حقوق فرزندان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مسائل مهم در جامعه،
حقوق متقابل افراد در مقابل یکدیگر است و یکی از مهمترین آنها حقوق فرزندان بر پدر و
مادر میباشد.
حقوق جمع «
حق» است
که در لغت به معنای
واجب،
ثبوت مطابق با واقع
و مطابقت و وقوع شیء در محل خودش آمده که این معنا در تمام مصادیق قابل تطبیق میباشد
.
برخی نیز برای «حق» وجوه مختلفی شمردهاند:
۱. به معنی ایجادکننده چیزی از روی
حکمت؛
۲. خود موجودی که به مقتضای
حکمت ایجاد شده؛
۳.
اعتقاد مطابق با واقعیت؛
۴. واجبی که
اتیان شود
.
البته در
منطق قرآن هر چیزی «حق» نیست، هر چند
مردم آن را حق بپندارند؛ بلکه حق عبارت است از چیزی که
خدا آن را محقق و دارای ثبوت کرده (در
عالم ایجاد یا در
عالم تشریع)؛ بنابراین «حق» در
عالم تشریع و در ظرف
اجتماع دینی عبارت است از چیزی که
خداوند آن را به عنوان «حق» قرار داده؛ مانند: حقوق مالی، حقوق برادران و حقوقی که پدر و
مادر بر فرزند دارد.
.
خداوند در
قرآن کریم برای فرزندان، حقوقی را بیان نموده
و پدر و
مادر را بر پایبند بودن به این حقوق، سفارش کرده است:
«یوصیکمُ اللّهُ فی اَولادِکم...»
«خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش میکند...»؛ در ادامه به این موارد اشاره میشود.
یکی از حقوقی که خداوند برای فرزند قائل شده، حق
حیات است که
قرآن این حق عظیم را در جامعه بشری به شکل سزاوار برای فرزند، قبل از
تولد و بعد از آن، مطرح میکند
: «وَ لاتَقْتُلُوا أَوْلادَکمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکمْ وَ إِیاهُم»
«و فرزندانتان را از (ترس)
فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم.»
اعراب دوران جاهلی، نه تنها دختران خویش را به خاطر
تعصبهای غلط، زنده به گور میکردند؛ بلکه پسران را نیز که سرمایه بزرگی در جامعه آن روز محسوب میشد، از ترس فقر و تنگدستی به
قتل میرسانیدند
.
هشدار
آیه علاوه بر دوران بعد از تولد، دوران جنینی را نیز شامل میشود
. امروزه نیز این نوع فرزندکشی جریان دارد که برخی افراد نادان به بهانه درگیرشدن با مشکلات زندگی، کودکان بیگناه را در عالم جنینی به قتل میرسانند
.
از جمله حقوق فرزند بر عهده پدر و
مادر،
نفقه اوست که میتوان آن را در دو بخش بیان کرد:
الف: نفقه فرزند
نفقه کودک از بدو تولد بر عهده پدر است که
قرآن بر تأمین شیر برای
طفل شیرخوار تصریح کرده است.
: «وَالْوالِداتُ یرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَینِ کامِلَینِ لِمَنْ أَرادَ أَنْیتِمَّ الرَّضاعَةَ»
«
مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر میدهند، (این) برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند.»
مادران، زنانی که
طلاق گرفتهاند، نیز شامل میشود
و کلمه «یُرضِعنَ» به صورت
مضارع مؤکد آمده که در اینجا به معنای امر بوده و خداوند به
مادران امر میکند که فرزندانشان را تا دو سالگی شیر بدهند؛ البته این امر
وجوب ندارد، بلکه امر
استحبابی است
؛ چون در
آیه دیگر
میفرماید: اگر دچار تنگدستی شدید، زن دیگری که اجرت کمتر میخواهد، کودک را شیر دهد؛ با اینکه در این امر
مادر کودک بر زنان دیگر مقدم است، هر چند
مطلقه باشد. بنابراین در فراز بعدی آیه، خداوند تهیه
نفقه را بر دوش «الْمَوْلُودِ لَهُ» قرار داده؛ یعنی کسی که فرزند از او متولد شده که همان پدر واقعی بچه است. پس نفقه کودک که بر عهده پدر اوست، یا باید
مادر او را برای شیر دادن راضی کند یا برای کودک
دایه بگیرد
.
حکم وجوب نفقه فرزند بر عهده پدر در دورانهای بعدی نیز هست، اگر فرزند عاجز از تهیه نفقه خود باشد و
والدین قادر بر
انفاق باشند؛ چون
آیه شریفه این
حکم را در زمان شیرخوارگی فرزند به خاطر احتیاج و ضعف کودک تعلیل آورده است. البته این حکم را مقید کرده به وسع مالی پدر که احتیاجات فرزندش را از قبیل
طعام، پوشاک و ... به اندازه توان مالی تهیه نماید. از سوی دیگر پدران و
مادران حق ضرر رساندن و کوتاهی در تربیت فرزندشان را ندارند، با اینکه بیش از توانایی نیز تکلیف ندارند
.
ب: نفقه
مادریکی دیگر از حقوق فرزند، حق نفقه
مادر در زمان
شیردهی است که بر عهده پدر میباشد: «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکمُْ فَأتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُواْ بَینَکمُ بمِعْرُوفٍ»
«و اگر برای شما (فرزند را) شیر میدهند، پاداش آنها را بپردازید و (درباره فرزندان، کار را) با مشاوره شایسته انجام دهید»
این آیه درباره زنان «
مطلّقه بائن»طلاقی است که برای شوهر حق رجوع نیست و برای رجوع نیاز به عقد مجدد دارد؛ مانند: طلاق خُلع، مبارات و زنی که سه طلاقه شده است.
است.
.خداوند در این آیه و
آیات دیگر مانند آیه ۲۳۳ سوره بقره میفرماید: اگر
مادر کودک، بخواهد به فرزند خود شیر بدهد، با اینکه طلاق بائن گرفته باشد، بر پدر کودک لازم است که در ایام شیر دادن طفل، نفقه
مادر را (خوراک، لباس و ...) بدهد
. این
اجرت شیردهی در حقیقت نفقه و حق فرزند است که به عهده پدر واجب میباشد
.
حق دیگری که در
قرآن کریم برای فرزندان بر عهده پدر و
مادر نهاده شده، حق
تربیت است که ذیل چند عنوان اشاره میشود:
الف: اهمیت تربیت
در نگاه
قرآنی تربیت اولاد جزو حقوق واجب است
؛ و چون رفتار پدر و
مادر در وجود فرزند و تربیت او بسیار تأثیرگذار بوده، خداوند آنان را در مسیری که فرزندان میپیمایند، مسئول میداند و از
والدین میخواهد که فرزند خود را به راه حق ارشاد کنند
: «وَ وَصَّی بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یعْقُوبُ یابَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفیََََََََ لَکمُ الدِّینَ فَلاتَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
«و
ابراهیم و
یعقوب (در واپسین لحظات عمر)، فرزندان خود را به این
آیین،
وصیت کردند (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام (=تسلیم در برابر فرمان خدا) از دنیا نروید!»
آیه شریفه به انسان میآموزد که پدر مسئولیت دارد فرزند خود را تربیت نموده و به
دین و آئین حق راهنمایی کند
. همچنین
لقمان حکیم در گفتار و مواعظ خویش
، فرزندش را به پارهای از دستورات اعتقادی، عملی و اخلاقی سفارش میکند، و با اهمیت به این مواعظ و آثار حکمت، او را به اصل
توحید متوجه نموده و به بحث
معاد و
حساب اعمال سوق میدهد
.
ب: تربیت جنسی و ازدواج
در
اسلام و
قرآن، تربیت جنسی مخصوص دوران بلوغ و بعد از آن نیست؛ بلکه
قرآن کریم، تربیت جنسی را در کودکان نیز در نظر گرفته و به آن پرداخته است
: «یَاأَیّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیسْتَأذِنکمُ الَّذِینَ مَلَکتْ أَیمَانُکمُْ وَ الَّذِینَ لَمْیبْلُغُواْ الحُلُمَ مِنکمُْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکم مِّنَالظَّهِیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکمْ»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیدهاند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز، هنگامی که لباسهای (معمولی) خود را بیرون میآورید، و بعد از نماز عشا؛ این سه وقت خصوصی برای شماست.»
بر اساس این آیه، پدر و
مادر نخست باید فرزندان را از اینکه سرزده وارد اتاق آنان شوند، هشدار داده و به اجازه گرفتن وادار کنند و دیگر آنکه معاشرتهای خود را تحت کنترل قرار داده و هر حرکتی که
غرایز جنسی را در آنها بیدار میکند، ترک کنند
.
در بحث
تربیت جنسی فرزند،
قرآن کریم همراه با مبارزه منفی، مبارزه مثبت را مورد توجه قرار داده و از طریق ترویج
فرهنگ ازدواج آسان که اشباع صحیح و مشروع غرائز بوده، سبب برچیده شدن
گناه را فراهم میکند
: «وَ أَنکحُواْ الْأَیامَی مِنکمُْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکمُْ وَ إِمَائکمْ إِنیکونُواْ فُقَرَاءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»
«مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین
غلامان و
کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد.»
خطاب این آیه به اولیا و سرپرستان مسلمانان است
.«
ایامی» به کسانی میگویند که همسر نداشته باشند؛ خواه
مجرد باشند، یا همسرشان
طلاق گرفته یا مرده باشد
؛ و «
صالحین» در این آیه به معنای صلاحیت در مورد
ازدواج است، نه صالح در اعمال
.
امر در اصل، برای وجوب بوده، اما در این آیه امر برای فعل
مستحب آمده که نشان از
استحباب مؤکد میدهد؛ اما گاهی به مرحله وجوب میرسد؛ هنگامی که انسان در معرض
گناه باشد و فاصله گرفتن از ازدواج، موجب دست زدن به عمل نامشروع شود، ازدواج واجب میشود
.
یکی دیگر از حقوقی که
خداوند در قبال فرزندان بر عهده پدر و
مادر گذاشته، حق دفاع از آنان و مبارزه با ظالمان است: «وَ مَا لَکمُْ لَاتُقَاتِلُونَ فیِ سَبِیلِاللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَالرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ....»
«چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟!....»
مقصود از استفهام در این آیه، خطاب دستوری برای مجاهدین
مسلمان است که با متجاوزین پیکار کنند؛
و منظور از «ولدان» فرزندان مؤمنین است.
در این
آیه خداوند با استفاده از عواطف انسانی
مومنان را تشویق به اجرای
احکام اسلامی میکند؛
یعنی آیهی شریفه، بندگان را تشویق کرده و برمیانگیزد، برای اینکه وظیفهی خود را در رابطه با دفاع از خویشاوندان خود به خصوص زنان و فرزندان مستضعف که در چنگ دشمنان گرفتارند و قدرت فرار و توان کار دیگری را ندارند، از ظلم ظالمان نجات دهند.
تربیت فرزند اقتضاء میکند که در سنین مختلف رفتار والدین نیز نسبت با اقتضای سنی او متفاوت باشد؛ از این رو
خداوند با داستان
حضرت ابراهیم و
اسماعیل نشان میدهد، برای فرزندی که به سن جوانی رسیده، حق
مشورت باید قائل شویم: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یابُنیَّ إِنیِّ أَرَی فیِ الْمَنَامِ أَنیِّ أَذْبَحُک...»
«هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم....»
منظور از «سعی» این است که به سنی رسیده بود که عادتا میتوانست در کارهای زندگی به پدر خود کمک کند؛
و از فرازهای بعد معلوم میشود که
حضرت ابراهیم با فرزندش در این مسأله با اینکه حتمی بود، مشورت کرد.
در این تعبیرات از یک سو پدر با صراحت مسالهی
ذبح را با فرزند نوجوان یا جوان خود مطرح میکند و از سوی دیگر چون برای او شخصیت مستقل و آزادی اراده قائل بود، با او مشورت نموده و نظر وی را خواستار است.
یکی دیگر از حقوق فرزندان بر پدر و
مادر حق ارث است که با
فطرت و
طبیعت مطابقت دارد و از زمان
حضرت آدم مقرر بوده و در زمان پیامبران دیگر از جمله
حضرت زکریاو
حضرت سلیماننیز
احکام ارث وجود داشت؛
که در
دین اسلام نیز این
حکم جریان یافت و سهم وارثان در کلام الهی مقرر گردید: «یوصیکمُ اللَّهُ فی أَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ...»
سایت پژوهه