خصوصیات تکلیف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تکلیف از ريشه «ك ـ ل ـ ف» و در
لغت به معناى درخواست يا امر كردن كسى به انجام دادن كارى دشوار است.و در
قرآن کریم ویژگیهای متعددی برای تکلیف ذکر شده است.
انجام دادن
تکلیف ، همان گونه که از معنای لغوی آن برمی آید، نوعی دشواری دربردارد؛ ولی
خداوند بیش از توان افراد، تکلیفی از آنان نمیخواهد: «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها»،
بر این اساس هرگاه تکلیفی بیش از توان مکلف بوده یا مشقت زیادی را بر او وارد آورد، آن تکلیف ساقط میشود؛ مانند سقوط تکلیف
جهاد از ناتوانان و بیماران
یا افرادی که امکان حضور در
جنگ ندارند.
گاه نیز تکلیف دشوار به تکلیفی آسان تر تبدیل میشود؛ مانند
تشریع تیمم به جای
وضو و
غسل برای کسانی که آب برای آنان
ضرر دارد یا تهیه آن مقدورشان نیست
نیز مانند تبدیل روزه ماه رمضان به روزه قضا.
افزون بر این، در
شریعت اسلام، تکالیفی آسان تر از شرایع پیشین مقرر شدهاند.
آیه ۲۸۶
بقره یکی از درخواست های
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
مسلمانان را از خداوند همین امر ذکر میکند:
«رَبَّنا ولا تَحمِل عَلَینا اِصرًا کَما حَمَلتَهُ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِنا».
در آیه ۱۵۷
اعراف آمده که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برخی تکالیف دشوار امت های گذشته را از عهده مسلمانان برداشت:
«و یَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم والاَغلـلَ الَّتی کانَت عَلَیهِم».
یکی از این تکالیف، تحریم برخی خوردنیها در پی ارتکاب برخی از گناهان بود:
(«فَبِظُـلم مِنَ الَّذینَ هادوا حَرَّمنا عَلَیهِم طَیِّبـت اُحِلَّت لَهُم»
نیز مشروط بودن پذیرش توبه آنان به کشتن یکدیگر در برخی موارد.
در
احادیث متعدد از تفاوت تکالیف مسلمانان با پیروان شرایع دیگر یاد شده است؛ مثلا حدیث معروف «رفع»، کارهای بسیاری را بر مسلمانان مباح میداند؛ مانند آنچه از روی خطا، فراموشی، جهل یا در حال اکراه یا اضطرار صورت گیرد.
بر پایه «قاعده اشتراک» در فقه اسلامی، بیشتر تکالیف الهی میان اصناف گوناگون مکلفان مشترک است.
مهم ترین مصادیق اشتراک تکالیف عبارتاند از:
اکثریت قریب به اتفاق تکالیف الهی میان مردان و
زنان مشترک است.
این امر از آیاتی از
قرآن که مردان و زنان را بهطور مشترک مخاطب برخی تکالیف دانسته استفاده میشود؛ مانند آیه ۳۵
احزاب :
«اِنَّ المُسلِمینَ والمُسلِمـتِ والمُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ والقـنِتینَ والقـنِتـتِ والصّـدِقینَ والصّـدِقـتِ والصّـبِرینَ والصّـبِرتِ والخـشِعینَ والخـشِعـتِ والمُتَصَدِّقینَ والمُتَصَدِّقـتِ والصـّـئِمینَ والصـّـئِمـتِ والحـفِظینَ فُروجَهُم والحـفِظـتِ والذّکِرینَ اللّهَ کَثیرًا والذّکِرتِ اَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً و اَجرًا عَظیمـا»؛ همچنین بسیاری از عناوین قرآنی که مخاطب آن مردان هستند همچون «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا»
شامل زنان نیز میشوند
و کاربرد الفاظ مذکر در این قبیل موارد از باب تغلیب است.
هرچند بیشتر تکالیف مذکور در قرآن و احادیث خطاب به حاضران صادر شدهاند؛ ولی دیگران نیز در این تکالیف شریکاند.
در این باره به آیات متعددی از قرآن استدلال شده است؛ مانند آیه ۱۹
انعام که در آن
انذار پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حاضران و نیز همه کسانی را که تکالیف الهی به آنان میرسد دربرمی گیرد:
«و اوحِیَ اِلَیَّ هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَکُم بِهِ ومَن بَلَغَ»؛ نیز آیه ۱
فرقان که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را انذار دهنده همه جهانیان میشناساند: «لِیَکونَ لِلعــلَمینَ نَذیرا».
در احادیث گوناگون نیز بر اشتراک جهانیان در تکالیف تأکید شده است؛ مانند اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خود را فرستاده خداوند برای همه جهانیان دانست
و
حلال و
حرام شریعت خود را حلال و حرام ابدی شمرد.
در احادیث دیگری نیز این معنا آمده است.
معصومان (علیهمالسلام) هرچند به درجه برین کمال رسیدهاند؛ ولی در مکلف بودن به تکالیف شرعی با دیگران شریکاند.
این مطلب از آیات متعددی استفاده میشود؛ مانند آیاتی که پیامبران را مخاطب برخی تکالیف قرار داده
یا از
حبط اعمال آنان در صورت
شرک ورزیدن خبر داده
یا از بازخواست رسولان الهی در قیامت نسبت به انجام وظیفه خود یاد کردهاند.
در مقابل، برخی گفتهاند: هدف از تکلیف، رسیدن به کمال است و پیامبران چون به کمال رسیدهاند از انجام تکلیف بی نیازند.
این نظریه مردود است، زیرا اولا با آیات قرآن در تضاد است.
ثانیاً مکلف نبودن پیامبران به تکالیف مربوط به معاملات و قوانین دنیوی، موجب فساد و اختلال
نظم جامعه، و مکلف نبودن آنان به تکالیف عبادی سبب تخلف ملکات فاضله آنان از آثارش میگردد.
همچنین اگر دلیلی خاص بر اختصاص تکلیفی به
معصوم نباشد، دیگر مکلفان نیز در تکالیفی که مخاطب آن معصومان هستند شریکاند.
مستند این مدعا آیه ۲۱ احزاب
است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را الگوی همه مسلمانان معرفی کرده است: «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ»، زیرا الگو بودن آن حضرت هنگامی صادق است که انجام دادن تکالیف پیامبر برای دیگران نیز مشروع باشد.
با وجود اشتراک همه
انسانها در اصل تکلیف، در پارهای موارد نوع و چگونگی تکلیف مکلفان در شرایع گوناگون متفاوت است: «و لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُم اُمَّةً وحِدَةً ولـکِن لِیَبلُوَکُم فی ما أتاکُم».
به نظر برخی مفسران، مراد از «اُمَّةً وحِدَةً» به نظر بسیاری دین واحد است
و از آنجا که «ما أتاکُم»، نیز به تکالیف الهی تفسیر شده است،
از آیه تفاوت برخی تکالیف امتها استفاده میشود.
یکی از مصادیق این تفاوت تکالیف در شرایع الهی، تفاوت قبله نماز است: «و لـَئِن اَتَیتَ الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ بِکُلِّ ءایَة ما تَبِعوا قِبلَتَکَ وما اَنتَ بِتابِع قِبلَتَهُم و ما بَعضُهُم بِتابِع قِبلَةَ بَعض».
تکالیف بشر و برخی موجودات دیگر همیشگی نیست، بلکه محدود به عالم دنیاست،
ازین رو دنیا را «دارتکلیف» خواندهاند.
محمد
آیات متعددی بر محدود بودن تکلیف به دنیا اشاره دارد؛ مانند:
أ. آیه ۳۱
مریم که در آن
حضرت عیسی (علیهالسلام) مکلف شدن خود به
نماز و
زکات را تا زمان حیات خود دانسته است: «و اَوصـنی بِالصَّلوةِ والزَّکوةِ ما دُمتُ حَیـًّا».
ب. آیاتی که بر اساس آنها زمان برخی تکالیف الهی تا پیش از فرارسیدن
مرگ است.
ج. آیاتی که ایمان آوردن کافران را در
قیامت بی ثمر میداند.
د.آیاتی که درخواست کافران برای بازگشت به دنیا برای انجام دادن برخی تکالیف را بازگو میکند: «حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعون _ لَعَلّی اَعمَلُ صـالِحـًا فیما تَرَکتُ».
هـ. آیه ۹۹
حجر که خداوند در آن
پیامبر اکرم را به
عبادت تا هنگام مرگ فرمان داده است:
«واعبُد رَبَّکَ حَتّی یَأتِیَکَ الیَقین».
به نظر برخی محققان، اگر تکلیف انسان دائمی و فراتر از حد دنیا باشد انسان به
ثواب که غرض مهم تکلیف است، نخواهد رسید
و اگر این ثواب، در دنیا همراه با تکلیف داده شود لازم میآید که ثواب همراه با مشقت و زحمت باشد و چنین پاداشی ثواب خالص نخواهد بود.
(۱) قرآن کریم.
(۲) ابن کثیر (م ۷۷۴ ق)، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق.
(۳) الشوکانی (م ۱۲۵۰ ق)، فتح القدیر، بیروت، دارالمعرفه.
(۴) سید محمد حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، به کوشش مهریزی و درایتی، قم، هادی، ۱۴۱۹ ق.
(۵) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، التبیان، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۶) الفیض الکاشانی (م ۱۰۹۱ ق)، تفسیر الصافی، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق.
(۷) الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۸) القرطبی (م ۶۷۱ ق)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق.
(۹) جلال الدین المحلی (م ۸۶۴ ق)، تفسیر الجلالین، جلال الدین السیوطی (م ۹۱۱ ق)، بیروت، دارالمعرفه.
(۱۰) الصدوق (م ۳۸۱ ق)، الخصال، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ ق.
(۱۱) الحرالعاملی (م ۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.
(۱۲) النوری (م ۱۳۲۰ ق)، مستدرک الوسائل، بیروت، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق.
(۱۳) سید محمد کاظم المصطفوی، مائة قاعدة فقهیه، قم، مؤسسة النشرالاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
(۱۴) محمد علی الانصاری، الموسوعة الفقهیة المیسره، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ ق.
(۱۵) الراوندی (م ۵۷۳ ق)، فقه القرآن، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق.
(۱۶) ابن هشام (م ۷۶۱ ق)، مغنی اللبیب، به کوشش محی الدین عبدالحمید، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ ق.
(۱۷) نجفی، جواهر الکلام.
(۱۸) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۱۹) میرزا ابوالقاسم القمی (م ۱۲۲۱ ق)، غنائم الایام، به کوشش تبریزیان، الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
(۲۰) سید عبدالفتاح الحسینی المراغی (م ۱۲۵۰ ق)، العناوین، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ ق.
(۲۱) احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ق)، مسند احمد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ق.
(۲۲) الهیثمی (م ۸۰۷ ق)، مجمع الزوائد، به کوشش العراقی و ابن حجر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۲ ق.
(۲۳) النعمان المغربی (م ۳۶۳ ق)، دعائم الاسلام، به کوشش فیضی، قاهرة، دارالمعارف، ۱۳۸۳ ق.
(۲۴) الکلینی (م ۳۲۹ ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۲۵) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، الاقتصاد الهادی، به کوشش حسن سعید، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، ۱۴۰۰ ق.
(۲۶) البخاری (م ۲۵۶ ق)، صحیح البخاری، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، دارابن کثیر، الیمامه، ۱۴۰۷ ق.
(۲۷) الطوسی (م ۴۶۰ ق)، تهذیب الاحکام، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ ش.
(۲۸) العروسی الحویزی (م ۱۱۱۲ ق)، تفسیر نورالثقلین، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۲۹) الطبری (م ۳۱۰ ق)، جامع البیان، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
(۳۰)المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بحارالانوار، بیروت، دار احياء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۳۱) محمد صالح مازندرانی (م ۱۰۸۱ ق) شرح اصول کافی.
(۳۲) المفید (م ۴۱۳ ق)، اوائل المقالات، به کوشش الانصاری، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ ق.
(۳۳) ابن ابی الحدید (م ۶۵۶ ق)، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ ق.
(۳۴) مارتین کلارموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ترجمه: احمد آرام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ ش.
(۳۵) جمعی از پژوهشگران گروه فلسفه و کلام اسلامی، اندیشه های کلامی شیخ طوسی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۷۸ ش.
(۳۶) السید المرتضی (م ۴۳۶ ق)، رسائل المرتضی، به کوشش حسینی و رجائی، قم، دارالقرآن، ۱۴۰۵ ق؛
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تکلیف».