حسابرسی تجزیهکنندگان قرآن (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کیفر كسانى كه
کتب آسمانی را تجزیه و
تحریف مى كنند،
قهر الهی است.
حسابرسی تمامی
اعمال تجزیه کنندگان قرآن، در
قیامت:
•«کما انزلنا علی المقتسمین:همان گونه كه (
عذاب را) بر قسمت كنندگان نازل كردیم.»
«الذین جعلوا القرءان عضین:همان ها كه (در ابتداى
بعثت) قرآن را چند پاره كردند (بخشى را
سحر، بخشى را
شعر، بخشى را داستان پیشینیان و بخشى را كلام
اجنّه خواندند. و نیز بخشى را قبول و بخشى را رد كردند، اینان را به عذاب هاى گوناگون هلاك كردیم).»
«فوربک لنسـلنهم اجمعین:پس
سوگند به پروردگارت كه بى تردید از همگى آنان (در روز جزا) خواهیم پرسید.»
«عما کانوا یعملون:از آنچه (در
دنیا) به جا مى آورده اند.» .
در تفاسیر براى «الْمُقْتَسِمِینَ» سه معنا گفته اند:
۱. سران
کفّار هستند كه نیروهایى را در ایام
حج بر سر جاده ها و ورودى هاى
مکّه تقسیم مى كردند، تا به مسافران بگویند كه شخصى به نام
محمّد ادّعاهایى دارد، مبادا به سخنان او گوش فرادهید و حضرت را
کاهن و
ساحر و
مجنون معرّفى مى كردند.
۲. گروهى كه
قرآن را در میان خود تقسیم كردند، تا هر یك مشابه بخشى از قرآن را بیاورند.
۳. كسانى كه به بخشى از قرآن عمل و بخشى را رها مى كردند.
برنامه هاى الهى بدون
شک عموما حافظ منافع همه انسان ها است ولى در ظاهر و نظر ابتدایى معمولا بعضى مطابق میل ما است، و بعضى بر خلاف
میل ما است، و اینجاست كه مؤمنان راستین از مدعیان دروغین شناخته مى شوند، گروه اول همه را در بست مى پذیرند حتى آنجا كه ظاهرا به سود آنها نیست و مى گویند:كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا" همه از ناحیه خدا است"
، و هیچ گونه تجزیه و تقسیم و
تبعیض در میان
احکام الهی قائل نیستند.اما آنها كه دل هاى بیمارى دارند و حتى مى خواهند
دین و حكم خدا را به خدمت منافع خویش گیرند، تنها آن قسمتى را مى پذیرند كه به سود آنهاست و بقیه را پشت سر مى افكنند، آنها آیات قرآن و حتى گاهى یك آیه را تجزیه مى كنند، بخشى را كه در مسیر تمایل خود مى بینند قبول كرده، و بخش دیگر را كنار مى گذارند.این افتخار نیست كه همچون بعضى از اقوام گذشته نغمه" نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ"
ساز كنیم چرا كه همه دنیا پرستان همین كار را مى كنند، آنچه
معیار شناخت پیروان حق از طرفداران باطل است، همان
تسلیم در مقابل آن بخش از فرمان ها است كه با تمایلات و هوس ها و منافع ظاهرى ما هماهنگ نیست، اینجاست كه سره از ناسره، و
مؤمن از
منافق، شناخته مى شوند.علاوه بر آنچه در بالا گفتیم تفسیرهاى دیگرى نیز براى" مقتسمین" ذكر كرده اند، حتى
قرطبی در تفسیرش هفت
تفسیر براى این كلمه ذكر كرده.
مجمع البیان گفته است: كلمه" عضین" جمع" عضه" است و اصل عضه" عضوه" بوده" واو" آن را انداخته اند و به همین جهت جمع آن با نون آمده، هم چنان كه در" عزه" گفته شده است عزون، چون اصل عزه نیز عزوه بوده، و" تعضیه" به معناى
تفریق است، و از" اعضاء" گرفته شده كه هر یك از دیگرى جداست، پس اگر بگوئیم" عضیت الشیء" معنایش این است كه من فلان چیز را متفرق و عضو عضو كردم، " كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ"-
سیاق كلام بى اشاره به این معنا نیست كه این جمله متعلق است به
جمله مقدر كه جمله" وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ" بدان اشاره دارد، پس معناى جمله مورد بحث این مى شود كه من ترساننده اى هستم كه شما را از آن عذابى كه قبلا بر مقتسمین نازل شده بود مى ترسانم و مقصود از مقتسمین همان هایند كه خداى تعالى در جمله" الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ" توصیف شان كرده، و به طورى كه در
روایات آمده طائفه اى از
قریش بودند كه قرآن را پاره پاره كرده عده اى گفتند
سحر است، عده اى دیگر گفتند افسانه هاى گذشتگان است، جمعى گفتند ساختگى است، و نیز راه ورودى به مكه را قسمت قسمت كردند، در موسم حج هر چند نفرى سر راهى را گرفتند تا نگذارند مردم نزد رسول خدا (ص) بروند، پس ظاهر این است كه دو آیه مورد بحث قومى را یاد آورى مى كنند كه در اوائل
بعثت بر علیه بعثت و براى خاموشى نور
قرآن قیام كرده بودند، و آن را پاره پاره كردند، تا به این وسیله مردم را از راه خدا باز دارند، و خداوند هم
عذاب را بر ایشان نازل كرده و هلاكشان نموده است، آن گاه در باره مال كار ایشان فرموده:" فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ عَمَّا كانُوا یعْمَلُونَ".
در این
آیات كه آخرین آیات
سوره حجر است به
سرنوشت مقتسمین (تجزیه گران) كه در آیات قبل از آنها سخن به میان آمده بود مى پردازد و مى گوید:"
سوگند به پروردگارت كه ما بطور
قطع از همه آنها سؤال خواهیم كرد" (فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ...) از تمام كارهایى كه انجام مى دادند" (عَمَّا كانُوا یعْمَلُونَ).روشن است كه سؤال خداوند براى كشف مطلب پنهان و پوشیده اى نیست، چرا كه او از اسرار درون و برون آگاه است، و ذره اى در
آسمان و
زمین از علم بى پایان او مخفى نیست، بنا بر این سؤال مزبور به خاطر
تفهیم به خود طرف است تا به زشتى اعمالش پى ببرد، و یا به عنوان یك نوع مجازات روانى است، چرا كه بازجویى از كارهاى خلاف، آنهم توام با
سرزنش و
ملامت، آنهم در جهانى كه انسان به حقایق نزدیك تر و آگاه تر مى شود، دردناك و زجرآور است، بنا بر این، در حقیقت این پرسش ها بخشى از
مجازات آنهاست.ضمنا عمومیت" عَمَّا كانُوا یعْمَلُونَ" نشان مى دهد كه از همه اعمال آدمى بدون
استثناء سؤال خواهد شد و این خود درسى است براى همه انسان ها كه لحظه اى از اعمال خود غافل نمانند، و اینكه بعضى از مفسران این سؤال را محدود مساله
توحید و
ایمان به
انبیاء و یا مربوط به معبودهاى مشركان دانسته اند سخنى است بى دلیل بلكه مفهوم آیه كاملا تعمیم دارد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۵۳۵، برگرفته از مقاله «حسابرسی تجزیهکنندگان قرآن».