• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حَمْد (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حَمْد از اصطلاحات به کار رفته در قرآن کریم به معنای ستایش، ثناگویی، ستودن، مدح و تعریف کردن است.
مشتقات حمد که در آیات قرآن ذکر شده عبارتند از:
مَحْمود (به فتح میم و سکون حاء) به معنای ستوده؛
حَمید (به فتح حاء) در معنای فاعلی یعنی ستاینده و در معنای مفعولی یعنی ستوده شده؛
مُحَمَّد (به ضم میم، فتح حاء و میم مشدد) به کسی اطلاق می‌شود که دارای محامد بوده و خصال پسندیده‌اش بسیار باشد؛
اَحْمَد (به فتح الف، سکون حاء و فتح میم) که یکی از نام‌های مشهور حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.


فهرست مندرجات

۱ - معنای حَمْد
۲ - کاربردها
       ۲.۱ - الْحَمْدُ (آیه ۲ سوره فاتحه)
       ۲.۲ - الْحَمْدُ (آیه ۱۰ سوره یونس)
       ۲.۳ - الْحَمْدُ (آیه ۱۸۲ سوره صافات)
       ۲.۴ - الْحَمْدُ (آیه ۷۲ سوره زمر)
       ۲.۵ - الْحَمْدُ (آیه ۶۵ سوره غافر)
       ۲.۶ - الْحَمْدُ (آیه ۴۵ سوره انعام)
       ۲.۷ - باء بحمد
       ۲.۸ - بِحَمْدِکَ‌ (آیه ۳۰ سوره بقره)
       ۲.۹ - بِحَمْدِهِ‌ (آیه ۱۳ سوره رعد)
       ۲.۱۰ - بِحَمْدِهِ‌ (آیه ۴۴ سوره اسراء)
       ۲.۱۱ - محمود
       ۲.۱۲ - مَحْمُوداً (آیه ۷۹ سوره اسراء)
       ۲.۱۳ - حمید
       ۲.۱۴ - حَمِیدٌ (آیه ۲۶۷ سوره بقره)
       ۲.۱۵ - مُحَمَّد
       ۲.۱۶ - مُحَمَّدٌ (آیه ۱۴۴ سوره آل عمران)
       ۲.۱۷ - مُحَمَّدٌ (آیه ۴۰ سوره احزاب)
       ۲.۱۸ - مُحَمَّدٍ (آیه ۲ سوره محمد)
       ۲.۱۹ - مُحَمَّدٍ (آیه ۲۹ سوره فتح)
       ۲.۲۰ - احمد
       ۲.۲۱ - اَحْمَد (آیه ۶ سوره صف)
۳ - علت اسلام آوردن فخرالاسلام
۴ - پیشگویی از پیامبر در انجیل
۵ - دیدگاه نویسنده
۶ - شعر ابوطالب در وصف پیامبر
۷ - دیدگاه مفسران دیگر
۸ - کاربرد در نهج البلاغه
       ۸.۱ - خطبه ۲۲۱
       ۸.۲ - حکمت ۱۳۱
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


حَمْد به معنای ستایش، ثناگویی، ستودن، مدح و تعریف کردن است.
(وَ یُحِبُّونَ اَنْ‌ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا)
تدبّر در موارد استعمال نشان می‌دهد که: حمد به معنای ستودن، ستایش، ثناگویی، مدح، و تعریف کردن است.
راغب در مفردات گوید: حمد خدا به معنی ثناگویی اوست در مقابل فضیلت. حمد از مدح اخصّ و از شکر اعمّ است، زیرا مدح در مقابل اختیاری و غیر اختیاری می‌شود مثلا شخص را در مقابل طول قامت و زیبایی اندام که غیر اختیاری است و هم‌چنین در مقابل بذل مال و سخاوت و علم مدح می‌کنند ولی حمد فقط در مقابل اختیاری است.
شکر تنها در مقابل نعمت و بذل به کار می‌رود پس هر شکر حمد است ولی هر حمد شکر نیست و هر حمد مدح است ولی هر مدح حمد نیست.


به مواردی از حَمْد که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - الْحَمْدُ (آیه ۲ سوره فاتحه)

(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‌.)
(حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.)
این تعبیر شش بار در قرآن مجید آمده است.

۲.۲ - الْحَمْدُ (آیه ۱۰ سوره یونس)

(أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.)

۲.۳ - الْحَمْدُ (آیه ۱۸۲ سوره صافات)

(وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.)

۲.۴ - الْحَمْدُ (آیه ۷۲ سوره زمر)

(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.)

۲.۵ - الْحَمْدُ (آیه ۶۵ سوره غافر)

(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.)

۲.۶ - الْحَمْدُ (آیه ۴۵ سوره انعام)

(وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.)
هیجده بار «الْحَمْدُ لِلَّهِ» و چندین بار «لَهُ‌ الْحَمْدُ» ذکر شده است.
الف و لام در «الْحَمْدُ» برای استغراق یا برای جنس است و لام در «لِلَّهِ» برای اختصاص و ملک است معنی آیه چنین می‌شود: جنس حمد یا هر حمد مخصوص خدا است خدایی که پروردگار همه مخلوقات است.
یعنی هر حمد و ستایش از هر کس در باره هر کس و هر چیز که بوده باشد مخصوص خدا و از برای خدا است مردم خواه خدا را حمد کنند، خواه شخص دیگر و شی‌ء دیگر را، همه آن‌ها مال خدا و از آن خدا است.
المیزان در توضیح جنس و استغراق چنین گوید: خداوند می‌فرماید:
«ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ» با این روشن می‌کند که هر چیز مخلوق خدا است و نیز فرماید «الَّذِی اَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ‌» و با این ثابت می‌کند هر چیز از لحاظ خلقت و از لحاظ نسبت به خدا خوب است.
این‌ها از جهت فعل و امّا از جهت اسم، فرموده‌ «اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی‌» پس خدا از حیث افعال و اسماء جمیل و نیک است و هر جمیلی که در مقابل آن حمد می‌شود از او است پس جنس حمد و هر حمد برای خدای سبحان است.

۲.۷ - باء بحمد



۲.۸ - بِحَمْدِکَ‌ (آیه ۳۰ سوره بقره)

(وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ‌ بِحَمْدِکَ‌ وَ نُقَدِّسُ لَکَ‌.)


۲.۹ - بِحَمْدِهِ‌ (آیه ۱۳ سوره رعد)

(وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ‌ وَ الْمَلائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ)


۲.۱۰ - بِحَمْدِهِ‌ (آیه ۴۴ سوره اسراء)

(وَ اِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ‌ بِحَمْدِهِ‌)
باء در «بِحَمْدِهِ» در این آیات و غیره چه بائی است و چه معنی دارد؟
طبرسی ذیل آیه ۵۲ سوره اسراء گوید: با «بحمد» برای حال است. ایضا در کشاف ذیل آیه ۳۰ بقره گوید: بِحَمْدِکَ‌ در موضع حال است.
بنابر این معنی‌ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ‌ آن است که تو را تسبیح می‌گوییم در حالی که حامدیم. «وَ اِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ‌ بِحَمْدِهِ‌» یعنی: هر چیز خدا را در حال حمد تسبیح می‌گوید.
بعید نیست: باء بمعنی مع و مصاحبت باشد چنان‌که در «ادْخُلُوها بِسَلامٍ‌» «یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا» گفته‌اند.
گرچه با حال از لحاظ معنی یکی است. این معنی کاملا ساده و روان است و معنی آیات چنین می‌شود:
ما تو را تسبیح و حمد می‌گوییم، رعد خدا را تسبیح می‌گوید و می‌ستاید- و هر چیز تسبیح خوان و حمد گوی خدا است ناگفته نماند: تسبیح راجع به تنزیه خداوند و پاک دانستن او از نقایص است و حمد راجع به نعمت‌های خداوندی است پس‌ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ‌ راجع به هر دو مطلب است و این‌که بعضی گفته‌اند حمد خدا تسبیح است و خدا را با حمد تسبیح کن درست نیست.
(یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ اِنْ لَبِثْتُمْ اِلَّا قَلِیلًا)
آیه شریفه می‌فهماند که روز قیامت بشر چون زنده شد اعاده و بعث را فعل جمیل شمرده و خدا را در این باره حمد خواهد کرد چون حقایق بر وی منکشف گشته و قیامت را از لحاظ حکمت خدایی واجب خواهد دید (از المیزان) یعنی: روزی شما را میخواند شما او را حمد گویان اجابت می‌کنید.

۲.۱۱ - محمود

مَحْمود به معنی ستوده است.
راغب گوید محمود آن است که ستوده شود، محمّد آن است که خصال پسندیده‌اش بسیار باشد.

۲.۱۲ - مَحْمُوداً (آیه ۷۹ سوره اسراء)

(عَسی‌ اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً.)
(اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خورِ ستايش برساند.)


۲.۱۳ - حمید

حَمید ممکن است به معنی فاعل باشد یعنی ستاینده و ممکن است به معنی مفعول باشد یعنی ستوده و آن از اسماء حسنی است.

۲.۱۴ - حَمِیدٌ (آیه ۲۶۷ سوره بقره)

(وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ غَنِیٌ‌ حَمِیدٌ.)
«بدانید خدا بی‌نیاز و ستوده است.» یا «بدانید خدا بی‌نیاز و ستاینده است و اعمال بنده را می‌ستاید.»
چنان‌که در مجمع البیان نقل‌ شده است. ولی معنای اوّل بهتر به نظر می‌رسد.
حمید هفده بار در قرآن کریم آمده است.

۲.۱۵ - مُحَمَّد

راغب گوید محمود آن است که ستوده شود، محمّد آن است که خصال پسندیده‌اش بسیار باشد.
جوهری گوید: «المحمّد: الَّذی کثرت خصاله المحمودة»
اقرب الموارد نیز عین این جمله را دارد.
در مجمع ذیل آیه ۱۴۴ آل عمران گوید: محمّد یعنی جامع تمام محامد زیرا تمحید درباره کمال محامد به کار می‌رود.


۲.۱۶ - مُحَمَّدٌ (آیه ۱۴۴ سوره آل عمران)

(وَما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ‌.)
(محمّد فقط فرستاده خدا است و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند.)
علی هذا کلمه محمّد به عنوان وصف به کسی اطلاق می‌شود که دارای محامد بوده باشد و تفعیل در آن به معنی کثرت است و این کلمه که نام مبارک حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است چهار بار در قرآن مجید آمده است‌.


۲.۱۷ - مُحَمَّدٌ (آیه ۴۰ سوره احزاب)

(ما کانَ‌ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ‌.)
(محمد پدر هيچ يك از مردان شما نبوده است.)


۲.۱۸ - مُحَمَّدٍ (آیه ۲ سوره محمد)

(وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی‌ مُحَمَّدٍ.)
(و كسانى كه ایمان آوردند به آن‌چه بر محمد نازل شده.)


۲.۱۹ - مُحَمَّدٍ (آیه ۲۹ سوره فتح)

(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ.)
(محمد فرستاده خدا است.)
محمّد هر چند اسم و علم آن حضرت است ولی بنابر صفاتی که حقّ تعالی برای آن حضرت در قرآن می‌شمارد و از جمله‌: (وَاِنَّکَ لَعَلی‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ‌ اللَّهُ.)
(و تو اخلاق عظيم و برجسته‌اى دارى.)
و (اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ‌.)
(خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را در كجا و به عهده چه كسى قرار دهد.) و غیره، روشن می‌شود که در ذکر نام مبارک آن حضرت، صفات محموده‌اش ملحوظ است؛ گر چه این نام به وسیله خانواده‌اش در کودکی به وی نام‌گذاری شده است اللّه اعلم.

۲.۲۰ - احمد

اَحْمَد یکی از نام‌های مشهور حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.

۲.۲۱ - اَحْمَد (آیه ۶ سوره صف)

(وَ اِذْ قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنِی اِسْرائِیلَ اِنِّی رَسُولُ اللَّهِ اِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَاْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ‌ اَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ‌.)
(و به ياد آوريد هنگامى را كه عیسی بن مریم گفت: «اى بنی‌اسرائیل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق كننده توراتى مى‌باشم كه قبل از من فرستاده شده و بشارت‌دهنده به پيامبرى كه بعد از من مى‌آيد و نام او احمد است.» هنگامى كه او (احمد) با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «اين سحرى آشكار است».)
آیه شریفه صریح است در این‌که حضرت عیسی (علیه‌السّلام) آمدن حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را خبر داده است در آیات دیگر نظیر آیه‌:
(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ.)
(همان كسانى كه از فرستاده خدا، پيامبرِ «امّى» و درس نخوانده پيروى مى‌كنند؛ پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه به صورت مكتوب نزدشان است، مى‌يابند.) به بودن خبر آن حضرت در تورات و انجیل تصریح شده است. ناگفته نماند روزی که این آیات نازل شد یهود و نصاری آن‌ها را شنیدند و دم نزدند و اگر در تورات و انجیل این مطالب و خبر آمدن آن حضرت نبود هرگز ساکت نمی‌شدند و فریادشان به اعتراض بلند می‌شد آن‌ها همیشه در پی ایراد به اسلام بودند.



محمدصادق فخرالاسلام رحمه اللّه که از دانشمندان نصاری بود و به شرف اسلام نایل گردید و کتاب‌های متعددی درباره اسلام نوشت در کتاب انیس الاعلام علت اسلام آوردن خود را چنین می‌نویسد.
[۹۵] فخرالاسلام، محمدصادق، انیس الاعلام.

در سنّ دوازده سالگی خواستم عقاید ملل و مذاهب مختلفه نصاری را تحصیل نموده باشم بعد از تجسّس بسیار خدمت یکی از قسّیسین عظام از فرقه کاتولیک رسیدم که در علم و زهد و تقوی در میان اهل ملّت خود شهرت تمام داشت و مردم در سئوالات دینی به او مراجعه می‌کردند من از او استفاده علم می‌کردم هر روز در حدود چهار صد یا پانصد نفر در پای درس او حاضر می‌شدند عده‌ای از زنان تارک دنیا نیز در درس‌ها گرد می‌آمدند. از میان همه به حقیر محبّت خاصّی داشت، کلیدهای مسکن و خزائن ماکل و شرب خود را به حقیر سپرده بود مگر کلید یک خانه کوچکی را که به منزله صندوق‌خانه بود، حقیر خیال می‌کردم که آن‌جا خزانه اموال او است و از این جهت با خود می‌گفتم که او اهل دنیا است. روزی وی را عارضه‌ای روی داده از مجلس درس تخلّف نمود و به حقیر گفت: ‌ای فرزند روحانی تلامذه را بگوی که من امروز حالت تدریس ندارم. حقیر از نزد او بیرون آمده دیدم شاگردان مذاکره می‌کنند صحبت ایشان به معنی کلمه فارقلیط در سریانی و پرگلوطوس در یونانی که یوحنّا صاحب انجیل چهارم آمدن او را در باب ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ از جناب عیسی (علیه‌السّلام) نقل نموده است که آن جناب فرمودند بعد از من فارقلیط خواهد آمد، پس جدالشان به طول انجامید هر کسی در این باب رای به خصوصی داشت و چون متفرّق گشتند حقیر به نزد قسیّس برگشتم گفت: ‌ای فرزند روحانی امروز در غیبت من چه مباحثه‌ای رخ داد؟ ماجری را بیان کردم. گفت: حق واقع، خلاف همه این اقوال است. من خودم را به قدم‌های او‌ انداخته و گفتم:
‌ای پدر روحانی تو از همه کس بهتر می‌دانی که سعی من در تحصیل علم و تعصّبم درباره نصرانیّت تا چه حدّ است. چه می‌شود اگر احسانی کرده معنی این اسم شریف را بیان فرمایی؟ شیخ مدرّس به شدت گریست بعد گفت‌: ای فرزند روحانی به خدا تو در نزد من اعزّ ناسی اگر چه در تحصیل معنی این اسم شریف فایده بزرگی است و لیکن به مجرد انتشار این اسم متابعان مسیح مرا و تو را خواهند کشت. مگر این‌که عهد نمایی در حال حیات و ممات من این معنی را اظهار نکنی یعنی اسم مرا نبری که موجب صدمه کلّی است در حال حیات از برای من و بعد از من برای اقارب من. سوگند اکید یاد کردم که هرگز نام شما را اظهار نخواهم کرد. پس از اطمینان گفت: ‌ای فرزند روحانی این اسم از اسماء مبارکه پیغمبر مسلمین می‌باشد یعنی به معنی محمد و احمد است پس کلید آن خانه کوچک سابق الذکر را به من داد و گفت:
در فلان صندوق را باز کن فلان و فلان کتاب را نزد من بیاور من کتاب‌ها را آوردم این دو کتاب قبل از ظهور حضرت ختمی مرتبت به خط یونانی و سریانی با قلم بر پوست نوشته شده بود و در دو کتاب لفظ فارقلیط را به معنی احمد و محمد ترجمه نموده بودند بعد گفت: ‌ای فرزند روحانی بدان که علماء و مفسّرین و مترجمین مسیحیّه قبل از ظهور حضرت محمد، اختلافی نداشتند که به معنی احمد و محمد است.
بعد از ظهور آن جناب، قسّیسین و خلفاء تمامی تفاسیر و کتب لغت و ترجمه‌ها را از برای بقاء ریاست خود در تحصیل اموال و جلب منفعت دنیویّه و عناد و حسد و سایر اغراض نفسانیه تحریف و خراب نمودند و معنی دیگر از برای این اسم شریف اختراع کردند که آن معنی اصلا و قطعا مقصود صاحب انجیل نبوده و نیست. زیرا که جناب عیسی آمدن فارقلیط را مشروط و مقیّد می‌نماید به رفتن خود و می‌فرماید: تا من نروم فارقلیط نخواهد آمد و این‌که می‌گویند: مقصود روح القدس است درست نیست که او با بودن جناب عیسی و حواریون از برای آن جناب و حواریون نازل شده بود. پس نزول روح القدس مشروط به رفتن مسیح نبود. پس منظور از لفظ فارقلیط نیست و نبود مگر احمد و محمد و معنی این لفظ همین است.
گفتم: درباره دین نصاری چه می‌گویید؟ گفت دین نصاری منسوخ است به سبب ظهور شرع شریف محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و این لفظ را سه مرتبه تکرار نمود.
آن‌گاه مرحوم فخر الاسلام بقیه ماجری را شرح می‌دهد که احتیاج به نقل آن نیست و روشن می‌کند که سبب اسلام آوردن وی همین قضیّه و کلمه فارقلیط بوده است. طالبین تفصیل به انیس الاعلام
[۹۶] فخرالاسلام، محمدصادق، انیس الاعلام.
و مقدمه رساله خلاصة الکلام آن مرحوم که به قلم حاج میرزا ابوالفضل زاهدی قمی نوشته شده
[۹۷] فخر الاسلام، محمدصادق، خلاصه الکلام، به قلم حاج میرزا ابوالفضل زاهدی قمی.
رجوع کنند.


بهتر است چند جمله از انجیل یوحنّا که فعلا در دست است در این باره نقل نماییم:
باب ۱۴ بند ۱۷: و من از پدر سئوال می‌کنم و تسلّی دهنده دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند.
بند ۲۶: لیکن تسلّی دهنده که پدر او را به اسم من می‌فرستد او همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد و آن‌چه به شما گفتم به یاد شما خواهد آورد.
بند ۳۰: بعد از این بسیار با شما نخواهم گفت زیرا که رئیس این جهان می‌آید و در من چیزی ندارد.
باب ۱۵ بند ۲۶: لیکن چون تسلّی دهنده که او را از جانب پدر نزد شما می‌فرستم آید او بر من شهادت خواهد داد.
باب ۱۶ بند ۷: رفتن من برای شما مفید است زیرا اگر نروم تسلّی دهنده نزد شما نخواهد آمد.
بند ۱۳: و لیکن چون او آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد زیرا که از خود تکلّم نمی‌کند بلکه به آن‌چه شنیده است سخن خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد او مرا جلال خواهد داد.

پیدا است که این سخنان از پیغمبر آینده خبر می‌دهد جیمز‌هاکس در قاموس کتاب مقدس ذیل کلمه تسلّی دهنده
[۹۸] هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، «تسلی دهنده».
گوید: تسلّی دهنده که در یونانی فارقلیط گویند به معنی آموزگار و شفیع و راحت آور است.
ترجمه کنندگان انجیل چون به کلمه تسلّی دهنده می‌رسند از جانب خود می‌گویند یعنی روح راستی، یعنی روح القدس. پر روشن است که این یعنی‌ها تفسیر از جانب خودشان و برای اغفال کردن مردم و وارونه نشان دادن حقیقت است و الّا چنان‌که از مدرّس فخر الاسلام نقل شد و از کلمات بالا روشن گردید حمل تسلّی دهنده بر روح القدس غلط است مثلا آن‌جا که می‌گوید «اگر نروم تسلّی دهنده نزد شما نخواهد آمد» چطور حمل بر روح القدس می‌شود؟!!.
آیا به تصدیق انجیل چنان‌که از مدرّس فخر الاسلام نقل شد روح القدس (جبرئیل) در زمان آن حضرت نیامده و نازل نشده بود؟ وانگهی جملاتی که از باب ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ انجیل یوحنّا نقل شد به چیزی جز بر آینده قابل حمل است؟ و این‌که در بند ۱۷ باب ۱۴ گوید: تا همیشه با شما بماند اشاره به خاتمیّت حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ابدی بودن شریعت‌ آن حضرت است.


در خاتمه ناگفته نماند ممکن است مراد از احمد در آیه‌ (یَاْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ‌ اَحْمَدُ.) معنای وصفی باشد یعنی کسی که در ستودن خدا از دیگران برتر است و یا کسی که در ستوده بودن از دیگران بالاتر است. در این صورت حضرت عیسی از صفت آن حضرت نیز خبر داده است چنان‌که آیه ۱۵۷ سوره اعراف وصف آن حضرت را از تورات و انجیل نقل می‌کند.
(الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ یَاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ.)
(همان كسانى كه از فرستاده خدا، پيامبرِ «امّى» و درس نخوانده پيروى مى‌كنند؛ پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه به صورت مكتوب نزدشان است، مى‌يابند كه آن‌ها را به معروف دستور مى‌دهد و از منكر باز مى‌دارد؛ اشياء پاكيزه را براى آن‌ها حلال مى‌شمرد و ناپاكی‌ها را تحریم مى‌كند و بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر آن‌ها بود، از دوش و گردنشان برمى‌دارد.)
و ممکن است مراد فقط اسم آن حضرت باشد چنان‌که‌ (اسْمُهُ‌ اَحْمَدُ) قرینه آن است در این صورت باید دانست که محمد و احمد هر دو از نام‌های مشهور آن حضرت است.


حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) در اشعار خود درباره آن حضرت می‌گوید:
ا لم تعلموا انّا وجدنا مُحَمَّداً
رسولا کموسی خطّ فی اوّل الکتب‌
و لقد علمت بانّ دین‌ مُحَمَّدٍ
من خیر ادیان البریّة دینا
لقد اکرم اللَّه النّبیّ‌ مُحَمَّداً
فاکرم خلق اللّه فی النّاس‌ اَحْمَدُ
و شق له من اسمه لیُجِلَّه‌
فذو العرش‌ مَحْمُودٌ و هذا مُحَمَّدٌ
لعمری لقد کلّفت وجدا بِاَحْمَدَ
و احببته حبّ الخلیل المواصل‌
چنان‌که می‌بینیم هر دو نام را در اشعار خود آورده است.
در مجمع البیان ذیل آیه ما نحن فیه از یک شاعر نقل می‌کند:
صلّی الاله و من یحفّ بعرشه‌
و الطّیّبون علی المبارک‌ اَحْمَدَ




طبرسی و ابن کثیر در تفسیر خود از صحیح بخاری از حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کنند که فرمود: برای من نام‌هایی است منم محمد، منم احمد، منم ماحی. در تفسیر صافی از کافی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل است که عیسی به امّت خود فرمود: به زودی بعد از من پیغمبری از اولاد اسماعیل می‌آید که نامش احمد است او مرا و شما را تصدیق می‌کند.


به مواردی که در نهج البلاغه به کار رفته است، اشاره می شود:

۸.۱ - خطبه ۲۲۱

امام علی (صلوات‌الله‌علیه) می‌فرماید: «اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ»
«خدا به آن‌ها توجّه کرد. از سعی‌شان خشنود شد و مقامشان را ستود.»


۸.۲ - حکمت ۱۳۱

امام علی (صلوات‌الله‌علیه) در باره دنیا می‌فرماید: «فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ یَوْمَ الْقِیمَةِ»
«دنیا را مردانی در صباح پشیمانی ذمّ کردند و مردان دیگری روز قیامت آن را ستودند. زیرا که دیدند به وسیله آن صاحب بهشت شده‌اند.»


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۷۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص.    
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۸.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص.    
۵. فاتحه/سوره۱، آیه۲.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۰.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۹.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۵۲.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۵۶.    
۱۱. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰.    
۱۲. صافات/سوره۳۷، آیه۱۸۲.    
۱۳. زمر/سوره۳۹، آیه۷۵.    
۱۴. غافر/سوره۴۰، آیه۶۵.    
۱۵. انعام/سوره۶، آیه۴۵.    
۱۶. غافر/سوره۴۰، آیه۶۲.    
۱۷. سجده/سوره۳۲، آیه۷.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۹.    
۱۹. طه/سوره۲۰، آیه۸.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۳۰.    
۲۱. رعد/سوره۱۳، آیه۱۳.    
۲۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.    
۲۳. shia.ir/۸۶۸۵۴/۶/۶۴۸/الباء طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۶۴۸.    
۲۴. زمخشری، جارالله، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۵.    
۲۵. حجر/سوره۱۵، آیه۴۶.    
۲۶. هود/سوره۱۱، آیه۴۸.    
۲۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۵۲.    
۲۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۵۶.    
۲۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۹.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۰.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۴۱.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۷۵-۱۷۶.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۳-۱۹۴.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۱.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۶۰۳.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۹۳.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۵۶.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۹۲.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۵۶.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۹۲.    
۴۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۵۶.    
۴۳. جوهری، ابونصر، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، ج۲، ص۴۶۶.    
۴۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۷۱۷.    
۴۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۴.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۰۳.    
۴۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۴.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۸.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۵۵.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۷.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۲۷۹-۲۸۰.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۰۶.    
۵۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰.    
۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۳.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۸۶.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۲۴-۳۲۵.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۳۱-۱۳۲.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۶۵.    
۵۹. محمد/سوره۴۷، آیه۲.    
۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۷.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۳۸.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۲۳.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۴۰.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۱.    
۶۵. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۵.    
۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۴۶.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۹۹.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۱۷۶.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۱۲.    
۷۱. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۴.    
۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۶۱۸.    
۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۶۹.    
۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۲۱۲.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶.    
۷۷. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۳.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۷۰.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۴۱.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۶۱.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۱۵۶.    
۸۳. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۲.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۴۲۵.    
۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۵۱.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۹۸.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۶۲.    
۸۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۰.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۶۱-۳۶۴.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۷۸-۲۸۰.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۷۹-۸۰.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۷۳.    
۹۵. فخرالاسلام، محمدصادق، انیس الاعلام.
۹۶. فخرالاسلام، محمدصادق، انیس الاعلام.
۹۷. فخر الاسلام، محمدصادق، خلاصه الکلام، به قلم حاج میرزا ابوالفضل زاهدی قمی.
۹۸. هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، «تسلی دهنده».
۹۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۱۰۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۱۰۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۰.    
۱۰۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۶۱-۳۶۸.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۷۸-۲۸۳.    
۱۰۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۷۹-۸۱.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۷۳-۳۷۴.    
۱۰۶. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۷، ص۳۳۲-۳۴۰.    
۱۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۶۳.    
۱۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۶۳.    
۱۰۹. ابن کثیر، ابوالفداء، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۸۴.    
۱۱۰. فیض کاشانی، ملامحسن، التفسیر الصافی، ج۵، ص۱۶۹.    
۱۱۱. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ج۱، ص۵۴۸، خطبه ۲۲۱.    
۱۱۲. عبده، محمد، نهج البلاغة - ط مطبعة الإستقامة، ج۲، ص۲۳۹، خطبه ۲۱۷.    
۱۱۳. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ج۱، ص۳۴۳، خطبه ۲۲۲.    
۱۱۴. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ج۱، ص۸۰۵، حکمت ۱۲۶.    
۱۱۵. عبده، محمد، نهج البلاغة - ط مطبعة الإستقامة، ج۳، ص۱۸۳، حکمت ۱۳۱.    
۱۱۶. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۹۳، حکمت ۱۳۱.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حمد»، ج۲، ص۱۷۲.    








جعبه ابزار