جنبشهای نوپدید در ایران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جنبشهای
نوپدید در ایران، ریشه در جریانهای غربی بهخصوص الهیات لیبرال- پروتستان دارد. هدف این مقاله، بررسی علل گرایش به
عرفانهای نوظهور و بررسی مهمترین دلایل و بسترهای اصلی گرایش به این فرقهها در کشور
ایران است.
گسترش جریانهای انحرافی دینی در سالهای اخیر در کشور، باعث شیوع نوعی تفکر صوفیگرایانه و خرافیمسلکانه در زندگی خانوادههای ایرانی شده است. اگرچه
فرقههای عرفانی و صوفیانه در تاریخ
اسلام و کشور
ایران سابقه تاریخی داشته و سرچشمه آن به قرنهای آغازین ظهور اسلام باز میگردد؛ اما امواج جدید این جریانها ریشه در جریانهای غربی بهخصوص الهیات لیبرال- پروتستان دارد. آنها میکوشد با تلفیق و گرتهبرداری از ادیان مختلف، مجموعهای التقاطی بهوجود آورده و در جوامع مختلف به تبلیغ بپردازد که در درجه اول از اعتبار دین رسمی به خصوص دین مبتنی بر
فقه بکاهد و سپس با ترویج عقاید صوفیگرایانه در جامعه، زمینههای رشد و گسترش خرافهگری را فراهم آورد. از طرف دیگر؛ گسترش فرقههای انحرافی از ابزارهای مهم تهاجم فرهنگی و
جنگ نرم است. با استفاده از این اهرم در جریان
تهاجم فرهنگی بدون آنکه چهره واقعی و نیت سوء مهاجم معلوم باشد، ارزشها و هنجارهای بنیادی جامعه مورد هجوم قرار گرفته و زمینههای پذیرش افکار انحرافی فراهم میشود. از اینرو، بررسی علل گرایش به آنها ضروری است. هدف این مقاله، بررسی علل گرایش به عرفانهای نوظهور و بررسی مهمترین دلایل و بسترهای اصلی گرایش به این فرقهها در کشور ایران است. روش تحقیق توصیفی بوده و از نظر شیوه بهصورت کتابخانهای و اسنادی است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که ترویج عرفانهای نوظهور در ایران از برنامههای عمیق سیاسی دشمنان خارجی شناخته شده و برخی افراد، بدون شناخت این اهداف به آن میپیوندند.
در آغازین سالهای قرن بیستویکم که جهانیشدن و جهانیسازی در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به فرآیند و روندی سریع و گسترده بدل شده است؛ اغلب سنتهای بزرگ دینی (اسلام،
مسیحیت و...) که به تبلیغ خود در سراسر
جهان میپرداختند، با چالشی بزرگ روبهرو شده و به مقابله با آن برخاستهاند. این چالش بزرگ، اثرگذار و نیرومند، همان «جنبشهای دینی جدید» هستند که در بازار رقابتی کالاهای دینی در عصر جدید، گوی سبقت را از رقبای قدیمی خود ربوده و بهطور روزافزونی پیروان ادیان سنتی را به خود جذب میکنند. در این میان، وضعیت رو به رشد این ادیان جدید در ایران که دارای
حکومت سیاسی برگرفته از
دین اسلام است، دارای اهمیتی انکارناپذیر و در خور بررسی است. بنابراین این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که علل گرایش به اندیشههای
نوپدید در ایران چیست؟
درخصوص نوپدیدهای معنوی تألیفاتی بوده که به تعدادی از دیدگاهها و تحلیلها در این خصوص اشاره میشود:
الف. علی کیادربندسری و نسرین خانی اوشانی «مدرنیته، رسانه و جنبشهای نوین دینی» چکیده: فهم درست
پدیده جنبشهای نوین دینی منوط به درک ارتباط دقیق آن با دیگر
پدیدهها نظیر رسانه و مدرنیته است و بررسی ارتباط سه مقوله، معنویت نوظهور، رسانه و مدرنیته ویژگیهای مشترک بسیاری را در آنها آشکار کرده و بیشتر پیوندهای خانوادگی آنها را با یکدیگر روشن میکند. مقاله حاضر در نظر دارد تا رسانه و جنبشهای نوین دینی به مثابه دو مورد از محصولات و پیامدهای مدرنیته و رابطه آنها را با یکدیگر بررسی کند تا پیوند علی و معلولی میان مدرنیته با رسانه و جنبشهای نوین دینی از سویی و همسنخی رسانه و جنبشهای نوین دینی از سویی دیگر آشکار شود.
ب. محمد اسماعیل ریاحی «بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با میزان گرایش به عرفانهای نوظهور در بین جوانان» چکیده: پژوهش حاضر به دنبال کشف میزان گرایش جوانان به عضویت در
عرفانهای نوظهور بوده و درصدد است تا برخی از عوامل اجتماعی مرتبط با این گرایش را توضیح دهد. با استفاده از روش پیمایش و بهکارگیری پرسشنامه خود جهت ایفاء گردآوری دادهها، تعداد ۴۰۰ نفر جوانان دانشجو از طریق شیوهنامه نمونهگیری تصادفی دومرحلهای به عنوان پاسخگویان تحقیق انتخاب شدند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که بیش از ۱۸ درصد از دانشجویان گرایش قوی نسبت به عرفانهای نوظهور داشتهاند، درحالیکه تنها کمتر از ۱۰ درصد از آنها دارای گرایش ضعیف بودهاند و مابقی (۷۲ درصد) از گرایش متوسط برخوردار بودهاند. تحلیل دادهها نشان میدهد که بالاترین میزان گرایش به عرفانهای نوظهور در بین دانشجویان جوانتر، قومیت لر، ترک و متعلق به طبقات اجتماعی بالاتر است. علاوه بر این، تفاوت جنسیتی در گرایش به عرفانهای نوظهور نیز گزارش شده است که بر مبنای آن، دختران گرایش شدیدتری به عرفانهای نوظهور داشتهاند. درنهایت، مشخص گردید جوانانی که دارای تقید مذهبی بالاتری هستند و از هویت قومیتی منسجمتری برخوردارند، گرایش کمتری به فرقههای عرفانی نوظهور از خود داشتهاند.
بر مبنای این یافتهها، پیشنهاد میشود که در کنار آگاهیبخشی مستدل به جوانان از چیستی فرقههای عرفانی نوظهور، به تقویت بنیانهای مذهبی و تحکیم هویت قومی آنها توجه خاصی بشود.
محمدرضا انواری «زمینههای معرفتی ورود و گسترش عرفانهای نوظهور (با تأکید بر آثار
پائولو کوئلیو)» چکیده:
پدیده «عرفانهای نوظهور» بیش از دو دهه است که وارد کشور شده و امروزه به عنوان یک مسأله اجتماعی دلمشغولی را متوجه کارشناسان این عرصه کرده است. منظور از عرفانهای نوظهور؛ دستهای از آیینها و جریانهایی است که با نام عرفان و با علامت معنویت به کشور ما وارد شدهاند و ندای حقیقتطلبی سرمیدهند. در این عرفانها نزدیکی و
محبت خداوند به عنوان هدف اصلی مورد
غفلت واقع شده و اهداف ادعائی، مانند
عشق،
شادی و
آرامش جای آن را گرفته است. به عنوان یک محقق اجتماعی این پرسش به ذهن میرسد که با توجه به پیشینه و غنای دینی و فرهنگی موجود در ایران و همچنین نظام حاکم بر کشور که یک نظام دینی است، چه زمینههای معرفتی باعث شده معنویتهای کاذب در ایران بروز و ظهور پیدا کنند؟ این مقاله سعی دارد با نگاهی به روند ورود عرفانهای نوظهور به کشور، برخی زمینههایی را که باعث ورود و گسترش آنها شده است مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. یافتههای تحقیق نشان میدهد عطش فطری نسبت به معنویت و ارضاءنشدن آن، آگاهی نداشتن از نکات انحرافی موجود در عرفانهای نوظهور، تبلیغ نبودن نیاز به
شریعت و ترویج اباحهگری در آثار کوئلیو و همچنین
پلورالیسم فرهنگی به عنوان برخی زمینههای معرفتی ورود و گسترش اینگونه آثار مطرح است.
فرقه: تجمع خاص اشخاصی که به آیینی میگروند که توسط همگان بـه رسـمیت شـناخته نشـده اسـت و در برابـر نهادهای اساسی جامعه قرار دارد.
ضدفرهنگ: به گروههایی اطلاق میشود که با هنجارها و موازین فرهنگ غالب در جدال است و آن را یکسره طـرد میکند.
جنبش: جنبش اجتماعی را میتوان کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک یا تأمین هدفی مشترک، از طریـق عمـل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی تعریف کرد.
جورج زیمل، تنها جامعه
شناس کلاسیک است که اظهار نظر آشکاری در مورد چگونگی دین در دنیای مدرن و نیز
پدیده شخصی و فردیشدن دین ارائه کرده است. زیمل از این
پدیده (شخصی و درونیشدن دین) تحت عنوان «عرفانگرایی بیشکل و سیال» نام برده است و میگوید: «شکاف میان
مسیحیت و چنین تعلق خاطری که هر پیشینه تاریخی را انکار میکند، روزبهروز افزایش خواهد یافت... آنها با آموزههای نامأنوس و کم اهمیتی درگیر و دلخوشاند که حاوی هیچ باور اساسی ماندنی برای حیات امروز و فردا نیست. یک «عرفانگرایی متکثر» که به طرد و تحریم هر صورتی از زندگی دینی گسترده و جاافتاده
همت گمارده است. این روح دینی سیال و متکثر، تمایل دارد که خودمختار و بیشکل و حتی ناپایدار باشد.
توضیح چرایی پیدایش فرقههای مذهبی را بسیار دشوار میداند. وی بر این باور است که بیشتر تعبیرها به این سمت گرایش دارند که بیروحی فرهنگی جامعه سرمایهداری و جهتگیری خدماتی جامعه مدرن صنعتی را مسئول پیدایش این جنبشها قلمداد کنند. شاید علت گرایش جوانان به این فرقهها، آزادی بیش از اندازهای است که آنها برای متصلشدن به این فرقهها در اختیار دارند. شاید علت، وجود گستردی وسایل ارتباط جمعی است که ما را در جریان وقایع و اندیشهها در کوتاهترین مدت از سراسر جهان قرار میدهند. احساس بیگانگی از خود، همراه با ضعفهای شخصیتی «من» و کوشش برای غلبه بر این ضعف، سبب میشود که بسیاری از جوانان، چاره را در واگذاری «من» به یک فرقه جستوجو کنند. فرقه نوید میدهد، جرقههای احساس امنیت درونی و بیرونی را شعلهور میکند.
مفیدترین طبقهبندی جنبشهای نوین مذهبی از آن والیس (۱۹۸۴) است که طرح سه شاخهای با عناوین جنبشهای «طردکننده جهان»، «تأییدکننده جهان» و «تطبیقکننده با جهان» را بهکار میبندد. جنبشهای از نوع طردکننده جهان، جهان مادی و اجتماعی را ارضاء ناکننده، فاسد و غیرروحانی میانگارند. این جنبشها از ایمان به خداوند یا
مرشد و انکار
نفس هواداری میکنند. گروههایی چون آگاهی
کریشنا و فرزندان خداوند، نمونه این نوع جنبشها بهشمار میآیند. جنبشهای تأییدکننده جهان بیشتر رو به سوی فرد دارند و چنین آموزش میدهند که توفیق شخصی،
قدرت یا برخورداری را میتوان از طریق عملکردها و شگردهای آموزشی جنبش بهدست آورد، به عقیده آنها، ناملایمات این جهان را بدون تغییر ساختارهای اجتماعی و تنها با تغییر افراد میتوان از میان برداشت؛ مراقبه متعالی، (راجنیشیسم) و مذهب علمی را نیز میتوان در زمره این جنبشها بهشمار آورد.
همانطور که از اصطلاح عرفانهای نوظهور مشخص میشود، عرفانهای تازه تأسیسی هستند که هیچگونه
اصالت و صبغه دینی ندارند و محصول تفکرات واهی و کاذباند، به همین دلیل عرفانهای کاذب خوانده میشوند. به عبارتی اینها در واقعیت عرفان نیستند؛ بلکه سراسر
جهل و نادانیاند. بشر امروزی با تجربه تفکرات مادی به پوچی رسیده و برای فرار از این بنبست به زعم خود بهسوی معنویت پناه آورده و بهعبارتی از چاله به چاه افتاده است. جنبشهای
نوپدید دینی که اغلب از
جنگ جهانی دوم به بعد ظهور کردند در اواخر دهه هفتاد در جوامع غربی برجسته شدند. این جنبشها را نمیتوان تحت یک قانون واحد و کلی درآورد؛ برخی به دلایل مختلف موفق و برخی شکست خورده و ناکام ماندند
آنچه در تعریف این جنبشها پررنگ جلوه داده میشود، پافشاری بر سه واژه «جنبش»، «
نوپدید» و «دینی» است.
شکلگیری این عرفانها، معلول علتهای متنوع و متکثری است که در حوزههای فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی قابلیت تبیین پیدا میکند. حاکمیت وجوه متکثر و ابعاد متعدد در عرفانها، هم بر پیچیدگی آن در تبیین مسئله و
پدیده
شناسی میافزاید و هم راهکارهای برخورد با این
پدیده را با موانع جدی روبهرو میکند. کم نیستند تعداد فرقههایی که با هدف کلاهبرداری و کسب درآمد شکل گرفتهاند، اما تداوم حیات و توسعه این فرقهها در گرو مجموعه متنوع و متکثری از مؤلفههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بوده است. بسیاری ازمنابع مربوط به این دیدگاهها برگرفته از فرهنگهای حاکم در غرب است که با ارزشها و هنجارهای جامعه ما تفاوت دارند و برخی از این گروهها نیز از حد اعتدال خارج شده و دچار
افراط و
تفریط میشوند. براساس مطالعات انجام شده میتوان این عرفانها را به صورت ذیل طبقهبندی کرد:
عرفانهایی هستند که به نوعی با برخی از انحرافات بهوجود آمده در ادیان شکل گرفتهاند. موارد زیر نمونههایی از این عرفانها هستند:
فرقههای انشعابی از دین اسلام مثل:
تصوف (صوفیگری)،
اسماعیلیه، نورعلی الهی، اهل حق،
بهاییت،
انجمن حجتیه؛ عرفانهای مسیحی: عرفان در قرون اولیه مسیحی:
قدیس آگوستین-کاسین، عرفان در قرون وسطی مسیحی:
برنارد،
ریچارد،
هیلدگارد،
فرانسیسیان؛
عرفان یهود:
کابالا یا
قبالا.
هندی: آیینهای باستانی: (
آیین بودایی، هندوئیسم،
جین، بودا،
تنتره)
آیینهای نوظهور: (کریشنامورتی،
یوگاناندا،
دالای لامای،
سایبابا،
اشو)؛
آمریکایی: (
کاستاندا،
اکنکار،
پائولوکوییلو)؛
انگلیسی: در قرون وسطی:
جولیان نوروی چی،
ریچارد رول،
والتر هیلتون.
آنچه که امروزه در ایران شاهد آن هستیم، فاصله گرفتن هرچه بیشتر جوانان تحصیلکرده از تفاسیر سنتی از اسلام است که به انحاء مختلف و با عناوین مختلف قابل پیگیری و
شناسایی است. گاه این گریز از اسلامی که به صورت رسمی و حکومتی ارائه شده است، بهصورت پناهبردن به ادیان سنتی دیگر نظیر مسیحیت،
زرتشت و... مجال بروز مییابد و گاه نیز در هیأت گرایش به عرفانها و معنویتگراییهایی که ریشه خود را در آیین هندو،
بودیسم،
کنفوسیوس و... باز مییابند و در
غرب عصر جدید با عنوان «جنبشهای دینی جدید» نمایان میشود که به اوج ارائه و نمایش خود رسیدهاند. البته گاهی نیز مشاهده میشود که همان باورهای اصیل و سنتی اسلام و تشیع، دستمایه انحرافات، بهرهکشی و سوء استفاده برخی از شیادان گشته و پس از برملا شدن دروغها و کلاهبرداریهای آنها، دینگریزی فریبخوردگان شدت بیشتری به خود میگیرد.
در یک نگاه کلی میتوان اینگونه جریانهای فکری را به چهار دسته اصلی تقسیم کرد:
از اساسیترین باورهای
شیعیان، انتظار ظهور منجی موعود است که از طریق
روایات متعددی از
ائمه اطهار به ما رسیده است. در طول تاریخ اسلام نیز، پس از غیبت کبرای
مهدی موعود، عده زیادی ادعای ظهور کرده و خود را
امام زمان معرفی کردهاند. در حال حاضر نیز میتوان به نمونههای بیشماری اشاره کرد که یا مدعی امام زمانی بوده یا ادعای ارتباط با ایشان را داشتهاند و از این راه، معنویتی ساختگی و دروغین برای خود دست و پا کرده و به فریب مردم ساده و زودباور پرداختهاند.
در این خصوص آنچه که بیان کردنی است، مربوط به برخی جریانهای فکری معنوی دراویش، متصوفه،
اهل حق و نظیر آنها است. در طول تاریخ و پس از قرون اولیه ظهور اسلام، گرایش به تصوف و درویشیگری در میان مسلمانان رواج داشته و بخشی از جمعیت
امت اسلامی را به خود جذب کرده است. در دوران معاصر و با ارتباطات گستردهای که گروههای فکری ـ معنوی داخلی با سایر علوم و معارف روز برقرار کردهاند، شیوههای نوین تبلیغ و جذب وارد این جریانهای فکری شده است. برای نمونه فرقه «
نورعلی الهی» که از فرق اصلی اهل حق است، چند سالی در سراسر ایران و بهویژه در
تهران، شروع به عضوگیری کرده و از سیستمی مشابه با نظام دانشگاهی بهره میگیرد. در این سیستم، افراد جذبشده که اغلب از دانشجویان و تحصیلکردگان دانشگاهی هستند، بهطور مخفیانه و با شرایط خاصی - که تا پیش از سرسپردگی (عضویت رسمی) افشا نمیشود - در کلاسهای آموزشی مبانی اعتقادات اهل حق شرکت کرده و دورههای نظری آشنایی با تفکرات اهل حق را طی میکنند و در همان حال، بهطور جداگانه مراحل عملی طریقت عرفانی اهل حق را نیز سپری میکنند.
بخش عمدهای از «جنبشهای دینی جدید» که در جهان مشغول به فعالیت هستند، یا در زمره ادیان سنتی هندی قرار دارند یا معنویتهایی برگرفته از این «گونههای معرفتی» هستند. از مهمترین این جنبشها، میتوان به
جنبش راجنیش (اوشو)،
جنبش ماهاریشی (tm یا مراقبه متعالی) و سای بابا اشاره کرد.
مکتب دون خوآن (
ناوالیسم یا
شمنیسم)، طرفداران
پائولو کوئیلو (نویسنده برزیلی) و اکنکار نیز از مکاتب معنوی هستند که در زمره عرفانهای آمریکایی (سرخپوستی، برزیلی و آمریکایی) بهشمار میروند که در ایران طرفداران زیادی را به خود جذب کردهاند.
شاید نتوان برخی از گرایشهای فکری منتسب به
شیطانپرستان را در زمره ادیان الهی یا حتی انسانی (مکاتب فلسفی ـ معنوی) بهشمار آورد؛ اما به دلیل ارائه جهانبینی خاصی که تبعات فکری و عملی خاصی نیز در پی دارد و در برخی مواقع حتی به نوعی جایگزین ادیان الهی نیز میگردد، میتوان برای آنها از عنوان «شبه دینهای ضد دین» استفاده کرد.
با آنکه شیطانپرستی در برخی موارد همقدم با خداپرستی در زندگی اجتماعی بشر نمود داشته است؛ اما هیچگاه گستردگی و تنوع در مصادیق آن - تا حد آنچه که امروز شاهد آن هستیم - نرسیده بوده است. در سالهای نخستین قرن بیستم، برخی از عناصر فاسد اخلاقی، با اتکا به گرایشها و نظریهای توراتی و پروتستانی بهطور مخفیانه، جریان شیطانپرستی را با ویژگیهایی همچون
گناهگرایی،
قتل، تجاوزات جنسی، نابودکردن
اصول اخلاقی، بیتوجهی به مسائل توحیدی و... پایهگذاری کردند. نکته حائز اهمیت آن است که با وجود نبود استقبال عمومی از عضویت در گروههای شیطانپرستی، آموزهها و تعالیم گمراهکنندهای توسط ایشان و بهوسیله ابزارهایی که از سوی قدرتهای بزرگ سیاسی در اختیارشان قرار گرفته، منتشر میشود و این گروهها در سراسر جهان همواره به عنوان کانونهای
فساد و
فحشا شناخته میشوند.
سال ۱۹۶۰ را میتوان بهطور جدی، آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطانپرستان در آمریکا دانست؛ یعنی زمانی که یک جریان خاص شیطانپرستی مسیحی بهطور رسمی در آمریکا فعالیت خود را بهعنوان یک فرقه و مکتب آغاز کرده است.
جامعه ایران در حال حاضر، مرحله گذر از سنت به مدرنیته را پشت سر میگذارد و از ملزومات این گذار، فروریختن باورهای سنتی گذشته و عدم جایگزینی مناسب با عناصر فرهنگی متناسب با شاکله فرهنگ عمومی این مرزوبوم است. این وضعیتی است که دورکیم، جامعه
شناس فرانسوی از آن با عنوان «آنومی» یاد میکند. در این هنگامه، بحران هویت در میان جوانان، به معضلی اساسی بدل شده و هر یک به فراخور محیط خانوادگی و گروههای دوستی خود، راهحلی برای خروج از این وضعیت بغرنج مییابند. یکی از این راهحلها، گرایش به تفکرات نوین عرضه شده در بازار کالاهای معنوی است که با عنوان «ادیان جدید» یا «جنبشهای دینی جدید» خودنمایی میکنند.
عدم ارائه صحیح دین اسلام و عرفان نشأتگرفته از آن به جوانانی که دیدگاههای علمی در آنها نهادینه شده است و همین مسئله میدان را برای جولان گروههای فکری معنویتگرا و دیگر فرقهها باز گذاشته و نسل جوان امروز را ناخودآگاه بهسمت آنها سوق میدهد.
گسترش روزافزون رسانههای گروهی که جنبشهای دینی جدید به بهترین نحو از آنها برای تبلیغ و معرفی خود استفاده میکنند. در حال حاضر، اینترنت به عنوان اصلیترین ابزار انتشار و گسترش جنبشهای دینی جدید قلمداد میشود که با استفاده از تمام تجهیزات خود، به خصوصیترین اماکن افراد رخنه کرده و آنها را تحت تأثیر خویش قرار میدهد؛ حتی فیلترکردن سایتها نیز نمیتواند جلوی نفوذ آنها را بگیرد.
زبان علمی جنبشهای دینی جدید که در رقابت با زبان سنتی ارائه اسلام و عرفان اسلامی، گوی سبقت را ربوده و جوانان تحصیلکرده نیازمند به معنویت را جذب خود میکند. استفاده از واژهها و مفاهیم علمی و فراروان
شناسی و تبیین مکانیسم سیروسلوک عملی از جانب این گونههای جدید معرفتی جذابیت بیشتری ایجاد میکند.
پیوند نزدیک دین و سیاست در
نظام جمهوری اسلامی ایران که به تبع آن، تمام مشکلات ناشی از عملکرد سیاستمداران بهپای دین نوشته شده و از علل
دینگریزی جوانان امروز و گرایش آنها به ادیان دیگر - معنویتگراییهای نوین و نیز تفکرات ضد دین - محسوب میشود.
عمده دلیل گرایش برخی از جوانان به این فرقهها از سر
لهو و لعب و بدون هیچگونه شناختی از عقاید اصلی آنها است. همچنین به علت وعدههای کذب سرکردههای این مکاتب، عدهای از افراد که مشکل مالی دارند و در پارهای موارد دارای مشکلات عقیدتی نیز هستند به این فرقهها گرایش مییابند.
آسیبهای فرقهای در ابعاد مختلفی قابل تبیین و بررسی است. از بعد انفرادی، فرد تا
خانواده، جامعه، منافع و مصالح ملی میتواند در معرض این آسیبها باشد. عرفانهای نوظهور فعال در ایران دارای مؤلفههایی هستند که با آنچه از آن به فرهنگ بومی ایرانیان یا فرهنگ اسلامی ایرانی یاد میشود، در تقابل آشکار است و گسترش تدریجی این باورها در بلندمدت باعث ایجاد تغییرات اساسی در فرهنگ دینی ما خواهد شد. این مؤلفهها عبارتند از:
انسانمحوری در برابر
خدامحوری؛ تناسخگرایی در برابر
معادباوری؛ لاابالیگری در برابر
شریعتگرایی؛ دنیاپنداری در برابر عاقبتاندیشی؛
عشق جنسی در برابر
عشق معنوی؛ آسایش مادی در برابر
آرامش معنوی؛ تفکرگریزی در برابر تفکرگرایی؛ خرافه پنداری در برابر واقعیتگرایی؛ تکثرپذیری در برابر حقیقتطلبی؛
تعبد کورکورانه در برابر حقیقتطلبی.
شکلگیری فرق و نحل، معلول علتهای متنوع و متکثری است که در حوزههای فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی قابلیت تبیین پیدا میکند. در روند تغییرات حاصل از فعالیت این فرقهها، آنچه از همه بیشتر مورد ستیز و عناد قرار میگیرد، سنت و هنجارهای رایج و پذیرفته شده است. این آثار نخستین، هرگز متوقف در این مقدمات نگردیده و در نهایت هویتهای خرد و هنجارهای
نوپدید در تعارض با هویتهای کلان و هنجارهای مقبول، آن هویتخواهی را به عرصههای اجتماعی تحمیل میکند که مورد طمع غرب و جریانهای ضداسلامی قرار میگیرد. این فرصت ساخته شده، به تدریج بر شکافهای دینی دامنزده و جایگاه دین را بهعنوان ستون خیمه هویت و امنیت ملی در ایران، مخدوش میکند و بستر وضعیتی را فراهم میسازد که حاکمیت سیاسی را جهت حفظ انتظام اجتماعی، به پذیرش حداقلهای
حکومت سکولار مجبور کند.
از مؤلفههای امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران،
مذهب و
دین است و به همین دلیل از راههای ضربهزدن به امنیت ملی، تضعیف دین و مذهب و اعتقادات مردم است و در این خصوص از راههای تضعیف اعتقادات و گرایش به دین و مذهب در مردم، ایجاد فرقههای نوظهور و جذاب نشاندادن آنها است. این نکته که زمانی جوامع دچار آسیبدیدگی فرقهای گردد، بستر خوبی برای دخالت بیگانگان و پیادهکردن اهداف سوءشان میگردد، یکسره قابل پیشبینی است. از جمله این آسیبها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ایجاد تعارض مراجع دینی و متدینین با حاکمیت سیاسی به بهانه عدم برخورد حکومت با فرقهها؛ بسترسازی برای تهاجمهای نرم بیگانگان؛ مخدوشکردن
هویت ملی؛ بسترسازی برای بهرهبرداری سرویسهای اطلاعاتی؛ خلق بهانه برای دخالتهای بیگانگان بهویژه در بعد مباحث به اصطلاح حقوق بشری.
اگر مروری دوباره به مؤلفهها و زیر مؤلفههای ارائه شده در مبانی نظری داشته باشیم، میبینیم در وهله اول از نظر جامعه آماری مورد تحقیق، آنچه از اهمیت ویژهای برای گرایش به عرفانهای نوظهور در ایران برخوردار است، ریشه در ظواهر موجود در این عرفانها دارد و زرق و برق موجود در فرهنگهای وارداتی غربی و شرقی و عدم غنا در برنامههای فرهنگی کشور، راه را برای شبیخون فرهنگی باز کرده است تا آنانی که شناخت کامل به مبانی دین نداشته یا در باورهای دینی ضعیف هستند از راستیهای موجود در ادیان الهی دور شده و به ناراستیهای پرزرق و برق موجود در
عرفانهای کاذب سوق داده شوند.
ترویج عرفانهای نوظهور در ایران از برنامههای عمیق سیاسی دشمنان خارجی شناخته شده است که هدف آنان مقابله با اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی است و افراد، بدون شناخت این اهداف با نگاهی سطحی، شعارها و تبلیغات مروجان این عرفانها را با خواستههای فردی خود همسو دیده و با تقلیدهای بیتحقیق با عبور از «اثباتگرایی» به «نگاه شهودی»، بهجای آنکه بهدنبال کشف صحت و سقم ادعاهای عنوان شده باشند، در دریای بیکران اطلاعات موجود در دهکده جهانی، تنها به دنبال شعارهای بیمحتوا رفتهاند تا از مسایل و مشکلات خود به آن پناه برند. مهم این است که باید با نگاهی عمیقتر به این عوامل به فکر چاره برای مقابله با گسترش این عرفانها و روشنساختن اذهان عمومی باشیم تا سطحینگری نسبت به این موضوع باعث تباهی نسل نگردد.
(۱) بیرو آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، باقر ساروخانی، تهران: انتشارات موسسه کیهان، (۱۳۸۰).
(۲) چاترجی ساتیش، چاندرا، دربندراموهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، فرناز ناظرزاده کرمانی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، (۱۳۸۴).
(۳) شجاعیزند علیرضا، عرفیشدن در تجربه مسیحی و اسلامی، تهران: نشر باز، (۱۳۸۱).
(۴) شفرز برنهارد، جامعه
شناسی جوانان، کرامتالله راسخ، تهران: نشر نی، (۱۳۸۴).
(۵) کژراهه، ویژهنامه روزنامه جام جم، اسفند، (۱۳۸۶).
(۶) کیانی محمدحسین، مولفههای معنویت
نوپدید در ایران، کتاب نقد، سال یازدهم، بهار و تابستان، شماره ۵۰ و ۵۱، صفحات: ۱۰۹-۱۵۷، (۱۳۸۸).
(۷) کیانی محمدحسین، در باب چیستی جنبشهای
نوپدید دینی، فصلنامه فلسفه و کلام اسلامی آینه معرفت، تابستان، (۱۳۹۱).
(۸) کوئن بروس، مبانی جامعه
شناسی، غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران: انتشارات سمت، (۱۳۸۲).
(۹) گیدنز آنتونی، جامعه
شناسی، منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، (۱۳۸۴).
(۱۰) محمودزاده مریم، عرفانهای کاذب و انحراف جوانان، روزنامه رسالت، ۸۹/۷/۴، (۱۳۸۹).
(۱۱) مظاهریسیف حمیدرضا، جریان
شناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، (۱۳۸۹الف).
(۱۲) مظاهریسیف حمیدرضا، سکولاریسم و عرفانهای سکولاریستی، ادیان و عرفانهای نوظهور (۴)، روزنامه رسالت، ۸۹/۸/۱، (۱۳۸۹ب).
(۱۳) مظاهریسیف حمیدرضا، عوامل پیدایش معنویتهای نوظهور، ماهنامه موعود، تیرماه، صفحات ۱۳ تا ۱۲، شماره ۸۷، (۱۳۸۹ج).
(۱۴) مهدویکنی سعید، دین و سبک زندگی، شرکتکنندگان در جلسات مذهبی، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، (۱۳۸۶).
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «جنبشهای نوپدید در ایران»، تاریخ بازیابی۹۵/۲/۱۷.