتناب از دینفروشی:
اجتناب از
قتل:
اجتناب از محرمات: .
پاداش خوف از خدا: آمرزش:
برخورداری از مواهب دلخواه:
بهشت:
پاداش:
؛
رضایت خدا:
خوف و رجا:
آثار خوف و رجا: از زمره محسنان:
استجابت دعا:
بهرهمندی از رحمت خدا:
تقرب:
عوامل خوف: اعمال نادرست:
برق:
کیفر آخرتی:
توان رزمی:
جباران:
عوامل مصونیت از خوف: استقامت بر
توحید:
اسلام:
اقامه نماز:
انفاق:
ایمان:
بشارت
پرداخت زکات:
تقوا:
در مورد بحث اخلاقی اعتقادی خوف و رجا در این قسمت به مواردی که در طول
تاریخ رخ داده میپردازیم:
اویس قرنی در مجلس وعظ حاضر میشد و از سخنان واعظ میگریست. وی چون نام
آتش را میشنید فریاد میزد و بلند میشد و شروع به دویدن مینمود. مردم در پی او روان میشدند و میگفتند: دیوانه دیوانه.
از
حضرت داود ترک اولایی صادر شد و او تا زنده بود بر خود
نوحه میکرد و پیوسته
گریه و زاری داشت. روزی خطای خود را به یاد آورد و بیاختیار فریاد کرد و از جای خود جست، دست بر سر نهاد و سر به کوه و بیابان گذاشت در حالی که گریه مینمود؛ بهطوری که درندگان به دور او جمع میشدند. داود به آنها گفت: «برگردید من شما را نمیخواهم، من طالب کسانی هستم که بر
گناه خود گریانند». مردم به او گفتند: تا کی میگریی و خود را رنج میدهی؟ میگفت: «بگذارید گریه کنم پیش از آن که روز گریه کردنم سرآید، پیش از آن که استخوانهایم را خورد کنند و شعله در شکمم افکنند و ملائکه غلاظ و شداد را به گرفتن من امر کنند.
یحیی پیامبر چون به
نماز میایستاد، چنان گریه میکرد که
درخت و کلوخ از گریه او به گریه میافتادند و
پدر بزرگوارش به حال او گریه میکرد تا این که بیهوش میشد.
ترس از خدا بر جوانی از انصار غالب شد بهگونهای که این ترس او را در خانه زندانی ساخت.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد جوان رفت و او را در حالی که میگریست در آغوش گرفت و
جوان جان به جان آفرین تسلیم کرد.
ابو درداء میگوید: شبی
علی (علیهالسّلام) را دیدم که از مردم کناره گرفته و در مکان خلوتی مشغول
مناجات با
پروردگار خود است در حالی که او در محراب عبادت ایستاده بود، اشکهایش بر روی صورتش میغلطید، وی مانند مارگزیده به خودش میپیچید و مانند مصیبتدیدهها گریه میکرد و میگفت: آه آه از توشه اندک و سفر طولانی و انیس و همنشین کم! آه از آتشی که جگرها را بریان کند و پوست بدن را برکند! آه از آتشی که خرمن گستراند! ناگاه دیدم صدا خاموش شد. گفتم: حتما حضرت را
خواب برده است، رفتم تا آن حضرت را بیدار کنم؛ چون ایشان را حرکت دادم دیدم همچون چوب خشک شده است. گفتم: بلکه امام (علیهالسّلام) از
دنیا نرفته است و به خانه آن حضرت رفتم و
فاطمه را از این امر آگاه ساختم، فرمود: «این حالتی است که از ترس خدا هر
شب بر او عارض میشود».
هرکه از کردگار ترسنده است
خلق عالم از او هراسنده است
در پس هر گریه آخر خندهای است
مرد آخر بین مبارک بندهای است
ز ابر گریان شاخ سبز و تر شود
نور شمع از گریه روشنتر شود
ای خنک چشمی که آن گریان اوست
وی همایون دل که آن بریان اوست
خصلت والاى رجاء با مشاهدۀ فضل و
کرم خداوند متعال به بندگان و صفت ارزشمند خوف با مشاهدۀ عدل و وعیدهاى الهى به عذاب ابدى بر اثر گناه و نیز نقص و کوتاهى بندگان، در مقام بندگى، در نفس مؤمن حاصل مىشود.
رذیلت مقابلِ رجاء، یأس از رحمت خداوند و رذیلت مقابلِ خوف، ایمنى از مکر او است که هر دو از گناهان کبیرهاند
از این عنوان در
باب جهاد و
امر به معروف و نهی از منکر سخن گفتهاند.
خوف و رجاء در آیات متعدد از ویژگیهاى پیامبران و مؤمنان شمرده شده است.
در روایات نیز بر تحصیل این دو خصلت ارزنده به تحصیل اسباب آن دو تأکید شده است.
خوف از
عدل و
عذاب خداوند و امید داشتن به فضل و کرم او، و عمل به مقتضاى آنها، یعنى ترک گناه و انجام دادن طاعات بر
مؤمن،
واجب است.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خوف و رجاء»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۱/۱۰. •
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص ۵۳۱. •
دفتر تبلیغات اسلامی، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله خوف و رجاء. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی