حرمسرا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حرمسرا، محلی در
قصر خلفا و پادشاهان، ویژه سکونت مادر و همسران و دختران و کنیزان آنها میباشد.
ساختن حرمسرا در قصر پادشاهان پیشینهای طولانی دارد، از آن جمله حرم
سرای خشایارشا در مجموعه
تخت جمشید است.
ظاهرآ ایجاد حرمسرا در دوره اسلامی، به نوعی تحت تأثیر آشنایی خلفا و پادشاهان
مسلمان با دولتهای گذشته، از جمله
ایران، بوده است.
واژه عربی
حرم، که در اصل به معنای اهل خانه و
زنان است،
در منابع عربی و فارسی به معنای محل سکونت زنان نیز به کار رفته است.
آنچه مسلّم است این واژه بیانگر حرمتی است که مسلمانان برای این مکان و نیز ساکنان آن قائل بودهاند.
درباره حرمسراهای حکمرانان مسلمان، بهطور کلی دو دیدگاه در میان محققان معاصر وجود دارد. گروهی برآناند که حرمسراها اساسآ برای ارضای امیال حاکمان تشکیل میشده و هدفی جز برآوردن
هوس مردان نداشته است. از نظر اینان، زندگی زنان حرم یک سره به پوچی، بیهودگی، تنبلی، جلوهفروشی و
حسادت میگذشته است.
در مقابل، گروهی که به نظر میرسد متأثر از جنبشهای طرفداری از حقوق زنان در دوره جدیدند، نگاه بدبینانه به حرمسراها را ساخته و پرداخته ذهن مستشرقانِ عصر حاضر میدانند و برآناند که این گروه از شرقشناسان قصد دارند حرمسرا را نماد استبداد شرقی و حاکمان مستبد مسلمان و نیز مظهر
ظلم و بیرحمی به زنان در
جامعه اسلامی معرفی کنند. از نظر این گروه، مستشرقان نگاه قالبی، نادرست، مجعول و خیالی خویش را از حرمسرا، بر همه حرمسراهای دوره اسلامی تعمیم دادهاند.
این عده، با بیان نقش برخی مادران، همسران و کنیزان خلفا و پادشاهان مسلمان در مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی عصر خویش، درصدد اثبات نقش بسیار مهم تربیتی و آموزشی حرمسراها هستند.
به نظر میرسد هر دو گروه در داوری خویش
افراط کردهاند. در کنار گزارشهایی از رواج
فساد و بیبند و باری در حرمسراها
انبوهی گزارش نیز از آموزش علوم و فنون گوناگون به ساکنان حرم و نیز نقش مؤثر برخی زنان حرم در مسائل سیاسی و اجتماعی در دست است. در حرمسرا، افزون بر زنان و کنیزان،
مادر و
دختران و کودکان خلفا و پادشاهان نیز زندگی میکردند که نشان میدهد
هدف از تشکیل این مراکز، تنها برآوردن امیال و هوسهای حاکمان نبوده بلکه انگیزههای سیاسی و اجتماعی نیز وجود داشته است.
در کنار نظارت شدید بر آن، به دلایل سیاسی و امنیتی، موجب شده است که آگاهی درباره اوضاع درونی و ساختار حرمسرا در دوره خلفای اموی و عباسی و نیز دیگر خاندانهای حکومتگر مسلمان تا حدود
قرن دهم، به برخی اشارههای پراکنده مورخان و نویسندگان مسلمان محدود باشد. در منابع به اخباری درباره حرمِ برخی خلفای اموی و نیز تعدادی از خلفای نخستین عباسی اشاره شده است.
به سختی میتوان واژه حرم را در این گزارشها به معنای حرمسرا فرض کرد و به نظر میرسد که اغلب، خانواده و محارم این خلفا در مدنظرند. از دستهای دیگر از گزارشها اجمالا چنین برمیآید که
هارون در
بغداد و احمدبن طولون
و پسرش خُماروَیه در فُسطاط دارای حرم
سرای بزرگی بودهاند،
اما ساختار این حرمسراها و چگونگی زندگی زنان در آن ناشناخته است. گزارش مبهم
ابوالفرج اصفهانی از حرم
هارون نیز نشان میدهد که حتی در قرن چهارم، تصوری رمزآلود و افسانهای از این حرمسرا وجود داشته است. شاید اولین گزارشهایی که اندکی ساختار و تشکیلات حرم در آن منعکس شده است، درباره حرم
سرای مقتدر عباسی (۲۹۵ـ۳۲۰) باشد
گروهی خادم، به
ریاست یکی از
خواجهها، از دروازههای حرم محافظت میکردند. ورود به این مجموعه و خروج از آن بسیار سخت بود و افراد و وسایل آنها به دقت تفتیش میشدند. مادر خلیفه «که لقب افتخاری «السّیدة» داشت» باشکوه تمام و خدم و حشم و کنیزان بسیار در بخشی از حرم میزیست و
ریاست حرم را وی به برخی از کنیزان، که قهرمانه خوانده میشدند، واگذار میکرد. بنابر روایتی از
تنوخی،
شخصی با عنوان عریف، سرپرستی گروهی از خدمه را برعهده داشت که هر روز وارد
حرم میشدند و به نظافت خانههای متعددی که ویژه سکونت هریک از زنان بود، میپرداختند. مقتدر با عدهای از کنیزان خویش، شبها را با
غنا و خوشگذرانی در این حرم سپری میکرد. گروه زیادی از خادمان سیاه و سفید و عدهای
حاجب، که هر یک وظیفهای خاص داشتند، در حرم مقتدر خدمت میکردند.
تخصیص ماهیانه سه هزار
دینار برای هزینههای این حرم
حاکی از گستردگی آن است. مادر خلیفه و قهرمانهها از نفوذ سیاسی و اقتصادی زیادی برخوردار بودند. قهرمانه خزانه حرم را در اختیار داشت و مواجب و ارزاق ساکنان حرم را میپرداخت.
همچنین رابط میان خلیفه و وزرا و سرداران بود و نامههای آنان را به
خلیفه میرساند. گاه برخی بزرگان، پس از عزل از منصب خویش، نزد قهرمانهها زندانی میشدند. حتی گزارشی از به مظالم نشستن یکی از قهرمانهها در دوره مقتدر در دست است.
ولخرجی در حرمسرا و دخالت زنان حرم در امور سیاسی به اندازهای گسترش یافت که در ۳۱۷، شورشی بر ضد خلیفه برپا شد و شورشیان خواستار بیرون بردن حرم از
دارالخلافه شدند.
مسکویه در ذکر حوادث ۳۱۵ از
دیوانالحرم نام برده است. صابی
نیز از منصب «الخادم الحرمی الرسائلی» خبر داده که ظاهراً وظیفه او رساندن نامهها به درون حرم بوده است. این آگاهیها، به رغم ابهام و اختصارشان، وسعت حرمسراها در این دوره و کثرت مشاغل و مناصب مربوط به آنها را نشان میدهند.
برای خدمت در حرمسرا و نگهبانی آن از خادمان اختهشدهای استفاده میکردند که استاذ (الخَدَمُ الاُستاذون)، الطَواشِیه و گاه زناندار یا «زمامدار» نامیده میشدند.
حضور گسترده این خادمان و نیز کنیزان در حرمسراها، باعث رونق خرید و فروش آنان شده بود، به گونهای که تاجرانی که انحصار
تجارت این کالا را در دست داشتند، با آوردن آنها از سرزمینهای دیگر و سپس آموزش و فروش آنها به دربارها، مبالغ هنگفتی از
خلفا و حکمرانان دریافت میکردند.
احترامی که همگان برای حرم قائل بودند موجب میشد که با حرمِ خلفا و حاکمان معزول و شکست خورده نیز رفتاری شایسته شود و حتی برای آنها مقرری وضع گردد.
با این حال، از مصادره حرم
سرای افراد شکست خورده و تقسیم ساکنان آن میان یاران فردِ پیروز، گزارشهایی در دست است.
درباره حرمسراهای
دوره عثمانی،
صفوی،
قاجار و
مغولان هند آگاهیهای نسبتاً گستردهای وجود دارد.
که اغلب در کاخهای سلطنتی قرار داشت، با دیوارهای بسیار بلند محافظت میشد و متشکل از چندین حیاط تو در تو، با تالارها و اتاقهای گوناگون بود. در
هند این بناها را «محل»، «شبستان اقبال» یا «شبستان خاص» میخواندند.
ساکنان حرم، با توجه به مرتبه خویش و میزان محبوبیت نزد سلطان، یکی از این حیاطها یا یک یا چند اتاق را در اختیار داشتند. حیاطها دارای درختان متعدد، باغچهها، فوارهها و آلاچیقهایی برای
تفریح زنان بود.
کمپفر
«که به هنگام تعمیر حرم
سرای صفوی و خالی بودن آن از شاه و زنانش، بخشی از حرمسرا را دیده» از کلاهفرنگیها، خانهها، گردشگاهها و حیاطهای زیبایی که با طاقنماها و سنگها و فرشهای قیمتی تزیین شده بودند، سخن گفته است. مفصّلترین توصیف از ساختمان حرم
سرای صفوی، از آنِ شاردن است. به گفته وی،
حرم چهار محوطه داشت. در محوطه اول، که بخش اصلی حرم بود، چهار عمارت مهمانخانه، فردوس، آیینهخانه و دریاچه واقع بود. این محوطه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ عمارت داشت. عمارتهای محوطه دوم مخصوص سکونت شاه بود و نهرهای روان و چند استخر نیز داشت. در محوطه سوم پسران بزرگ شاه سکونت داشتند و محوطه چهارم به زنان و
خواجه
سرایان پیر و نابینا اختصاص داشت. در حرمسراهای این دوره همه نوع امکانات رفاهی یک شهر فراهم بود و زنان هیچ نیازی به بیرون از حرم نداشتند،
حتی در حرم عثمانی، بیمارستانی مخصوص زنان (جاریهلَر خَسْته خانهسی) ساخته شده بود.
مادر سلطان، بانوی نخست حرم به شمار میرفت و اعتبار و نفوذ زیادی در حرم و بیرون از آن داشت. وی در بخش جداگانهای در حرم میزیست و
خواجه
سرایان و کنیزان بسیاری در خدمت داشت.
او اغلب به صورت پنهان با وزیران و صاحبان مناصب مهم در ارتباط بود. پس از مادر سلطان، گاه برخی زنان خاندان سلطنتی، چون دختران و محارم شاه، قرار داشتند،
اما در اغلب حرمسراها، همسران دائم شاه در مرتبه بعدی بودند. این زنان، که بیش از چهار نفر نبودند، با توجه به میزان
محبوبیت نزد شاه، در حرم
قدرت و
اعتبار داشتند. برترین آنان، که پس از ملکه مادر قرار میگرفت، در حرمِ عثمانی «قادین افندی» (خاتون) و در
ایران سوگلی نامیده میشد و دارای القاب و عناوین تشریفاتی بود.
برخی از این زنان در دوره قاجار چنان نفوذی یافتند که علاوه بر خزانهداری حرم، دربار و تشکیلات جداگانهای برای خویش فراهم ساختند.
همسران غیردائم یا صیغهای شاه در مرتبه بعد قرار داشتند. به نظر میرسد درباره تعداد این زنان در منابع، مبالغه شده است.
تعداد زیادی کنیز به زنان سهگانه مذکور خدمت میکردند. عدهای رقاصه نیز، برای رونق بخشیدن به جشنها و مهمانیهای حرمسرا، معمولاً در بخشی از حرم سکونت داشتند. در صورت درگذشت سلطان، حرم وی به صورت جداگانه در گوشهای از حرم
سرای شاه بعدی نگهداری میشد.
پیوستن زنان به حرمسرا، علاوه بر افزونخواهی سلطان، گاه دلایل سیاسی و اجتماعی نیز داشت. معمولاً سعی میشد دخترانی از حکمرانان ایالتهای مختلف، خانهای بزرگ، درباریان و طبقات متنفذ از گوشه و کنار کشور و حتی زنانی از بستگان حکمرانان همسایه، در حرم حضور داشته باشند،
زیرا این پیوند خویشاوندی میان خاندان سلطنتی و گروههای مذکور، زمینه وفاداری به حکومت مرکزی را فراهم میساخت. بهعلاوه، حضور یک زن در حرمسرا، باعث نفوذ خانواده وی در دربار و بهرهمندی از منافع اقتصادی و اجتماعی آن میشد، حتی برخی بستگان وی به مناصب و مشاغل مهم گماشته میشدند.
به همین دلیل خانوادهها برای پیوستن
دختر خویش به حرم تلاش میکردند و علاوه بر تقدیم آنها به سلطان،
گاه با پرداخت
رشوه به
خواجه
سرایان، مقدمات ورود دختر خویش را به حرمسرا فراهم میساختند.
در عین حال، از بردن اجباری برخی دختران به حرمسرا نیز گزارشهایی در دست است.
بر تعداد زنان ساکن در حرمسرا دائماً افزوده میشد.
از طرف دیگر، شاه گاه برای
تنبیه برخی زنان یا
تشویق یکی از امرا و سرداران خویش و نزدیک ساختن رؤسای قبایل به خود، یکی از زنان ساکن حرم را به
عقد آنها درمیآورد و به این ترتیب به تصفیه زنان حرم میپرداخت.
کلیه خدمات حرمسرا و نیز نگهبانی از حرم و تأمین
امنیت آنها برعهده
خواجه
سرایان بود. این گروه به دو دسته تقسیم میشدند: دسته اول
خواجه
سرایان سفید بودند که وظیفه اصلی آنها نگهبانی از حرم بود. این گروه
حق نزدیک شدن به زنان را نداشتند و فقط خدمات بیرونی حرمسرا را انجام میدادند.
رئیس خواجه
سرایان سفید، «ایشیک آقاسیباشی حرم» و در عثمانی «آغا بابالسعاده» نام داشت. وی که فردی پیر و محترم بود از میان
خواجه
سرایان معتمد برگزیده میشد و در دربار نفوذ و اعتبار فراوانی داشت.
دسته دوم
خواجه
سرایان سیاه بودند که در درون حرم مراقبت از زنها و انجام دادن کارهای گوناگون آنان را برعهده داشتند. این گروه «که اغلب از
هندوستان، سواحل بنگال یا
افریقا خریداری میشدند
» اجازه داشتند هر جای حرمسرا را که بخواهند بازرسی کنند و به تعبیر کمپفر،
همچون «خفاش» هریک از اهل حرم را غافلگیر و در کار وی
تجسس کنند. آموزش آداب و رسوم حرم به تازهواردان و تعلیم برخی علوم و فنون نیز از وظایف
خواجه
سرایان سیاه بود.
میرزا سمیعا رئیس این گروه را «ریشسفید» حرم نامیده است. این شخص که «
خواجهباشی»، «داروغه» و در حرم عثمانی «آغادارالسعادة» خوانده میشد،
پیرْغلامی زشت و درشتخو بود که بر همه امور داخلی حرم نظارت داشت و زمان حضور
شاه در
حرم، رابط میان وی و بیرون از حرمسرا بود.
این شخص، به سبب تقرب به سلطان و نفوذش در میان زنان حرم، از قدرت زیادی در دربار و مسائل سیاسی برخوردار بود، به گونهای که
قدرت او را با
وزیر برابر دانستهاند.
در حرم
سرای شاه سلیمان اول صفوی، در شورایی مرکّب از شاه و ملکه مادر و چند تن از
خواجه
سرایان سیاه، تصمیمات مهم گرفته میشد.
هنگامی که برای
تفریح یا
سفر از حرمسرا بیرون میرفتند، نیز بر عهده
خواجه
سرایان بود. زنان با پوششی کامل و برپشت چهارپایان، در
هودج و اغلب شبانه، حرکت میکردند، با این حال یک روز قبل از خروج، قرقچیها شهر و مسیر عبور را قرق میکردند و هیچ فرد مذکر بالغی اجازه نداشت در شهر بماند یا در مسیر حرکت زنان قرار گیرد. اگر مردی، به هر دلیل، از مسیر قرق دور نمیشد یا اتفاقآ با حرم برخورد میکرد،
خواجه
سرایان به شدت او را میزدند و حتی ممکن بود کشته شود.
گروهی از زنان نیز در حرم عهدهدار کارهای گوناگون بودند، از جمله تهیه
قهوه و
قلیان برای شاه، نگهداری لباسهای وی، حمل آفتابه برای او و چاشنیگیری.
به گفته
علّامی،
حتی نگهبانی از اتاقهای حرم و مراقبت از ساکنان نیز، در دوره مغولان هند، برعهده گروهی از زنانِ مسلح به تیروکمان و خنجر بود.
در دوره قاجار، مراقبت از زنان حرمسرا و نظارت بر آنان برعهده چند زن با عنوان «سرخانم» بود که هریک
خواجه
سرایانی تحت امر خویش داشتند.
یکی از مناصب مهم حرم که به برخی از زنان سپرده میشد خزانهداری یا صندوقداری بود. خزانهدار، که در
هند تحویلدار نیز خوانده میشد،
مسئول محاسبه هزینههای حرم و پرداخت حقوق و مقرری زنان بود و ساکنان حرم درخواستهایشان را از طریق وی به سلطان تقدیم میکردند
در حرم
سرای عثمانی، خزانهدار اعتباری همپای وزیر داشت و حتی یکی از مُهرهای سهگانه سلطان در دست وی بود. وی لباسی ویژه و مجلل میپوشید و سلطان برای او
احترام زیادی قائل بود. او حتی اجازه داشت هنگامی که سلطان استراحت میکند، برای بیان عرایض خویش، وارد اتاق او شود. گاه
ریاست تشریفات حرم نیز به یکی از زنان سپرده میشد.
بدیهی است که زنان ساکنِ حرمسرا، زندگی روزانه خویش را با پرداختن به برخی کارها و سرگرمیها سپری میکردند. یکی از کارهای اصلی آنان یادگیری علوم و فنون گوناگون بود، از جمله خواندن و نوشتن،
قرائت و
حفظ قرآن، فراگیری
احکام شرعی،
تاریخ و
جغرافیا و حساب،
موسیقی، گلدوزی،
خیاطی و گاه رقص و آواز، تیراندازی،
شکار،
سوارکاری و آموزش آداب سکونت در حرم. به شاهزادگان و زنان محبوب شاه برخی معلمان برجسته و دانشمندان عصر، و به سایر زنان،
خواجه
سرایان آموزش میدادند.
مکرجی
به رواج بازی
شطرنج،
ورق،
تخته نرد،
چوگان و تفریحاتی چون کبوترپرانی و دعوا دادن حیوانات در حرمِ مغولانِ هند اشاره کرده است.
شرکت در مراسم ویژه ماههای
محرّم و
رمضان از دیگر مشغلههای زنان حرم بود. به گفته احمد میرزاقاجار،
در
روز عاشورا در «حرمخانه»
مراسم عزاداری برپا میشد و یکی از زنان یا واعظان مشهور، به
مرثیهسرایی میپرداخت. در ماه رمضان، علاوه بر برپایی
نماز جماعت و مجالس وعظ و
دعا، برگزاری جلسههای
قرائت قرآن و
افطاری دادن به روزهداران نیز رایج بود.
بخش زیادی از وقت زنان حرم، صرف آرایش و نظافت خویش میشد. آنان میکوشیدند با آرایشها و تزیینات گوناگون و پوشیدن لباسها و جواهرات قیمتی، بر رقبای خویش پیشی گیرند و نظر سلطان را به خود جلب کنند.
این کار موجب رواج
حسادت شدید میان زنان میشد و آنان برای مقابله با رقیب، به ساحران و جادوگران پناه میبردند و گاه به
توطئه برضد یکدیگر میپرداختند.
در حرم به مناسبتهای گوناگون (چون
نوروز،
سیزده بدر، سالگرد تولد یا جلوس سلطان و نیز
اعیاد دینی)، جشنهایی برپا میشد و زنان، غرق در
تجمل و زینت در آن شرکت میکردند.
سلطان در سفرهای جنگی و شکار نیز تعدادی از زنان حرم را همراه خویش میبرد.
همچنین زنان حرم، با موکبهای عظیم، به
مکه و
مدینه و برخی زیارتگاهها سفر میکردند
پرداختن به کارهای عامالمنفعه و شرکت در امور خیریه، چون بنای
مدرسه و
مسجد و
کاروانسرا و تعمیر زیارتگاهها، و نیز وقف مکانهایی برای تهیه هزینه این مؤسسهها و کمک به فقیران و بینوایان، از مشغلههای عمده برخی زنان ثروتمند حرم، به ویژه مادر و همسران پادشاه، بود.
ایجاد و نگهداری حرمسرا هزینههای هنگفتی بر حکومت تحمیل میکرد، چنانکه علاوه بر خرید کنیز،
خواجهسرا، لباسها و جواهرات گرانبها و نیز ارزاق و مایحتاج عمومی، به همه زنان حرم و گاه نزدیکان و خویشان آنان، حقوق و مستمریهای گزاف داده میشد.
سفرهای تفریحی و زیارتی اهل حرم نیز هزینههای زیادی داشت. همچنین اگر شاه یکی از زنان حرم را به
عقد فردی دیگر درمیآورد یا به هر دلیل از حرم خارج میساخت، دارایی و اموال فراوانی به وی اعطا میکرد.
علاوه بر زنان و بستگان سلطان، شاهزادگان بهویژه ولیعهد نیز در حرم زندگی میکردند. نگهداری
ولیعهد در حرم اولاً موجب میشد که پادشاه مستقیماً بر
تربیت و
آموزش وی نظارت داشته باشد و ثانیاً از هرگونه ارتباط و تماس وی با بزرگان و سرداران حکومتی جلوگیری میشد تا مبادا تحت تأثیر آنها، خیال نافرمانی و سرپیچی در سر بپروراند. در واقع، ولیعهدها از بدو تولد تا زمان رسیدن به حکومت، در حرمسرا محبوس بودند.
این امر یکی از عوامل و دلایل ضعف فکری، بیکفایتی و نیز
فساد و
شهوترانی پادشاهان بود.
حضور ولیعهد و سایر شاهزادگان در حرم، در کنار مادر و همسران بانفوذ پادشاه و نیز
خواجه
سرایانی که گاه عهدهدار مناصب مهم بودند، موجب میشد حرمسرا به یکی از کانونهای مهم قدرت بدل شود. گزارشهای زیادی از دخالتهای اهل حرم در رویدادهای مهم سیاسی، چون
عزل و
قتل سلطان، انتصاب سلطان جدید، عزل و نصب حاکمان ایالتها و بزرگان حکومتی،
بدگویی از برخی وزرا و بزرگان و
شفاعت عدهای دیگر، و حتی برقراری مناسبات خارجی با دولتهای همسایه در دست است.
(۱) ابن ابیاصیبعه، عیونالانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت ( ۱۹۶۵).
(۲) ابناثیر، اسد الغابه.
(۳) ابنتغری بردی، النجومالزاهرة فی ملوك مصر و القاهرة، قاهره ۱۴۲۶ـ۱۴۲۷/ ۲۰۰۵ـ۲۰۰۶.
(۴) ابنخلّكان، وفیات الاعیان.
(۵) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی.
(۶) احمد میرزاقاجار، تاریخ عضدی، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۵۵ش.
(۷) اسكندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی.
(۸) محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
(۹) ماریا براسیوس، زنان هخامنشی، ترجمه هایده مشایخ، تهران ۱۳۸۱ش.
(۱۰) بایزید بیات، تذكره همایون و اكبر، چاپ محمد هدایت حسین، تهران ۱۳۸۲ش.
(۱۱) یاكوب ادوارد پولاك، سفرنامه پولاك، ترجمه كیكاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ش.
(۱۲) تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
(۱۳) ژان باتیست تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، چاپ حمید شیرانی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۴) محسنبن علی تنوخی، كتاب الفرج بعدالشدة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۱۵) اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۱۶) جهانگیر، امپراتور هند، جهانگیرنامه (یا) توزك جهانگیری، چاپ محمدهاشم، تهران ۱۳۵۹ش.
(۱۷) بنفشه حجازی، ضعیفه: بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر صفوی، تهران ۱۳۸۱ش.
(۱۸) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی.
(۱۹) خلیلبن احمد، كتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۲۰) پیترو دلاواله، سفرنامه پیترو دلاواله : قسمت مربوط به ایران، ترجمه شعاعالدین شفا، تهران ۱۳۴۸ش.
(۲۱) بشری دلریش، زن در دوره قاجار، تهران ۱۳۷۵ش.
(۲۲) ژانآنتوان دو سرسو، سقوط شاه سلطان حسین، ترجمه ولیالله شادان، تهران ۱۳۶۴ش.
(۲۳) الدولة العثمانیة: تاریخ و حضارة، نقله الی العربیة صالح سعداوی، استانبول: مركز الابحاث للتاریخ و الفنون و الثقافة الاسلامیة، ۱۹۹۹.
(۲۴) دهخدا، لغتنامه.
(۲۵) محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، حوادث و وفیات ۲۸۱ـ۲۹۰ه ، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۲۶) محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، حوادث و وفیات ۳۰۱ـ۳۲۰ه ، ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
(۲۷) مارتین سانسون، سفرنامه سانسون: وضع كشور ایران در عهد شاه سلیمان صفوی، ترجمه محمد مهریار، اصفهان ۱۳۷۷ش.
(۲۸) ژانشاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران ۱۳۷۲ـ۱۳۷۵ش.
(۲۹) عبدالمجید شجاع، زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه، سبزوار ۱۳۸۴ش.
(۳) مری لئونورا شیل (وولف)، خاطرات لیدی شیل: همسر وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران ۱۳۶۸ش.
(۳۱) هلالبن مُحَسِّن صابی، رسوم دارالخلافة، چاپ میخائیل عواد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۲) هلالبن مُحَسِّن صابی، الوزراء، او، تحفةالامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، (قاهره) ۱۹۵۸.
(۳۳) ابراهیمبن اسدالله صدیقالممالك، منتخبالتواریخ، تهران ۱۳۶۶ش.
(۳۴) طبری، تاریخ (بیروت).
(۳۵) ابوالفضلبن مبارك علّامی، آئین اكبری، چاپ سنگی لكهنو ۱۸۹۲ـ۱۸۹۳.
(۳۶) فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۸۱ش.
(۳۷) حسنبن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۳۸) ژوآنس فووریه، سه سال در دربار ایران: از ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۹ قمری، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۳۹) ابوالحسنبن ابراهیم قزوینی، فواید الصفویه: تاریخ سلاطین و امرای صفوی پس از سقوط دولت صفویه، چاپ مریم میراحمدی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۴۰) قلقشندی، صبح الاعشی.
(۴۱) ولادیمیر آندرییویچ كاساگوفسكی، خاطرات كلنل كاساكوفسكی، ترجمه عباسقلی جلی، تهران ۱۳۵۵ش.
(۴۲) ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش.
(۴۳) ماجده صلاح مخلوف، الحریم فیالقصر العثمانی، قاهره ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
(۴۴) عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
(۴۵) مسعودی، مروج (بیروت).
(۴۶) مسكویه، تجارب الامم و تعاقب الهمم.
(۴۷) احمدبن حسین منشی قمی، خلاصةالتواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ش.
(۴۸) میرزا سمیعا، تذكرةالملوك، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۴۹) علینقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، چاپ یوسف رحیملو، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۵۰) مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران ۱۳۶۳ش.
(۵۱) Nadia Maria Cheikh، " The Qahramana in the Abbasid court: position and functions"، Studia Islamica (۲۰۰۳).
(۵۲) Nadia Maria Cheikh، "Revisiting the Abbasid harems"، Journal of Middle East women's studics، vol۱، no۳ (۲۰۰۵).
(۵۳) Jamsheed K Choksy، "Women during the transition from Sasanian to early Islamic times"، in Women in Iran from the rise of Islam to ۱۸۰۰، ed Guity Nashat and Lois Beck، Urbana: University of Illinois Press، ۲۰۰۳.
(۵۴) Gaspard Drouville، Voyage en Perse، pendant les annees ۱۸۱۲ et ۱۸۱۳، St Peterslourg ۱۸۱۹، repr Tehran ۱۹۷۶.
(۵۵) Early travels in India: ۱۵۸۳-۱۶۱۹، ed William Foster، New Delhi: Oriental Books Reprint Corporation، ۱۹۸۵.
(۵۶) Engelbert Kaempfer، Am Hofe des persischen Grosskonigs (۱۶۸۴-۸۵)، ed and tr Walther Hinz، Leipzig ۱۹۴۰.
(۵۷) Soma Mukherjee، Royal Mughal ladies and their contributions New Delhi ۲۰۰۱.
(۵۸) Leslie P Peirce، The imperial harem: women and sovereignty in the Ottoman empire، NewYork ۱۹۹۳.
(۵۹) Ismail Hakki Uzuncarsili، Osmanli tarihi، Ankara، vol۳، pt۱، ۲۰۰۳.
(۶۰) Christine Verhaaren، "Royal French women in the Ottoman sultan's harem: the political uses of fabricated accounts from the sixteenth to twenty-first century"، Journal of world history (Jun ۲۰۰۶).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حرمسرا»، شماره۶۰۳۷.