خاندان جوانشیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خاندان جوانشیر از خاندانهای معتبر
قفقاز و شوشی، در دوره
قاجار بودند. برخی از اعضای این خاندان پس از سلطه کامل روسها بر
قرهباغ و
شوشی، به دربار
ایران پناهنده شدند و بعدها نیز صاحبِ مناصب بلندمرتبهای در دربار
قاجار گردیدند.
پناهخان جوانشیر، مشهور به پناه علیبیگ ساروجلوی جوانشیر،
در زمان
شاهعباس دوم صفوی (حک:۱۰۵۲ـ۱۰۷۷) از
ترکستان به قرهباغ آمد.
وی در زمان
نادرشاه (حک: ۱۱۴۸ـ ۱۱۶۰) جارچیباشی بود.
او ابتدا بسیار مورد لطف نادرشاه قرار داشت، اما نادر در اواخر حکومتش به وی
خشم گرفت و پناهخان ناگزیر در ۱۱۵۶ به کوهستانهای
قرهباغ گریخت.
وی با شنیدن خبر قتل نادرشاه، در ناحیه قرهباغ دعوی
حکومت کرد و با بازگشت ایلات جوانشیر، که نادرشاه آنان را به
خراسان کوچانده بود، قدرتش افزون گشت.
پناهخان از عادلشاه افشار
اطاعت کرد و در ۱۱۶۱ از وی لقب خانی گرفت و به حکومت قرهباغ منصوب شد.
پس از برکناری عادلشاه و به حکومت رسیدن
شاهرخ افشار (حک: ۱۱۶۱ـ۱۲۱۰)، پناهخان گنجه،
ایروان،
نخجوان و
اردبیل را تصرف کرد و خانهای آن مناطق را به اطاعت خود در آورد
و سپس قلعههای
بیات و تِرناوِت را بنا کرد. او در حدود ۱۱۷۰، به درخواست
ملکشاه نظرورنده، یکی از حاکمان ارمنی نواحی قرهباغ، قلعه پناهآباد را بنا کرد. این قلعه بعدها به
قلعه شوشی شهرت یافت.
یک سال پس از احداث قلعه شوشی،
محمدحسنخان قاجار (پدر آقامحمدخان) به آنجا حمله کرد ولی موفق به تصرف آن نشد.
در رقابت گسترده میان محمدحسنخان
قاجار و
کریمخان زند برای تسلط بر حکومت، پناهخان جانب کریمخان را گرفت، که به شکست و کشته شدن محمدحسنخان
قاجار انجامید. پس از آن
فتحعلیخان افشار از آذربایجان، به قصد مطیع کردن پناهخان، به سوی قلعه شوشی لشکر کشید، اما کاری از پیش نبرد، از اینرو تصمیم به
مصالحه گرفت و پیشنهاد کرد که دخترش با ابراهیمخلیل خان، پسر پناهخان،
ازدواج کند. وی با این حیله ابراهیمخلیلخان را به
اسارت خود در آورد و با سرعت به سوی
ارومیه حرکت کرد.
پناهخان، به قصد آزاد کردن پسرش، به لشکر کریمخان زند ــ که برای سرکوبی فتحعلیخان به طرف ارومیه حرکت کرده بودند ــ پیوست.
با شکست فتحعلیخان، ابراهیم خلیلخان آزاد شد. کریمخان پناهخان را با خود به
شیراز برد
و پسرش، ابراهیم خلیلخان، را به حکومت قرهباغ منصوب کرد.
پناهخان پس از مدت کوتاهی در شیراز درگذشت. پیکر وی را به قرهباغ فرستادند و در همانجا به خاک سپردند.
او در تمام دوران حکومت
کریمخان زند تا شروع حکومت
قاجاریه، به دور از برخوردهای سیاسی با حکومت مرکزی ایران، به توسعه
اقتدار خویش در منطقه قفقاز مشغول بود.
آقامحمدخان قاجار در پی سرکوبی حکام سرکش آذربایجان و واداشتن آنان به اطاعت از خود، از ابراهیم خلیلخان نیز خواست تا به اطاعت دولت مرکزی در آید. ابراهیمخلیلخان نیز در ۱۲۰۷ با فرستادن
عبدالصمدبیگ، پسرعموی خود، به رسم گروگان به
تهران، اظهار اطاعت نمود.
در ۱۲۰۹، آقامحمدخان
قاجار نخستین لشکرکشی خود را به سوی قفقاز، برای تسخیر قرهباغ و سرکوبی
ارکلی خان، والی
گرجستان ، آغاز نمود.
ابراهیم خلیلخان، علاوه بر درخواست کمک از دولت عثمانی،
آشکار و پنهان با ارکلیخان و روسها نیز مناسباتی برقرار کرده بود، بنابراین در برابر آقامحمدخان
قاجار مقاومت کرد و
تسلیم نشد. آقامحمدخان
قاجار که موفق به تسخیر قلعه مستحکم شوشی نشده بود، با کشتن عده بسیاری و به اسارت گرفتن دو تن از برادرزادههای ابراهیم خلیلخان، او را به اطاعت واداشت. سپس آقامحمدخان برای تسخیر
تفلیس به گرجستان رفت.
آقامحمدخان پس از تصرف تفلیس و متواری شدن ارکلیخان و در پی
اظهار اطاعت دیگر خانهای قفقاز، خواستار تسلیم ابراهیمخلیلخان شد؛ از اینرو، در ۹ ذیحجه ۱۲۱۱ عازم شوشی گردید. ابراهیمخلیلخان، که تاب مقاومت در برابر سپاه آقامحمدخان
قاجار را نداشت، به
داغستان گریخت.
در همان هنگام، آقامحمدخان
قاجار در کنار قلعه شوشی به
قتل رسید و ابراهیمخلیلخان با شنیدن این خبر به شوشی بازگشت و بیش از پیش بر اقتدار خویش افزود. او همچنین از طرف فتحعلیشاه مأمور فرستادن جسد آقامحمدخان به
تهران شد.
ابراهیمخلیلخان از زمان
مرگ آقامحمدخان
قاجار در ۱۲۱۱ تا تسلط کامل روسها بر قرهباغ سیاستی دوگانه داشت؛
فتحعلیشاه در ۱۲۱۴ با دختر ابراهیمخلیلخان به نام آقابیگم آقا مشهور به آقاباجی، ازدواج کرد.
با این همه، هنگام حمله مجدد قوای
روسیه به قفقاز در ۱۲۲۰ و با ورود ژنرال روسی،
سیسیانوف، به قفقاز، ابراهیم خلیلخان اطاعت از روسها را پذیرفت و در همان سال با روسها عهدنامهای
امضا کرد که بر اساس آن، ملزم به پرداخت ده هزار اشرفی به عنوان
خراج سالانه و واگذار کردن قرهباغ به روسها شد.
پس از علنی شدن همراهی ابراهیمخلیلخان با روسها،
عباس میرزا نایبالسلطنه به همراه قوایی به سوی
آذربایجان حرکت کرد. ابراهیم خلیلخان از سیسیانوف یاری خواست، اما قوای مشترک روسها و سواران قرهباغ در نبرد با عباسمیرزا شکست خوردند و مجبور به عقبنشینی شدند.
ابراهیمخلیلخان پس از این ناکامی، با آگاه شدن از حرکت عباسمیرزا به سوی شوشی، بار دیگر از سیسیانوف یاری خواست و او نیز سرهنگ کِتلیرفسکی را، با دویست
عراده توپ و آذوقه کافی، روانه عَسکران نمود
اما اینبار نیز شکست خوردند. ابراهیمخلیلخان در ۱۲۲۰، در پی اتحاد قبلی خود با نیروهای روسی، ژنرال سیسیانوف را به قلعه شوشی راه داد. سیسیانوف چهارصد تن از نیروهایش را به محافظت از قلعه گماشت و
اختیار قلعه شوشی را کاملاً بهدست گرفت،
اما هنگامی که ابراهیم خلیلخان دریافت که قصد نهایی روسها تصرف کامل قرهباغ است و او حتی قادر به حفظ
استقلال ظاهری خویش نیست، با
ارسال نامهای از عباسمیرزا خواست تا نزد فتحعلیشاه او را
شفاعت کند.
جعفر قلی خان، نوه ابراهیم خلیلخان، که مخالف همراهی پدربزرگش با سپاه ایران بود،
به روسها خبر داد و آنها نیز در ۱۲۲۲ شبانه، با راهنمایی جعفرقلیخان، ابراهیم خلیلخان را به همراه ۳۱ نفر از بستگانش، از جمله همسر و دخترش، به
قتل رساندند.
پس از آن، سیسیانوف حکومت قرهباغ را به مهدیقلی خان، پسر ابراهیم خلیلخان، سپرد.
جعفرقلیخان که تصور میکرد پس از مرگ پدربزرگش دولت
روسیه او را به حکومت قرهباغ منصوب خواهد کرد، از روسها رنجید و به اطاعت حکومت ایران در آمد؛ بنابراین، روسها به او بدگمان شدند، تا جاییکه در ۱۲۲۶ او را دستگیر و برای
تبعید به
سیبری ، به تفلیس منتقل کردند. به هنگام
انتقال به تفلیس، زمانی که از
رود ترتر عبور میکردند، جعفرقلیخان از دست روسها گریخت و خود را به
ایل جبرائیللو، که در حال کوچ به سمت ایران بودند، رساند.
عباسمیرزا با آگاه شدن از فرار جعفرقلیخان از دست روسها، حکومت قرجهداغ (
ارسباران ) را، به انضمام چهار هزار تومان مقرری سالانه، به وی واگذار کرد.
از سوی دیگر، مهدی قلیخان، که از تعدیات روسها به ستوه آمده بود، در ۱۲۳۵ به دربار ایران پناه آورد.
مهدی قلی خان در دوره دوم جنگهای ایران و روس (۱۲۴۱ـ۱۲۴۳) همراه سپاه ایران با روسها جنگید. پس از سقوط
گنجه، وی در
ربیع الاول ۱۲۴۲ مأمور کوچ دادن ایلات قرهباغ به سوی قراجهداغ شد و به دستور عباسمیرزا حدود قراجهداغ و مغان، به عنوان ییلاق و قشلاق آن قوم، تعیین شد.
پسر کوچک ابراهیم خلیلخان. وی که در دربار ایران بهسر میبرد، بر خلاف برادرش، مهدی قلیخان، متمایل به ایران و در خدمت قشون ایران بود. ابوالفتحخان، بلافاصله پس از درخواست کمک پدرش از حکومت ایران، به همراه قوایی که عباسمیرزا برای یاری ابراهیمخلیلخان فرستاد، به سوی شوشی شتافت اما پیش از رسیدن وی پدرش را کشتند. ابوالفتحخان در ۱۲۲۵ به حکومت
دِزْمار منصوب شد.
او شعر نیز میسرود و طوطی
تخلص میکرد. وی در ۱۲۵۵ درگذشت.
مشهور به والی، فرزند ابوالفتحخان. وی در ۱۲۵۱ به فرمان محمد شاه
قاجار به حکومت
کاشان منصوب شد،
اما سال بعد، هنگام سفر
محمدشاه به
گرگان، بهسبب شکایت مردم،
عزل شد.
محمدشاه در ۱۲۵۷
عباسقلیخان را به حکومت
کرمان منصوب کرد.
وی در دوران حکومت در کرمان، قلعه
بم را مرمت و در آنجا چاه
آب حفر کرد. همچنین آذوقه چندین ساله شهر را در قلعه ذخیره نمود و دستور داد تا برای پرورش کرم
ابریشم در حومه شهر کرمان دوازده هزار درخت
توت بکارند.
وی تا ۱۲۵۹ در این منصب باقی ماند.
پس از مرگ
محمدشاه قاجار، عباسقلیخان به دستور مهد علیا اداره امور خالصه جات را برعهده گرفت.
سپس در ۱۲۶۵ به حکومت
اردبیل و مشکین منصوب شد و همچنین مأمور حفظ
امنیت مرزهای ایران با روسیه گردید که از زمان فوت
محمدشاه، راهزنان آن را ناامن کرده بودند.
در ۱۲۷۵، با تشکیل شش وزارتخانه و حذف مقام صدراعظم در دوره
ناصرالدینشاه، عباسقلیخان با لقب
معتمد الدوله به وزارت عدلیه منصوب شد.
وی در ۱۲۷۶، علاوه بر سمتی که داشت، عضو مجلس شورای دولتی شد و تا زمان مرگش (۱۲۷۸) در این سمت باقی ماند. پس از مرگش، منصب وزارت وی به برادرش، محمدابراهیم خان، رسید.
پسر دیگر
ابوالفتحخان جوانشیر، وی مدت کوتاهی وزیر
عدلیه بود و سپس از این سمت برکنار شد اما بار دیگر با لقب معتمدالملکی به همان سمت رسید.
از بازماندگان خاندان ابراهیمخلیل خان جوانشیر، وی در ۱۲۵۶، در زمان
محمدشاه قاجار، به حکومت کرمانشاهان منصوب شد.
او از عهده مقابله با خانهای کرمانشاهان برنیامد، پس در ۱۲۵۷
محمدشاه قاجار محبعلیخان، سردار ماکویی، را برای کمک به عبدالحسینخان به آنجا فرستاد. عبدالحسینخان، به گمان اینکه محبعلیخان برای عزل او به کرمانشاهان آمده، با خانهای کرمانشاهان همدست گردید، اما کاری از پیش نبرد؛ سپس معزول و به
تهران فرستاده شد.
از دیگر بازماندگان ابراهیمخلیلخان جوانشیر، وی در ۱۲۶۷ در دوره ناصرالدینشاه، به حکومت
شاهرود و
بسطام منصوب گردید،
اما در ۸
جمادیالاخره همان سال درگذشت.
پس از او، یکی از بستگانش به نام حسینعلیخان جوانشیر به جای وی حاکم
ولایت مزبور شد.
احتمالاً در دوره
محمدشاه قریههای پریخان، مشکین، دوشودرلو، ساروخانلو تراکمه و
بارانچه به وی اعطا شده بود.
اولاد و بازماندگان ابراهیم خلیلخان جوانشیر در دربار ایران با
احترام میزیستند و شاهان
قاجاری مناطقی را به عنوان
تیول در اختیار ایشان میگذاردند.
(۱) یحیی احمدی كرمانی، فرماندهان كرمان، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران ۱۳۷۱ ش؛
(۲) اسناد و مكاتبات تاریخی ایران:
قاجاریه، چاپ محمدرضا نصیری، تهران: كیهان، ۱۳۶۶ـ ۱۳۶۸ ش؛
(۳) اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۲ ش؛
(۴) علیقلی بن فتحعلی اعتضادالسلطنه، اكسیرالتواریخ: تاریخ
قاجاریه از آغاز تا سال ۱۲۵۹ ق، چاپ جمشید كیانفر، تهران ۱۳۷۰ ش؛
(۵) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش؛
(۶) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الاثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳ ش؛
(۷) عبدالرشید بن محمد شفیع افشار محمودلو، تاریخافشار، چاپ محمود رامیان و پرویز شهریار افشار،
[۱] ۱۳۴۶ ش؛
(۸) عباسقلی آقا باكیخانوف، گلستان ارم، چاپ عبدالكریم علیزاده و دیگران، باكو ۱۹۷۰؛
(۹) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ ش؛
(۱۰) محمدعلی تربیت، دانشمندان آذربایجان، تهران ۱۳۱۴ ش؛
(۱۱) جمال جوانشیر قراباغی، تاریخ قرهباغ، چاپ حسین احمدی، تهران ۱۳۸۲ ش؛
(۱۲) جهانگیر میرزا، تاریخنو: شامل حوادث دوره
قاجاریه از سال ۱۲۴۰ تا ۱۲۶۷ قمری، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۷ ش؛
(۱۳) فضلاللّه بن عبدالنبی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران ۱۳۸۰ ش؛
(۱۴) محمد جعفر بن محمدعلی خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۳ ش؛
(۱۵) روزنامه وقایعاتفاقیه، ش ۱، ۵ ربیعالا´خر ۱۲۶۷، ش ۱۰، ۸ جمادیالا´خره ۱۲۶۷، ش ۳۹۷، سلخ محرم ۱۲۷۵؛
(۱۶) محمد فتحاللّه بن محمدتقی ساروی، تاریخ محمدی (احسن التواریخ)، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۷۱ ش؛
(۱۷) محمدتقی بن محمدعلی سپهر، ناسخالتواریخ: تاریخ
قاجاریه، چاپ جمشید كیانفر، تهران ۱۳۷۷ ش؛
(۱۸) عبدالرحیم ضرابی، تاریخ كاشان، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۶ ش؛
(۱۹) ابوالحسن غفاری كاشانی، گلشنمراد، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش؛
(۲۰) فرمانها و رقمهای دوره
قاجار، ج ۱، تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۱ ش؛
(۲۱) حسن بن حسن فسائی، فارسنامه ناصری،چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش؛
(۲۲) محمود میرزاقاجار، تاریخ صاحبقرانی، نسخه خطی كتابخانه ملی ایران، ش ۱۸۹۲/۱۱۱۷/س ؛
(۲۳) عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثرسلطانیه: تاریخ جنگهای ایران و روس، تبریز ۱۲۴۱، چاپ غلامحسین صدری افشار، چاپ افست تهران ۱۳۵۱ ش؛
(۲۴) عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، تجربه الاحرار و تسلیه الابرار، چاپ حسن قاضی طباطبائی، تبریز ۱۳۴۹ـ ۱۳۵۰ ش؛
(۲۵) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، فهرسالتواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۳ ش؛
(۲۶) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضه الصفای ناصری، در میرخواند، تاریخ روضه الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش؛
(۲۷) محمدصادق بن محمدباقر همایمروزی، تاریخ جهان آرا، نسخه خطی كتابخانه ملیایران، ش ۲۲۵۹/ف.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاندان جوانشیر»، شماره ۵۱۵۶.