خلقت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خلقت به معنای آفرینش موجودات توسط
خداوند متعال میباشد. آنچه در این مقاله بدان توجه خواهیم کرد، چگونگی شکلگیری
طبیعت در ابتدای خلقت است و اینکه
خداوند طبیعت را از چه خلق کرده است می باشد.
حضرت علی (علیه السلام) در
نهج البلاغه به تفضیل به این موضوع پرداخته، که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
ما لابن آدم و الفخر، اوله نطفة، و آخره جیفة و لا یرزق نفسه، و لا یدفع حتفه.
انسان را با فخر چه کار! او که آغازش
نطفه است و فرجامش مردار گندیده، نه میتواند روزی خود دهد و نه میتواند
مرگ را دفع کند. (پس چرا فخر میکند؟! )
خلق الخلق علی غیر تمثیل، و لا مشورة مشیر، و لا معونة معین، فتم خلقه بامره، و اذعن لطاعته، فاجاب.
خداوند موجودات را بدون در دست داشتن هیچ نمونهای و بدون
مشورت با هیچ مشاوری و بدون کمک گرفتن از هیچ یاوری آفرید و خلقت به فرمان او تمام و کامل شد و همگی به طاعتش اقرار کردند.
ما الذی نری من خلقک، و نعجب له من قدرتک، و نصفه من عظیم سلطانک و ما تغیب عنا منه، و قصرت ابصارنا عنه، و انتهت عقولنا دونه، و حالت ستور الغیوب بیننا و بینه اعظم.
چه بزرگ است انچه ما از
آفرینش تو میبینیم و از قدرت تو در پدید آوردن آن به شگفت میآییم و آن به عنوان نشانه بزرگی و
قدرت تو وصف میکنیم، و چه بزرگتر از اینهاست آنچه از ما پنهان است و دیدگان ما از دیدن آنها قاصر است و خردهای ما را به آنها دسترسی نیست و پردههای غیب میان ما و آنها حایل شده است.
سبحانک ما اعظم ما نری من خلقک! و ما اصغر کل عظیمة فی جنب قدرتک! و ما اهول ما نری من ملکوتک! و ما احقر ذلک فیما غاب عنا من سلطانک! و ما اسبغ نعمک فی الدنیا، و ما اصغرها فی نعم الاخرة!.
ای خدای پاک! چه عظیم و پر شکوه است آن چه از آفرینش تو میبینیم! و چه
خرد است هر بزرگی در برابر قدرت تو! و چه هول انگیز است آن چه ما از ملکوت تو میبینیم! و چه حقیر است آن چه ما میبینیم در برابر قدرت و
سلطنت ناپیدای تو از دیدگان ما! چه بسیار است نعمتهای تو در این دنیا! و چه اندک است این نعمتها در برابر نعمتهای
آخرت!.
لقد علق بنیاط هذا الانسان بضعة هی اعجب ما فیه، و ذلک القلب. و له مواد من الحکمة و اضداد من خلافها، فان سنح له الرجا اذله الطمع، و ان هاج به الطمع اهلکه الحرص، و ان ملکه الیاس قتله الاسف، و ان
عرض له
الغضب اشتد به الغیظ و ان اسعده الرضا نسی التحفظ، و ان ناله الخوف شغله الحذر، و ان اتسع له الامن استلبثه الغرة، و ان افاد مالا اطغاه الغنی، و ان اصابته مصیبة فصحه الجزع، و ان عضته الفاقة شغله البلا، و ان جهده الجوع قعد به الضغف، و آن افراط به الشبع کظته البطنة. فک تقصیر به مضر، و کل افراط به مفسد.
بی گمان به بند دل این انسان قطعه گوشتی آویخته شده که از شگفت انگیزترین اعضای بدن است و شگفتی اش این است که در آن مایههایی از
حکمت و اضدادی که مخالف حکمتاند وجود دارد.
پس اگر برای او امیدی رخ دهد طمع او را خوار گرداند و اگر طمع وی را از جا برانگیزد دچار حرصی شود که نابودش سازد، و اگر نومیدی او را فراگیرد اندوه او را بکشد و اگر
خشم بر آن
عارض شود غلیظ و تنگ خلقی بر او سخت بتازد، و اگر به
سعادت رضا و خشنودی نایل آید جانب احتیاط کاری او را به خود مشغول گرداند، و اگر امن و آسایش بر او سایه افکند غفلت او را از بن براندازد و اگر مالی به او رسد سرکشی
ثروت به دامش کشد و اگر دچار مصیبتی شود گرفتاری او را مشغول کند و اگر گرسنگی به او فشار آورد ناتوانی از پایش در آورد، و اگر پرخوری کند نفسش در گلو بگیرد و خلاصه هر کاهش و نقصانی به او زیان آور و هر افزایش تباهکننده است.
انشا الارض فامسکها من غیر اشتغال. و ارساها علی غیر قرار، و اقامها بغیر قوائم. ورفعها بغیر دعائم. و حصنها من الاود و الاعوجاج. و منعها من التهافت و الانفراج.
زمین را ایجاد کرده آن را نگه داشت بی آن که وی را مشغول سازد و آن را بر جایی بدون قرار استوار کرد و بی هیچ پایهای بر پایش داشت و بی هیچ ستونی برافراشتش و آن را از کجی نگاه داشت و از افتادن و شکافتن آن جلوگیری کرد.
فمن شواهد خلقه خلق السموات موطدات بلا عمد، قائمات بلا سند. دعا هن فاجبن طائعات مذعنات، غیر متلکئات و لا مبطئات. و لولا اقرار هن له بالربوبیة و اذعانهم له بالطوا عیة، لما جعلهن موضعا لعرشه، و لا مسکنا لملائکته، و لا مصعدا للکلم الطیب و العمل الصالح من خلقه. جعل نجومها اعلاما یستدل بها الحیران فی مختلف فجاج الاقطار. لم یمنع ضوع نورها ادلهمام سجف اللیل المظلم. و لا استطاعت جلابیب سواد الحنادس ان ترد ما شاع فی السموات من تلالو نور القمر.
از نشانههای آفرینش خدا، پدید آوردن آسمانهای استوار بدون ستون و ایستای بدون تکیه گاه است.
خداوند اراده ایجاد آنها را فرمود و آنها با میل و رغبت و بی هیچ درنگ و کندی اجابتش کردند و اگر اقرار آنها بر خداوندی او و
اعتراف آنها به
طاعت و بندگیاش نبود آنها را جایگاه عرش خویش و مکان
فرشتگان و محل فرا بردن گفتار و کردار شایسته بندگانش قرار نمیداد. ستارگان آسمان را نشانههایی ساخت تا افراد سرگردان در آمد و شد راههای زمین به وسیله آنها راه خویش را بیابند، پردههای
شب تا پرتو نور آنها را نپوشانده و رداهای سیاه شبهای تاریک توانایی محو درخشش نور پراکنده ماه در
آسمان را ندارد.
کان من اقتار جبروته، و بدیع لطائف صنعته، ان جعل من ما البحر الزاخر المتراکم المتقاصف، یبسا جامدا، ثم فطر منه اطباقا، ففتقها سبع سموات.
از نشانههای توانایی و سلطنت خداوند و شگفتی آفرینشهای او این است که از
آب دریای ژرف بر هم ریخته پر موج خش و جامدی را آفرید، آنگاه از آن طبقاتی خلق کرد و آن طبقات را به آسمان شکافت.
عدل حرکاتها بالراسیان من جلامیدها، و ذوات الشناخیب الشم من صیاخیدها.
حرکت
زمین را به وسیله صخرههای عظیم و قله کوههای بلند و محکم تعدیل کرد.
نظم بلا تعلیق رهوات فرجها، و لا حم صدوع انفراجها و وشج بینها و بنی ازواجها و ذلل للهابطین بامره، و الصاعدین باعمال خلقه، خزونة معراجها، و ناداها بعد اذ هی دخان، فالتحمت عری اشراجها، و فتق بعد الارتتاق صوامت ابوابها، و اقام رصدا من الشهب الثواقب علی نقابها، و امسکها من ان تمور فی خرق الهواء بایده، امرها آن تقف مستسلمة " لامره، و جعل شمسها آیة مبصرة " لنهارها، و قمرها آیة ممحوة " من لیلها، و اجراهما فی مناقل مجراهما، و قدر سیر هما فی مدارج درجهما، لیمیز بین اللیل و النهار بهما، و لیعلم عد السنین و الحساب بمقادیرهما، ثم علق فی حوها فلکها، و ناط بها زینتها، من خفیات دراریها و مصابیح کواکبها، و رمی مسترفی السمع بثواقب شهبها، و اجراها علی اذلال تسخیرها من ثبات ثابتها، و مسیر سائرها، و هبوطها و صعودها، و نحوسها و سعودها.
راههای گشاده آسمانها را بی آنکه به جایی پیوسته باشد منظم ساخت و شکافهای وسیعش را به هم پیوست و میان هر آسمانی با آسمانهای دیگر ارتباط برقرار کرد و برای فرود آیندگان به فرمان او و بالا روندگانی که اعمال و کردار بندگان را میبرند دشواری آن را آسان نمود و به آسمانها که از
دود بودند ندا داد که به هم به پیوندند و گرد آیند و پس از جمع شدن و گرد آمدن درهای بسته آنها را گشود و از ستارههای درخشان بر راههای آسمان نگهبان گماشت و با
قدرت خویش از به جنبش در آمدن آنها در فضای شکافته جلوگیری کرد و فرمود تا در جای خویش بایستند و به امر او تسلیم باشند.
خورشید آسمان را نشانهای روشنگر برای روز و ماه آن را که نورش محو میشود آیتی برای شب قرار داد و آنها را در مسیرشان روانه ساخت و حرکت آنها را در منازل و راههایی که باید طی کنند تعیین نمود، تا با سیر آنها شب و روز مشخص و شمار سالها و حساب کارها دانسته شود. پس فلک را در فضا معلق نگه داشت و زینت هایش را به آن آویخت که عبارتند از ستارگانی پنهانی همانند در سفید و ستارگانی همانند چراغ روشن، و با شهابهای تابان شیطانهایی را که گوش میکشند براند و جای
ستارگان سیار و فرورو صعود و سعد و نحس هر یک را تحت تسخیر خویش قرار داد.
لم یخلق الاشیا من اصول ازلیة، ولا اوائل ابدیة، بل خلق ما خلق فاقام حده، و صور ما صور فاحسن صورته.
اشیا را از مادهای ازلی یا نمونههایی ابدی نیافرید، بلکه آفرید آن چه آفرید و حدودش را تعیین کرد و صورتی داد به آن چه داد و آن صورت را به نیکوترین شکل نگاشت.
و تد بالصخور میدان ارضه.
جنبش و لرزش
زمین را به وسیله سنگهای بزرگ و کوهها میخکوب و استورا گردانید.
خلق سبحانه لاسکان سمواته، و عمارة الصفیح الاعلی من ملکوته، خلقا بدیعا من ملائکته.
آسمان را با پرجا بودن ستارههای آن و با گردش ستارههای سیار آن و با فرا رفتن و فرود آمدن آنها و با بودن ستارههای نحس و سعد (بدی آور و نیکی آور) در آن و با تسخیر آن به آسانی به جریان انداخت.
ایها المخلوق السوی، و المنشا المرعی فی ظلمات الارحام، و مضاعفات الاستار. بدئت من سلالة من طین، و وضعت فی قرار مکین، الی قدر معلوم و اجل مقسوم. تموز فی بطن امک جنینا لا تحیر دعا و لا تسمع ندا. ثم اخرجت من مقرک الی دار لم تشهدها، و لم تعرف سبل منافعها. فمن هداک لاجترا الغذا من ثدی امک! و عرفک عند الحاجة مواضع طلبک و ارادتک!.
ای انسانی که از نظر خلقت بی کم و کاست و متناسبی و در زهدانهای تاریک و پردههای تو در، پدید آمده و محافظت میشدی! آفرینش از عصاره گل آغاز شد... و سپس از جایگاه به محیطی که آن را ندیده بودی و راه به دست آوردن منافعش را نمیدانستی بیرون آورد شدی. چه کسی تو را به مکیدن
شیر از پستان مادرت هدایت کرد؟ و چه کسی جایگاههای طلب و خواستن را به تو آموخت؟!
خلق الخلائق علی غیر مثال خلا من غیره، و لم یستعن علی خلقها باحد من خلقه.
موجودات را بدون نمونهای که از غیر او صادر شده باشد
خلق کرده و در آفریدن آنها از هیچ یک از مخلوقاتش کمک نگرفت.
ام هذا الذی انشاه فی ظلمات الارحام، و شغف الاستار؛ نطفة دهاقا، و علقة محاقا، و جنینا و راضعا، و ولیدا و یافعا، ثم منحه قلبا حافظا، و لسانا لافظا، و بصرا لا حظا، لیفهم معتبرا، و یقصر مزدجرا؛ حتی اذا قام اعتداله، و استوی مثالفه، نفر مستکبرا.
آیا این
انسان همان کسی نیست که
خداوند او را در تاریکیهای زهدان و پردههای غلاف مانند آفرید، از نطفهای که ریخته شد.... . آن گاه به او دلی حفظ کننده و زبانی گویا و چشمی بینا بخشید تا بفهمد و
عبرت گیرد و از زشتکاریها باز ایستد اما چون قد راست کرد و به نهایت
رشد خود رسید کرد فرازانه روی برگرداند.
فطر الاخلائق بقدرته، و نشر الریاح برحمته.
آفریدگان را با قدرت خود بیافرید و بادها را با
رحمت خود به حرکت در آورد.
لو اراد الله ان یخلق آدم من نور یخطف الابصار ضیاؤه، و یبهر العقول رواوه، و طیب یاخذ الانفاس عرفه لفعل. و لو فعل لظلت له الاعناق خاضعة، و لخفت البلوی فیه علی الملائکه. و لکن الله سبحانه یبتلی خلقه ببعض ما یجهلون اصله، تمییزا بالاختبار لهم، و نفیا، للاستکبار عنهم، و ابعادا للخیلا منهم.
اگر خداوند میخواست که
آدم (علیهالسّلام) را از نوری بیافریند که روشنایی آن دیدهها را برباید و زیبایی آن عقول آدمیان را خیره سازد و او را چنان معطر نماید که نفسها را بوی خوش و
عطر آن حضرت را چنین میآفرید گردنها در مقابل او خم میشدند و آزمایش
فرشتگان به وسیله خلقت آن حصرت سبک میگشت، ولی خداوند سبحان مخلوقات خود را با بعضی از امور که اصل آن را نمیدانند برای تمایز خوب از بد امتحان مینماید، هم چنین به وسیله دستورات آزمایشی
تکبر را از آنان نفی و
غرور و خودخواهی را از آنان دور میسازد.
انهد جبالها عن سهولها، و اساخ قواعدها فی متون اقطارها و مواضع انصابها، فاشهق قلالها، و اطال انشازها، و جعلها للارض عمادا، و ارزها فیها اوتادا، فسکنت علی حرکتها من ان تمید باهلها، او تسیخ بحملها او تزول عن مواضعها.
کوههای زمین را از دشتها و پستیهایش برآمده ساخت و ریشه آنها را در دل زمینهای اطرافشان و جاهایی که برقرار هستند فرو برد... و آنها را تکیه گاه زمین و میخ ها نگهدارنده آن قرار داد. پس، آن گاه زمین در عین متحرک بودن آرام گرفت تا ساکنان خود را در سقوط و
اضطراب قرار ندهد، یا آنچه را حمل کرده است فرو نیاندازد، یا آن گاه
زمین در عین متحرک بودن آرام گرفت تا ساکنان خود را در سقوط و اضطراب قرار ندهد، یا آنچه را حمل کرده است فرو نیاندازد، یا آن را از جای خویش جابه جا نکند.
جمع سبحانه من حزن الارض و سهلها، و عذبها و سبخها تریة سنها بالما حتی خلصت. و لا طها بالبله حتی لزبت فجبل منها صورة ذات احنا و وصول و اعضا و فصول: اجمدها حتی استمسکت و اصلدها حتی صلصلت لوقت معدود، و امد معلوم: ثم نفخ فیها من روحه فمثلت انسانا ذا اذهان یجیلها، و فکر یتصرف بها..
خدای بزرگ از زمینهای
سنگلاخ و هموار و زمینهای مستعد کشت و
زرع و شورهزاران اندکی
خاک فراهم آورد و بر آن آب ریخت تا خالص و پاکیزه شد و آن را با آب آمیخت.
الذی ابتدع الخلق علی غیر مثال امتثله... و ارانا من ملکوت قدرته، و عجائب ما نطقت به آثار حکمته، و اعتراف الحاجة من الخلق الی آن یقیمها بمساک قوته، مادلنا باضطرار قیام الحجة له علی معرفته.
خداوندی که مخلوقات را پدیدار ساخت بی آن که مقل و مانندی از هر یک از آنها قبلا وجود داشته و او آن را مثالی قرار داده باشد، خدایی که عظمت و شکوه
قدرت خود و شگفتیهایی که نشانههای حکمت او، گویای آن است به ما نشان داد. و نیز اعتراف همة مخلوقات در مورد
احتیاج خود به این که
خداوند با قدرت خویش آنها را نگاه دارد، همة اینها چیزهایی است که ما را از پذیرفتن دلیلهایی استوار پا بر جا بر شناخت خداوند ناگزیر میسازد.
لیس فنا الدنیا بعد ابتداعها باعجب من انشائها و اختراعها... و ان الله، سبحانه، یعود بعد فنا الدنیا وحده لا شی ء معه.
نابودی
دنیا، پس از آفریدن آن زیاد شگفتی آورتر از آفریدن و ایجاد آن نیست. و خداوند سبحان، پس از نابودی جهان تنها باقی میماند و چیزی با او نیست.
اعجبوا لهذا الانسان ینظر بشحم، و یتکلم بلحم، و یسمع بعظم، و یتنفس من خرم!!.
از این انسان تعجب کنید و پند بگیرید! با پیه نگاه میکند، با گوشت حرف میزند، با
استخوان میشنود و از شکافی (بینی) نفس میکشد!
جعل لکم اسماعا لتعی ما عناها، و ابصارا لتجلو عن عشاها.
خداوند به شما دو گوش داد تا آن چه را به آنها مربوط میشود دریافت کنند و دو
چشم داد تا از نابینایی به در آیند.
عجبت لمن شک فی الله، و هو یری خلق الله.
تعجب میکنم از کسی که در وجود خدا
شک میکند، در حالی که خلقتهای خدا را میبیند.
سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «خلقت جهان».