حبّ جاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حبّ جاه و
شهرت، از
رذائل اخلاقی است. که در
قرآن و
حدیث نکوهش شده و یکی از آفات
دین به شمار رفته است.
بدان که حبّ جاه و
شهرت، از مهلکات عظیمه، و طالب آن، طالب آفات دنیویّه و اخرویّه است و کسی که اسم او مشهور و آوازه او بلند شد، کم میشود که
دنیا و
آخرت او سالم بماند، مگر کسی را که
خداوند عالم به حکمت کامله خود به جهت نشر احکام دین برگزیده باشد.
در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست آن به کزین «گریوه» سبکبار بگذری.
و از این جهت است که اخبار و
آیات در
مذمّت آن بیشمار وارد گردیده. خداوند عالم (جلّ شانه) میفرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الْاخِرَه نَجْعَلَها لِلْذینَ لا یُریدُونَ عُلُوّا فِی الْارْضِ وَ لا فَسادا؛
آن خانه آخرت را که وصف آن را شنیدهای قرار دادیم از برای آنان که نمیخواهند در دنیا بزرگی و برتری را در
زمین، و نه
فساد و تباهکاری را.» و دیگر میفرماید: «مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیوه الدَّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ الَیْهِمْ اعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ اوُلئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْاخِرَه الا النَّارُ؛
هر که بوده باشد که طالب باشد زندگانی دنیا را و آرایش و
زینت آن را، که از آن جمله جاه و منصب است، به ایشان میرسانیم در دنیا پاداش سعیهای ایشان را و ایشاناند که نیست در آخرت از برای ایشان مگر آتش.» و از آفتاب فلک سروری، و والی ولایت پیغمبری مروی است که: «دوستی جاه و
مال،
نفاق را در دل میرویاند چنانکه آب، گیاه را میرویاند» و نیز از آن سرور منقول است که: «دو گرگ درنده در جایگاه گوسفندان رها کرده باشند این قدر آن گوسفندان را فاسد نمیکند که دوستی مال و جاه در
دین مسلمان میکند» و نیز از آن جناب مروی است که: «بس است مرد را از بدی، اینکه انگشتنمای مردم باشد.»
از امام همام
جعفر بن محمد الصادق (علیهالسّلام) مروی است که: «زنهار، حذر کنید از این رؤسایی که
ریاست میکنند، به خدا
قسم که آواز نعل در عقب کسی بلند نشد مگر اینکه هلاک شد و دیگران را هلاک ساخت.» و هم از آن حضرت مروی است که: «ملعون است هر که قبول ریاست کند و ملعون است کسی که آن را به خاطر گذراند.» و فرمود: «آیا مرا چنان میبینید که خوبان شما را از بدان شما نمیشناسم و امتیاز نمیدهم؟ بلی به خدا قسم که میشناسم، به درستیکه: بدان شما کسانی هستند که دوست دارند در عقب ایشان کسی راه رود.» و مجملا در این باب اخبار و آثار بسیار ورود یافته و قطع نظر از آن، بر هر که فی الجمله از شعور، نصیبی داشته باشد ظاهر است که: امر ریاست و منصب، مورث بسی مفاسد عظیمه و منتج بسیاری از خسارتهای دنیویّه و اخرویّه است. هر طالب منصب و جاهی بجز ابتلای دنیا و آخرت خود را طالب نیست.
از زمان
آدم تا این دم، اکثر عداوتها و مخالفتها با
انبیا و اوصیا باعثی جز حبّ جاه نداشته.
نمرود مردود به همین جهت
آتش برای سوختن
ابراهیم خلیل برافروخت و
فرعون ملعون به این سبب خانمان سلطانی خود را سوخت. حب جاه است که شدّاد بد نهاد را به ساختن «ارَمَ ذاتِ الْعِمادِ؛
وا داشت و
لعن ابد و
عذاب مخلّد بر او گماشت.»
خانه دین سیّد آخر الزمان از آن خراب و ویران، و
اهل بیت رسالت به این جهت پیوسته مضطرب و حیران، حقّ امیر مؤمنان از آن مغصوب، و خانواده خلافت الهیّه به واسطه آن «منهوب.»
یثرب به باد رفت به تعمیر ملک شام بطحا خراب شد به تمنّای ملک
ری و از جمله مفاسد این صفت خبیثه آنکه: هر کسی که بر دل او حب جاه و برتری مستولی شد همگی همت بر مراعات جانب خلق مقصور، و از ملاحظه رضای خالق دور میگردد. پیوسته از روی
ریا اعمال و افعال خود را در نظر مردمان جلوه میدهد و همیشه منافقانه دوستی خود را با ایشان ظاهر میسازد و
روز و
شب متوجّه اینکه چه کاری کند که منزلت او در نزد مشتی اراذل افزاید و صبح و شام در فکر اینکه چه سخنی گوید که مرتبه او در پیش چندی او باش زیاد گردد و دوروئی را شعار، و نفاق را شیوه خود میسازد و به انواع معاصی و محرّمات میپردازد.
و به این سبب بود که اکابر علما، و اعاظم اتقیا، از جاه و ریاست گریزان بودند، چنان که آدمی از شیر درنده و مار گزنده میگریزد. تا اینکه بعضی از ایشان را کار به جایی رسید که در مجمعی که زیاده از سه نفر بود نمینشست و دیگر میگریست از اینکه نام او به
مسجد جامع رسیده است و یکی از ایشان چنانچه جماعتی را میدید که در عقب او راه میروند میگفت: ای بیچارگان، چرا به دنبال من افتادهاید؟ به خدا قسم اگر از اعمالی که من در خلوت میکنم آگاه شوید هیچ یک از شما به گرد من نخواهید گشت و دیگری میگفت:
ملالت گرفت از من ایام را به کنج ادم برده آرام را؛
در خانه را چون سپهر بلند زدم بر جهان قفل بر قفل بند؛
یکی مرده شخصم به مردی روان نه از کاروانی نه از کاروان؛
ز مهر کسان روی بر تافتم کس خویش را خویشتن یافتم؛
در خلق را گل براندودهام درین ره بدین صورت آسودهام؛
چو در چاربالش ندیدم درنک نشستم درین چار دیوار تنگ.
جاه عبارت است از مشهوربودن و پخش آوازه (شهرت)؛ حب جاه در
قرآن و
حدیث نکوهش شده و یکی از آفات دین به شمار رفته است و لذا پسندیده است که انسان به جای جاهطلبی خواهان پنهانی و بیاسم و رسمی باشد مگر به مقداری که خدای تعالی کسی را مشهور کند بدون آنکه خودش در کسب شهرت بکوشد. خدای تعالی میفرماید: «تلک الدّار الاخره نَجعَلُها للّذین لا یریـدون فی الارض علوّا و لا فساداً و العاقبه للـمتّقین؛
این سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که در روی زمین اراده سرکشی و فساد ندارد و عاقبت (نیک) از آن متقین است.»
و
نبی گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: حب جاه و مال در قلب نفاق میرویانند همچنان که آب گیاه را. و میفرماید: «ما ذنبان ضاریانِ ارسلا فی زریبه غنم باکثرَ فساداً من حب الجاهِ وَالمالِ؛ اگر دو گرگ درنده در گله گوسفندی رها شوند بیش از حب جاه و مال فساد نمیکنند.» و میفرماید: «انما هلکَ الناسُ باتباعِ الهوی و حبً الثَّناءِ؛ مردم به خاطر متابعت هوی و حب
مدح و ثناء هلاک شدند.»
امیر مومنان علی (علیهالسّلام) میفرماید: «تبدلْ لا تشهرْ ولا ترفعْ شخصکَ لتذْکَرَ و تعْلمَ وَ اکتمْ واصمتْ تسلمْ تسرُّ الابرارَ و تغیظُ الفُجارَ؛ احتشام را رها کن تا مشهور نشوی، خود را بلند نکن تا بر سر زبانها نیفتی و شناخته نشوی، خود را پنهان کن و ساکت باش تا سالم بمانی، نیکان را مسرور و
فجار را خشمگین کنی.»
امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «ایاکمْ و هوُلاءِ الرءَساءِ الذینَ یتراسونَ فوَ الله ما خفقتِ النعالُ خلفَ رجلِ الاّ هلکَ و اهلکَ؛ از این روسائی که ریاست طلبند بپرهیز به خدا قسم هر کس دیگران پشت سرش حرکت کردند هلاک شد و دیگران را هلاک کرد.» و میفرماید: «ملعونُ من تراسَ ملعونُ منْ همَّ بها ملعونُ منْ حدّثَ بها نفسهُ؛ ملعون است کسی که ریاست طلبی کند و کسی که به ریاست همت گمارد و کسی که در فکر آن باشد.» و میفرماید: «چه بسا کهنه پوشی که کسی به او توجهی ندارد ولی اگر خدا را قسم دهد و چیزی از او بخواهد حتماً مورد قبول واقع میشود.»
مال عبارت است از تملک اعیانی که مورد استفاده انسانند ولی جاه به معنی تملک قلوبی است که
تعظیم و طاعتشان مورد نظر است. همان سببی که باعث میشود انسان مال را دوست داشته باشد با درجه قویتر باعث میشود که جاه محبوب انسان باشد، زیرا به دست آوردن مال از توابع و لوازم تملک قلوب است بلکه جاه از سه جهت بر مال ترجیح دارد:
۱: اینکه رسیدن به مال به وسیله جاه آسانتر از این است که کسی بخواهد به وسیله مال کسب جاه کند. عالم یا عابدی که در قلب مردم جاه و مقامی دارد اگر بخواهد مال به دست آورد برایش ممکن بلکه خیلی راحت است زیرا اموال صاحبان قلوب مسخّر قلوب آنهاست و آن را در راه کسی که به کمالش معتقدند بذل میکنند بنابراین در هر صورت میتوان به وسیله جاه مال بدست آورد ولی مال همیشه سبب کسب جاه نمیشود مثلاً شخص بیچارهای که به هیچ صفت کمالیهای معروف نیست اگر یک گنج پیدا کند ولی از جاه و مقامی برخوردار نباشد که مالش را حفظ کند و بخواهد بهوسیله این مال به جاه و مقامی برسد برایش ممکن نیست.
۲: اینکه مال همیشه در معرض
تلف و نابودی است آفاتی از قبیل
غصب و
سرقت همیشه در کمین مالند ولی جاه از این آفات در امان است زیرا قلوب را فقط در یک صورت میتوان غصب کرد و آن وقتی است که شخص مورد نظر حالش به زشتی گراید و
اعتقاد دیگران نسبت به او تغییر کند و این خطر را به آسانی میتوان دفع کرد.
۳: جاه بدون هیچ زحمتی همیشه در حال
رشد و
توسعه و ازدیاد است زیرا وقتی قلوب مردم به کمال شخصی معتقد و معترف شد، خود بهخود در پخش آن زبان میگشایند و آوازهاش در اقطار و بلاد منتشر میشود و دائماً در حال شکار قلوب بیشتری است ولی مال را جز با زحمت فراوان نمیتوان زیاد کرد.
لازم به تذکر است که جاه به طور مطلق مذموم و نکوهیده نیست بلکه مانند مال از جهتی پسندیده و از جهتی دیگر نکوهیده است و همانطور که انسان برای ضرورت خوراک و پوشاک به مقداری مال محتاج است برای ضرورت زندگی با مردم تا حدی به جاه نیاز دارد و همانطور که به غذا نیاز دارد و جایز است غذا و مالی را که توسط آن غذا تهیه میکند دوست داشته باشد همانطور برای خدمت، به خادم؛ برای
رفاقت به دوست؛ برای
امنیت و دفع
ظلم، به سلطان نیازمند است پس اگر کسی دوست داشته باشد در قلب خادمش جائی داشته باشد که او را به خدمتش وا دارد نکوهیده نیست و هم چنین اگر دوست داشته باشد که در قلب دوستش جایی پیدا کند که او را وادار به حسن
معاشرت و معاونت او کند مذموم نیست و همین طور اگر بخواهد در قلب استادش جائی داشته باشد که او را وادار به ارشاد تعلیمش کند و باعث عنایت بیشتر استاد به او شود مذموم نیست. و اگر دوست داشته باشد که در قلب سطان محلی یابد که او را به حفظ و دفع شرور از او تشویق کند ناپسند نیست. زیرا جاه مانند مال وسیلهای است برای رسیدن به اهداف.
کسی که حب جاه قلبش را فرا گیرد همتش منحصر به مراعات
خلق میشود و دیوانهی
دوستی آنان میگردد و به ریا و
سمعه و نفاق و سازشکاری و سهلانگاری در
امر به معروف و نهی از منکر و امثال آن دچار میشود.
برای معالجه حب جاه دو راه علمی و عملی وجود دارد:
این است که بداند برای چه جاهطلبی میکند مسلماً سببی جز این ندارد که میخواهد بر مردم و قلوب آنها قدرت کامل یابد و این را برای خود کمالی میداند حال خوب فکر کند اگر
مرگ به او فرصت دهد که این
قدرت را پیدا کند و برایش در تمام عمر باقی بماند در آخرت اگر ضرر نرساند سودی به حال او ندارد و اگر تمام آنچه در روی زمین است برای او
سجده کند به زودی نه سجدهکننده میماند نه سجدهشونده و حال او چون حال کسانی است که قبل از او جاه و مقامی داشتند و با وجود کسانی که برای آنها
تواضع داشتند اکنون وجود ندارند پس سزاوار نیست انسان بهخاطر چنین چیز ناپایداری دین را که
حیات ابدی لاینقطع است از دست بدهد و بداند کمال حقیقی که انسان را به خدا نزدیک میکند و بعد از مرگ برای نفس باقی میماند جز علم به خدا و صفات و افعال او، و خلاصی از بند اسارت شهوات چیز دیگری نیست کمال حقیقی این است وباقیات و صالحات که بعد از مرگ به عنوان کمال برای نفس باقی میمانند.
ولی مال و جاه به زودی از بین میروند و به تعبیر قرآن عظیم: «انّما مُثَلُ الْحُیاهِ الدًّنیا کماء انزلناه من الَّسماء فاختَلَطَ به نَباتُ الارضِ؛
زندگانی دنیا در مثل به آبی میماند که از
آسمان نازل گردیم و به وسیله آن گیاه زمین (و آنچه مردم و حیوانات میخورند.) روئید. (تا آنکه زمین از خرمی به خود زیور بست و اهل زمین پنداشتند که بر آن قادرند فرمان ما شب یا روز میرسد و آنرا چنان خشک میکنیم که گوئی دیروز در آن هیچ نبود.)»
و هر چه با طوفان مرگ متفرق و منقطع شود خرّمی
زندگی دنیاست و هر چه با مرگ منقطع نشود باقیات و صالحات است. هر کس کمال حقیقی را بشناسد جاه و مقام در نظرش کوچک میشود ولی باید دانست جاه و مقام در نظر کسی کوچک میشود که آخرت را به عین مشاهده بنگرد، دنیا را کوچک شمرد و پیوسته مرگ در نظرش مجسّم باشد ولی دیدگان اکثر مردم ضعیف است و دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند.
خدای تعالی میفرماید: «بل تُوثرونَ الحیاهَ الدُّنیا و الاخرهُ خَیرٌ واَبقی؛
بلکه زندگی دنیا را بر میگزنند در حالیکه آخرت بهتر و پاینده تر است.» و میفرماید: «بل تُحبُّونَ العاجِلَهَ و تَذَرونَ الاخِرَهَ؛
بلکه آنها زندگی نقد دنیا را دوست میدارند و آخرت را رها میکنند.» کسی که بینش اینگونه ضعیف دارد بهتر است مرض خود را با شناخت مضرّات دنیوی جاه، معالجه کند.
صاحب جاه و مقام پیوسته جاه و مالش در خطر و خودش مورد
حسد و
آزار دیگران است به مردم گرفتار و مختص بلاست. هر کس بین مردم معروف شود باید مشکلات بزرگی را تحمّل کند و به همین خاطر است که بعضی آرزو میکنند سرشناس نشوند.
صاحب جاه همیشه بر جاه خود هراسان است از زوال موقعیتی که در قلوب مردم دارد میترسد زیرا
تغیّر و دگرگونی قلوب از دیگ در حال غلیان سریعتر است قلوب همیشه بین اعراض و اقبال در تردّدند و آنچه مبنایش بر قلوب مردم است و در بیثباتی شبیه خانهای است که بر موج دریا بناء شود. اشتغال به مراعات قلوب و حفظ جاه و دفع
کید حسودان و آزار دشمنان باعث غفلت از خدا و جلب غضب او در دنیا و آخرت است. اینها همه غصّههائی هستند که علاوه بر زیانهای اخروی، لذّت موهوم جاه را مکدّر میکنند.
راه عملی علاج جاهطلبی این است که انسان سعی کند با انس به گوشهگیری و
قناعت به قبول خالق و کنارهگیری از مخلوق، جاه و مقام خود در قلوب دیگران را از بین ببرد و به جائی رود که بتواند در حال خمول و گوشهنشینی به سر برد زیرا کسی که در شهری مشهور است و در آنجا
عزلت میگزیند نمیتواند منزلتی را که به سبب عزلت در قلوب مردم پیدا میکند دوست نداشته باشد.
قناعت یکی دیگر از راههای مبارزه با جاهطلبی است زیرا کسی که قناعت کند از مردم بینیاز و طمعش از آنها قطع میشود و چون بینیاز شد برای منزلتی که در قلوب آنان دارد ارزشی قائل نیست، به علاوه میتوان در مبارزه با جاه طلبی از اخبار و احادیثی که در مدح گوشهگیری و نکوهش جاه وارد شده کمک گرفت.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حب جاه و شهرت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۲۹.