حضرت لوط
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت لوط (علیهالسّلام) یکی از
پیامبران بزرگی است که هم عصر
ابراهیم (علیهالسّلام) بود. وی
فرزند «
هاران بن نارخ» و نام مادرش ورقه بنت لاحج بوده.
وی سه هزار و چهار صد و بیست و دو سال بعد از
هبوط آدم (علیهالسّلام) در
شهر بابل به
دنیا آمد.
در
قرآن نام مبارکش در هفده
سوره،۲۷ بارآمده، و او را به عنوان یكی از پیامبران
مرسل و صالح خوانده كه در برابر
قوم سركش و
شهوت پرستی قرار داشت و آنها را به
آیین حضرت ابراهیم(ع) فرا میخواند، ولی آنها از اطاعت دستورهای او سرپیچی میكردند.
واژه «
لوط» در اصل از لاطَ یلُوط گرفته شده و به معنی ارتباط قلبی است، بنابراین این پیامبر خدا كه پیوند محكم قلبی با
خدا داشت، با نام
لوط خوانده میشد، و به عكس او، قومش به
لواط و ارتباطهای
نامشروع آلوده بودند.
زندگی
لوط(ع) با قومش از دردناكترین و تلخترین زندگیها بود، كه آن مرد خدا با كمال
مقاومت تحمل كرد و به مسؤولیت ارشادی خود ادامه داد.
حضرت
لوط(ع)از خویشان
حضرت ابراهیم(ع) بود، مطابق پارهای از
روایات،
برادرزاده یا
پسر خاله ابراهیم(ع)بود، و طبق بعضی از روایات، برادر
حضرت ساره(ع) همسر ابراهیم(ع)بود. هنگامی كه حضرت ابراهیم(ع)در سرزمین
بابِل (
عراق كنونی) مردم را به یكتا پرستی دعوت نمود،
لوط نخستین مردی بود كه در آن شرایط سخت به ابراهیم(ع)
ایمان آورد، و همواره در كنار ابراهیم(ع)بود، و یگانه یار و یاور ابراهیم(ع)در دوران مبارزات او با
نمرود به شمار میآمد، چنان كه ساره نخستین زنی بود كه به ابراهیم(ع)ایمان آورد.
لوط (ع)در همان
بابل به
دنیا آمد، و پس از
اعتقاد به حقّانیت
آیین ابراهیم(ع)از مبلّغین و مدافعین این آیین بود، و در این مسیر به مقام ارجمندی از
نبوّت و
رسالت رسید.
از
امام باقر(ع) نقل شده فرمود: حضرت
لوط(ع) در میان
قوم خود سی سال سكونت كرد و آنها را به سوی خدا دعوت نمود و از عذاب الهی برحذر داشت.
لوط پسر خاله ابراهیم(ع)و برادر ساره همسر ابراهیم بود. ابراهیم و
لوط(ع)هر دو
پیامبر مرسل و هشدار دهنده بودند.
لوط مردی سخی، بزرگوار و مهمان دوست بود، و مقدم مهمان را گرامی میداشت
هنگامی كه حضرت ابراهیم(ع)از سرزمین بابِل به سوی
فلسطین،
هجرت كرد (یا تبعید شد) حضرت
لوط(ع)و خواهرش ساره همراه حضرت ابراهیم(ع)هجرت نمودند، و پس از ورود به
مصر، در آن جایك نفر
کنیز به نام
هاجر بر تعدادشان افزوده شد، و گروه چهار نفری به طرف فلسطین حركت نمودند.
ابراهیم و ساره و هاجر در بیابانی كنار راه عمومی
یمن و
شام و... سكنی گزیدند، هر كسی كه از آن جا میگذشت، ابراهیم او را به
توحید و آیین حق دعوت میكرد و خبر در
آتش افكندن او و نسوختنش، در دنیا شایع شده بود، بعضی به او میگفتند: با آیین
شاه (
نمرود) مخالفت مكن، زیرا مخالفانش را میكشد، اما ابراهیم به راه خود ادامه میداد.
یكی از كارهای ابراهیم این بود كه هر كس از كنار
خیمهاش رد میشد، او را
مهمان میكرد، و در محل سكونت او تا هفت
فرسخ،
شهر ها و
روستا های پر از
نعمت و
درخت و
میوه وجود داشت، و وفور نعمت در همه جا به چشم میخورد و هركس از مسافرین از این شهرها میگذشت، بدون جلوگیری، از میوههای درختان میخورد.
ابلیس كه در كمین انسانها است، بخصوص اگر
غرق در وفور نعمت باشند، زودتر میتواند آنها را فریب داده و
غافل سازد، از عیش و نوش مردم استفاده كرد و به آنها
لواط را یاد داد، نخست خودش به صورت انسانی آماده شد كه با او
لواط كنند و كم كم این كار زشت شایع و عادی گردید، به طوری كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا میكردند.
عدهای از مردم از این وضع بسیار پست ناراحت شده و به حضور ابراهیم(ع)آمدند و به او شكایت كردند، ابراهیم حضرت
لوط را به عنوان
مبلّغ به سوی آنها فرستاد تا آنها را نصیحت كند و از عواقب شوم این اعمال زشت برحذر دارد.
لوط به سوی این
قوم (كه در شهرهای
سدوم و
عمورا و
ادوما و
صاعورا و
صابورا) بودند روانه شد.
و چنان كه قبلاً گفتیم، ابراهیم در قسمت بلند فلسطین، و
لوط در قسمت پایین به فاصله هشت فرسخ قرار گرفتند آنها وقتی كه
لوط را دیدند، گفتند تو كیستی؟ فرمود: من پسر خاله ابراهیم هستم، همان ابراهیمی كه شاه (نمرود) او را به آتش افكند، آتش نه تنها او را نسوزاند بلكه برای او سرد و گوارا شد، و او در چند فرسخی، نزدیك شما است.
از خدا بترسید، راه پاكی را بپیمایید، این كارهای زشت را نكنید، خدا شما را هلاك خواهد كرد، گستاخی به خدا نكنید از او بترسید و خوددار باشید و خدا را از یاد نبرید،گاه میشد كه مردی كه از آن
دیار عبور میكرد، مردم زشتكار آن دیار به سوی او میرفتند تا با او عمل زشت
لواط انجام دهند،
لوط(ع)او را از دست آنها نجات میداد.
یكی از سنّتهای
صحیح آیینهای حق،
ازدواج است كه راه طبیعی برای ارضای
غریزه جنسی، و بقای
نسل میباشد،
لوط در همان محل مأموریت ازدواج كرد تا بلكه آنها نیز از این روش پیروی كنند و از انحراف جنسی دست بردارند،
ثمره این ازدواج این شد كه
لوط پس از مدتی دارای چند دختر گردید.
لوط هم چنان به
امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با فساد ادامه میداد، اما بیانات مستدل
لوط در آنها اثر نمیكرد، و این جریانها سالها طول كشید، تا این كه به
لوط گفتند اگر دست از سرزنش ما برنداری تو را تبعید خواهیم كرد، در این وقت بود كه دیگر امیدی به اصلاح آنها نبود و آنها مستحق هیچ چیز، جز عذاب سخت الهی نبودند، از این رو دل حضرت
لوط كه سالها نسبت به آنها مهربان بود تا بلكه به سوی حق برگردند، ناراحت شد و بر آنها نفرین كرد.
سایت اندیشه قم