• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خالکوبی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خالکوبی، ایجاد نقش‌های ماندگار بر بدن انسان از طریق وارد کردن مواد رنگی در زیر پوست است.



سابقه زمانی خالکوبی بسیار طولانی و گستره مکانی آن دامنه‌دار است؛ چنان که شواهدی از تداول آن در شرق دور ، ایران ، عراق ، مصر و سرزمینهای دیگر، از ادوار بسیار دور تا اکنون، در دست است.
حتی برخی پیشینه خالکوبی را در برخی مناطق، به دوره پیش از تاریخ می‌رسانند.
[۱] عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۷، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
[۲] ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۱۷، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
[۳] رقیه بهزادی، «خالکوبی از دیرباز تاکنون»، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱، چیستا، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۶۸).
[۴] رقیه بهزادی، «خالکوبی از دیرباز تاکنون»، ج۱، ص۱۸۵ تصویر ۷، چیستا، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۶۸).



اصلی‌ترین کارکرد خالکوبی، جنبه آرایشی آن بوده است.
در کنار آن، باید از کاربرد خالکوبی در پزشکی و جنبه تعویذی آن نیز یاد کرد.
[۵] عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۷، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
[۶] ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۱۷، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
[۷] رقیه بهزادی، «خالکوبی از دیرباز تاکنون»، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱، چیستا، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۶۸).
[۸] رقیه بهزادی، «خالکوبی از دیرباز تاکنون»، ج۱، ص۱۸۵ تصویر ۷، چیستا، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۶۸).

هرودوت به استفاده شگفت انگیز دیگری نیز اشاره کرده است.
به نوشته او در زمان داریوش اول هخامنشی (حک: ۵۲۱ـ۴۸۶ یا ۴۸۵ق. م) حاکم یونانیِ شهر آناطولی، هیستیائوس، غلامی را نزد آریستاگوراس در مَلَطیه در آسیای صغیر فرستاد و به او توصیه کرد تا سر غلام را بتراشد؛ با انجام توصیه او معلوم شد در پیامی که بر پوست سر غلام خالکوبی شده، از آریستاگوراس خواسته شده است که بر ایرانیان بشورد.


بنابر قول برخى، خال كوبى فى نفسه زینت محسوب مى‌شود و جایز است.

۳.۱ - موارد حرام

لیكن برخى قدما گفته‌اند: خال كوبى صورت براى مرد و زن- جز زن براى شوهر- جایز نیست.
[۱۰] كتاب‌المكاسب ج۱،ص ۱۶۶
به تصریح برخى احتیاط در ترك خال كوبى بدن با اسم‌هاى متبرک و كلمات قرآن -به جهت اجتناب از بودن آن بر بدن در حال جنابت و دیگر حدث‌ها- است و در صورت امكان باید محو گردد.
لمس آن نیز هنگام نداشتن طهارت (وضو، غسل یا تیمم) در صورتى كه روى پوست باشد، حرام است.
[۱۳] استفتائات جدید (مكارم)ج ۲،ص ۵۱- ۵۳.
[۱۴] توضیح المسائل مراجع ج ۱،ص ۲۲۶- ۲۲۷


۳.۲ - مورد مستحب

خال كوبى زن براى شوهرش جایز، بلكه بنابر تصریح برخى، مستحب است.
[۱۷] كشف الغطاءج ۲،ص ۴۲۱.

برخى، خال كوبى زن را براى زیبا جلوه دادن خود دربرابر خواستگاران یا خریداران در کنیز، از مصادیق تدلیس برشمرده و آن را حرام دانسته‌اند. در مقابل، برخى، صرف زینت كردن جهت ترغیب را مصداق تدلیس ندانسته‌اند.
[۲۰] كتاب المكاسب ج۱،ص ۱۶۶
[۲۱] مصباح الفقاهة ج ۱،ص ۲۰۵.
[۲۲] حاشیة المكاسب (ایروانى)ج ۱،ص ۱۹


۳.۳ - در كودكان

خال كوبى کودک با داشتن مصلحت براى او جایز است.
[۲۳] مصباح الفقاهةج ۱،ص ۲۰۵
[۲۴] ارشاد الطالب ج۱،ص ۱۱۴

خال كوبى اى كه اثر آن از زیر پوست نمایان است، مانع رسیدن آب به پوست نمى‌گردد. از این رو، وضو و غسل كسى كه خال كوبى كرده، صحیح است. همچنین است اگر جرم نداشته باشد و تنها به صورت رنگ روى پوست باشد.
[۲۶] توضیح المسائل مراجع ج ۱،ص ۲۰۵



یکی از قراین قدمت خالکوبی، نهی آن در تورات است.
[۲۷] عهد عتیق، سفر لاویان، ۲۸:۱۹.



در منابع اسلامی نیز علاوه بر نهی از خالکوبی، به نقل از پیامبر صلی اللّه علیه وآله آمده که خداوند دارندگان پیشه خالکوبی («اَلْواشِمات») و کسانی را که بر بدنشان خال میکوبند («المُستَوْشمات») لعن کرده است.
[۲۸] ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، ج۴، ص۱۳۴، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۲۹] محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۷، ص۶۴، (چاپ محمد ذهنیافندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.

از این احادیث و برخی توضیحات واژه‌شناسی و نیز پاره‌ای از اشعار جاهلی برمی‌آید که رسم خالکوبی (به عربی: «وَشْم») در میان زنان دوره جاهلی رواج داشته است.
[۳۰] شرح دیوان لبید بن ربیعةالعامری، چاپ احسان عباس، ج۱، ص۱۱۸، کویت: التراث العربی، ۱۹۸۴.
[۳۱] حسین بن احمد زوزنی، شرح المعلقات السبع، ج۱، ص۶۱، بیروت: مکتبة دارالبیان.
[۳۲] حسین بن احمد زوزنی، شرح المعلقات السبع، ج۱، ص۹۹، بیروت: مکتبة دارالبیان.
[۳۳] ابن منظور، لسان العرب، ذیل «عدن».


۵.۱ - سبب حرمت

در دوره اسلامی، فقیهان و محدّثان اهل سنّت با استناد به احادیث مخالف خالکوبی، آن را تحریم کرده و حتی برخی، موضع خالکوبی شده را نجس شمرده‌اند.
[۳۶] یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج۷، جزء۱۳ـ۱۴، ص۲۳۱، چاپ ابوعبدالرحمان عادل بن سعد، قاهره (۲۰۰۳).
[۳۷] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۳۰۶، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۳۸] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۳۱۰، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

در واقع قائلان به حرمت خالکوبی، با تأکید بر آفریده شدن آدمی در بهترین وجه ممکن، خالکوبی را مستلزم اعتقاد به نقصان آفرینش پروردگار و به معنای دست بردن در کار بی نقص خلقت برشمرده‌اند.
[۳۹] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۳۰۶، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۴۰] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۳۱۲، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.


۵.۲ - اقبال زنان

این نهی‌ها و تحذیرات شرعی با این‌که گاه در پرهیز مسلمانان از خالکوبی مؤثر بوده،
[۴۱] عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۹، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
خالکوبی را در جوامع اسلامی بلاموضوع نساخته است؛ چنانکه این کار به ویژه در میان زنان تقریباً رایج بوده است.
دامنه گستردگی خالکوبی، به ویژه در میان عرب‌زبانان، در مثل‌هایی که از گذشته تاکنون در بین آنان رواج داشته، مشهود است.
[۴۲] ابن منظور، لسان العرب، ذیل «عدن».
[۴۳] لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۱، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).


۵.۳ - علت رواج

این اقبال برخی از زنان، به ویژه روستاییان و عشایر و کولیها، علاوه بر این‌که از کارکردهای آرایشی خالکوبی نشئت گرفته، شاید محصول پاره‌ای از اعتقادات عامیانه در باب جنبه‌های تعویذی و خواص پزشکی آن بوده است؛ چنانکه عوام خالکوبی را در دفع چشم زخم و حسادت حاسدان و در دور نگه داشتن برخی شرها و حتی مرگ و میر از کودکان و نیز در زبان بازکردن آنان مؤثر میدانستند و معتقد بودند که در دفع خونهای فاسد و التیام برخی بیماریها از جمله امراض مفصلی، سردرد ، خونریزی بینی و حتی درمان نازایی نافع است.
[۴۴] ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۲۰، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
[۴۵] لیث خفاف، «الوشم فی الطب الشعبی»، ج۱، ص۲۴۹، التراث الشعبی، سال ۱۲، ش ۹ و ۱۰ (ایلول ۱۹۸۱).
[۴۶] لیث خفاف، «الوشم فی الطب الشعبی»، ج۱، ص۲۵۱، التراث الشعبی، سال ۱۲، ش ۹ و ۱۰ (ایلول ۱۹۸۱).
[۴۷] لیث خفاف، «الوشم فی الطب الشعبی»، ج۱، ص۲۵۵، التراث الشعبی، سال ۱۲، ش ۹ و ۱۰ (ایلول ۱۹۸۱).
[۴۸] عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۷، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
[۴۹] عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۷۱، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).


۵.۴ - عقاید عوام

در کنار اعتقاداتی که خالکوبی را متأثر از شرایط عملی و جنبه‌های کاربردی آن در زندگی روزمره، مجاز و حتی لازم میشمارد، عقایدی هم تحت تأثیر منع و حرمت شرعی آن در میان عوام پدید آمده است؛ چنانکه براساس آن، زنان خالکوبی شده در روز قیامت معذّب خواهند شد و سوزنهای خالکوبی در بدنشان فروخواهد رفت.
[۵۰] ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۲۰، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).



شیوه‌ها و ابزارهای خالکوبی با پیشرفت جامعه پیشرفته‌تر شده، چنانکه امروزه وسایل برقی جای خار و استخوان حیوانات را گرفته است.

۶.۱ - شیوه معمول

از برخی منابع لغوی و حدیثی چنین برمی‌آید که زنان عرب، چه در دوره جاهلی و چه پس از آن، مچ یا پشتِ دست خود را خالکوبی می‌کردند.
شیوه معمول آن بود که ابتدا با سوزن یا اشیای تیز سوراخهای متعددی در محل مورد نظر ایجاد و سپس به وسیله همین سوزنها سرمه یا دوده پیه یا فتیله را به زیرپوست وارد میکردند، تا به تدریج اثر کبودی یا سبزی بر پوست پدیدار میشد.
[۵۱] یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج۷، جزء۱۳ـ۱۴، ص۲۳۱، چاپ ابوعبدالرحمان عادل بن سعد، قاهره (۲۰۰۳).


۶.۲ - ترسیم با مداد

بنابر گزارش لین از زندگی مردم مصر در قرن دوازدهم و نیز بر پایه برخی تحقیقات معاصران در باب خالکوبی در میان عشایر عرب عراق و اردن ، خالکوب که در این مناطق عربنشین دَکّاکه خوانده میشد، ابتدا با مداد یا چوب کبریت مستعمل یا با پرهای دراز آغشته به مرکّب، نقش خود را ترسیم میکرد.
آنگاه ضربه‌های پیاپی و آرامی بر انتهای سوزن یا سوزنهای متصل به هم وارد میآورد تا وقتیکه از جای نوک سوزنها خون بیرون بزند.

۶.۳ - تهیه رنگ

سپس دود سیاهِ برگرفته از احتراق چوب یا روغن را که با شیر زن درآمیخته بود یا رنگریزهه‌ای کبود یا نیلی را بر محل سوراخهای ایجاد شده میمالید.
بعد از حدود یک هفته و پیش از التیام زخم پوست، معجون برگ چغندر سفید و شبدر کوبیده را بر آن محل میمالیدند تا رنگ کبود یا مایل به سبز پدیدار گردد.
[۵۵] لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۰، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).

برخی از خالکوبان برای تهیه مواد رنگین بهتر و ماندگارتر، بالای آتشِ فتیله یک چراغدان، ظرفی را وارونه به مدت یک روز یا یک شب جاسازی می‌کردند و دوده‌های برهم انباشته این ظرف را با آب درمی‌آمیختند و در شیشه‌ای می‌ریختند.
[۵۶] لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۴، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).

گاه نیز از دوده حاصل از سوزاندن پارچه‌ای که با کره آمیخته به زردچوبه آغشته شده بود، استفاده می‌کردند.


در داروشناسی قدیم، شیوه‌های گوناگونی برای زدودن خال نیز توصیه شده است.
این توصیه‌ها ازاین‌رو اهمیت دارد که برخی از فقیهان ازاله خالکوبی را حتی به قیمت جراحی واجب شمرده‌اند.
[۵۷] یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج۷، جزء۱۳ـ۱۴، ص۲۳۱، چاپ ابوعبدالرحمان عادل بن سعد، قاهره (۲۰۰۳).
[۵۸] علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۵، ص۱۷۰، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.


۷.۱ - سوراخ کردن

یکی از راههای از میان بردن آثار خالکوبی، آن بود که روی خال با سوزن، سوراخهای نزدیک به هم ایجاد میکردند و معجون بوره (بوراکس) و عسل را با معجون کُنْدُس که گیاهی قی آور و مُسهل است، درمی‌آمیختند و بر خال میمالیدند و با خمیر یا مغز نان پخته روی آن را میپوشاندند.
گاه نیز مَصطکیِ آمیخته با خاکستر انجیر را بر روی خال میبستند تا رنگ خال زایل شود.
[۵۹] محمدبن زکریا رازی، الحاوی فی الطب، ج۸ جزء۲۳، قسم ۲، ص۱۲، چاپ محمد محمداسماعیل، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.


۷.۲ - شستشو با نمک

در شیوه دیگری که رازی بر آن تأکید دارد، ابتدا محل خال را با نمک قلیایی شست و شو میدادند و سپس مصطکی را یک هفته بر محل میبستند تا رنگ خال را به خود جذب کند.
آنگاه پس از بازکردن، بار دیگر موضع را با نمک مالش میدادند تا رنگ خال به کلی زایل شود.
[۶۰] محمدبن زکریا رازی، الحاوی فی الطب، ج۸ جزء۲۳، قسم ۲، ص۷، چاپ محمد محمداسماعیل، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.



شخصی که خالکوبی میشد باید با بردباری دردِ ناشی از ضربه‌ها و گزش‌های سوزنها را به جان میخرید و از دیگر سو، خالکوب باید با آرامش و در عین حال با سرعت عمل و چابک دستی از درد گزش سوزنها حتی الامکان می‌کاست، یا دست کم آن را برای مشتری تحمل پذیر می‌ساخت.
[۶۱] لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۱، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).
[۶۲] ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۱۹، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).

در غیر این صورت، حکایت آن خالکوب یا «کبودی زنِ» قزوینی، مذکور در مثنوی مولوی
[۶۳] جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۱، ص۱۳۴، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران ۱۳۸۲ش.
پیش میآمد که از مردِ کبودیزن خواست تا نقش شیری بی سر و دم و اشکم بر تن او کبودی زند و درواقع از خالکوبی دست کشد تا وی از درد گزش سوزنها رهایی یابد.
به همین دلیل خالکوبان در حین عمل، اشعار و حکایات عاشقانه، از جمله افسانه‌هایی در باب عشق فزاینده مردان به دخترانِ خالکوبیده میخواندند تا با سرگرم کردن مشتری کار خویش را با خونسردی و به آرامی پیش برند.
[۶۴] ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۱۸، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
[۶۵] لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۱، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).



یکی از موضوعات جالب توجه در خالکوبی، تنوع نقشها و طرحها و موضعِ خالکوبی و نیز معانی رمزی برخی نقشهاست.

۹.۱ - حیوانات و اشیا

مثلا زنان قبایل اردنی و شمال عربستان گنجینه‌ای از الگوها و طرحها را تا همین دهه‌های اخیر در اختیار داشته‌اند.
تنوع این نقشها در جنوب عراق نیز بسیار چشمگیر و شامل طرحهایی از انواع گونه‌گون پرندگان و حیوانات و گلها و شمشیرها و خنجرها بوده است.
[۶۶] عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۷۱، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).

اما در نواحی کُردنشین، زنان نقش ستاره یا هلال را بر پیشانی و بین ابروان خالکوبی میکردند.
[۶۷] عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۹، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).


۹.۲ - اشکال هندسی

در میان عشیره‌های عرب عراق یکی از رایج‌ترین نقوش، خالکوبیِ نقطه‌ها یا خطها یا اشکال هندسی بر پوست چانه بوده است.
در نقش بستن این اشکال از خط و خطوط یکپاره یا از کنار هم نهادن چندین نقطه استفاده می‌شد.
در شکلِ ساده‌تر این نقشها، معمولا خطی مستقیم از زیرلب پایین تا انتهای چانه و گاه حتی تا سینه ترسیم می‌شد و گاه نیز به موازات و در دو سوی این خط، دو نقطه یا بیش‌تر با فواصل مساوی نقش می‌زدند و گاه نیز شکل مثلث یا دایره را خالکوبی می‌کردند.
[۶۸] لیث خفاف، «وشوم الحنک»، ج۱، ص۷۳ـ۷۹، التراث الشعبی، سال ۱۰، ش ۳ و۴ (۱۳۹۹).



جای خالکوبی مردان عموماً بازوانشان بوده است.
برای نمونه، بنابر گزارش اوبن در حدود صد سال پیش پیروان طریقت خاکساریه، بنابر یک سنّت مداوم فرقه‌ای، خالی بر بازوان خویش داشتند.
در نواحی عشایرنشین ایران، مردان عموماً بر بازوان خویش نقش حیواناتی چون غزال و نیز کژدم که آن را نشان نیرو و دافع چشم زخم میدانستند، خالکوبی میکردند.
[۶۹] جابر عناصری، «پایگاه هنرهای تجسمی در باورهای عامه»، ج۱، ص۱۲۹، فصلنامه هنر، ش ۱ (پاییز ۱۳۶۱).
[۷۰] هنری فیلد، مردمشناسی ایران، ج۱، ص۵۰۰، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
[۷۱] منوچهر لمعه، فرهنگ عامیانه عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، ج۱، ص۲۵، تهران ۱۳۵۳ش.

اما زنان، به ویژه در میان عشایر بختیاری و بویراحمدی ، سه ستاره در چانه و یک خال در وسط پیشانی و چند خال در پشت دست نقش میزدند.
[۷۲] جابر عناصری، «پایگاه هنرهای تجسمی در باورهای عامه»، ج۱، ص۱۲۹، فصلنامه هنر، ش ۱ (پاییز ۱۳۶۱).
[۷۳] هنری فیلد، مردمشناسی ایران، ج۱، ص۵۰۰، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
[۷۴] منوچهر لمعه، فرهنگ عامیانه عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، ج۱، ص۲۵، تهران ۱۳۵۳ش.



اعضای یک عشیره یا قبیله از طریق همین خالکوبی‌ها از خطر درآمیخته شدن با سایر گروه‌های مشابه برکنار میماندند و این حق برای رئیس یک عشیره ایجاد می‌شد که خواستار بازگرداندن اسیران یا ربودگان یا گمشدگان عشیره خود گردد.
[۷۵] عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۷۰، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).

امروزه در پزشکی قانونی ، مطالعه نقشهای خالکوبی نیز یکی از راههای شناخت هویت اجساد ناشناس به حساب می‌آید.
[۷۶] یحیی شریف و محمد عبدالعزیز سیف النصر، الطب الشرعی و السموم، ج۱، ص۲۱، (قاهره) : المرکز الاسلامی.



در ایران علاوه بر زنان، در میان مردان نیز خالکوبی رایج بوده است.
به نوشته شهری باف در طهران قدیم
[۷۷] جعفر شهری باف، طهران قدیم، ج۳، ص۴۲۲، تهران ۱۳۸۱ش.
عموم زنان مچ پا، دست و میان دو ابرو و کنج لب و زیرچانه و روی گونه را خال میکوبیدند و زنان بدکاره نیز معمولا پشت دست و روی ساعد را خالکوبی میکردند.
اما در میان مردان تهران، خالکوبی عمدتاً از نشانه‌های باجگیران و جوانان بی‌بند و بار بوده است.
اینان گاه شکل و اسم پهلوانان شاهنامه یا نامهای دوستان و معشوقه خود را گاه به خطی خوش و گاه به خطی زشت خالکوبی میکردند.
[۷۸] جعفر شهری باف، طهران قدیم، ج۳، ص۴۲۱، تهران ۱۳۸۱ش.



(۱) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲) ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۳) ابن منظور، لسان العرب.
(۴) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنیافندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
(۵) رقیه بهزادی، «خالکوبی از دیرباز تاکنون»، چیستا، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۶۸).
(۶) محمدبن زکریا رازی، الحاوی فی الطب، چاپ محمد محمداسماعیل، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۷) حسین بن احمد زوزنی، شرح المعلقات السبع، بیروت: مکتبة دارالبیان.
(۸) شرح دیوان لبید بن ربیعةالعامری، چاپ احسان عباس، کویت: التراث العربی، ۱۹۸۴.
(۹) جعفر شهری باف، طهران قدیم، تهران ۱۳۸۱ش.
(۱۰) عطا رفعت، «الوَشم»، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
(۱۱) جابر عناصری، «پایگاه هنرهای تجسمی در باورهای عامه»، فصلنامه هنر، ش ۱ (پاییز ۱۳۶۱).
(۱۲) هنری فیلد، مردمشناسی ایران، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
(۱۳) منوچهر لمعه، فرهنگ عامیانه عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران ۱۳۵۳ش.
(۱۴) لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).
(۱۵) لیث خفاف، «الوشم فی الطب الشعبی»، التراث الشعبی، سال ۱۲، ش ۹ و ۱۰ (ایلول ۱۹۸۱).
(۱۶) لیث خفاف، «وشوم الحنک»، التراث الشعبی، سال ۱۰، ش ۳ و۴ (۱۳۹۹).
(۱۷) ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
(۱۸) جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران ۱۳۸۲ش.
(۱۹) یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، چاپ ابوعبدالرحمان عادل بن سعد، قاهره (۲۰۰۳).
(۲۰) علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۲۱) یحیی شریف و محمد عبدالعزیز سیف النصر، الطب الشرعی و السموم، (قاهره) : المرکز الاسلامی.


۱. عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۷، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
۲. ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۱۷، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
۳. رقیه بهزادی، «خالکوبی از دیرباز تاکنون»، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱، چیستا، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۶۸).
۴. رقیه بهزادی، «خالکوبی از دیرباز تاکنون»، ج۱، ص۱۸۵ تصویر ۷، چیستا، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۶۸).
۵. عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۷، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
۶. ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۱۷، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
۷. رقیه بهزادی، «خالکوبی از دیرباز تاکنون»، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱، چیستا، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۶۸).
۸. رقیه بهزادی، «خالکوبی از دیرباز تاکنون»، ج۱، ص۱۸۵ تصویر ۷، چیستا، سال ۷، ش ۲ (آبان ۱۳۶۸).
۹. احکام النساءص۵۷.    
۱۰. كتاب‌المكاسب ج۱،ص ۱۶۶
۱۱. منیة السائل ص ۲۲۱    
۱۲. ارشاد السائل،ص ۱۸۳    
۱۳. استفتائات جدید (مكارم)ج ۲،ص ۵۱- ۵۳.
۱۴. توضیح المسائل مراجع ج ۱،ص ۲۲۶- ۲۲۷
۱۵. العروة الوثقیٰ ۲،ص ۲۳۸    
۱۶. احکام النساءص ۵۷.    
۱۷. كشف الغطاءج ۲،ص ۴۲۱.
۱۸. احکام النساءص ۵۷    
۱۹. الکافی فی الفقه ص ۲۸۱    
۲۰. كتاب المكاسب ج۱،ص ۱۶۶
۲۱. مصباح الفقاهة ج ۱،ص ۲۰۵.
۲۲. حاشیة المكاسب (ایروانى)ج ۱،ص ۱۹
۲۳. مصباح الفقاهةج ۱،ص ۲۰۵
۲۴. ارشاد الطالب ج۱،ص ۱۱۴
۲۵. صراط النجاةج ۱،ص ۲۸    
۲۶. توضیح المسائل مراجع ج ۱،ص ۲۰۵
۲۷. عهد عتیق، سفر لاویان، ۲۸:۱۹.
۲۸. ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، ج۴، ص۱۳۴، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۲۹. محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۷، ص۶۴، (چاپ محمد ذهنیافندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
۳۰. شرح دیوان لبید بن ربیعةالعامری، چاپ احسان عباس، ج۱، ص۱۱۸، کویت: التراث العربی، ۱۹۸۴.
۳۱. حسین بن احمد زوزنی، شرح المعلقات السبع، ج۱، ص۶۱، بیروت: مکتبة دارالبیان.
۳۲. حسین بن احمد زوزنی، شرح المعلقات السبع، ج۱، ص۹۹، بیروت: مکتبة دارالبیان.
۳۳. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «عدن».
۳۴. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «نور».    
۳۵. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «وشم».    
۳۶. یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج۷، جزء۱۳ـ۱۴، ص۲۳۱، چاپ ابوعبدالرحمان عادل بن سعد، قاهره (۲۰۰۳).
۳۷. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۳۰۶، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۳۸. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۳۱۰، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۳۹. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۳۰۶، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۴۰. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۳۱۲، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۴۱. عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۹، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
۴۲. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «عدن».
۴۳. لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۱، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).
۴۴. ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۲۰، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
۴۵. لیث خفاف، «الوشم فی الطب الشعبی»، ج۱، ص۲۴۹، التراث الشعبی، سال ۱۲، ش ۹ و ۱۰ (ایلول ۱۹۸۱).
۴۶. لیث خفاف، «الوشم فی الطب الشعبی»، ج۱، ص۲۵۱، التراث الشعبی، سال ۱۲، ش ۹ و ۱۰ (ایلول ۱۹۸۱).
۴۷. لیث خفاف، «الوشم فی الطب الشعبی»، ج۱، ص۲۵۵، التراث الشعبی، سال ۱۲، ش ۹ و ۱۰ (ایلول ۱۹۸۱).
۴۸. عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۷، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
۴۹. عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۷۱، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
۵۰. ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۲۰، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
۵۱. یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج۷، جزء۱۳ـ۱۴، ص۲۳۱، چاپ ابوعبدالرحمان عادل بن سعد، قاهره (۲۰۰۳).
۵۲. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «سفف».    
۵۳. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «نور».    
۵۴. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «وشم».    
۵۵. لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۰، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).
۵۶. لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۴، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).
۵۷. یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج۷، جزء۱۳ـ۱۴، ص۲۳۱، چاپ ابوعبدالرحمان عادل بن سعد، قاهره (۲۰۰۳).
۵۸. علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۵، ص۱۷۰، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۵۹. محمدبن زکریا رازی، الحاوی فی الطب، ج۸ جزء۲۳، قسم ۲، ص۱۲، چاپ محمد محمداسماعیل، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
۶۰. محمدبن زکریا رازی، الحاوی فی الطب، ج۸ جزء۲۳، قسم ۲، ص۷، چاپ محمد محمداسماعیل، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
۶۱. لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۱، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).
۶۲. ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۱۹، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
۶۳. جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۱، ص۱۳۴، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران ۱۳۸۲ش.
۶۴. ناجح معموری، «الوشم عندالریفیات فی الحلة»، ج۱، ص۱۸، التراث الشعبی، سال ۳، ش ۲ (شعبان ۱۳۹۱).
۶۵. لیث خفاف، «الوشامةبین التجمیل و الطب الشعبی»، ج۱، ص۳۱، التراث الشعبی، ش ۴ (خریف ۱۹۸۸).
۶۶. عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۷۱، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
۶۷. عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۶۹، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
۶۸. لیث خفاف، «وشوم الحنک»، ج۱، ص۷۳ـ۷۹، التراث الشعبی، سال ۱۰، ش ۳ و۴ (۱۳۹۹).
۶۹. جابر عناصری، «پایگاه هنرهای تجسمی در باورهای عامه»، ج۱، ص۱۲۹، فصلنامه هنر، ش ۱ (پاییز ۱۳۶۱).
۷۰. هنری فیلد، مردمشناسی ایران، ج۱، ص۵۰۰، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
۷۱. منوچهر لمعه، فرهنگ عامیانه عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، ج۱، ص۲۵، تهران ۱۳۵۳ش.
۷۲. جابر عناصری، «پایگاه هنرهای تجسمی در باورهای عامه»، ج۱، ص۱۲۹، فصلنامه هنر، ش ۱ (پاییز ۱۳۶۱).
۷۳. هنری فیلد، مردمشناسی ایران، ج۱، ص۵۰۰، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
۷۴. منوچهر لمعه، فرهنگ عامیانه عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، ج۱، ص۲۵، تهران ۱۳۵۳ش.
۷۵. عطا رفعت، «الوَشم»، ج۱، ص۷۰، التراث الشعبی، سال ۲، ش ۱ (رجب ۱۳۹۰).
۷۶. یحیی شریف و محمد عبدالعزیز سیف النصر، الطب الشرعی و السموم، ج۱، ص۲۱، (قاهره) : المرکز الاسلامی.
۷۷. جعفر شهری باف، طهران قدیم، ج۳، ص۴۲۲، تهران ۱۳۸۱ش.
۷۸. جعفر شهری باف، طهران قدیم، ج۳، ص۴۲۱، تهران ۱۳۸۱ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خالکوبی»، شماره۶۷۹۳.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام؛ ج‌۳، ص۴۱۸    


رده‌های این صفحه : آراستگی | خالکوبی | فقه




جعبه ابزار