جنبش حماس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جنبش حماس، از مهمترین جنبشها و سازمانهای
اسلامی در
فلسطین که در ۱۳۶۶ش/ ۱۹۸۷ با هدف آزادسازی
اراضی اشغالی شکل گرفت.
حماس کوتهنوشتِ «حرکة المقاومة الاسلامیة» (
جنبش مقاومت اسلامی ) است و شاخه
اخوانالمسلمین در
فلسطین به شمار میآید، ازاینرو پیشینه تاریخی مشترکی با آن دارد
سابقه فعالیت اخوانالمسلمین در
فلسطین به پیش از تأسیس
رژیم اشغالگر در ۱۳۲۷ش/۱۹۴۸ باز میگردد. در ۱۳۱۴ش/۱۹۳۵ حسنالبنا، رهبر اخوانالمسلمین،
برادر خود عبدالرحمان البنا و استاد محمداسعدالحکیم را به
فلسطین اعزام کرد.
سعید رمضان، یکی از رهبران اخوانالمسلمین، نخستین
شعبه اخوان را در ۴
آبان ۱۳۲۴/ ۲۶
اکتبر ۱۹۴۵ در
بیتالمقدّس بنیاد گذاشت. در ۱۳۲۶ش/۱۹۴۷، اخوانالمسلمین در
فلسطین با حدود ۲۵ شعبه، بالغ بر دوازده تا بیست هزار نفر
عضو فعال داشت و همه این شعبهها را اخوانالمسلمین
مصر رهبری میکرد.
شکست کشورهای عربی از رژیم اشغالگر در
جنگ شش روزه ۱۳۴۶ش/۱۹۶۷، از یکسو سبب تضعیف و انفعال شماری از گروهها و
احزاب در
جهان عرب شد و از سوی دیگر، شماری از گروههای اسلامگرا را به اقدام جدی برانگیخت و آنها را به عرصه سیاست سوق داد.
بر این اساس میتوان تحول جنبش اخوانالمسلمین
فلسطین را از ۱۳۴۶ش/ ۱۹۶۷ به چهار دوره تقسیم کرد:
۱) سازماندهی تدریجی و تحکیم پایههای جنبش از ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۵ش/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۶.
۲) نهادسازی و توسعه دامنه جنبش از ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۰ش/ ۱۹۷۶ـ۱۹۸۱.
۳) پایان مرحله زیربناسازی و انتقال به عرصه مقاومت از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ش/ ۱۹۸۱ـ۱۹۸۷.
۴) مرحله
جهاد با اشغالگران
صهیونیست از ۱۳۶۶ش/ ۱۹۸۷ تاکنون (۱۳۸۸ش/۲۰۰۹).
از ۱۳۴۶ش/۱۹۶۷ تا میانه دهه ۱۳۵۰ش/۱۹۷۰، فعالیت اخوانالمسلمین در نوار
غزه و
کرانه باختری بدونگرایش به مسائل
سیاسی صرفآ به امور
دینی و اجتماعی محدود ماند.
از اواخر دهه ۱۳۵۰ش/۱۹۷۰، اخوانالمسلمین
فلسطین، علاوهبر نوار غزه، در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی کرانه باختری نیز فعالیت میکرد.
اوجگیری فعالیت سیاسی این جنبش در سرزمینهای اشغالی از یک سو متأثر از مؤلفههایی چون وقوع انقلاب اسلامی در ایران و فعالیت جنبشهای اسلامی در
مصر و از سوی دیگر، مقارن با افول شدید جنبشهای ملیگرا در جهان عرب بود.
با وجود این اخوانالمسلمین
فلسطین اموری مانند اصلاح فردی، تشکیل جامعه اسلامی و برپایی
دولت اسلامی را از اولویتهای خود میدانست و مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگران جزو اولویتهای آنها نبود.
در آغاز دهه ۱۳۶۰ش/۱۹۸۰، این جنبش به نیرویی سیاسی بدل شد و مبارزه مسلحانه با اشغالگران را با تشکیل سازمانی به نام «المجاهدون الفلسطینیون»، به مثابه بازوی نظامی اخوانالمسلمین در نوار غزه، آغاز کرد.
در پی تأسیس این سازمان، برخی از رهبران آن و در رأس آنها
شیخ احمد یاسین بازداشت شدند.
شیخاحمد یاسین در تیر ۱۳۶۳/ ژوئن ۱۹۸۴ به
اتهام ایجاد سازمان دینی، اقدام علیه امنیت ملی اسرائیل، توسل به خشونت و تلاش برای برقراری دولت اسلامی دستگیر و زندانی شد.
اخوانالمسلمین نیز مانند دیگر نیروهای سیاسی در
انتفاضه آذر ۱۳۶۶/ دسامبر ۱۹۸۷ شرکت کرد.
این مشارکت، تحولی در موضعگیری این گروه نسبت به قضیه
فلسطین و ورود به مرحله راهبردی جدیدی در موضوع
فلسطین، یعنی انتقال به مرحله عمل یا جهاد واقعی بود
حماس هم زمان با آغاز انتفاضه، در ۱۸ آذر ۱۳۶۶/ ۹ دسامبر ۱۹۸۷ تأسیس شد.
در آن زمان در
منزل شیخاحمد یاسین نشستی برگزار شد. شش تن از دیگر رهبران اخوانالمسلمین در نوار غزه نیز در این جلسه شرکت کردند که عبارت بودند از: عبدالعزیز رنتیسی، ابراهیم یازوری، صلاح شَحاده، عیسی نشار، محمد شمعه، عبدالفتاح دخان.
هدف از این نشست بررسی حادثهای بود که در ۱۷
آذر ۱۳۶۶/ ۸ دسامبر ۱۹۸۷ بر اثر برخورد خودرویی اسرائیلی با چند خودروی
فلسطینی اتفاق افتاد و در آن شماری از کارگران
فلسطینی کشته شدند؛
حادثهای که عامل جدی تحریک احساسات دینی و ملی مردم و شکلگیری تظاهرات مردمی برضد رژیم اشغالگر شد.
در نشست مذکور، علاوه بر تمشیت امور تظاهرات، جنبش حماس پایهریزی گردید.
در نخستین بیانیه حماس، از
تظاهرات تودهای مردم
فلسطین با عنوان انتفاضه نام برده شد و ۱۷ آذر ۱۳۶۶/ ۸ دسامبر ۱۹۸۷ بهعنوان تاریخ رسمی آغاز انتفاضه اول ثبت گردید.
تظاهرات علیه نیروهای اشغالگر در نوار غزه به کرانه باختری نیز گسترش پیدا کرد.
در
دی ۱۳۶۶/ ژانویه ۱۹۸۸
جمیل حمامی (از اعضای اخوانالمسلمین در کرانه باختری) شاخه جنبش حماس در کرانه باختری را تأسیس کرد.
ساختار تشکیلاتی حماس با ساختار کلی جنبش اخوانالمسلمین شباهت زیادی دارد و بر پایه اصول اسلامی،
شورا و رهبری ناشی از
بیعت عمومی و اطاعت از رهبری استوار است.
هدایت جنبش به عهده دفتر رهبری، المکتبالقیادی، است که زیرنظر مجلس شورا عمل میکند.
اعضای مجلس شورا را اعضای جنبش انتخاب میکنند و دفتر رهبری مسئولیت ایجاد واحدهای فنی در زمینههای تبلیغات دینی، امور خیریه، توسعه امور اجتماعی، بهداشتی و آموزشی و فعالیت دانشجویی، صنفی و سیاسی و نیز مسئولیت نیروهای امنیتی و نظامی را بهعهده دارد.
رهبری اولیه جنبش حماس از هفت نفر عضو مؤسس به ریاست شیخ احمد یاسین تشکیل شد و سپس به تأسیس شاخهها و کمیتههای سیاسی، امنیتی، نظامی و رسانهای اقدام کرد.
پس از مدتی رهبری حماس به علت بازداشتهای مکرر اعضای مؤسس تغییر یافت.
ساختار تشکیلاتی حماس تا ۱۳۸۸ش/ ۲۰۰۹ دو مرحله را پشت سرگذاشته است: مرحله نخست آن از آغاز انتفاضه تا اردیبهشت ۱۳۶۸/ مه ۱۹۸۹ بود که در این مرحله کار تشکیلاتی به سه حوزه سیاسی، امنیتی و نظامی تقسیم شد.
حوزه سیاسی به صدور
بیانیه و انتشار
نشریه و
جزوه میپرداخت و از شخصیتهای اصلی آن شیخ احمد یاسین و مَجْدی عَقیل بودند. وظیفه اصلی حوزه امنیتی،
معروف به مَجْد، جمعآوری اطلاعات از حوزه استحفاظی اشغالگران اسرائیلی و شناسایی سران تجارت مواد مخدر و منصرف کردن آنها از فعالیتهای ضدملی، و در غیر این صورت قتل آنها بود.
حوزه نظامی،
معروف به «المجاهدون الفلسطینیون»، برنامهریزی و اجرای عملیات نظامی علیه اشغالگران را برعهده داشت.
مقامات رژیم اشغالگر انتظار داشتند کشف تشکیلات حماس در اردیبهشت ۱۳۶۸/ مه ۱۹۸۹ و موج بازداشتها، به انهدام آن بینجامد، اما جنبش حماس به زودی موفق شد بخشهای سیاسی و نظامیاش را با هدف جلوگیری از افشای اطلاعات ناشی از بازداشتهای وسیع، از یکدیگر جدا سازد.
مرحله دوم، از ۱۳۶۸ش/ ۱۹۸۹ آغاز شد و تاکنون ادامه داشته است. در این مرحله، شاخه نظامی در ۱۳۷۰ش/۱۹۹۱ تأسیس شد و عملیات خود را از
سال بعد آغاز کرد.
دفتر رهبری جنبش مطابق مصوبات مجلس شورا و سازمان عالی اجرایی و سرویسهای فنی اجرایی عمل میکند و حوزه فعالیت آن کرانه باختری و نوار غزه و نیز سکونتگاههای فلسطینیهای ساکندیگر مناطق جهان است.
فعالیت حماس را سه نهاد اصلی هدایت میکنند: دفتر سیاسی که تا امروز
خالد مشعل ریاست آن را برعهده دارد؛ دفتر تبلیغاتی؛ و بازوی نظامی
معروف به گردانهای
شهید عزالدین قسام .
بیانیههای حماس با
آیات قرآن شروع میشود و بر موضعگیریهای دینی و اخلاقی و التزام به شعائر مذهبی تأکید دارد.
متن این بیانیهها شامل حمله قلمی به اشغالگران و سیاستهای آنها و همچنین اعتراض صریح به حکام عرب و نقش آنها در شکستهای فلسطینیان و از دست رفتن
فلسطین است.
حماس اهداف و راهبردهای خود را در
اساسنامه ۲۷
مرداد ۱۳۶۷/ ۱۸ اوت ۱۹۸۸ شرح داده است. این اساسنامه مشتمل بر ۳۶ مادّه است که بر تعامل میان اسلام و ملیگرایی در
فلسطین تأکید دارد. مواضعی که در این اساسنامه آمده با مواضع سابق اخوانالمسلمین تفاوت چندانی ندارد.
حماس، مانند دیگر شاخههای اخوانالمسلمین در
خاورمیانه ، بخش عمده ایدئولوژی خود را از آموزههای حسنالبنا، مؤسس و نظریهپرداز مصری جنبش اخوانالمسلمین، گرفته است.
ماهیت اسلامی قضیه
فلسطین و منازعه با رژیم صهیونیستی محور اصلی و راهبردی حماس را تشکیل میدهد
در
اساسنامه حماس این جنبش حلقهای از زنجیره جهاد در برابر هجوم صهیونیسم به شمار رفته است
ماهیت منازعه با رژیم اشغالگر از نظر حماس، کشمکش ریشهدار
جهان اسلام و صهیونیسمِ تحت حمایت غرب است. این برداشت از ماهیت منازعه با صهیونیسم، به دیدگاه اخوانالمسلمین نزدیک است زیرا آنان در
فلسطین مخالف محدود کردن منازعه موجود در مفاهیم طبقاتی یا ملی هستند.
از دیدگاه حماس، سرزمین
فلسطین، میراثی برای
نسلهای مسلمان تا پایان دنیاست و چشمپوشی از تمام یا قسمتی از آنجایز نیست و هیچکس نمیتواند در آن دخالت کند
بنابراین تمامی راهحلهای مسالمتآمیز و همایشهای بینالمللی برای حل قضیه
فلسطین، با نگرش حماس در تعارض است و حل مسئله
فلسطین تنها از راه
جهاد امکانپذیر است
از نظر حماس،
یهودیت با صهیونیسم متفاوت است و معارضه این جنبش با صهیونیسم به دلیل تجاوزکار بودنش است، نه داشتن عقیده متفاوت.
از دیدگاه حماس، صهیونیسم
پرچمدار طرحی سیاسی با زمینههای دینی و احساسات قومی است که هدف آن تحقق رؤیای دیرینه تأسیس دولت یهودی در
فلسطین است.
به همین دلیل، حل قضیه
فلسطین از دیدگاه حماس، با نابودی رژیم اسرائیل و تشکیل دولت اسلامی به جای آن امکانپذیر است.
بدینترتیب فهم جنبش حماس از مسئله
فلسطین بر منطق ملی و دینی استوار است و این جنبش مفهوم ملیگرایی را بخشی از هویت اسلامی و یکی از ابعاد مسئله
فلسطین میداند.
جنبش حماس به
مردم سالاری و
انتخابات آزاد اعتقاد دارد. شیخاحمد یاسین در یکی از
مصاحبههایش در اردیبهشت ۱۳۶۸/ آوریل ۱۹۸۹ اعلام کرد که حماس به
رأی مردم
فلسطین از طریق انتخاباتی مردمی گردن مینهد، حتی اگر این امر سبب به قدرت رسیدن حزب
کمونیست شود.
برخی از اهداف حماس که با مطالعه عقاید حرکتهای سیاسی و گفتگو با رهبرانش مطرح شدهاند عبارتاند از:
۱) برقراری دولت اسلامی، که هدف کلی و عمومی حماس است.
حماس در طرح موضوع دولت خاطرنشان میکند که رابطه آزادسازی سرزمینهای اشغالی و برقراری دولت، رابطهای ساختاری است و تأسیس دولت از رهگذر آزادسازی میسر میشود.
۲) آزادسازی سرزمین
فلسطین، که هدف راهبردی حماس است.
۳) اهداف مرحلهای که عبارتاند از: آزادسازی کرانه باختری و نوار غزه؛ اسلامی کردن جامعه
فلسطین؛ تأکید بر مشروعیت پیکار مسلحانه؛ تداوم انتفاضه؛ پاسداری از وحدت ملی؛ برچیدن آبادیهای یهودینشین؛ آزادی زندانیان و عدم تجاوز به حقوق غیرنظامیان؛ و فعال کردن بیشتر کشورهای عربی و اسلامی برای حمایت از
فلسطین.
۴) هدف کوتاه مدت که عبارت است از
فلج کردن قدرت نظامی اسرائیل.
منابع مالی جنبش حماس بدین قرار است: ۱) اموالی که این جنبش از طرفدارانش و از مردم
فلسطین در سرزمینهای اشغالی از طریق زکات و سایر وجوه شرعی دریافت میکند؛
۲) کمکهای مسلمانان کشورهای دیگر؛
۳) کمکهای جنبشهای اسلامی در بسیاری از کشورها بهویژه
اردن ،
مصر ،
عربستان ، کشورهای حاشیه
خلیجفارس ،
سودان و
ایران ؛
۴) کمکهای بعضی کشورهای همسو با حماس مانند عربستانسعودی و کشورهای حاشیه خلیجفارس بهویژه قبل از جنگ خلیجفارس؛
۵) کمکهای سازمان آزادیبخش
فلسطین (ساف) که در گذشته به دستور یاسر
عرفات، رئیس این سازمان، این کمکها صورت میگرفت؛
۶) طرحهای سرمایهگذاری جنبش حماس.
در فروردین ۱۳۶۸/ آوریل ۱۹۸۹، اسحاق شامیر،
نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، خواستار اجرای انتخابات در سرزمینهای اشغالی شد.
حماس طرح شامیر را تلاش این رژیم برای تحریف انتفاضه و جلب افکار عمومی جهان دانست و موضع مخالف اتخاذ کرد.
حماس در ۱۳۶۸ش/ ۱۹۸۹، شش حمله برضد اسرائیلیها انجام داد و با اوج گرفتن محبوبیت حماس و نیز افزایش خشونتها، نیروهای امنیتی رژیم اشغالگر صدها تن از فعالان و نیروهای نظامی حماس را دستگیر کردند و در ۶ مهر ۱۳۶۸/ ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۹ فعالیت حماس غیرقانونی اعلام شد.
شیخاحمد یاسین نیز به جرم قتل چهار
فلسطینی که با رژیم صهیونیستی همکاری میکردند و رهبری سازمانی غیرقانونی و جمعآوری
اسلحه ، به پانزده سال
زندان محکوم شد
رهبران ساف در برخورد با حماس روش مهار مسالمتآمیز این جنبش را در پیش گرفتند.
به همین سبب ساف موضوع نمایندگی این جنبش در مجلس ملی
فلسطین (المجلس
الوطنی الفلسطینی) را مطرح کرد.
این مسئله همواره از ۱۳۶۹ش/۱۹۹۰ تا انعقاد اجلاس صلح مادرید در آبان ۱۳۷۰/ اکتبر ۱۹۹۱ در دستورکار نشستهای طرفین قرار داشت.
در ۱۳۶۹ش/۱۹۹۰، رهبران حماس و ساف در
امان پایتخت اردن باهم دیدار کردند و برای تهیه اعلامیه
اتشبس و دعوت حماس برای پیوستن به مجلس ملی
فلسطین بحث کردند.
بهرغم این تلاشها برای سازش، تنش میان ساف و حماس همچنان باقی ماند.
در حمله عراق به
کویت ، حماس، برخلاف
عرفات ، از
صدام حسین در
جنگ خلیجفارس ۱۳۶۹ش/ ۱۹۹۰ حمایت نکرد و از عراق و امریکا درخواست کرد که نیروهای خود را عقب بکشند.
درنتیجه کشورهای حاشیه خلیجفارس کمکهای مالی خود را از ساف متوجه حماس کردند.
در ۱۳۷۰ش/۱۹۹۱ و با آغاز اجلاس مادرید، حماس هیئت مذاکرهکننده
فلسطینی را فاقد مشروعیت خواند و به شدت به اجلاسهایی که سبب واگذاری سرزمینهای
فلسطین میشوند، حمله کرد.
رشد فزاینده محبوبیت حماس سبب شد رقابت شدیدی میان این جنبش و
جنبش فتح بهوجود آید.
پیوستن جنبش فتح به روند مذاکرات صلح بهویژه پس از اجلاس مادرید، مهمترین دلیل اختلافات حماس و فتح به شمار میرود.
این رقابت در برخی مواقع به رویارویی مسلحانه انجامید.
پس از توافق رژیم اشغالگر و ساف برای تأسیس تشکیلات خودگردان
فلسطینی در نوار غزه و کرانه باختری که به دنبال انعقاد
معاهده اسلو در ۲۲ شهریور ۱۳۷۲ /۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ در پایتخت نروژ صورت گرفت، حماس
قاطعانه با این معاهده مخالفت کرد و آن را سبب پایمال شدن حقوق ملت
فلسطین دانست.
همچنین حماس اعلام کرد که در حکومت تشکیلات خودگردان
فلسطین شرکت نخواهد کرد.
در ۱۳۷۲ش/ ۱۹۹۳ حماس به همراه جنبش جهاد اسلامی، جبهه خلق برای آزادی
فلسطین، جبهه دموکراتیک برای آزادی
فلسطین، فرماندهی کل
جبهه خلق برای آزادی فلسطین و پنج گروه کوچک مخالف، ائتلافی موقت به نام جبهه ملی اسلامی و
دموکراتیک (الجبهة
الوطنیة الاسلامیة و الدیمقراطیة) در
دمشق تشکیل داد.
هدف این ائتلاف مخالفت با معاهده اسلو بود.
در ۱۳۷۳ش/۱۹۹۴، پس از آنکه تشکیلات خودگردان اداره امور غزه را براساس قرارداد اسلو بر عهده گرفت، میان حماس و
تشکیلات خودگردان درگیریهایی روی داد که به کشته و زخمی شدن نیروهای دو طرف انجامید
.
در آذر ۱۳۷۴/ دسامبر ۱۹۹۵، هیئت نمایندگی حماس با نمایندگان حکومت خودگردان به ریاست
یاسر عرفات ، در
قاهره جلسهای برگزار کردند.
حکومت خودگردان امیدوار بود حماس را قانع کند تا حملاتش را برضد اسرائیل متوقف سازد و در انتخابات مجلس قانونگذاری در دی ۱۳۷۴/ ژانویه ۱۹۹۶ شرکت کند.
حماس هم از
عرفات خواستار آزادی زندانیان این جنبش و کاهش فشار نیروهای امنیتی شد.
در این زمان یحیی عیاش، فرمانده شاخه نظامی حماس، بهدست اسرائیلیها به
شهادت رسید و حماس در واکنش به این
حادثه چند عملیات
بمبگذاری در بیتالمقدّس انجام داد و مناسبات حماس و ساف دوباره به وضع قبلی برگشت
در اسفند ۱۳۷۴/ مارس ۱۹۹۶ بعد از چهار بمبگذاری که سبب کشته شدن ۴۷ نفر شد، نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان، صد نفر از اعضای حماس را دستگیر کردند.
تشکیلات خودگردان
فلسطین در ۳۰ دی ۱۳۷۴/ ۲۰ ژانویه ۱۹۹۶، نخستین انتخابات ریاست جمهوری و مجلس قانونگذاری (المجلسالتشریعی) را برگزار کرد.
حماس بار دیگر در انتخابات شرکت نکرد..
در مهر ۱۳۷۶/ اکتبر ۱۹۹۷، شیخاحمد یاسین بعد از هشت سال
اسارت و پیش از تمام شدن مدت محکومیت پانزده سالهاش با زندانیان اسرائیلی معاوضه شد و آزاد گردید.
در همین سال، تلاشهای رژیم صهیونیستی برای
ترور خالد مشعل در اردن ناموفق ماند.
با شروع انتفاضه دوم در شهریور ۱۳۷۹/ سپتامبر ۲۰۰۰، یاسر
عرفات بسیاری از اعضای حماس را آزاد کرد.
در این هنگام، حماس از لحاظ سیاسی و نظامی بهشدت فعال شد.
در همین سال جبهه ملی و اسلامی متشکل از سیزده عضو، از جمله حماس، فتح و جهاد اسلامی و با هدف هماهنگی بین این گروهها شکل گرفت، اما حماس باز هم مستقل و یک جانبه عمل کرد، هرچند در برخی اقدامات نظامی به گردانهای الاقصی، شاخه نظامی جنبش فتح، پیوست.
در این هنگام،
امریکا با تأیید
انگلیس ، حماس را در فهرست گروههای تروریستی قرار داد و عربستانسعودی به همین سبب کمکهای مالی خود به حماس را قطع کرد.
در ۱۳۸۰ش/۲۰۰۱، حماس پیشنهاد
عرفات را برای پیوستن به کابینه جدید
فلسطین نپذیرفت.
در ۳ فروردین ۱۳۸۳/ ۲۲ مارس ۲۰۰۴ اسرائیل شیخ احمد یاسین را به شهادت رساند.
عبدالعزیز رنتیسی جانشین وی شد، اما او نیز در ۲۹ فروردین ۱۳۸۳/ ۱۷ آوریل ۲۰۰۴ به دست صهیونیستها به
شهادت رسید.
پس از وی ظاهراً محمود الزهار جانشین او شد که به دلایل امنیتی اعلام نگردید.
پس از
فوت عرفات در آبان ۱۳۸۳/ نوامبر ۲۰۰۴،
محمود عباس رئیسجمهور و رئیس
ساف شد.
حماس در انتخابات شوراها که در دی ۱۳۸۳/ ژانویه ۲۰۰۵ برگزار شد، پس از جنبش فتح بیشترین آرا را به خود اختصاص داد.
جنبش حماس برای نخستینبار در انتخابات مجلس قانونگذاری
فلسطین در دی ۱۳۸۴/ ژانویه ۲۰۰۶ شرکت کرد و با کسب بیش از شصت درصد کرسیهای مجلس پیروزی بزرگی به دست آورد.
پس از این رویداد، اسماعیل هنیه کابینه را تشکیل داد که همه اعضای آن از جنبش حماس بودند.
این
کابینه در ۸ فروردین ۱۳۸۵/ ۲۸ مارس ۲۰۰۶ از مجلس رأی اعتماد گرفت.
از سوی دیگر، امریکا و دولتهای غربی از رسیدن کمکهای مالی به حکومت حماس جلوگیری کردند.
به علاوه، منازعه بین فتح و حماس بار دیگر اوج گرفت.
حماس محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، را متهم ساخت که به واسطه دستگاههای امنیتی زیر سلطه خود در پی ساقط کردن حکومت حماس است.
در این میان، با دخالت عربستان سعودی، این دو جنبش در ۱۹ بهمن ۱۳۸۴/ ۸ فوریه ۲۰۰۶ در مکه توافقنامهای امضا کردند که براساس آن
اسماعیل هنیه با مشارکت فتح حکومت ائتلافی تشکیل داد، اما پس از گذشت سه ماه، بار دیگر درگیری میان شاخههای نظامی این دو جنبش شدت یافت.
این درگیریها به تسلط کامل حماس بر غزه و تصرف دفاتر فتح و بیرون راندن عناصر سیاسی و نظامی فتح از غزه منجر شد
محمود عباس نیز در واکنش، اسماعیل هنیه را در ۲۷ خرداد ۱۳۸۶/ ۱۷ ژوئن ۲۰۰۷ از کار برکنار و کابینه وی را غیر قانونی دانست و دستور تشکیل حکومت جدید به ریاست سلام فیاض را صادر کرد.
پس از این رویداد، محاصره اقتصادی غزه با بستن گذرگاهها تشدید شد و حماس و رژیم صهیونیستی نیز به حملات خود علیه یکدیگر ادامه دادند
پس از مذاکرات فراوان با میانجیگری دولت مصر، در ۳۰خرداد ۱۳۸۷/ ۱۹ ژوئن ۲۰۰۸، حماس و رژیم صهیونیستی آتشبس اعلام کردند.
این
آتشبس با توافق چند گروه
فلسطینی به رهبری حماس از یک سو و مقامات حکومت صهیونیستی به مدت شش ماه به اجرا گذاشته شد.
با اجرای آتشبس و گشوده شدن گذرگاهها، ارسال
کالا و مواد غذایی به غزه آغاز گردید
با پایان یافتن آتشبس، رژیم اشغالگر در ۷ دی ۱۳۸۷/ ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸، حملات گسترده هوایی و زمینی خود به غزه را آغاز کرد.
در این عملیات که ۲۳ روز بهطول انجامید، حدود ۱۳۰۰
فلسطینی شهید شدند.
جنبش حماس هم به شهرکهای یهودینشین حملات موشکی کرد.
پس از ۲۳ روز، اسرائیل بهطور یکجانبه آتشبس اعلام کرد و حماس نیز آن را پذیرفت
درباره مناسبات حماس با دیگر گروههای
فلسطینی، حماس ساف را جزو جنبش مقاومت اسلامی میداند، اما مواضع و عملکرد آن را ناشی از افکار غیرمذهبی این سازمان میداند
دیدگاه حماس درباره مشروعیت ساف با تحولات سیاسی دستخوش دگرگونی شد.
حماس ابتدا ساف را پذیرفت ولی پس از اجلاس مادرید، مشروعیت آن را زیر سؤال برد.
حماس با انعقاد معاهده اسلو، ساف را به کوتاهی و امتیازدهی به دشمنان متهم کرد و اعلام کرد که این سازمان،
نماینده ملت فلسطین نیست.
پس از تشکیل حکومت خودگردان
فلسطین در ۱۳۷۳ش/ ۱۹۹۴، حماس از این تشکیلات انتقاد کرد.
مناسبات حماس با جنبش فتح براساس رقابت، تشنج و درگیری بوده است.
از زمان وقوع انتفاضه، این دو جنبش از لحاظ روش و برنامه باهم رقابت میکردند.
در مقابلِ شعارهای فتح که خواهان استفاده از انتفاضه برای تشکیل دولت
فلسطینی در سرزمینهای اشغالی بود، شعار حماس پایان بخشیدن به اشغال
فلسطین بود.
رقابت حماس و فتح،
حول دو محور بود، رهبری ملت
فلسطین و گسترش نفوذ خود در بین لایههای مختلف مردم
جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامی، علاوه برداشتن دیدگاههای اسلامی مشترک، در هدفهای راهبردی یعنی آزادسازی همه سرزمینهای اشغالی، برقراری دولت مستقل
فلسطینی، مخالفت با روشهای مسالمتآمیز حل و فصل مسئله
فلسطین، و تداوم جهاد رویکرد واحدی دارند، در حالی که تا پیش از انعقاد قرارداد اسلو، فعالیت مشترکی میان جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامی دیده نمیشد.
جهاد اسلامی سابقه طولانیتری از حماس دارد و در حقیقت این سازمان زمینهساز بروز انتفاضه بود، اما پس از انتفاضه، با تأسیس حماس، اغلب اعضای اخوانالمسلمین به حماس پیوستند.
بنابراین طبیعی بود که اعضای جهاد اسلامی، حماس را سازمانی در نظر بگیرند که از زحمات قبلی آنها بهرهبرداری کرده است.
جدایی سیاسی بین این دو گروه به درگیریهایی منتهی شد، اما در ۱۳۷۲ش/ ۱۹۹۳، هر دو سازمان مذاکرات جدیتری را برای اتحاد و همکاریهای بیشتر باهم آغاز کردند
مناسبات حماس با کشورهای عربی و اسلامی را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد: مرحله اول، از تأسیس حماس تا اواخر ۱۳۶۹ش/ ۱۹۹۰ است که در این مدت، حماس در هیچیک از کشورها دفتر نمایندگی و سخنگو نداشت.
مرحله دوم، از جنگ دوم خلیجفارس در ۱۳۶۹ش/ ۱۹۹۰ تاکنون، (۱۳۸۸ش/ ۲۰۰۹) است که در این مدت حماس دفاتر نمایندگی خود را در بسیاری از کشورها تأسیس کرد.
گفتنی است که مناسبات حماس با کشورهای عربی و اسلامی با کشورهای عربستان سعودی، عراق و ایران، از ۱۳۶۸ش/ ۱۹۸۹ آغاز شد اما بحران دوم خلیجفارس فرصت بیشتری برای برقراری مناسبات با دیگر کشورهای عربی و اسلامی پیش روی این جنبش قرارداد.
کشورهای عربی و اسلامیای که با جنبش حماس مناسباتی دارند را میتوان به این ترتیب دستهبندی کرد:
۱) کشورهایی که حماس به صورت رسمی یا غیررسمی در آنها نمایندگی دارد یا با مقامات بلند پایه آنها دیدار میکند.
۲) کشورهایی که ارتباط جنبش حماس با آنها فقط در چهارچوب دیدار با دیپلماتهاست و بعضاً میان نمایندگان حماس و برخی مقامات بلندپایه این کشورها دیدارهایی صورت میگیرد.
مناسبات جنبش حماس با کشورهای غربی از اواخر ۱۳۷۱ش/ ۱۹۹۲، آغاز شد.
روابط حماس و کشورهای غربی همچنان در مرحله گفتگو قرار دارد.
کشورهای غربی در بهبود مناسبات خود با جنبش حماس به شدت محافظهکارند، زیرا از واکنش رژیم صهیونیستی و حتی تشکیلات رسمی
فلسطین نگراناند.
از ۱۳۷۰ش/ ۱۹۹۱، ایران مناسبات نزدیکتری با حماس برقرار کرد.
اساس این روابط مخالفت با سازش با رژیم اشغالگر و سیاستهای سازشکارانه سازمان آزادیبخش
فلسطین است.
پس از نزدیکی حماس و ایران، دفتر حماس در تهران در بهمن ۱۳۷۰/ فوریه ۱۹۹۲ با ریاست یکی از رهبران
معروف حماس، عمادالعُلی، افتتاح شد.
حماس از کمکهای مالی ایران نیز بیبهره نیست.
از نظر حماس، مناسباتش با ایران براساس احترام متقابل، اشتراک مواضع و دیدگاههای راهبردی و سیاسی است، بدون آنکه هریک از دو طرف نظرش را به طرف مقابل تحمیل کند.
فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی جنبش حماس مکملی بر فعالیت اخوانالمسلمین در اراضی اشغالی است.
حماس از زیربناهای اجتماعی و فرهنگیای که اخوانالمسلمین ایجاد کرده بودند، برای گسترش پایگاه اجتماعی خود استفاده بسیار کرد.
از جمله اقدامات اخوانالمسلمین تأسیس مؤسسات خیریه اسلامی، کتابخانهها و باشگاههای ورزشی در نقاط مختلفی از کرانه باختری و نوار غزه بود.
حماس نهادهای اجتماعی، خیریه،
آموزشی و
اقتصادی اخوانالمسلمین را فعال نمود.
در فعالیتهای سیاسی نیز حماس همان روشهای اخوانالمسلمین، مانند برگزاری
همایشها و جشنوارههای سیاسی، اقامه
نمایشگاههای اسلامی بهویژه در دانشگاههای
فلسطین، صدور بیانیهها، منشورها و جزوهها، برگزاری
مراسم سالگرد شهدا و وقایع اسلامی، تظاهرات و اعتصابات را ادامه داد.
امروزه، حماس به خوبی درک میکند که کسب نفوذ در صحنه سیاسی ابتدا از طریق فعالیت اجتماعی سپس از طریق فعالیت مذهبی و در نهایت از طریق فعالیت سیاسی ممکن است.
(۱) زیاد ابوعمرو، «الاحزاب السیاسیة الفلسطینیة بین الدیمقراطیة و التعددیة»، المستقبلالعربی، سال ۱۷، ش ۲ (شباط ۱۹۹۵).
(۲) زیاد ابوعمرو، جنبشهای اسلامی در
فلسطین، ترجمه هادی صبا، (تهران) ۱۳۷۱ش.
(۳) زیاد ابوعمرو، «حماس: خلفیة تاریخیة سیاسیة»، مجلة الدراسات الفلسطینیة، ش ۱۳ (شتاء ۱۹۹۳).
(۴) احمد بن یوسف، احمد یاسین: الظاهرة المعجزة و اسطورة التحدی، عَمّان (۱۹۹۰).
(۵) اسامه عامر، «(
حول) درب الأشواک: حماس ـ الانتفاضة ـ السلطة (لعماد عبدالحمید فالوجی)»، المستقبل العربی، سال ۲۶، ش ۶ (حزیران ۲۰۰۳).
(۶) امین مصطفی، ایران و
فلسطین بین عهدین، بیروت ۱۹۹۶.
(۷) یسار ایوب، «حماس، و ا لأزمة: قراءة أوّلیّة، الأخبار (۱ أیار ۲۰۰۹).
(۸) غسان دوعر جربان، حرب الایام السبعة، لندن ۱۹۹۳.
) ۹) علی جرباوی، «، حماس، : مدخل الاخوان المسلمین الی الشرعیة السیاسیة»، مجلة الدراسات الفلسطینیة، ش ۱۳ (شتاء ۱۹۹۳)؛
(۱۰) خالد حروب، «حرکة، حماس، بین السلطة الفلسطینیة و اسرائیل: من مثلث القوی الی المطرقة و السندان»، همان، ش ۱۸ (ربیع ۱۹۹۴).
(۱۱) خالد حروب، حماس: الفکر و الممارسة السیاسیة، بیروت ۱۹۹۶.
(۱۲) خالد حروب، «حماس و اتفاق غزة ـ أریحا أولا: الموقف و الممارسة»، مجلة الدراسات الفلسطینیة، ش ۱۶ (خریف ۱۹۹۳).
(۱۳) خالد حروب، «خیارات حرکة حماس
فی ظل التسویة المقبلة»، همان، ش ۴۲ (ربیع ۲۰۰۰).
(۱۴) فیصل حورانی، «بینما الانتفاضة مستمرة، جمود سیاسی و مستقبل غامض»، همان، ش ۴۸ (خریف ۲۰۰۱).
(۱۵) نبیل حیدری، «منظمة التحریر الفلسطینیة و حرکة، حماس، : الصراع
فی شأن النفوذ»، همان، ش ۱۳ (شتاء ۱۹۹۳).
(۱۶) دراسة
فیالفکر السیاسی لحرکةالمقاومةالاسلامیة: حماس (۱۹۸۷ـ ۱۹۹۶)، تألیف عبداللّه أبوعید و دیگران، تحریر جواد حمد و اِیاد برغوثی، عمان: مرکز دراسات الشرق الاوسط، ۱۹۹۹.
(۱۷) ساره م روی، «غزة: دینامیات جدیدة للتفکک الاجتماعی»، مجلة الدراسات الفلسطینیة، ش ۱۶ (خریف ۱۹۹۳).
(۱۸) فایز ساره، «الحرکة الاسلامیة
فی فلسطین: وحدة الایدیولوجیا و انقسامات السیاسة، المستقبل العربی، ش ۱۲۴ (ژوئن ۱۹۸۹).
(۱۹) موسی زید کیلانی، الحرکات الاسلامیة
فی الاردن و
فلسطین، عمان ۱۹۹۵.
(۲۰) میثاق حرکة المقاومة الاسلامیة (حماس)، در القضیة الفلسطینیة بین میثاقین، (اعداد انس عبدالرحمان)، کویت: مکتبة دارالبیان، ۱۹۸۹.
(۲۱) صالح نعامی، «مأزق» السلطة، : حماس احتفلت بمرور ۲۰ عاما علی تأسیسها: انطلقت کصاروخ لکنها تحصد الآن ثمار «تسرعها،»، الشرق الأوسط، ش ۱۰۶۱۵ (۱۱ ذیحجه ۱۴۲۸).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنبش حماس»، شماره۶۵۰۲.