• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جهینه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: قبیله جهینه.

جهینه در اصطلاح، نام یکی از قبایل عرب ساکن در عربستان است. جهنی‌ها به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ایمان آورده و در غزوه حنین و فتح مکه شرکت کردند. جهنی‌ها در شورش علیه عثمان حضور داشتند و بعد از قتل عثمان با امام علی (علیه‌السلام) بیعت کردند. سه نفر از آنان در کربلا همراه امام حسین (علیه‌السلام) شهید شدند.



جُهَینه، به نسل جهینة بن زید بن لیث از قبیله قُضاعه از عرب جنوبی (یمنی)، گفته می‌شود.
[۱] ابن سلّام، النسب، ص۳۷۴-۳۷۵.
نسل جُهینه از دو فرزندش قیس و مودوعه استمرار یافت
[۴] ابن سلّام، النسب، ص۳۷۴.
و در گذر زمان تیره‌های زیادی از میان آنان تا پیش از بعثت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) پدید آمد که از مشهورترین آنان می‌توان به بنی‌رشدان، بنی‌غطفان بن قیس، بنی‌رُفاعة بن نصر، بنی‌شَنخ، بنی‌زَرعه، بنی‌جُرمز، بنی‌حُمیس و بنی‌مودوعه و الحُرقه اشاره کرد که اعضای آنان را جُهَنی گویند.


این قبیله نخست در مناطق میان یثرب و تهامه، چون عَرْجْ و رَوْحاء سکونت داشتند و به تدریج به سوی تهامه، در ساحل دریای سرخ، رفته
[۱۳] صالح، احمدعلی، حجاز در صدر اسلام، ص۱۵۹-۱۶۰.
[۱۴] صالح، احمدعلی، حجاز در صدر اسلام، ص۲۰۲-۲۰۳.
و در جاهایی مانند اَدیم و تیدَد، در نزدیکی ینبع، ساکن شدند. اما خبری که به مبدا تاریخ قرار گرفتن خروج جهینه از تهامه، از سوی باقیماندگان از فرزندان اسماعیل (علیه‌السلام)، در آن‌جا اشاره دارد، سکونت ابتدایی جهینه در تهامه را تایید می‌کند. در عین حال، برخی منابع، از سکونت اولیه آنان در نجد خبر داده‌اند. بنا بر این نقل، برخی آنان را نخستین کسانی دانسته‌اند که از صحرا (نجد) گذشته و به حجاز مهاجرت کردند و از این رو آنان را جهینة بن صحار یا ابناء صحار نیز نامیده‌اند.
بیشتر افراد قبیله جهینه، هنگام ظهور اسلام، در بخش شمال غربی و غرب یثرب، میان سواحل دریای سرخ و وادی القری و به عبارتی حد فاصل ینبع و یثرب، مستقر شده و به صورت پراکنده در کوه‌هایی چون اَشْعَر، اَجْرَد، (کوه‌هایی که بنا به روایتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) آن‌ها را هنگام فتنه، مامنی امن دانست). رَضْوی
[۳۰] صالح، احمدعلی، حجاز در صدر اسلام، ص۹۷.
(میان ینْبُع و حوراء)، بُواط (چهارمنزلی مدینه)، بطن اِضَم، ینْبُع، حوراء (از بندرهای مشهور پیش از اسلام و از شهرهای قدیمی جهینه)، خَبَط و ذی‌المروه که نام آن در مسیر سفر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به سوی وادی القری و تبوک آمده است، می‌زیستند.
[۴۰] ابن ‌فقیه، احمد بن محمد، البلدان، ص۱۸۰.

از آب‌های منسوب به جهینه «بئر بنی‌سباع» در ذات الحری و «بئر حواتکه» در زقب شُطان است که در ناحیه اجرد واقع‌اند. چاه بدر نیز آبی متعلق به فردی از جهینه دانسته شده است.
اهمیت سکونت‌گاه جهینه چنان بود که در برخی منابع، یکی از دوازده منطقه مسکونی حجاز شمرده شده است. برخی جهنی‌ها، در پی فتوحات، در شهرهایی مانند کوفه، شام و مصر ساکن شدند برخی جهنی‌ها در حجاز و مناطق پیرامونی آن، مانند حَرْحار (سرزمینی در حجاز)
[۴۵] اسکندری، نصر بن عبدالرحمن، الامکنة و المیاه، ج۱، ص۳۶۰.
و همچنین بسیاری از آنان در مدینه، جده و ینبع ساکن هستند.


از هم‌پیمانان جهینه، قبیله خزرج (تیره بنی‌غنم بن مالک بن نجار در یثرب دانسته شده که در نبرد اوس و خزرج، جهنی‌ها را به یاری فرا خواندند.
[۵۰] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۷، ص۱۲۵.
از نبردهای جهینه در عصر جاهلی می‌توان به حرب القُریض با قضاعه و یوم ذی‌دَوران بین قُدید (مکانی نزدیک مکه) و جُحْفه (میقات اهل شام)، در درگیری با نزار بن معیص، اشاره کرد.
بنا بر گزارش‌های تفسیری ذیل آیات ۱۴۹-۱۵۲ سوره صافات، جهنی‌ها بت‌پرست بوده و فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند. نیز ذیل آیه ۱۰۰ سوره انعام آنان از کسانی دانسته شدند که جنیان را شریکان باری‌تعالی می‌دانستند. شهرت برخی کاهنان جهینه که مدعی ارتباط با جنیان بودند، برخی مسلمانان را نیز برای رفع خصومت و داوری نزد آنان می‌کشاند که این امر، با توبیخ قرآن کریم، مواجه شد.
[۵۶] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۱۱.
گویا این کاهن، همان عبدالدار ابن حُدیب جهنی است که ابن عباس و ابن حبیب بغدادی وی را جزو پنج کاهن سرشناس عصر جاهلی معرفی کرده‌اند.
به نقلی، عبدالدار بن حُدیب، از کاهنان مشهور جهینه، قصد داشت برای مقابله با کعبه، خانه‌ای در منطقه الحوراء (از مناطق مسکونی جهینه
[۶۰] مقدسی، شمس‌الدین، احسن التقاسیم، ص۸۳.
بنا کند تا مردم را به آن متمایل سازد؛ اما با عدم استقبال قبیله‌اش مواجه شد و در نقشه خود ناکام ماند. برخی مفسران منظور از شیاطین در آیه ۱۴ سوره بقرهرا چند تن از بزرگان و کاهنان قبایل مختلف، از جمله عبدالدار از جهینه، دانسته‌اند.


نزدیکی سکونت‌گاه‌های جهینه به مدینه و هم‌پیمان بودن
[۶۸] ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۲، ص۱۰۰.
و ارتباط بعضی از آنان با انصار، عاملی برای تعامل آنان با حکومت اسلامی مدینه بود. در عین حال، به سبب گستردگی مناطق سکونت و تیره‌های متعدد جهینه، زمان دقیق مسلمان شدن افراد این قبیله را نمی‌توان به‌دست آورد. بنا به گزارشی، عمرو بن مره جهنی، که خود یا پدرش خادم بتی در قبیله خود بود، بر اثر خوابی که دیده بود، نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به مکه آمد که منجر به مسلمان شدن وی و ماموریتش برای دعوت بنی‌رفاعه از جهینه و اسلام آوردن آنان بود.
[۷۱] دلائل النبوه، ج۳، ص۱۰۶۸.
این در حالی است که پیش از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به مدینه، گزارشی از اسلام دسته‌جمعی قبایل ارائه نشده است. شاید این‌گونه گزارش‌ها، بعدها از سوی جهنیان، ساخته و پرداخته شده باشد. البته گزارش‌هایی از مسلمان شدن برخی جهنی‌ها، در سال‌های نخست هجرت، حکایت دارد؛ چنان‌که درباره اسلام آوردن تیره بنی‌غیان جهینه که در سال نخست هجرت در قالب هیئتی، به ریاست عبدالعزی بن بدر و ابوروعه (از بزرگان جهینه)، نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) آمدند، گزارشی در دست است که آن حضرت پس از پرسش از تیره آنان (بنی‌غیان) و محل استقرارشان (غوی) که به معنای فرزندان گمراهی و گمراه کننده است، آن‌ها را به ترتیب به بنی‌رشدان و رَشَد
[۷۵] ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۴۴۴.
و نام عبدالعزی را به عبدالله تغییر داد و در حق ابوروعه دعا کرد و دو کوه آنان (اشعر و اجرد) را کوه‌های بهشتی برشمرد.

۴.۱ - آشنایی با پیامبر

برخی از مورخان و محدثان جهنی‌ها را نخستین قبیله‌ای دانسته‌اند که با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) الفت گرفتند: «اول حی الفوا مع رسول الله». پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نیز ایشان را موالی رسول الله نامید و بهتر از قبایلی چون بنی‌تمیم، بنی‌عامر، غطفان و بنی‌اسد بن خزیمه معرفی کرد. به نقل بشر بن عرفطه جهنی، حدود هزار نفر از جهنی‌ها نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) آمده و مسلمان شدند.
بنا به گزارش‌هایی، شماری از جهینه به مدینه مهاجرت کرده و به همراه بلی بن عمرو (شاخه‌ای دیگر از قبیله قضاعه) حد فاصل قبیله اَسلم تا خانه حرام بن عثمان سُلَمی در بنی‌سلمه و تا کوهی که بعدها جُهینه نامیده می‌شد، ساکن شدند؛ چنان‌که برخی منابع جغرافیایی قرن سوم هجری، جهنی‌ها را بخشی از ساکنان مدینه دانسته‌اند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) مسجد و محله آنان را در آن شهر مشخص کرد و در آن نماز خواند. نام یکی از دروازه‌های مدینه جهینه نام داشت.
[۸۸] سمهودی، وفاء الوفاء، ج۲، ص۲۶۹-۲۷۰.

گزارش تفسیری آیه ۱۱ سوره احقاف که کافران فرودست، پیشی گرفتن اعراب فرودستی چون جهینه را مانع مسلمان شدن خود دانسته‌اند: «وَ قالَ الَّذینَ کفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیراً ما سَبَقُونا اِلَیهِ..» شاهد دیگری بر سابقه اسلام، لااقل گروهی از جهینه، دارد. آیات ستایش‌آمیز دیگری نیز بر جهینه، در کنار برخی قبایل همسوی دیگر با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، تطبیق شده است؛ از جمله آیه ۹۹ سوره توبه است که مقصود از «بادیه‌نشینان مؤمن» در آن، جهینه و برخی قبایل دیگر دانسته شده‌اند.
[۹۳] میبدی، کشف الاسرار، ج۴، ص۱۹۶.
[۹۵] ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۰، ص۱۱.
مقصود از: «... قَوْماً غَیرَکمْ ثُمَّ لا یکونُوا اَمْثالَکمْ» در آیه ۳۸ سوره محمد نیز جهینه دانسته شده و به قبایلی مانند بنی‌اسد بن خزیمه و غطفان هشدار داده شده که اگر از اسلام رویگردان شوند، خداوند ماموریت حمایت از دین الهی را به قبایلی چون جهینه خواهد سپرد.
سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) که اسلم، غفار و بخشی از جهینه و مُزینه را در روز قیامت، در پیشگاه خداوند، بهتر از قبایلی چون تمیم و بنی‌اسد بن خزیمه دانست،
[۱۰۰] میبدی، کشف الاسرار، ج۴، ص۱۹۶.
[۱۰۱] ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۰، ص۱۱.
نشانگر همسویی تیره‌هایی از جهینه با اسلام است. همچنین مراودات جهنیان با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و احکام صادر شده درباره آنان از آن حضرت، مؤید مسلمان شدن برخی از تیره‌های آنان در سال‌های آغازین هجرت است.
کعب بن حِمان (صحار)، عَنْمة بن عدی،ربیعة بن عمرو و ودیعة بن عمرو را از شرکت کنندگان در غزوه بدر (سال دوم هجری) و عدی بن ابی‌زَغباء و بسبس بن عمرو را از جاسوسان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در این نبرد معرفی کرده‌اند. در غزوه اُحد (سال سوم) نیز ضمره جُهنی هم‌پیمان بنی‌ساعده (از تیره‌های خزرج) به شهادت رسید. برخی از جهنی‌ها به فراخوانی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) برای شرکت در غزوه بدرالموعد (سال چهارم) پاسخ مثبت دادند؛ چنان‌که نعیم بن مسعود اشجعی، در خطاب به ابوسفیان، او را از قصد همراهی قبایلی چون جهینه که هم‌پیمان انصار بودند، مطلع ساخت.
با این‌حال نمی‌توان این حمایت‌ها را به معنای مسلمان شدن تمام جهنی‌ها دانست. گواه این مدعا خبری است که بازگو کننده پیشنهاد انعقاد پیمان مسالمت‌آمیز توسط گروهی از جهنی‌ها، پس از هجرت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به مدینه است و برخی مفسران، نزول آیه ۱۲۸ سوره توبه را به مناسبت همین پیشنهاد گزارش کرده‌اند.
[۱۱۲] سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۲۹۷.
ارائه نشدن خبری از نقش جهنی‌ها در غزوه‌های بنی‌نضیر (سال چهارم)، احزاب و بنی‌قریظه (سال پنجم) نیز بیانگر آن است که جهنیان (جز افراد ساکن در یثرب) در این نبردها، به سود هیچ یک از طرفین جنگ، اقدامی نکرده‌اند.
در مقابل این گروه که احتمالاً همسویی آنان با اسلام به تناسب نزدیک و دور بودنشان از مدینه شدت و ضعف می‌یافت، گروه‌های دیگری نیز بودند که مزاحمت‌هایی ضد مسلمانان ایجاد می‌کردند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) برای رفع آن، سریه‌هایی را علیه آنان اعزام می‌کرد؛ از جمله این سریه‌ها، سریه اسامة بن زید بود که پس از نبرد خندق (سال پنجم)، و به قصد نبرد با تیره بنوحمیس بن عمرو جهینه انجام شد. سریه ابوعبیده جراح (سریه خبط) از دیگر سرایاست که به موجب آن، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) ابوعبیده را به همراه ۳۰۰ تن از مهاجران و انصار به سوی تیره‌ای از جهینه، سمت ساحل دریای سرخ فرستاد و این ماموریت، به سریه خَبط (از مناطق جهینه)، معروف است. در زمان این سریه اختلاف است؛ برخی آن را قبل از صلح حدیبیه (سال ششم) و برخی پیش از فتح مکه (سال هشتم) دانسته‌اند.
برخی گزارش‌های تفسیری نیز از همراهی نکردن برخی جهنیان، در سال ششم در صلح حدیبیه، با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) حکایت دارند. آیات ۶، ۱۱ و ۱۵ سوره فتح که بهانه‌جویی بادیه‌نشینان عرب را در همراهی با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) متذکر شده‌اند، بر بادیه‌نشینانی چون جهینه تطبیق داده شده‌اند.
[۱۲۵] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۶، ص۱۰۱.
آنان می‌پنداشتند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را یارای رویارویی با قریش نیست و بازگشتی برای آن حضرت نخواهد بود. مطابق گزارش‌هایی، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) طبق دستور خداوند، قبایل متخلف از حدیبیه، از جمله جهنیان را که خواهان شرکت در غزوه خیبر (سال هفتم) و بهره‌مند شدن از غنایم آن بودند، از همراهی با خود منع کرد: «سَیقُولُ الْمُخَلَّفُونَ اِذَا انْطَلَقْتُمْ اِلی مَغانِمَ لِتَاْخُذُوها..».

۴.۲ - حضور در غزوات

جهنی‌ها در فتح مکه (سال هشتم)، با فراخوانی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، با ۸۰۰ نفر و تعداد ۵۰ اسب، حضور یافتند. ابوذرعه رافع بن مکیث،
[۱۳۳] ابن حجر عسقلانی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۹۱.
عبدالله بن بدر، زید بن خالد و سوید بن صَخر، پرچمداران جهینه در این نبرد بودند. در این غزوه، فردی از جهینه، به نام سلمة بن میلاء به شهادت رسید.
[۱۴۰] ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۸۶۶.
در غزوه حنین (سال هشتم) نیز جهنی‌ها با چهار پرچم شرکت داشتند که حاملان پرچم‌ها همان پرچمداران فتح مکه بودند.
در پی فراخوانی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از قبایل برای شرکت در غزوه تبوک (سال نهم)، رافع بن مکیث جهنی و برادرش جندب، از سوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) مامور فراخوانی جهنی‌ها برای حضور در این نبرد شدند. گفته شده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نماز صبح را در ذی المروه اقامه کرد و برای مصون ماندن آن سرزمین از آفت وبا و نزول برکت، دعا کرد. در ادامه مسیر و در جایی به نام رحبه، شاخه‌ای از جهینه به نام بنی‌رفاعه به آن حضرت پیوستند. برخی از روایت‌های تفسیری، آیات توبیخ‌آمیزی چون آیه ۱۲۰ و ۱۰۱ سوره توبه
[۱۴۸] ماوردی، تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۹۶.
را، که در شان تخلف‌کنندگان در این نبرد آمده، بر جهینه و برخی دیگر از قبایل صحرانشین تطبیق کرده‌اند که می‌توان این کار را در راستای تبرئه کردن چهره‌ها و قبایل معروف‌تر در دوره‌های بعدی دانست؛ چنان‌که، به نقل سدی، آیه ۱۴ سوره حجرات در شان برخی صحرانشینان چون جهینه، نازل شد که هنوز باور عمیق قلبی به اسلام پیدا نکرده بودند. از این‌رو آنان، در مقاطعی، سرپیچی از فرمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را بروز می‌دادند: «قالَتِ الْاَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکنْ قُولُوا اَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْایمانُ فی قُلُوبِکمْ..». به نقل از ابن عباس، مقصود از اعراب منافق در آیه ۱۰۱ سوره توبه، جهینه و برخی قبایل دیگر چون مُزَینه، اَسْلم و غِفار هستند که به مجازات الهی تهدید شدند. نیز در نقلی، تعدادی از جهنی‌ها، به دلیل سرپیچی از دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، برای شرکت در جهاد، مورد عتاب خداوند قرار گرفتند:
[۱۶۰] عطیه‌ اندلسی، المحرر الوجیز، ج۳، ص۹۵.
[۱۶۱] قرطبی، تفسیر القرطبی، ج۸، ص۲۹۰.
«ما کانَ لِاَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْاَعْرابِ اَنْ یتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یرْغَبُوا بِاَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ..».
جهنی‌ها در حجة الوداع (سال دهم) و غدیرخم حاضر بودند.

۴.۳ - نامه‌های پیامبر به جهینه

برخی منابع از نامه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به برخی از تیره‌ها و بزرگان جهینه خبر داده‌اند؛ از آن‌جمله است: نامه‌ای برای بنی‌زُرْعه، بنی‌رَبْعه، جرمز بن ربیعه، عمرو بن معبد جهنی، بنیحرقه و بنی‌جرمز. محتوای این نامه‌ها، اقامه نماز، پرداخت زکات، خمس و غنائم و اطاعت خدا و رسول است؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) طی نامه‌ای به جهینه، ایشان را از استفاده از پوست و دنبه‌های مردار نهی کرد. همچنین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) طی نامه‌ای به بنی شَنْخ از جُهینه، بخشی از سکونت‌گاه‌های صَفِینَه (مکانی در مدینه بین قبا و قبیله بنی‌سالم را در اختیار آنان قرار داد. در نامه‌ای دیگر، قطعه زمینی در ذی المروه را به عوسجة بن حرمله جهنی بخشید؛ زمان ارسال نامه‌ها و محتوای برخی از آن‌ها دانسته نیست. در منابع شیعی، از شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان (از شب‌های قدر) به عنوان شب جُهَنی یاد شده است. از این‌رو که فردی از جهینه (عبدالله بن انیس) به سبب اشتغال به رمه‌داری و چوپانی، امکان شرکت در مراسم عبادی ماه رمضان را در مدینه نمی‌یافت. وی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) خواست شبی را معین کند تا آن را احیاء بدارد. آن حضرت شب بیست و سوم ماه رمضان را تعیین فرمود.
[۱۷۴] علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۶۲۶.
در برخی منابع فریقین نیز از آن به «لیلة الجهنی» (لیلة الاعرابی) تعبیر شده است.


جهنی‌ها در شمار قبایلی بودند که به جریان ارتداد نپیوستند. آنان در پی فراخوانی قبایل از سوی ابوبکر، برای نبرد با مرتدان، به استعداد ۴۰۰ نفر شرکت کردند؛ به گزارشی، عمرو بن مره جهنی، ۱۰۰ شتر نزد ابوبکر آورد و او آن‌ها را میان مردم قسمت کرد؛ نیز گزارش شده که در بیت‌المال ابوبکر اموال فراوانی از معادن جهینه وجود داشت.
با گسترش روند فتوحات، برخی جهنی‌ها به کوفه
[۱۸۲] ابن خیاط، خلیفه، الطبقات، ص۲۳۴.
و برخی به بصره مهاجرت کردند؛ چنان‌که محله‌ای در کوفه به آنان منسوب است.
[۱۸۵] سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۲، ص۱۳۴.
در فتح مصر نیز برخی از ایشان، چون عقبة بن عامر جهنی شرکت داشتند. وی از سوی [[|عمروعاص]] ماموریت یافت تا منطقه‌ای در مصر را فتح کند
[۱۸۸] بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۵۴.
؛ نیز پس از مرگ عتبة بن ابی‌سفیان، در سال ۴۴ق از سوی معاویه حاکم مصر شد. طوایفی از جهینه نیز در حلب و حماه (از شهرهای شام)، سودان و مصر، به ویژه منطقه صعید، ساکن شدند و احتمالاً گرایش‌های اسماعیلی داشته‌اند. در سده ۱۴ق تعداد آنان در مصر را حدود ۱۰۰۰۰۰، نفر برشمرده‌اند.

۵.۱ - شورش علیه عثمان

در جریان شورش علیه عثمان، اگرچه برخی از جهنی‌ها، چون ابوغادیه
[۱۹۳] بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۹۱.
(قاتل عمار یاسر به دفاع از عثمان برخاستند، اما بیشتر آنان از مخالفان عثمان بودند؛ چنان‌که نائله، همسر عثمان، طی نامه‌ای به معاویه، از جهینه و برخی قبایل دیگر، به عنوان «اشد الناس علیه»؛ «سختگیرترین مردم بر عثمان» یاد کرد.

۵.۲ - بیعت با امام علی

با کشته شدن عثمان و بیعت مهاجران و انصار با امام علی (علیه‌السلام)، کیسون (کیسوم) بن سلمه جهنی، به نمایندگی از قومش و با خواندن شعری، با آن حضرت بیعت کردند. شاید اقامت‌های مکرر امام در دوره انزوای سیاسی آن حضرت در املاکشان در ینبع و خویشاوند شدن با یکدیگر، آنان را حامی اهل بیت (علیهم‌السّلام) قرار داد. برخی از ینبع، به عنوان وادی علی بن ابی‌طالب، یاد کرده‌اند. از گزارش شافعی بر می‌آید که آن حضرت در ینبع فراوان اقامت می‌کرده، و با جهنی‌ها ارتباط داشته است؛ چنان‌که ابوفضاله، در عیادت از امام علی (علیه‌السلام) در ینبع، به او یادآوری کرد که اگر ناگهان رحلت کند کسی جز اعراب جهینه در کنارش نخواهد بود و امام سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را به او یادآوری کرد که حاکی از شهادت آن حضرت در جای دیگر و آغشته شدن محاسنش با خون سرش بود. در دوره‌های بعدی، برخی منابع، ینبع را متعلق به فرزندان امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) دانسته و یادآوری کرده‌اند که انصار، جهینه و لیث در آن‌جا زندگی می‌کنند.
[۲۰۴] صالح، احمدعلی، حجاز در صدر اسلام، ص۹۷.

برخی جهنی‌ها در نبردهای امام علی (علیه‌السلام) همراه آن حضرت بودند. ظُفَر جهنی، که از زبانی گویا برخوردار بود، نامه‌ ام فضل، همسر عباس بن عبدالمطلب، مبنی بر حرکت طلحه و زبیر از مکه به سمت بصره را به امیر مؤمنان (علیه‌السلام) در مدینه رساند. در نبرد صفین، برخی از جهنی‌ها با امیر مؤمنان (علیه‌السلام) همراه بودند. در جبهه معاویه نیز برخی از جهنی‌ها شرکت داشتند. کیسوم نیز در نبرد با خوارج به شهادت رسید.
[۲۱۰] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج۲، ص۹۹.
[۲۱۱] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج۲، ص ۳۷۱.
در خلافت کوتاه‌مدت امام حسن (علیه‌السلام)، هنگامی که آن حضرت در ساباط مداین مجروح گردید، زید (یزید) ابن وهب جهنی که از یاران نزدیک امیر مؤمنان (علیه‌السلام) بود،
[۲۱۴] ابن داود حلی، رجال ابن داود، ص۱۰۰.
به عیادت آن حضرت آمد و گفت‌وگوهایی میان او و امام صورت گرفت و امام گله‌مندی خود از نیروهایش را یادآور شد. به نقلی زید گردآورنده خطبه‌های امام علی (علیه‌السلام) در جمعه‌ها و اعیاد بوده است.
[۲۱۷] ابن نحریر براج، جواهر الفقه، ص۱۱.
[۲۱۹] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰.
وی افزون بر آن حضرت، از ابن مسعود و برخی دیگر از صحابه حدیث نقل کرده است.

۵.۳ - کمک به امام حسین

در واقعه کربلا، برخی از افراد جهینه، همانند مجمع بن زیاد، عباد بن مهاجر بن ابی‌المهاجر و عقبة بن صلت، از یاران امام حسین (علیه‌السلام) بودند، در مقابل برخی جهنی‌ها در شمار قاتلان شهدای کربلا بودند. زید بن ورقاء جهنی قاتل عباس بن علی (علیه‌السلام) از آن جمله است.
[۲۲۴] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج۳، ص۲۵۶.
برخی از آنان بعدها در قیام مختار (۶۶ق) دستگیر و کشته شدند. برخی نیز کارگزار امویان بودند؛ چنان‌که طلحة بن سعید بن عمرو، از سوی ولید ابن عبدالملک، امارت بصره یافت.

۵.۴ - قیام محمد نفس زکیه

به موجب گزارشی، جهنی‌ها در قیام محمد نفس زکیه (۱۴۴ق)، در مدینه، ضد منصور عباسی با او همراه شدند. محمد نفس زکیه، در کوه جهینه، مخفی شده بود و منصور عباسی، از طریق جاسوسان، از آن آگاهی یافت. پس از قیام برخی از جهینه که به بنی‌شجاع شهرت داشتند با نفس زکیه مقاومت کرده، کشته شدند. آنان به کمک برخی قبایل دیگر، طائف را از دست عباسیان خارج ساختند.
[۲۳۱] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۱، ص۳۰۲.
به دستور منصور عباسی، شمار قابل توجهی از جهنی‌ها دستگیر و شکنجه شدند. در قیام محمد دیباج در مکه، در سال ۲۰۰ق، پس از آن‌که او از مکه توسط نیروهای عباسی اخراج شد، محمد به مناطق جهینه رفت و سپاهی گردآوری کرد و به مدینه حمله کرد. اما چون موفقیت به‌دست نیاورد برای درخواست امان، راهی مکه شد.
[۲۳۵] سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۴۴.


۵.۵ - تحولات حجاز

جهنی‌ها، در کنار شرفای مکه، در تحولات حجاز نقش داشتند؛ چنان‌که شریف قتاده، امیر مکه (حک: ۵۹۷-۶۱۷ق)، در گسترش قلمروی خود از یاری جهینه که از ستون‌های لشکر وی بودند، بهره‌مند بود و نظارت بر بخشی از راه‌های خشکی حجاج و تامین امنیت آن‌ها در مصر در عهد ممالیک بر عهده جهینه بود که گاهی به خاطر قحطی و سختی معیشت در سرزمین جهینه آن‌ها را نیازمند حجاج می‌کرد. گاهی اختلاف میان والی مکه و برخی سلاطین مصر نیز موجب می‌شد تا والی مکه جهنی‌ها را تشویق به تاراج اموال حجاج کند و گاه مصریان چاره‌ای جز اعزام سپاه برای سرکوب آنان نمی‌دیدند.
در سال ۱۰۷۹ق، در پی شورش اشراف و جهینه که گویا از زندانی شدن برخی از اشراف در مصر ناراضی بودند، والی مصر، به دستور دولت عثمانی، سپاهی پانصد نفره به ینبع اعزام کرد که شکست خورد و چهارصد نفر از آنان کشته شدند. فرمانده این نیرو نیز اسیر شد تا در مقابل اشراف که در مصر گروگان بودند، نگهداری شود. این واقعه در رجب سال ۱۰۷۹ق رخ داد.
[۲۳۸] سنجاری، منائح الکرم، ج۴، ص۲۷۲-۲۷۴.
در امارت شریف سرور بر مکه، قبیله جُهینه، بر امیر الحاج شام شورید (۱۱۹۴ق) و نزاعی میان آنان درگرفت که به نبردی خونین انجامید.
[۲۴۰] سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۵۳۰.

سبک زندگی بادیه‌نشینی تیره‌هایی از جهینه و عبور مسیر کاروان حجاج از سرزمین آنان، باعث شده بود که آنان در روزهای سختی و تنگدستی به غارت کاروان حجاج بپردازند؛ آنچنان که آنان را، از گذشته، سُرّاق الحجیج، یعنی غارتگران حجاج می‌نامیدند.
[۲۴۲] ابن ابی‌شیبه، المصنف، ج۷، ص۵۵۸.
برخی حکومت‌ها، مانند ممالیک، تامین امنیت راه‌های حج را به آنان واگذار می‌کردند اما گاهی به دلیل قحطی و سختی معیشت یا نپرداختن حقوق، آنان به غارت حاجیان می‌پرداختند. برخی سفرنامه‌نویسان، به ترس حجاج از دزدان جهینه اشاره کرده‌اند.
[۲۴۴] کربلائی، محمد، عبد الحسین، تذکرة الطریق، ص۱۹۰.
تعداد آنان را، به اختلاف در سده‌های اخیر، ۴۰۰۰۰، تا ۱۰۰۰۰۰، برشمرده‌اند. امیرشان در ینبع النخل اقامت داشت و از سوی حکومت عثمانی تعیین می‌شد.


از چهره‌های شاخص جهنی می‌توان به معبد بن عبدالله بن عُلَیم، از تابعین، اشاره کرد. وی نخستین کسی بود که درباره قدر سخن گفت. از راویان حدیث جهنی نیز می‌توان به عقبة بن عامر، زید بن خالد، موسی الجهنی، محمد بن مسلم، زید بن وهب و معبد الجهنی اشاره کرد.
[۲۵۳] ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ص۲۱۶.
موسی، ناقل روایتی از حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در فضیلت نماز در مسجدالنبی است.ام صفیه (ام صبیه) و قتیله نیز راوی حدیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بودند.
[۲۵۷] ابن خیاط، خلیفه، الطبقات، ص ۶۳۹.
حماد بن عیسی، از اصحاب بزرگ امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) و از فقهای برجسته شیعه بود که به دعای امام کاظم توفیق پنجاه سفر حج یافت. وی از قبیله جهینه و ساکن کوفه بود. او در پنجاهمین سفر حج خود، در سال ۲۰۸ یا ۲۰۹ق، در سیل جُحفه غرق شد.
در خبر خروج سفیانی قبل از قیام مهدی موعود (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) از دو نفر جهنی، به نام‌های نذیر و بشیر، یاد شده است که جز آن دو، از لشکر سفیانی، کسی نجات نمی‌یابند.
[۲۶۱] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۸۶.



۱. ابصار العین فی انصار الحسین: محمد سماوی، تحقیق محمد جعفر طبسی، قم، مرکز الدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۹ق.
۲. الاحتجاج علی اهل اللجاج: احمد بن علی طبرسی (م۵۲۰ق)، به کوشش سید محمد باقر موسوی خرسان، نجف، دار النعمان، ۱۳۸۶ق.
۳. احکام القرآن: محمد بن عبدالله ابن عربی (م۵۴۳ق)، به کوشش محمد عطا، لبنان، دار الفکر.
۴. اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه: محمد بن اسحاق فاکهی (م۲۷۵ق)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق.
۵. اسباب النزول: علی ابن احمد واحدی (م۴۶۸ق)، به کوشش کمال بسیونی زغلول، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
۶. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب: یوسف بن عبدالله بن عبدالبر (۳۶۸-۴۶۳ق)، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
۷. اسد الغابه فی معرفة الصحابه: علی بن محمد بن اثیر (۵۵۵-۶۳۰ق)، بیروت، دار الکتب العربی.
۸. الاشتقاق: محمد بن حسن بن درید (م۳۲۱ق)، تحقیق عبدالسلام محمد، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۱ق.
۹. الاصابة فی تمییز الصحابه: ابن حجر عسقلانی (۷۷۳-۸۵۲ق)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۱۰. الاصنام: تنکیس الاصنام (تاریخ پرستش تازیان پیش از پدیده اسلام). هشام بن محمد کلبی (م۲۰۴ق)، تحقیق احمد زکی پاشا، ترجمه محمدرضا جلالی نائینی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش.
۱۱. الاعلاق النفیسه: احمد بن عمر بن رسته (م. قرن۳ق)، بیروت، دار صادر، ۱۸۹۲م.
۱۲. الاغانی: ابوالفرج اصفهانی (م۳۵۶ق)، تصحیح عبدالله علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر، بی‌تا.
۱۳. الام: محمد بن ادریس شافعی (م۲۰۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
۱۴. الامکنة و المیاه و الجبال و الآثار: نصر بن عبدالرحمن اسکندری، ریاض، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه، ۱۴۲۵ق.
۱۵. انساب الاشراف: احمد بن یحیی بلاذری (م۲۷۹ق)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
۱۶. الانساب: عبدالکریم سمعانی (م۵۶۲ق)، به کوشش عبدالله عمر البارودی، بیروت، دار الجنان، ۱۴۰۸ق.
۱۷. بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار: محمد باقر مجلسی (۱۰۳۷-۱۱۱۰ق)، تصحیح محمدباقر بهبودی و سید ابراهیم میانجی و سید محمدمهدی موسوی خرسان، بیروت، دار احیاء التراث العربی و مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
۱۸. البدایة و النهایة فی التاریخ: اسماعیل بن عمر ابن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق)، بیروت، مکتبة المعارف، ۱۴۱۱ق.
۱۹. البرهان فی تفسیر القرآن:‌هاشم بن سلیمان البحرانی (م۱۱۰۷ق)، تهران، البعثه، ۱۴۱۵ق.
۲۰. البلدان: احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی (م۲۸۴ق)، به کوشش محمد امین الصناوی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
۲۱. تاریخ ابن خلدون (العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر): عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون (م۸۰۸ق)، به کوشش خلیل شحاده و سهیل صادق زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
۲۲. تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک): محمد بن جریر طبری (۲۲۴-۳۱۰ق)، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۳ق.
۲۳. التاریخ الکبیر: محمد بن اسماعیل بخاری (م۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
۲۴. تاریخ المدینة المنوره (اخبار المدینة النبویه): عمر بن شبّه نمیری (م۲۶۲ق)، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۳۶۸ش.
۲۵. تاریخ مدینة دمشق: علی بن حسن بن عساکر (م۵۷۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۲۶. تاریخ مکه، دراسات فی السیاسه و العلم و الاجتماع و العمران: احمد سباعی (م۱۴۰۴ق)، مکه، مطبوعات نادی مکة الثقافی، ۱۴۰۴ق.
۲۷. تذکرة الطریق: محمد عبدالحسین کربلائی (م۱۳ق) به کوشش اسرا دوغان و رسول جعفریان، قم، مورخ، ۱۳۸۶ش.
۲۸. تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق)، به کوشش یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
۲۹. تفسیر الثعلبی (الکشف و البیان): احمد بن محمد ثعلبی (م۴۲۷ق)، به کوشش محمد بن عاشور و نظیر الساعدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
۳۰. تفسیر سمرقندی (بحرالعلوم): محمد بن احمد سمرقندی (م۳۷۵ق)، به کوشش محمود مطرجی، بیروت، دار الفکر.
۳۱. تفسیر القرطبی (الجامع لاحکام القرآن): محمد بن احمد قرطبی (م۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۳۲. تفسیر الماوردی (النکت و العیون): علی بن محمد ماوردی (م۴۵۰ق)، تصحیح سید عبدالمقصود بن عبدالرحیم، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
۳۳. تفسیر مقاتل بن سلیمان: (م۱۵۰ق)، به کوشش احمد فرید، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق.
۳۴. تقریب التهذیب: ابن حجر عسقلانی (۷۷۳-۸۵۲ق)، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۳۵. تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس: محمد بن یعقوب فیروز‌آبادی (م۸۱۷ق)، بیروت، دار الفکر.
۳۶. تهذیب الکمال فی اسماء الرجال: یوسف ابن عبدالرحمن مزی (م۷۴۲ق)، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۹۸۵م.
۳۷. الثقات: محمد بن حبان (م۳۵۴ق)، بیروت، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
۳۸. جامع البیان عن تاویل آی القرآن (تفسیر الطبری): محمد ابن جریر طبری (۲۲۴-۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل العطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۳۹. الجرح و التعدیل: ابن ابی حاتم رازی (۲۴۰-۳۲۷ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۲ق.
۴۰. جمهرة انساب العرب: علی بن احمد بن حزم (۳۸۴-۴۵۶ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۴۱. جواهر الفقه: عبدالعزیز بن نحریر براج (م۴۸۱ق)، به کوشش بهادری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۱ق.
۴۲. حجاز در صدر اسلام: صالح احمد علی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مشعر، ۱۳۷۵ش.
۴۳. دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر غلام علی حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ش.
۴۴. الدر المنثور فی التفسیر بالماثور و هو مختصر تفسیر ترجمان القرآن: عبدالرحمن بن ابی‌بکر سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
۴۵. دلایل النبوه: اسماعیل اصفهانی (م۵۳۵ق)، به کوشش مساعد بن سلیمان راشد حمید، ریاض، دار العاصمه، ۱۴۱۲ق.
۴۶. رجال ابن داود: ابن داود حلی (۶۴۷-۷۰۷ق)، به کوشش سید محمد صادق، نجف، مکتبة الحیدریه، ۱۳۹۲ق.
۴۷. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال): محمد بن حسن طوسی (۳۸۵-۴۶۰ق)، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۴ق.
۴۸. رجال النجاشی (فهرس اسماء مصنفی الشیعه): احمد بن علی نجاشی (م۴۵۰ق)، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
۴۹. الرحلة الحجازیه: شکیب ارسلان، به کوشش رشید رضا، بیروت، دار النوادر، ۱۴۲۸ق.
۵۰. روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن: ابوالفتوح رازی (م حوالی ۵۵۴). تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۳۶۵-۱۳۷۶ش.
۵۱. الروض المعطار فی خبر الاقطار: محمد بن عبدالله المنعم حمیری (م۹۰۰ق)، تحقیق احسان عباس، بیروت، مکتبة لبنان، ۱۹۸۴م.
۵۲. زاد المسیر فی علم التفسیر: عبدالرحمن بن علی ابن جوزی (م۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالرحمن عبدالله، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
۵۳. سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد: محمد بن یوسف شمس شامی (م۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
۵۴. السنن الکبری: احمد بن حسین بیهقی (۳۸۴-۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
۵۵. السیرة النبویه: عبدالملک بن هشام (م۲۱۸ق)، به کوشش محمد محیی الدین، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ق.
۵۶. شرح اصول کافی: محمد صالح مازندرانی (م۱۰۸۱ق)، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
۵۷. الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م۶۸۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۵۸. صحیح البخاری: محمد بن اسماعیل بخاری (م۲۵۶ق)، به کوشش عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۵۹. صحیح مسلم: مسلم بن حجاج نیشابوری (۲۰۶-۲۶۱ق)، تصحیح محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۹ق.
۶۰. الطبقات الکبری: محمد بن سعد (م۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
۶۱. الطبقات: خلیفة بن خیاط (م۲۴۰ق)، به روایت موسی بن ذکریا تستری و محمد بن احمد ازدی، تحقیق سهیل صادق زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
۶۲. عبدالله بن سبا: مرتضی عسکری (م۱۳۸۶ش.) ، توحید، ۱۴۱۳ق.
۶۳. العقد الفرید: احمد بن محمد بن عبد ربه (۲۴۶-۳۲۸ق)، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۴ق.
۶۴. عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر (السیرة النبویه): فتح‌الدین محمد بن سید الناس (م۷۳۴ق)، به کوشش ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۴ق.
۶۵. الغارات: ابراهیم بن محمد ثقفی (م۲۸۳ق)، به کوشش سید جلال‌الدین محدث ارموی، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش.
۶۶. فتوح البلدان: احمد بن یحیی بلاذری (م۲۷۹ق)، تصحیح صلاح‌الدین منجد، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، ۱۹۵۷م.
۶۷. الفتوح: احمد بن محمد بن اعثم کوفی (م۳۱۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
۶۸. فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره نبوی: محمد محمد حسن شراب، ترجمه شیخی، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش.
۶۹. کشف الاسرار و عدة الابرار: رشیدالدین احمد بن محمد میبدی (م۵۲۰ق)، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
۷۰. مجمع البیان فی تفسیر القرآن: فضل بن حسن طبرسی (۴۶۸-۵۴۸ق)، مقدمه محمد جواد بلاغی (۱۸۶۴-۱۹۳۳م.) ، تصحیح سید‌هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبایی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۷۱. مجمع الزوائد و منبع الفوائد: علی بن ابی‌بکر هیثمی (م۸۰۷ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
۷۲. المحبر: محمد بن حبیب (م۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده، بی‌تا.
۷۳. المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز: عبدالحق بن غالب بن عطیه (م۵۴۶ق)، به کوشش عبدالسلام عبدالشافی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
۷۴. مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنه و البقاع: و هو مختصر معجم البلدان لیاقوت: صفی‌الدین عبدالمومن بن عبدالحق (م۷۳۹ق)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
۷۵. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل: حسین نوری طبرسی (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق)، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
۷۶. مسند الامام احمد بن حنبل: احمد بن حنبل (م۲۴۱ق)، بیروت، دار الصادر، بی‌تا.
۷۷. المصنّف فی الاحادیث و الآثار: عبدالله بن محمد بن ابی‌شیبه (م۲۳۵ق)، به کوشش سعید محمد اللحام، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
۷۸. المعارف: ابن قتیبه دینوری (۲۱۳-۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش.
۷۹. المعالم الاثیره: محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
۸۰. معالم التنزیل فی التفسیر و التاویل (تفسیر البغوی): حسین بن مسعود بغوی (۵۱۶-۴۳۲ق)، به کوشش عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
۸۱. معجم البلدان: یاقوت بن عبدالله حموی (م۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
۸۲. المعجم الکبیر: سلیمان بن احمد طبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۸۳. معجم قبائل العرب القدیمه و الحدیثه: عمر رضا کحاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
۸۴. معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع: عبدالله بن عبدالعزیز بکری (م۴۸۷ق)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
۸۵. المغازی: محمد بن عمر واقدی (م۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ق.
۸۶. المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام: جواد علی عبیدی (۱۳۲۴-۱۴۰۸ق)، بیروت، دار الساقی، ۱۴۲۲ق.
۸۷. مقتل الحسین (علیه‌السلام): ابومخنف (م۱۵۷ق)، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، مطبعه العلمیه، بی‌تا.
۸۸. من لایحضره الفقیه: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) (۳۱۱-۳۸۱ق)، تحقیق و تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
۸۹. مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهر آشوب (م۵۸۸ق)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
۹۰. منائح الکرم فی اخبار مکة و البیت و ولاة الحرم: علی بن تاج‌الدین سنجاری (م۱۱۲۵ق)، تحقیق جمیل عبدالله محمد المصری، مکه، جامعة‌ام القری، ۱۴۱۹ق.
۹۱. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم: عبدالرحمن بن علی ابن جوزی (م۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
۹۲. منتهی المطلب فی تحقیق المذهب: حسن بن یوسف حلی (۶۴۸-۷۲۶ق)، چاپ سنگی.
۹۳. المنمق فی اخبار قریش: محمد بن حبیب (م۲۴۵ق)، به کوشش خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
۹۴. النسب: ابن سلّام (م۲۲۴ق)، به کوشش مریم محمد خیر الدرع، تقدیم سهیل صادق زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
۹۵. وسائل الشیعه (تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه): محمد بن حسن حر عاملی (۱۰۳۳-۱۱۰۴ق)، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
۹۶. وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی: علی بن عبدالله سمهودی (م۹۱۱ق)، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
۹۷. وقعة صفین: ابن مزاحم منقری (م۲۱۲ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق


۱. ابن سلّام، النسب، ص۳۷۴-۳۷۵.
۲. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۴۴۴.    
۳. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۳، ص۴۳۹.    
۴. ابن سلّام، النسب، ص۳۷۴.
۵. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۴۴۴.    
۶. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۲، ص۴۳۹.    
۷. کحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۱۶.    
۸. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۱، ص۲۰۸.    
۹. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۴۴۴.    
۱۰. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص ۴۷۹.    
۱۱. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، ج۱، ص۴۰.    
۱۲. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۳، ص۴۴۰.    
۱۳. صالح، احمدعلی، حجاز در صدر اسلام، ص۱۵۹-۱۶۰.
۱۴. صالح، احمدعلی، حجاز در صدر اسلام، ص۲۰۲-۲۰۳.
۱۵. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۱۲۷.    
۱۶. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۶۵.    
۱۷. طبری، تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۹۰-۳۹۱.    
۱۸. عبیدی، جوادعلی، المفصل، ج۷، ص۲۶۱.    
۱۹. ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ج۱، ص۵۴۶.    
۲۰. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۴۷.    
۲۱. عبیدی، جوادعلی، المفصل، ج۴، ص۲۶۱.    
۲۲. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۴۷.    
۲۳. کحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۱۶.    
۲۴. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۱۹۸.    
۲۵. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۱۲.    
۲۶. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۱۰۲.    
۲۷. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص ۱۹۸.    
۲۸. شراب، محمد محمد حسن، فرهنگ اعلام جغرافیایی، ص۴۶.    
۲۹. شراب، محمد محمد حسن، فرهنگ اعلام جغرافیایی، ص۱۷۵.    
۳۰. صالح، احمدعلی، حجاز در صدر اسلام، ص۹۷.
۳۱. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۲، ص۶.    
۳۲. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۵۰۳.    
۳۳. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۲، ص۶.    
۳۴. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۳، ص۸۹.    
۳۵. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۵۰۳.    
۳۶. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، ج۱، ص۳۷.    
۳۷. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، ج۱، ص۳۸.    
۳۸. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۳۴۴.    
۳۹. ابن ‌فقیه، احمد بن محمد، البلدان، ص۱۱۳.    
۴۰. ابن ‌فقیه، احمد بن محمد، البلدان، ص۱۸۰.
۴۱. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۱۳.    
۴۲. حمیری، الروض المعطار، ص۸۴.    
۴۳. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۲۱۹.    
۴۴. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۱۵۹.    
۴۵. اسکندری، نصر بن عبدالرحمن، الامکنة و المیاه، ج۱، ص۳۶۰.
۴۶. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۰.    
۴۷. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۲۹۴.    
۴۸. کحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۱۶.    
۴۹. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۳، ص۳۷۷.    
۵۰. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۷، ص۱۲۵.
۵۱. عبیدی، جوادعلی، المفصل، ج۷، ص۲۴۶.    
۵۲. ابن حبیب، محمد، المنمق، ص۴۲۰.    
۵۳. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۰.    
۵۴. قرطبی، تفسیر القرطبی، ج۱۵، ص۱۳۳.    
۵۵. فرید، احمد، تفسیر مقاتل، ج۱، ص۳۶۳.    
۵۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۵، ص۲۱۱.
۵۷. قرطبی، تفسیر القرطبی، ج۵، ص۲۶۳.    
۵۸. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر بغوی، ج۱، ص۸۹.    
۵۹. ابن حبیب، محمد، المحبر، ص۳۹۰.    
۶۰. مقدسی، شمس‌الدین، احسن التقاسیم، ص۸۳.
۶۱. حمیری، الروض المعطار، ص۲۰۵.    
۶۲. کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، ص۴۵.    
۶۳. عبیدی، جوادعلی، المفصل، ج۱۱، ص۴۱۷.    
۶۴. بقره/سوره۲، آیه۱۴.    
۶۵. سمرقندی، تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۵۵.    
۶۶. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر بغوی، ج۱، ص۸۹.    
۶۷. فیروز‌آبادی، تنویر المقباس، ص۴.    
۶۸. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۲، ص۱۰۰.
۶۹. نمیری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۶۶.    
۷۰. شمس شامی، سبل الهدی، ج۶، ص۱۰۵.    
۷۱. دلائل النبوه، ج۳، ص۱۰۶۸.
۷۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۳۱۹.    
۷۳. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۰۳.    
۷۴. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۱، ص۳۳۳.    
۷۵. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۴۴۴.
۷۶. شمس شامی، سبل الهدی، ج۱، ص۴۴۴.    
۷۷. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۱، ص۳۳۳.    
۷۸. طبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص۱۹۵.    
۷۹. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۳، ص۳۷۹.    
۸۰. هیثمی، علی بن ابی‌بکر، مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۷۱.    
۸۱. بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۸۲.    
۸۲. ابن حبیب، محمد، المنمق، ص۲۳۷.    
۸۳. بن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ص۲۸۵.    
۸۴. ابن ‌حجر عسقلانی، الاصابه، ج۱، ص۴۳۲.    
۸۵. نمیری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷.    
۸۶. ابن ‌فقیه، احمد بن محمد، البلدان، ص۶۳.    
۸۷. نمیری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۶۳-۶۴.    
۸۸. سمهودی، وفاء الوفاء، ج۲، ص۲۶۹-۲۷۰.
۸۹. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر بغوی، ج۴، ص۱۹۴.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۹.    
۹۱. ماوردی، تفسیر ماوردی، ج۵، ص۲۷۴.    
۹۲. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۱.    
۹۳. میبدی، کشف الاسرار، ج۴، ص۱۹۶.
۹۴. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۸۰.    
۹۵. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۰، ص۱۱.
۹۶. توبه/سوره۹، آیه۹۹.    
۹۷. محمد/سوره۴۷، آیه۳۸.    
۹۸. فیروز‌آبادی، تنویر المقباس، ص۴۳۰.    
۹۹. ابن حنبل، مسند احمد، ج۳۲، ص۱۹۳.    
۱۰۰. میبدی، کشف الاسرار، ج۴، ص۱۹۶.
۱۰۱. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۰، ص۱۱.
۱۰۲. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۹۷.    
۱۰۳. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۴۵.    
۱۰۴. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۷۶.    
۱۰۵. طبری، تاریخ الطبری، ج۲، ص۱۳۹-۱۴۰.    
۱۰۶. ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۴۶۶.    
۱۰۷. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۴۴.    
۱۰۸. شمس شامی، سبل الهدی، ج۴، ص۱۰۵.    
۱۰۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۸۵.    
۱۱۰. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۱۱۱. هیثمی، علی بن ابی‌بکر، مجمع الزوائد، ج۶، ص۶۶.    
۱۱۲. سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۲۹۷.
۱۱۳. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۹، ص۴.    
۱۱۴. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۳۶۶.    
۱۱۵. ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۵۶.    
۱۱۶. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۲، ص۱۳۲.    
۱۱۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۷۶.    
۱۱۸. ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۷۳.    
۱۱۹. شمس شامی، سبل الهدی، ج۶، ص۱۷۶-۱۷۹.    
۱۲۰. فتح/سوره۴۸، آیه۶.    
۱۲۱. فتح/سوره۴۸، آیه۱۱.    
۱۲۲. فتح/سوره۴۸، آیه۱۵.    
۱۲۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۷۴.    
۱۲۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص ۶۱۹.    
۱۲۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۶، ص۱۰۱.
۱۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۱۷۳.    
۱۲۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۶۱۹-۶۲۰.    
۱۲۸. ابن عربی، احکام القرآن، ج۴، ص۱۳۵.    
۱۲۹. فتح/سوره۴۸، آیه۱۵.    
۱۳۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۷۹۹-۸۰۰.    
۱۳۱. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۸۰۰.    
۱۳۲. ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳.    
۱۳۳. ابن حجر عسقلانی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۹۱.
۱۳۴. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۴، ص۳۴۷.    
۱۳۵. ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۳۹.    
۱۳۶. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۵۴۹.    
۱۳۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۰۰.    
۱۳۸. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۴، ص۳۴۹.    
۱۳۹. شمس شامی، سبل الهدی، ج۵، ص۲۲۰.    
۱۴۰. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۸۶۶.
۱۴۱. ابن ‌حجر عسقلانی، الاصابه، ج۳، ص۱۲۹.    
۱۴۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۶.    
۱۴۳. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۴، ص۳۴۶.    
۱۴۴. سمهودی، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۴۵.    
۱۴۵. سمهودی، وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۸۰.    
۱۴۶. توبه/سوره۹، آیه۱۲۰.    
۱۴۷. توبه/سوره۹، آیه۱۰۱.    
۱۴۸. ماوردی، تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۹۶.
۱۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۹۹.    
۱۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص ۱۲۳.    
۱۵۱. واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۲۵۷.    
۱۵۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۵.    
۱۵۳. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۰، ص۷۷.    
۱۵۴. قرطبی، تفسیر القرطبی، ج۸، ص۲۹۰.    
۱۵۵. قرطبی، تفسیر القرطبی، ج۸، ص۲۹۰.    
۱۵۶. قرطبی، تفسیر القرطبی، ج۱۶، ص۳۴۸.    
۱۵۷. توبه/سوره۹، آیه۱۰۱.    
۱۵۸. ثعلبی، احمد بن محمد، تفسیر الثعلبی، ج۵، ص۸۷.    
۱۵۹. ابن جوزی، زاد المسیر، ج۲، ص۲۹۲.    
۱۶۰. عطیه‌ اندلسی، المحرر الوجیز، ج۳، ص۹۵.
۱۶۱. قرطبی، تفسیر القرطبی، ج۸، ص۲۹۰.
۱۶۲. توبه/سوره۹، آیه۱۲۰.    
۱۶۳. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۴۷.    
۱۶۴. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۱، ص۲۷۱.    
۱۶۵. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۱، ص۲۷۲.    
۱۶۶. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۱، ص۲۳.    
۱۶۷. ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج۱، ص۶۴.    
۱۶۸. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۳، ص۴۱۵.    
۱۶۹. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۱، ص۲۷۱.    
۱۷۰. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۳۴۸.    
۱۷۱. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۱، ص۲۷۱.    
۱۷۲. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۳۴۷.    
۱۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۸۸.    
۱۷۴. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۲، ص۶۲۶.
۱۷۵. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۹۷، ص۴.    
۱۷۶. ابن قتیبه، المعارف، ص۲۸۰.    
۱۷۷. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۴۹.    
۱۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۸۸.    
۱۷۹. بحرانی، البرهان، ج۵، ص۷۱۰.    
۱۸۰. عسکری، مرتضی، عبدالله بن سبا، ج۲، ص۴۲.    
۱۸۱. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۳، ص۱۵۹.    
۱۸۲. ابن خیاط، خلیفه، الطبقات، ص۲۳۴.
۱۸۳. ابن خیاط، خلیفه، الطبقات، ص۲۰۴.    
۱۸۴. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۳، ص۴۴۱.    
۱۸۵. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۲، ص۱۳۴.
۱۸۶. ابن حبیب، محمد، المحبر، ص۲۹۴.    
۱۸۷. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۳، ص۴۳۹.    
۱۸۸. بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۵۴.
۱۸۹. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۳۸۱.    
۱۹۰. حداد عادل و دیگران، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۵۲۹۸.    
۱۹۱. ارسلان، شکیب، الرحلة الحجازیه، ص۳۷۲.    
۱۹۲. حداد عادل و دیگران، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۵۲۹۸.    
۱۹۳. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۹۱.
۱۹۴. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۳، ص۱۹۷.    
۱۹۵. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۳۷۰.    
۱۹۶. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۲۲۵.    
۱۹۷. ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۵، ص۵۱.    
۱۹۸. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۶، ص۴۸۵.    
۱۹۹. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۳۹.    
۲۰۰. بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۳۱۰.    
۲۰۱. ابن ادریس شافعی، الام، ج۴، ص۵۵.    
۲۰۲. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۴۷.    
۲۰۳. سمهودی، وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۶۶.    
۲۰۴. صالح، احمدعلی، حجاز در صدر اسلام، ص۹۷.
۲۰۵. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۵۶.    
۲۰۶. طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۷۰.    
۲۰۷. ابن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۳۴۳.    
۲۰۸. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۷، ص۳۴۵.    
۲۰۹. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۷۲.    
۲۱۰. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج۲، ص۹۹.
۲۱۱. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج۲، ص ۳۷۱.
۲۱۲. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۰۷.    
۲۱۳. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۳۴.    
۲۱۴. ابن داود حلی، رجال ابن داود، ص۱۰۰.
۲۱۵. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۹۰.    
۲۱۶. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۰.    
۲۱۷. ابن نحریر براج، جواهر الفقه، ص۱۱.
۲۱۸. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول کافی، ج۲، ص۱۹۲.    
۲۱۹. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰.
۲۲۰. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۶، ص۱۶۰.    
۲۲۱. سماوی، محمد، ابصار العین، ص۲۰۱.    
۲۲۲. ابومخنف، مقتل الحسین، ص۱۷۹.    
۲۲۳. ابومخنف، مقتل الحسین، ص ۲۴۰.    
۲۲۴. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج۳، ص۲۵۶.
۲۲۵. طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۳۰.    
۲۲۶. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۵، ص۲۹.    
۲۲۷. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۹۴.    
۲۲۸. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۱۴.    
۲۲۹. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۵، ص۴۳۹-۴۴۰.    
۲۳۰. طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۲۱۵.    
۲۳۱. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۱، ص۳۰۲.
۲۳۲. ابن سعد، محمد، الطبقات، ج۵، ص۳۸۸.    
۲۳۳. طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۸۲.    
۲۳۴. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۳، ص۳۹۰.    
۲۳۵. سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۴۴.
۲۳۶. حداد عادل و دیگران، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۵۲۹۸.    
۲۳۷. حداد عادل و دیگران، دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۵۲۹۸.    
۲۳۸. سنجاری، منائح الکرم، ج۴، ص۲۷۲-۲۷۴.
۲۳۹. سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۴۲۹.    
۲۴۰. سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۵۳۰.
۲۴۱. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۵۵.    
۲۴۲. ابن ابی‌شیبه، المصنف، ج۷، ص۵۵۸.
۲۴۳. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۱، ص۲۶.    
۲۴۴. کربلائی، محمد، عبد الحسین، تذکرة الطریق، ص۱۹۰.
۲۴۵. ارسلان، شکیب، الرحلة الحجازیه، ص۳۷۱-۳۷۲.    
۲۴۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۷، ص۳۹۹.    
۲۴۷. ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ج۸، ص۲۸۰.    
۲۴۸. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۴۴۵.    
۲۴۹. فاکهی، اخبار مکه، ج۱، ص۳۴۸.    
۲۵۰. فاکهی، اخبار مکه، ج۲، ص۹۲.    
۲۵۱. فاکهی، اخبار مکه، ج۴، ص۲۹۶.    
۲۵۲. فاکهی، اخبار مکه، ج۱، ص ۴۵۲.    
۲۵۳. ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ص۲۱۶.
۲۵۴. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۹، ص۳۱۶.    
۲۵۵. فاکهی، اخبار مکه، ج۲، ص۹۲.    
۲۵۶. ابن خیاط، خلیفه، الطبقات، ص۶۳۹.    
۲۵۷. ابن خیاط، خلیفه، الطبقات، ص ۶۳۹.
۲۵۸. نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۴۲-۱۴۳.    
۲۵۹. شیخ طوسی، رجال الکشی، ج۲، ص۱۰۱.    
۲۶۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۴۲۲.    
۲۶۱. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۸۶.



سیدمحمود سامانی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «جهینه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۳/۳۰.    


رده‌های این صفحه : تراجم | عربستان | قبائل | قبائل عرب




جعبه ابزار