• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حضرت آدم در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بحث این مقاله درباره مبدأ اشتقاق آدم و وجه تسمیه آن است، لغویان در مبدأ اشتقاق آدم و نیز عربیت یا ورود آن از زبان دیگر، بر یک رأی نیستند.



برخی آن را در اصل، عبری و از واژه اَدَم و اَدَمه، به معنای زمین یا خاک سطح زمین
[۱] تفسیر کتاب مقدس، ج۱، ص۱۴۸.
و برخی نیز آن را در اصل سریانی دانسته‌اند. گویا کاربرد دو صورت مذکر و مؤنث آن (اَدَم و اَدَمه) باهم در سِفْرِ‌ پیدایش به معنای خاکی (ساخته شده از خاک)، منشأ قول به عبری بودن این واژه و تقویت آن شده است. کسانی‌که ریشه آن را عربی می‌دانند، با توجّه به کاربرد ریشه این واژه، درباره مبدأ اشتقاق آن احتمال‌هایی را ذکر کرده‌اند. جوهری، «ادیم» را به معنای روی زمین، «اَدَمه» را باطن پوست، الگو و اسوه، و‌ «اُدمه» را به معنای گندم‌گونی، و‌ «آدم» را به معنای گندم‌گون دانسته‌است. ابن‌اثیر، «ادام» و «اُدم» به معنای خورش را از موارد کاربرد این مادّه می‌شمارد. ابوعبید، ریشه همه این موارد را «ادم‌الطعام» می‌داند؛ چون طعام با ادام گوارا می‌شود. به نظر ابن‌فارس نیز ریشه همه این معانی اصلِ واحد «اَدم» به معنای موافقت و ملایمت است. طبق رأی برخی مانند زمخشری، آدم اسم عجمی، مانند آزر، عازر، عابر، شالخ و فالغ بوده و از کلمه‌ای دیگر گرفته نشده است.
[۷] ملا صدرا، تفسیر القرآن العظم، ج۲، ص۳۱۹.
ابن‌عاشور ضمن ردّ مشتق بودن این کلمه، با استدلال به این‌که این نام نزد عرب و غیرعرب شناخته شده بوده و این هر دو از خانواده زبان‌های سامی‌اند، نظریه اصلی بودن آن در هر دو زبان را مطرح ساخته، آن را از باب توارد لغات می‌داند.


راغب با توجّه به معانی لغوی لفظ آدم، برای نام‌گذاری حضرت آدم چهار وجه را آورده است:
۱. جسم او از خاک روی زمین است.
۲. گندم‌گون است.
۳. از ترکیب عناصر و نیروهای گوناگون آفریده شده است (اُدمة: الفت و اختلاط).
۴. بر اثر روح خدایی که در وی دمیده شده، نیکو گردید (ادام: خورش و نیکوکننده طعام).
بیش‌تر مفسّران، وجه نام‌گذاریِ آدم را با استناد به احادیثی، آفریده شدن او از خاک روی زمین ذکر کرده
[۱۰] طبری، جامع‌البیان، ج۱، ص۳۰۷، بیروت.
[۱۱] طبرسی، مجمع‌البیان، ج۱، ص۱۹۷، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۵.
[۱۲] آلوسی، روح‌المعانی، ج۱، ص۳۵۶.
و آن‌ را عَلَم دانسته‌اند. بعضی هم آن را چون انسان و بشر ، نوع می‌دانند؛
[۱۳] قاموس‌قرآن، ج۱، ص۳۸.
برخی گفته‌اند: گویا این واژه ابتدا به اعتبار معنای وصفی درباره حضرت آدم علیه‌السلام به کار رفته؛ سپس به صورت عَلَم استعمال شده است
[۱۴] حسینی میلانی، التحقیق، ج۱، ص۵۲، دارالقرآن الکریم، قم، ۱۴۱۰.



در آیات قرآن، واژه «آدم» به صورت مفرد ۱۵ بار، «بنی‌آدم» هفت بار و «ابنی‌آدم»، «ذریة آدم» و «کمثل آدم» هر کدام یک بار به کار رفته است. در آیات ۱ نساء اعراف زمر نیز «نَفْس» به کار رفته و مقصود از آن آدم علیه‌السلام دانسته شده است. مقصود از «بشر» در آیه «إِنِّی خـلِقُ بَشَراً مِن طین» و «انسان» در آیه «و‌لَقَد خَلَقنَا الإِنسـنَ مِن صَلصـل مِن حَمَإ مَسنون» را نیز شخص آدم علیه‌السلام دانسته‌اند. تفصیل داستان او در شش سوره بقره اعراف حجر اسراء ‌؛ طه ص ذکر شده است.


در بیان چگونگی وقایع مربوط به آدم علیه‌السلام که در قرآن و روایات وارد شده بین مفسّران دو نظریه وجود دارد: بیش‌تر آنان این وقایع را حوادثی شخصی و مربوط به شخص حضرت آدم علیه‌السلام می‌دانند و معتقدند خداوند فرشتگان را به سجده برای شخص آدم علیه‌السلام امر نمود و ابلیس از سجده سرباز زد و...، و‌ سپس خداوند آدم علیه‌السلام را وارد بهشت نمود و آدم علیه‌السلام که در اثر فریب شیطان از درخت ممنوع خورد و به زمین هبوط کرد و... ‌. امّا برخی از مفسّران این وقایع را به نوع انسان مربوط دانسته و در تحلیل وقایع مربوط به آدم، سخن از رمزی بودن و جنبه تمثیلی این قصه به میان آورده و با تأویل آن، برایش جنبه نمادی قائل شده‌اند.
[۲۶] ملاسلطان گنابادی، بیان‌السعاده، ج۱، ص۷۵.
[۲۷] رشید رضا، المنار، ج۱، ص۲۸۰، بیروت.
در این دیدگاه، آدم نمونه و مظهر انسان کامل است. بهشت جنبه تمثیلی دارد و جای گرفتن آدم در آن بدان معنا است که ذات انسانی به رفاه و آسایش گرایش دارد و خروج از بهشت و هبوط، کنایه از این است که انسان در اثر خروج از اعتدال، دچار رنج و تعب شده و زندگانی آرام خویش را بر اثر نافرمانی به مخاطره می‌افکند.
[۲۹] رشید رضا، المنار، ج۱، ص۲۸۳، بیروت.
خلافت آدم به معنای قرار گرفتن همه نیروها در اختیار او است تا با بهره‌برداری از آن‌ها به سوی کمال مطلوب خویش پیش رود. پرسش فرشتگان از خلافت موجودی مفسد و خون‌ریز، تصویری از این است که در انسان توانایی افساد و خون‌ریزی وجود دارد و در عین حال، دارای شایستگی این خلافت است. آموزش اسما به آدم، اشاره به این حقیقت است که در انسان، استعدادفراگیری همه دانش‌های جهان وجود دارد. عرضه نام‌ها بر فرشتگان و پرسش از آن‌ها و در پی آن، اظهار ناتوانی در پاسخ‌گویی‌شان، تصویری از محدودیت همه قوا و نیروهای اداره کننده جهان است. سرپیچی شیطان از سجده بر آدم، تمثیلی از ناتوانی انسان در رام ساختن روح بدی و بدگرایی به شمار می‌رود که انگیزه همه درگیری‌ها و تبهکاری‌ها است. درخت ممنوع، تمثیلی از شرّ و بدی و نهی از آن، الهام شناخت زشتی‌ها و برحذر داشتن انسان از هر چیزی است که به وی آسیب رسانده، مانع کمالش شود. وسوسه و فریب شیطان، گویای نهاد ناپاک و روح پلیدی است که همواره با بشر بوده، او را به سوی زشتی‌ها سوق می‌دهد و سرانجام تلقّی کلمات و پذیرش توبه آدم علیه‌السلام اشاره به این حقیقت است که انسان با سرشت پاک خود در هر شرایطی توان بازگشت و تغییر مسیر و جبران گذشته‌ها را دارد.
[۳۱] رشید رضا، المنار، ج۱، ص۲۸۰_۲۸۳، بیروت.
مطلب دیگری که شایان توجّه است، این که آیا عالم و آدم، منحصر در همین عالم و آدم‌هایی است که در آن زندگی می‌کنند یا خیر. بر اساس روایتی، خداوند پس از فانی کردن این عالم، دوباره عالمی دیگر و زمینی دیگر می‌آفریند؛ چنان که پیش از این نیز هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده است و ما در پایان آن عوالم و آن آدمیان قرار داریم
[۳۲] شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۶۵۲.
و از آن‌جا که عقل اوّل، واسطه ایجاد نوع انسان، بلکه تمام انواع است، در اصطلاح عارفان به عقل اوّل که همان روح محمدی صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم است، آدم حقیقی و آدم اوّل گفته شده و حدیث نبوی (نخستین چیزی که خداوند خلق کرد، نور من است) اشاره به آن دانسته شده است.
[۳۳] شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۴۰۵.
[۳۴] شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۴۰۶.
[۳۵] شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۴۰۸.
برخی نیز امام علی علیه‌السلام را آدم اوّل دانسته و از آن حضرت نقل کرده‌اند که فرمود: من آدم اوّل هستم،
[۳۶] ملاهادی سبزواری، شرح الاسماء، ج۱، ص۵۵۴.
چنان که همه امامان علیهم‌السلام را آدم حقیقی دانسته‌اند.
[۳۷] ملاهادی سبزواری، شرح الاسماء، ج۱، ص۶۲۴.



(۱) قرآن کریم.
(۲) تفسیر کتاب مقدس.
(۳) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح.
(۴) ابن‌اثیر، النهایه.
(۵) ابن‌فارس، مقاییس اللغه.
(۶) زمخشری، الکشاف.
(۷) ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، بیروت.
(۸) راغب اصفهانی، مفردات.
(۹) طبری، جامع‌البیان، بیروت.
(۱۰) طبرسی، مجمع‌البیان، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۵.
(۱۱) آلوسی، روح‌المعانی.
(۱۲) قاموس‌قرآن.
(۱۳) حسینی میلانی، التحقیق، دارالقرآن الکریم، قم، ۱۴۱۰.
(۱۴) ملاسلطان گنابادی، بیان‌السعاده.
(۱۵) رشید رضا، المنار، بیروت.
(۱۶) علامه طباطبایی، المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷.
(۱۷) شیخ صدوق، الخصال.
(۱۸) شرح فصوص الحکم.
(۱۹) ملاهادی سبزواری، شرح الاسماء.
(۲۰) ملا صدرا، تفسیر القرآن العظم.


۱. تفسیر کتاب مقدس، ج۱، ص۱۴۸.
۲. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۸۵۹.    
۳. ابن‌اثیر، النهایه، ج۱، ص۳۲.    
۴. ابن‌فارس، مقاییس اللغه، ج۱، ص۷۱.    
۵. ابن‌فارس، مقاییس اللغه، ج۱، ص۷۲.    
۶. زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۱۲۵.    
۷. ملا صدرا، تفسیر القرآن العظم، ج۲، ص۳۱۹.
۸. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ج۱، ص۴۰۸، بیروت.    
۹. راغب اصفهانی، مفردات، ج۱، ص۷۰.    
۱۰. طبری، جامع‌البیان، ج۱، ص۳۰۷، بیروت.
۱۱. طبرسی، مجمع‌البیان، ج۱، ص۱۹۷، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۵.
۱۲. آلوسی، روح‌المعانی، ج۱، ص۳۵۶.
۱۳. قاموس‌قرآن، ج۱، ص۳۸.
۱۴. حسینی میلانی، التحقیق، ج۱، ص۵۲، دارالقرآن الکریم، قم، ۱۴۱۰.
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱.    
۱۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۹.    
۱۷. زمر/سوره۳۹، آیه۶.    
۱۸. ص/سوره۳۸، آیه۳۸.    
۱۹. حجر/سوره۱۵، آیه۳۸.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۲۹ ۳۰.    
۲۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۱ ۲۵.    
۲۲. حجر/سوره۱۵، آیه۲۸ ۴۲.    
۲۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۱ ۶۵.    
۲۴. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۵ ۱۲۴.    
۲۵. ص/سوره۳۸، آیه۷۱ ۸۵.    
۲۶. ملاسلطان گنابادی، بیان‌السعاده، ج۱، ص۷۵.
۲۷. رشید رضا، المنار، ج۱، ص۲۸۰، بیروت.
۲۸. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۳۲ ۱۳۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷.    
۲۹. رشید رضا، المنار، ج۱، ص۲۸۳، بیروت.
۳۰. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۳۴ ۱۳۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷.    
۳۱. رشید رضا، المنار، ج۱، ص۲۸۰_۲۸۳، بیروت.
۳۲. شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۶۵۲.
۳۳. شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۴۰۵.
۳۴. شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۴۰۶.
۳۵. شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۴۰۸.
۳۶. ملاهادی سبزواری، شرح الاسماء، ج۱، ص۵۵۴.
۳۷. ملاهادی سبزواری، شرح الاسماء، ج۱، ص۶۲۴.



دائرةالمعارف قرآن کریم جلد اول، برگرفته از مقاله «حضرت آدم در قرآن»، شماره۳۷.    




جعبه ابزار