• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث هفت حرف (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




هفت حرف، در بسیاری از روایات اهل سنت وارد شده که قرآن بر هفت حرف نازل شده است در صحیح بخاری و مسلم و ترمذی بابی تحت عنوان «قرآن بر هفت حرف نازل شده» منعقد کرده‌اند. این روایات از نظر شیعه و محققین متاخّرین از اهل سنت مردود و غیر قابل قبول است و این جز بازی با کلام خدا معنای دیگری ندارد که هر کس مطابق دلخواه خویش کلمات قرآن را عوض کند. در احادیث اهل بیت (علیهم‌السّلام) آمده که قرآن بر حرف واحد و از نزد خداوند واحد نازل گشته است.



قُرْآن: اين لفظ در اصل مصدر به معنى خواندن است.


در بسیاری از روایات اهل سنت وارد شده که قرآن بر هفت حرف نازل شده است در صحیح بخاری و مسلم و ترمذی بابی تحت عنوان «قرآن بر هفت حرف نازل شده» منعقد کرده‌اند.
حدیث زیر در صحیح بخاری و مسلم هر دو آمده است‌:
«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: اَقْرَاَنِی جَبْرَئِیلُ‌ عَلَی حَرْفٍ فَرَاجَعْتُهُ فَلَمْ اَزَلْ اَسْتَزِیدُهُ وَ یَزِیدُنِی حَتَّی انْتَهَی اِلَی سَبْعَةِ اَحْرُفٍ»، «جبرئیل قرآن را بر یک حرف بر من آموخت، من پیوسته زیادت می‌خواستم و او زیاد می‌کرد تا به هفت حرف رسید».
در هر سه کتاب فوق آمده: عمر بن خطاب می‌گفت: هشام بن حکیم را شنیدم سوره فرقان را می‌خواند، به قرائتش گوش کردم دیدم آنطور که رسول خدا بر من آموخته بر خلاف آن می‌خواند، نزدیک بود در نماز بر او حمله کنم ولی صبر کردم تا سلام نماز را داد، از لباسش گرفته گفتم: کی تو را این سوره آموخت که می‌خواندی؟ گفت: رسول خدا. گفتم دروغ گفتی، رسول خدا مرا غیر از این آموخته، او را پیش رسول خدا آوردم گفتم: این سوره فرقان را طوری می‌خواند که به من آن‌طور نیاموخته‌ای. فرمود: او را رها کن. بعد فرمود: یا هشام بخوان او همان قرائت را خواند که در نماز خوانده بود، حضرت فرمود: این‌طور نازل شده است، بعد فرمود: عمر تو بخوان. من با قرائتی که به من آموخته خواندم، فرمود این‌طور نازل شده است، قرآن بر هفت حرف نازل شده آنچه میسّر باشد بخوانید.
در صحیح ترمذی آمده: «لَقِیَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَبْرَئِیلَ فَقَالَ یَا جَبْرَئِیلُ اِنِّی بُعِثْتُ اِلَی اُمَّةٍ اُمِّیِّینَ: مِنْهُمُ الْعَجُوزُ، وَ الشَّیْخُ الْکَبِیرُ، وَ الْغُلَامُ وَ الْجَارِیَةُ، وَ الرَّجُلُ الَّذِی لَمْ یَقْرَاْ کِتَاباً قَطُّ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ اِنَ‌ الْقُرْآنَ‌ اُنْزِلَ عَلَی سَبْعَةِ اَحْرُفٍ».
در اینکه مراد از هفت حرف چیست اختلاف کرده‌اند. یک قول این است که قرآن را می‌شود با هفت لفظ خواند به شرط آنکه معنی متفاوت نباشد، مثلا در آیه‌ (فَاسْعَوْا اِلی‌ ذِکْرِ اللَّهِ‌) (به سوى ذکر خدا و نماز بشتابيد) که در سوره جمعه است می‌شود «فاسعوا، فامضوا، فاذهبوا» خواند که هر سه به معنی رفتن است و در آیه‌ (هَلُمَّ اِلَیْنا) (به سوى ما بياييد) می‌شود «هلم، تعال، عجّل، اسرع» خواند که همه تقریبا به یک معنی‌اند.
این وجه در تاریخ قرآن از مقدمه تفسیر طبری نقل شده به دلیل آنچه گویند: عمر، عبدالله بن مسعود، ابیّ بن کعب در قرائت قرآن اختلاف لفظی داشتند نزد پیامبر آمدند قرائت‌های مختلفه آنها را تصویب فرمود. در «البیان» گفته: این مختار طبری و جماعتی است و قرطبی در تفسیر خود گفته: مختار اکثر اهل علم همین است.
[۲۶] زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القرآن، ص۳۶.

دوم اینکه مراد از هفت حرف هفت قسم است که در قرآن آمده: امر، نهی، حلال، حرام، محکم، متشابه، و امثال.
سوم اینکه مراد هفت لغت فصیح عرب است که قرآن مطابق آنها نازل شده: لغت قریش، هذیل، هوازن، یمن، کنانه، تمیم، ثقیف.


این روایات از نظر شیعه و محققین متاخّرین از اهل سنت مردود و غیر قابل قبول است و این جز بازی با کلام خدا معنای دیگری ندارد که هر کس مطابق دلخواه خویش کلمات قرآن را عوض کند و شاید بعضی از مسلمانان غیر عرب هم بگویند: ما کلمات ترکی، فارسی یا غیره را به جای کلمات عربی می‌گذاریم که در معنی یکی‌اند. بزرگان شیعه از قبیل شیخ طوسی و ابن طاوس و غیرهم بر بطلان آن تصریح کرده‌اند.
در حدیث صحیح از زراره از امام باقر (علیه‌السّلام) منقول است: «اِنَ‌ الْقُرْآنَ‌ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَّ الِاخْتِلَافَ یَجِی‌ءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ».
و از فضیل بن یسار نقل شده که به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم: مردم می‌گویند: قرآن بر هفت حرف نازل شده، فرمود: «دشمنان خدا دروغ می‌گویند، قرآن بر یک حرف نازل شده از جانب خدای واحد»، «کَذَبُوا اَعْدَاءُ اللَّهِ وَ لَکِنَّهُ نَزَلَ عَلَی حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِدِ».
بهترین توجیه برای این روایات‌ هفت حرف وجه سوم است، چنانکه ابن اثیر در نهایه و فیروزآبادی در قاموس هر دو در لغت «حرف» حدیث را نقل کرده و گفته‌اند: قرآن بر هفت لغت از لغات عرب نازل شده ولی مراد آن نیست که در یک حرف (کلمه) هفت وجه جایز است بلکه هفت لغات در مجموع قرآن به کار رفته است (تمام شد).
اما اشکال آنست که هفت حرف را هفت لغت معنی کردن صحیح نیست وانگهی مضمون روایات مانع از آنست و با معنای اول بسیار می‌سازد که آن هم مردود است، از طرف دیگر از عمر نقل شده که قرآن به لغت مضر نازل شده و ابن مسعود چون‌ «حَتَّی حِینٍ» را «عتّی حین» خواند عمر به وی نوشت: قرآن به لغت هذیل نازل نشده قرآن را به مردم با لغت قریش یاد بده نه لغت هذیل و در
[۳۵] آرنت یان ونسینک، مفتاح کنوز السنة، ذیل ماده «قرآن».
ماده «قرآن» از بخاری و ترمذی نقل شده که‌ «اُنْزِلَ‌ الْقُرْآنُ‌ بِلُغَةِ قُرَیْشٍ».در صحیح ترمذی آخرین حدیث از تفسیر سوره توبه آمده که به وقت نوشتن قرآن اختلاف کردند مثلا «التابوت» بنویسند یا «التابوه» عثمان گفت: التابوت بنویسید که قرآن به لغت قریش نازل شده.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۲۶۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۶۸.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۱، ص۳۳۷.    
۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، کتاب تفسیر، ج۶، ص۱۸۴.    
۵. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۵۶۰.    
۶. ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی(سنن)، ج۵، ص۱۹۳.    
۷. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۱۸۴.    
۸. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۵۶۱.    
۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، کتاب تفسیر، ج۶، ص۱۸۴.    
۱۰. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۵۶۰.    
۱۱. ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی(سنن)، ج۵، ص۱۹۳.    
۱۲. ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی(سنن)، ج۵، ص۱۹۳.    
۱۳. جمعه/سوره۶۲، آیه۹.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۴.    
۱۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۷۶.    
۱۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۴۶۵.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۴.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۲۴.    
۱۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۸.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۰.    
۲۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۸۷-۲۸۸.    
۲۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۳۱.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۴۶.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۶.    
۲۵. طبری، ابن جریر، تفسیر طبری، ج۱، ص۴۸.    
۲۶. زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القرآن، ص۳۶.
۲۷. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۷۹.    
۲۸. قرطبی، شمس الدین، تفسیر قرطبی، ج۱، ص۴۲.    
۲۹. شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۱، ص۷.    
۳۰. سید ابن طاوس، سعد السعود، ص۱۴۴-۱۴۵.    
۳۱. شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۶۶۴-۶۶۵، ح۱۲- ۱۳.    
۳۲. ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۱، ص۳۶۹.    
۳۳. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۳، ص۱۲۷.    
۳۴. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۸۵.    
۳۵. آرنت یان ونسینک، مفتاح کنوز السنة، ذیل ماده «قرآن».
۳۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۱۸۲.    
۳۷. ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی(سنن)، ج۵، ص۱۳۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "قرآن‌"، ج۵، ص۲۸۲.    






جعبه ابزار