• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خُسْر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





خُسْر (به ضم خاء و سکون سین) از واژگان قرآن کریم به معنای كم شدن و كم كردن است. از مشتقات آن در قرآن مجید خُسْران (به ضم خاء و سکون سین) به معنای نقصان رأس المال و از بين رفتن آن و خَسَار (به فتح خاء و سین) به معنای هلاکت است. خسار مجموعاً سه بار در قرآن آمده است.



خُسْر به معنای كم شدن و كم كردن است و همچنين خسران نیز به همین معنا آمده است. در مجمع ذيل آیه ۲۷ بقره خسران را نقصان رأس المال و از بين رفتن آن گفته است (زيان) و خسر بر وزن فلس، فرس، قفل و عنق آمده است.


در قرآن مجيد فقط بر وزن قفل به كار رفته است مثل‌ (وَ الْعَصْرِ) (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي‌ خُسْرٍ) (به عصر سوگند، كه انسان‌ها همه در زيانند)
(وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً) (و عاقبت كارشان خسران بود.)
امّا خَسار در مجمع ذيل آيه ۲۷ بقره آن را هلاكت، در صحاح، ضلالت و هلاكت، در قاموس، ضلالت و زیان نقل شده است.
على هذا معنى‌ (وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ‌إِلَّا خَساراً) آن است كه «قرآن ظالمان را جز هلاكت و ضلالت نمی‌افزايد.»
ناگفته نماند: فعل خسر از باب علم يعلم در قرآن مجيد هم لازم آمده و هم متعدى. مثل‌ (قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ ...) «آنان كه لقاء اللّه را تكذيب كردند حقّا كه به زيان افتادند»
و مثل‌ (الَّذِينَ‌ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ‌) «آنان كه خود را به زيان انداختند ايمان نمی آورند.»
بايد دانست كه: خُسر، خُسران و خَسار يک معنى بيش‌تر ندارد و آن نقصان و كم شدن است؛ چنان كه صريح آيه‌ (وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ‌) (و در سنجش كاستى نكنيد.)
و آيه‌ (وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ‌ يُخْسِرُونَ‌) (ولى هنگامى كه براى ديگران پیمانه يا وزن مى‌كنند، كم مى‌گذارند.) است و اين كه ضلالت و هلاكت را از معانى آن شمرده‌اند بدان جهت است كه ضلالت و هلاكت يک نوع نقصان و زيان است.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‌ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‌ وَجْهِهِ‌ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ‌ الْمُبِينُ‌ (و بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‌پرستند، اگر دنيا به آن‌ها رو كند و خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مى‌كنند؛ اما اگر مصيبتى براى امتحان به آن‌ها برسد، دگرگون مى‌شوند و به كفر رو مى‌آورند)؛ به اين ترتيب هم دنیا را از دست داده‌اند، و هم آخرت را؛ و اين همان خسران و زيانِ آشكار است.)
در قرآن مجيد فقط اين آيه است كه‌ (خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ) آمده است و اين بدان جهت است كه شخص متلوّن در دنيا نفاقش در اثر پيش آمدها روشن شده و مشتش باز می‌شود و حيثيّت و اعتبارش از بين می‌رود و خوار و بی‌قدر می‌گردد و نيز در آخرت خاسر و ذليل خواهد بود. راجع به اين آيه، مطلبى در «حرف» گذشت.
(فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَ‌ الْخاسِرِينَ‌ الَّذِينَ‌ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ‌ الْمُبِينُ‌) (پس شما هر چه را جز او مى‌خواهيد بپرستيد كه زيان‌كاريد). بگو: زیان‌کاران واقعى كسانى هستند كه سرمايه وجود خويش و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده‌اند. آگاه باشيد زيان آشكار همين است.) نظير اين آيه، آيه ۴۵ شوری است كه فرموده‌ (وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ. وَ قالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَ‌ الْخاسِرِينَ‌ الَّذِينَ‌ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذابٍ مُقِيمٍ‌) (و آن‌ها را مى‌بينى كه بر آتش عرضه مى‌شوند در حالى كه از شدّت ذلّت سرافكنده‌اند و زير چشمى به آن نگاه مى‌كنند؛ وكسانى كه ايمان آورده‌اند مى‌گويند: زيان‌كاران واقعى آنانند كه سرمايه وجود خود و خانواده خويش را در روز قيامت از دست داده‌اند؛ آگاه باشيد كه ستمکاران آن روز در عذاب دائم هستند!)
منظور از اين سخن كه زيان‌كاران و هلاكت يافتگان، خود و اهل خويش را در روز قيامت به زيان انداخته‌اند. يعنى چه؟
زيان‌كار فقط خودش را به هلاكت می‌اندازد اين چه ربطى به اهل دارد؟ آن وقت چرا فقط در قيامت به زيان می‌اندازد حال آن كه عمل و رفتار و تلقين او در دنيا نيز درباره اهلش اثر دارد؟
گفته‌اند: چون زيان‌كاران ضلالت خود را بر اهل بيت و خواصّ خويش تحميل می‌كنند بدين علّت آن‌ها را نيز خاسر می‌كنند.
ولى اين كلّيت ندارد. (و إِنَ‌ الْخاسِرِينَ‌ ...) جمع محلّى به الف و لام مفيد كليّت است يعنى همه خاسرين چنين‌اند. احتمال نزديك به يقين آن است كه مراد از (أَهْلِيهِمْ) اهل آخرت است كه از عمل به وجود می‌آيد چنان كه به احتمال قوى مراد از اهل در آيه‌ (... يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً وَ يَنْقَلِبُ إِلى‌ أَهْلِهِ مَسْرُوراً) (به زودى به آسانى به حساب او رسيدگى مى‌شود و خوشحال به سوى خانواده‌اش باز مى‌گردد.) اهل عمل است. اهلی كه از عمل انسان توليد شده، و ربطى به اهل اين دنيا ندارد. در اين صورت چون زيان‌كاران عمل صالح ندارند در آخرت اهل ندارند. يعنى اهل خود را هلاک كرده و از بين برده‌اند.
به نظر می‌آيد: منظور از (خسروا، خسران) از بين بردن تمام رأس المال و زيان كلّى است، يعنى نه از نفوسشان سرمايه‌اى مانده و نه اهلى براى آن‌ها به وجود آمده است و (خسران) در آيه متعدى است در الميزان، بعد از ذكر قول اوّل احتمال فوق را نقل و پسنديده است و در مجمع آن را به حسن كه يكى از مفسران است نسبت می‌دهد و از ابن عباس نقل می‌كند: براى هر كس در بهشت منزلى و اهلى هست، هر كه اطاعت خدا كرد به او داده می‌شود و هر كه نافرمانى نمود به آتش می‌رود و منزل و اهلش به اهل طاعت تحويل می‌گردد و اين است معنى‌ (أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ‌.)
اين سخن با آيه ما نحن فيه قابل تطبيق است.
(وَ الْعَصْرِ) (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي‌ خُسْرٍ) (إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)
به نظر می‌آيد مراد از «خسر» كم شدن معمولى و از بين رفتن عمر است و اين يک حساب طبيعى است. هر كسى با دنيا آمدن عمر و زندگانيش شروع می‌شود و با مردن پايان می‌يابد. گذشت زمان به تدريج از عمر آدمى می‌كاهد. على هذا همه در نقصان و كم شدن‌اند.
اگر گویى: اين حكم شامل همه است، صالح و طالح هر دو چنين‌اند پس چرا اهل ايمان و نيكوكاران استثنا شده‌اند؟
گویيم: قرآن مجيد دنيا و آخرت را يک جا حساب می‌كند و آن دو را از هم جدا نمی‌داند. در اين صورت اگر دو دانه گندم را كه يكى بريان شده و سلول زنده‌اش مرده و يكى عادى است در زمين بكاريم هر دو مى‌پوسند و تلخ می‌گردند ولى اوّلى فقط می‌پوسد و چيزى از آن باقى نمى‌ماند، امّا دوّمى در حال پوسيدن و تلخ شدن جوانه می‌زند، ريشه می‌دواند، سر از خاک بيرون می‌كند و به چيز ديگر كه عالى و قوى و پر بركت است تبديل می‌گردد.
حساب مؤمن و کافر همين است. كافر فقط تباه و تمام می‌شود، به تدريج زندگانى و مهلت خود را از دست می‌دهد ولى مؤمن در حال كم شدن به شى‌ء ديگر كه عالى و قابل بقاست تبديل می‌گردد البته با توأم بودن حساب دنيا و آخرت.
(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً)
خسار مجموعاً سه بار در قرآن مجيد آمده است؛ يكى آيه فوق و ديگرى‌ (وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً) (و نيز كفرشان جز زيان و خسران چيزى بر آن‌ها اضافه نمى‌كند.) و سوّمى آيه ۲۱ از سوره نوح و همه با ضلالت تطبيق می‌شود.
آيه اوّل كه درباره قرآن است حاكى از آن است كه قرآن نسبت به مؤمنان رحمت و شفاى دردهاى درونى و بيرونى است ولى براى کفّار موجب فزونى ضلالت و تباهى است. آن‌ها قرآن را می‌شنوند و به آن اعتنا نمی‌كنند و حجّت بر ايشان تمام می‌شود و آن سبب زيادت خسار است. در دنيا همه چيز از جهتى خير و به مناسبتى شرّ است. همچنين است قرآن مجيد نسبت به اشخاص ستمگر شرّ می‌باشد.
(أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحافِرَةِ ... قالُوا تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌ) (مى‌گويند: «آيا ما به زندگى مجدد باز مى‌گرديم؟! آيا هنگامى كه استخوان‌هاى پوسيده‌اى شديم ممكن است زنده شويم)؟!»، مى‌گويند: «اگر اين گونه، بازگشتى‌ است زيان‌بار!»)
(حافرة) چنان كه در «حفر» گذشت به معنى خلقت اوّل است.
كفّار كه آيات قيامت را مى‌شنيدند می‌گفتند: يعنى چه بميريم، خاک شويم، باز به خلقت اوّل برگرديم؟! اين برگشت زيان‌بار و بى‌فايده است. حالا كه اين طور است چرا مى‌ميريم؟! «(كَرَّةٌ خاسِرَةٌ): اى غير نافعة» (اقرب) بعضى گمان كرده‌اند: مراد از (كَرَّةٌ خاسِرَةٌ) آن است كه كفّار عذاب را تصديق می‌كردند و می‌گفتند: اگر زنده شديم بدبخت خواهيم بود. ولى به نظر ما اين سخن صحيح نيست زيرا آن‌ها عذاب اخروى را باور نداشتند.
بلكه به ظنّ قوى مراد آن است كه در اوّل گفتيم. معنى آيه چنين می‌شود: می‌گويند: آيا ما پس از پوسيدن به خلقت اوّل مردود و باز گردانده خواهيم شد ... اين عودت و رجعت زيان‌بار و بى‌حاصل است.
(لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ) (بى ترديد آن‌ها در آخرت، از همه زيان‌كارترند!)
(اخسرون) اسم تفضيل است و حكايت از آن دارد كه در روز قيامت بعضى‌ها خاسر و بعضى‌ها اخسراند. می‌شود گفت كه اهل عذاب همه اخسراند چنان كه در «احسن» گذشت. ولى از قرآن مجيد پيداست كه اهل عذاب در عذاب متفاوت‌اند مثل‌ (إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ) (منافقان در پايين‌ترين دركات و طبقات دوزخ قرار دارند.) لذا بهتر است بگوییم: اسم تفضيل داراى مفهوم است.
(فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ) «مرا جز به خسران انداختن و تباه كردن نمی‌افزایید.»


خسار مجموعاً سه بار در قرآن مجيد آمده است.


۱. قرشی بنایی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲۴۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۲۸۱.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت حسینی، ج۳، ص۲۸۶.    
۴. فیروز آبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۲، ص۲۰.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۷.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۰.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۰.    
۸. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۴۹.    
۹. عصر/سوره۱۰۳، آیه۱-۲.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۶۰۱.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۵۵-۳۵۶.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۶۰۸-۶۱۰.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۵.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۶۲-۲۶۳.    
۱۵. طلاق/سوره۶۵، آیه۹.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۵۹.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۲۴.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۴۴.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۹.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۱۳.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۷.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۰.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۱۰.    
۲۴. جوهری، ابونصر، الصحاح‌ تاج اللغه و صحاح العربیةه، ج۲، ص۶۴۵.    
۲۵. فیروز آبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۲، ص۲۰.    
۲۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۸۴.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۵۴-۲۵۵.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۲۸۶.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۷-۱۹۸.    
۳۱. انعام/سوره۶، آیه۳۱.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۵۶-۵۷.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۷۸-۷۹.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۹.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۶۴.    
۳۶. انعام/سوره۶، آیه۱۲.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۷.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۳۶.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۱۶.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۴.    
۴۱. الرحمن/سوره۵۵، آیه۹.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۳۱.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۹۷-۹۸.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۶۲-۱۶۳.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۱.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۶۴.    
۴۷. مطففین/سوره۸۳، آیه۳.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۷.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۳۰-۲۳۱.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۷۹-۳۸۰.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۹۱.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۶۳.    
۵۳. حج/سوره۲۲، آیه۱۱.    
۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۳۳.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۵۰.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۹۳-۴۹۴.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۳۵.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۸۹.    
۵۹. زمر/سوره۳۹، آیه۱۵.    
۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۰.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۴۸-۲۴۹.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۷۷-۳۷۹.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۳۹۰-۳۹۱.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۵۸.    
۶۵. شوری/سوره۴۲، آیه۴۵.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۸۸.    
۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۶۶-۶۷.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۹۷-۹۸.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۵۹.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۶۲.    
۷۱. انشقاق/سوره۸۴، آیه۸-۹.    
۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۹.    
۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۴۳.    
۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۰۲.    
۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۰۵.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۹۵-۳۹۶.    
۷۷. عصر/سوره۱۰۳، آیه۱-۳.    
۷۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۷۹. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۹.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۳۹.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۵۳.    
۸۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۷۵-۷۶.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۲۵۰.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۵۰.    
۸۵. نوح/سوره۷۱، آیه۲۱.    
۸۶. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۰-۱۲.    
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۳.    
۸۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۸۵-۱۸۶.    
۸۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۰۰-۳۰۲.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۵۴-۲۵۵.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۷۰-۲۷۱.    
۹۲. هود/سوره۱۱، آیه۲۲.    
۹۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۲۴.    
۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۹۲-۱۹۳.    
۹۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۸۵-۲۸۶.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۵۸.    
۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۳۴.    
۹۸. نساء/سوره۴، آیه۱۴۵.    
۹۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۰۱.    
۱۰۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۱۸.    
۱۰۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۹۳.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۲۳.    
۱۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۱۳.    
۱۰۴. هود/سوره۱۱، آیه۶۳.    
۱۰۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۱۳.    
۱۰۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۴۶۵-۴۶۶.    
۱۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۹۸.    
۱۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۸۵.    
۱۰۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۱۱۰. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۹.    
۱۱۱. نوح/سوره۷۱، آیه۲۱.    



قرشی‌بنایی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «خسر»، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۶.    






جعبه ابزار