خاندان ارفع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از خاندانهای مهم معاصر کشور که دارای جایگاهی بودند میتوان خاندان معروف ارفع را نام برد که افراد سرشناسی از این خاندان در
حکومت راه یافته و پست و مقامهای مهمی داشتند. میرزا رضاخان متخلص به "دانش" و ملقب به "ارفعالدوله" یکی از رجال اواخر عهد ناصری و مظفری که در سایه قریحه خوش و هوش خود و با استفاده از تمامی طرق متداول عصر، همچون
چاپلوسی، رشوهدادن، توطئه کردن و زد و بند توانست از خانهشاگردی به مقام و منصب برسد و
ثروت فراوان بیندوزد.
"میرزا رضاخان" متخلص به "دانش" و ملقب به "ارفعالدوله" یکی از رجال اواخر عهد ناصری و مظفری که در سایه قریحه خوش و هوش خود و با استفاده از تمامی طرق متداول عصر، همچون
چاپلوسی، رشوهدادن، توطئه کردن و زد و بند توانست از خانهشاگردی به مقام و منصب برسد و
ثروت فراوان بیندوزد. خاستگاه نسب و خاندان وی مورد اختلاف است. "احتشامالسطنه"
پدر وی را "حاجحسن" و از اتباع روس و مردم
قفقاز میشمرد. "اعتمادالسلطنه" نیز معتقد بود که وی اهل "ایروان" و بیشتر از رعایای روس بود. به نوشته "مهدی بامداد" وی
پسر"حاجحسن" صراف ایروانی است که پدرش شغل صرافی مختصری داشت.
نامبرده در تاریخ ۱۲۷۰ در
تبریز تولد یافت. با این همه خود ارفعالدوله نسب خود را به "سردار ایروان" میرساند که پدرش "حاجشیخ حسن" مهاجر ایروانی پس از مهاجرت به تبریز به
تجارت پارچه روی آورد و از این راه مالی کسب کرد و "حاجحسن ایروانی" نذر کرده بود که یکی از پسرانش را برای تحصیل علوم دینیه به عتبات بفرستد. لاجرم قرعه به نام "ارفعالدوله" افتاد؛ ولی بروز سیل در تبریز و از میان رفتن سرمایه خانواده، وی را مجبور به بازگشت به وطن و شاگردی صرافی در تبریز کرد. او برای مدتی نزد یکی از تجار ایرانی استانبول میرود و زبان فرانسه را میآموزد؛ اما به دلیل
بیماری از استانبول بازمیگردد و بعد از بهبود به تفلیس نزد یکی از آشنایان میرود و زبان روسی را هم میآموزد. فراگیری این دو زبان در رقم خوردن سرنوشت، رضاخان ارفع تاثیر به سزایی دارد. او به همین مناسبت در قونسولخانه تفلیس به عنوان مترجم استخدام میشود. وی در این سمت با "فتحعلی آخوندزاده" و "میرزاملکمخان" آشنا و تحت تاثیر آنان قرار میگیرد و در یکی از مراسلات، یکی از اشعار خود را برای "ملکم" میفرستد و "ملکم" به کنایه به او میگوید: «شما از این پس به سبب کمال فضایل، باید نام دانش را برای خود انتخاب کنید. رضاخان نیز این شوخی را جدی گرفته و "دانش" را برای تخلص شعری خود انتخاب میکند.»
"رضاخان ارفع" با "سلیمانخان" کاردار سفارت در تفلیس به عنوان مترجم هیئت اعزامی به سرحدات خراسان به آن حدود میرود. آنان به گفته "مخبرالسلطنه هدایت" با گرفتن
رشوه، مرتکب
خیانت به وطن میشوند: «دانسته یا ندانسته "نهر مهدیخانی" را که برای آوردن
آب به صحرا بوده است با "اترک" جا زدهاند و "اترک" مسافتی از این نهر به طرف شمال است و وارد "خلیج حسینقلی" چندین فرسخ مربع
خاک ایران از دست رفته است.
بعد از این ماموریت رضاخان به سمت کارداری سفارت ایران در "پطرزبورگ" فرستاده میشود. وی در همراهی "
ناصرالدین شاه" و "امینالسلطان" در
سفر به روسیه به سبب تسلط بر زبان روسی و خدمات وی به شاه و همراهان وی مورد عنایت آنان قرار میگیرد و به ازاء چندین ماه خدمت به سمت جنرال قونسول تفلیس که از مهمترین پستهای وزارت خارجه بود درمیآید.
بعد از بازگشت از پطرزبورگ به قفقاز رفته با
لقب"معینالوزرا" به سرکنسولی ایران میرسد و ثروت فراوانی میاندوزد. وی با ترفیع و نزدیکی با دربار ناصری به جایی میرسد که به فروش القاب و عناوین هم دست میزند. "ناظمالاسلامکرمانی" میگوید: «که ارفعالدوله به عینالدوله پیشنهاد کرده بود که تا در مقابل پرداخت صد هزار تومان پست وزارت خارجه را به او
واگذار میکند.»
وی در سال ۱۳۱۲ق به جای "علاءالملک" به سمت وزیر مختاری و ایلچی مخصوص در دربار دولت روسیه به سفارت پترزبورگ میرود و به لقب ارفعالدوله مفتخر میگردد. به دلالی ارفعالدوله است که "امینالسلطان" در زمان "مظفرالدین شاه" وامی را از روسیه میگیرد. "حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی" میگوید: «به توسط رضاخان ارفعالدوله ۲۴ کرور ازدولت روس قرض کردند که به انظمام تنزیل، هفتاد کرور میشود که در ظرف سی و پنچ سال سالی دو کرور قسط بدهند و دولت ایران ماذون نباشد که این مبلغ را از دولت دیگر قرض بگیرد... این وجه به اختلاف شنیدم؛ ولی چیزی که ابدا محل شبهه نیست پنج کرور صدراعظم و مشیرالدوله میرزانصرالله و میرزارضاخان مدخل کردند.»
این مبلغ وام، خرج سفر مظفرالدینشاه به فرنگ میشود و لقب "پرنس" و "امیرنویان" نیز برای رضاخان ارفعالدوله به سبب خدمات شایان در گرفتن این وام حاصل میگردد.
ارفعالدوله از سنپطرزبورگ برگشته و توسط "اتابکاعظم امینالسلطان" به عثمانی میرود. در همین حین برای انجام ماموریت ویژه و تقدیم هدایا و نشانهای اهدایی از طرف مظفرالدین شاه به اعلیحضرت امپراتور و خاندان سلطنتی روسیه عازم آنجا شد. در یک ماموریت دیگر به نمایندگی از طرف مظفرالدین شاه جهت شرکت در
مراسم تاج
گذاری "آلفونسسیزدهم" پادشاه ۱۶ ساله اسپانیا به آن کشور رفت
و بعد در سال ۱۳۳۱ق به ایران برگشته و وزیر عدلیه کابینه "میرزا علیخان علاالسلطنه" میشود؛ اما به قول "مستوفی" خیلی زود دریافت که مرد میدان مشروطه نیست. به همین سبب بعد از وصول ۵۶ هزار تومان از دولت به "موناکو" بازگشت.
ارفعالدوله در
حکومت رضاشاه به سمت نمایندگی ایران در مجمع اتفاق ملل منصوب شد و مدتی در این مجمع فعالیت کرد و به قول خودش توانست با اختلاف یک رای مجمع را از خطر از هم پاشیدن برهاند.
رابطه چندان نزدیکی با رضاخان نداشت. یک روز که برای گفتن توصیههایی به رضاخان نزد او رفت موجب عصبانیت سردار سپه میشود، رضاخان به او میگوید: «میدانی ارفع تو پیر و خرفت شدهای بهتر است بروی و شعرهایت را پاکنویس کنی. ارفع خود میگوید: من هم
اطاعت کرده و همین کار را کردم. وی در سال ۱۳۱۵ درگذشت.
در مورد شخصیت وی نیز نظرهای گوناگونی گفته شده است، "
علامه قزوینی" در این باره چنین نوشته است: «همیشه از خود و از اعمال جلیلهای که به زعم خود انجام داده بود، در همه محافل و حتی برای بچهها تعریف میکرد. "عبداللهمستوفی" وی را نماینده و نمونه بارز سیاستمداران عصر پیشین شمرده است، از هوش و نزاکت وی تمجید میکند.
"محبوبی اردکانی" از محققین متاخر چنین
قضاوت کرده است: «قدر مسلم این است که ارفعالدوله در اوان جوانی دارای تربیت مذهبی بوده است.
پدر وی وقتی میفهمد که پسرش معنی شعری را که در وصف
زنان بوده میداند، معلم مکتبخانه را به خاطر آموزش چنین اشعاری نفرین میکند. مسلما
فرزند چینن پسری اهل
نماز و زیارت و
دعا میشود. بعدها وقتی "
آخوند ملاکاظم خراسانی" به او تلگراف میکند که در کار
مسلمانان(در مشروطه ارفعالدوله با "محمدعلیشاه" است و با مردم مخالفت میکند)، دخالت نکند، ارفعالدوله چون از آخوند
تقلید میکرده است، اطاعت میکند.» به خدمات ارزنده او نیز اشاره شده است. وی مدرسه "دانش" را در سال ۱۳۱۷ه. ق تاسیس کرد.
ارفعالدوله دو
پسر دارد که آنها نیز با تحصیلات خود که همگی در خارج از ایران بوده است. برای خود سمت و منصب دست و پا کردهاند. ابراهیم و حسن دو پسر وی که اولی سرتیپ و دومی سرلشگر میشود.
وی در سال ۱۲۸۰ش در تفلیس به
دنیا آمد. پس از انجام تحصیلات مقدماتی و فراگیری زبان فرانسه و روسی برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام میشود و پس از انجام تحصیلات متوسطه وارد دانشکده پیاده نظام "سنسیر" میشد و دوره مزبور را با احراز رتبه اولی پایان داد و به درجه افسری رسید. چندی در یکی از هنگهای پیاده و ارتش فرانسه استاد بود و در ۱۳۰۱ با درجه نایب دومی در ارتش نوین ایران استخدام شد. مدتی نیز در لشگر
کردستان و چندی در لشگر
خراسان فرمانده گروهان بود و در کلیه محاربات آن دو استان مشارکت جدی و همهجانبه داشت. در سال ۱۳۱۴ با درجه سرگردی فرمانده پیاده نظام دانشکده افسری شد و در ۱۳۱۹ش به درجه سرهنگی ارتقا پیدا کرد.
در سال ۱۳۲۰ به ریاست سپاه غرب منصوب شد. در اوایل ۱۳۲۱ به جای "سرلشگر محمودامین" فرمانده کردستان که به دست اشرار کشته شده بود به فرماندهی لشگر کردستان رسید و امنیت آنجا را تامین کرد. در سال ۱۳۲۱ که به دعوت دولت انگلیس به آفریقای شمالی رفت تا از جبهه جنگی در آن حوالی جریان داشت دیدن کند؛ اما در موقع بازگشت به دلیل کولاک و برف سنگین هواپیمای آنها سقوط میکند و ابراهیم ارفع و چند تن از افسران ایرانی از جمله "سرهنگ شرفالدینقهرمانی"، "غلامحسین شیبانی" و "سرگرد ابوالفتح مهاجر" در آن کشته میشوند.
داماد خانواده ارفع است که قبل از وصلت با این خانواده نام خانوادگیاش "نورچشم" بوده است. وی فارغالتحصیل دانشکده کشاورزی کرج بود که بعد از اتمام تحصیلات به استخدام وزارت کشاورزی درآمد. وی یکی از مجریان طرح اصلاحات ارضی بود که توسط
محمدرضا شاه انتخاب شده بود.
او در دوره ۲۱ مجلس از داراب نمایندگی رسید و چندی نیز نایب رییس مجلس بود. همچنین در دوره ششم مجلس سنا به آن مجلس راه یافت. وی در سال ۱۳۵۵ درگذشت.
"حسن ارفع" در ۱۲۷۴ش در تفلیس به دنیا آمد. در ۱۲ سالگی وارد مدرسه نظام شد و تحصیلات خود را در دبیرستان نظام سوئیس و دبیرستان موناکو و دبیرستان نظام
ترکیه به پایان رسانید و بعدا دوره دانشکده افسری سوئیس و دوره سواره نظام فرانسه را به پایان برد. حسن ارفع در ۲۴ سالگی به استخدام ژاندارمری ایران درآمد. وی در ۱۳۰۶ برای طی دوره دانشگاه جنگ به پاریس اعزام شد. ارفع به دلیل سپری کردن تحصیلات در کشورهای مختلف به زبانهای ترکی، فرانسه، روسی، انگلیسی و آلمانی تسلط داشت. او در تهران در پست فرماندهی هنگ سوار دانشکده افسری قرار گرفت و پس از چندی به معاونت و سپس ریاست این دانشکده رسید. در ۱۳۱۴ معاونت مدیریت دروس دانشگاه جنگ و در پی آن ریاست رکن دوم ستاد ارتش را عهدهدار بود و بدین ترتیب در زمان
جنگ جهانی دوم در راس مهمترین نهاد اطلاعات نظامی ایران جای گرفت.
ارفع که از سال ۲۳ به درجه سرلشگری رسید. در سالهای پس از شهریور ۲۰ چند بار ریاست ستاد ارتش عالیترین پست نظامی را بر عهده داشت و در این سمت عناصر وابسته به انگلیس را در مقامات حساس نظامی و اطلاعاتی گمارد. وی سازمان مخفی به نام "نهضت ملی" را در ارتش تاسیس کرد و گرداننده سه حزب دیگر هم با نامهای "آریا" "افقآسیا" و "سومکا" نیز بود. در دولت "قوام" به دلیل متهم بودن به طرفداری از سیاست انگلیس بازداشت و چندی زندانی بود و "قوام" رقیب دیرین او "رزم آرا" را به جای او نشاند. وی در تاریخ ۷/۱۲/۱۳۲۵ بازنشسته شد و به تاسیس یک گاوداری در "اقدسیه"
تهران پرداخت.
با روی کارآمدن "حسین علا" در سال ۱۳۳۰ به دلیل آشنایی دیرین خود و پدرانشان وی به وزارت راه کابینه وی رسید. ارفع از افسران حامی کودتای ۳۲ نیز بود و به همین دلیل از دولت کودتا نشان درجه یک رستاخیز را دریافت کرد. از مهمترین اقدامات او در این سالها امضای موافقتنامه معروف دفاعی بین ایران و
آمریکا است که
رسما ایران را در موقع ضرورت به اشغال آمریکا درمیآورد.
او در بهمن ۴۰ به سفارت
پاکستان فرستاده شد و بعد از انقلاب به "مونت کارلو" رفته و با خواهرش در خانهای که پدرش بنا کرده و آن را "خانه صلح" نامیده بود، زندگی میکرد. وی در این روزها در شرایط سختی به سر میبرد و از یک چشم هم نابینا شده بود.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان ارفع» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۲۲.