جعل حدیث در شیعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در طول تاریخ معارف بشری و در بستر تاریخ ادیان الهی، همیشه مردمانی دروغساز و دجّالصفت بودهاند که حقایق الهی و علمی را به سخره میگرفتند و با اهداف گوناگون و در اثر عوامل مختلف مثل: تعصبات مذهبی، انحرافات عقیدتی، خدمت به حاکم ستمگر، کسب مال یا مقام،
غلوّ در
مذهب و عقاید، بزرگ کردن خود و یا تأثیر عناصر
یهودی و
مسیحی دست به تحریف حقایق،
جعل احادیث و دروغگویی میزدند. در این نوشته سعی بر آن است که تنها افرادی از
روات شیعه که
کذّاب یا
جاعل بودن آنها محرز گردیده، یاد شوند و از ذکر افراد مشکوک پرهیز نمودهایم.
تنها راه دستیابی به
وحی الهی و کلام حق، به اقتضای
حدیث ثقلین،
قرآن و
سنّت است. ما از طریق
حدیث، به سنّت عملی و قولی و تقریر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) دست مییابیم و از همینجاست که جایگاه
حدیث صحیح و اهمیّت آن، بیش از پیش روشن میشود و لذا
امام باقر (علیهالسّلام) به جابر فرمود: «یا جابر واللّه لحدیث تصیبه من صادق فی حلال و حرام خیر لک ممّا طلعت علیه الشّمس حتّی تغرب؛
ای جابر به خدا قسم اگر حدیثی از شخص صادقی در مورد
حلال و
حرام به تو برسد، از آنچه آفتاب بر آن میتابد برایت بهتر است»
امّا در طول تاریخ معارف بشری و در بستر تاریخ ادیان الهی، همیشه مردمانی دروغساز و دجّالصفت بودهاند که حقایق الهی و علمی را به سخره میگرفتند و با اهداف گوناگون و در اثر عوامل مختلف (مثل: تعصبات مذهبی، انحرافات عقیدتی، خدمت به حاکم ستمگر، کسب مال یا مقام،
غلوّ در
مذهب و عقاید، بزرگ کردن خود و یا تأثیر عناصر یهودی و مسیحی) (برای آگاهی بیشتر به
کتاب علم الحدیث، کاظم مدیر شانه چی، اضواء علی السنة المحمّدیة، محمود ابوریّة، صحبت جعل حدیث و عوامل آن، رجوع شود) دست به تحریف حقایق، جعل احادیث و دروغگویی میزدند.
الف- پیدایش جدّی پدیده جعل و کذب در احادیث، به عصر ائمّه (علیهمالسّلام) بهویژه زمان
امام صادق (علیهالسّلام) و
امام رضا (علیهالسّلام) برمیگردد.
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) با قاطعیّت و شدّت با این پدیده، که بلای حدیث محسوب میشد، برخورد کردند و حتّی در مواردی، از این دروغسازان نام میبردند و آنها را
لعنت میکردند (مثل «
مغیرة» و «
ابوالخطّاب» که در این نوشتار به آنها اشاره خواهیم کرد) و همین مطلب موجب شد که این بیماری، در
شیعه رشد چندانی پیدا نکند.
ب- کسانی که
کتابهای
رجال نوشتهاند، بهصورت پراکنده به این مطلب پرداختهاند. برای مثال،
نجاشی (۳۷۲-۴۵۰ ق) در رجال خود، در موارد متعدّد به جاعلان و دروغگویان اشاره میکند. سایر
کتب رجالی نیز تا عصر حاضر (و در بهترین شکل، معجم الرّجال
مرحوم آیة اللّه خویی) به این مطلب پرداختهاند؛ اگرچه کمتر بحث مستقل یا
کتاب مستقلّی به این موضوع، اختصاص یافته است.
ج-
کتابهایی که در عامّه و خاصّه بهصورت کلّی یا جزئی به این مطلب پرداختهاند، عبارتند از:
۱ ـ
الموضوعات ابن جوزی (متوفّای ۵۹۷ ق) که مطالب آن از
کتاب الاباطیل جورکانی اخذ شده است.
۲ ـ
اللّئالی المصنوعة، از
سیوطی، که پیرامون
کتاب ابن جوزی است.
۳ ـ
تذکرة الموضوعات و قانون الموضوعات، از
محمّد بن طاهر مقدسی هندی ملقّب به قتنی (م ۹۷۶ ق).
۴ ـ
اللّؤلؤ المرصوع، از
ابوالمحاسن قاوقچی.
۵ ـ الموضوعات
صنعانی.
۶ـ
الموضوعات الکبیر، از
ملاّعلی قاری.
۷ ـ
الموضوعات الصّغری، از همان نویسنده.
۸ ـ
اضواء علی السّنة المحمّدیة، از
محمود ابوریّة، که در بخشی از
کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
۹ ـ
شیخ المضیرة، از همان نویسنده، که در بخشی از
کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
۱۰ ـ
علم الحدیث، از
کاظم مدیر شانهچی، که در بخشی از
کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
۱۱ ـ
مقباس الهدایة، از علامه
مامقانی (۱۲۹۰-۱۳۵۱ ق) با تلخیص استاد
علیاکبر غفاری.
البته در این میان، عامّه (
اهل سنّت) بیشترین
کتابها را نوشتهاند؛ چراکه در طول تاریخ حدیث خود، بیشتر به بلای جعل گرفتار شدهاند.
در این نوشتار، بیشتر از روش تحقیق کتابخانهای (میدانی) و با استفاده از
کتابهای رجال (یعنی شهادت دیگران بر کذب و جعل احادیث توسّط افراد) استفاده شده است. ازجمله مهمترین آن منابع عبارتند از:
رجال: نجاشی،
معجم الرّجال:
آیةاللّه خویی،
مقباس الهدایة: علامه مامقانی،
علم الحدیث: کاظم مدیرشانهچی
بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال: علاّمه
ملاّعلی علیاری تبریزی.
همچنین، از
خلاصة الاقوال و
رجال الکشّی و
رجال الطّوسی و
کتاب ابن غضائری، با واسطه نقل شده است.
دو محور اساسی در این نوشتار دنبال میشود:
الف. شناسایی راویانی که مطالب خلاف واقع (اعم از
قول و
فعل و
تقریر) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه اطهار (علیهمالسّلام) نقل کردهاند؛
ب. معرّفی افرادی که مطالبی را ساخته و بهصورت حدیث به آن بزرگواران نسبت دادهاند.
شناخت دروغپردازان و متّهمان به جعل و کذب و منحرفان از صراط حق، آثار و فواید بسیاری دارد که برخی از آنها عبارتند از:
الف. پالایش احادیث حق از احادیث دروغین؛
ب. شناخت دروغگویان در سلسله اسناد احادیث و ردّ سخنان آنان؛
پ. جلوگیری از انحراف مردم و خطای علما، با معرّفی دروغگویان و احادیث جعلی آنان؛
ت.
عبرت گرفتن تماشاگران و ایجاد ترس در دل افراد سهلانگار و دروغدوست و در نتیجه، جلوگیری از جعل
دروغ در آینده؛
ث. شناخت بهتر قرآن به کمک طرح و نقد تفسیرهای نادرست دروغپردازان؛
ج. آشکار شدن چهره نورانی و بیعیب ائمّه اطهار (علیهمالسّلام) با ردّ احادیث دروغین و غلوآمیز که در مورد آنان جعل شده است.
نگارنده، با توجه به آثار فوق، سعی دارد تا دروغپردازان و جاعلان روایات را در
کتابهای عامّه و خاصّه معرفی کند. البته سعی ما بر آن است که تنها افرادی که کذّاب یا جاعل بودن آنها محرز گردیده، یاد شوند و از ذکر افراد مشکوک پرهیز نمودهایم.
این بخش از نوشتار، درباره جاعلان و کذّابان در راویان خاصّه است و ان شاء اللّه در مقالات آینده، به راویان عامّه خواهیم پرداخت. البته ممکن است فرد یا افرادی از قلم افتاده باشند و یا در موردی تأمّل کافی درباره یک راوی صورت نگرفته باشد (و در نتیجه، قضاوت ناصحیحی شکل گرفته باشد)؛ لذا امید است با راهنماییهای منصفانه و دلسوزانه فرهیختگان امّت، این نوشتار، کاملتر شود، تابهحال امّت سودمندتر افتد.
متن:
ابان بن ابی عیاش، فیروز، ابواسماعیل البصری:
او متّهم است که
کتاب «
سلیم بن قیس» را جعل کرده است.
در مورد
کتاب «سلیم بن قیس الهلالی، ابا صادق»، دو نظریّه متفاوت وجود دارد:
الف: این
کتاب جعلی است.
این نظریّه
ابن الغضائری و
شیخ مفید در
تصحیح الاعتقاد است.
ب: این
کتاب از اصول علمای شیعه است؛ بلکه از مهمترین اصول و قدیمیترین آنهاست.
این، نظریه
مرحوم نعمانی در
کتاب «
الغیبة» (باب ما روی فی انّ الائمة اثناعشر اماما) است و حتی فاضل تفرشی در حاشیه «رجال کبیر» گفته است که ابن غضائری اشتباه کرده است؛ و صاحب وسائل نیز در وسائل میگوید: از
کتابهای معتمد و ثابت و
متواتر است (خاتمة
وسائل الشیعة، الفائدة الرابعة).
اوّلین دلیل جعلی بودن
کتاب سلیم آن است که ازلحاظ مضمون قابلقبول نیست؛ چرا که میگوید: «
محمّد بن ابی بکر، پدرش را در هنگام مرگ
موعظه کرد» و «
ائمّه شیعه سیزده نفر هستند». (ابن غضائری در رجال)
دوم. از لحاظ
سند معتبر نیست؛ چراکه این
کتاب از غیر طریق «ابان بن ابی عیاش» نقل نشده است و او ضعیف است.
مرحوم آیةاللّه خویی (
رحمةاللهعلیه) در رجال خود
سعی میکند تا به این اشکالات پاسخ دهد، که: اوّلا، نقل مضامین فوق در این
کتاب ثابت نشده است ولذا فاضل تفرشی و صاحب وسایل گفتهاند در نسخه موجود این
کتاب، چنین مطالبی وجود ندارد (وسائل الشیعة، ترجمة سلیم بن قیس) و حتی نسبت اشتباه به ابن غضائری دادهاند.
ثانیاً، در
کتاب کافی، سلیم از غیر طریق «ابان بن ابی عیاش» نیز نقل میکند و نیز
کتاب سلیم از طریق «
حماد بن عیسی عن
ابراهیم بن عمر الصّنعانی» نیز نقل شده است.
میتوان گفت که
کتاب «سلیم بن قیس»، دو نسخه داشته است:
الف: نسخهای که به ابن غضائری و شیخ مفید و میرزا در «رجال کبیر» رسیده است و شامل مطالب و مضامین غیر صحیح است.
ب: نسخهای که بهدست
مرحوم نعمانی و صاحب وسایل و فاضل تفرشی رسیده است که آن مطالب را ندارد.
و شاید نسخه اوّل به خاطر جعل «ابان بن ابی عیاش» موردنقد و نکوهش واقع شده و از گردونه
کتب حدیث خارج شده است و آنچه باقی مانده، همان
کتاب اصلی بوده که به دست امثال نعمانی رسیده است.
شاهد مطلب آنکه عدهای تصریح میکنند که این مطالب موهوم در آن بوده و عدّهای هم صریحاً انکار میکنند.
الف. ابن غضائری (
رحمةاللهعلیه) در
کتاب رجال خود میگوید: او
تابعی است که از
انس بن مالک و
امام سجّاد (علیهالسّلام) نقل حدیث میکند و او ضعیف است، و اصحاب ما «
شیعیان» به او نسبت دادهاند که
کتاب «سلیم بن قیس» را جعل کرده است.
ب.
شیخ طوسی (
رحمةاللهعلیه) در رجال خود میگوید: او تابعی (بصری) ضعیف است و از
اصحاب امام سجاد (علیهالسّلام) و
امام باقر (علیهالسّلام) و
امام صادق (علیهالسّلام) شمرده میشود.
احمد بن
محمّد بن سیّار، ابوعبداللّه السیّاری (البصری ـ الاصفهانی):
دروغگو و
ضعیف، بلکه
فاسد المذهب است؛
محرّف نه
غالی و
مجفّو الروایه است و روایات مرسل زیادی را نقل کرده است
و
تناسخ را قبول داشته است.
کسانی او را
تضعیف کردهاند:
شیخ (
رحمةاللهعلیه) در رجال
و
استبصار،
ابن غضائری،
نجاشی در رجال
و
ابن ولید و
شیخ صدوق (
رحمةاللهعلیه) و
کشّی و مامقانی در مقباس الهدایة.
آیتالله خویی (
رحمةاللهعلیه) میگوید: علمای رجال اتفاق دارند که او فاسد المذهب است.
شرح حال: او از اهالی بصره بود و از نویسندگان
آل طاهر محسوب میشد
و از
اصحاب امام هادی (علیهالسّلام) و
عسکری (علیهالسّلام) شمرده شده است.
شیوخ قمی فقط در مورد
کتاب «
نوادر الحکمة» که او نقل کرده است، استثنا قائل شدهاند و آن را ضعیف ندانستهاند.
ولی در عین حال، شیخ در استبصار، بعد از ذکر
کتاب «نوادر» میگوید: من طبق آن عمل نمیکنم و فتوا نمیدهم، چراکه ضعیف است.
مرحوم آیتالله خویی (
رحمةاللهعلیه) میگوید: برخی روایات
تحریف قرآن، از
کتاب احمد بن محمّد السیّاری نقل شده است.
این شخص، دارای
کتابهای متعدّدی است که عبارتند از:
۱ ـ
کتاب ثواب القران،
۲ ـ
کتاب الطّب،
۳ ـ
کتاب القرائات،
۴ ـ
کتاب النّوادر،
۵ ـ
کتاب الغارات.
احمد بن محمّد، ابوعبداللّه الخلیلی الآملی (الطّبری):
دروغگو، جاعل حدیث و فاسد است که مورد التفات نیست.
نجاشی در
کتاب خود او را جدا ضعیف میداند
و ابن غضائری (در مورد ابن غضائری و
کتاب او، سخن بسیار است و لذا از آنجا که در انتساب
کتاب به او اشکال وجود دارد، ما هر جا که کلام او را نقل میکنیم، به عنوان مؤیّد ـ نه دلیل ـ است. (ر. ک: مقدّمه معجم الرّجال)) نیز او را دروغگو و جاعل حدیث و فاسد شمرده است.
الف-
کتاب «الوصول الی معرفة الاصول»،
ب-
کتاب الکشف.
اسحاق بن
محمّد بن
احمد بن
ابان (ابو یعقوب الاحمر) بن
مرار بن عبداللّه، یعرف
عبدالله عقبة و
عقاب بن الحارث النخعی (آخ الاشتر):
دروغگو، جاعل حدیث و اصلاً معدن تخلیط احادیث است
و فاسد المذهب نیز بوده است.
نجاشی در رجال خود او را معدن تخلیط مینامد.
علاّمه نیز در خلاصه، او را معدن تخلیط میخواند
و ابن غضائری او را فاسد المذهب و دروغگو و جاعل حدیث میداند و نیز
عیاشی خبری در مورد وضع حدیث او نقل میکند.
او را رئیس گروه «
اسحاقیّه» میدانند و صاحب
کتابهای متعددّی است که عبارتند از:
الف-
کتاب اخبار السّیّد،
ب-
کتاب المجالس،
ج-
کتابهایی در مورد تخلیط.
اسماعیل بن
علی بن
رزین بن
عثمان بن
عبدالرّحمن بن
عبداللّه بن
بدیل بن ورقاء الخزاعی، ابن اخی دعبل، ابوالقاسم:
دروغگو، جاعل حدیث، مختلط در حدیث بوده است.
نجاشی و شیخ و مامقانی او را مختلط میدانند.
ابن غضائری او را دروغگو و جاعل حدیث میداند.
و
شیخ در رجالش میگوید که او از
ائمه (علیهمالسّلام) حدیث نقل نمیکند.
شرححال: او پسر برادر
دعبل خزاعی بود که در
واسط میزیست و سرپرست
امور حسبیّه آنجا بود.
الف-
کتاب «تاریخ الائمة»،
ب-
کتاب النکاح
الحسن بن
العبّاس بن الحریش الرّاوی، ابوعلی:
ضعیف است و
کتابی در مورد فضیلت
سوره قدر جعل کرده است
نجاشی در «رجال» خود میگوید که جدّاَ ضعیف است و
کتابی در مورد «انّا انزلناه» دارد که مضطرب الالفاظ است.
ابن غضائری نیز این
کتاب را فاسد الالفاظ و جعل میداند.
تذکّر: بر برخی
کتب رجالی گفته شده که «حسن بن عبّاس» از
امام جواد (علیهالسّلام) حدیث نقل میکند؛ در حالی که اکثر
کتابهای حدیث، گفتهاند که از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل میکند. شیخ نیز در رجال، یک بار او را در اصحاب امام جواد (علیهالسّلام) و یک بار در باب «من لم» ذکر کرده است.
این مطالب میرساند که دو نفر به این اسم وجود دارند؛ هرچند هر دو را ضعیف دانستهاند.
کتابی داشته در مورد فضیلت «انّا انزلناه فی لیلة القدر» که گفته شده روایات آن مضطرب است.
امّا
مرحوم کلینی در اول کافی میگوید: روایت و
کتابی غیر از
کتاب الحسن بن العباس درمورد شان «سوره قدر» نیست.
الحسن بن علی بن ابی حمزة البطائنی (سالم البطائنی):
کذّاب، ملعون و واقفی است.
رجال نجاشی، او را از بزرگان واقفیّه شمرده است.
و نیز
مرحوم مامقانی از خلاصة الاقوال و کشّی نقل کردهاند که دروغگو و ملعون و واقفی است.
الف-
کتاب الفتن (الملاحم)،
ب-
کتاب فضائل القرآن،
ج-
کتاب القائم
الصغیر،
ذ-
کتاب الدّلائل،
ه-
کتاب المتعة،
و-
کتاب الغیبة،
ض-
کتاب الصّلاة،
ح-
کتاب الرّجعة،
ت-
کتاب فضائل امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)،
ی-
کتاب الفرائض.
الحسن بن
محمّد بن
یحیی بن
الحسن بن
جعفر بن
عبداللّه بن
الحسین بن
علی بن
الحسین بن علیّ
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، ابومحمّد، المعروف به ابن اخی طاهر:
کذّاب و جاعل حدیث است؛ روایاتی را از افراد مجهول نقل میکرد که مورد انکار (منکّرة) بود؛ ضعیف است.
علاّمه مامقانی (
رحمةاللهعلیه)، او را مورد تضعیف اصحاب میداند که از افراد مجهول روایات منکّره نقل میکند.
و نیز نجاشی میگوید که از افراد مجهول، روایات منکّره نقل میکند و دیدم که اصحاب ما، او را تضعیف میکردند
و ابن غضائری و
ابن داود، او را دروغگو و جاعل حدیث میدانند و توقّف در روایات او را انتخاب میکنند.
امّا برخی رجالیان، او را موثّق میدانند؛ چرا که
صدوق (
رحمةاللهعلیه) از او نقل حدیث کرده و اجازه گرفته است و
شیخ مفید (
رحمةاللهعلیه) نیز در ارشاد، از او روایات بسیاری نقل کرده است.
(از «تعق» نقل میکند. این مطلب، مبتنی بر این اصل است که «مشایخ اجازه، همه ثقه هستند» و یا اینکه «نقل روایت از کسی، دلیل بر توثیق اوست». در حالی که هیچکدام ثابت نشده است.بلکه هر دو مبنا باطل است.)
او از جدّ خویش (یحی بن الحسن) و غیر از او روایت نقل میکند.
الف-
کتاب المثالب،
ب-
کتاب الغیبة و ذکر القائم (عجّلاللهفرجهالشریف).
سالم بن ابی حفصة العجلی (م ۳۷۰ هـ)، مولی بنی عجل، کوفیّ یکنّی ابا الحسین و ابا یونس، اسمه زیاد:
موردتکذیب و تکفیر و لعنت
امام صادق (علیهالسّلام) قرار گرفته است.
غالی، ضعیف و کذّاب است و به
امام باقر (علیهالسّلام) دروغ میبست.
صاحب الوجیزة او را ضعیف دانسته است؛
و علامه مامقانی (
رحمةاللهعلیه) نیز او را جزو متّهمان به کذب قرار داده است.
صاحب بهجة الآمال نقل کرده که موردتکذیب و
تکفیر و
لعنت امام صادق (علیهالسّلام)واقع شده؛ چراکه به امام باقر (علیهالسّلام)
دروغ بسته است.
برخی او را شیعهای
غلو کننده دانستهاند،
ولی این مطلب با روایاتی که در مورد عقاید او نقل شده، سازش ندارد.
دو
کتاب داشته است که نجاشی از آنها خبر میدهد ولی نام آنها را نمیگوید.
سلیمان بن عبداللّه الدّیلمی، ابو محمّد (و ابنه
محمّد بن سلیمان):
غالی و کذّاب است
و به روایات منفرد او (و فرزندش) عمل نمیشود.
علاّمه در «الخلاصة» او را از بزرگان
غلات میشمارد؛
و به نقل علامه مامقانی (
رحمةاللهعلیه) و ابن غضائری، غالی و کذّاب است.
در خلاصه، نام او «سلیمان الدّیلمی» و در
کتاب ابن غضائری، نام او «سلیمان بن زکریّا» ذکر شده، امّا علامه مامقانی و برخی از رجالیان، آنها را اشاره به افراد متعدّدی نمیدانند.
او مردی تاجر بود که اسرای دیلمی را به
کوفه میبرد و اموال تجارتی را به
خراسان حمل میکرد؛ ولی در اصل از «بجیلة الکوفة» بود.
کتاب یوم و لیلة، که پسرش (محمّد بن سلیمان) از او نقل میکند.
سلیمان بن
عمرو بن
عبداللّه بن وهب النّخعی،
ابو داود الکوفی:
جاعل حدیث بوده است؛
بهطوریکه محدّثین او را «کذّاب النّخع» لقب دادهاند؛ ضعیف است.
در«
الوجیزة» او را ضعیف شمردهاند.
علامه مامقانی او را به وضع حدیث متّهم میداند.
ابن غضائری او را ضعیف و کذّاب معرّفی میکند.
سلیمان فردی زاهد بود؛ بهطوریکه شبها را به نماز و روزها را به روزهداری میگذراند. او از امام صادق (علیهالسّلام) نقل حدیث میکند.
بداللّه بن محمّد البلوی (بن
عمیر بن محفوظ البلوی،
ابو محمّد المصری):
کذّاب و جاعل حدیث بوده است.
نجاشی او را ضعیف و ابن غضائری او را دروغگو و جاعل حدیث دانسته است.
علاّمه مامقانی (
رحمةاللهعلیه) او را جزو افراد کذّاب و جاعل نام برده است.
او شخصی
فقیه و
واعظ، از اهالی
مصر و از قبیله «بلی» بوده است.
برخی گفتهاند که از «بلی بن عمرو بن الجاف بنی قضاعة» بوده است.
الف-
کتاب الابواب،
ب-
کتاب المعرفة،
ج-
کتاب الدّین و فرائضه.
علیّ بن احمد الکوفی، ابوالقاسم:
کذّاب، صاحب
بدعت و
غالی بوده است.
نجاشی او را
فاسد المذهب و غالی معرّفی میکند.
ابن غضائری و صاحب خلاصة الاقوال و علاّمه مامقانی، او را غالی و صاحب بدعت معرفی کردهاند.
مرحوم آیتالله خویی، او را کذّاب و فاسد المذهب میداند و میگوید برخی روایات تحریف قرآن را او نقل کرده است.
او ادّعا میکرده که از «آل ابی طالب» است. در آخر عمرش به
غلو دچار شد و مذهب او فاسد گشت و در ناحیهای به نام «کرمی» در سال ۳۵۲ درگذشت، که آن ناحیه در پنج فرسخی فسا و بیست فرسخی
شیراز است. غلات مقام او را بلند میدانند.
۱ ـ
کتابی در موضوع غلو و تخلیط،
۲ تا ۵۱ ـ
کتابهایی با عناوین: الانبیاء ـ الاوصیاء ـ البدع المحدثة ـ التّبدیل والتّحریف ـ تحقیق اللّسان فی وجوه البیان ـ الاستشهاد ـ تحقیق ما الّفه البلخی فی المقالات ـ منازل النّظر و الاختیار ـ ادب النّظر والتّحقیق ـ تناقض احکام المذاهب الفاسدة ـ الاصول فی تحقیق المقالات ـ الابتداء ـ معرفة وجوه الحکمة ـ معرفة ترتیب ظواهر الشّریعة ـ التّوحید ـ مختصر فی فضل التّوبة ـ تثبیت نبوّة الانبیاء ـ مختصر فی الامة ـ مختصر فی الارکان الاربعة ـ الفقه علی ترتیب المزنیّ ـ الآداب و مکارم الاخلاق ـ فساد اقاویل الاسماعیلیة ـ الرّدّ علی ارسطاطالیس ـ المسائل والجوابات ـ فساد قول البراهمة ـ تناقض اقاویل المعتزلة ـ الرّدّ علی محمّد بن بحر الرّهنی ـ الفحص عن مناهج الاعتبار ـ الاستدلال فی طلب الحقّ ـ تثبیت المعجزات ـ الردّ علی من یقول انّ المعرفة من قبل الموجود ـ ابطال مذهب داود بن علی الاصبهانی ـ الردّ علی الزّیدیة ـ تحقیق وجوه المعرفة ـ ما تفرّد به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) من الفضائل ـ الصّلاة والتسلیم علی النّبی وامیرالمؤمنین ـ الرّسالة فی تحقیق الدّلالة ـ الرّد علی اصحاب الاجتهاد فی الاحکام ـ فی الامامة ـ فساد الاختیار ـ رسالة الی بعض الرؤساء ـ الردّ علی المثبتة ـ الرّاعی والمرعی ـ الدّلائل والمعجزات ـ ماهیة النّفس ـ میزان العقل ـ ابّان حکم الغیبة ـ الرّد علی الاسماعیلیة فی المعاد ـ تفسیر القرآن ـ
کتاب فی النفس. نجاشی در پایان عناوین تالیفات او میافزاید که اکثر
کتابهای او فاسد است.
محمّد بن بشیر، کوفی (من موالی بنی اسد):
ملعون، غالی و
واقفی است؛ به
امام کاظم (علیهالسّلام) دروغ میبست.
دلیل: کشّی میگوید که او به امام کاظم (علیهالسّلام) دروغ میبست.
صاحب خلاصة الاقوال میگوید که او ملعون و غالی است.
علاّمه مامقانی نیز او را ملعون میداند.
امام رضا (علیهالسّلام) او را لعنت و
نفرین کرد و نیز امام کاظم (علیهالسّلام) از او
تبرّی جست.
محمدبن بشیر، کسی است که در زمان امام کاظم (علیهالسّلام) و امام رضا (علیهالسّلام) زندگی میکرده است و پس از فوت امام کاظم (علیهالسّلام) واقفی شد و ادّعا کرد که امام هفتم همان
قائم است که در بین مردم زندگی میکند و برای اهل نور، با نور ظاهر است. او که شعبدهباز بود و کارهای
خارقالعاده انجام میداد، ادّعا کرد که جانشین
موسی بن جعفر (علیهالسّلام) است و عدّهای پیرو او شدند و برای بعد از وفات،
وصیت کرد که فرزندش (
سمیع بن محمّد) جانشین او باشد.
او دارای
کتابی نیز بوده است.
تذکّر مهم: دو راوی به نام «محمّد بن بشیر» وجود دارد:
الف: محمّد بن بشیر کوفی، از اصحاب امام کاظم (علیهالسّلام) که ملعون است و ذکر او گذشت.
ب: محمّد بن بشیر کوفی که برادر علی بن بشیر است و هر دو ثقه هستند. نجاشی از آنها نام میبرد و میگوید:
کتاب نوادر از این شخص ثقه است
و در
قم وفات یافت. نکته قابلذکر، این است که رجالیان هیچ نشانه روشنی برای تمییز آن دو نفر مشترک، ذکر نکردهاند.
محمّد بن علی،
ابو سمینة، الصّیرفی (بن ابراهیم بن موسی ابوجعفر القرشی):
مشهور به دروغگویی بوده است؛
غالی، فاسد الاعتقاد و ضعیف است.
نجاشی رجال میگوید که او در
کوفه مشهور به بوده است و علاّمه مامقانی، دروغگویی او را نقل میکند
و آیة اللّه خویی در معجم الرّجال، او را ضعیف میداند.
ابن ولید، روایاتی را که «
محمد بن
احمد بن یحیی» از ابی سمینة نقل میکند، استثنا کرده و ضعیف ندانسته است.
از ابن ولید، عجیب است که از چنین فرد دروغگو و منحرفی، روایات را قبول میکند شاید ایشان قرائنی بر صحّت داشته، که البتّه
یقین و عقیدهاش برای ما حجّت نیست.
او در
کوفه مشهور به دروغگویی بود و سپس وارد
قم شد و مدّتی مهمان
احمد بن
محمد بن عیسی بود. سپس مشهور به غلو شد و مخفی گشت؛ امّا احمد بن محمد بن عیسی او را از قم اخراج کرد.
او را از
اصحاب امام رضا (علیهالسّلام) دانستهاند.
الف-
کتاب الدّلائل،
ب-
کتاب الوصایا،
ج-
کتاب العتق،
د-
کتاب «عمّ یتسائلون»،
ه-
کتاب الآداب.
محمّد بن مقلاص،
ابو زینب الاسدی،
ابو الخطّاب الاجدع، الزّراد (البزّاز ـ السّراد ـ البرّاد)، مولی بنی اسد، (ابالطّیبات ـ ابا اسماعیل):
مورد
لعنت امام صادق (علیهالسّلام) واقع شده است؛
ملعون است؛ چراکه به امام صادق (علیهالسّلام) دروغ میبست و چیزهایی را که نفرموده بود، منتشر میکرد و امام (علیهالسّلام) را میترسانید.
علاّمه مامقانی در مقباس
و صاحب
بهجة الآمال و خلاصة الاقوال و غضائری و دیگران نقل کردهاند که او مورد
نفرین و لعنت امام صادق (علیهالسّلام) واقع شده است.
در این مورد، روایات کثیری نقل شده است و حتی از نزدیکی به او و پیروانش
نهی شده است و در توقیعی که صادر شد، همه ائمه (علیهمالسّلام) از ابوالخطّاب برائت جستهاند.
ابوالخطّاب، فرد
احمق و کندذهنی بود که مطالب و احادیث را حفظ نمیشد، ولذا مطالبی را از خود به آنها اضافه میکرد. او فاسدترین افراد کوفه بود. در مورد
نماز مغرب عقیده داشت که تا وقتی ستارهها در شب ظاهر نشوند، برگزار نشود. پیروان او را
خطّابیّه گویند که عقاید عجیبی در مورد
نماز و
روزه داشتهاند.
محمّد بن
موسی بن عیسی الهمدانی السّمّان، ابوجعفر:
غالی، جاعل احادیث و اصول، و ضعیف است.
نجاشی نقل میکند که قمیها او را به خاطر
غلو تضعیف کردهاند و ابن ولید گفته که او جعل حدیث میکرده است.
مرحوم مامقانی از محمّد بن الحسن بن ولید نقل میکند که او دو «اصل» به نامهای «اصل النّرسی» و «اصل زید الزّرّاد» را جعل کرده است.
الف-
کتاب ما روی فی ایّام الاسبوع،
ب-
کتاب الردّ علی الغلات.
محمّد بن فرات، الجعفی الکوفی (الجزمی):
ضعیف است؛
ادّعای
نبوّت داشته و غالی و
شارب خمر بوده است. بر امام رضا (علیهالسّلام) دروغ میبست و لذا مورد لعن حضرت قرار گرفت.
کلام نجاشی و ابن غضائری بر تضعیف او و روایات کشّی بر مذمّت او دلالت دارد.
کشّی نقل میکند که امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: «یا یونس، اما تری الی محمّد بن فرات و مایکذب علیّ… یا یونس، انّما قلت ذلک لیحذر عنه اصحابی وتامرهم بلعنه والبرائة منه فانّ اللّه هو برئ منه».
الف- نجاشی میگوید
کتابی داشته است ولی نام آن را نمیبرد؛
ب- مطالبی در تفسیر از او نقل شده است، ازجمله اینکه از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل میکند که: سالته عن قول اللّه عزّوجلّ: «وتقلّبک فی السّاجدین». قال: «فی اصلاب النبیّین»
المغیرة بن سعید، رأس المغیرة:
کذّاب بود
و به امام باقر (علیهالسّلام) دروغ میبست و احادیثی را داخل احادیث حضرت مینمود؛ غالی بود و احادیثی را بر مذهب غلو جعل میکرد.
کشّی او را کذّاب میداند و روایات متعدّدی از امام صادق (علیهالسّلام) و امام رضا (علیهالسّلام) نقل میکند که مغیره را نفرین و لعنت میکنند.
مرحوم مامقانی و آیة اللّه خویی (
رحمةاللهعلیه) نیز او را کذاب و ملعون معرفی میکنند.
برای مثال، چند روایت را ذکر میکنیم. کشّی با سند خود، از
هشام بن حکم نقل میکند: انّه سمع ابا عبداللّه (علیهالسّلام) یقول: «لاتقلبوا علینا حدیثا الاّ ما وافق القرآن والسنة او تجدون معه شاهدا من احادیثنا المتقدمة، فانّ المغیرة بن سعید لعنه اللّه دسّ فی
کتب اصحاب ابی احادیث لم یحدث بها ابی؛ فاتّقوا اللّه ولاتقبلوا علینا ماخالف قول ربّنا تعالی و سنّة نبیّنا محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فانّا اذا حدّثنا قلنا: قال اللّه عزّوجلّ وقال رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)»
و نیز: عن یونس عن هشام بن الحکم، انّه سمع ابا عبداللّه (علیهالسّلام) یقول: «کان المغیرة بن سعید یتعمّد الکذب علی ابی، ویاخذ
کتب اصحابه وکان اصحابه المستترون باصحاب ابی یاخذون
الکتب من اصحاب ابی فیدمغونها الی المغیرة، فکان یدسّ فیها الکفر والزّندقة ویسندها الی ابی ثم یدفعها الی اصحابه، فیامرهم ان یثنوها فی الشیعة، فکلّما کان فی
کتب اصحاب ابی من الغلوّ فذاک ممّا دسّه المغیرة بن سعید فی
کتبهم»
همچنین: عن ابی عبداللّه (علیهالسّلام) قال سمعته یقول: «لعن اللّه المغیرة بن سعید؛ انّه کان یکذب علی ابی، فاذقه اللّه حرّ الحدید؛ لعن اللّه من قال فینا مالانقوله فی انفسنا؛ لعن اللّه من ازلنا عن العبودیة للّه الذی خلقنا والیه مآبنا ومعادنا وبیده نواصینا»
مفضّل بن صالح، ابوجمیلة النّحاس الاسدی (النّخّاس):
کذّاب، جاعل حدیث و ضعیف است.
نجاشی او را
تضعیف میکند؛ بلکه تضعیف او را مورد قبول همه اصحاب میداند.
و نیز ابن غضائری او را کذّاب و واضع حدیث میداند.
البته او از کسانی است که در اسناد
کامل الزّیارات واقع شده است و برخی مثل «المحقّق الوحید» سعی کردهاند او را
توثیق کنند؛ چرا که از بزرگان (
اصحاب اجماع) نقل حدیث میکند.
امّا
مرحوم خویی (
رحمةاللهعلیه) در معجم الرّجال، او را موثّق نمیداند. چرا که نقل تضعیف نجاشی، با وقوع او در اسناد کامل الزّیارات معارض است.
ابن غضائری نقل میکند که از مفضّل شنیده شده است که گفته: من نامه
معاویه به
محمّد بن ابی بکر را جعل کردم.
او را از
اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) شمردهاند و در زمان
امام رضا (علیهالسّلام) فوت کرده است. برخی گفتهاند: نخّاس (نحّاس) بوده و برخی او را حدّاد (آهنگر) دانستهاند. او در موارد زیادی از امام صادق (علیهالسّلام) و امام رضا (علیهالسّلام) روایت نقل میکند.
دروغگو،
واقفی، و ضعیف است.
کلام کشّی که او را از کذّابهای مشهور میداند.
مؤلّف الوجیزة او را ضعیف میداند.
و
مرحوم مامقانی او را دروغگو معرفی میکند.
یونس بن ظبیان الکوفی:
دروغگو، ضعیف، مخلّط و وضّاع (زیاد جعل کننده حدیث) است.
نجاشی او را جدّا ضعیف میداند و همه
کتابهای او را
تخلیط میشمرد.
ابن غضائری او را غالی و کذّاب و جاعل حدیث میداند.
کشّی با سند خود از امام کاظم (علیهالسّلام) نقل میکند که حضرت بر او هزاران بار
لعنت فرستاد (لعن یوسف بن ظبیان الف لعنة یتبعها الف لعنة).
بعضی روایات از امام صادق (علیهالسّلام) در مورد
مدح یونس وارد شده است که یا سند آن ضعیف است و یا حمل بر
تقیه میشود و یا اینکه یونس در زمان امام صادق (علیهالسّلام) هنوز غالی نشده بوده است.
شرح حال: او کسی بود که ادّعا میکرد در حال طواف به او ندا میشد که «انّی انا اللّه لا اله انا فاعبدنی واقم الصّلاة لذکری…».
از کلام نجاشی و غیر او استفاده میشود که یونس
کتابهایی داشته است ولی آنها را نام نبردهاند.
منبع:
برگرفته از فصلنامه علوم حدیث>شماره ۳
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دروغ پردازان در حوزه حدیث شیعه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۱۸.