جِلْباب (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جِلْباب (به کسر جیم و سکون لام) از
واژگان قرآن کریم به معنای ملحفه، لباس بالایی و چادر مانند است.
جمع آن
جلابیب است.
جلابیب فقط یکبار در
قرآن مجید آمده است.
جِلْبَاب از ماده
جُلْبَ، به معنای ملحفه، لباس بالایی و چادر مانند است.
به موردی از
جِلْبَاب که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(یا اَیُّهَا االنَّبِیُّ قُلْ لِاَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَ) (اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان
مؤمنان بگو: «جلبابها (
روسرى هاى بلند) خود را بر خويش فرو افكنند.)
به برخی از مواردی که در
نهج البلاغه به کار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (صلواتاللهعلیه) پس از کشته شدن طلحه و زبیر ضمن کلامی به مردم فرموده است:
«سَتَرَني عَنْكُمْ جِلْبابُ الدّينِ.» «لباس دین مرا از شما مستور کرد.»
حضرت در جایی در مورد پویندگان مسیر
اهل بیت (علیهمالسلام) چنین میفرمایند:
«مَنْ أَحَبَّنا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْباباً.» «هر كس ما اهل بیت (علیهمالسلام) را دوست دارد بايد براى پوشيدن لباس فقر آماده شود.»
حضرت به بعضی از عمّالش مینویسد:
«فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّینِ» «به جهت مردم لباسی از نرمی بپوش.»
جلابیب جمع جلباب و در معنی آن اختلاف هست.
راغب آن را پیراهن و
روسری گفته (قمیص و خمار) است.
مجمع البیان در لغت فرموده:
روسری زن که وقت خروج از منزل سر و صورتش را با آن میپوشاند.
صحاح آنرا ملحفه (چادر مانند) گفته است.
ابن اثیر در
نهایه آن را چادر و رداء معنی کرده و میگوید: گفته شده مانند چارقد و مانند ملحفه است.
در
قاموس هست که آن پیراهن و لباس گشاد کوچکتر از ملحفه یا چیزی است مثل ملحفه که زن لباس
های خود را به آن میپوشاند یا آن ملحفه است.
با این قرائن و آنچه از نهایه، صحاح و قاموس نقل شد میشود گفت: جلباب ملحفه و لباس بالایی و چادر مانند است نه فقط
روسری و خمار معنی آیه این است: «ای
پیغمبر به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو لباس
های چادر مانند خود را به خود نزدیک کنند و خود را با آن جمع و جور کنند و جلباب را طوری از خود دور نگاه ندارند و بدن خود را از آن بیرون نکنند که پوشیدن آن مانند نپوشیدن باشد.»
این واژه
جلابیب فقط یکبار در قرآن مجید آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «جلب»، ج۲، ص۴۱-۴۲.