جِدالَ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جِدالَ: (وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ)«جِدالَ» از مادّه
«جَدَلَ» به معنای گفتگوی توام با
نزاع است؛
و در اصل،
به معنای محکم پیچیدن طناب است
و از آنجا که طرفین گفتگوی آمیخته با نزاع،
به یکدیگر میپیچند و هر کدام میخواهد سخن خود را
به کرسی بنشاند، این واژه در آن
به کار رفته است و با این که «
جدال»، «
مراء» و «حِجاج» (بر وزن لجاج) در معنا، شبیه یکدیگرند، ولی «
جدال» برای باز گرداندن طرف از عقیده خود
به کار میرود. دانشمندان اسلامی برای این کلمه معانی متفاوتی گفتهاند و
به گفته مرحوم
«علامه مجلسی»، در
«بحار الانوار»، «
جدال» بیشتر در مسائل علمی
به کار میرود. و نیز گاهی گفته شده که در «
جدال»، هدف، تحقیر و عاجز کردن طرف مقابل است و نیز
به حملات ابتدایی و گاه گفتهاند که «
جدال» در مسائل علمی است و گاه گفتهاند: «
جدال» اعم از جنبه دفاعی و تهاجمی در مقابل
خصم است.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با
جِدالَ:
(الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ) (
حجّ، در ماههای معینی است. و کسانی که با بستن
احرام، در این ماهها حجّ را بر خود فرض کردهاند، باید بدانند که در حجّ،
آمیزش جنسی، و
گناه و
جدال، روا نیست و هر کار نیکی انجام دهید،
خدا آن را میداند. و زاد و توشه تهیه کنید، و بهترین زاد و توشه،
پرهیزگاری است. و از مخالفت من بپرهیزیدای خردمندان!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
جدال به معنای ستیزگی کردن و
لجبازی در گفتار و بحث است، لیکن سنت
رفث را تفسیر کرده
به جماع و فسوق را
به دروغ، و
جدال را
به گفتن: نه
به خدا و بله
به خدا.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ) (گفتند: «ای
نوح! با ما جرّ و بحث کردی، و زیاد
مجادله کردی! بس است! اکنون اگر راست میگویی، آنچه را از
عذاب الهی به ما وعده میدهی بیاور!»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: این آیه شریفه حکایت گفتاری است از سران کفر پیشه
قوم نوح که بعد از ناتوانیشان از پاسخ منطقی و
ابطال حجت نوح و
ابطال مسلکی که ایشان را
به سوی آن میخواند،
به زبان آوردند، که در واقع خواستهاند از باب
به اصطلاح تعجیز بگویند: تو هیچ کاری نمیتوانی بکنی، و آن عذابی که ما را
به آن تهدید میکردی نمیتوانی بیاوری، و منظورشان از جمله تعدنا همان عذاب الیمی است که نوح (علیهالسّلام) در آغاز دعوتش
کفار را از آن
انذار کرد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) (با
اهل کتاب جز
به نیکوترین روش
مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که
ستم کردند؛ و
به آنها بگویید: «ما
به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده
ایمان آوردهایم، و معبود ما و شما یکی است، و ما در برابر او تسلیم هستیم.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: در جمله مورد بحث کیفیت دعوت را بیان میکند، و از
مجادله با اهل کتاب- که اطلاق آن شامل
یهود و
نصاری میشود، و
مجوس و
صابئین هم ملحق
به آن دو میشوند- نهی میکند، و میفرماید: با این طوایف چند گانه
مجادله مکن، مگر
به طریقی که بهترین طریق
مجادله بوده باشد، و از آن بهتر تصور و امکان نداشته باشد.
و
مجادله وقتی نیکو
به شمار میرود، که با درشتخویی و طعنه و اهانت همراه نباشد، پس یکی از خوبیهای
مجادله این است که: با نرمی و سازش همراه باشد، و خصم را متاذی نکند که در این صورت
مجادله دارای حسن و نیکی است، یکی دیگر اینکه شخص
مجادله کننده از نظر فکر با طرفش نزدیک باشد،
به این معنا که هر دو علاقهمند
به روشن شدن حق باشند، و در نتیجه هر دو با کمک یکدیگر
حق را روشن سازند، و لجاجت و عناد
به خرج ندهند، پس وقتی این شرط با شرط اول جمع شد، حسن و نیکویی
مجادله دو برابر میشود، آن وقت است که میتوان گفت این
مجادله بهترین
مجادلهها است. و
به همین جهت وقتی مؤمنین را نهی میکند از
مجادله با اهل کتاب، مگر آن
مجادله که احسن و بهترین طرق
مجادله باشد، از اهل کتاب جمعی را استثناء میکند، و میفرماید مگر آن عده از اهل کتاب را که ستم کردند، و مراد از ستم
به قرینه سیاق این است که: آن اهل کتاب که شما میخواهید با او
مجادله کنید معاند نباشد، و نرمی و ملاطفت در سخن را حمل بر
ذلت و خواری نکند، که در این صورت
مجادله به طریق احسن نیز فایدهای
به حال آنان ندارد، چون هرچه بیشتر نرمی
به خرج دهی، او خیال میکند این نرمی از بیچارگی و ضعف تو است، و یا میپندارد که میخواهی با این خلق خوشت او را
به دام بیندازی، و از راه حقش
به راه
باطل ببری، این قسم افراد ظالمند، که
مجادله هر قدر هم احسن باشد سودی نخواهد بخشید.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ) (پیش از آنها قوم نوح و گروههایی که بعد از آنها بودند پیامبرانشان را تکذیب کردند؛ و هر امّتی در پی آن بودند که پیامبرشان را بگیرند و آزار دهند، و برای محو حق
به مجادله باطل دست زدند؛ امّا من آنها را مجازات کردم؛ دیدی که مجازات من چگونه بود!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: این آیه در مقام جواب دادن از شبههای است که بعد از آیات قبل ممکن است
به ذهن کسی وارد شود، و آن شبهه این است که ما میبینیم همیشه برد با همین کفار است که از پذیرفتن حق استکبار میورزند و در
آیات خدا جدال میکنند و هیچ گرفتاری هم پیدا نمیکنند و
باطل خود را پیش هم میبرند.
و حاصل جواب این است که: امتهای گذشته چون قوم نوح، و گروههای بعد از ایشان مانند
عاد و
ثمود و
قوم لوط و غیره، از کفار امروز در تکذیب و
جدال به باطل قویتر بودند، آنها هم تا این حد پیشروی کردند که میخواستند
رسول خدا را بگیرند و از بین ببرند، ولی عذاب خدا مهلتشان نداد و این قضا در حق همه کفار رانده شده. پس توهم اینکه کفار معاصر از خدا پیشی گرفتهاند و اراده خود را علیه
اراده خدا به کار زدند، توهمی است
باطل.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «جِدالَ»، ص۱۶۳-۱۶۲.