حَیّ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَیی (به فتح حاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای زنده و حیات است. حیات در
قرآن مجید به حیات عادی انسان و حیوان و نبات، و به حیات دینی و ایمانی و حیات اخروی گفته شده و تمام موجودات حیات و زندگی و مرگ و نیستی دارند. حیّ
صفت مشبهه و از
اسماء حسنی به معنی همیشه زنده است که دلالت بر دوام و ثبات دارد. مشتقات این واژه در قرآن کریم، به صورت:
حَیَوان (به فتح حاء و یاء) به معنای حیات و زندگی،
حَیاة (به فتح حاء) یا
حَیات (به فتح حاء) به معنای زندگی آمده است.
حَیی به معنای زنده است.
(وَتُخْرِجُ الْحَیَ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِ...) «زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج میکنی.»
در
صحاح گوید: حیاة ضدّ موت و حیّ ضدّ میّت است.
ناگفته نماند: حیات در کلام اللَّه مجید به حیات عادی انسان و حیوان و نبات، و به حیات دینی و ایمانی گفته شده مثل:
(وَاَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا) (و تا زمانى كه زندهام، مرا به
نماز و
زکات توصيه كرده است.)
و نحو:
(وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍ) (و هر چيز زندهاى را از آب آفريديم؟!)
و نحو:
(اَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَاَحْیَیْناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ) (آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم، (
کافر بود و
ایمان آورد) و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود.)
که در این
آیه مراد از «احییناه» حیات دینی و
بصیرت است.
و نیز به حیات آخرت اطلاق شده مثل:
(یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی) (مىگويد: «اى كاش براى اين زندگيم چيزى از پيش فرستاده بودم!»)
و هکذا به آدم فهیم و عاقل حیّ گفته شده
(لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ) (تا هركس را كه زنده است و حيات انسانى دارد
انذار كند و بر كافران اتمام حجّت شود و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد.)
اینک چند
آیه را بررسی میکنیم:
(وَاللَّهُ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَحْیا بِهِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ) (
خداوند از آسمان، آبى فرو فرستاد؛ و زمين را، پس از آنكه مرده بود، با آن حيات بخشيد. در اين، نشانه روشنى است براى گروهى كه گوش شنوا دارند.)
در این
آیه مثل چند
آیه دیگر زنده شدن زمین مورد نظر است.
ممکن است بگوئید زنده شدن زمین همان روئیدن تخمها و دانههای درون زمین است ولی با مراجعه به
آیه دیگر خواهیم دید که زمین قطع نظر از دانهها شخصا زنده میشود گرچه بر ما محسوس نیست در
سوره حجّ آیه ۵ چنین است...
(وَتَرَی الْاَرْضَ هامِدَةً فَاِذا اَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَاَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ) (و همچنين زمين را در
فصل زمستان خشك و مرده مىبينى، و هنگامى كه آب باران بر آن فرو مىفرستيم، به جنبش در مىآيد و رويش مىكند؛ و از هر نوع گياهان بهجت انگيز مىروياند.)
اهتزاز به معنی جنبش و حرکت و «رَبَتْ» به معنی بالا آمدن مثل آمدن خمیر است علی هذا خاک شخصا حرکت میکند و مثل خمیر میآید یعنی: «زمین را خشک و افسرده بینی و چون آب بر آن نازل کردیم بجنبد و بر آید و از همه گیاهان بهجت انگیز میرویاند.»
(مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ اَوْ فَسادٍ فِی الْاَرْضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ اَحْیاها فَکَاَنَّما اَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً) (هر كس، انسانى را بدون ارتكاب
قتل يا
فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته؛ و هر كس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى به همه مردم حيات بخشيده است.)
به نظر میآید: این
آیه مانند
تسبیب و دلالت بر کار است مثلا گوئیم آنکه ابتدا هواپیما را طرحریزی کرد گویا همه هواپیماها را او ساخته است و آنکه بر تاسیس بیمارستان دلالت کرده گویا همه بیمارستانها را او ساخته است. هکذا چون قتل عدوانی یک فرد زیر بنای قتلهای دیگر و احیاء یک فرد پایه احیاهای دیگر است لذا گوئیم هر که یک فرد را کشت مثل آن است که همه را کشته الخ، و یا منظور آن است که افراد بشر از نظر خدای سبحان به حکم یک پیکرند قاتل یک نفر مثل قاتل همه و محیی یکی مانند احیا کننده همه است.
(یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ اَبْناءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ...) (در حالى كه پيوسته شما را به بدترين صورت
شکنجه مىدادند، پسرانتان را مىكشتند، و زنانتان را براى خدمت كارى زنده مىگذاشتند.)
استحیاء طلب حیات و به معنی زنده نگاه داشتن و آن را خواستن است
آیه درباره بیان مصیبت بنیاسرائیل است که
فرعون برای جلوگیری از تولّد حضرت موسی (علیهالسّلام) پسران آنها را سر میبرید معنی
آیه چنین است: «عذاب بد را به شما تحمیل میکردند و آن این بود که پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده نگه میداشتند.» و زنده ماندن آنها را طالب بودند، شاید از آن جهت که خدمتکار فرعونیان باشند. بعضی گفتهاند: ممکن است مراد از بین بردن عفت زنان باشد یعنی کاری میکردند که سبب زوال
حیاء آنها بود ولی از کلمه
یُقَتِّلُونَ وَ یُذَبِّحُونَ که همیشه قبل از این کلمه آمده است مانع از این حمل میباشد.
(اِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوی یُخْرِجُ الْحَیَ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِ ذلِکُمُ اللَّهُ فَاَنَّی تُؤْفَکُونَ) (خداوند، شكافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده خارج مىسازد، و بيرون آورنده مرده از زنده است؛ اين است خداى شما! پس چگونه از حق منحرف مىشويد؟!)
ناگفته نماند زنده آن است که چهار عمل جذب، دفع، حرکت و تولید مثل داشته باشد مثل انسان و حیوان و علف زنده و اگر دارای این خواصّ نباشد مرده است.
دانه و تخم تا زیر خاک نرفته است مرده و بیحرکت است و سلّول خفتهای میان آن هست ولی چون زیر خاک رفت در اثر حرارت و رطوبت به حرکت میآید و زنده شده رشد مینماید و چون به گیاه مبدّل گردید دانهها و تخمهای خود را که در نوبت خود مردهاند به زمین میریزد و به این شکل زنده از مرده و بالعکس بیرون میآید و این عمل از اسرار عجیب خلقت و در جهان دائمی است، زنده شدن و روئیدن انسانها از زمین در
روز قیامت به آن تشبیه شده است:
(یُخْرِجُ الْحَیَ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِ وَیُحْیِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَکَذلِکَ تُخْرَجُونَ) معنی
آیه اوّل چنین است: «خدا شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده خارج میکند و بیرون آورنده مرده از زنده است آن است خدا پس بکجا میروید؟!.»
(وَلَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا اُولِی الْاَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ) (و
قصاص، براى شما مايه حيات و
امنیت است، اى صاحبان خرد! شايد پرهيزكارى پيشه كنيد.)
آیه عجیبی است در بیان موقعیّت قصاص. کوتاهترین جمله در
جاهلیّت در این باره آن بود که میگفتند: «القتل انفی للقتل» ولی قرآن با این کلمه
فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ آن را از رونق انداخت. ناگفته نماند اگر قاتل در مقابل قتل کشته شود دیگران به قتل مردم جری نمیشوند و آن سبب محفوظ ماندن خونهاست لذا قرآن فرمود: ای خردمندان در قصاص حیات هست.
(وَما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا اِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَاِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ) (اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست؛ و فقط سراى آخرت، سراى زندگى واقعى است، اگر مىدانستند.)
در
مجمع از
ابوعبیده نقل میکند که حیوان (بر وزن قمران) و حیات هر دو به یک معنی است.
قاموس نیز چنین گوید.
یعنی: این زندگی دنیا فقط مشغولیّت و بازیچه است و خانه آخرت آن زندگی حقیقی است ایکاش میدانستند. در
اقرب نقل است که مراد از آن حیاتی است که مرگ در پی ندارد.
در
آیه ۲۵۵ بقره:
(اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ الْحَیُ الْقَیُّومُ) (هيچ معبودى جز خداوندِ يگانه زنده و پاينده نيست.)
و نیز در
آیه ۲ آل عمران:
(معبودى جز خداوند يگانه زنده و پاينده، نيست.)
(وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِ الْقَیُّومِ) (و در آن روز همه چهرهها در برابر خداوند زنده پاينده، خاضع مىشود.)
(وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِ الَّذِی لا یَمُوتُ) (و
توکّل كن بر آن زندهاى كه هرگز نمىميرد.)
(هُوَ الْحَیُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ) (زنده واقعى اوست؛ معبودى جز او نيست.)
حیّ از اسماء حسنی است و آن صفت مشبهه است و دلالت بر دوام و ثبات دارد. حیات خداوند عین ذات اوست، حیات همه موجودات از خداست و از آنها قابل انفکاک است ولی حیات خدا از خدا قابل انفکاک نیست. دلیل این مطلب قید الَّذِی لا یَمُوتُ است که گذشت یعنی: زندهای که هرگز مرگ ندارد و
آیه هُوَ الْحَیُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ که قصر حقیقی است یعنی زنده واقعی و حقیقی فقط او است و زندگی سایر موجودات عارضی و از جانب غیر است و حکم هلاکت بر آنها عمومیّت دارد.
(کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ اِلَّا وَجْهَهُ) (همه چيز جز ذات پاك او فانى مىشود.)
اگر گویند: چه میگویید در خلود قیامت که
اهل بهشت و
جهنّم زنده بودنشان ابدی است؟ گوئیم: ابدیّت و خلودشان از جانب خداست نه عین وجودشان.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حیی»، ج۲، ص۲۱۰-۲۱۳.