• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان فرمانفرماییان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عبدالحسین فیروز فرمانفرما که از نوادگان "عباس‌میرزا فرمانفرما" است، در هنگام فوت دارای سی و شش فرزند دختر و پسر بود که مهم‌ترینشان "نصره‌الدوله فیروز میرزا"، "سالارلشگر عباس میرزا" و "محمدولی میرزا فرمانفرما" هستند که در مقاله‌ای جداگانه به معرفی آن‌ها پرداختیم. ‌اینک بقیه فرزندان او را که آن‌ها هم همه تحصیل‌کرده و جز دولت‌مردان رژیم پهلوی بودند را در این مقاله معرفی می‌کنیم. ‌



متولد ۱۲۶۹ (ه. ‌ش) در تهران. ‌در فرانسه و انگلیس تحصیلات عالی خود را به پایان برد و در رشته مهندسی نفت تحصیل کرد. ‌مدتی مدیر کل اداره نفت و امتیازات وزارت دارایی بود و هنگام مذاکره با کنسرسیوم بعد از سال ۳۲ از اعضای برجسته هیئت ایرانی بود. ‌در بخش نفت، رییس پخش و عضو هیئت بازرسی و عضویت هیئت مدیره از اهم مشاغل وی بود. ‌مدتی هم سفیر کبیر ایران در ونزوئلا، اکوادر و پرو بود. ‌
[۱] فرمانفرماییان، منوچهر، از تهران تا کاراکاس، ص۱، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۷۳.
وی یکی از کارشناسان برجسته نفتی دنیا محسوب می‌شد. ‌وی دارای تالیفات متعدد و ارزشمندی است، بعد از انقلاب به کشور ونزوئلا پناهنده شد. ‌
[۲] عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر، ص۱۱۰۲.



متولد ۱۳۰۶ (ه. ‌ش) در تهران بود. ‌برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته تاریخ دکترا گرفت. ‌در سال ۱۳۳۳ در موسسه علوم اداری که شعبه‌ای از دانشگاه کالیفرنیا بود به عنوان مترجم مشغول به کار شد و مجددا به آمریکا رفته و در رشته علوم اداری دکترا گرفت و در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد. ‌
[۳] فیروز، مریم، خاطرات مریم فیروز، ص۳۴، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳.
از تالیفات او به زبان فارسی و انگلیسی "روش تدریس تاریخ در دبستان‌ها" "سفرنامه حاجی پیرزاده" "مظفرنامه مظفرالدین‌شاه" و "خاطرات سیاسی میرزا‌علیخان امین‌الدوله" بود. ‌
[۴] عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر، ص۱۰۹۸.



در سال ۱۳۰۷ (ه. ‌ش) در تهران متولد شد. ‌در دانشگاه "کلورادو" و "استانفورد" دکترای اقتصاد گرفت و در ایران به استخدام سازمان برنامه درآمد و سپس به ریاست سازمان برنامه رسید. ‌او چندی به ریاست بانک مرکزی نیز رسید. ‌
[۵] فرمانفرماییان، منوچهر، خون و نفت، ص۴۰۸، تهران، علم، ۱۳۸۰.
خداداد فرمانفرماییان در شکل‌گیری و تحول مفهوم و ساختار برنامه‌ریزی در ایران نقش محوری ایفاکرد. ‌"ابتهاج" ابتدا فرمانفرماییان را در آمریکا ملاقات و او را برای تصدی دفتر اقتصادی سازمان برنامه به ایران دعوت کرد. ‌استخدام او در سازمان برنامه همزمان است با آمدن گروه مشاورین "هاروارد" و ایدئولوژی خاصی که از آن زمان بر فرآیند برنامه‌ریزی در ایران سایه افکند. ‌فرمانفرماییان در دو فرصت در سازمان برنامه خدمت کرد. ‌در خدمت اول که در دوران "ابتهاج" آغاز شد و تا ابتدای مدیریت عاملی "صفی‌اصفیا" ادامه یافت. ‌او ابتدا مسئول دفتر اقتصادی و سپس معاون طرح و برنامه شد. ‌در این مشاغل او نه تنها در شکل‌دهی به‌اندیشه و ساختار عمومی برنامه‌ریزی در ایران نقش داشت، بلکه به عنوان مسئول مستقیم تهیه برنامه سوم شاهد و دست‌اندرکار تنش‌هایی بود که در شکل‌گیری سیاست‌های داخلی و نیز روابط خارجی در سال‌های بعد تاثیر گذاشتند. ‌تنشی که از ابتدا بر رابطه میان "محمدرضاشاه" از یک سو و "جان‌کندی" رییس‌جمهور آمریکا دیده شاه را نسبت طرح‌هایی که منتج از نفوذ "گروه مشاوران‌هاروارد" در سازمان برنامه بودند متاثر کرد. ‌خداداد فرمانفرماییان پس از یک دوره هشت ساله که در مقام قائم‌مقام و رییس بانک مرکزی ایران از سازمان برنامه دور بود، دگر بار در اواسط برنامه چهارم به سمت مدیرعاملی به سازمان برنامه برگشت و برنامه پنجم را که آخرین برنامه عمرانی است که در دوران پیش از انقلاب‌اسلامی اجرا شد، پایه‌گذاری و تدوین کرد. ‌فرمانفرماییان در آغاز برنامه پنجم به گفته خود به علت اختلافی که با "امیرعباس‌هویدا" نخست‌وزیر پیدا کرد از مدیریت عاملی سازمان برنامه استعفا داد و از آن پس تا زمان انقلاب در ایران در کار خصوصی اشتغال داشت. ‌
[۶] توسعه در ایران، خاطرات منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرماییان، ص۱۴_۱۶، تهران، گام نو، ۱۳۸۱.



متولد ۱۲۸۹ (ه. ‌ش) در تهران. ‌تحصیلات خود را در رشته بهداشت در "ژنو" انجام داد و دکترا گرفت. ‌
[۷] فرمانفرماییان، منوچهر، از تهران تا کاراکاس، ص۱۲۴، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۷۳.
او در کابینه "دکتر مصدق" وزیر بهداری بود. ‌
[۸] فیروز، مریم، خاطرات مریم فیروز، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳، ص۳۴.
او در دوره وزارتش از طرف سازمان ملل برای ریشه‌کنی مالاریا به ویتنام فرستاده شد. ‌وی بر خلاف دیگر برادرانش زندگی پرسر و صدایی نداشته و بیشتر در انزوا به سر می‌برده است. ‌مدتی هم ریاست "انستیتوپارس" با او بود. وی در تمام طول عمر همسری انتخاب نکرد و هم اکنون در سن ۹۱ سالگی در تهران زندگی می‌کند. ‌
[۹] عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر، ص۴۰.



متولد ۱۲۹۸ (ه. ‌ش) فرزند عبدالحسین‌میرزا نیز تحصیل کرده آمریکا است. ‌دکترای اقتصاد از ژنو و دکترای علوم اداری از "دانشگاه کالیفرنیای جنوبی" داشت. ‌چندی در وزارت امورخارجه و مدتی در موسسه علوم اداری به تدریس اشتغال داشت. ‌بعد به سازمان برنامه و بعد به بانک برنامه که یک واحد کوچک بانکی بود گمارده شد. ‌او این بانک را توسعه داده و به یک بانک‌ معتبر تبدیل کرده بود که می‌توانست به واحدهای صنعتی وام بدهد. ‌


دختر عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما است. ‌او در سال ۱۲۹۲ (ه. ‌ش) در کرمانشاه به دنیا آمد. ‌مادر مریم از خاندان‌های کرد بود. ‌او در ۱۶ سالگی به عقد "سرتیپ حسنعلی‌اسفندیاری"،
[۱۰] فرمانفرماییان، منوچهر، خون و نفت، ص۶۳، تهران، علم، ۱۳۸۰.
پسر "محتشم‌السلطنه" رییس مجلس وقت درآمد. ‌فاصله سنی آن‌ها ۲۶ سال بود. ‌
[۱۱] کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک، ج۱، ص۱۸۷ـ۱۸۸، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۲.
بعد از مرگ پدر، مریم همسر "مهندس کیانوری" عضو کمیته مرکزی حزب‌توده ایران می‌شود. ‌این ازدواج باعث می‌شود، مریم فیروز تبدیل به یک کمونیست فعال و پرکار شود. ‌اگرچه مخالفت "سلیمانمیرزا اسکندری" با فعالیت زنان در حزب مانع عضویت او شد. ‌از این رو با به هم پیوستن همسران اعضای حزب توده زمینه‌های شکل‌گیری تشکیلات زنان در سال ۱۳۲۱ فراهم آمد و چندی پس از مرگ "سلیمان‌ میرزا" این گروه به عنوان یکی از سازمان‌های جانبی حزب‌توده به فعالیت پرداخت و نشریه "بیداری‌ما" با صاحب امتیازی "زهرا اسکندری" ارگان این جمعیت بود. ‌مریم فیروز از بدو شکل‌گیری این تشکیلات از گردانندگان اصلی آن بود و در کنگره دوم ۱۳۲۷ به عنوان عضو مشاور کمیته مرکزی انتخاب شد و همواره به عنوان نماینده تشکیلات زنان در مجامع و کنگره‌های بین‌المللی و حزبی حضور داشت. ‌با قضایای ۱۵ بهمن ۲۷ شوهرش دستگیر و خود نیز متواری می‌شود. ‌
[۱۲] سیاست و سازمان حزب توده، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص۱۳۷، تهران، ۱۳۷۰.
در ۲۵ مرداد ۴۵ غیابا محاکمه و محکوم به حبس دائم با اعمال شاقه می‌شود. ‌مریم فیروز بعد از فرار "کیانوری" به شوروی، به آن‌جا می‌رود. ‌در سال ۵۴ علاوه بر مسئولیت سازمان زنان، عضو اصلی کمیته مرکزی شده و در سال ۶۰ نخستین زنی بود که به عضویت هیئت سیاسی درآمد. ‌
[۱۳] مدیرشانه چی، محسن، پنجاه سال فراز و فرود حزب توده، ص۲۳۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸.



پسر فرمانفرما متولد ۱۳۳۸ (ه. ‌ق) عضو هیئت مدیره شرکت "ویلیام" بود که یک شرکت ساختمان‌سازی بود. ‌وی مهندس مشاور شهرداری تهران نیز بود. ‌مهندس فرمانفرماییان مدیری شایسته و باتجربه بود.


پسر دیگر فرمانفرما متولد ۱۳۴۱ (ه. ‌ق) مدیر عامل شرکت سهامی فرش، مدیر عامل شرکت سهامی نفت‌پارس، موسس و عضو هیئت امنا و هیئت عامل مرکز مطالعات مدیریت ایران، نماینده اتاق صنایع و معادن، عضو هیئت مدیره صندوق ضمانت صنعتی در ایران بود. ‌او در سال ۱۳۱۵ (ه. ‌ش) در بازی اسکی جانش را از دست داد.


پسر فرمانفرما متولد ۱۳۴۲ مدیر عامل شرکت سهامی لامپ پارس، پیمانکار سازمان برنامه. ‌
[۱۴] فیروز، مریم، خاطرات مریم فیروز، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳، ص۱۴.



متولد ۱۳۴۱ (ه. ‌ق) تحصیل‌کرده آمریکا، معاون مدیر عامل اتاق بازرگانی و صنعتی.


متولد رجب ۱۳۳۹، عضو هیئت مدیره بانک صنعت معدن، عضو هیئت مدیره شرکت سهامی لامپ ایران و پیمانکار سازمان برنامه. ‌
[۱۵] فیروز، مریم، خاطرات مریم فیروز، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳، ص۱۹



در ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد. ‌تحصیلات ابتدایی خود را در تهران گذراند و تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه "کلمبیا" در رشته حقوق طی کرد و بعد از این‌که به ایران بازگشت شغل وکالت را پی گرفت. ‌شرکت‌های خارجی غالبا دعاوی خود را به وی واگذار می‌کردند، چرا که به زبان‌های انگلیسی و فرانسوی مسلط بود. ‌در سال ۳۷ به عنوان دانشیار دانشگاه تهران پذیرفته شد و بعد به مقام استادی رسید. ‌وی عمدتا از سهامداران شرکت‌های معروف بود. ‌سرانجام در سال ۱۲۷۷ در ۷۹ سالگی در آمریکا درگذشت. ‌
[۱۶] عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایرانی، ص۴۳.



دختر فرمانفرما از زنان معروف و سرمایه‌دار، عضو هیئت مدیره بنگاه حمایت مادران و کودکان، همسر مهندس "عباس‌ پرخیده" عضو برجسته شرکت نفت بود. ‌او در ضمن استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز بوده است.


فرزند "عبدالحمیدمیرزا" فرمانفرما و برادرزاده "عبدالحسین میرزا فرمانفرما" است. ‌او جز اولین دسته از محصلین ارتشی است که به اروپا اعزام شد و دانشکده نظامی "سن‌سیر" را طی نمود. ‌بعد از مشروطیت وارد قزاقخانه شد و در ۱۳۰۰ سرتیپ و به عضویت شورای عالی نظامی منصوب شد. ‌در ۱۳۱۱ بعد از برکناری "رضاافشار" از "وزارت‌طرق" به کفالت آن وزارتخانه رسید و مدتی آن وزارتخانه را اداره می‌کرد. در ۱۳۱۵ به فرماندهی ژاندارمری کل کشور رسید و تا سال ۱۳۱۸ در آن سمت باقی ماند تا پس از انحلال ژاندارمری در آن سال به ریاست دادرسی ارتش برقرار شد. ‌بعد از شهریور ۲۰ پس از بیست سال توقف در درجه سرتیپی درجه سرلشگری گرفت. ‌مدتی هم فرمانده نیروی هوایی بود. ‌در ۱۳۲۸ پس از تشکیل مجلس سنا به سناتوری رسید و این سمت را دو دوره حفظ نمود. ‌وی در سال ۱۳۲۷ در گذشت. ‌او افسری تحصیل‌کرده و به چند زبان خارجی آشنایی داشت. ‌سرلشگر فیروز قبل از انتخاب نام فامیل لقب "ناصرالدوله" که لقب پدرش بود را برگزیده بود. ‌سرلشگر فیروز چند سال قبل از مرگ، کلیه املاک خود را در اراک برای تاسیس بیمارستانی در کرمان وقف نمود. ‌هم‌چنین کتابخانه بزرگ خود را که متجاوز از شش هزار جلد کتاب به زبان‌های فرانسه و انگلیسی و عربی بود به کتابخانه مجلس شورای ملی بخشید. ‌در میان کتب اهدایی چند کتاب خطی نادر نیز بود. ‌
[۱۷] عاقلی، شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر، ص۱۱۳۵.



فرزند ارشد نصره‌الدوله و دخترالملوک (خواهر دکتر مصدق) در سال ۱۲۸۴ (ه. ‌ش) در کرمانشاه به دنیا آمد. ‌
[۱۸] کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج۱، ص۲۹۵.
او را از شش سالگی برای تحصیل به انگلیس فرستادند. ‌
[۱۹] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، تهران، البرز، ۱۳۷۳، ج۱، ص۱۸۳.
او برای ادامه تحصیل به دانشگاه "کمبریج" رفته و اقتصاد خواند. ‌مظفر فیروز در همان روزهای سخت شهریور ۲۰ با آرزوهای طول و دراز خود وارد سیاست شد و ابتدا به خونخواهی پدر برخاست. ‌او از نوشتن مقاله‌های آتشین شروع کرد و در این مقالات حربه تیز خود را متوجه عمال شهربانی می‌نمود. ‌سرانجام نیز موفق شد، جنایتکاران شهربانی را به میز محاکمه بکشاند. ‌از مهر سال ۱۳۲۰ مقدمات محاکمه عمال نظمیه آغاز شد. ‌مظفر فیروز از طرف خود طرح دعوا نمود و "حبیب‌الله پوررضا" وکیل زبردست وی با نطق‌های آتشین، مردم را تحت تاثیر قرار داد. ‌هدف مظفرفیروز تنها انتقام‌گیری از پهلوی نبود، او می‌خواست با کمک "سیدضیا‌ء" رژیم پهلوی را ساقط کند. ‌اما بعدها "قوام" را گزینه قدرتمندتر و مناسب‌تری دید. ‌
[۲۰] سیاست و سازمان حزب توده، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، ۱۳۷۰، ص۸۰.
بعد از نخست‌وزیری "قوام" در بهمن ۱۳۲۴ او را به عنوان ریاست تبلیغات و معاونت سیاسی نخست‌وزیر انتخاب کرد. ‌مظفر در فروردین ۲۵ به عضویت شورای اقتصاد و بعد به ریاست آن شورا برگزیده شد. ‌در واقع او دست راست دولت "قوام" بود. ‌قدرت مظفر در این روزها به حدی رسیده بود که در تمام شئون کشور از جمله ارتش مداخله داشت. ‌از جمله درصدد برآمد یکی از دوستان خود را در راس ستاد ارتش قرار دهد و این شخص "سرلشگر رزم‌آرا" بود. ‌
[۲۱] دهباشی، علی، زندگی سیاسی و اجتماعی مظفر فیروز، تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۱۵ـ۲۰.

مظفر فیروز در سمت‌های خود از طرفداران تجزیه آذربایجان و "پیشه‌وری" بود. ‌
[۲۲] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، تهران، البرز، ۱۳۷۳، ج۲، ص۶۵۴.
شاه از این رفتارها بسیار خشمگین بود و "قوام" را مجبور به اخراج مظفر نمود. ‌قوام قبول کرد مشروط بر این‌که پست مهمی که همان سفارت در یکی از کشورهای اروپایی باشد به او واگذار کند. ‌
[۲۳] نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۲۸۷ـ۲۹۱.
وی سفیر کبیر ایران در مسکو شد. ‌
[۲۴] صفایی، ابراهیم، پنجاه خاطره از پنجاه سال، تهران، جاویدان، ۱۳۷۱، ص۱۳۱.
"قوام" در کابینه دوم به جای او "محمدولی‌ فرمانفرما" عموی او را به وزارت کار و تبلیغات منصوب کرد. ‌مظفر بعد از این مدتی در سوئد و مدتی نیز در فرانسه اقامت داشت و با روزنامه "لوموند" فرانسه در مبارزه با پهلوی همکاری می‌کرد. ‌مظفر فیروز در سال ۱۳۶۸ در سن ۸۳سالگی در پاریس درگذشت. ‌
[۲۵] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۶۳، ج۳، ص۱۲۴.




۱. فرمانفرماییان، منوچهر، از تهران تا کاراکاس، ص۱، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۷۳.
۲. عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر، ص۱۱۰۲.
۳. فیروز، مریم، خاطرات مریم فیروز، ص۳۴، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳.
۴. عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر، ص۱۰۹۸.
۵. فرمانفرماییان، منوچهر، خون و نفت، ص۴۰۸، تهران، علم، ۱۳۸۰.
۶. توسعه در ایران، خاطرات منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرماییان، ص۱۴_۱۶، تهران، گام نو، ۱۳۸۱.
۷. فرمانفرماییان، منوچهر، از تهران تا کاراکاس، ص۱۲۴، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۷۳.
۸. فیروز، مریم، خاطرات مریم فیروز، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳، ص۳۴.
۹. عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر، ص۴۰.
۱۰. فرمانفرماییان، منوچهر، خون و نفت، ص۶۳، تهران، علم، ۱۳۸۰.
۱۱. کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک، ج۱، ص۱۸۷ـ۱۸۸، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۲.
۱۲. سیاست و سازمان حزب توده، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص۱۳۷، تهران، ۱۳۷۰.
۱۳. مدیرشانه چی، محسن، پنجاه سال فراز و فرود حزب توده، ص۲۳۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸.
۱۴. فیروز، مریم، خاطرات مریم فیروز، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳، ص۱۴.
۱۵. فیروز، مریم، خاطرات مریم فیروز، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳، ص۱۹
۱۶. عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایرانی، ص۴۳.
۱۷. عاقلی، شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر، ص۱۱۳۵.
۱۸. کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج۱، ص۲۹۵.
۱۹. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، تهران، البرز، ۱۳۷۳، ج۱، ص۱۸۳.
۲۰. سیاست و سازمان حزب توده، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، ۱۳۷۰، ص۸۰.
۲۱. دهباشی، علی، زندگی سیاسی و اجتماعی مظفر فیروز، تهران، سخن، ۱۳۸۰، ص۱۵ـ۲۰.
۲۲. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، تهران، البرز، ۱۳۷۳، ج۲، ص۶۵۴.
۲۳. نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۲۸۷ـ۲۹۱.
۲۴. صفایی، ابراهیم، پنجاه خاطره از پنجاه سال، تهران، جاویدان، ۱۳۷۱، ص۱۳۱.
۲۵. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۶۳، ج۳، ص۱۲۴.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان فرمانفرماییان»، تاریخ بازیابی۹۵/۵/۱۷.    






جعبه ابزار