حبس نگهدارنده شخص برای قتل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حبس نگهدارنده شخص برای قتل از مباحث فقهی و حقوقی و درباره کسی است که شخص سومی را برای قتل نگهمیدارد تا دیگری او را بکشد. روایاتی در مورد حبس ابدی نگهدارنده وارد شده است و
امامیه به مضمونش فتوا دادهاند و اختلافی در آن ندارند، بلکه بعضی از آنان ادّعای
اجماع کردهاند.
سیّد مرتضی تصریح کرده که این، از نظریّات خاصّ امامیه است.
فقیهان اهل سنّت در این مطلب اختلاف کردهاند: بعضی همانند
حنابله موافق رأی شیعه بوده و برخی به
قتل یا
تعزیر یا یک سال حبس و یا عدم مجازات نگهدارنده فتوا دادهاند.
حق الناس بودن، مدت حبس، حکم نگاه کننده به
قتل و ... از مباحثی است که در ضمن موضوع مورد بحث قرار میگیرد.
در اینجا به برخی از روایات مرتبط با موضوع بحث اشاره میکنیم:
علی بن ابراهیم، عن ابیه و محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد، جمیعا عن ابن ابی عمیر، عن حمّاد بن عثمان، عن الحلبی، عن ابیعبداللّه (علیهالسّلام) قال: «قضی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فی رجلین امسک احدهما و قتل الآخر، قال: یقتل القاتل و یحبس الآخر حتی یموت غمّا، کما کان حبسه علیه حتی مات غمّا؛
حلبی از
امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده است که فرمود:
امیر المؤمنین (علیهالسلام) در مورد دو مردی که یکی نگهدارنده است و دیگری قاتل، چنین قضاوت فرمود: قاتل کشته میشود و آن دیگر، آن قدر در
زندان میماند تا از غصه بمیرد همچنان که با مقتول چنین کرد.
علّامه مجلسی فرمود: این حدیث، صحیح است.
همو در
مرآة العقول فرمود: صحیح است و اصحاب بر اساس آن فتوا دادهاند.
علی بن ابراهیم، عن محمد بن عیسی، عن یونس، عن زرعة، عن سماعة قال: «قضی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فی رجل شدّ علی رجل لیقتله، و الرجل فارّ منه فاستقبله رجل آخر، فامسکه علیه حتی جاء الرجل فقتله، فقتل الرجل الذی قتله، و قضی علی الآخر الذی امسکه علیه ان یطرح فی السجن ابدا حتی یموت فیه؛ لانّه امسکه علی الموت؛
سماعة بن مهران حضرمی کوفی روایت کرد: امیر المؤمنین (علیهالسلام) در مورد مردی که کسی را برای فرد دیگری نگه داشت تا او را بکشد و آن شخص از دست او گریخت آنگاه فرد دیگری، گریزنده را گرفت تا اینکه آن فرد آمد و او را کشت، چنین قضاوت کرد: قاتل کشته میشود و دیگری (نگهدارنده) در زندان میماند تا دق مرگ شود، همانگونه که مقتول را نگهداشت تا جان دهد.
شیخ از
حسین بن سعید از
امام باقر (علیهالسلام) مثل همین روایت را نقل کرده است.
مجلسی فرمود: حدیث با سند اوّل، موثق و با سند دوم صحیح است و بر اساس آن فتوا دادهاند.
علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن ابیعبداللّه (علیهالسلام): «انّ ثلاثة نفر رفعوا الی امیرالمؤمنین (علیهالسلام): و احد منهم امسک رجلا، و اقبل آخر فقتله، و الآخر یراهم، فقضی فی الرؤیة ان تسمل عیناه، و فی الذی امسک ان یسجن حتی یموت کما امسکه، و قضی فی الذی قتل ان یقتل؛
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: سه نفر را نزد امیر المؤمنین (علیهالسلام) آوردند که یکی از آنان مردی را نگه داشت، دیگری او را کشت و سومی مراقب بود که کسی پیدا نشود. پس دستور داد: بیننده را کور کنند؛ نگهدارنده را به زندان ابد بیفکنند تا بمیرد، همانطور که مقتول را نگه داشت و قاتل را بکشند.
مرحوم مجلسی گفته است: اصحاب به مضمونش عمل کردهاند.
لفظ «سمل» که در روایت آمده؛ یعنی با آهنی گداخته نابینایش کرد.
ابن ابیمقدام میگوید: در
بیتالله الحرام شاهد بودم که مردی، ابوجعفر
منصور دوانیقی را- که در حال
طواف بود- صدا زد و گفت: ای امیر المؤمنین! این دو مرد، شبانه به منزل برادرم درآمدند و او را از منزلش خارج ساختند و دیگر او به نزد من بازنگشت. به خدا قسم، نمیدانم با او چه کردند! ؟ گفت: با او چه کردید؟ گفتند: با او سخن گفتیم، آنگاه او به منزلش بازگشت. منصور بدان دو گفت: فردا، موقع نماز عصر، در اینجا به دیدنم بیایید. آنان سر وعده آمدند و من (راوی) هم حاضر شدم. منصور به امام صادق (علیهالسلام) در حالی که دست آن حضرت را گرفته بود- گفت: ای جعفر! بین این دو حکم کن. فرمود: ای امیر المؤمنین! تو در میان اینان قضاوت کن. گفت: به حقّی که من بر تو دارم باید قضاوت کنی.
حضرت صادق (علیهالسلام) به جهت قضاوت از نزد منصور بیرون شد. برای حضرت
جانمازی حصیری پهن کردند و حضرت بر آن نشست. آنگاه دو متهم آمدند و روبهروی آن امام نشستند. فرمود: چه میگویی؟ گفت: ای فرزند رسول خدا! این دو شبانه به در منزل برادرم آمدند و او را از منزل بیرون بردند و به خدا قسم! دیگر به نزد من برنگشت و به خدا قسم! نمیدانم چه بلایی بر سر او آوردند! ؟ فرمود: شما چه میگویید؟
گفتند: ای پسر رسول خدا! ما با او سخن گفتیم و بعد او به منزل بازگشت. حضرت فرمود: ای جوان! بنویس: به نام خداوند بخشندۀ مهربان.
رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «هر کسی که شبانه به نزد مردی درآید و او را از منزلش خارج گرداند ضامن است، مگر بینهای اقامه کند که او را به منزلش بازگردانده است». ای جوان! این شخص را دور کن و گردن او را بزن.
متهم گفت: ای فرزند رسول خدا! به خدا قسم! من او را نکشتم و تنها وی را نگهداشتم، آنگاه این شخص او را کشت. فرمود: من فرزند رسول خدا هستم. این شخص را دور کن و گردن آن دیگر را بزن. گفت: ای فرزند رسول خدا! به خدا قسم! من او را شکنجه ندادم و تنها یک ضربه به وی زدم. پس به برادر مقتول امر کرد که گردنش را بزند. آنگاه در مورد دیگری فرمود: تازیانه بر دو پهلویش نواخته شود و در زندان تا ابد بماند و چنین حکم کرد: تا پایان عمر زندانی میشود و در هر سال، پنجاه ضربه شلاق میخورد.
مجلسی فرمود: سند حدیث صحیح است.
در
ملاذ الاخیار فرمود: در دیگر اخبار، علاوه بر حبس، تازیانۀ سالیانه نیامده است و ندیدم عالمی شیعی متعرّض آن شود. شاید آن، از خصوصیات آن واقعه و حادثه بوده است.
آیتالله خوئی: حدیث معتبر است.
عن بعض اصحابنا، عن ابیعبداللّه، و عن ابیجعفر (علیهالسلام): «فی رجل عدا علی رجل و جعل ینادی: احبسوه! احبسوه! قال: فحبسه رجل و ادرکه فقتله؟ قال: فقال امیرالمؤمنین (علیهالسلام): یحبس الممسک حتی یموت، کما حبس المقتول علی الموت؛
از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) در مورد مردی که در پی مردی دوید و گفت:
بگیرید! بگیرید! آنگاه مردی او را نگهداشت و او رسید و وی را کشت، سؤال شد فرمود:
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: نگهدارنده زندانی میشود تا بمیرد همچنان که مقتول را نگهداشت تا جان دهد».
آیتالله طبسی: بدین حدیث به جهت ارسال و نیز چون به کتاب درست، طریق مورد اطمینانی نیست، نمیتوان استدلال کرد. به علاوه، بحث و تامل در مورد دلالت حدیث، یعنی اینکه آیا صرف نگهداشتن- اگر چه نداند که او قصد جانش را دارد- موجب زندان ابدی نگهدارنده میشود یا اطلاق روایت، بر صورت علم به قصد قتل، حمل میشود؟
عن امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) «انّه قضی فی رجل قتل رجلا و آخر یمسکه للقتل، و آخر ینظر لهما لئلا یاتیهم بعد احد فقضی بان یقتل القاتل، و ان یمسک الممسک فی الحبس بعد ان یجلد و یخلد فی السجن حتی یموت، و یضرب فی کل عام خمسین سوطا نکالا، و تسمل عینا الذی کان ینظر لهما؛
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مورد نگهدارنده، قاتل و ناظر و مراقب ماجرا، چنین قضاوت کرد: قاتل کشته میشود؛ نگهدارنده بعد از تازیانه، در زندان ابد میماند و برای
شکنجه هر سال پنجاه ضربه تازیانه میخورد و شخص سوم، کور میشود.
۱. ان النبی (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) قال فیمن قتل غیره و امسک الآخر: انّه یقتل القاتل و یصبر الصابر؛
پیامبر اکرم (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: نگهدارنده زندانی و قاتل کشته میشود.
۲. اخبرنا عبد اللّه، اخبرنا محمد، حدثنی موسی، قال: حدثنا ابی، عن ابیه، عن جدّه جعفر بن محمد، عن ابیه، عن جدّه، عن علی (علیهالسّلام) انّه اتی برجلین امسک احدهما و جاء الآخر فقتل، فقال: امّا الذی قتل فیقتل، و امّا الذی امسک، فانّه یحبس فی السجن حتی یموت؛
روایت شده که نزد
حضرت علی (علیهالسلام) دو مرد را آوردند که یکی از آنان فردی را نگه داشته و دیگری او را کشته بود. فرمود: قاتل کشته میشود و نگهدارنده در زندان میماند تا بمیرد.
۳. قضی علی (علیهالسّلام) فی رجل امسک رجلا حتی جاء آخر فقتله، و رجل ینظر، فقضی بقتل القاتل، و قلع عین الذی نظر و لم یعنه، و خلّد الذی امسک فی الحبس حتی مات؛
علی (علیهالسلام) در مورد نگهدارنده، قاتل و مراقب حکم کرد که قاتل کشته میشود؛ چشم مراقب از حدقه درمیآید و نگهدارنده، آن قدر در زندان میماند تا بمیرد.
۴.
[
قال
]
النبی فی الذی امسک رجلا للآخر حتی قتله: «اقتلوا القاتل و اصبروا الصابر.» قال ابو عبید: یعنی احبسوا الذی حبسه للموت حتی یموت؛
پیامبر در مورد کسی که دیگری را برای کشته شدن نگهداشت، فرمود: «قاتل را بکشید و نگهدارنده را زندانی کنید.» ابو عبید گفته است: یعنی کسی را که مقتول را برای مرگ نگهداشته زندانی کنید تا در زندان بمیرد.
۵. نا ابو عبید، نا مسلم بن جنادة، نا وکیع، عن سفیان، عن اسماعیل بن امیة، قال: قضی رسول اللّه (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) فی رجل امسک رجلا و قتله الآخر، فقال: یقتل القاتل و یحبس الممسک؛
پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) در مورد مردی که مرد دیگری را نگهداشت تا دیگری او را کشت چنین قضاوت کرد: قاتل کشته و نگهدارنده زندانی میشود.
۶. عیسی بن یونس، عن الاوزاعی، عن یحیی بن ابیکثیر، قال: انّ علی بن ابیطالب اتی برجلین قتل احدهما و امسک الآخر فقتل الذی قتل، و قال للذی امسک: امسکته للموت، فانا احبسک فی السجن حتی تموت؛
دو مرد را به نزد علی بن ابیطالب آوردند که یکی قاتل بود و دیگری نگهدارنده. حضرت قاتل را کشت و به نگهدارنده فرمود: تو او را برای مرگ نگهداشتی و من تو را آن قدر در زندان نگه میدارم تا بمیری.
۷. عن عطاء بن ابیریاح، عن علی انّه قال فی رجل قتل رجلا متعمّدا و امسکه آخر، فقال: یقتل القاتل و یحبس الآخر فی السجن حتی یموت؛
علی در مورد مردی که دیگری را به عمد کشت و شخص دیگری او را نگهداشت، فرمود: قاتل کشته میشود و دیگری در زندان میماند تا بمیرد.
۸. عن قتاده، قال: قضی علی ان یقتل القاتل و یحبس الحابس للموت؛
قتاده روایت کرد: علی در این مورد قضاوت کرد که قاتل کشته شود و نگهدارنده تا دم مرگ در زندان بماند.
۹. اذا امسک الرجل و قتله الآخر یقتل الذی قتل و یحبس الذی امسک؛
هرگاه مردی را نگهدارد و دیگری او را بکشد قاتل کشته و نگهدارنده به زندان ابد گرفتار میشود.
۱.
شیخ مفید: هرگاه سه نفر به جان انسانی بیفتند؛ یکی از آنان او را نگهدارد، دیگری او را بکشد و سومی مراقب باشد تا از آمدن کسی که به سوی آنان میآید یا آنان را میبیند آگاهشان گرداند، در اینجا قاتل کشته میشود و نگهدارنده پس از مجازات به زندان ابد میافتد و سومی نابینا میشود.
۲.
سیّد مرتضی: از فتاوا و نظریّات مختص
شیعه این است که، از میان سه شخص قاتل، نگهدارنده و مراقب، اوّلی کشته میشود، دومی آن قدر در زندان میماند تا بمیرد و سومی کور میشود.
۳.
شیخ طوسی: هرگاه دو نفر در قتل یک فرد شریک باشند؛ یکی بکشد و دیگری نگهدارد، قاتل را میکشند و نگهدارنده به حبس ابد محکوم میشود. اگر نفر سومی با آنان باشد که به آن دو نگاه میکند (و مراقب است) کور میشود.
۴. همو: اصحاب ما روایت کردهاند که زندانی میشود تا بمیرد و برخی از عالمان غیر شیعی گفتهاند:
تعزیر میشود و چیزی بر او نیست. برخی دیگر از آنان گفتهاند: اگر به شوخی نگهداشته باشد تعزیر میشود، امّا اگر به قصد کشتن نگهداشته باشد
قصاص میشود.
۵. همو: در مورد نگهدارنده و قاتل، قاتل قصاص میشود و نگهدارنده به زندان ابد میافتد.
ربیعه [
از عالمان اهل سنّت
]
نیز قائل به همین مطلب است، تا اینکه فرمود: دلیل ما اجماع طایفۀ شیعه و اخبار ایشان است؛ زیرا آنان خلافی برای آنچه بیان کردیم، روایت نکردهاند.
۶.
سلّار بن عبد العزیز: اگر در کشتن وی مشارکت جستند نه بدین گونه که هر یک از آنان بر طبق معمول ضربهای به او زده باشند، بلکه بدین صورت که گروهی از ایشان او را میکشت و گروهی نظاره میکردند و دیگران نگه میداشتند، قاتل کشته میشود و زیادی دیهشان (در صورتی که چند نفر در قتل دست داشتند و یکی قاتل مباشر بود) داده میشود و نگهدارنده تا پایان عمر در زندان میماند و چشم مراقب کور میشود.
۷.
قاضی ابن برّاج: هرگاه دو نفر در قتل انسانی شریک شوند؛ یکی بکشد و دیگری نگهدارد، قاتل کشته میشود و نگهدارنده در زندان میماند تا بمیرد و هر سال پنجاه ضربه تازیانه میخورد.
۸.
ابن زهره: … نگهدارنده در حبس ابد میماند و بر طبق اجماع شیعه، چشم مراقب کور میشود.
۹.
ابن ادریس: هرگاه دو کس در کشتن فردی شریک باشند؛ یعنی یکی از آن دو او را بکشد و دیگری او را نگهدارد، قاتل کشته میشود و نگهدارنده در حبس ابد میماند …
۱۰.
ابن حمزه طوسی: اگر گروهی در کشتن یک نفر شریک شوند از سه صورت خارج نیست: … یا یکی او را نگهداشته و دیگری کشته و سومی ناظر بوده است که در این صورت، قاتل قصاص میشود؛ نگهدارنده به حبس ابد میافتد و چشم ناظر کور میشود.
۱۱.
محقق حلّی: اگر یکی نگهداشت و دیگری کشت؛ قاتل قصاص میشود و نگهدارنده در زندان ابد میافتد.
۱۲. همو: اگر یکی نگهداشت و دیگری کشت و سومی نگریست؛ قاتل کشته میشود؛ نگهدارنده همیشه در زندان میماند و آن دیگر، کور میشود.
۱۳.
یحیی بن سعید: اگر یکی نگهدارد و دیگری بکشد و سومی نگاه کند؛ قاتل کشته میشود؛ نگهدارنده- بعد از نواخته شدن تازیانه بر او- به حبس ابد میافتد و هر سال پنجاه ضربه تازیانه میخورد و مراقب کور میشود.
۱۴.
علّامه حلّی: اگر یکی نگهدارد و دیگری بکشد؛ قاتل کشته میشود و نگهدارنده تا پایان عمر در زندان میماند و اگر فرد سومی مراقب بود، کور میشود و هیچیک از آنان بر ولیّ مقتول ادّعایی نخواهند داشت.
۱۵. همو: اگر یکی نگهدارد و دیگری بکشد و سومی بنگرد؛ قاتل کشته میشود، نگهدارنده به حبس ابد محکوم میشود و ناظران کور میشوند.
۱۶.
شهید ثانی: گفتۀ محقق: «اگر یکی نگهدارد …: » این نیز از باب اجتماع سبب و مباشرت- با غلبۀ مباشرت- است و دلیل در این مورد، قول پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) است که فرمود: قاتل کشته و نگهدارنده بازداشت میشود … و حدیث صحیح حلبی از
امام صادق (علیهالسلام) است که فرمود: «امیرالمؤمنین (علیهالسلام) چنین قضاوت کرد» و بسیاری از روایات دیگر …
۱۷.
علّامه مجلسی: نگهدارنده تا پایان عمر در زندان میماند.
۱۸.
فیض کاشانی: هرگاه مباشر و سبب قتل، با یکدیگر در قتل شرکت کرده باشند، در بیشتر موارد مباشر ضامن است؛ مثلا در میان سه تن: قاتل، دستور دهنده و نگهدارنده
اجماع هست که قاتل کشته میشود و دو نفر دیگر به حبس ابد میافتند …
۱۹.
محمدحسن نجفی: … نگهدارنده برای همیشه زندانی میشود. در این مورد هیچ اختلافی در کتابهای فقهی ندیدهام، بلکه از
الخلاف،
غنیة النزوع و غیر آن دو، به دلیل روایت معتبر مستفیض، اجماع نقل شده است که از آن جمله، صحیح حلبی و خبر
سماعه … و دیگر نصوص است …
۲۰.
آیتالله خوئی: اگر مقتول را کسی نگهدارد و دیگری بکشد، قاتل کشته میشود و نگهدارنده- بعد از آن که دو پهلویش (پشت او) با شلاق نواخته شد- به حبس ابد میافتد و هر سال پنجاه ضربه تازیانه میخورد.
۲۱.
امام خمینی: اگر مقتول را کسی نگهدارد و دومی او را بکشد و سومی مراقب باشد؛ قاتل
قصاص میشود، نه نگهدارنده، ولی نگهدارنده تا زمان مرگ در
حبس باقی میماند …
۲۲.
آیتالله گلپایگانی: آن که مردی را نگهدارد و دیگری او را بکشد؛ قاتل کشته میشود و نگهدارنده تا زمان مرگ در زندان میماند.
۲۳.
آیتالله طبسی: اگر کسی مقتول را نگهدارد و دیگری او را بکشد و سومی به آنان بنگرد، بدون اینکه از مقتول- با وجود توانایی در دفاع از او- دفاع کند؛ قاتل کشته میشود، نگهدارنده تا زمان مرگ در زندان میماند و چشم ناظر، کور میشود.
این قول مشهور است، بلکه ادّعای اجماع در این مورد شده، کما اینکه از خلاف و غنیة النزوع اجماع نقل شده است. پس دلیل اصلی،
روایت صحیح … و
روایت موثق … و روایت نبوی است …
۲۴.
آیتالله سبزواری: امّا حدیث معتبر
عمرو بن ابیمقدام که بر زدن دو پهلو (پشت) زندانی دلالت میکند … اختصاص به مورد خودش دارد، همانطور که میتوان زدن تازیانه را به حاکم شرع واگذارد؛ زیرا او مطالبی را در نظر میگیرد که دیگران در نظر نمیگیرند.
۱.
مالک: (در مورد مردی که برای کسی دیگر، شخصی را نگه میدارد و او ضربهای به نگهداشته شده وارد میکند که در جا میمیرد): اگر او را نگهداشت و دید که او میخواهد نگهداشته شده را بکشد هر دو کشته میشوند. امّا اگر به نظرش رسید او میخواهد ضربهای معمولی وارد کند، مورد قبول نیست که بگوییم: او قتل عمدی انجام داده است، بلکه قاتل کشته میشود و نگهدارنده به شدیدترین مجازات گرفتار میآید و به دلیل نگهداشتن مقتول، یک سال در زندان میماند و کشته نمیشود.
۲.
شافعی: اگر کسی برای فرد دیگری، شخص سومی را به نوعی نگهدارد؛ مثلا با طناب کتفها و یا دو دستش را ببندد یا دو دست را نگهدارد یا او را بخواباند و سرش را بالا بگیرد و شخص دیگر
[
حلقش را ببرد و
]
او را بکشد قاتل کشته میشود و نگهدارنده نه کشته میشود و نه
دیه میپردازد، بلکه تنها تعزیر و زندانی میشود؛ چرا که او، آن شخص را نکشته و تنها قاتلان کشته میشوند و او قاتل نیست.
۳.
ابوحنیفه (در مورد کسی که برای شخص دیگری فرد سومی را نگه میدارد و او، آن شخص را درجا، با سلاحی میکشد): نگهدارنده قصاص نمیشود و قاتل کشته میشود. البته نگهدارنده به سختی عقوبت میبیند و در زندان میافتد.
۲۸.
ابن حزم: آیا بر نگهدارنده برای کشتن و همچنین ایستاده و ناظر و مراقب و مؤیّد و راهنماییکننده و پیرو قاتل و ستمگر، قصاص هست یا نه؟ نگهدارنده قاتل نیست، ولی انسان را نگهداشته تا بمیرد از اینرو، همان کار را با او میکنند؛ آن قدر او را در زندان نگه میدارند تا بمیرد.
۴. از
ربیعة الرای روایت شده: قاتل کشته میشود و نگهدارنده به زندان میافتد تا بمیرد.
۵.
ابن قدامه: امّا نگهدارنده، اگر نداند که قاتل، نگهداشته شده را میکشد، چیزی بر او نیست و اگر او را برای کشتهشدن نگهداشته، مثل اینکه او را نگهداشته تا سرش را ببرد، در روایتی هست که به زندان ابد میافتد تا بمیرد و در بعضی از روایات، کشتن او نیز آمده است.
۶.
مرداوی (در مورد گفتۀ او: «و اگر انسانی را برای شخص دیگری نگهدارد تا او را بکشد، قاتل کشته میشود و نگهدارنده آن قدر در زندان میماند تا بمیرد در یکی از دو روایت»): که این، همان مذهب و نظر ماست. خرقی، وجیز، منوّر، منتخب الآدمی و دیگر کتب به آن جزما قائل شدهاند و در محرّر، نظم، فروع و کتب دیگر، آن را مقدّم داشتهاند.
زرکشی گفته است: این، مشهورترین دو روایت است و مختار قاضی، شریف و ابو الخطاب در خلافات خودشان و شیرازی است و این قول از مفردات و شاذ است.
دیگران گفتهاند: نگهدارنده نیز کشته میشود. این نظر را ابو محمد جوزی اختیار کرده و در رعایتین و حاوی الصغیر آن را مقدّم داشته است و ابن صیرفی در عقوبت مجرمان گفته است: نگهدارنده را میکشند.
برخی از عالمان متاخر ما قائلند: دست نگهدارنده به گردنش بسته میشود تا بمیرد. اشکالی به این نظر نیست.
۷.
محمد بن اسماعیل صنعانی:
ابن عمر، از
رسول اللّه (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده: هرگاه کسی را نگهدارد و دیگری او را بکشد، قاتل کشته میشود و نگهدارنده به زندان میافتد … حدیث دلالت میکند که نگهدارنده تنها مستحقّ حبس است و مقدار زمانش را ذکر نکرده و آن، به نظر حاکم بستگی دارد و قاتل یا قصاص میشود یا دیه میپردازد. به دلیل وجود حدیث و
آیه قرآن: فَمَنِ اعْتَدیٰ …؛
پس هر که تجاوز کرد …
هادویه،
حنفیه و
شافعیه، این نظر را پذیرفتهاند. مالک و
ابن ابیلیلی قائل شدهاند: هر دو کشته میشوند؛ زیرا هر دو در کشتن شرکت داشتند و اگر او را نگه نمیداشت کشته نمیشد …
۸.
شوکانی (پس از نقل حدیث مرفوع اسماعیل: «قاتل را بکشید و نگهدارنده را نگهدارید.»): حدیث در این مورد، دلیل است بر اینکه بر نگهدارنده به هنگام کشتن مقتول، قصاصی نیست و عملش مشارکت به شمار نمیآید تا از باب قتل یک فرد به دست گروهی باشد، بلکه تنها حبس او واجب است. صاحب بحر این قول را از عترت، شافعیه و حنفیه نقل کرده است.
۹.
جزیری: حنفیه گفتهاند: … نگهدارنده چون مباشر قتل نبوده است قصاص نمیشود، بلکه باید تعزیر شود و امام او را آن قدر در زندان نگهدارد تا بمیرد.
شافعیه قائلند: … و کسی که نگهداشته- به حسب رای حاکم- با کوتاهی یا در ازای حبس تعزیر میشود؛ چرا که هدف، تادیب اوست نه اینکه تا دم مرگ در زندان بماند.
مالکیه گفتهاند: هرگاه شخصی، فردی را نگهدارد و قصدش کشتن او باشد و دیگری او را بکشد و اگر این نگهداری نبود قاتل نمیتوانست او را بکشد، هر دو کشته میشوند؛ زیرا نگهدارنده سبب قتل بوده و خود قاتل، او را کشته است. در وجوب قصاص بر آن دو، شروط سهگانۀ معتبری را شرط کردهاند: در مورد نگهدارنده گفتهاند: ۱. او را برای کشتن نگهدارد؛ ۲. بداند که آن شخص دیگر میخواهد او را بکشد؛ ۳. اگر نگهداری او نبود، کشته نمیشد؛ پس اگر او را نگهدارند تا کتکی معمولی به او بزند یا نداند که قاتل قصد کشتن او را دارد یا قتلش متوقف بر نگهداشتن او نبود، تنها قاتل چون عملا کشتن را انجام داده، کشته میشود و نگهدارنده برای تادیب و تعزیر، صد ضربه تازیانه میخورد و یک سال تمام به زندان میافتد.
حنابله معتقدند: بر طبق یکی از دو روایت، قاتل کشته میشود و نگهدارنده در همۀ حالات، تا پایان عمر در زندان میافتد؛ و بر طبق روایت دیگر گفتهاند: به طور مطلق (بیهیچ قید و شرطی) هر دو کشته میشوند.
الف) ظاهرا زندانی کردن نگهدارنده جزء حقوق الناس است و با اسقاط حقوق الناس، حبس نیز ساقط میشود. کسی را ندیدم که به این فرع بپردازد؛ مگر امام خمینی که به این مطلب در سؤال و جواب زیر تصریح کردهاند:
سؤال: آیا حبس نگهدارنده از حقوق الناس- به مانند قصاص- است به گونهای که با عفو از او ساقط میشود یا اینکه حقّ اللّه و از
حدود است؟
جواب: از حقوق الناس است و با اسقاط آن، ساقط میشود.
ب) از ظاهر بیشتر روایات برمیآید که مراد از نگهداشتن مقتول، نگهداشتن به هنگام فرار است تا قاتل بتواند بر او دست یابد و همچنین از سخن شیخ طوسی، سیّد، محقق، صاحب جواهر و آیتالله خوئی برمیآید که آنان، آن را بستن و نگهداشتن میدانند، ولی بعید نیست که مراد نگهداشتن عرفی باشد پس حکم، دایر مدار آن باشد؛ زیرا منع از فرار یا با طناب بستن خصوصیتی ندارد؛ چرا که قفل کردن خانه یا بستن راه و مانند آن را میتوان از مصادیق نگهداشتن دانست.
ج) آیا حبس کردن ابدی است یا مدّت معیّنی دارد؟
حبس بر طبق ظهور روایات ما و تصریح بعضی از آنها و نیز تصریح فتاوای فقیهان ما و اجماع مذکور، ابدی است؛ ولی به نظر میرسد فقیهان دیگر مذاهب نظر دیگری دارند.
شوکانی میگوید: همۀ عالمان کمی یا زیادی حبس را به نظر امام وابسته میدانند؛ زیرا غرض از حبس، تادیب مجرم است و مقصود این نیست که او را آن قدر نگهدارند تا بمیرد. ربیعه بر طبق روایتی که از علی (علیهالسلام) روایت شده آن را حبس ابدی دانسته است.
د) آیا علاوه بر مجازات حبس ابد، تازیانه هم بر او نواخته میشود؟
جواب: از
قاضی ابن برّاج در
المهذّب فی الفقه - که رای آیتالله خوئی نیز همین است
- حکایت شده که در هر سال او را پنجاه ضربه تازیانه میزنند. این مطلب تنها در حدیث مرسل ابیمقدام آمده است.
ه) عقوبت نگاهکنندۀ قتل چیست؟ آیا باید چشم او را درآورد یا به آن میل کشید، یا تعبیر «فقا» و «سمل» در روایات به یک معناست؟
طریحی میگوید: فقا- به همزه- یعنی شق و شکافتن. گفته میشود: «فقات عینه افقاؤها؛ یعنی آن را شکافتم». این دعا بدین معناست: «افقا عنی عیون الکفرة الفجرة؛ چشمان کافران فاجر را از چشم زخم به من کور گردان». و «تفقّات السحابة عن مائها؛ آب از ابر فرو ریخت».
و نیز گفته: «سملت عینه؛ چشمش را به آهنی گداخته شکافتی».
پس «سمل» اخص از «فقا» است.
از اینرو، برخی از فقیهان (مانند مرحوم آیتالله طبسی) در مجازات نگاهکننده گفتهاند: چشم ناظر با میلی کور میشود. این مشهور است و گفته شده: چشم ناظر را میشکافند و در میآورند کما اینکه این قول در روایتی قوی، که با شهرت پشتیبانی شده، هست- و خداوند به حقایق احکام آگاه است.
و) آیا برای قطع و جرح، شخص نگهدارنده را حبس میکنند؟ ابن حزم و مرداوی به این نظر، قائل شدهاند:
۱. ابن حزم: حکم کسی که دیگری را نگه میدارد تا چشمش کنده شود یا عضوش قطع شود یا مورد ضرب و شتم قرار گیرد، این است که، کورکننده قصاص میشود، و با شکننده و برنده اعضا و زننده، همان عملی را انجام میدهند که او صورت داده است و نگهدارنده- به حسب رای حاکم- تعزیر و زندانی میشود.
۲. مرداوی: فایده: مثل این مساله در حکم است اگر کسی دیگری را نگهدارد تا یکی از اعضایش قطع شود- در انتصار آن را ذکر کرده است. همچنین است اگر دهان کسی را باز کند و دیگری در آن سم بریزد.
آیتالله طبسی: روایات در مورد نگهدارنده برای قتل، وارد شده است و نمیتوان آن را به نگهدارنده برای قطع اعضا سرایت داد، مگر با تنقیح مناط قطعی، که این نیز به دست نمیآید و از طرفی
قیاس در مذهب ما جایز نیست، پس باید به
نص تمسک کنیم و به غیر آن مورد قائل نشویم. احتمال قوی دارد که حکم آن شخص،
تعزیر باشد؛ چرا که مرتکب حرام شده است. البته هیچیک از فقیهان شیعه به این مطلب اشاره نکردهاند.
ز) گاهی گفته میشود: اغفال (فریفتن) و جلو فرار را گرفتن و منع از فرار، به نگهداشتن ملحق میشود، ولی دلیلی بر این مطلب نیست.
• طبسی، نجمالدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۵۰-۶۵.