جلالزاده صالح چلبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جلالزاده صالح
چلبی،
عالم ،
مورخ ،
شاعر و
مترجم دوره
سلطان سلیمان قانونی حاکم عثمانی می باشد .(حک: ۹۲ـ۹۷۴).
وی
فرزند قاضی جلال طوسیهلی (متوفی ۹۳۵) و برادر کوچک
جلالزاده مصطفی چلبی بود. در دهه اول
قرن دهم، در یکی از ولایات رومایلی، محل مأموریت پدرش، بهدنیاآمد.
پس از گذراندن دوره تحصیلات ابتدایی، نزد کمال پاشازاده (متوفی ۹۴۰) تلمذکردوسرآمدشاگردان او شد و به دستیاری آن
مفتی و مورخ نامی ارتقا یافت؛ چنانکه تاریخ (آلعثمان) او و بعضی از تألیفات و نامههایش را پاکنویس میکرد. اما زمانی که سلیمان قانونی به سلطنت رسید (۹۲۶)، بهوسوسه «زخارف دنیا»، او را ترک کرد و به خدمت خیرالدین افندی (متوفی ۹۵۰)، معلم
سلطان ، درآمد.
جلالزاده پس از به پایان رسیدن
تحصیلات و گرفتن اجازه تدریس، ابتدا با ۲۵ آقچه حقوق روزانه در
مدرسه سراجیه ادرنه بهکار پرداخت و چون آثاری درباره لشکرکشیهای سلطان به
بلگراد و رودس و بودین و انگروس (
مجارستان )، بهنثری منشیانه، نوشت و نیز
اشعار ی در ستایش ابراهیمپاشا، صدراعظم (۹۲۹ـ۹۴۲)، سرود، مدرّس مدرسه مرادپاشا شد. در ۹۴۲، با چهل
آقچه حقوق روزانه، در مدرسه علیپاشای عتیق به
تدریس پرداخت.
سال بعد، چون
قصیده اش در
مدح آیاسپاشا (جانشین ابراهیم پاشا بر کرسی صدارت) پسندیده شد، به
مدرسه صحن ثمانیه انتقال یافت و سرانجام، در ۹۴۹، به ادرنه منتقل گردید و در مدرسه بایزید به تدریس پرداخت.
صالح
چلبی در ۹۵۱ از تدریس کناره گرفت و به مقام
قضا ی
حلب تعیین گردید.
اندکی بعد، در همان سال، مأمور تفتیش احوال خادم داوودپاشا، بیگلربیگی مصر که در همان سال درگذشته بود، و نیز مأمور بررسی
اوقاف مصر شد.
این مأموریت دو سال بعد بهانجام رسید و چون دربار
عثمانی از وی رضایت داشت، به
قضاوت در
شام و سال بعد به قضاوت در مصر تعیین گردید و سرانجام در ۹۵۷، بازنشسته شد.
پس از آن، در
خانه و باغچهای در جوار
مسجد نشانجیها، که برادرش در محله ایوب
استانبول احداث کرده بود،
انزوا گزید.
در این دوره، شاهزاده بایزید ترجمه جوامع الحکایات
سدیدالدین عوفی را از او خواست؛ جلالزاده، این ترجمه را در ۹۶۴ به پایان برد و بایزید آن را پسندید و تدریس در مدرسه ایوب را برعهدهاش گذاشت؛ لیکن مدتی بعد، به علت از دست دادن
بینایی اش، خانهنشین شد
تا آنکه در ربیعالاول ۹۷۳ درگذشت و در
محوطه مسجد نشانجیها
دفن گردید.
برادرش، مصطفی، مادّه تاریخ
فوت او را سروده که بر سنگ گورش حکّ گردیده و عبارت است از: «قبر صالح جَنّتْ اُولَه یااِله» (قبر صالح، جنّت بشود الاهی).
او را یکی از رقبای شایسته برادرش در کار نویسندگی بهشمار آورده است.
بروسهلی، ضمن تأیید معروفیت او در
علم و
فضل ، گفته است که وی
سخاوتمند بود و از اقربا و متعلقان و
همسایگان و
درماندگان دستگیری میکرد.همچنین گفته شده که به سبب
احسان دائمش به
تنگدستان و
فقیر نوازی، به ابوالفقرا معروف بوده است.
جلالزاده صالح
چلبی در سراسر دوران تدریس، قضاوت، مأموریت
سیاسی به مصر و بازنشستگی، هیچ فرصتی را برای
تألیف و ترجمه از دست نمیداد.
آثاری که وی در زمینههای گوناگون پدید آورده، شاهد این مدعاست.
آثار او را بدین قرار میتوان
تقسیم کرد:
آثار
تاریخی ، مشتمل بر: تاریخ بودین (به نثر منشیانه)، فتحنامه رودس و مهاچنامه (هر دو به نظم)، درباره فتوحات سلطان سلیمان قانونی، که گویا هر سه کتاب، بخشهایی از تاریخ سلطان سلیمان بودند که جلالزاده قصد تألیفش را داشته است. چنانکه بر بالای نسخهای از تاریخ بودین، محفوظ در
کتابخانه مرکزی
دانشگاه استانبول عبارت «سلطان سلیمانِ مرحومْ تاریخی» (تاریخ سلطان سلیمان مرحوم) نوشته شده است.سخه دیگری نیز با عنوان تاریخ سلطان سلیمان در کتابخانه
شهر لایپزیگ موجود است که حوادث دوران سلطنت سلطان سلیمان را، از زمان جلوس او بر تخت در ۹۲۶ تا ۹۳۵، دربردارد.سخهای از تاریخ بودین، بهخط مؤلف، نیز در (بخش) روانکوشک
موزه طوپقاپیسرای، بهشماره ۱۲۸۰، موجود است که با ذکر بازگشت سلیمان از
لشکر کشی به مجارستان در
محرّم ۹۳۵ بهپایان میرسد و از این همه، چنین مستفاد میشود که جلالزاده احتمالاً در نوشتن تاریخ سلطان سلیمان، از دهه نخست سلطنت وی فراتر نرفته، درحالیکه تا یک سال پیش از درگذشت سلطان در ۹۷۴، در قید حیات بوده است.
آثار مذکور از منابع
ابراهیم پچوی (متوفی ۱۰۵۹) در نگارش تاریخ پچوی بودهاند.
دیگر اثر تاریخی او، تاریخ مصر جدید است.وی این کتاب را در زمان مأموریتش در مصر و با استفاده از آثار مورخان
عرب ، همچون
سیوطی و بهویژه براساس المواعظ و الاعتبار فی ذکرالخطط و الا´ثار
مقریزی ، تألیف کرده است.
این اثر، که در فاصله سالهای ۹۵۱ تا ۹۵۴ تألیف و به سلطان سلیمان تقدیم گردیده، بیش از آنکه تاریخ مصر باشد، تصویر و توصیفی عمومی از آن
سرزمین است.
سه نسخه از این اثر، که گویا یکی از آنها بهخط خود مؤلف است در موزه طوپقاپیسرای نگهداری میشود.ترجمهای از آن بهزبان
فرانسه در کتابخانه ملی فرانسه و ترجمهای از آن بهزبان
اسپانیا یی موجود است.به گفته فهمی ادهم قاراتای، تاریخ مصر جدید را ابراهیم متفرقه چاپ و منتشر نموده است؛ لیکن، تاریخ مصر الجدید و القدیم، که در ۱۱۴۲ در چاپخانه ابراهیم متفرقه بهچاپ رسیده، اثر
سهیل افندی است.
بروسهلی
کتابی بهنام المختصر فی احوال البشر را، که دربردارنده اطلاعات سودمندی درباره آثار باستانی مصر است، به جلالزاده نسبت داده است.
جلالزاده بر چند اثر حاشیه نگاشته است که عبارتاند از: حاشیه علی شرح مفتاح العلوم، که حاشیهای است بر شرح
سیدشریف جرجانی بر
مفتاح العلوم سکاکی ؛ حاشیه علی شرح المواقف، که حاشیهای است بر شرح سیدشریف جرجانی بر مواقف
قاضی عضدالدین ایجی؛ حاشیه علی شرح الوقایة، که حاشیهای است بر شرح صدرالشریعه ثانی بر
وقایة الروایة فی مسائل الهدایة ، نوشته جدّش محمودبن صدرالشریعه اول؛ و حاشیه علی الاصلاح و الایضاح، که اصل آن تألیف استادش
کمال پاشازاده بوده و موضوع آن
فقه است.
جلالزاده دو اثر را از
فارسی به
ترکی عثمانی ترجمه کرده است: نخستین آنها مناقب بهمن شاهبن فیروزشاه است که با نامهای قصه بهمنشاهبن فیروزشاه یا قصه فیروزشاه یا فیروزشاه حکایهسی (حکایت فیروزشاه) و یا
قصه فیروزشاه ترجمهسی (ترجمه قصه فیروزشاه) نیز شناخته میشود.وی در ۹۴۳، بهخواست سلطان سلیمان قانونی، این کتاب را در هشت جلد ترجمه کرد و مورد تقدیر و لطف سلطان قرار گرفت.
نسخی از این ترجمه موجود است، از جمله در
کتابخانه نورعثمانیه و
کتابخانه سلیمانیه ترجمه فیروزشاه یا قصه فیروزشاهبن ملک داراب نوشته
مولانا محمد بیغمی ).
ترجمه
جوامعالحکایات و لوامع الروایات عوفی ترجمه کشف الغنم فی اخبار الامم نیز به جلالزاده نسبت داده شده
که ظاهراً
کشف الغمم فی الاخبار الامم و از آثار برادر او، جلالزاده مصطفی
چلبی، است.
جلالزاده
شعر هم میسرود و صالح و صلاحی
تخلص میکرد.دیوانی مشتمل بر سرودههایی به زبانهای
ترکی ،
عربی و فارسی از وی باقی مانده است.
مثنوی لیلی و مجنون را نیز در دورهای سروده که تحت تأثیر غم از دست دادن دو
فرزند ناکامش بوده است.
. وی بههنگام سرودن لیلیومجنون، به مثنویهای لیلیومجنون
امیرخسرو دهلوی و
مولانا عبداللّه هاتفی (متوفی ۹۱۸) نظر داشته و جز در مواردی، که بعضی از بیتهای دهلوی را ترجمه کرده، کل اثر آفرینش خودش بوده است. نسخهای از این مثنوی در کتابخانه نورعثمانیه، به شماره ۳۸۴۶، موجود است.
منظومه ای هشتاد بیتی بهنام دُرَر نصایح نیز از وی باقی مانده است.
گفته شده است که جلالزاده مجموعه
منشآت خود را به صورت اثری مستقل تدوین کرده بوده است.
وی در اواخر عمر، که
نابینا بوده، با استفاده از محفوظاتش و به پیروی از شیوه
شقائق نعمانیه ، اثر طاشکوپریزاده، به تألیف کتابی مشتمل بر مطایبات علمای
عثمانی و
نوادر ، بهصورت «استکتاب» (
تقریر و
تحریر )، پرداخته که ناتمام مانده است.
________________________________________
(۱) محمدطاهر بروسهلی، عثمانلی مؤلفلری، استانبول ۱۳۳۳ـ۱۳۴۲.
(۲) محمد ثریا، سجل عثمانی، استانبول ۱۳۰۸ـ۱۳۱۵/ ۱۸۹۰ـ۱۸۹۷، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۱.
(۳) دانشنامه ادب فارسی، به سرپرستی حسن انوشه، ج۶: ادب فارسی در آناتولی و بالکان، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۳ش.
(۴) محمدامین ریاحی، زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، تهران ۱۳۶۹ش.
(۵) شمسالدینبن خالد سامی، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/ ۱۸۸۹ـ۱۸۹۸.
(۶) محمدبن یحیی عطائی، حدائق الحقائق فی تکملةالشقائق، در شقائق نعمانیه و ذیللری، چاپ عبدالقادر اوزجان، استانبول: دارالدعوه، ۱۹۸۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جلالزاده صالحچلبی »، شماره ۴۷۶۷.