• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جنگ‌های فجار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جنگ‌های فجار که به فاصله بیست سال بعد از عام‌الفیل، به وقوع پیوست از جنگ‌های معروف عرب جاهلی، به شمار می‌آمد. فجار، بر وزن قتال یا مقاتله بوده و از آنجا که مصدر فعال یا مفاعله بر کاری طرفینی دلالت دارد کلمه فجار به معنی مبادله فجور خواهد بود یعنی هر دو طرف درگیر در این نبرد، در کار مبادله فجور و تباهی با یکدیگر هم دست بودند.



اعراب به منظور جلوگیری از جنگ و خونریزی، چهار ماه رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم را حرام می‌شمردند و در آن به جنگ و خونریزی نمی‌پرداختند. به نقل از زمخشری در تفسیر کشاف، این حکم از بقایای دین حنیف ابراهیم (علیه‌السّلام) بوده است. گویند در طول تاریخ عرب جاهلی، تنها چهار بار این قانون نقض شد که آخرین آن بین قریش و هوازن در گرفت که چهار سال به درازا کشید.
روی این تصمیم، در طول این چهار ماه، بازارهای «عکاظ»، «مجنه»، «ذی المجاز»، شاهد اجتماعات شگفت‌انگیزی بود، و دوست و دشمن، کنار یکدیگر به داد و ستد و ابراز تفاخر می‌پرداختند. سرایندگان بزرگ عرب، سروده‌های خود را در میان آن محافل می‌خواندند. خطیبان معروف، سخنرانی می‌نمودند. یهودیان و مسیحیان و بت‌پرستان، با کمال اطمینان از گزند دشمن، عقائد خود را به جهان عرب عرضه می‌داشتند.
در قرآن نیز از جنگ و خونریزی در ماه‌های حرام نهی شده است. همچنین حرم مکه در جاهلیت برای مشرکان محل امن بوده است. بنابراین از جنگ و خونریزی در حرم مکه نیز پرهیز می‌نمودند. به این واسطه تا‌ اندازه‌ای از جنگ و خونریزی فاصله می‌گرفتند، ولی با این حال در مواردی این حرمت شکسته شد و در ماه‌های حرام نیز به جنگ پرداختند. آنان برای توجیه عمل خود؛ یعنی جنگ و خونریزی در ماه‌های حرام، به جابه جایی ماه‌های حرام می‌پرداختند.
جنگ‌های فجار که به فاصله بیست سال بعد از عام‌الفیل، به وقوع پیوست‌
[۱۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه ابو القاسم پاینده، ج۱، ص۶۲۵، تهران، انتشارات علمی‌– فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴.
[۱۱] مجمل التواریخ و القصص، نویسنده: مجهول، تحقیق ملک الشعرای بهار، ص۲۲۶، تهران، کلاله خاور.
از جنگ‌های معروف عرب جاهلی، به شمار می‌آمد به گونه‌ای که عده‌ای از اعراب آن را مبدا تاریخ خود قرار دادند
[۱۲] مجمل التواریخ و القصص، نویسنده:مجهول، تحقیق ملک الشعرای بهار، ص۲۲۶، تهران، کلاله خاور.
و شعرای جاهلی اشعار بسیاری درباره آن سروده‌اند.
[۱۴] ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۱۱۷، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.

فجار، بر وزن قتال یا مقاتله بوده و از آنجا که مصدر فعال یا مفاعله بر کاری طرفینی دلالت دارد کلمه فجار به معنی مبادله فجور خواهد بود یعنی هر دو طرف درگیر در این نبرد، در کار مبادله فجور و تباهی با یکدیگر هم دست بودند و آن تباهی آن بود که به جنگ در ماه‌های حرام مشغول شدند.


عمده جنگ‌های فجار، چهار جنگ را شامل می‌شود که در این جا، به اختصار به شرح و تفصیل آن می‌پردازیم:

۲.۱ - فجار الرجل

در سبب این درگیری، گفته شده که بدر بن معشر غفاری، وارد بازار عکاظ شده، مجلسی تشکیل داد و در آن پاهایش را دراز کرده، ضمن اشعاری افتخار می‌کرد به اینکه عزیزترین مرد عرب است؛ در این زمان، مرد دیگری آمد و مدعی شد که او عزیزترین عرب است، سپس با ضربه شمشیرش، زخمی‌ کوچک، بر او وارد ساخت. آن دو با یکدیگر درگیر شده، هر یک افراد قبایل خود را به یاری طلبیدند کار بالا گرفت و می‌رفت که میانشان جنگی درگیرد که با مصالحه به این منازعه خاتمه دادند.
[۱۶] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۳، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.


۲.۲ - فجار القرد

مردی از کنانه، به مردی از بنی‌نصر بن معاویة بن بکر بن هوازن، مبلغی بدهکار بود و به خاطر فقر و نداری نتوانسته بود، آن را ادا کند آن نصری - که طلب‌کار بود ـ میمونی را به بازار عکاظ برده و گفت: «چه کسی در برابر طلبی که من از فلان کنانی دارم او را به چیزی مثل این، به من می‌فروشد؟»
[۱۷] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۵، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.
او این کار را برای تحقیر و نکوهش آن کنانی و قوم وی کرد؛ در همین هنگام مردی از کنانه به او رسید و از حرفی که او می‌زد خشمگین شده، شمشیر کشید و میمون را کشت؛ سپس هر کدام از آنها‌، اطرفیان و مردم قبایل خود را به یاری طلبیدند دیری نگذشت که مردمی‌ از هر دو قبیله، گرد آمدند و سخنان تندی بین شان رد و بدل شد؛ اما قبل از اینکه کار به جنگ بکشد به نزاع خود خاتمه دادند.

۲.۳ - فجار المراه

زنی زیبا از بنی‌عامر، از قبیله قیس، به بازار عکاظ آمده بود؛ گوشه نقابش باز شد، عده‌ای از جوانان چشم‌ چران قریش، متوجه او شده از او خواستند که نقاب از صورت برگیرد؛ اما او نپذیرفت از این رو یکی از آن جوانان، از پشت سر دامن زن را با خار به پیراهن زن دوخت وقتی زن خواست بلند شود بدن او نمایان شد؛ زن فریاد بر آورده مردان قبیله را به یاری طلبید
[۲۰] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۲، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.
دو طرف به زد و خورد پرداختند و جنگ و خونریزی مختصری بین شان صورت گرفت؛ اما قبل از اینکه کار به جنگی تمام عیار بکشد با تلاش حرب بن امیه و پادرمیانی او، دو طرف به صلح رضایت دادند.

۲.۴ - فجار براض

این جنگ که بین قیس و هم‌پیمانانش از یک سو و قریش و کنانه و هم‌پیمانانشان از سوی دیگر رخ داد، بی‌تردید بزرگترین و مهم ترین جنگ فجار به شمار می‌آید. این جنگ خود شامل چهار فجره می‌شود که به اختصار به شرح و تفصیل آن می‌پردازیم:

۲.۴.۱ - یوم النخله

علت پیش آمد این جنگ، آن بود که براض بن قیس کنانی- که فردی فاسق بود- از سوی قومش طرد شد. او به مکه آمده در پناه حرب بن امیه به سر می‌برد؛ اما در آنجا نیز با مردی از هذیل، به نام «حارث» درگیر شد و او را کشت. از این رو حرب نیز خواست او را از خود براند؛ براض به محض اطلاع از این امر، از او خواست که او را در هم‌پیمانی‌اش نگه دارد در عوض او هم از حرب فاصله گرفته و دور از او زندگی خواهد کرد.
[۲۷] جاد مولی بک، احمد، ایام العرب فی الجاهلیه، ص۳۲۶، ریاض، مکتبةالریاض الحدیثه دارالفکر.
براض حرب را ترک کرده، به بارگاه نعمان بن منذر پیوست و با عروة بن عتبه عامری، در خدمت نعمان بن منذر بودند
[۲۸] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۶، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.
تا اینکه در کاروان سالاری قافله تجاری نعمان که راهی بازار عکاظ بود بین عروه و براض اختلاف افتاد، عروه کاروان را در پناه خود گرفت و سرپرستی آن را بعهده گرفت؛ نعمان نیز سرپرستی کاروان را به عروه سپرد.
[۳۰] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۷، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.

براض کینه عروه را به دل گرفت و در صدد قتل او برآمد؛ چون کاروان از شهر بیرون رفت براض نیز از پی او روانه شد؛ تا اینکه در دشتی به نام «تیمن ذی طلال» در اطراف فدک، بر سر راه عروه کمین کرده، با اینکه ماه حرام بود، او را کشت و با بار شتران به خیبر گریخت و در آنجا پنهان شد.
در راه با مردی از اسد بن خزیمه، به نام بشر بن ابوخازم شاعر، ملاقات کرده از او خواست تا حرب بن امیه را از قتل عروه، آگاه نماید؛
[۳۶] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۶، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
خبر که به گوش قریش رسید، پیش از آنکه هوازن از جریان قتل، اطلاع یابند از عکاظ به سوی مکه گریختند و چون هوازن مطلع شدند؛ در پی‌شان رفتند و قبل از آنکه قریش، داخل حرم گردند (که جنگ کردن در آن حرام بود) در محلی به نام «نخله» در نزدیکی مکه، به آنها رسیده، درگیر شدند؛ قریش تا شب مقاومت کردند و چون شب در رسید با استفاده از تاریکی شب، داخل حرم شدند، هوازن نیز که چنین دیدند از تعقیب و جنگ با آنان، صرف نظر کردند.
[۳۸] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۳.
در این هنگام مردی از بنی‌عامر، به نام «ادرم بن شعب» فریاد برآورد که: «ما از خون عروه نمی‌گذریم، وعده ما و شما همین روز، در سال آینده، در عکاظ و ما از گرد آوردن سپاه تا آن روز قصور نخواهیم کرد».
[۴۱] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۳.
[۴۳] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۶، ص۱۱۱، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
سپس به شهرهای خود برگشتند.
[۴۶] ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۵۰۶.


۲.۴.۲ - یوم الشمطه

این جنگ بواسطه وعده‌ای بود که بعد یوم‌النخله صورت گرفته بود.
[۴۷] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۳۱.
در این مدت قیس گروه‌های هم‌پیمان خود مانند ثقیف و سلیم و دیگران را گرد آوردند و قریش و کنانه نیز با قبایل هم‌پیمان خود بنی‌اسد و احابیش خود، فراهم آمدند.
[۴۸] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۵.
[۴۹] ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۱۱۶، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.
[۵۱] ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۳۳۱.

دو لشکر، در موعد مقرر، در محلی به نام «شمطه» در نزدیکی عکاظ به هم رسیدند؛ جنگ آغاز شد؛ در ابتدای روز جنگ به نفع قیس و هم‌پیمانانش پیش می‌رفت؛ اما از نیم روز به بعد ورق برگشت و پیروزی از آن قریش و کنانه گردید؛
[۵۷] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۶.
کشتار فراوان به راه افتاد تا اینکه دو طرف‌، ندای صلح در دادند و بدین قرار صلح کردند که کشته شدگان را بشمارند هر طرف که بیشتر کشته بود، خون بهای طرف دیگر را بپردازد؛جنگ آرام گرفت و قریش و قیس بر گشتند. گویند که در آن سال عکاظ برپا نشد.
[۵۹] بغدادی، ابن حبیب، المنمق، تحقیق خورشید احمد فاروق، ص۱۶۹، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۹۸۹.


۲.۴.۳ - یوم العبلاء

عبلاء نام صخره سفیدی است در عکاظ. این مکان، در سال سوم از ایام عکاظ و یک سال بعد از نبرد شمطه، شاهد جنگی بود که سه روز به طول انجامید. این جنگ بین هوازن از یک سو و کنانه و قریش از سوی دیگر بود که به شکست کنانه و قریش انجامید.
[۶۱] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷.
[۶۳] ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۵۱۷.


۲.۴.۴ - یوم الشرب

این جنگ در سال چهارم از ایام عکاظ و یک سال بعد از «یوم العبلاء»
[۶۴] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۸.
در مکانی به نام «الشرب» نزدیک نخله در مکه، روی داد. این جنگ نیز که بین هوازن از یک سو و کنانه و قریش از سوی دیگر واقع شد، با شکست هوازن خاتمه یافت.
[۶۶] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷.
گفته شده ابوسفیان با گروگان قرار دادن خود در نزد هوازن،
[۶۸] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۸.
به خاموش گردیدن این جنگ سرعت بخشید.
[۷۰] ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۵۱۷.


۲.۴.۵ - یوم الحریره

پنجمین جنگ از سلسله جنگ‌های فجار است که هوازن در یک طرف و کنانه و قریش در طرف دیگر آن قرار داشتند، این جنگ که با نام «حریره» شناخته می‌شود، در مکانی به همین نام، بین ابواء و مکه در نزدیکی نخله، اتفاق افتاد. با گروگان قرار دادن سران قریش، پسران خود را نزد هوازن، این جنگ نیز به مصالحه کشیده شد.
[۷۲] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۲۴.
[۷۴] ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۵۲۴.



مورخین و سیره نویسان اهل سنت بر این عقیده‌اند که حضرت در برخی از این جنگ‌ها که در سن چهارده تا بیست سالگی عمر شریف‌شان روی داده، به همراه عموهایشان شرکت داشته‌اند.
[۷۶] تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۶.
اساس این اعتقاد، حدیثی است که اهل سنت از حضرت نقل کرده‌اند و آن اینکه حضرت فرموده‌اند: «... در فجار برای عموهایم تیر جمع می‌کردم.»
[۸۱] ابن اثیر، ابوالحسن، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹، ج۱، ص۲۳.
یعنی تیرهایی که از دشمن به سوی آنان پرتاب می‌شد را حضرت جمع کرده، برای استفاده مجدد، به عموهایشان می‌رساندند. حتی گفته شده که حضرت چند تیر هم‌ انداخته‌اند.
[۸۳] ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۶، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.

اما این شخصیت پاک و مطهری که خداوند او را با عنایات خاص خود پرورانده است چگونه وارد صحنه کارزاری می‌شود که از نظر علت زمان و رخدادها گناه آلود بود؟
شیعیان بر این اعتقادند که اولاً از آنجا که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معصوم بوده و این معصومیت در تمام ایام زندگی حضرت ساری و جاری بوده، محال است در جنگی شرکت کنند که سراسر فجور است. در ثانی، در کتاب تاریخ یعقوبی ذکر گردیده که ابوطالب جلوگیری کرد که حتی یک نفر از بنی‌هاشم در آن جنگ شرکت نمایند او می‌گفت «این کار ستم و بیداد و دوری از نزدیکان و حلال شمردن ماه حرام است و من و کسی از بستگانم در آن شرکت نمی‌کنیم» از بنی‌هاشم تنها زبیر بن عبدالمطلب در این جنگ شرکت کرد، آن هم بالاجبار.


۱. زمخشری، جار الله، الکشاف، ج۲، ص۲۶۹، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۷.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۴. توبه/سوره۹، آیه۵.    
۵. توبه/سوره۹، آیه۳۶.    
۶. قصص/سوره۲۸، آیه۵۷.    
۷. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۷.    
۸. توبه/سوره۹، آیه۳۷.    
۹. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۹۰، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    
۱۰. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه ابو القاسم پاینده، ج۱، ص۶۲۵، تهران، انتشارات علمی‌– فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴.
۱۱. مجمل التواریخ و القصص، نویسنده: مجهول، تحقیق ملک الشعرای بهار، ص۲۲۶، تهران، کلاله خاور.
۱۲. مجمل التواریخ و القصص، نویسنده:مجهول، تحقیق ملک الشعرای بهار، ص۲۲۶، تهران، کلاله خاور.
۱۳. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتسارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۸۵، چاپ دوم، ص۱۹۰.    
۱۴. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۱۱۷، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.
۱۵. ابن منظور، جمال الدین، لسان العرب، ج۵، ص۴۸، بیروت، دارالمصادر، ۱۴۱۴، چاپ سوم.    
۱۶. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۳، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.
۱۷. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۵، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.
۱۸. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱، ص۵۲۷، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۱۹. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱، ص۵۲۷، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۲۰. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۲، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.
۲۱. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱، ص۵۲۷، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۲۲. أندلسی، ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۶، ص۱۰۲، بیروت، مکتبة الصادر، ۱۹۵۳.    
۲۳. أندلسی، ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۶، ص۱۰۲، بیروت، مکتبة الصادر، ۱۹۵۳.    
۲۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۵، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۷۴، چاپ هفتم.    
۲۵. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱، ص۵۲۸، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۲۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۵، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۷۴، چاپ هفتم.    
۲۷. جاد مولی بک، احمد، ایام العرب فی الجاهلیه، ص۳۲۶، ریاض، مکتبةالریاض الحدیثه دارالفکر.
۲۸. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۶، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.
۲۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۵، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۷۴، چاپ هفتم.    
۳۰. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیاتی، ج۱، ص۵۰۷، بیروت، عالم الکتاب – مکتبة النهضة العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۷.
۳۱. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۵۲۸، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۳۲. ابن هشام، السیرة النبویه، ترجمه‌ هاشم رسولی، ج۱، ص۱۱۹، تهران، کتابچی، چاپ پنجم.    
۳۳. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ترجمه‌ هاشم رسولی، ج۱، ص۱۱۹، تهران، کتابچی، چاپ پنجم.    
۳۴. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱، ص۵۲۹، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۳۵. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۵۲۹، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۳۶. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۶، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۳۷. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۲۷۷، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵.    
۳۸. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۳.
۳۹. ابن هشام، ابو محمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۹.    
۴۰. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۶، ص۱۱۰، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.    
۴۱. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۳.
۴۲. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۱۱۶، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۴۳. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۶، ص۱۱۱، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۴۴. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۸۳.    
۴۵. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۰، ص۵۴.    
۴۶. ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۵۰۶.
۴۷. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۳۱.
۴۸. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۵.
۴۹. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۱۱۶، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.
۵۰. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۱۰۱.    
۵۱. ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۳۳۱.
۵۲. ابن حبیب بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۷۳.    
۵۳. یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج۳، ص۳۶۳.    
۵۴. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۳۶۳.    
۵۵. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ترجمه‌ هاشم رسولی، ج۱، ص۱۲۰، تهران، کتابچی، چاپ پنجم.    
۵۶. ابن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۵۳۲، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۵۷. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۶.
۵۸. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۶، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.    
۵۹. بغدادی، ابن حبیب، المنمق، تحقیق خورشید احمد فاروق، ص۱۶۹، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۹۸۹.
۶۰. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۸۰.    
۶۱. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷.
۶۲. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۰، ص۵۵.    
۶۳. ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۵۱۷.
۶۴. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۸.
۶۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۲۵۰.    
۶۶. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷.
۶۷. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۳۳۲.    
۶۸. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۸.
۶۹. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۱۰۱.    
۷۰. ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۵۱۷.
۷۱. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۲۵۰.    
۷۲. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۲۴.
۷۳. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۰، ص۵۵.    
۷۴. ابوعبیده تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۵۲۴.
۷۵. یاقوت حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج۲، ص۲۵۰.    
۷۶. تمیمی، معمر بن مثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۶.
۷۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵.    
۷۸. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، ص۱۷۸، تهران، انتسارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۸۵، چاپ دوم.    
۷۹. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۹، تهران، کتابچی، چاپ پنجم.    
۸۰. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج۴، ص۱۳۵، تهران، آگه، ۱۳۷۴.    
۸۱. ابن اثیر، ابوالحسن، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹، ج۱، ص۲۳.
۸۲. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ترجمه‌ هاشم رسولی، ج۱، ص۱۲۰، تهران، کتابچی، چاپ پنجم.    
۸۳. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۶، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴.
۸۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶.    
۸۵. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قریش»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۷.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فجار»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۷.    






جعبه ابزار