ختنه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ختنه بریدن قسمتی از پوست
آلت تناسلی را گویند. و سنّتی دیرین در
ادیان الهی و در
شریعت اسلام پذیرفته شده است. بنابر توصیه روایات،
مستحب است نوزاد پسر را در روز هفتم تولّد، ختنه نمایند. ختنه
مردان بر پایه متون حدیثی و فقهی، عبارت است از برداشتن تمام یا بخشی از پوستی که حشفه را میپوشاند، و ختنه
زنان بریدن بخشی از پوست آلت تناسلی در بالای محل خروج
ادرار است.
ختنه بهعنوان سنّت اجتماعی و دینی در دورههای گوناگون میان
مسلمانان رواج داشته و بر اثر تداخل با آداب و رسوم متداول در میان ملت
ها،
جزئیات آن اشکال متفاوتی یافته است. به موجب
فقه امامی، خودداری از ختنه بر مردان
جایز نیست. حتی اگر کسی در دوران کهنسالی به دین اسلام بگرود، ختنه بر او
واجب است و وجوب ختنه از
ضروریات دین خوانده شده است.
واژه ختنه از ریشه خ ت ن به معنای قطع کردن و بریدن و در کاربرد عام بهمعنای بریدن پوستِ بر آمده از
آلت تناسلی مردان و
زنان است. در متون عربی و دینی به جای آن بیشتر واژه خِتان بهکار رفته است.
همچنین کاربرد واژه اِعذار برای ختنه مرد و زن و نیز واژه خَفْض، بهویژه در مورد ختنه زنان، رواج دارد. به کسی که ختنه نشده باشد، اَقْلَف/
اَغْلَف گفته میشود.
مفهوم دقیق ختنه مردان بر پایه متون حدیثی و فقهی، عبارت است از برداشتن تمام یا بخشی از پوستی که حشفه را میپوشاند، و ختنه زنان بریدن بخشی از پوست آلت تناسلی در بالای محل خروج
ادرار است.
ختنه بهعنوان سنّت اجتماعی و دینی در دورههای گوناگون میان
مسلمانان رواج داشته و بر اثر تداخل با آداب و رسوم متداول در میان ملت
ها،
جزئیات آن اشکال متفاوتی یافته است.
سنّت ختنه در ادیان و جوامع قدیمی نیز سابقه داشته است. بنابر آنچه در
تورات ذکر شده،
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) در ۹۹ سالگی مورد
خطاب الهی قرار گرفت و مأمور شد که خود و اولاد ذکور از نسل خود را بهنشانه پیمانبستن با
خداوند ختنه کند. این سنّت در میان
یهودیان هم متداول بوده و هست و آنان ختنه نکردن را بسیار ناپسند میشمارند. شیوه ختنه و شرایط آن در شریعت یهود با احکام اسلامی آن تشابه بسیار دارد. در
مسیحیت ایمان به خدا و
غسل تعمید بهجای ختنه نشانه پیمان الهی تلقی شده است.
یهودیان اغلف را نجس شمرده و از بسیاری از حقوق محروم میدانستند.
مستحب است نوزاد پسر را در روز هفتم تولّد، ختنه نمایند.
روایات بسیاری بر این امر دلالت دارد و در بعضی از آن
ها حکمت آن نیز بیان گردیده است. بهعنوان نمونه:
۱.
امام صادق (علیهالسّلام) از
پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که فرموده است: فرزندانتان را در روز هفتم طاهر نمایید (ختنه کنید)، زیرا این عمل برای نوزاد پاکیزهتر و در تسریع
رشد و نموّ او مؤثرتر است. «طَهَّرُوا اَولادَکُم یومَ السّابِعِ فَاِنَّهُ اَطْیَبُ وَ اَطهَرُ وَ اَسرَعُ لِنَباتِ اللَّحمِ».
۲. همین مضمون را
مسعدة بن صدقه از آن حضرت نقل نموده است.
۳.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرموده است: فرزندان خود را در روز هفتم ختنه کنید و هیچگاه گرما و سرما شما را از این عمل باز ندارد، زیرا ختنه مایه
طهارت و پاکی جسم است. «اِختَنُوا اَولادَکُم یومَ السّابِعِ وَ لا یمنَعکُم حَرٌ وَ لا بَردٌ فَاِنَّه طُهرٌ لِلجَسَدِ».
در
قرآن ختنه به صراحت ذکر نشده است، ولی
احادیث و منابع تفسیری برخی
آیات را اشاره کننده به آن دانستهاند. مثلا سنّتِ ابراهیمیِ ختنه از جمله مصادیق «کلمات» در آیه ۱۲۴
سوره بقره ، «مِلّةَ ابراهیمَ حنیفاً» در آیه ۱۲۵
سوره نساء و «حنفاء» در آیه ۵
سوره بینه بهشمار رفته است.
همچنین مراد از «صِبغةَاللّه» در آیه ۱۳۸ سوره بقره بهنظر برخی مفسران،
شریعت الهی درباره ختنه است.
همچنین در احادیث به پیشینه این سنّت دیرین و شرایط و چگونگی آن در
اسلام پرداخته شده است.
برخی احادیث ختنه حضرت ابراهیم را در هشتاد سالگی ذکر کردهاند.
پارهای احادیث نخستین مختون مرد را حضرت ابراهیم و نخستین مختون زن را
هاجر مادر
اسماعیل (علیهالسلام) دانستهاند.
بنابر برخی احادیث، پیامبر اکرم را پس از تولد،
عبدالمطلب، و بر پایه برخی دیگر
جبرئیل، ختنه کرد. روایاتی دیگر حاکی است که آن حضرت مختون متولد شده است.
همچنان که بنابر احادیث، برخی
پیامبران و
امامان نیز ختنه شده به دنیا آمدهاند و این از ویژگیهای
امام بهشمار رفته است.
بر این اساس، باید ختنه را سنّتی دانست که پیش از اسلام متداول بوده و پس از آن، البته با شرایط و قیودی خاص، تداوم یافته است. با این همه، مذاهب مختلف اسلامی درباره چگونگی
حکم آن اختلافنظر دارند. به موجب
فقه امامی، خودداری از ختنه بر مردان جایز نیست. حتی اگر کسی در دوران کهنسالی به
دین اسلام بگرود، ختنه بر او
واجب است و وجوب ختنه از
ضروریات دین خوانده شده است. بر این اساس،
طواف شخص ختنه ناکرده (
اغلف) باطل است و نیز نمیتواند
امام جماعت شود.
در اینکه ختنه مطلقا شرط صحت طواف است، حتى اگر به سبب تنگى وقت امکان ختنه نباشد، یا شرطیت آن محدود به صورت امکان ختنه مىباشد، اختلاف است.
حتی برخی برآنند که بر پیکر شخص اغلف نمیتوان
نماز میت گزارد.
البته شماری از فقیهان امامی در برخی فروض میان مقصر بودن یا نبودن شخص مزبور و میان توانایی داشتن یا نداشتن برای ختنه، تفاوت قائل شدهاند.
شافعیان و
حنبلیان نیز به وجوب ختنه مردان قائلاند.
در برابر،
حنفیان و
مالکیان ختنه کردن را بر مردان واجب ندانستهاند، بلکه از آنرو که ختنه را نوعی
سنّت انگاشتهاند، آن را
مستحب شمرده و کارهایی چون امامت جماعت را برای اغلف
جایز و شهادت دادن او را پذیرفتنی دانستهاند.
فقهای شیعه و اهلسنّت برای وجوب ختنه مردان به آیه ۱۲۳
سوره نحل «اَنْ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً؛
اينکه از آیین ابراهیم که
ایمان او خالص بود، پيروی کن» استناد کردهاند. آنان به استناد احادیث، مراد از روش و سنّت ابراهیم در این آیه را ختنه دانستهاند، همچنانکه در منابع فقهی به احادیث متعدد دیگر و
اجماع هم استناد شده است.
در صورتیکه طفل بالغ شود و قبل از
تکلیف، ختنه نشده باشد بر او واجب است خود را ختنه نماید.
این حکم میان فقها اجماعی است، بلکه از
ضروریات مذهب و دین میباشد.
روایاتی نیز بر آن دلالت دارند، به عنوان نمونه:
امام باقر (علیهالسّلام) فرموده است: به ناچار باید مرد ختنه گردد. «فَاَمّا الرَّجُلُ فَلابُدَّ مِنهُ».
هرچند شماری از فقها به وجوب ختنه بر ولیِّ کودک قائلاند، ولی مخالفان این نظر، با استناد به
اصل برائت آن را بر ولیّ واجب ندانسته و احادیثی را که اولیا را به ختنه فرزندان خود ترغیب کردهاند، دالّ بر استحبابِ این کار شمردهاند،
همچنانکه
اهلسنّت نیز ختنه نابالغ را بر ولیّ او مستحب دانستهاند.
ختنه از نوزادى که ختنه شده به دنیا آمده
ساقط است؛ لیکن مستحب است جهت اجراى سنت، تیغ را بر ختنه گاه او بکشند.
ختّان (ختنه کننده) میتواند در برابر کار خود اجرت دریافت کند و تنها درصورتی ضامن است که مهارت کافی نداشته باشد یا در کار خود تعدی یا
تفریط نماید.
بهنظر برخی فقها، هرگاه مرد بالغ از ختنه خودداری کند،
حاکم اسلامی موظف است او را به اینکار وادارد.
مشهور فقهای امامیه قائل به عدم وجوب ختنه بر ولی میباشند و دلیل آن
ها ظهور اخبار وارد شده در استحباب است. همچنین اصل برائت ذمه ولی از وجوب میباشد. افزون بر آن در بعضی از روایات با صراحت به این امر اشاره شده است: مانند اینکه
علی بن یقطین در
روایت صحیح از
امام کاظم (علیهالسّلام) نقل میکند که فرموده است: ختنه نوزاد در روز هفتم سنّت است و تاخیر آن نیز منعی ندارد. «قالَ: لِسَبعَةِ اَیامٍ مِنَ السُّنَّةِ... وَ اِن اُخَّرَ فَلا بَاسَ».
از
امام صادق (علیهالسّلام) دعایی نقل شده که مستحب است در موقع ختنه کردن نوزاد خوانده شود، مضمون
دعا چنین است: بارالها، این فرمان تو و روش پیامبر توست (که درود تو بر او و خاندان او باد) و پیروی ما از تو و پیامبرت را، از ما خواستهای و به آن حکم دادهای و اراده فرمودهای. خداوندا تو سوزش تیزی آهن را در ختنه و
حجامت نمودن نوزاد قرار دادی و به او چشاندی از آنجهت که تو از من به من داناتری. پروردگارا او را از پلیدی
ها پاک گردان و عمرش را طولانی نما و درد و بیماری را از جسم و جانش دور گردان، بینیازی او را افزون و فقر و ناداری را از او دور ساز، تو آن میدانی که ما نمیدانیم.
در لابه لای این دعا به برخی از فواید ختنه کردن اشاره شده است که از جمله آن
ها است: دوری از بیماری، درد و ناراحتی، سلامت از پلیدی و ناپاکی و افزایش عمر. جملات: «وَزِد فِی عُمُرِهِ وَادفَعِ الآفاتِ عَن بَدَنِهِ وَ الاَوجاعَ عَن جِسمِهِ»
بر این معنی دلالت دارند.
بیشتر
مذاهب فقهی، ختنه زنان را واجب ندانسته و به استحباب آن قائلاند.
از جمله مستندات این فقها، احادیث و بهویژه این
حدیث مشهور است که ختنه برای مردان سنّت است و برای
زنان فضیلت و شرافت (الخِتانُ سنّةٌ لِلرّجال و مَکرُمَةٌ للنّساء).
برخی فقها از این حدیث، وجوب ختنه بر مردان را هم استفاده کردهاند.
در برابر، فقهای شافعی ختنه زنان را واجب شمرده و به احادیثی دیگر استناد کردهاند.
باتوجه به رواج ختنه دختران در
مصر و واکنش شدید برخی مدافعان
حقوق زنان، در این کشور قوانینی به تصویب رسید تا ختنه دختران را محدود سازد.
برای ختنه، قطع نظر از وجوب یا استحباب آن در مذاهب گوناگون، آدابی مستحب در احادیث و منابع فقهی ذکر شده است. مثلا فقهای
شیعه و
شافعی به استناد احادیث (از جمله
حدیث منقول درباره ختنه
امام حسن و
امام حسین (علیهماالسلام)) ختنه را در روز هفتم ولادت
نوزاد مستحب شمردهاند،
ولی در منابع
فقه حنفی زمان ختنه سالهای مختلف (از هفت تا دوازده سالگی) ذکر شده است.
برخی فقهای مالکی و حنبلی ختنه کردن در هفتمین روز تولد را، از آنرو که سنّت یهودیان بوده،
مکروه شمردهاند.
همچنین در احادیث شیعی از استحباب اطعام (
وَلیمه) برای ختنه و نیز خواندن دعایی مخصوص هنگام ختنه سخن به میان آمده است.
در شماری از منابع فقهی، آشکار ساختن ختنه دختران با دادنِ ولیمه مستحب بهشمار نرفته یا تنها به دعوت از زنان توصیه شده است.
اجابت ولیمه ختنه دختر
کراهت دارد.
در منابع دیگر، به استناد احادیثی که در آن
ها از معمول نبودن این سنّت در زمان
پیامبر اکرم سخن رفته، اصولا ولیمه دادن برای ختنه مکروه شمرده شده است.
رسم ختنه در مناطق گوناگون
جهان اسلام با آداب و رسوم متفاوتی برگزار میشود. ظاهراٌ از دیرباز ختنه پسران با
جشن و مراسمی آشکار و ختنه دختران پنهانی و بیسر و صدا انجام میشد.
شکوه ختنهسوران
ها نیز اغلب با وضع مالی خانواده
ها متناسب بود و دستِکم مجلسِ ولیمهای بدین مناسبت برپا میشد. ختنهسوران برخی خلیفهزادگان و شاهزادگان شهرتی زبانزد یافت. برای نمونه المقتدر در ۳۰۲، برای ختنه پنج فرزندش ششصد هزار
دینار پرداخت و جشنی باشکوه برپا کرد.
محمودخان دشتی، داماد
فتحعلی شاه (حک: ۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) نیز در ختنهسوران پسرش (که پس از چندین دختر به دنیا آمده بود) از فرط شادمانی سکههایی به نام فرزندش زد و در میان اهالی شهر تحت فرمانش تقسیم کرد، البته این ماجرا سبب عزل او از سمتش شد.
ثروتمندان معمولا همراه با فرزندان خود فقیرزادگانی را نیز ختنه میکردند. به گزارش
ابن کثیر ملک ظاهر بیبرس به هنگام ختنه پسرش، ملک سعید محمد برکهخان، شماری از فرزندان امرا و اعیان و نیز ۱۶۴۵ تن از فرزندان «اولاد الناس» (دستهای از غلامان خارجی ممالیک) را نیز در ۶۶۲ ختنه کرد.
وظیفه انجام ختنه اغلب برعهده دلاکان یا سلمانی
ها بود. این اشخاص در مناطق گوناگون نامهای متفاوتی داشتند، از جمله: خاتن، ختّان، طَهّار، سنّتچی، حکیم و استاد.
شیوه
ها و ابزارهای ختنه کموبیش یکسان بود.
خلف بن عباس زهراوی،
پزشک و جراح
قرن چهارم، شیوه و ابزارهای ختنه در زمان خود را به تفصیل شرح داده است.
این شیوه
ها با اندکی تغییر در سدههای بعد نیز ادامه یافت. تیغ دلاکی، نی چوبی چاکدار، قیچی و
چاقو از جمله ابزارهای ختنه بود. در
الجزایر چاقوی سنگی نیز برای این عمل بهکار میرفت که یادآور ختنه
بنیاسرائیل با شمشیر سنگی به هنگام ورود به ارض موعود است. معمولا برای بهبود زخم از
خاکستر پنبه سوخته استفاده میشد.
در کتابهای پزشکی و غیر آن نیز فوایدی بر ختنه کردن ذکر شده، به برخی از آن
ها اشاره میشود:
الف: با بریدن پوسته روی حشفه، ترشّحات مضّر چربی، حذف میشود، زیرا جلد پوشاننده حشفه دارای چربی مخصوص است. در این صورت امکان قضای حاجت به سهولت و به آسانی انجام میگیرد و احتمال ایجاد عفونت در این ناحیه کمتر میگردد.
ب: با ختنه کردن امکان ایجاد سرطان عضو تناسلی کاهش مییابد. درصد ابتلا به سرطان عضو تناسلی کسانی که ختنه نشدهاند، بسیار بالاتر است. در کتاب آسیبشناسی «رابینز» آمده است: سرطان آلت تناسلی در بین مسلمانان بسیار نادر است، زیرا آنان قطع جلدی روی حشفه را قبل از ده سالگی انجام میدهند، امّا در مناطقی که این قطع پوشش (ختنه) انجام نمیگیرد، بهطور نسبی سرطان آلت تناسلی بسیار شایع است.
ج: در عینحال که ختنه یک تدبیر بهداشتی برای جلوگیری از ابتلاء به بیماریهای عفونی است، باعث تامین کامجویی بیشتر در زندگی زناشویی آینده است.
د: همچنین ختنه کودکان مانع از ابتلای آنان به شب ادراری میشود.
در مناطق گوناگون کودکان را در سنین متفاوتی ختنه میکنند. برای مثال این مراسم در
عربستان و بهویژه
مکه معمولا بین سه تا هفت سالگی، در
مصر اغلب بین پنج تا شش سالگی، در شمال
افریقا بین هفت روزگی تا سیزده سالگی، در
ترکیه معمولا در هفت سالگی و در مجمع الجزایر
اندونزی گاه در چهارده ـ پانزده سالگی برگزار میشده است.
در مکه، ختنه پسران با جشنی پرشکوه همراه است، اما دختران بیسر و صدا ختنه میشوند. پسری که قرار است ختنه شود، روزِ قبل از عمل لباسی مزین و گرانقیمت میپوشد و سوار بر
اسب از مقابل مردمی میگذرد که با ساز و
آواز او را همراهی میکنند. شامگاه این روز نیز جشن ادامه مییابد و صبح روز بعد پیش از طلوع خورشید، خاتن مراسم ختنه را آغاز میکند. از خاتن پس از عمل در کنار مهمانان پذیرایی میشود.
در مصر مراسم ختنه معمولا در کنار یک عروسی برگزار میشود تا در هزینه
ها صرفهجویی شود. در آنجا نیز پسران را قبل از ختنه از مقابل مردم میگذرانند. پسر لباس دخترانهای میپوشد و با رفتاری پرناز به میان جمع میآید. چارقدی نیز به قسمتی از چهره او میبندند تا چشم نخورد.
در ترکیه این مراسم سنّت نام دارد و در حضور امام جماعت مسجد برگزار میشود. او برای سلامتی کودک دعاهایی میخواند. مراسم ختنه در آنجا نیز کم و بیش شبیه مراسم عربهاست. در شمال افریقا اغلب چند پسر باهم ختنه میشوند و ثروتمندترین پدر مخارج مراسم را میپردازد. بدویان آن نواحی برای صرفهجویی در هزینه
ها هر دو سال یکبار مراسم ختنه دستهجمعی برگزار میکنند.
در جنوب شرقی الجزایر پسران بین دو تا ده سالگی ختنه میشوند. در جشن ختنه برای
کودک و گاه برای همه افراد خانواده لباس نو میخرند. کودک را جبه سفیدی از حریر یا کتان میپوشانند و بهدست و پای وی
حنا میبندند و زیورآلاتی بدو میآویزند.
زنان در حین انجام ختنه آواز میخوانند. سپس پوست غلفه بریده شده را به نخ میکشند و آن را، در آبادی به
نخل و در بادیه به
شتر میآویزند.
اما جشنهای ختنهسوران در
ایران به تفصیل و اهمیت کشورهای عربی نیست.
هانری ماسه برخی گزارشهای جالب جهانگردان در اینباره را گردآورده است. ختنهسوران در مناطق گوناگون ایران آداب متفاوتی دارد. مثلا در
گیلان ساعت سعد را مشخص کرده دوستان و نزدیکان و مطرب جمع میشوند و دلاک یا سلمانی را خبر میکنند. سپس تدارک پذیرایی میبینند و با بچه که معمولا چهار پنج ساله است به زبان کودکانه از فایدههای ختنه میگویند و در هنگام انجام عمل با ساز و آواز و دستزدن حواس او را پرت میکنند.
در سروستان پسران در سه تا دوازده سالگی ختنه میشوند و ختنهسوران ممکن است دو روز طول بکشد. روز اول طبل و دهل مینوازند و عدهای تَرکهبازی میکنند. زنان هم میخوانند و میرقصند.
شب با مراسمی شبیه حنابندانِ داماد، به
شوخی و
رقص، بچه را حنا میبندند. روز بعد او را به
حمام میبرند و بر اسب تزیین شدهای سوارش میکنند و در حالیکه نُقل و سکه بر سرش میریزند به خانه بازش میگردانند. سرانجام هنگام عصر دلاک محله برای ختنه میآید.
در
خراسان بچه را در سه یا هفت روزگی ختنه میکنند و اگر از این تاریخ بگذرد در پنج تا هفت سالگی با ختنهسورانی مفصّل اینکار را انجام میدهند. صبحِ مراسم بچه را با دستهای مطرب به حمام میفرستند. در سر بینه حمام اسفند دود میکنند و کندر و بخور میسوزانند. سپس لباسهایی نو به پسرک میپوشانند و با شادی و هلهله او را به خانه باز میگردانند. خراسانی
ها نیز مانند یزیدیه
یک نفر را به عنوان کریب/ کریو برمیگزینند تا در انجام ختنه به پدر کودک کمک کند. در طول عمل سه نوازنده دوتار و دهل و سرنا مینوازند و آوازهایی میخوانند. پس از انجام عمل، کریب و نزدیکان کودک هرکدام مبلغی به عنوان سرسنّتی یا عیدی به بچه میدهند و او را میبوسند.
اَغلَف یا ختنه ناشده در ادبیات عامیانه بسیاری از کشورهای اسلامی کنایه از نامسلمان است.
نیز اصطلاحِ «ابن الغلفاء» در عربی برای کنایه از مرد کثیرالشهوه به کار رفته است.
در عربی مَثَل «بِأَلَمٍ ما تُخْتَنَنَّ»،
که معادل است با «نابرده رنج گنج میسر نمیشود»، مشهور است.
فارسی زبانان مَثل «ختنهسوران قاضی است» را وقتی به کار میبرند که اجتماعی عظیم برای موضوعی غیرمهم جمع شوند یا مقصود اصلی از انجام کاری را زیر پوشش کار دیگری پنهان کنند.
همچنین عبارتِ «دست نامختون حلال نیست»، یعنی حیوانی که به دست مردی ختنه ناشده
ذبح شود
حلال نیست،
را به کار میبرند. در
زبان ترکی نیز مثلهایی از ا ین دست رایج است.
گزارشهایی نیز از باورهای عامیانه مردم درباره ختنه نقل شده است. برای نمونه گروهی معتقد بودند که باید شمار کسانی که در یک روز باهم ختنه میشوند، فرد باشد و اگر نبود باید یک
خروس را نیز سر برید تا این شمار فرد شود وگرنه یکی از پسرها میمیرد.
امروزه تقریبآ تمامی این باورها از اعتبار افتاده است.
ختنه زنان اصطلاحآ خَفْضْ خوانده میشود که در لغت به معنای فرود آوردن و کاستن است.
بریدن بخشهایی از
آلت تناسلی زنان که غالبآ، به زعم باورمندان به وجوب یا استحباب این عمل، بهمنظور کاستن از شدت تمایلات جنسی زنان صورت میگیرد و موجب حفظ
عفت آنان میشود،
سنّتی قومی و محلی بوده است که به بستر سنّت دینی وارد شده و هرچند علاوه بر برخی پیروان ادیان غیرتوحیدی در سراسر جهان، در میان برخی
یهودیان،
مسیحیان و
مسلمانان نیز رایج است، هیچ ذکری از آن در
عهد قدیم،
عهد جدید یا
قرآن وجود ندارد.
ختنه زنان در درجات مختلف صورت میگرفته و سازمان بهداشت جهانی برحسب شدت و گستردگی ایجاد تغییر در اندام تناسلی زنان، تقسیمبندیهایی از آن عرضه کرده است.
این رسم، ابتدا در مصر باستان پدید آمده و سپس به بخشهای مختلف افریقا، شبه قاره، خاورمیانه و اروپای باستان گسترش یافته است. در زمینه اسطورهشناختیِ مصری ـ افریقایی، باور بر این بوده که روح خدایان و نیز آدمیان، عنصری دوجنسی است و روح مردانه زن در بَظْر و روح زنانه مرد در غُلفه نهفته است و با بریدن این اجزاست که زنانگی زن و مردانگی مرد کامل میشود. در مصر هنوز هم زنان ختنه نشده را به دیده تحقیر مینگرند و آنان را زن کامل بهشمار نمیآورند.
در شبه جزیره عصر جاهلی، ختنه زنان مرسوم بوده است؛ مردم
عرب در این دوره و نیز در دوره اسلامی بر آن بودند که شهوت زنان ده برابر شهوت مردان است و به ویژه زنان ختنه نشده تمایلات جنسی خارج از اندازه دارند و از اینرو این زنان را با واژههایی توهین آمیز میخواندند و انتساب یک مرد به فرزندیِ زنی ختنه نشده، دشنامی سخت تلقی میشد.
این باور رایج بود که سنّت ختنه زنان از عصر
حضرت ابراهیم باقیمانده و آغاز آن ختنه
هاجر بهدست
ساره و سپس ختنه خود ساره بوده است.
حدیثی از
پیامبر اکرم (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به صورتهای مختلف روایت شده که در آن، ایشان به زنی که در آن دوره دختران را ختنه میکرد فرمودند که اینکار
حلال است ولی باید به بریدن جزء کوچکی از اندام تناسلی اکتفا کرد.
گفته شده به کار بردن واژه مُقطِّعةُ البُظور در
حدیث نبوی خطاب به زن ختنهکننده، به جای واژههای متعارفی چون خاتنه یا مُبَظِّرَة، احتمالا نشاندهنده نوعی تخفیف و تحقیر این عمل از سوی آن حضرت است. با اینحال، دیدگاههای فقهای مسلمان درباره ناروا بودن، روا بودن و وجوب و
استحباب ختنه زنان بسیار متفاوت است. حدیث مورد بحث، در دو جامع حدیثی
بخاری و
مسلم نیامده و از اینرو نزد بسیاری از
علمای اهلسنّت وثاقت کافی ندارد و اغلب فقهای مکاتب مختلف بر آناند که ختنه کردن زنان واجب نیست بلکه یک «مکرمت» محسوب میشود.
درواقع در سرزمینهایی چون
سوریه و
عربستان که در آن
ها فقه حنبلی رواج دارد و نیز در
مراکش،
تونس و
الجزایر که
فقه مالکی غالب است یا در
ایران و
عراق که
فقه شیعی غلبه دارد، ختنه زنان رایج نیست و در مقیاس بسیار محدودی انجام میگیرد، ولی در
مصر به سبب غلبه
فقه شافعی که عمدتآ به سبب زمینه بومی قائل به وجوب ختنه زنان است، در مقیاسی گسترده این عمل رواج دارد.
کار ختنه زنان را معمولا قابله
ها انجام میدهند. این عمل در سنین مختلف انجام میشود؛ مثلا دختران را در برخی مناطق، همچون موریتانی، در روزهای اول بعد از تولد و در آسیای جنوب شرقی (جاوه و مالایا) بین دو تا هشت سالگی و در برخی مناطق خاورمیانه بعد از هفت سالگی، اغلب بین نه تا پانزده سالگی، و حتی در برخی قبایل مسلمان
هند زنان را در صورت عدم بارداری پس از شش ماه بعد از
ازدواج، ختنه میکنند. این عمل بدون اجرای مراسم انجام میشود و برخلاف ختنه پسران، با جشن و سر و صدایی همراه نیست.
بهسبب خطرهای بهداشتی و پزشکی و عوارض بسیار وخیم جسمی و روانی که ختنه زنان در پی دارد، این عمل در برخی کشورها ممنوع اعلام شده ولی اجرای این ممنوعیت تاکنون قرین توفیق نبوده است و چالش بر سر استمرار یا توقف آن همچنان ادامه دارد.
(۱) قرآن کریم.
(۲) کتاب مقدس.
(۳) ابن ابی زید، متن الرسالة فی الفقه المالکی، مغرب ۱۴۱۵/ ۱۹۹۴.
(۴) ابن قدامه، المغنی، بیروت (۱۳۴۷)، چاپ افست (بی تا).
(۵) ابن قیم جوزیه، تحفةالمودود باحکام المولود، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۶) ابوالفرج اصفهانی.
(۷) ابو مطهر اَزْدی، حکایة ابی القاسم البغدادی، چاپ آدام متز، هایدلبرگ، ۱۹۰۲، چاپ افست بغداد (بی تا).
(۸) محمد بن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی: تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین گنابادی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۹) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۱۰) کلینی، اصول الکافی.
(۱۱) محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، حِلیةالمتقین، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۲) مجلسی، بحار الانوار.
(۱۳) ابن
جُزَی، قوانین الاحکام الشرعیة و مسائل الفروع الفقهیة، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت (۱۹۶۸).
(۱۴) ابن حاج، المدخل، (قاهره) ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۵) یحیی بن شرف نووی، روضةالطالبین و عمدة المفتین، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت (بی تا).
(۱۶) ابن کثیر، البدایة والنهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۷) محمود پاینده، آئین
ها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران ۱۳۵۵ش.
(۱۸) یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ش.
(۱۹) علی تلعفری، «الامثال الترکمانیة فی الختان»، التراث الشعبی، سال ۶، ش ۲ و ۳ (۱۳۹۵).
(۲۰) خضرسلیمان، «مراسیم الختان عند الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال ۵، ش ۱۱ (۱۳۹۴).
(۲۱) دهخدا.
(۲۲) سامی ذیب، ختان الذکور و الإناث عند الیهود و المسیحیین و المسلمین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، ریاض ۲۰۰۰.
(۲۳) کارلا سرنا، سفرنامه مادام کارلا سرنا: آدم
ها و آیین
ها در ایران، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۲۴) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۵) فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۸۱ش.
(۲۶) محمد اخضر، «الافراح و الاحزان فی منطقة وادی ریغ»، التراث الشعبی، سال ۹، ش ۳ (۱۳۹۸).
(۲۷) احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۲۸) صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۴۹ش.
(۲۹) ابن منظور، لسان العرب.
(۳۰) صالح عبدالسمیع آبی ازهری، جواهرالاکلیل، بیروت: دارالمعرفة، (بی تا).
(۳۱) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۳۲) ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی، قم ۱۴۱۰ـ۱۴۱۱.
(۳۳) ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم (بی تا).
(۳۴) ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
(۳۵) ابن تیمیه، شرح العمدة فی الفقه، ج ۱، چاپ سعود بن صالح عطیشان، ریاض ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۳۶) ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، چاپ محمد بن عبدالرحمان عبداللّه، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۷) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست (بی تا).
(۳۸) ابن عابدین (محمد بن محمدامین)، حاشیة قرةعیون الاخبار تکملة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، در ابن عابدین (محمدامین)، حاشیة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، ج ۷ـ۸، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۳۹) ابن عبدالبرّ، التمهید، ج ۲۳، چاپ سعید احمد اعراب، (رباط) ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۴۰) ابن عبدالبرّ، الکافی فی فقه اهل المدینة المالکی، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۴۱) ابن نجیم، البحرالرائق شرح کنزالدقائق، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۴۲) احمد بن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی تا).
(۴۳) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترةالطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
(۴۴) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۴۵) منصور بن یونس بهوتی حنبلی، کشّاف القناع عن متنالاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۴۶) احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
(۴۷) حرّ عاملی، وسائل الشیعه.
(۴۸) محمد بن احمد
خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
(۴۹) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
(۵۰) محمد بن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، (بیروت) : داراحیاءالکتب العربیة، (بی تا).
(۵۱) سامی ذیب، مؤامرةالصمت ختان الذُّکور و الإناث عندالیهود و المسیحیین و المسلمین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، دمشق ۲۰۰۳.
(۵۲) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تنویرالحوالک شرح علی موطامالک، چاپ محمد عبدالعزیز خالدی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۵۳) محمد شوکانی، نیل الأوطار من احادیث سید الاخیار: شرح منتقی الاخبار، بیروت (۱۴۱۲/ ۱۹۹۲).
(۵۴) محمد بن مکی شهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، چاپ سنگی (تهران ۱۲۷۲).
(۵۵) زین الدین بن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
(۵۶) طبرسی، تفسیر مجمع البیان.
(۵۷) طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن.
(۵۸) محمد بن علی طوری، تکملة البحر الرائق شرح کنزالدقائق، در ابن نجیم، البحرالرائق، ج ۷ـ۹، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۵۹) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت (بی تا).
(۶۰) محمد بن حسن طوسی، کتاب الخلاف، چاپ محمدمهدی نجف، جواد شهرستانی، و علی خراسانی کاظمی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
(۶۱) محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، تهران: المکتبة المرتضویة، ۱۳۸۷ـ۱۳۸۸.
(۶۲) محمد بن حسن طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت: دارالاندلس، (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
(۶۳) حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرةالفقهاء، قم ۱۴۱۴ـ.
(۶۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۴۱۲ـ ۱۴۲۰.
(۶۵) علی بن حسین علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵ـ۱۴۱۰.
(۶۶) علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: کتاب الصلاة، تقریرات درس آیتاللّه خوئی، ج ۹، قم ۱۴۱۰.
(۶۷) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
(۶۸) نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره (۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵)، چاپ افست (قم، بی تا).
(۶۹) یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
(۷۰) محمد بن محمد مفید، المُقْنِعَة، قم ۱۴۱۰.
(۷۱) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائعالاسلام، ج ۳۱، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
(۷۲)امام خمینی، تحریر الوسیله.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ختنه»، شماره۶۹۲۵. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۳۳ انصاری، قدرتالله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۹، برگرفته از بخش «فصل چهارم حقوق کودک بعد از ولادت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۸/۲۶.