خاندان بسطام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَسْطامی، خاندانی از شافعیان
نیشابور در سدههای۴-۶ق/۱۰-۱۲م که مردان و زنان نامداری در دانشهای دینی و
فقه شافعی از آن برخاستند و حدود ۱۵۰ سال
پیشوایی مذهبی - اجتماعی شافعیان آن دیار را داشتند.
نخستین کس از این
خاندان که از او در تاریخها یاد شده، ابوسعید حسین
بن محمد بن هیثم شیخ شافعیان
خراسان و نیشابور است که تاریخنگاران و صاحبان طبقات همواره نام او را در سایه و همراه فرزندش ابوعمر نخستین پیشوای برخاسته از این خاندان آوردهاند.
افراد این خاندان را میتوان در دو گروه مورد مطالعه قرار داد: الف آنان که پیشوایی مذهبی یافتند؛ ب - آنان که تنها به واسطه
علم خود مشهور شدند.
برخی از پیشوایان مذهبی خاندان بسطام عبارتند از:
ابوعمر
محمد بن حسین (د ۴۰۷ یا ۴۰۸ق/۱۰۱۷ یا ۱۰۱۸م)، که بیشتر با عنوان قاضی
ابوعمر بسطامی از او یاد شده است.
او برای اندوختن
دانش به سفرهای بسیار رفت
و در
اصفهان،
بغداد،
بصره و
اهواز از کسانی همچون
احمد رَقّی، طَبَرانی،
ابوبکر قَبّاب، ابن خُرَّزاد،
ابوبکر بن مالک،
ابومحمد بن ماسی و
ابوحامد مرورودی حدیث شنید و فقه آموخت.
ابوعمر زمانی که به بغداد درآمد، دانشمندی پخته و صاحب نظر شده بود و
ابوحامد اسفراینی او را بزرگ داشت.
از آن پس، نشان او در نیشابور یافت میشود. وی برای مدتی به برگذاری مجلس
وعظ و ذکر پرداخت؛ سپس تنها به تدریس و مناظره و
افتا روی آورد.
کار او در نیشابور بالا گرفت و در ۳۸۸ق/۹۹۸م منصب قضای شهر به او واگذار شد.
یکی از اسباب شهرت او را میتوان
ازدواج وی با دختر
ابوطیّب صُعلوکی دانست که دارای خاندانی پرسابقه و پرآوازه در نیشابور بود.
افزون بر این، ابوعمر ظاهراً خود نیز از شخصیتی گیرا و خوشنام برخوردار بود و در مدت اقامتش در نیشابور دوستداران و پیروانی یافت، چنانکه منصوب شدنش به منصب قضای شهر - که در واقع به گونهای تثبیت رسمی ریاست او بر شافعیان آن دیار به شمار میرفت - موجب شادی بسیار یاران او شد.
از قاضی ابوعمر بسطامی برخی نظرات اصولی نقل شده است،
اما اثری از او نام نبردهاند.
کسان مشهوری از او
حدیث نقل کردهاند که از آن جمله، اینان را میتوان نام برد:
حاکم نیشابوری،
بیهقی، نیز
ابوصالح مؤذن،
محمد مُزَکّی،
محمدصَرّام،
یوسف همدانی، ابومحمدخَلاّل،
ابوسعید فرخزادی و فرزندش
ابو المعالی عمر.
ابومحمد هبةالله د ۴۴۰ق/۱۰۴۸م، یکی از دو پسر قاضی ابوعمر که از ازدواج او و دختر
صعلوکی به دنیا آمد.
صعلوکی او را موفق لقب داد و هر دو برادر را سخت عزیز داشت و خود به تربیتشان همت گماشت. هبةالله که در آغاز جوانی به جای پدر زعیم شافعیان گردید، به «امام موفق» مشهور شد
وی افزون بر درک محضر
پدر و پدر بزرگ مادریش، از خفّاف و گروهی از محدثانِ هم طبقه آنان حدیث شنید و ابوصالح و
ابوبکر ابن ابی زکریا از او روایت کردند. هبةالله با اینکه در دوران زعامت خود در دیده شافعیان سخت گران قدر بود، از بزرگان و پیشوایانی چون اسفراینی و زیادی پیروی میکرد.
ابوسهل محمد بن هبةالله مق ۴۵۶ق/۱۰۶۴م. او هنوز بسیار جوان بود که پدر را از دست داد و در ۱۷ سالگی به ریاست شافعیان نیشابور رسید. برای شنیدن
حدیث به سفرهای گوناگون رفت و از نصرویی،
ابوحسان مزکی و
ابن مسرور حدیث شنید.
در دوران ریاست او - که همزمان با دو سلطان سلجوقی، طغرل و
الب ارسلان بود - حوادثی روی داد که دامن او را هم گرفت. علت این امر چنانکه سبکی
گزارش میدهد، حسادت وزیر
عمیدالملک کُندُری به محبوبیت
ابوسهل نزد نیشابوریانِ شافعی و حنفی بود؛ در حالی که عمیدالملک خود به سفارش هبةالله موفق پدر
ابوسهل به خدمت سلطان
طغرل سلجوقی درآمده بود.
از دقت در جزئیات ماجرا برمیآید که ریشه این حوادث به طور اعم به اختلاف میان
اشاعره و
معتزله باز میگشت و به طور اخص در نیشابور، معلول
قدرت و محبوبیت و وجهه پیشوایان شافعی اشعری مذهب خراسان و نگرانی وزیر بود که خود نماینده رسمی دولت سلجوقی به شمار میرفت. به همین سبب نیز سلطان سخن کُندُری را پذیرفت و دستور منع از وعظ، دستگیری و
تبعید قشیری،
جوینی،
فراتی و
ابوسهل را صادر کرد. جوینی از پیش دریافت و به
حجاز گریخت و چون مجاور گشت، به «امام الحرمین» شهرت یافت. در هنگام اجرای حکم که با فتنه اوباش و غوغاگران همراه بود،
ابوسهل نیز حضور نداشت و تنها قشیری و فراتی با استخفاف دستگیر، و در قهندز نیشابور زندانی شدند.
ابوسهل که پیش از آن کوششها کرده بود که کار به اینجا نرسد، تصمیم به ایستادگی گرفت و گروهی توانا بر
جنگ از
باخرز گرد آورد و پس از ماجراهایی سرانجام امیر شهر را زخمی کرد و دو زندانی را آزاد ساخت و خود به سوی ری رفت تا موضوع را به سلطان بگوید؛ اما کار بر مدار خواست او نگردید و سلطان بر تقصیر او رای داد،
ابوسهل به
زندان رفت و همه اموالش مصادره شد. او پس از مدتی آزاد گردید و به
حج رفت.
با به
سلطنت رسیدن الب ارسلان،
ابوسهل مجدداً به فعالیت پرداخت و ظاهراً نزد سلطان منزلتی یافت. گزارشها از این پس، چندان روشن نیست؛ آنچه میتوان بر پایه همین گزارشها احتمال داد، آن است که الب ارسلان سیاست دیگری در پیش گرفت. نخست
ابوسهل را دلگرم ساخت و بعد در توطئهای او را به
قتل رساند؛ اما به گفته ابناثیر
سلطان او را با موکب همسرش، دختر خلیفه به بغداد فرستاد و فرمان داد تا در بغداد به نام او خطبه بخواند که او در راه درگذشت. ذهبی با ضعیف شمردن این گزارش میگوید: سلطان حتی از او وزارت هم خواسته بود، اما در توطئهای ناگهان او را کشتند.
اسنوی نیز گزارش ذهبی را تایید کرده است.
ابوالمقدم
موفق بن ابی سهل د ۴۷۹ق/۱۰۸۶م. اگرچه به ریاست او تصریح نشده است، اما از برخی گزارشها برمیآید که ریاست شافعیان پس از پدر مقتولش به او رسیده باشد. وی متفق
جوزقی و مسند
ابوعوانه و
صحیح بخاری را از مغربی، زین
الاسلام و حفصی شنید. ابوالمقدم در جوانی درگذشت.
ابوعمر جمال
الاسلام سعید بن هبةالله د ۵۰۲ق/۱۱۰۹م. وی برادر
ابوسهل محمد بود و در روزگار او رشد کرد. او از
ابوحفص عمر بن مسرور و
ابوسعد کَنجرودی و دیگران حدیث شنید و صحیح بخاری را نزد
علی بن عیّار فرا گرفت. ابوعمر در گرفتاری برادر ظاهراً آسیبی ندید و
ثروت بزرگی که از پدر به
ارث برده بود، برایش محفوظ ماند. در منابع ذکر نشده است که چه کسی پس از قتل
ابوسهل زعامت را به دست گرفت؛ اما با توجه به ۴۶
سال فاصله میان
مرگ ابوسهل و ابوعمر، درستتر مینماید که ریاست جماعت شافعی نخست به برادرزادهاش ابوالمقدم، سپس در ۴۷۹ق/۱۰۸۶م به او رسیده باشد. .
ابومحمد هبةالله بن سهل بن عمر ۴۴۳-۵۳۳ق/۱۰۵۱-۱۱۳۹م، مشهور به سیدی، منسوب به
سیدابوالحسن همدانی.
ابومحمد از سالگی و بسا زودتر به فراگیری دانش پرداخت و از پدر بزرگش ابوالمعالی عمر، راویان طبقه دوم شافعی و هم عصران خود حدیث شنید و نزد امام الحرمین جوینی
فقه آموخت
سپس کسانی چون
ابن عساکر،
سمعانی، مؤید طوسی و
قطب نیشابوری از او حدیث شنیدند و خرستانی از او اجازه روایت گرفت.
سمعانی او را - با وجود وصف به صفاتی چون
فقیه، عالم، نیکوکار و متعبد - کج خلق، و نسبت به روایت
حدیث کم علاقه میخواند و میگوید که خود او هم با زحمت فراوان و سفارش بسیار به محضر وی راه یافت.
سبکی نیز بیعلاقگی او را به روایت حدیث و راویان، به
اخلاق تندش نسبت میدهد.
به هر حال، به گفته ذهبی او «عالی الاسناد» بود.
ابومحمد پس از مرگ در حیره احتمالاً قبرستانی در اطراف نیشابور دفن شد.
عبدالملک
بن محمد بن هبةالله، مشهور به فخر که تاریخ وفات او معلوم نیست.
سمعانی به همراه او از پدر بزرگش
ابومحمد هبةالله حدیث میشنیده است. به ریاست او بر اصحاب حدیث در
نیشابور تصریح شده است. .
مؤید بن حسین بن هبةالله مق ۵۶ق/۱۶۱م، آخرین کس از این خاندان است که بر شافعیان نیشابور ریاست یافت. او پسر عموی عبدالملک
بن محمد است. مؤید هنوز جوان بود که در درگیری میان اصحاب شافعی و یکی از نقیبان علوی در نیشابور - که به درازا کشید و در جریان آن مؤید آی اَبه سردار شورشی سلجوقی نیز با او همراه شد - درست در لحظه پیروزی در اثر اصابت تصادفیِ سنگی کشته شد و پس از او دیگر نشانی از ریاستِ هیچ کس از خاندان بسطامی در دست نیست.
برخی دیگر از افراد مشهور خاندان بسطام عبارتند از:
ابوابراهیم اسماعیل، برادر قاضی
ابوعمر بسطامی که چندان هم شناخته نیست، جز آنکه به گزارش
عبدالغافر فارسی، وی مردی صاحب شوکت، و در
فقه و
شعر و
ادب بسیار فاضل بود.
وی دو پسر به نامهای
محمد و
سهل داشت. .
ابوالمعالی عمر بن محمد د ۴۶۵ق/۱۰۷۳م، که از سوی پدر بزرگ مادریش
صعلوکی، مؤید لقب گرفت. مؤید فرزند دیگر قاضی ابوعمر بسطامی و برادر
ابومحمد هبةالله موفق بود که
صعلوکی به تربیت آنان پرداخت. او افزون بر محضر
پدر و پدر بزرگ، از بزرگانی چون
حاکم نیشابوری،
ابن فورک، سیدابوالحسن همدانی و دیگران
علم و حدیث آموخت و سپس نوهاش هبةالله
بن سهل سیدی و کسانی دیگر از او روایت کردند.
ابوالمعالی با
ازدواج با دختر سیدابوالحسن همدانی موجب پیدایش شاخه سیدی در خاندان بسطامی شد و نوه او هبةالله
بن سهل، مشهور به سیدی از پیشوایان شافعیان نیشابور گردید.
عایشه، دختر قاضی ابوعمر، همانند برادرانش دانشمند بود و از خفّاف حدیث شنید
و گروهی از جمله [ابن حمویه [|ابن حَمّویه]] جوینی از او روایت کردهاند. ظاهراً نزدیک به زمان وفات برادرش موفق او نیز از دنیا رفته است. .
حُرّه، خواهر عایشه نیز از خفاف و گروهی دیگر حدیث شنید و در این
علم نامی یافت.
ابوبکر عبدالله
بن عمر
بن محمد، فرزند ابوالمعالی عمر که از پدر حدیث آموخت و تنها چیزی که از او دانسته است، این است که بر مسند
قضا نشست.
از دو پسر او به نامهای ابوالحسن
محمد و ابونصر مؤید یاد شده است که در
بیهق زیسته، و درگذشتهاند.
•
محمد بسطانی•
اسماعیل بسطامی•
عمر بسطامی•
هبةالله بسطامی•
محمد بن هبةالله بسطامی•
سید بن هبةالله سطامی•
موفق هبةالله بسطامی•
هبةالله بن سهل بسطامی•
عبدالملک بسطامی•
حسین بن هبةالله بسطامی•
عبدالله بسطامی•
عایشه بسطامی
(۱) ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن اثیر، عزالدین، اللباب، بیروت، دارصادر.
(۳) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش
محمد و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۴۱۲ق.
(۴) ابن عساکر، علی، تبیین کذب المفتری، دمشق، ۳۴۷ق.
(۵) ابن قاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیمخان، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۷م.
(۶) ابن نقطه،
محمد، التقیید، بیروت، دارالحدیث.
(۷) اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۳۹۰ق/۹۷۰م.
(۸) خطیب بغدادی،
احمد، تاریخ بغداد، بیروت، ۳۴۹ق.
(۹) ذهبی،
محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
(۱۰) ذهبی،
محمد، العبر، به کوشش
محمد سعید
بن بسیونی زغلول، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
(۱۱) سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش
محمود محمد طناحی و عبدالفتاح
محمد حلو، قاهره، ۳۸۳ق/۹۶۴م.
(۱۲) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، ۳۸۳-۳۹۶ق.
(۱۳) سمعانی، عبدالکریم، التحبیر، به کوشش منیره ناجی
سالم، بغداد، ۳۹۵ق/۹۷۵م.
(۱۴) صریفینی، ابراهیم، تاریخ نیسابور منتخب السیاق عبدالغافر فارسی، به کوشش محمدکاظم
محمودی، قم، ۴۰۳ق.
(۱۵) عبادی،
محمد، طبقات الفقهاء الشافعیة، به کوشش یوستاویتستام، لیدن، ۹۶۴م.
(۱۶) کحاله، عمررضا، اعلام النساء، بیروت، موسسة الرساله.
(۱۷) Bulliet، R W، The Patricians of Nishapur، Massachusetts، ۱۹۷۲.
(۱۸) Iranica؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «خاندان بسطام»، شماره۴۸۷۱.