حاکمان صالح (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احترام به حاکمان صالح، و خشوع در برابر آنان ضروری است. آنها نباید از
قدرت و
مشیت خدا در امور غافل باشند. نیکوکاری و پرهیز از ستمگری، از ویژگیهای حاکمان صالح است.
نیکوکاری، از ویژگیهای حاکمان صالح است:
«قالوا یایها العزیز ان له ابا شیخا کبیرا فخذ احدنا مکانه انا نرک من المحسنین»؛
گفتند: «اى عزيز! او پدر پيرى دارد (كه سخت ناراحت مىشود)، يكى از ما را به جاى او بگير، ما تو را از نيكوكاران مىبينيم!».
حاکمان شایسته از ستمگری پرهیز میکنند:
«قالوا یایها العزیز ان له ابا شیخا کبیرا فخذ احدنا مکانه انا نرک من المحسنین • قال معاذ الله ان ناخذ الا من وجدنا متعنا عنده انا اذا لظلمون»؛
گفتند: «اى عزيز! او پدر پيرى دارد (كه سخت ناراحت مىشود)، يكى از ما را به جاى او بگير، ما تو را از نيكوكاران مىبينيم!» • گفت: «پناه بر
خدا كه ما غير از آن كس كه متاع خود را نزد او يافتهايم بگيريم؛ در آن صورت، از ظالمان خواهيم بود!».
سیاق آیات دلالت دارد بر اینکه برادران وقتی این حرف را زدند که دیدند برادرشان محکوم به بازداشت و رقیت شده، و گفتند که ما به پدر او میثاقها داده و خدا را شاهد گرفتهایم که او را به نزدش باز گردانیم و مقدور ما نیست که بدون او به سوی پدر برگردیم، در نتیجه ناگزیر شدند که اگر عزیز
رضایت دهد، یکی از خودشان را به جای او فدیه دهند، و این معنا را با عزیز در میان نهاده گفتند: هر یک از ما را میخواهی به جای او نگهدار و او را رها کن تا نزد پدرش برگردانیم.
معنای آیه روشن است، تنها نکتهای که باید خاطرنشان ساخت این است که
الفاظ آیه طوری است که ترقیق و استرحام و التماس را میرساند، و طوری ادا شده که حس فتوت و
احسان عزیز را برانگیزد.
با این جمله، پیشنهاد برادران را رد کرد، و گفت ما نمیتوانیم به غیر از کسی که متاعمان را نزد او یافتهایم، بازداشت کنیم، معنای آیه روشن است.
حاکمان صالح نباید از قدرت و مشیت خدا در امور غافل باشند:
«فلما دخلوا علی یوسف أوی الیه ابویه وقال ادخلوا مصر ان شاء الله ءامنین»؛
«و هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: همگى داخل
مصر شويد، كه انشاءاللَّه در امن و امان خواهيد بود!».
احترام به حاکمان صالح، و خشوع در برابر آنان لازم و ضروری است:
«ورفع ابویه علی العرش وخروا له سجدا...»؛
«و
پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگى به خاطر او به
سجده افتادند و گفت: «پدر! اين تعبير خوابى است كه قبلًا ديدم، پروردگارم آن را
حق قرار داد! و او به من نيكى كرد، هنگامى كه مرا از زندان بيرون آورد، و شما را از آن بيابان (به اينجا) آورد. بعد از آنكه
شیطان، ميان من و برادرانم
فساد كرد. پروردگارم نسبت به آنچه مىخواهد (و شايسته مىداند،) صاحب
لطف است؛ چراكه او دانا و حكيم است!».
کلمه (عرش)، به معنای سریر و تخت بلند است، و بیشتر استعمالش در تختی است که پادشاه بر آن تکیه میزند و مختص به اوست، و کلمه (خر) از (خرور) به معنای به
خاک افتادن است، و کلمه (بدو) به معنای
بادیه است؛ چون
یعقوب در بادیه سکونت داشت.
و اینکه فرمود: (و رفع ابویه علی العرش) معنایش این است که یوسف، پدر و مادرش را بالای تخت سلطنتی برد که خود بر آن تکیه میزد.
مقتضای اعتبار و ظاهر سیاق این است که بالا بردن بر تخت، با امر و دستور
یوسف، و به دست خدمتکاران انجام شده باشد، نه اینکه خود یوسف ایشان را بالا برده باشد، چون میفرماید: برای او به سجده افتادند، که ظاهر امر میرساند سجده در اولین وقتی بوده که چشمشان به یوسف افتاده است، پس گویا به دستور یوسف، در موقعی که یوسف در آن مجلس نبوده، ایشان را در کاخ اختصاصی و بر تخت سلطنتی نشاندهاند، و چون یوسف وارد شده،
نور الهی که از جمال
بدیع و دل آرای او متلالا میشده، ایشان را ذخیره و از خود بیخود ساخته تا حدی که عنان را از کف داده و بیاختیار به خاک افتادهاند.
به سجده افتادن در برابر یوسف، برای پرستش او نبوده است.
و ضمیری که در جمله (و خروا له سجدا) هست ـ به طوری که از سیاق برمیآید ـ به یوسف برمیگردد، و خلاصه، (مسجود له) او بوده، و اینکه بعضی گفتهاند: ضمیر به
خدای سبحان برمیگردد؛ چون سجده جز برای خدا صحیح نیست. تفسیری است بیدلیل و از ناحیه
لفظ آیه هیچ دلیلی بر آن نیست.
برخی
روایات در زمینه سجده
یعقوب و فرزندانش در برابر یوسف، عبارت است از:
ابوالحسن امام هادی (علیهالسلام) در فرمود: اما سجده کردن یعقوب و پسرانش براى یوسف
عیب ندارد؛ چون سجده براى یوسف نبوده؛ بلکه این عمل یعقوب و فرزندانش طاعتى بوده براى
خدا و تحیتى بوده براى یوسف؛ همچنان که سجده
ملائکه در برابر آدم سجده بر آدم نبود؛ بلکه طاعت خدا بود و
تحیت براى
آدم.
سجده یعقوب و فرزندانش براى یوسف، از باب اداى شکر خدا بود که جمعشان را
جمع کرد، مگر نمىبینى خود او در مقام اداى
شکر در چنین موقعى گفته: (رب قد آتیتنى من الملک و علمتنى من تأویل الاحادیث ...)؛ و این روایتى که عیاشى آورده، با لفظ آیه موافقتر است.
یعقوب و فرزندانش نه روز راه پیمودند تا به مصر رسیدند، و چون به
مصر رسیدند و بر یوسف وارد شدند، یوسف با پدرش
معانقه کرد و او را بوسید و گریه کرد، و خالهاش را بر بالاى تخت سلطنتى نشانید، آنگاه به اتاق شخصى خود رفت و
عطر و
سرمه استعمال کرد و لباس رسمى
سلطنت پوشیده نزد ایشان بازگشت - و در نسخهاى آمده که سپس بر ایشان درآمد - پس وقتى او را با چنین جلال و شوکتى دیدند، همگى به احترام او و شکر خدا به
سجده افتادند، اینجا بود که یوسف گفت: (یا ابت هذا
تأویل رویاى من قبل ... بینى و بین اخوتى).
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حاکمان صالح».