جامع اعمی (صحیح و اعم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جامع اعمی مفهوم مشترک میان
افراد صحیح و فاسدِ یک
موضوع فقهی است.
جامع اعمی (
صحیح و اعم ) مقابل
جامع صحیحی و به معناى
مفهوم مشترکى است که اعمى در بحث صحیح
و اعم براى افراد
و مصادیق مختلف یک
عبادت و یا
معامله خاص ، در نظر می گیرد ، که شامل تمام افراد صحیح
و فاسد مى گردد ؛ براى مثال ،
لفظ نماز ، از نظر اعمى ، براى
دلالت بر نماز صحیح
و فاسد که داراى افراد
و مصادیق مختلف است ، وضع شده است. از نظر اعمى لازم است
قدر جامعى ( مفهوم مشترکى ) بین افراد صحیح
و فاسد ،
تصور شود تا به عنوان
موضوع له ، در نظر گرفته شود .
در تصویر جامع اعمى از سوى
اصولیون وجوهى بیان شده است:
برخى هم چون مرحوم "
محقق قمی " در کتاب "
قوانین الاصول " ، معتقدند موضوع له الفاظ
عبادات اجزایى است که جنبه رکنیت دارد ، براى مثال ، در نماز پنج
رکن وجود دارد که موضوع له لفظ نماز ، این ارکان پنج گانه است ، زیرا اگر این ارکان تحقق داشته باشد ، نماز هم تحقق دارد
و چنان چه یکى از آن پنج رکن از بین برود نماز هم منتفى مى شود . بنابراین سایر
اجزا و شرایط نماز ، جزء
مأمور به بوده
و در مقام
امتثال باید آنها را به جا آورد ، اما در
صدق مفهوم
و موضوعله نماز دخالتى ندارند.
برخى دیگر از اصولىها معتقدند جامع اعمی، معظم اجزاى عبادت است ، براى مثال ، در نماز که داراى ده جزء است ، جامع اعمی،
وجود هفت یا هشت
جزء مىباشد ، که اگر نمازى داراى این اجزا باشد ،
اسم نماز بر آن صدق مى کند
و در غیر این صورت ، اسم نماز بر آن اجزا گذاشته نمىشود .
گروهى بر این باورند که وضع الفاظ عبادات مانند
اعلام شخصى است ؛ یعنى همانطور که در اعلام شخصى ، تبادل حالات ، دخالتى در تفاوت صدق لفظ بر معنا
و حقیقت بودن آن ندارد ، در الفاظ عبادات ، مانند نماز ، هم این گونه است ؛ یعنى در الفاظ عبادات نیز گفته مى شود که نماز داراى حالات مختلفى است ( حالت
صحت و حالت
فساد ) اما این تفاوت حالات ،
سبب تغییر موضوع له
و مسما نمى شود.
عدهاى دیگر معتقدند جامع اعمی، همان چیزى است که
تسمیه عرفى بر آن صدق می کند ؛ یعنى در نظر
عرف نام
عبادت خاص بر آن صادق است ؛ به این بیان که
الفاظ عبادات ، در ابتدا براى مفهوم عبادت صحیح تام الاجزاء
و الشرایط وضع شده است ، مثل این که
شارع ، لفظ نماز را براى نماز فرد حاضر مختار که داراى ده جزء است وضع نموده ، اما عرف
مسامحه مى کند
و لفظ نماز را بر عبادتى هم که فاقد بعضى از اجزا
و شرایط باشد ، اطلاق مى کند، خواه آن نماز صحیح
و خواه فاسد باشد .
بعضى اعتقاد دارند وضع اسماى عبادات ، مانند وضع الفاظ
مقادیر و اوزان است ؛ به این بیان که
واضع در وضع اسامى
اوزان و مقادیر ، برای مثال ؛ وقتى مى خواسته، کلمه " خروار " را نامگذارى کند ، آن را براى " صد من " در نظر گرفته ، اما " صد من " را به طور دقیق موضوع له قرار نداده است ، بلکه گفته اگر مختصرى هم از آن
مقدار کمتر یا بیشتر باشد مانعى ندارد . یا این که واضع در ابتدا لفظ مذکور را براى خصوص " صد من " وضع کرده ، اما بعد بر اثر کثرت
استعمال و تسامح هاى عرفى ، در مواردى که مختصرى کم
و یا زیاد باشد نیز استعمال شده است ، از این رو، اعمى مى گوید: چه مانعى دارد که الفاظ عبادات ، مانند نماز ، هم این گونه باشد که
شارع مقدس، نماز صحیح را در نظر گرفته، اما لفظ نماز را براى " صحیح " وضع نکرده، بلکه اگر نمازى هم کمی با آن نماز مقصود شارع تفاوت داشته باشد ، عنوان نماز حقیقتاً بر آن صادق است .
برخى براى جامع ( چه جامع اعمى
و چه
صحیحی ) سه خصوصیت ذکر کرده اند:
۱ ـ جامع باید
مقدور مکلف باشد ؛
۲ ـ جامع باید قطع نظر از تعلق
امر،
و با قطع نظر از عنوان امر خودش تحقق
و واقعیت داشته باشد ؛
۳ ـ جامع باید
بسیط باشد.
فرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۳۷۱، برگرفته از مقاله «جامع اعمی (صحیح و اعم)».