«سوگند به خدای بزرگ و ارجمند، و سوگند راستین به حجون و زمزم، سوگند به خدای صاحب حطیم و آستانه مقدس در (کعبه)، امروز در حضور مرد بافضیلت و باکرامت، یعنی حسین (علیهالسّلام) که دارای افتخارات دیرین است، پیکرم به خون، رنگین خواهد شد.» (در کتاب الفتوح و مقتل خوارزمی، به جای «حجون»، «حجور» آمده است، که نادرست به نظر میرسد و «حجون» صحیح است، که نام کوهی در مکه است و قبور فرزندان اسماعیل و بسیاری از صحابه و تابعان و علما را در خود جای داده است. از جمله این قبور قبر حضرت خدیجه است. [۵۹]
قرهچانلو، حسین، حرمین شریفین، ص۱۰۰.
)(حطیم، مکانی است بین در کعبه و رکن حجرالاسود، که از شریفترین مکانها در مسجدالحرام است و چون مردم بر اثر ازدحام برای طواف و نماز در آنجا به یکدیگر فشار میآورند. حطیم» نامیده شده است.) (خوارزمی این اشعار را با تفاوتهایی آورده است.) حضرت عباس (علیهالسّلام) در حالیکه برای آوردن آب عازم شده بود، اینگونه رجز میخواند:
«آنگاه که پرنده مرگ صدا کند، هراسی از مرگ ندارم تا آنکه در دریایی از مردان چابک و شتابنده فرو روم و ناپدید شوم. جان من فدای (حسین) برگزیده پاک باد. من عباس هستم و هر بامداد، کارم سقایی است. آن روز که با شر روبهرو گردم، از آن نمیهراسم». (نترسم من از مرگ چون بر سرآید زنم تیغ تا از درون بر درآید به قربان آن جان پاک حسینم من عباس آب آورم تا چه آید نترسم، بجنگم اگر لشکر آید برگردان این رجز به فارسی، و نیز برگردان بعضی از رجزهایی که خواهد آمد، از ترجمه فارسی نفس المهموم به قلم محمدباقر کمرهای گرفته شده است.) آنگاه حمله برد و دشمن را متفرق کرد. در این هنگام زید بن ورقاء جهنی، (مورخان نام این شخص را به دو شکل دیگر نیز ضبط کردهاند. از جمله: الف: زید بن رقاد جنبی. [۶۸]
سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ج۲، ص۱۷۲.
ب: یزید بن زیاد حنفی.) پشت درخت نخلی کمین کرد. حکیم بن طفیل سنبسی (به کسر دو سین و باء و سکون نون، [۶۹]
ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والمختلف فی الاسماء والکنی والانساب، ج۴، ص۳۷۶.
اما مامقانی به ضم باء (به جای کسران) ضبط کرده است.) نیز او را یاری کرد. حکیم، ضربتی بر دست راست عباس (علیهالسّلام) وارد کرد. عباس (علیهالسّلام) شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرده، این رجز را میخواند:
«به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع کردید، من پیوسته از دین خود و از امام راستگوی دارای یقین که نوه پیامبر پاک و امین است، دفاع میکنم». (به خدا اگر که بریدند مرا دست از راست من حمایت کنم از دین، مرا عزم نکاست از امامی به یقین پیشرو و صادق و راست نجلی پیغمبر پاکی که امین بهر خداست.) عباس (علیهالسّلام) آنقدر جنگید که بیحال و ناتوان شد. در این زمان حکیم بن طفیل طائی پشت نخلی کمین کرد و ضربتی بر دست چپ او وارد کرد. عباس (علیهالسّلام) این رجز را خواند:
«ای نفس، از کفار نترس و در کنار پیامبر، سرور و برگزیده خدا، تو را به رحمت خدای جبار مژده باد. آنان با ستمکاری، دسمت چپ مرا قطع کردند، پروردگارا، آنان را به آتش (دوزخ) وارد کن». (مترس ای نفس از این قوم کفار تو را مژده به لطف حی جبار به همراه پیمبر داد مختار بریدندم ز چپ دست فداکار فرو برشان خدا در سوزش نار) ۷.۹ - نحوه شهادتپس آن ملعون (تعبیر ابن شهرآشوب در اینباره چنین است: فقتله الملعون بعمود من الحدید؛ که چون ظاهراً الف و لام در اینجا عهد ذکری است، گویا مراد از «ملعون»، همان حکیم بن طفیل است.) (حکیم بن طفیل) (جلو آمد و) او را با عمودی آهنین به قتل رساند. شیخ مفید نیز تصریح میکند که قتل عباس (علیهالسّلام) را زید بن ورقاء (حنفی) و حکیم بن طفیل سنبسی به عهده داشتند.۷.۱۰ - قاتل عباسدر اینکه قاتل یا قاتلان حضرت عباس (علیهالسّلام) چه کسی یا کسانی بودهاند، اختلافنظر وجود دارد:الف) زید بن رقاد جنبی و حکیم بن طفیل سنبسی. [۷۹]
ابن محلی، حمید بن احمد، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۰۷.
ب) حرملة بن کاهل اسدی. ج) یزید بن زیاد حنفی. د) حکیم بن طفیل البته او «حکم بن طفیل» نوشته است. ۷.۱۱ - شهادتدر آن زمان (که عمود آهنین بر فرقش زده شد) عباس (علیهالسّلام) (بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن) زخمهای شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت، (طبرسی و ابن طاووس همین گزارش را به صورت مختصر آوردهاند.) و بدینگونه او پس از کشتن گروهی از دشمن، به شهادت رسید.چون امام حسین (علیهالسّلام) عباس (علیهالسّلام) را در کنار فرات بر زمین دید، به سبب کشته شدن عباس به شدت گریه کرد، و (با حالت انکسار) فرمود: الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی؛ «اکنون کمرم شکست و رشتهٔ تدبیرم گسسته شد» و این اشعار را خواند:
«ای بدترین مردمان، با این کار خود، تجاوز کردید و با دستور پیامبر خدا، محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مخالفت کردید. آیا بهترین پیامبران درباره ما به شما سفارش نکرد؟ آیا ما از نسل پیامبر تایید شده از جانب خداوند نیستیم؟ مگر نه آنکه زهرا (سلاماللهعلیهم) مادر من است نه شما؟ آیا (پیامبر خدا) احمد، بهترین مردمان نبود؟ با جنایتی که مرتکب شدید، گرفتار لعنت خواری شدید، و حرارت آتش افروخته را خواهید چشید». (جفا کردید بر من قوم بدکار خلاف قول پیغمبر به رفتار مگر خیر رسل ما را سفارش نکرد و ما نهایم از نسل مختار مگر زهرا نه مام خاص من هست مگر جدم نه خیرالخلق ابرار شما ملعون و رسوا زین جنایات به زودی واصل نار شرر بار) جدا شدن دو دست حضرت عباس (علیهالسّلام) از تن، در روایتی از امام سجاد (علیهالسّلام)، تایید شده است. امام از فداکاری بزرگ عموی خود چنین یاد میکرد: رحم الله العباس، یعنی ابن علی، فلقد آثر و ابلی و فدی اخاه بنفسه حتّی قطعت یداه...؛ «خدا عباس، پسر علی را رحمت کند که ایثار کرد و خوب امتحان و آزمایش داد و جانش را فدای برادرش کرد، تا آنجا که دو دستش (از تن) جداشد...» بنابر برخی گزارشها، حُکیم بن طفیل، پس از به شهادت رساندن حضرت عباس (علیهالسّلام) لباس او را به غارت برد. آنچه نوشته شد، اخبار و گزارشهای منابع متقدم درباره چگونگی مبارزه و شهادت حضرت ابوالفضل (علیهالسّلام) بود؛ اما برخی منابع متاخر، گزارشهای دیگری نیز آوردهاند که هم راویان آنها ناشناخته هستند و هم دلالت و محتوای آنها مخدوش و غیر قابل اعتماد است، از جمله خبری است که علامه مجلسی آنرا نقل کرده و از آن چنین تعبیر کرده است: «در برخی از تالیفات اصحاب ما چنین آمده است...» (متن گزارش چنین است: وفی بعض تالیفات اصحابنا، ان العباس لما رای وحدته (علیهالسّلام) اتی اخاه وقال: یا اخی هل من رخصة فبکی الحسین (علیهالسّلام) بکاء شدیداً ثم قال یا اخی انت صاحب لوائی و اذا مضیت تفرق عسکری، فقال العباس: قد ضاق صدری وسئمت من الحیاة وارید ان اطلب ثاری من هؤلاء المنافقین، فقال الحسین: فاطلب لهؤلاء الاطفال قلیلاً من الماء، فذهب العباس ووعظهم وحذرهم فلم ینفعهم فرجع الی اخیه فاخبره فسمع الاطفال ینادون العطش العطش، فرکب فرسه واخذ رمحه والقربة، وقصد نحو الفرات فاحاط به اریعة آلاف ممن کانوا موکلین بالفرات، ورموه بالنبال فکشفهم وقتل منهم علی ماروی ثمانین رجلاً حتی دخل الماء.فلما اراد ان یشرب غرفة من الماء، ذکر عطش الحسین واهل بیته، فرمی الماء وملا القریة وحملها علی کتفه الایمن وتوجه نحو الخیمة، فقطعوا علیه الطریق واحاطوا به من کل جانب، فحاربهم حتی ضربه نوفل الازرق علی یده الیمنی فقطعها، فحمل القربة علی کتفه الایسر فضربه نوفل فقطع یده الیسری من الزند، فحمل القریة باسنانه فجاءه سهم فاصاب القریة واریق ماؤها ثم جاءه سهم آخر فاصاب صدره، فانقلب عن فرسه وصاح الی اخیه الحسین: ادرکنی، فلما اتاه رآه صریعاً فبکی وحمله الی الخیمة.) با بررسی و مقایسهای که صورت گرفت، روشن شد که علامه مجلسی، خبر یاد شده را به احتمال قوی، از کتاب منتخب فخرالدین طریحی (۱۰۸۵ق) با تلخیص و اقتباس، نقل کرده است. [۱۰۲]
فخرالدین طریحی، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، ص۳۰۵-۴۳۰، ۳۰۷ (به اختصار).
اما درباره منبع نقل طریحی باید گفت که به نظر میرسد یکی از منابع وی (اگر نگوییم تنها منبع) در نقل گزارش یاد شده، کتاب روضة الشهداء [۱۰۳]
عقیقی بخشایشی، تصحیح عقیقی بخشایشی، قم، انتشارات نوید اسلام، ۱۳۸۱ ش، ص۴۱۵-۴۱۸.
ملا حسین کاشفی (۹۱۰ق) است که در سالهای آغازین قرن دهم نگاشته شده است و به احتمال قوی، طریحی این گزارش را از این کتاب گرفته و با تعریب و اندکی تغییر، آنرا آورده است. از آن پس، گزارش یاد شده به سبب بعد حزنانگیز و گریهآور آن و بار احساسی و عاطفیاش، به محافل و مجالس روضهخوانی و به بسیاری از مقتلهای معاصر راه یافته است. [۱۰۴]
سپهر کاشانی، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج۶، ص۲۷۸-۲۷۹.
[۱۰۵]
بهبهانی، محمدباقر، الدمعة الساکبه، ج۴، ص۳۲۲-۳۲۳، حائری مازندرانی، معالی السبطین، ص۲۷۱-۲۷۲.
(همچنین برخی از نویسندگان مقتلها، شاخ و برگهای بیشتری به این جریان داده و تا توانستهاند، بر تحریف این گزارش افزودهاند. [۱۰۶]
فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج۲، ص۴۹۶ به بعد.
)اگرچه این خبر محتوای روضه مشهور امروزی را در بر دارد که حضرت عباس (علیهالسّلام) چون به آب دست یافت، خواست آب بنوشد، اما یاد تشنگی برادرش حسین و اهل بیت او افتاد و نیز حضرت حامل مشک آب بود که چون دو دستش قطع شد، مشک را به دندان گرفت، اما این گزارش با تمام مشهور بودن و جا افتادن آن به عنوان بخش مهمی از گزارش مصیبت شهادت حضرت عباس (علیهالسّلام) که در مجالس عزاداری (چنانکه محقق بحار در تعلیقهای، متذکر شده است) افزون بر آنکه بدون سند معتبر است، از نظر محتوا نیز اشکالات و نارساییهایی دارد. (به عنوان نمونه، در آغاز گزارش، از قول امام حسین (علیهالسّلام) در پاسخ درخواست حضرت عباس (علیهالسّلام) برای به میدان رفتن، نقل شده است که امام فرمود: «تو پرچمدار من هستی، اگر تو بروی، سپاه من پراکنده میشود. ناقل چنین خبری توجه نداشته است که همه گزارشهای تاریخی بر این نکته اتفاق دارند که زمان به میدان رفتن بنیهاشم و از جمله حضرت عباس (علیهالسّلام)، پس از به میدان رفتن و شهادت تمام یاران امام حسین (علیهالسّلام) (به جز سوید بن عمرو که پس از شهادت امام شهید شد) بوده است، بنابراین از یاران (غیرهاشمی) امام، کسی باقی نمانده بود که با شهادت حضرت عباس (علیهالسّلام) پراکنده شود. البته دربارهٔ زمان به میدان رفتن و شهادت حضرت عباس (علیهالسّلام) که در مقایسه با بقیهٔ بنیهاشم، دو گونه گزارش در دست است. بر اساس برخی گزارشها، زمانی که چند نفر از بنیهاشم شهید شده بودند، حضرت عباس (علیهالسّلام) به میدان رفت. اما بنابر برخی گزارشهای دیگر، وی جزء آخرین افراد بنیهاشم بوده که پیش از امام، شهید شده است. (چنانکه در حوادث شب عاشورا و لابهلای حوادث گذشته نگاشته شد) یاران امام (علیهالسّلام) کسانی بودند که ماندن کنار امام را بر هر چیزی ترجیح داده بودند و در اینباره، تمام امتحانات و آزمونها را با موفقیت پشت سر گذارده بودند و به هیچرو حاضر به تنها گذاشتن امام (علیهالسّلام) نبودند. [۱۱۰]
ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۱۸۰.
حتی بنابر برخی اخبار، (پس از اعلام کامل وفاداری) منزلت و درجهٔ آنان در بهشت به آنان نشان داده شده از اینرو آنان برای شهادت، از یکدیگر پیشی میگرفتند، و هیچ تردیدی در همراهی با امام حسین (علیهالسّلام) نداشتند و درباره یکدیگر میگفتند: نگاه کنید از مرگ باکی ندارد.۸.۱ - نکته دیگرنکته دیگر آنکه در پایان گزارش آمده است که امام حسین (علیهالسّلام) جنازه حضرت عباس (علیهالسّلام) را به خیمهگاه برد، که این مطلب نیز با گزارش شیخ مفید درباره محل دفن وی و نیز با واقعیت موجود، منافات دارد. شیخ مفید مینویسد: قبیله بنی اسد، عباس بن علی (علیهالسّلام) را در همانجا که کشته شد. سر راه غاضریه، همانجا که هم اکنون قبر اوست، دفن کردند. از اشکالات دیگر این گزارش آن است که نام قاتل حضرت عباس (علیهالسّلام)، شخصی به نام «نوفل ازرق» گفته شده است. کاشفی نیز نام او را «نوفل بن ازرق» نوشته است. اما (چنانکه نوشته شد) هیچ یک از منابع متقدم، نام قاتل یا قاتلان حضرت را به این نام ضبط نکرده است.)تاریخنویسان شهادت ابوالفضل (علیهالسلام) را به گونههای مختلفی نقل کردهاند: ۹.۱ - نقل اولصاحب اخبارالطُّوال گوید: عباس (علیهالسلام) همچنان پیشاپیش امام (علیهالسلام) ایستاده بود و جنگ میکرد و به هر سو امام (علیهالسلام) میرفت او نیز به همان سوی میرفت تا شهید شد.۹.۲ - نقل دومخوارزمی و ابن اعثم کوفی درباره چگونگی شهادت آن بزرگوار چنین نوشتهاند: حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) به میدان شتافت در حالیکه این رجز را میخواند:
سوگند راستین به خدای بزرگ و ارجمند و به حجون و زمزم و به حطیم و آستانه آن خانهای که مورد احترام است، هر آینه تن خود را به خون خود رنگین میسازم. در راه دفاع از حسین (علیهالسلام) که پیوسته با افتخار بوده و پیشوای اهل فضل و کرم است. آن حضرت پس از کشتن شماری از نیروهای دشمن به درجه رفیع شهادت رسید. امام (علیهالسلام) بر بالین وی آمد و چنین فرمود: «الآنَ انْكَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حیلَتی» اینک پشت من شکست و چارهام اندک گشت. ۹.۳ - نقل سومصاحب ملهوف و مثیر الاحزان شهادت اباالفضل (علیهالسلام) را بهگونه دیگر بیان کردهاند: چون تشنگی بر امام حسین (علیهالسلام) غالب گشت همراه برادرش، عباس، روانه فرات شد، دشمن راهشان را از هم جدا کرد، و حضرت عباس به شهادت رسید.۹.۴ - نقل چهارمابن شهرآشوب درباره شهادت آن بزرگوار گفته است: سقّا، قمر بنی هاشم و پرچمدار امام حسین (علیهالسلام) که از دیگر برادران -مادری- خود بزرگتر بود، جهت تهیه آب بیرون شد. دشمن بر او حمله کرد و او نیز بر آنان حمله نمود و چنین رجز خواند:
از مرگ هراسی ندارم زیرا مرگ مایه کمال است تا آنکه پیکرم همانند پیکر دلیرمردان در خاک نهان شود. جانم فدای جان پاک مصطفی، من عبّاسم و سقّا لقب دارم. و هرگز روز ستیز با دشمن ترس و هراسی ندارم. آنگاه حمله برد و دشمن را تار و مار کرد. زید بن ورقاء جهنی پشت درختی در کمین وی ایستاد و با یاری حکیم بن طفیل سُنْبُسی ضربتی بر دست راست وی فرود آورد. عباس شمشیر را به دست چپ گرفت و چنین رجز خواند:
به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید، من پیوسته از دین خود و از امامی که به راستی به یقین رسیده و فرزند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پاک و امین است حمایت میکنم! پس جنگ نمایانی کرد تا ضعف بر او چیره شد. در این هنگام حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی در کمین وی بود ضربتی -دیگر- بر دست چپ او فرود آورد و عباس (علیهالسلام) چنین رجز خواند:
ای نفس از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ، و همنشینی با پیامبر اکرم بشارت باد، اینان به ستم دست چپم را بریدند، پروردگارا ایشان را به آتش شرربار دوزخ درافکن! سپس آن ملعون با عمود آهنین ضربتی بر سر آن حضرت فرود آورد و او را به شهادت رساند. ۹.۵ - نقل پنجمدر این میان مرحوم مجلسی پس از نقل کلام صاحب مناقب، به نقل از برخی منابع مرسل کیفیت شهادت حضرت را چنین بیان میکند: آنگاه که عباس (علیهالسلام) تنهایی برادر را مشاهده نمود نزد وی آمد و از او اجازه خواست تا به میدان رود. امام فرمود: تو پرچمدارم هستی و اگر بروی لشکرم از هم پاشیده میشود. عرض کرد: سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقین انتقام خود را باز ستانم.امام (علیهالسلام) فرمود: پس مقداری آب برای این کودکان تهیه نما. عباس به سوی دشمن آمد و هرچه آنان را پند و اندرز داد سودی نبخشید. نزد برادر بازگشت و او را آگاه ساخت. در این هنگام شنید که کودکان فریادِ العَطَش سر دادند. مشک را برداشت و بر اسب سوار شد و راهی فرات گردید. چهار هزار تن موكّلین فرات او را محاصره و تیرباران کردند. آنان را پراکنده نمود و بنابر روایتی هشتاد تن از آنان را به قتل رساند. وارد فرات شد کفی از آب برداشت تا بنوشد. اما به یاد تشنگی حسین (علیهالسلام) و خاندان وی افتاد. آب را بر روی آب ریخت و مشک را پر از آب نمود. آن را بر شانه راست خود قرار داد و به سوی خیمهها روانه گردید. دشمن راه را بر او بست و از هر سو او را محاصره نمود. عباس (علیهالسلام) با آنان جنگید تا آنکه نوفل ازرقی بر دست راست او ضربتی فرود آورد. مشک را بر شانه چپ قرار داد. نوفل ضربتی بر دست چپ او فرود آورد و آنرا از تن جدا کرد. آنگاه عباس (علیهالسلام) مشک را به دندان گرفت تیری آمد و به مشک اصابت نمود و آب مشک ریخت. تیری دیگر بر سینه مبارکش اصابت کرد. سپس از اسب واژگون شد و امام حسین (علیهالسلام) را صدا زد: مرا دریاب. وقتی امام به سوی او آمد دید که در خون خود آغشته است. گویند آنگاه که عباس کشته شد امام حسین فرمود: «الآنَ انْكَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حیلَتی»؛ اینک کمرم شکست و چارهام اندک گشت. در زیارت ناحیه از حضرت ابوالفضل چنین یاد شده است. «السَّلامُ عَلی أبی الْفَضْلِ العَبَّاسِ بْنِ أَمیرِالْمُؤمنینَ المُواسی أَخاهُ بِنَفْسِهِ، أَلآخِذُ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ، الْفادی لَهُ الواقی السَّاعی إِلَيْهِ بِمائِه، الْمَقطُوعَةِ يَداه- لَعَنَ اللَّهِ قاتِلَیهُ يَزیدَ بْنَ الرُّقادِ الجُهَنىّ، وَحَکیمِ بْنِ الطُّفَیلِ الطَّائی.» سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، آنکه در راه برادر از جان خود گذشت همو که از دیروز برای فردای خود برداشت و پیش فرستاد خود را فدا و سپر قرار داد و تلاش بسیار در رساندن آب نمود و دستانش جدا گردید. خدای لعنت کند کشندگان او یزید بن رقاد جهنی و حکیم بن طفیل طائی را. بارگاه حضرت ابوالفضل در کنار نهر علقمه جدا از دیگر شهیدان است و صحن و سرای آن حضرت مزار عاشقان و شیفتگان میباشد. • جمعی از نویسندگان، پژوهشهایی پیرامون شهدای کربلا، ج۱، ص۷۰- ۷۷. • پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۸۳۷. ردههای این صفحه : اصحاب امام حسین | امام زادگان مدفون در عراق | برادران امام حسین | تابعین | تاریخ معصومان | حضرت عباس | درگذشتگان سال 61 (قمری) | روز تاسوعا | زادگان سال 26 (قمری) | شرکت کنندگان در جنگ صفین | شهدای بنی هاشم در کربلا | فرزندان امام علی | مدفونان در کربلا | نهضت عاشورا |