جاسوسی در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جاسوسی ، کسب اطلاعات محرمانه و دادن آنها به
دشمن است.
واژه جاسوسی از دو بخش «جاسوس» و «یاءِ» حاصل
مصدر (در نقش پسوند
شغل ساز) ساخته شده و در زبان فارسی به معنای جست و جوی خبر، خبر پرسی،
خبر چینی ،
سخن چینی ، به دست آوردن اخبار و اسرار فرد، اداره یا کشوری و دادن آن به دیگری آمده است و به صورت مصدرِ مرکبِ «جاسوسی کردن» نیز کاربرد دارد.
جاسوس از
ریشه عربی «ج ـ س ـ س» و
صفت مشبهه بر وزن «فاعول» است.
شماری از واژه پژوهان، «جسّ» را در اصل به معنای لمس چیزی با دست
(مانند گرفتن
نبض ) برای کسب آگاهی لازم، دانسته
و برخی آن را فقط
تفحص نامحسوس معنا کردهاند؛
همچنین تجسس که در
زبان عربی
به ویژه عربی معاصر
معادل جاسوسی است، از این ریشه است. این واژه در
لغت به معنای آگاهی جستن از اخبار
و اموری عمدتا پنهان آمده و اغلب کاربردی منفی دارد.
اصطلاح جاسوسی در
حوزه حقوق و روابط بین الملل، حقوق جزای خصوصی و جرم شناسی کاربرد دارد
و فارغ از پارهای اختلافات جزئی، به کسب اطلاعات محرمانه نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در پوشش عناوین غیر واقعی، با قصد ارائه به بیگانگان و عمدتا متخاصم تعریف شده است.
جاسوسی در گذشته با شیوههای ابتدایی و اغلب در حوزههای نظامی و سیاسی صورت میگرفت؛ اما امروزه با تغییر ماهیت تهدیدها، شیوهها و حوزههای جاسوسی نیز تحول و توسعه یافته است.
جاسوسی از پیشینه تاریخی بسیار دیرینی برخوردار است و
متون بسیاری بر باستانی بودن آن گواهی میدهند.
گزارشهای
تورات درباره
اتهام جاسوسی به برادران یوسف علیهالسّلام پس از ورود نخستین آنان به
مصر، ارسال جاسوسان دوازده گانه بنی اسرئیل از سوی موسی علیهالسّلام برای شناسایی سرزمین کنعان
و روانه شدن جاسوسان
یوشع به شهر اریحا
از این قبیلاند.
اتهام برادران
یوسف علیهالسّلام در پارهای منابع تفسیری نیز گزارش شده
و برخی مفسران، فسادانگیزی نفی شده در آیه ۷۳
سوره یوسف را اشاره به آن دانستهاند.
در
تاریخ اسلام نیز نمونههایی از جاسوسی در خلال درگیریهای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مشرکان به
چشم میخورد که فرستادن افراد و گروههای تجسس از سوی آن حضرت برای شناسایی و گزارش اوضاع دشمنان از آن قبیل است؛
همچنین گزارشهایی درباره شیوه
حفظ اسرار محرمانه در برخورد با جاسوسان دشمن، در
سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به چشم میخورد.
فعالیتهای یاد شده در زمانها و اوضاع گوناگون جنگی و در ارتباط با همه دشمنان اعم از قریش، هوازن، رومیان و... گزارش شدهاند.
واژه جاسوس در
قرآن به کار نرفته و هیچ معادل صریحی نیز برای آن در
قرآن یافت نمیشود، بلکه مفسران در بیان مصادیق
خیانت و نیز
تولّی نسبت به دشمنان
با استناد به پارهای شان نزولها به این موضوع اشاره کردهاند.
به کارگیری این نوع تعابیر در ارتباط با اعمالی چون جاسوسی تا حدودی در ارتباط با ساختار قبیلهای حاکم بر نظام اجتماعی
عرب است که در آن همه روابط اجتماعی، حقوقی، اقتصادی و نظامی بر پایه دو محور همگرایی و واگرایی و بیشتر در قالب مجموعهای از پیمانها سامان داده میشدند، از همین رو پایبندی به این پیمانها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و شکستن آن به سختی نکوهش و خیانت تلقی میشده است. اسلام با پذیرش این ساز و کار، سمت و سوی آن را در راستای اهداف الهی تغییر داد و محور همگرایی را بر مبنای پیروی از خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و محور واگرایی را بر مبنای دشمنی با خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم باز تولید کرد.
افزون بر دو مفهوم عام یاد شده، در برخی روایات تفسیری واژه «سمّاع»
بهعنوان معادل دقیق و صریح «جاسوس» دانسته شده است؛
همچنین اشتراک لفظی باعث شده است که برخی مفسران وپژوهشگران،
واژه «لاتَجَسَّسُوا»
را ناظر به معنای جاسوسی نیز بدانند؛ با این توضیح که جاسوسی برای دشمنان اسلام را از مصادیق
تجسس مورد نهی و
گناه کبیره و جاسوسی به سود مسلمانان را به سبب منافعی که در پی دارد، از موارد استثنای آن شمردهاند، در حالی که آیات پیشین
و نیز
خطاب «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا» و تعبیر «لَحمَ اَخیهِ»
نشان میدهند که آیه در مقام اصلاح روابط بین مؤمنان است و آنها را از کنجکاوی و تفحص درباره معایب، لغزشها و مسائل خصوصی همدیگر باز میدارد و به مقوله جاسوسی که مربوط به روابط با بیگانگان است، نفیا و اثباتا نظر ندارد. فقها نیز در بحث جاسوسی، هیچ استنادی به آیه یاد شده نکردهاند.
به هر حال مجموعه آیات مربوط به جاسوسی در دو رده جاسوسی به سود دشمنان یا به سود
مسلمانان قابل قسمتاند.
در آیه ۲۷
سوره انفال خداوند مؤمنان را از خیانت به خدا، رسول و امانتهای خود باز داشته است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَخونُوا اللّهَ والرَّسولَ وتَخونوا اَمـنـتِکُم واَنتُم تَعلَمون». در ادامه، دارایی و فرزندان مؤمنان زمینه امتحان آنان خوانده شده و بر
پاداش عظیم الهیِ کسانی که امانتهای خدا و پیامبرش را پاس دارند تاکید میشود: «واعلَموا اَنَّما اَمولُکُم و اَولـدُکُم فِتنَةٌ و اَنَّ اللّهَ عِندَهُ اَجرٌ عَظیم».
از این آیه برمی آید که خیانت یاد شده با انگیزه حفظ داراییها و فرزندان از گزند دشمنان صورت پذیرفته است،
چنان که جمله «واَنتُم تَعلَمون» نشان میدهد که آنان از خیانت بودن کار خویش آگاه بودهاند.
مفسران دو شان نزول مختلف برای آیات یاد شده گفتهاند که به رغم تفاوت، هر دو از مصادیق جاسوسی برای دشمنان اسلاماند. چنان که ابن جوزی
نیز تصریح میکند، بیشتر مفسران
با پذیرش دیدگاه کلبی، زهری و قتاده
نزول آیات را در
سال پنجم هجری، مرتبط با غزوه بنی قریظه و در شان ابولبابه
انصاری دانستهاند. در حدیثی
منسوب به
امام باقر علیهالسّلام و
امام صادق علیهالسّلام نیز این شان نزول آمده است.
براساس این دیدگاه، یهودیان بنی قریظه پس از ۲۱
روز محاصره شدن از سوی مسلمانان، خواستار
صلح و
خروج از مدینه شدند. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با ردّ این خواسته و با درخواست اوسیان به داوری سعدبن معاذ رئیس قبیله اوس رضایت داد. سعد به کشتن مردان جنگی، اسارت زنان و
غنیمت دارایی آنان حکم کرد. یهودیان ابولبابه را به سبب الفت و روابط پیشین با وی، برای
مشورت طلبیدند و او با اشاره دست به گلوی خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش داوری سعد همه مردان جنگی کشته خواهند شد. گفتهاند که دارایی و
زن و فرزندان ابولبابه در میان قبیله بنی قریظه بود و او برای جلب حمایت آنان چنین کرد؛
همچنین آوردهاند که وی پس از این خیانت و آشکار کردن راز جنگی مسلمانان به سختی نادم و اندوهگین شد و با بستن خود به ستونی در
مسجد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم سوگند یاد کرد که لب به آب و غذا نزند تا بمیرد یا توبه اش پذیرفته شود. هفت شبانه روز چنین کرد و توبهاش پذیرفته شد.
علامه طباطبایی با اذعان به انطباق حکایت ابولبابه بر مضمون دو آیه یاد شده بر این باور است که حکایت مذکور فاصله زمانی زیادی با
جنگ بدر دارد، در حالی که مقایسه آیه ۲۷ سوره انفال
با آیات پیش از آن نشان میدهد که سیاق واحدی دارند و اندکی پس از جنگ بدر نازل شدهاند.
شان نزول دوم را جابربن عبداللّه
انصاری روایت کرده است. بر اساس این گزارش هنگامی که کاروان قریش همراه با اموالی فراوان و به سرپرستی
ابوسفیان از
مکه خارج شد، پیامبر به وسیله جبرئیل از محل استقرار آنان آگاه شد و مسلمانان مامور شدند با رعایت پنهانکاری، بدون اعلام مقصد و برای غافلگیر کردن مشرکان حرکت کنند؛ اما یکی از منافقان با نامه، ابوسفیان را از حرکت مسلمانان آگاه کرد.
غرابت
متن و سیاق روایت، مخدوش بودن
سند و عدم تناسب تعبیر «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا»
با منافقان از چالشهای پیش روی این شان نزول است. برخی دیگر از مفسران
به پیروی از سدّی و ابن اسحاق
و بدون اشاره به فرد یا شان نزولی خاص، آیه را ناظر به کسانی دانستهاند که اخبار و اسرار جنگی را پس از شنیدن از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آشکار ساخته، به گوش مشرکان میرساندند، در هر صورت و براساس آیه یاد شده انتقال اسرار سیاسی و نظامی مسلمانها به دشمنان از مصادیق خیانت همزمان به امانت خدا، رسول و خود مسلمانان خوانده شده است که موجودیت، استقلال و منافع جامعه اسلامی و در نتیجه
حیات و هویت دینی آن را به مخاطره میافکند.
خداوند با اشاره به پارهای از برخوردهای خصمانه و
کینه توزانه دشمنان
اسلام ، مؤمنان را از همگرایی و ابراز
مودت و دوستی نسبت به آنان نهی کرده و آن را مایه گمراهی خوانده است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَتَّخِذوا عَدُوّی وعَدُوَّکُم اَولِیاءَ تُلقونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّةِ وقَد کَفَروا بِما جاءَکُم مِنَ الحَقِّ... و مَن یَفعَلهُ مِنکُم فَقَد ضَلَّ سَواءَ السَّبیل».
از آیات بعدی برمیآید که انگیزه این همگرایی و دوستی با دشمنان
خدا نیز حفظ بستگان، فرزندان و داراییها از گزند آنان بوده است، از همین رو خداوند، مؤمنان را از روزی (
قیامت ) بر حذر میدارد که در آن روز بستگان، فرزندان و دارایی آدمیان هیچ سودی به حال آنان نخواهد داشت، پس نباید دلبستگی به آنان زمینه ساز دوستی با دشمنان خدا شود: «لَن تَنفَعَکُم اَرحامُکُم ولا اَولـدُکُم یَومَ القِیـمَةِ یَفصِلُ بَینَکُم واللّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیر».
عموم مفسران
شیعه ,
سنی به پیروی از
امام علی علیهالسّلام و صحابیانی چون ابن عباس و دیگران،
آیه را در شان حاطب بن ابی بلتعه دانستهاند. براساس این
روایت هنگامی که
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در
سال هشتم هجری، آماده
فتح مکه میشد،
برای رعایت اصل غافلگیری در
جنگ ، میان مردم شایع ساخت که به سوی
خیبر میروند. حاطب، آگاه از مقصد اصلی حرکت، با نوشتن
نامه و به وسیله زنی که عازم مکه بود، درصدد اطلاع دادن به مشرکان
قریش برآمد. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پس از آگاهی از طریق وحی، برخی از یاران خود همانند علی علیهالسّلام و زبیر را در پی او گسیل داشت. زن در آغاز انکار کرد؛ ولی پس از جست و جوی همه وسایل و در برابر
تهدید به بازرسی کامل بدنی یا کشته شدن، نامه را از لابه لای گیسوان بافته شده خویش بیرون آورد. حاطب در پاسخ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم که چرا چنین کرده است، با نفی
نفاق ورزی و
ارتداد خویش، انگیزه آن را فقط به دست آوردن دل مشرکان و جلب حمایت آنان خواند، زیرا وی برخلاف بسیاری از مهاجران، کسی را در مکه نداشت که در برابر تعرض مشرکان به
خانه و کاشانه و دارایی و افراد خانواده اش از آنها حمایت کند.
بر اساس برخی گزارشهای دیگر، وی انگیزه خود را جبران حسن رفتار و برخورد مسالمتآمیز مشرکان با خانواده و بستگان خویش خوانده است،
به هرحال رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با پذیرش
سخن حاطب و با استناد به اینکه وی از
اصحاب بدر است، از خطای او درگذشت و از کشتن وی منع کرد.
قرآن کریم مؤمنان را از روابط دوستانه با
قوم مغضوب خداوند نهی کرده است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَوَلَّوا قَومـًا غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم».
شماری از مفسران با گزارش دیدگاه ابن عباس و
مقاتل، روابط دوستانه یاد شده را جاسوسی و خبرچینی گروهی از مسلمانان
فقیر و نیازمند برای یهودیان
مدینه دانستهاند. آنان در برابر دریافت مقداری از فرآوردههای
کشاورزی،
اخبار و اطلاعات مربوط به مسلمانان را در اختیار یهودیان قرار میدادهاند.
قرآن از روابط دوستانه منافقان با یهودیان
خبر میدهد: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ تَوَلَّوا قَومـًا غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم ما هُم مِنکُم ولا مِنهُم ویَحلِفونَ عَلَی الکَذِبِ وهُم یَعلَمون اَعَدَّ اللّهُ لَهُم عَذابـًا شَدیدًا اِنَّهُم ساءَ ما کانوا یَعمَلون».
از
سوگند دروغین منافقان، وعده
عذاب شدید و
تقبیح رابطه یاد شده میتوان به دست آورد که این ارتباط بسیار آسیب رسان بوده است. براساس گزارشهای تفسیری منسوب به قتاده و ابن زید، گروهی از منافقان که با
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و مسلمانان نشست و برخاست داشتهاند، اخبار و اسرار آنان را در اختیار یهودیان قرار داده، از آنها بدگویی میکردهاند.
به نقل از سدّی و مقاتل این آیه بهطور مشخص درباره عبدالله بن اُبیّ و عبداللّه بن نبتل از سران منافقان نازل شده است.
زمانی که از آنان درباره چنین کرداری سؤال میشد، از
ترس جان خود، با سوگند دروغین به انکار آن میپرداختند.
جاسوسی منافقان ذیل برخی دیگر از آیات نیز گزارش شده است؛ هنگام حرکت مسلمانان برای جنگ
تبوک، شماری از منافقان با سوگند مبنی بر ناتوانی خویش و نداشتن ساز و برگ و در ظاهر با
اجازه رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ از شرکت در
جهاد معاف شدند. خداوند آنان را دروغگو
و سبب سرپیچی آنان را بیایمانی به خدا و
جهان آخرت معرفی کرد و نیامدن آنها را خواست الهی و به
سود مسلمانان خواند، چرا که شرکت و حضور آنان پیامدی جز ایجاد
فتنه و شکاف در میان مسلمانان و در نتیجه تضعیف
سپاه اسلام نداشت: «لَو خَرَجوا فیکُم ما زادوکُم اِلاّ خَبالاً ولاََوضَعوا خِلــلَکُم یَبغونَکُمُ الفِتنَةَ وفیکُم سَمّـعونَ لَهُم واللّهُ عَلیمٌ بِالظّــلِمین».
در این آیه نیز «سَمّاعون» دوگونه تفسیر شده است: شماری از مفسران متقدم
و برخی متأخران
با پذیرش دیدگاه حسن، مجاهد و ابن زید، آن را به معنای «جاسوسان» گرفتهاند، بر این اساس، منافقان بازمانده از جهاد، جاسوسانی را در سپاه اسلام گمارده بودند تا اخبار سپاه را به آنان گزارش کنند.
طبری و نحّاس و قرطبی با ترجیح این تفسیر، بیشترین کاربرد «سمّاع» را به معنای جاسوس دانستهاند.
رشیدرضا با بعید خواندن این
تفسیر، کاربرد یاد شده را نمیپذیرد.
در این صورت، نظر گروه دیگری از مفسران شیعه
و سنی
قابل طرح است که بر مبنای روایتی از قتاده و ابن اسحاق،
«سمّاع» را به معنای کسی دانستهاند که بدون دقت و اندیشه هر سخنی را شنیده، باور میکند،
بر این اساس با حضور منافقان یاد شده که اغلب از سران و اشراف قوم بودند، گروهی سست
ایمان و نفاق پیشه، با پذیرش و باور گفتههای آنان، سپاه اسلام را دچار تفرقه میکردند.
این تفسیر که به عموم مفسران
نسبت داده شده است مناسبت و هماهنگی بیشتری با سیاق آیات دارد.
اشاره به فتنه انگیزی پیشین منافقان و
شان نزول آیات مربوط نیز مؤید آن است.
بر اساس آیات ۴۱ - ۴۲
سوره مائده حادثهای برای یهودیان خیبر رخ داد. احبار یهود به رغم حکم صریح
تورات برخلاف آن حکم کردند و سپس افرادی را نزد پیامبر اکرم فرستادند تا در این باره داوری کند و در صورتی که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم حکم خلاف آنان را تایید کرد، آن را بپذیرند وگرنه از پذیرش آن خودداری کنند:
«و مِنَ الَّذینَ هادوا سَمّـعونَ لِلکَذِبِ سَمّـعونَ لِقَومٍ ءاخَرینَ لَم یَاتوکَ یُحَرِّفونَ الکَلِمَ مِن بَعدِ مَواضِعِهِ یَقولونَ اِن اوتیتُم هـذا فَخُذوهُ و اِن لَم تُؤتَوهُ فَاحذَروا...». گروهی از مفسران،
تعبیر «سَمّاعُون» اول را به معنای گوش دهندگان و دومی را به معنای جاسوسان تفسیر و
آیه را اینگونه معنا کردهاند: گروهی از یهودیان، بسیار پای سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مینشینند تا با تحریف و سوء استفاده از آن بر پیامبر خدا
دروغ ببندند. آنان جاسوس یهودیانی بودند که نزد پیامبر نیامده بودند و شنیدههای خود را به آنان و دیگر دشمنان انتقال میدادند.
در مقابل، شمار دیگری از مفسران شیعه
و سنی
به پیروی از ابن عباس، سدّی و ابن زید، «سَمّاعون» دومی را به معنای «پذیرندگان» معنا کردهاند؛ یعنی آن گروه از یهودیان عوام که نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمدند، سخنان
تحریف شده و دروغین عالمان خود را
گوش میدادند و گفتههای آنان را بی چون و چرا پذیرفته، از آنها پیروی میکردند. در این صورت موضوع این آیه به
بحث جاسوسی مربوط نمیشود.
مفسّران ذیل آیه ۱۰
سوره تحریم :
«... امرَاَتَ نوحٍ وامرَاَتَ لوطٍ کانَتا تَحتَ عَبدَینِ مِن عِبادِنا صــلِحَینِ فَخانَتاهُما...» در کنار تفسیر
خیانت همسران
نوح و
لوط به
کفر ، نفاق
و... اغلب از جاسوسی آنان برای کافران قوم خود یاد کردهاند.
از جمله هنگامی که کسی به نوح علیهالسّلام
ایمان میآورد، همسر او به کافران خبر میداد؛
همچنین زمانی که مهمانی بر لوط علیهالسّلام وارد میشد
همسر او شبها با روشن کردن آتش و روزها با دود به کافران علامت و جای مهمان را به آنان نشان میداد.
این موضوع در هیچ یک از آیات
قرآن نیامده است؛ اما پارهای از روایات تاریخی که ارسال جاسوس از سوی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را بیان میکنند، در حاشیه برخی آیات گزارش شدهاند. این موارد به دو ماجرای
غزوه حمراء الاسد و
جنگ احزاب مربوطاند.
پس از
جنگ احد و بازگشت مسلمانان به مدینه، خبر رسید که مشرکان با توقف در منطقهای به نام «روحاء» برای یورش و جنگ دوباره آماده میشوند. رزمندگان اسلام در
پاسخ به فراخوان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به سوی
دشمن حرکت کرده، پس از رسیدن به منطقه حمراء الاسد در ۸ میلی مدینه، بدون درگیری بازگشتند: «اَلَّذینَ استَجابوا لِلّهِ والرَّسولِ مِن بَعدِ ما اَصابَهُمُ القَرحُ... اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم... فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ و فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ...».
بر اساس گزارشهای رسیده، سپاه قریش پس از رسیدن به منطقه «روحاء» و
پشیمان از نیمه تمام گذاشتن کار مسلمانان، زمزمه بازگشت دوباره سر دادند تا با کشتن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و دیگر سران، کار مسلمانان را یکسره کنند. رسول خدا پس از آگاهی از این توطئه، برای قدرت نمایی و ترساندن دشمن، با ۷۰ نفر از مسلمانان در پی دشمن روانه شدند و در منطقه حمراء الاسد اردو زدند. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم داوطلبی خواست تا از وضع دشمن خبر آورد. به جز امام علی علیهالسّلام کسی داوطلب نشد و رسول خدا به او فرمود: اگر دیدی که مشرکان سوار بر شتران، از اسبان کناره گرفتهاند، معلوم میشود که به سوی
مکه روانهاند؛ ولی اگر سوار بر اسبان و بر کنار از شتران بودند، بدان که عازم مدینهاند. امام علی علیهالسّلام با تنی
مجروح نزدیک دشمن رفت و عزیمت آنان به سوی مکه را به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم گزارش داد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در این جنگ حذیفة بن یمان را برای کسب خبر از اوضاع دشمن، روانه اردوگاه آنان میکرد. این گزارش ذیل آیه ۹ سوره احزاب
بازتاب یافته است:
«یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَةَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ جاءَتکُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحـًا وجُنودًا لَم تَرَوها...». اوضاع سخت جنگی که در آیه مزبور ترسیم شده است، موجب شد که به رغم درخواست سه باره پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و وعده
بهشت و همنشینی با خویش در آن، کسی از شدت
ترس ، گرسنگی و
سرما برای کسب خبر از اردوگاه دشمن داوطلب نشود. سرانجام رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم حذیفه را به نام خواند و با تاکید بر پرهیز از هرگونه اقدامی، او را روانه این ماموریت کرد. حذیفه در تاریکی
شب وارد اردوگاه دشمن شد و دید که باد و توفان شعلههای
آتش آنان را خاموش کرده، خیمهها را از جا کنده و اوضاعشان را به هم ریخته است و ابوسفیان دور آتش کوچکی و در حلقهای از یاران خود ضمن تشریح اوضاع سخت و بحرانی پیش آمده، از بازگشت به مکه خبر میدهد. وی در آغاز سخن و برای اطمینان از عدم حضور جاسوسی از مسلمانان، از اطرافیان خواست که هرکس نام شخص کناری خود را بپرسد. در این هنگام حذیفه، پیش دستی کرده، نام افراد در کنار خود را پرسید و در نتیجه آنان از پرسش نام وی
غفلت کردند. ابوسفیان پس از پایان سخن، سوار بر
شتر به سوی مکه حرکت کرد. از حذیفه نقل شده است که اگر سفارش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نبود، با یک
تیر میتوانسته او را بکشد.
فقهای
مسلمان ، جاسوسی برای دشمنان اسلام را
حرام ،
گناه کبیره،
مستوجب
کیفر و جاسوسی به سود مسلمانان را ممدوح و در برخی موارد
ضروری
دانستهاند.
حرمت و ضرورت مزبور، افزون بر نهی وارد شده در آیات مربوط
و نیز
سنت عملی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
که بدان استناد شده، به قاعده «
نفی سبیل » نیز استنادپذیر است: «و لَن یَجعَلَ اللّهُ لِلکـفِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلا...»
که هرگونه چیرگی کافران بر مؤمنان را ناروا و خلاف رضایت خداوند میشمرد. اصل مجازات برای جاسوس مسلمان، حربی و
ذمی مورد اتفاق، ولی نوع آن مورد اختلاف فقهاست. اغلب علمای شیعه
و سنی
در مورد جاسوس مسلمان قائل به تعزیرند، هرچند حکم به
اعدام ،
زندان،
تبعید
و وانهادن به اجتهاد
حاکم نیز در میان فتواها دیده میشود. درباره جاسوس حربی و ذمی نیز اغلب
فتوا به
قتل دادهاند.
در همه موارد مزبور، طرح یا نقد آرا با استناد به برخی آیات،
احادیث و برخوردهای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با جاسوسان صورت پذیرفته است.
افزون بر
مجازات ، مباحث دیگری هم در رویکرد فقهی به پدیده جاسوسی مطرح است.
آشنایی با حقوق جزا و جرم شناسی، اسماعیل رحیمی نژاد، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۸ ش؛ ارشاد العقل السلیم، ابوالسعود (م. ۹۸۲ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۱ ق؛ اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)؛ قاهرة، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ ق؛ الاستخبارات العسکریة فی الاسلام، عبدالله علی سلامه و دیگران، بیروت، الرسالة، ۱۴۲۳ ق؛ اقضیة رسول الله صلی الله علیه و آله؛ محمد بن فرج القرطبی (م. ۴۹۷ ق.)؛ القصیم، دارالبخاری؛ البدایة والنهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ ق؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)؛ به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۰ ق؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.)؛ قم، آل البیت علیهمالسّلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۴ ق؛ ترتیب العین، خلیل (م. ۱۷۵ ق.)؛ به کوشش المخزومی و دیگران، قم، اسوه، ۱۴۱۴ ق؛ ترمینولوژی حقوق، جعفری لنگرودی، تهران، گنج دانش، ۱۳۶۳ ش؛ تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)؛ تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م؛ تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ تفسیر غریب
القرآن الکریم، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)؛ به کوشش محمد کاظم، قم،
زاهدی؛ تفسیر
القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق؛ تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)؛ به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ق؛ تفسیر مجاهد، مجاهد (م. ۱۰۲ ق.)؛ به کوشش عبدالرحمن بن محمد، اسلام آباد، مجمع البحوث الاسلامیه؛ تفسیر المنار، رشید رضا (م. ۱۳۵۴ ق.)؛ قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق؛ التفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)؛ به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحکام
القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ الجامع للشرایع، یحیی بن سعید الحلی (م. ۶۹۰ ق.)؛ به کوشش گروهی از فضلاء، قم، سید الشهداء، ۱۴۰۵ ق؛ جمهرة اللغه، ابن درید (م. ۳۲۱ ق.)؛ به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۷ م؛ الجواهر الحسان، الثعالبی (م. ۸۷۵ ق.)؛ به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ ق؛ جواهر الفقه، ابن البراج (م. ۴۸۱ ق.)؛ به کوشش بهادری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ ق؛ حقوق جزای اختصاصی، محمد صالح ولیدی، تهران، نشر داد، ۱۳۷۳ ش؛ الخراج، ابویوسف (م. ۱۸۲ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفه؛ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ ش؛ دراسات فی ولایة الفقیه، منتظری، قم، المرکز العالمی للدراسات، ۱۴۰۹ ق؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)؛ به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق؛ روضة الطالبین، النووی (م. ۶۷۶ ق.)؛ به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)؛ به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق؛ سنن ابی داود، السجستانی (م. ۲۷۵ ق.)؛ به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰ ق؛ السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ ق.)؛ بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق؛ السیرة النبویه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ق؛ السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ ق.)؛ به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)؛ به کوشش احمد العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق؛ صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ ق.)؛ به کوشش بن باز، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ق؛ صحیح مسلم، مسلم (م. ۲۶۱ ق.)؛ بیروت، دارالفکر؛ صحیح مسلم بشرح النووی، النووی (م. ۶۷۶ ق.)؛ بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ ق؛ عمده القاری، العینی (م. ۸۵۵ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ عیون الاثر، ابن سید الناس (م. ۷۳۴ ق.)؛ بیروت، مؤسسة عزالدین، ۱۴۰۶ ق؛ الفائق فی غریب الحدیث، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)؛ به کوشش علی محمد بجاوی و دیگران، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق؛ فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفه؛ الفرقان، محمد صادقی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش؛ فرهنگ علوم سیاسی، غلامرضا علی بابایی و بهمن آقایی، تهران، ویس، ۱۳۶۵ ش؛ فرهنگ فارسی، حسن عمید، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ ش؛ قواعد الاحکام، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.)؛ قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ ق؛ کتاب مقدس، ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلبن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰ ش؛ الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)؛ قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق؛ کشاف القناع،
منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱ ق.)؛ به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ لباب النقول، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ به کوشش احمد عبدالشافی، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش؛ المبسوط فی فقه الامامیه، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش بهبودی، تهران، مکتبة المرتضویه؛ مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)؛ به کوشش احمد الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق؛ المجموع فی شرح المهذب، النووی (م. ۶۷۶ ق.)؛ دارالفکر؛ مسند احمد، احمدبن حنبل (م. ۲۴۱ ق.)؛ بیروت، دار صادر؛ المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)؛ قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛ مطالعات نظری و عملی در حقوق جزا، گارو، ترجمه: ضیاءالدین نقابت، تهران، ابن سینا؛ معالم السنن، الخطابی (م. ۳۸۸ ق.)؛ بیروت، دارالکتب العلمیه؛ معانی
القرآن، النحاس (م. ۳۳۸ ق.)؛ به کوشش الصابونی، عربستان، جامعةام القری، ۱۴۰۹ ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق؛ المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ ق.)؛ به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ ق؛ مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. ۹۷۷ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ ق؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)؛ به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المفصل، جواد علی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م؛ موسوعة الاستخبارات والامن، علی دعموش، باشراف جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دارالاحیاء للثقافة والعلوم، ۱۹۹۳ م؛ موسوعة السیاسه، عبدالوهاب الکیالی، بیروت، مؤسسة العربیة الدراسات، ۱۹۹۰ م؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ النفی والتغریب، نجم الدین الطبسی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۶ ق؛ النهایه، ابن اثیر مبارک بن محمد الجزری (م. ۶۰۶ ق.)؛ به کوشش محمود محمد و طاهر احمد، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ش؛ نیل الاوطار، الشوکانی (م. ۱۲۵۵ ق.)؛ بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته شده از مقاله «جاسوسی».