حق تولیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حق تولیت یکی ازعناوینی است که در باب
وقف و
ارث بحث شده است.
امام خمینی در
تحریرالوسیله مینویسد: برای
واقف جایز است که
تولیت وقف و نظارت آن را دائماً یا تا مدتی؛ چه به طور مستقل و چه به طور مشترک با دیگری برای خودش قرار دهد. و همچنین جایز است که آن را به همین صورت برای دیگری قرار دهد. بلکه جایز است که قراردادن تولیت را در دست شخصی قرار دهد؛ پس متولی کسی است که آن شخص او را معین میکند. بلکه جایز است که شخصی را متولی کند و کار تعیین
متولی بعد از او را، در دست او قرار دهد و به همین صورت قرار بگذارد که هر متولی، برای بعد از خودش متولی معین کند.
البته نسبت به مسجد «
اصل مسجد تولیتبردار نیست، ولی نسبت به
موقوفات آن، واقف میتواند خود یا دیگری را متولّی قرار دهد.»
پس
حق تولیت به
حق سرپرستی و مدیریت
مال وقفی رامی گویند.
حق تولیت در اصل از آنِ
واقف است و او مى تواند آن را براى دیگرى قرار دهد.
۱- در صورتی واقف
حق قراردادن تولیت برای خودش یا دیگری را دارد که در وقت واقع ساختن وقف و در ضمن
عقد آن باشد و اما بعد از تمام شدن وقف، واقف،
بیگانه از وقف میباشد؛ پس
حق قراردادن تولیت و
عزل متولی را ندارد مگر اینکه چنین چیزی را در ضمن عقد وقف برای خودش شرط کند، به اینکه تولیت را برای شخصی قرار دهد و شرط کند که هروقت بخواهد او را عزل کند، عزل نماید.
۲- اگر تولیت را برای شخصی قرار دهد، بر او واجب نیست که
قبول کند؛ چه در مجلس عقد حاضر باشد، یا غائب باشد و خبر ولو بعد از فوت واقف به او برسد. و اگر تولیت را برای اشخاصی به
ترتیب قرار دهد و بعضی از آنان قبول کنند بر کسی که بعد از آنها است، واجب نیست که قبول کند و با قبول نکردن تولیت، وقف بدون متولی منصوب است. و اگر تولیت را قبول کند آیا برایش جایز است که خودش را عزل کند مانند وکیل یا نه؟ دو قول است؛ احتیاط به عزل نکردن ترک نشود. و در صورت عزل خود با مراجعه به
حاکم و نصب او، قیام به وظایفش میکند.
۳- متولی
حق واگذاری تولیت به دیگری را ندارد - حتی اگر عاجز از تصدی آن باشد - مگر اینکه
واقف در وقتی که او را متولی قرار داده، چنین چیزی را برایش قرار دهد، ولی در بعضی از چیزهایی که تصدّی آن وظیفهاش میباشد، در صورتی که شرط
مباشرت بر متولی نشده باشد، میتواند دیگری را
وکیل نماید.
۴- اگر واقف، چیزی از
منافع را برای متولی تعیین کند، همان متعیّن است. و این
اجرت عمل متولّی میباشد و بیشتر از آن چیزی برایش نیست اگرچه کمتر از
اجرت المثل آن باشد. و اگر چیزی را معین نکند، اقرب آن است که
حق اجرتالمثل را دارد.
برخى،
حق تولیت را از مصادیق
حق به معناى خاص آن برشمرده و آن را از
حقوق ى دانسته اند كه از راه
ارث یا غیر آن قابل نقل و انتقال به دیگرى نیست
و به همین جهت (عدم قابلیت براى نقل و انتقال) برخى، آن را از
احکام دانسته اند؛ چه اینكه حكم ذاتاً قابل
نقل و
انتقال نیست.
برخى گفته اند:
حق تولیت اگر از جانب
حاکم شرع به كسى داده شود، قابل سقوط- به معناى
رفع ید از آن- است و اگر از جانب
واقف داده شود، قابل سقوط نیست.برخى دیگر گفته اند: در صورت واگذارى آن از جانب
حاکم شرع، اگر پذیرش آن بر فرد
واجب باشد باید آن را بپذیرد و خود دارى از آن
جایز نیست، اما اگر قبول
واجب نباشد، پس از
قبول نیز مى تواند از آن رفع ید كند. و چنانچه
واقف ضمن عقد وقف،
حق تولیت را به یكى از
موقوف علیهم واگذار كند،
رد آن و
رفع ید جایز نیست، مانند اینكه مالى را بر اشخاص و اعقاب آنها
وقف كند و ضمن
وقف، تولیت را به یكى از آنان بدهد و او بپذیرد. و اگر براى
اجنبی قرار دهد، رد
جایز است، هرچند بعد از
قبول باشد.
• جمعي از پژوهشگران زير نظر سيد محمود هاشمي شاهرودي فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج۳، ص۳۳۴
•
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی