• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جرهم (دانشنامه‌حج)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جرهم نام قبیله‌ی بزرگی در عربستان قبل از اسلام بوده که اول در یمن سکونت داشتند بعد به مکه مهاجرت نموده و در آن ساکن شدند. یکی از دختران جرهمی با حضرت اسماعیل (علیه‌السلام) ازدواج نمود. این قبیله سالها ریاست مکه و کعبه را در دست داشتند و در اثر جنگ‌ها و بیماریها از بین رفتند.



جرهم از مشهورترین قبایل قَحطانی یمن در روزگار کهن است که پس از مهاجرت به مکه، تا چند سده زمامدار مکه و متولی امور کعبه بوده است. جرهم را واژه‌ای عربی دانسته‌اند؛ اما ابن کلبی آن را معرب ذُرهم می‌داند. ابن سعد و طبری نام جرهم را هَذرم نوشته است. این واژه در تورات به شکل هدورام (Hadoram) آمده است.
[۵] کتاب مقدس، تکوین ۲۷: ۱۰.
[۶] کتاب مقدس، اخبار ۲۱: ۱.
[۷] کتاب مقدس، اخبار ۲۸: ۱۰.
[۸] کتاب مقدس، اخبار ۱۰: ۱۸.

در باره [اسلام]]، آگاهی‌های دقیق و روشن و درخور اطمینانی در دست نیست. گزارش‌های موجود در منابع تاریخی، حدیثی، و تفسیری در این زمینه، پراکنده و اسطوره‌ای و گاه متعارض هستند. از این‌رو، به پشتوانه آن‌ها نمی‌توان تصویری روشن و دقیق از قبایل ساکن و چیره بر مکه و حجاز و متولیان و متصدیان کعبه مانند بنی‌اسماعیل، جرهم، عمالقه و خزاعه به دست داد. تصویر ارائه شده در این مقاله در باره جرهم، رهاورد سامان‌دهی گزارش‌های منابع در زمینه این قبیله است که همه آن‌ها از ارزش یکسان برخوردار نیستند.


در منابع اسلامی، از دو قبیله عربی اصیل (عاربه) و متفاوت به نام جرهم اول و جرهم دوم یاد شده است. از تاریخ جرهم اول، آگاهی‌ چندان در دست نیست. به ادعای تاریخ‌نگاران عرب، آنان از نسل سام بن نوح بودند که در دوره عاد و ثمود می‌زیستند و سپس منقرض شدند. از این‌رو، آنان را عرب بائده (منقرض شده) خوانده‌اند.
[۱۳] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۵۹-۳۶۰.
شماری از مفسران ذیل آیه۴۰ سوره هود و آیه ۱۱۹سوره شعرا که در آن‌ها خداوند به شمار‌ اندک مؤمنان و نجات یافتگان همراهِ نوح اشاره دارد، به پشتوانه روایتی از ابن عباس، یکی از هشتاد فرد حاضر در کشتی را جرهمی دانسته‌اند.


جرهم دوم به جرهم، فرزند
[۱۹] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۵۴.
یا نبیره قحطان (معرب یقطن) نیای اعلای عرب جنوبی
[۲۶] ابوحیان‌ اندلسی، البحر المحیط، ج۴، ص۳۲۶.
و از بازماندگان سام بن نوح
[۲۸] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۵۴.
منتسب هستند. این قبیله در تمایز با جرهم اول، به جرهم قحطانی شهرت یافت. بعدها برخی برای کاستن منزلت جرهمیان، پدرِ جرهم را از فرشتگان گناهکار و رانده شده خداوند دانستند.
[۳۰] فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۱۳۹.
[۳۲] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۶۰، ص۳۱۳.
مادر جرهم را زنی از عمالقه شناسانده‌اند. مجموعه بزرگ بنی‌یَعْرُب بن قحطان با دو شاخه گسترده خود به نام حِمْیَر
[۳۵] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۴.
[۳۶] ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۰.
و کَهْلان
[۳۸] صنعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۴، ص۹.
[۳۹] صنعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۴، ص۲۰۲-۲۰۳.
[۴۰] حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۷.
از بزرگ‌ترین قبایل هم‌عرض جرهم به ‌شمار می‌آید.
ƒ

جرهمیان که در آغاز در یمن سکونت داشتند، سال‌ها پیش از میلاد مسیح به حجاز مهاجرت کردند و نخست در تِهامه در غرب مکه و یا ذی‌المجاز و عرفات در ۲۳ کیلومتری شرق مکه و سپس در نزدیکی زمزم مسکن گزیدند.
[۴۳] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
با گسترش جمعیت تیره‌های قحطانی یمن و اختلاف سخت آنان بر سر ریاست و قدرت، جرهمی‌ها ناگزیر شدند یمن را ترک کنند و در حجاز مستقر شوند.
[۴۵] کحّاله، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۸۳.
برخی خشکسالی در یمن
[۴۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۲۵۶.
[۴۷] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۲.
و بعضی انقراض سلطه عمالقه در حجاز به دست یعرب بن قحطان، برادر جرهم، و وا‌گذاری حکومت این سرزمین به جرهم را از دیگر عوامل این مهاجرت شمرده‌اند. برخی انقراض عمالقه به دست جرهم را در دوره‌های پسین حضورِ این قبایل در مکه در نبردی نزدیک مکه دانسته‌اند.
[۵۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۰.



روایات در باره شیوه سکونت جرهم در مکه نیز متفاوت و گاه متناقض هستند. به گزارشی، پس از سکونت‌ هاجر و اسماعیل در مکه و جوشش چشمه زمزم، جرهمیان که پیشتر در پیرامون مکه ساکن بودند، به رهبری مَُضاض بن عمرو از‌ هاجر اجازه خواستند تا در کنار زمزم که در آن روزگار ساکنی نداشت، سکنا گزینند.
[۵۴] بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۵، ص۱۰۱.
اما‌ هاجر سکونت قطعی آنان را وابسته به اجازه حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) دانست. بدین‌سان، جرهمیان چادرهای خود را در آن‌جا برپا کردند و با بازگشت ابراهیم به مکه و خشنودی او از همسایگی جرهم، سکونت خود را در مکه قطعی نمودند. در این میان، هریک از جرهمیان نیز با اهدای یک یا دو گوسفند به اسماعیل، رابطه خود با خاندان ابراهیم را استوار کردند.
به گزارش مسعودی، پس از جوشش زمزم، نخست عمالقه و سپس جرهم با اجازه‌ هاجر کنار زمزم ساکن شدند.
[۵۷] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۰.
گمان می‌رود تاریخ‌نگاران در پرداختن به جرهم و روابطشان با اسماعیل و‌ هاجر، به قصه‌پردازی روی آورده‌اند؛ زیرا ابراهیم و اسماعیل برای آنان شناخته شده نبودند تا حرمت و شان آن‌ها را نگه دارند و برای بهره‌گیری از آب زمزم منتظر اجازه‌ هاجر و ابراهیم باشند؛ به ویژه آن که هنوز کعبه ساخته نشده و نهاد حج تاسیس نشده بود. وانگهی سکونت جرهمیان پس از مهاجرت آن قدر برایشان حیاتی بود که برای دسترسی به آب به اجازه یک زن اهمیتی نمی‌دادند.
بعدها جرهمیان دختری از خود را به ازدواج اسماعیل درآوردند. برخی هر دو همسر اسماعیل را جرهمی می‌دانند و بر این باورند که پس از طلاق همسر اول، به سفارش پدرش با رِعله یا سیده یا حیفاء دختر مضاض بن عمرو و یا سامه دختر مهلهل بن سعد جرهمی
[۶۲] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۲.
ازدواج کرد و از او صاحب ۱۲پسر شد. این روایات مبنای فضیلت‌تراشی برای جرهمیان شد. برخی باور دارند که هر گاه مردی قریشی شایسته امامت یافت نشود، باید مردی کنانی و سپس یکی از فرزندان اسماعیل را برگزید و اگر هیچ یک از اینان یافت نشود، باید فردی از جرهم به سبب آن که اسماعیل داماد آنان است، انتخاب گردد. در نسل‌های پسین نیز ازدواج‌هایی میان جرهمیان و فرزندان اسماعیل صورت گرفت. همسران مَعد بن عَدنان،
[۶۹] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۹۰.
نَزار بن معد،
[۷۱] ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.
مُضر بن نزار و مالک بن نضر،
[۷۵] ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۵.
بزرگ کنانه و از نیاکان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، را زنانی از جرهم دانسته‌اند.


زبان و گویش جرهم مورد اختلاف تاریخ‌نگاران است. برخی زبان جرهمیان را عربی و آنان را فصیح‌ترین عرب شمرده‌اند
[۷۹] ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۴۶.
و بر این باورند که اسماعیل به زبان سُریانی سخن می‌گفت و بر اثر همزیستی با جرهم عربی را از آنان فراگرفت.
[۸۰] شیخ طوسی، الفهرست، ص۸.
[۸۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۵.
در برابر این دیدگاه، گروهی با تعصبورزی به عرب بودن اسماعیل و بدون توجه به خاستگاه یمنی جرهمیان، مدعی شده‌اند که زبان جرهمیان عبرانی بوده
[۸۴] جندی، علی، فی تاریخ الادب الجاهلی، ج۱، ص۲۴.
و هیچ‌گاه عربی نبوده و اسماعیل از نخست به زبان عربی سخن می‌گفته یا این زبان را از جبرئیل (علیه‌السّلام) فراگرفته است. در این میان، به روایتی از ابن عباس استناد می‌کنند که اسماعیل نخستین کسی بوده که به زبان عربی سخن گفته است.
[۸۹] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۶، ص۲۸۶.
تقابل این دو نظر را نتیجه تعصبات قحطانیان (دیدگاه اول) و نَزاریان (دیدگاه دوم) دانسته‌اند.
[۹۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۶.
بعضی زبان جرهمیان را عربی دانسته‌اند؛ اما آن را متفاوت از زبان قرآن شمرده‌اند. در برابر، ابن بریده، مقصود از لسان عربی در آیه «بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ» سوره شعراء آیه ۱۹۵ را زبان جرهمیان دانسته است.
[۹۶] ابن ابی‌شیبه، المصنف، ج۷، ص۱۵۷.
خداوند در این آیه به نزول قرآن به زبان عربی روشن تصریح دارد.
از برخی واژگان جرهم در قرآن یاد کرده‌اند که از آن میان، می‌توان به «اَلّا تَعولُوا» در آیه ۳ سوره نساء، «باءُوا» در آیه ۹۰ سوره بقره و «یَیْاَسِ» در آیه۳۱ سوره رعد اشاره کرد. سیوطی از ۲۵ واژه جرهمی به کار رفته در قرآن نام برده است.
ƒ

با مرگ نابت بن اسماعیل، اداره امور کعبه از دست فرزندان اسماعیل بیرون گشت و به دست جرهم افتاد. از مضاض بن عمرو یا حارث بن مضاض
[۱۱۲] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۵۴.
به عنوان نخستین سران جرهمی متولی کعبه یاد کرده‌اند. یعقوبی بر خلاف دیگران، بر این باور است که جرهمیان به‌ احترام فرزندان اسماعیل، امور کعبه را به ‌آنان وا‌گذار ‌کردند.


پس از سلطه جرهمیان بر مکه، آنان برای تحقق حاکمیت مطلق خود بر مکه، با عمالقه که در آنجا می‌زیستند، به نبرد برخاستند و پس از پیروزی بر آنان حکومت سیصد
[۱۱۴] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲.
یا ششصد ساله
[۱۱۵] فاسی، محمد، شفاء الغرام، ج۱، ص۳۶۴.
بر مکه را آغاز کردند. در منابع از دو نبرد میان جرهم و عمالقه سخن رفته است. در نخستین درگیری، عمالقه بر جرهم غلبه یافت؛ اما در نبرد دوم جرهم پیروز شد.
[۱۱۶] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲.
پیروزی جرهمیان تا مدتی مبدا تاریخ عدنانیان بود. جرهم برای گسترش قلمرو خود، با قبیله‌ای دیگر با نام قطوراء که پایین مکه می‌زیستند، نیز به نبرد پرداخت و آنان را شکست داد. دینوری از نبردی میان جرهم و بنو معتمر که با هدف اقامت در مکه به آن جا مهاجرت کرده بودند، یاد نموده است. نبرد دیگر جرهم با یهودیانی بود که از شمال به سوی مکه آمده بودند. در این نبرد، حارث بن مضاض توانست بر یهودیان غلبه نماید. طبری نیز از درگیری حارث بن مضاض با یهودیان سخن گفته است. در این نبرد، بسیاری از جرهمیان کشته شدند.


در روند مهاجرت قبایل ازدی از یمن به مناطق مرکزی و شمالی شبه جزیره، جرهمیان با چالشی تازه روبه‌رو شدند. بخشی از ازدیان جنوب با هدف سکونت در مکه، به رهبری ثعلبة بن عامر به نبرد با جرهم برخاستند؛ ولی شکست خوردند. در پی این شکست، برخی از آنان که بعدها به خزاعه شهرت یافتند، با پذیرش حاکمیت جرهم، در پیرامون مکه ساکن شدند و به تدریج روابط خویشاوندی با آنان برقرار کردند. بعدها ایشان به رهبری عمرو بن لحی که مادری جرهمی داشت و مدعی پرده‌داری کعبه بود، به نبرد با جرهم پرداختند و به حاکمیت آنان پایان دادند.
[۱۳۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷.
[۱۳۱] ابن اثیر، علی، الکامل، ج۲، ص۴۳.



به گزارشی، همراهی بنی‌بکر، از اسلاف قریش و فرزندان اسماعیل، با خزاعه
[۱۳۳] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۰.
را می‌توان از دلیل‌های شکست جرهمیان دانست. نیز آورده‌اند که پیش از نبرد با خزاعه، هشتاد تن از مردان جرهم بر اثر ابتلا به عذاب خداوند (خونریزی از دماغ و دمل‌های چرکین) مردند و بدین سان، از قدرت نظامی آنان کاسته شد.
[۱۳۶] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
[۱۳۷] علی، جواد، المفصل، ج۱، ص۳۶۱.
در باره عدم مشروعیت حاکمان جرهمی که به عذاب و انقراض ایشان انجامید، مطالبی افسانه‌گون آورده‌اند تا کار بنی‌بکر و خزاعه را توجیه کنند. هتک حرمت کعبه به دست جرهم را عامل درگیری خزاعه و بنی‌بکر شمرده‌اند. افسانه زنای دو تن از جرهم به نام اُساف و نائله درون کعبه که به سنگ شدن آنان انجامید
[۱۴۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
و نیز سرقت پنج جرهمی از هدایا و نذورات کعبه که بر اثر سقوط یکی از دزدان درون چاهِ محل نگهداری اموالِ کعبه، ناکام ماند،
[۱۴۳] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۴، ص۲۶۲.
از جمله این موارد شمرده شده است. نیز آورده‌اند که جرهمیان به حاجیان و مسافران ستم می‌کردند. اینان که تا پیش از غلبه بر قطوراء در قعیقعان در بالای مکه ساکن بودند، همراه قَطوراء که در اجیاد در پایین مکه سکنا داشتند، از اموال افرادی که از سمت آنان وارد مکه می‌شدند، عُشریه می‌گرفتند. پس از غلبه جرهم بر قطوراء، ظلم جرهم فزونی یافت. از این نبرد به عنوان نخستین «بغی» در مکه نام برده‌اند.
در این میان، هشدارهای مضاض، حاکم جرهمی، مانع کارهای آنان نشد. او مردم خود را از حرمت‌شکنی حرَم و ظلم به وارد شدگان و پناه آورندگان به حرم پرهیز داد و سرنوشت عمالقه را که به سبب استخفاف حرم و ستم به مردم به اراده خداوند نابود شدند، یادآوری کرد. اما جرهمیان مال و سلاح خود را به رخ کشیدند و خود را از آن‌رو که برترین عرب هستند، شکست‌ناپذیر ‌پنداشتند.
[۱۵۰] ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۳۸.
ریشه داشتن پیمان حلف الفضول در دوران جرهم که با هدف حمایت از مظلومان، میان چند تن از جوانمردان جرهم بسته شده بود، از رواج ظلم در این دوره حکایت دارد.
مضاض بن عمرو، واپسین حاکم جرهم پیش از نبرد با خزاعه، در مخالفت با این جنگ، همراه نزدیکانش از صحنه درگیری خارج شد
[۱۵۴] ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۹۳-۹۴.
و به دره قَنَوْنَی/قنونا از دره‌های سَرات میان مکه و یمن رفت. از این‌رو، عمرو بن حارث بن مضاض رهبری جرهمیان باقی‌مانده را در نبرد با خزاعه بر عهده گرفت.
[۱۶۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
وی پس از شکست و هنگام گریز از مکه، دو آهوی طلایی را که به گمان مسعودی، به دست ساسان، نیای بزرگ ساسانیان ایران، به کعبه اهدا شده بود،
[۱۶۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۲۶۵.
همراه اشیایی دیگر از جمله پنج شمشیر، چند زره و چندین جامه فاخر در چاه زمزم‌ انداخت و این چاه را با خاک پنهان کرد. این اشیاء بعدها در پی بازکاوی چاه زمزم به دست عبدالمطلب کشف شد. برخی از دفن حجرالاسود به دست جرهمیان در این هنگام و کشف آن از جانب قُصی بن کلاب یاد کرده‌اند.
شکست جرهم و اخراج از مکه را در اوایل سده ۳
[۱۶۹] حمزه، فؤاد، قلب جزیرة العرب، ص۲۴۳.
یا ۴م.
[۱۷۱] تاریخ مکه، ص۲۱.
دانسته‌اند. در پی این رویداد، مضاض بن عمرو، رئیس جرهم که در مخالفت با این نبرد از مکه بیرون شده بود، از خزاعه درخواست کرد تا به مکه بازگردد. ولی این بار خزاعیان از ورود او و دیگر جرهمیان جلوگیری و آنان را به مرگ تهدید نمودند. آن دسته از جرهمیان که توانستند از این کشتار جان سالم به در ببرند، همراه رئیس خود به سرزمین جهینه یا عسیر در جنوب شبه جزیره و در منطقه یمن رفتند؛ ولی در آنجا همگی بر اثر سیل نابود شدند. طبری از شکست و نابودی جرهم به دست مَعَد بن عدنان، از نوادگان اسماعیل و نیاکان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، حکایت کرده است. یعقوبی باور دارد که فروپاشی سلطه جرهم از هنگام اُدَد، پدر عدنان، آغاز شد. به احتمال، این گزارش‌ها در صدد بیان این واقعیت هستند که مقدمات شکست جرهم از دوره معد یا اُدَد فراهم گشت.


به گزارش ابن هشام، بشر بن حارث جرهمی واپسین زمامدار جرهمی کعبه بود که پس از پیوستن به سلیمان نبی (حک: ۹۷۰-۹۲۸ ق. م.) به فرمان او حکومت را به نوادگان اسماعیل سپرد.
[۱۸۰] شیخ طوسی، التبیان، ص۲۱۲.
در گزارشی، از نابودی جرهم به دست دوس العتق یاد شده است. بر پایه این گزارش، پس از مرگ نبوکد نصر، پادشاه بابل (حک: ۵۶۱-۶۰۵ق. م.) که پیش از آن در نبردی عرب‌ها را شکست داد، معد بن عدنان همراه پیامبران بنی‌اسرائیل برای انجام حج به مکه آمد. وی در این سفر، در باره بازماندگان جرهمیانی که به رهبری حارث بن مضاض با دوس العتق جنگیده و کشته شده بودند، سؤال کرد.
[۱۸۲] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۳۹.
پایان یافتن حکومت جرهم و اخراج آنان از مکه، تا مدتی از سوی فرزندان معد بن عدنان مبدا تاریخ به شمار می‌رفت.


ابن خلدون از ۱۱حاکم جرهمی یاد کرده است: جرهم بن قحطان، عبد یالیل بن جرهم، عبدالمدان بن جرهم (عبدالمدان بن عبد یالیل)، نُفَیلة بن عبدالمدان، عبدالمسیح بن نفیله، مُضاض بن عبدالمسیح (معاصر با اسماعیل)، حرث بن مضاض، جرهم بن عبد یالیل، عمرو بن حرث بن مضاض، بشیر بن حرث، مضاض بن عمرو بن مضاض. این حاکمان تا مدتی تابع حکومت بنی‌یعرب، عموزادگان خود، در یمن بودند. یعقوبی نیز با اختلاف فراوان به نام حاکمان پس از حرث بن مضاض اشاره کرده است.
به گزارش از همدانی، قبرهای شاهان جرهم در دوحة الزیتون نزدیک مکه قرار داشت. ابن کثیر به قبور شاهان جرهم در غاری نزدیک مکه اشاره دارد که به دست عبدالله بن جَدعان، بزرگ تیره بنی‌تیم، کشف شد و عبدالله اشیای گرانبهای آن را برداشت.
[۱۹۳] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۷۶.

شواهدی از وجود برخی جرهمیان در بخش‌هایی از جزیرة العرب پس از پایان حکومت جرهم حکایت دارد. بلاذری آنگاه که از رانده شدن یهودیان بیت المقدس به دست نبوکد نصر و گریز آنان به سوی یثرب یاد می‌کند، از حضور برخی جرهمیان در یثرب گزارش می‌دهد.
ƒ

از پیشینه اعتقادی جرهم گزارشی در دست نیست. در گزارشی، از همکاری جرهم با ابراهیم (علیه‌السّلام) در ساخت کعبه سخن رفته است. با دعوت ابراهیم به توحید و حج در سه سفر خود به مکه، جرهمیان این دعوت‌ها را اجابت کردند و با او و اسماعیل حج گزاردند. شماری از مفسران از اسماعیل به ‌عنوان پیامبر جرهم یاد کرده‌اند. ابن کلبی نیز در تفسیر آیه۵۴ سوره مریم به این امر اشاره دارد: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِسْماعیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا. و در این کتاب، از اسماعیل یاد کن که به وعده خود وفادار و فرستاده خدا و پیامبر بود». منابع از وجود تلبیه‌ای ویژه برای جرهمیان هنگام حج گزارش داده‌اند.
حاکمان جرهمی آن گاه که کعبه دومین بار بر اثر رویدادهای طبیعی ویران شد، آن را بازسازی کردند و برای کعبه دری با دو لنگه و قفل ساختند. مسعودی این بازسازی را در حکومت حارث بن مضاض اصغر، واپسین حاکم جرهمی، دانسته است.
[۲۱۳] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۳.
آورده‌اند که حاکمان جرهم نخستین کسانی بودند که بر کعبه پرده پوشاندند.
بعدها با روی کار آمدن خزاعیان، هنگامی که رهبر خزاعه می‌کوشید تا بت‌پرستی را در مکه رواج دهد، مردی جرهمی تغییر دین ابراهیم و ترویج بت‌پرستی را به دست وی ستمکاری خواند.
[۲۱۵] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۹.
گزارشی از پرستش اجرام آسمانی همچون سیاره مشتری از سوی جرهم حکایت دارد.
ƒ

با توجه به پراکندگی جمعیتی جرهم پس از فروپاشی حکومت آنان، از واکنش نخستین بازماندگان جرهم در برابر ظهور پیامبر اسلام گزارشی در دست نیست. در این میان، تنها از چند گزارش می‌توان به اسلام برخی از جرهمیان و ارتباط آنان با پیامبر پی برد. برخی از صحابه‌نگاران از آسیه دختر فَرَج که در حُجون نزدیک مکه می‌زیسته، یاد کرده و او را صحابی پیامبر شمرده‌اند. نیز قبیله‌ای ناشناخته با نام بنی‌سامر که تنها در شماری از منابع فقهی از آنان یاد شده، به جرهم نسبت داده شده است. اینان که به زنبورداری اشتغال داشتند، یک‌دهم محصول خود را به عنوان مالیات به پیامبر می‌پرداختند؛ ولی در دوره خلافت عمر، از پرداخت آن سر باززدند.
بنی‌لِحیان که آنان را از بقایای جرهم دانسته‌اند، در صفر سال چهارم ق. ضمن به شهادت رساندن پنج تن از یاران پیامبر و اسارت دو تن دیگر و سپس فروش اسیران به قریش که به شهادتشان انجامید، تا مدتی مورد لعن و نفرین پیامبر بودند.
[۲۲۶] فارسی، علی بن بلبان، صحیح ابن حبان، ج۵، ص۳۲۱.
شماری از مفسران در شان نزول آیه ۱۲۸ سوره آل عمرانبه نفرین ایشان در حق بنی‌لحیان اشاره کرده‌اند:
[۲۲۹] ابوحیان‌ اندلسی، البحر المحیط، ج۳، ص۵۶.
«لَیْسَ لَکَ مِنَ الْاَمْرِ شَیْ‌ءٌ اَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ اَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَاِنَّهُمْ ظالِمُونَ. هیچ اختیاریباره عفو کافران یا مؤمنان     برای تو نیست؛ مگر این که خدا بخواهد آن‌ها را ببخشد یا مجازات کند؛ زیرا آن‌ها ستمکارانند».
رسول خدا در جمادی الاولی سال پنجم ق. یا ربیع الاول سال ششم ق. به انتقام خون شهیدان رجیع، با ۲۰۰ سوار به سوی بنی‌لحیان حرکت کرد؛ ولی آنان با آگاهی از حرکت پیامبر، به کوه‌ها گریختند. از این‌رو، مسلمانان بدون درگیری به مدینه بازگشتند.
کتاب اخبار جرهم از هشام بن محمد بن سائب کلبی و کتاب جرهم از محدث شیعی ابراهیم بن سلیمان خزاز کوفی (م،۳۱۰ق) از جمله کتبی هستند که در باره سرگذشت جرهم نگاشته شده‌اند. نیز داستان‌های عبید بن شریه جرهمی که روزگار پیامبر را درک نمود و بعدها نیز گزارش‌های پیشینیان را برای معاویه حکایت کرد، با نام «اخبار عبید بن شریه الجرهمی فی اخبار الیمن و اشعارها و انسابها» همراه با کتاب التیجان ابن هشام چاپ شده است. از این‌رو، عبید را نخستین نویسنده عرب دانسته‌اند.


۱. الاتقان: سیوطی (م۹۱۱ق)، به کوشش مندوق، لبنان، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
۲. اثارة الترغیب: محمد بن اسحق خوارزمی (م۸۲۷ق)، به کوشش ذهبی، مکه، مکتبة نزار مصطفی باز، ۱۴۱۸ق.
۳. الاخبار الطوال: ابن داود دینوری (م۲۸۲ق)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق.
۴. اخبار مکه: ازرقی (م۲۴۸ق)، به کوشش رشدی صالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
۵. اخبار مکه: فاکهی (م۲۷۹ق)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق.
۶. اسباب النزول: واحدی (م۴۶۸ق)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
۷. الاستغاثه: ابوالقاسم کوفی (م۳۵۲ق).
۸. اسد الغابه: ابن اثیر (م۶۳۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی.
۹. الاصابه: ابن حجر عسقلانی (م۸۵۲ق)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۱۰. الاعلاق نفیسه: ابن رسته (م. قرن۳ق)، بیروت، دار صادر، ۱۸۹۲م.
۱۱. الاعلام باعلام بیت الله الحرام: محمد بن احمد نهروالی (م۹۹۰ق)، به کوشش هشام عبدالعزیز، مکه، المکتبة التجاریه، ۱۴۱۶ق.
۱۲. الاعلام: زرکلی (م۱۳۹۶ق)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
۱۳. الاغانی: ابوالفرج اصفهانی (م۳۵۶ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
۱۴. امتاع الاسماع: مقریزی (م۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
۱۵. الانباه علی قبائل الرواة: ابن عبدالبر (م۴۶۳ق)، به کوشش الابیاری، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق.
۱۶. انساب الاشراف: بلاذری (م۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
۱۷. الانساب: عبدالکریم سمعانی (م۵۶۲ق)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق.
۱۸. بحار الانوار: مجلسی (م۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
۱۹. البحر المحیط: ابوحیان‌اندلسی (م۷۵۴ق)، به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
۲۰. البدء و التاریخ: مطهر مقدسی (م۳۵۵ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
۲۱. البدایة و النهایه: ابن کثیر (م۷۷۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۲۲. البلدان: ابن فقیه (م۳۶۵ق)، به کوشش یوسف‌هادی، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۱۶ق.
۲۳. تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م۸۰۸ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
۲۴. تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): طبری (م۳۱۰ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
۲۵. تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م۵۷۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۲۶. تاریخ مکة المشرفه: محمد ابن ضیاء (م۸۵۴ق)، به کوشش عدوی، مکه، المکتبة التجاریة مصطفی احمد الباز، ۱۴۱۶ق.
۲۷. تاریخ مکه: احمد سباعی (م۱۴۰۴ق)، نادی مکة الثقافی، ۱۴۰۴ق.
۲۸. تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
۲۹. التبیان: طوسی (م۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۳۰. تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابی‌حاتم (م۳۲۷ق)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۱۹ق.
۳۱. تفسیر العز بن عبدالسلام: عزالدین عبدالسلام (م۶۶۰ق)، به کوشش عبدالله بن ابراهیم، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۱۶ق.
۳۲. تفسیر القمی: قمی (م۳۰۷ق)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
۳۳. التفسیر الوسیط: وهبة زحیلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۱ق.
۳۴. تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): ثعلبی (م۴۲۷ق)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
۳۵. تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): قرطبی (م۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۳۶. تفسیر مقاتل بن سلیمان: (م۱۵۰ق)، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، ۱۴۲۳ق.
۳۷. التفسیر الوسیط: وهبة زحیلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۱ق.
۳۸. التنبیه و الاشراف: مسعودی (م۳۴۵ق)، بیروت، دار صعب.
۳۹. التیجان فی ملوک حمیر: وهبة بن منبه، صنعاء، مرکز الدراسات الیمنیه.
۴۰. جامع البیان: طبری (م۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
۴۱. جمهرة اللغه: ابن درید (م۳۲۱ق)، به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۷م.
۴۲. حقائق التاویل: شریف رضی (م۴۰۶ق)، با شرح کاشف الغطاء، بیروت، دار المهاجر.
۴۳. الدر المنثور: سیوطی (م۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
۴۴. رجال النجاشی: نجاشی (م۴۵۰ق)، به کوشش شبیری زنجانی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ق.
۴۵. روح المعانی: آلوسی (م۱۲۷۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۴۶. روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م۵۵۴ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
۴۷. السنن الکبری (سنن النسائی): نسائی (م۳۰۳ق)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
۴۸. السیرة النبویه: ابن هشام (م۲۱۳ق/۲۱۸ق)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
۴۹. شرح نهج البلاغه: ابن میثم بحرانی (م۶۷۹ق)، به کوشش یوسف علی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
۵۰. شفاء الغرام: محمد فاسی (م۸۳۲ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
۵۱. الصافی: الفیض کاشانی (م۱۰۹۱ق)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق.
۵۲. صبح الاعشی: احمد قلقشندی (م۸۲۱ق)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م.
۵۳. صحیح ابن حبان: علی بن بلبان فارسی (م۷۳۹ق)، به کوشش الارنؤوط، الرساله، ۱۴۱۴ق.
۵۴. صحیح البخاری: بخاری (م۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۵۵. الطبقات الکبری: ابن سعد (م۲۳۰ق)، بیروت، دار صادر.
۵۶. طبقات فحول الشعراء: محمد بن سلام جمحی (م۲۳۲ق)، به کوشش محمود شاکر، قاهره، مطبعة المدنی.
۵۷. عمدة القاری: عینی (م۸۵۵ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۵۸. الغارات: ابراهیم الثقفی کوفی (م۲۸۳ق)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش.
۵۹. فتح الباری: ابن حجر عسقلانی (م۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
۶۰. فتوح البلدان: بلاذری (م۲۷۹ق)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م.
۶۱. الفقه علی المذاهب الاربعه: عبدالرحمن جزیری (م۱۳۶ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق.
۶۲. الفهرست: طوسی (م۴۶۰ ق)، به کوشش قیومی، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق.
۶۳. فی تاریخ الادب الجاهلی: علی جندی، دار التراث، ۱۴۱۲ق.
۶۴. فی التعریب و المعرب: عبدالله بن بری مقدسی (م۵۸۲ق)، به کوشش سامرائی، بیروت، الرساله.
۶۵. قصة الادب فی الحجاز: عبدالله عبدالجبار و محمد عبدالمنعم، مکتبة الکلیات الازهریه.
۶۶. قلب جزیرة العراب: فؤاد حمزه، المطبعة السلفیه، ۱۳۵۲ق.
۶۷. الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
۶۸. کتاب الحیوان: جاحظ (م۲۵۵ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق.
۶۹. کتاب مقدس: ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰ش.
۷۰. المبسوط: سرخسی (م۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۷۱. مجانی الادب فی حدائق العرب: رزق الله بن یوسف شیخو (م۱۳۴۶ق)، بیروت، مطبعة الآباء الیسوعیین، ۱۹۱۳م.
۷۲. مجمع البیان: طبرسی (م۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
۷۳. مروج الذهب: مسعودی (م۳۴۶ق)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
۷۴. المسالک و الممالک: ابوعبید بکری (م۴۸۷ق)، به کوشش ادریان فان لیوفن و‌اندری فیری، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۲م.
۷۵. المستدرک علی الصحیحین: حاکم نیشابوری (م۴۰۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۷۶. المصنّف: ابن ابی‌شیبه (م۲۳۵ق)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
۷۷. المعارف: ابن قتیبه (م۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
۷۸. المعالم الاثیره: محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
۷۹. معجم الادباء: یاقوت حموی (م۶۲۶ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۸۰. معجم البلدان: یاقوت حموی (م۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
۸۱. معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
۸۲. معرفة الصحابه: ابونعیم اصفهانی (م۴۳۰ق)، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۹ق.
۸۳. المغازی: واقدی (م۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
۸۴. المفصل: جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۶م.
۸۵. المنتظم: ابن جوزی (م۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
۸۶. المنمق: ابن حبیب (م۲۴۵ق)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
۸۷. نهایة الارب: احمد نویری (م۷۳۳ق)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق


۱. ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغه، ج۲، ص۱۱۳۷.    
۲. مقدسی، عبدالله بن بری، فی التعریب و المعرب، ص۶۵.    
۳. ابن سعد، محمد بن سعد، ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۳.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۱۴۳.    
۵. کتاب مقدس، تکوین ۲۷: ۱۰.
۶. کتاب مقدس، اخبار ۲۱: ۱.
۷. کتاب مقدس، اخبار ۲۸: ۱۰.
۸. کتاب مقدس، اخبار ۱۰: ۱۸.
۹. نویری، احمد، نهایة الارب، ج۱، ص۲۱۱.    
۱۰. بدرالدین العینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج۱۲، ص۲۱۱.    
۱۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۲۰.    
۱۲. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۹.    
۱۳. قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۵۹-۳۶۰.
۱۴. هود/سوره۱۱، آیه۴۰.    
۱۵. شعرا/سوره۲۶، آیه۱۱۹.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۲، ص۴۱۲.    
۱۷. ابی‌حاتم، عبد الرحمن، تفسیر ابن ابی حاتم، ج۸، ص۲۷۹۰.    
۱۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۸.    
۱۹. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۵۴.
۲۰. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵.    
۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۲۰۷.    
۲۲. ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۳.    
۲۳. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۳.    
۲۴. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳.    
۲۵. ابن قتیبه، المعارف، ص۲۶-۲۷.    
۲۶. ابوحیان‌ اندلسی، البحر المحیط، ج۴، ص۳۲۶.
۲۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۸.    
۲۸. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۵۴.
۲۹. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵.    
۳۰. فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۱۳۹.
۳۱. جاحظ، عمرو بن بحر، کتاب الحیوان، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳.    
۳۲. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۶۰، ص۳۱۳.
۳۳. ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۷.    
۳۴. ابن عبدالبر، الانباه، ص۱۳۳.    
۳۵. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۴.
۳۶. ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۰.
۳۷. ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۴۱.    
۳۸. صنعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۴، ص۹.
۳۹. صنعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۴، ص۲۰۲-۲۰۳.
۴۰. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۷.
۴۱. ابن فقیه، احمد بن محمد، البلدان، ص۸۶.    
۴۲. شراب، محمدحسن، المعالم الاثیره، ص۱۸۹.    
۴۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.
۴۴. ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۸.    
۴۵. کحّاله، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۸۳.
۴۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۲۵۶.
۴۷. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۲.
۴۸. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۰-۳۱.    
۴۹. کحّاله، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۸۳.    
۵۰. ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۹.    
۵۱. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۰.
۵۲. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۱.    
۵۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۴.    
۵۴. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۵، ص۱۰۱.
۵۵. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۹.    
۵۶. قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۶۱.    
۵۷. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۰.
۵۸. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۷.    
۵۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۱۸۹.    
۶۰. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵.    
۶۱. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۱.    
۶۲. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۲.
۶۳. فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۹۵.    
۶۴. مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، ج۳، ص۶۱.    
۶۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱، ص۲۲۱.    
۶۶. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۲۶، ص۱۶۶.    
۶۷. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۵، ص۳۶۶-۳۶۷.    
۶۸. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۳.    
۶۹. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۹۰.
۷۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸.    
۷۱. ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.
۷۲. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۵.    
۷۳. ابن عبدالبر، الانباه، ص۶۴.    
۷۴. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۹۵.    
۷۵. ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۵.
۷۶. نویری، احمد، نهایة الارب، ج۲، ص۲۹۲.    
۷۷. ابن قتیبه، المعارف، ص۲۷.    
۷۸. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۷۶۶.    
۷۹. ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۴۶.
۸۰. شیخ طوسی، الفهرست، ص۸.
۸۱. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۵.
۸۲. ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۳.    
۸۳. شیخو، رزق الله بن یوسف، مجانی الادب، ج۳، ص۲۹۳.    
۸۴. جندی، علی، فی تاریخ الادب الجاهلی، ج۱، ص۲۴.
۸۵. ابوالقاسم کوفی، الاستغاثه، ج۱، ص۷۳.    
۸۶. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۷۰.    
۸۷. جمحی، محمد بن سلام، طبقات فحول الشعراء، ج۱، ص۹.    
۸۸. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۲، ص۵۰۲.    
۸۹. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۶، ص۲۸۶.
۹۰. سیوطی، الدرر المنثور، ج۴، ص۲۷۳.    
۹۱. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۶.
۹۲. جمحی، محمد بن سلام، طبقات فحول الشعراء، ج۱، ص۹-۱۰.    
۹۳. شعرا/سوره۲۶، آیه۱۹۵.    
۹۴. ابی‌حاتم، عبد الرحمن، تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۲۸۱۸.    
۹۵. سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۳۲۲.    
۹۶. ابن ابی‌شیبه، المصنف، ج۷، ص۱۵۷.
۹۷. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۹۸. شریف رضی، حقائق التاویل، ص۳۰۰.    
۹۹. ثعلبی، احمد بن محمد، تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۲۴۸.    
۱۰۰. بقره/سوره۲، آیه۹۰.    
۱۰۱. شیخ طوسی، التبیان، ج۱، ص۳۵۰.    
۱۰۲. سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۸۴.    
۱۰۳. رعد/سوره۱۳، آیه۳۱.    
۱۰۴. عزالدین عبدالسلام، تفسیر العز بن عبدالسلام، ج۲، ص۱۵۴.    
۱۰۵. سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۸۴.    
۱۰۶. ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۹.    
۱۰۷. عبدالله عبدالجبار و محمد عبدالمنعم، قصة الادب فی الحجاز، ص۱۲۶.    
۱۰۸. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۱.    
۱۰۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.    
۱۱۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷.    
۱۱۱. ازرقی، اخبار مکه،، ج۱، ص۸۱-۸۲.    
۱۱۲. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۵۴.
۱۱۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.    
۱۱۴. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲.
۱۱۵. فاسی، محمد، شفاء الغرام، ج۱، ص۳۶۴.
۱۱۶. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲.
۱۱۷. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۱۷۳.    
۱۱۸. قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۶، ص۲۲۷.    
۱۱۹. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۱.    
۱۲۰. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۸۲.    
۱۲۱. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۲.    
۱۲۲. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۱.    
۱۲۳. ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۹.    
۱۲۴. زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، ج۲، ص۱۵۷.    
۱۲۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۳۹۹.    
۱۲۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۳.    
۱۲۷. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۹، ص۱۷۲.    
۱۲۸. ابن حبیب، محمد، المنمق، ص۲۸۸.    
۱۲۹. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۹.    
۱۳۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷.
۱۳۱. ابن اثیر، علی، الکامل، ج۲، ص۴۳.
۱۳۲. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۴.    
۱۳۳. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۰.
۱۳۴. ابن حبیب، محمد، المنمق، ص۲۸۲.    
۱۳۵. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۳.    
۱۳۶. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
۱۳۷. علی، جواد، المفصل، ج۱، ص۳۶۱.
۱۳۸. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۲.    
۱۳۹. ابن حبیب، محمد، المنمق ص۲۸۹.    
۱۴۰. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
۱۴۱. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۳.    
۱۴۲. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۳.    
۱۴۳. قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۴، ص۲۶۲.
۱۴۴. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۸۷.    
۱۴۵. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۲.    
۱۴۶. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۸۵.    
۱۴۷. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۳.    
۱۴۸. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۳.    
۱۴۹. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۴.    
۱۵۰. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۳۸.
۱۵۱. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۷، ص۳۰۰.    
۱۵۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲.    
۱۵۳. ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۳۱۰.    
۱۵۴. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۹۳-۹۴.
۱۵۵. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۵.    
۱۵۶. نهروانی، محمد بن احمد، الاعلام باعلام بیت الله الحرام، ص۷۳-۷۴.    
۱۵۷. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۵-۱۶.    
۱۵۸. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۹۳-۹۴.    
۱۵۹. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۳.    
۱۶۰. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
۱۶۱. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۲۶۵.
۱۶۲. علی، جواد، المفصل، ج۷، ص۱۶.    
۱۶۳. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۶.    
۱۶۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۹.    
۱۶۵. ابن اثیر، علی، الکامل، ج۱، ص۶۱۶.    
۱۶۶. نویری، احمد، نهایة الارب، ج۱۶، ص۴۸.    
۱۶۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۱.    
۱۶۸. فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۱۵۸.    
۱۶۹. حمزه، فؤاد، قلب جزیرة العرب، ص۲۴۳.
۱۷۰. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۹۳.    
۱۷۱. تاریخ مکه، ص۲۱.
۱۷۲. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۵-۱۶.    
۱۷۳. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۹۳.    
۱۷۴. شراب، محمدحسن، المعالم الاثیره، ص۱۵۲.    
۱۷۵. ابن حبیب، محمد، المنمق، ص۲۸۸.    
۱۷۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۸.    
۱۷۷. ابن اثیر، علی، الکامل، ج۲، ص۴۲.    
۱۷۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۳۲۷.    
۱۷۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.    
۱۸۰. شیخ طوسی، التبیان، ص۲۱۲.
۱۸۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۳۹۹.    
۱۸۲. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۳۹.
۱۸۳. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۱۷۳.    
۱۸۴. قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۶، ص۲۲۷.    
۱۸۵. زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، ج۴، ص۱۵۳.    
۱۸۶. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۱.    
۱۸۷. زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، ج۲، ص۱۵۷.    
۱۸۸. زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، ج۲، ص۳۰۵.    
۱۸۹. زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، ج۴، ص۱۸۷.    
۱۹۰. زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، ج۸، ص۴۵.    
۱۹۱. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۲.    
۱۹۲. علی، جواد، المفصل، ج۲، ص۱۳.    
۱۹۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۷۶.
۱۹۴. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۵-۲۶.    
۱۹۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۸.    
۱۹۶. ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۱.    
۱۹۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۶، ص۲۵۶.    
۱۹۸. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۷۰.    
۱۹۹. ابن ضیاء، محمد، تاریخ مکة المشرفه، ج۱، ص۴۸.    
۲۰۰. خوارزمی، محمد بن اسحاق، اثارة الترغیب، ج۱، ص۱۰۳.    
۲۰۱. فیض کاشانی، الصافی، ج۳، ص۲۸۵.    
۲۰۲. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰.    
۲۰۳. مریم/سوره۱۹، آیه۵۴.    
۲۰۴. زحیلی، وهبه، التفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۴۸۵-۱۴۸۶.    
۲۰۵. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۱۶.    
۲۰۶. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۴۲۹.    
۲۰۷. ابن سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل، ج۳، ص۱۲۵.    
۲۰۸. رازی، حسین بن علی، روض الجنان، ج۱۱، ص۱۶۶.    
۲۰۹. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۸۶.    
۲۱۰. ابن‌رسته، احمد بن ‌عمر، الاعلاق النفیسه، ص۲۹.    
۲۱۱. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۵، ص۱۳.    
۲۱۲. فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۲۰۸.    
۲۱۳. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۳.
۲۱۴. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۷.    
۲۱۵. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۹.
۲۱۶. ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۰۱.    
۲۱۷. ابوعبید بکری، المسالک و الممالک، ج۱، ص۳۸۷.    
۲۱۸. جندی، علی، فی تاریخ الادب الجاهلی، ج۱، ص۷۵.    
۲۱۹. ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، ج۶، ص۳۲۶۷.    
۲۲۰. ابن ‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابه، ج۷، ص۳.    
۲۲۱. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۸، ص۳.    
۲۲۲. سرخسی، المبسوط، ج۲، ص۲۱۶.    
۲۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۳۶۱.    
۲۲۴. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۹۶.    
۲۲۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۵۴.    
۲۲۶. فارسی، علی بن بلبان، صحیح ابن حبان، ج۵، ص۳۲۱.
۲۲۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۸.    
۲۲۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۷، ص۲۰۲.    
۲۲۹. ابوحیان‌ اندلسی، البحر المحیط، ج۳، ص۵۶.
۲۳۰. واحدی، علی ‌بن‌ احمد، اسباب النزول، ص۱۲۶.    
۲۳۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۳۵.    
۲۳۲. ابن ‌سعد بغدادی، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۰.    
۲۳۳. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۸.    
۲۳۴. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۷۹-۲۸۰.    
۲۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۹۵.    
۲۳۶. نجاشی، رجال النجاشی، ص۴۳۴.    
۲۳۷. زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، ج۲، ص۱۱۸.    
۲۳۸. نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۸.    
۲۳۹. حموی، یاقوت، معجم الادباء، ج۱، ص۶۹.    
۲۴۰. زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، ج۴، ص۱۸۹.    



سیدعلی خیرخواه علوی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «جرهم»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۶/۹.    


رده‌های این صفحه : تراجم | قبائل | قبائل عرب




جعبه ابزار