حَمْل (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَمْل (به فتح حاء و سکون میم) از
واژگان قرآن کریم به معنای برداشتن بار است.
حِمْل (به کسر حاء) به معنای بار ظاهری است.
در قرآن نیز به این دو معنا آمده است.
مشتقات
حَمْل که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
حَمْلَهُنَّ (به فتح حاء و سکون میم) به معنای داشتن بار؛
حِمْل (به کسر حاء و سکون میم) به معنای باری که بر دوش گیرند؛
حَمَلَتْه (به فتح حاء و میم) به معنای حمل کردن بار؛
حَمَل (به فتح حاء و میم) به معنای داشتن بار بر دوش؛
حَمَلْناکُم (به فتح حاء میم) به معنای حمل کردن بار (بر کشتی)؛
حِمْلًا (به کسر حاء و سکون میم) به معنای حمل کردن (اعمال)؛
حِمْلِها (به کسر حاء و سکون میم) به معنای حمل بار (گناه)؛
فَالْحامِلات (به کسر میم) به معنای بار کردن (باران بر ابرها)؛
حُمِّلُوا (به فتح حاء و کسر میم مشدد) به معنای تحمیل (بار شدن تورات بر دوش آنها)؛
تُحَمِّلْنا (به ضم تاء، فتح حاء و کسر میم مشدد) به معنای بار کردن است.
حَمْل و
حِمْل به معنای برداشتن بار است.
به مواردی از
حَمْل که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَاَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ.) «بر آنها خرجی دهید تا بار خویش را بگذارند.»
(نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِکِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَ اَنَا بِهِ زَعِیمٌ.) «پیمانه پادشاه را میجوییم هر که آن را بیاورد برای اوست یک بار شتر و من به آن عهده دارم.»
حمل (به کسر اوّل) بار ظاهری مثل باری که بر دوش گیرند.
راغب گوید: حمل یک معنی دارد و در چیزهای بسیار به کار میرود فعل آن در همه یکی است ولی در مصدر آن فرق گذاشته به اشیایی که در ظاهر حمل میشوند مثل باری که بر دوش گیرند حمل (به کسر اوّل) گفتهاند و به اشیایی که در باطن حمل میشوند مثل فرزند در شکم، آب در ابر، میوه بر درخت، حمل (بفتح اوّل) گفتهاند.
طبرسی ذیل آیه ۷۲
یوسف فرموده: حمل به کسر اوّل بار منفصل و به فتح اوّل بار متصل است.
در
صحاح از
ابن سکّیت نقل میکند:
• حمل (به فتح) آن است که در شکم و بر درخت باشد و حمل (به کسر) آن است که بر سر یا بر دوش باشد.
• ولی فعل آن در بار متصل و منفصل و معنوی یکسان است.
(حَمَلَتْهُ اُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً.) (مادرش او را با ناراحتى حمل مىكند و با ناراحتى وضع حمل مىنمايد.)
(وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً.) (و آن كه بار ستمى بر دوش دارد، مأيوس و زيانكار است.)
(اِنَّا لَمَّا طَغَی الْماءُ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَةِ.) (و هنگامى كه آب طغيان كرد، شما را
سوار بر كشتى كرديم.)
(خالِدِینَ فِیهِ وَ ساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلًا) (در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند و بد بارى است براى آنها در روز
قیامت!)
(وَ اِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ اِلی حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ.) (و اگر شخص سنگين بارى ديگرى را براى حمل بار گناه خود بخواند، چيزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت.)
در این دو آیه مراد از حمل (به کسر اوّل) بار
گناه است ولی چرا حمل گفته شده بنابر آنچه از اهل لغت نقل شد لازم بود حمل (به فتح) گفته شود زیرا گناه بار متصل و بار معنوی است؟
(وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً • فَالْحامِلاتِ وِقْراً • فَالْجارِیاتِ یُسْراً.) (و به آن ابرها كه بار سنگينى از باران را با خود حمل مىكنند.)
(مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراة.) یعنی «
تورات بر آنها بار شده و به آنها داده شده است.»
تحمیل: به معنای بار کردن است.
(رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ.) «
پروردگار ما آنچه را که طاقت نداریم بر ما بار مکن.»
(مَنْ اَعْرَضَ عَنْهُ فَاِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وِزْراً.) (هركس از آن روىگردان شود، روز قيامت بار سنگينى از گناه بر دوش خواهد داشت.)
(خالِدِینَ فِیهِ وَ ساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلًا.) (در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند و بد بارى است براى آنها در روز قيامت.)
باید دانست گناه بار منفصل و مانند بار بر دوش است گر چه در دنیا مجسّم و محسوس نیست، آیات:
(لِیُرَوْا اَعْمالَهُمْ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ.) (کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ اَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ.) (یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ.) مجسّم و محسوس بودن آن را روشن میکند علی هذا باید به آن حمل (به کسر) گفته شود چنانکه در
قرآن مجید آمده است.
آیه گذشته خود از دلایل روشن این مسئله است و ما قبل آن چنین است.
(مَنْ اَعْرَضَ عَنْهُ فَاِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وِزْراً • خالِدِینَ فِیهِ وَ ساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلًا.) ضمیر «فِیهِ» به «وزر» راجع است یعنی آنها در آن وزر ابدیاند علی هذا وزر یک موجود خارجی است. پس آن بار منفصل میباشد.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حمل»، ج۲، ص۱۸۱.