جارالله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جارالله عنوانی برای مجاوران
مکه، اصطلاحی ترکیبی به معنای
همسایه خدا یا در
پناه خدا است.
ماده «ج ـ و ـ ر» به معنای عدول و میل است و واژه
جار، صفت بر وزن فعل،
به معنای هم مسکن و همسایه میباشد. مجاورت و جوار نیز از همین ماده به این معنا و نیز به معنای «در پناه و حمایت دیگری بودن» است.
ترکیب اضافی «جارالله» به صورت مستقیم یا با مستتر دانستن بیت پیش از
الله (
جار بیت
الله) به معنای همسایه خدا، همسایه خانه خدا، در پناه خدا، یا در پناه خانه خدا است.
لفظ
جار در آیه ۳۶
نساء به همسایه
و در آیه ۴۸
انفال به پناه و یاور
تفسیر شده است. ششمین
آیه سوره توبه نیز با بیان استجاره و پناه خواستن برخی مشرکان برای شنیدن سخن
خداوند،
پیامبر صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم را به پناه دادن به ایشان موظف کرده است.
از پیشینه تاریخی اطلاق عنوان جارالله یا
جار البیت بر اشخاص پیش از
اسلام، گزارشی در دست نیست. آوردهاند که برخی خود را در پناه «
الله» دانسته، با پناهندگی و حق جوار خداوند، خود را از جوار دیگر افراد بی نیاز میشمردند.
پیمان مجاورت و حق جوار که نزد
عرب مرسوم بوده است، بر پیمانی اطلاق میشد که فردی در پناه شخص محترم و قبیله یا قوم یا مقبره و مکان مقدسی مانند حرم مکه قرار میگرفت.
شخص پناهنده،
جار یا مستجیر خوانده میشد.
امروزه پیمان
حسن همجواری در میان کشورها نیز از همین باب است.
مجاورت و اقامت در مکه، در فرهنگ اسلامی و منابع روایی، نیکو شمرده شده است. فقیهان شیعی با پرداختن به مبحث مجاورت در مکه، اقامت در این
شهر را برای کسانی که از
قساوت قلب در
امان هستند، مستحب شمردهاند.
دفن اموات، هر چند افراد بیرون از آن مرده باشند، نیز در حرم مستحب است.
از میان پیشوایان مذاهب
اهل سنت،
ابوحنیفه و
مالک به
کراهت مجاورت
و بسیاری از حنبلیان
و
شافعیان و برخی از
حنفیان به استحباب مجاورت در مکه باور دارند. شاید از همین رو است که شمار بیشتری از دانشوران حنفی با عنوان جارالله خوانده شدهاند.
در دوره اسلامی، منابع تراجم و فهرستها، لقب جارالله را برای حدود ۵۰ تن از دانشوران به کار بردهاند.
نخستین و معروفترین کسی که به این عنوان ملقب گشته، جارالله ابوالقاسم
محمود بن عمر زمخشری خوارزمی (۴۶۷-۵۳۸ق.) صاحب تفسیر
الکشاف است که این عنوان برای وی به صورت اسم خاص درآمده است.
زمخشری برای گریز از خطر
مرگ به دست
سلطان سنجر سلجوقی (حک: ۵۱۱-۵۵۲ق.)
در حدود سال ۵۱۶ق. به مکه پناه برد.
او مدتی دراز در مکه اقامت گزید و تا سال ۵۱۸ق. در مکه بوده است
؛ ولی سال بیرون آمدن وی از مکه مشخص نیست. زمخشری اواخر
عمر خود را در خوارزم گذراند و به سال ۵۳۸ق. در همان جا درگذشت.
در اشتراط
مکی یا غیر
مکی بودن و طول مدت اقامت در مکه، برای اطلاق این عنوان بر فرد، نکتهای یاد نشده است. البته درباره برخی مانند زمخشری تصریح شده که به سبب طول دوران اقامت، به این عنوان ملقب شده است.
با این حال، برخی از
مکیان نیز این عنوان را دارا بودند، مانند جمال الدین محمد جارالله بن محمد نورالدین بن ابی بکر علی بن ظهیرة القرشی المخزومی (م. ۹۸۶ق.) مؤلف کتاب
الجامع اللطیف فی فضل مکة و اهلها و بناء البیت الشریف. نیز برخی از
مکیان که به سببی به شهر دیگر مهاجرت کرده و سپس به مکه بازگشتهاند، نیز به این عنوان ملقب شدهاند؛ همچون: جارالله محب الدین ابوالفضل محمد بن عبدالعزیز (۸۹۱-۹۵۴ق.) از تاریخ نگاران خاندان
ابن فهد که در مکه زاده شد و سالها در
جده اقامت کرد و سفرهای متعدد به
شام و
مصر داشت و سپس به مکه بازگشت.
می توان گفت که ملاکی خاص برای اطلاق جارالله بر مجاوران خانه خدا از نظر
مکی یا غیر
مکی بودن و طول دوران اقامت یا اشتغال به کاری خاص وجود ندارد. با این حال، نمونهای از اطلاق این
لقب بر کسی که اصلا به مکه نرفته یا بر غیر عالمان، دیده نشده است. برخی قبایل و خاندانها نیز شاید به جهت
مسافرت یکی از نیاکان ایشان به مکه و مجاورت در آن جا، به آل جارالله ملقب شدهاند.
البته برخی افراد نیز دارای اسم جارالله بودهاند.
در کتابهای تراجم از افراد فراوان که به مکه
سفر کردند و مدتی طولانی در مکه اقامت نمودند و حتی در آن جا درگذشتند، یاد شده که به عنوان جارالله ملقب نشدند. محمد بن ابراهیم بن یوسف نیشابوری (م. ۳۴۸ق.) و احمد بن محمد نیشابوری، قاضی حرمین به سال ۳۲۶ق. ، احمد بن علی نیشابوری (م. ۴۴۶ق.) ، ابراهیم بن محمد استرآبادی، ابوالقاسم اکاف از مدرسان مکه، احمد بن اقبال قزوینی، و ملا محمد امین استر آبادی از آن جمله هستند. برخی افراد نیز که مدتی در مکه اقامت کردهاند، به عنوان نزیل،
مجاور بیت
اللهیا حمامة الحرم
خوانده شدهاند.
از اطلاق چنین عنوانی بر مجاوران حرم نبوی یا
شهر مدینه گزارشی در دست نیست؛ جز آن که ابوثابت قرشی از
صحابه پیامبر صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم که در دوره زندگانی ایشان همسایه وی بودند،
جار النبی خوانده شده است.
(۱) اتحاف الوری، عمر بن محمد بن
فهد (م. ۸۸۵ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، ۱۴۰۸ق.
(۲) اسد الغابه،
ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۳) اعراب القرآن و صرفه و بیانه (الجدول)، محمود صافی، قم، مدین، ۱۴۱۲ق.
(۴) انباء الغمر بابناء العمر،
ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش حبشی، مصر، المجلس الاعلی، ۱۳۸۹ق.
(۵) البحر الرائق، ابونجیم المصری (م. ۹۷۰ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۶) البلغة فی تراجم ائمة النحو واللغه، محمد بن یعقوب الفیروزآبادی، به کوشش المصری، الکویت، دار النشر، ۱۴۰۷ق.
(۷) تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۸) التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۹) التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۱۰) تفسیر مقاتل بن سلیمان، (م. ۱۵۰ق.)، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، ۱۴۲۳ق.
(۱۱) التنقیح الرائع، الفاضل المقداد (م. ۸۲۶ق.)، به کوشش کوه کمری، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.
(۱۲) جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
(۱۳) جامع المقاصد، الکرکی (م. ۹۴۰ق.)، قم، آل البیت، ، ۱۴۱۱ق.
(۱۴) جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، به کوشش گرجی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۵) حاشیة رد المحتار،
ابن عابدین (م. ۱۲۵۲ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۶) الدرر الکامنه،
ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش عبدالمعید خان، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۹۲ق.
(۱۷) الدروس الشرعیه، الشهید الاول (م. ۷۸۶ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
(۱۸) ربیع الابرار، الزمخشری (م. ۵۳۸ق.)، به کوشش عبدالامیر، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۲ق.
(۱۹) شذرات الذهب، عبدالحی بن العماد (م. ۱۰۸۹ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار
ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
(۲۰) صحیح مسلم بشرح النووی، النووی (م. ۶۷۶ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
(۲۱) الضوء اللامع، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۲۲) العین، خلیل (م. ۱۷۵ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۲۳) فیض القدیر، المناوی (م. ۱۰۳۱ق.)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۲۴) کشاف القناع، منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۲۵) الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
(۲۶) الکنی و الالقاب، شیخ عباس القمی (م. ۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ش.
(۲۷) لسان العرب،
ابن منظور (م. ۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
(۲۸) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۲۹) المجموع شرح المهذب، النووی (م. ۶۷۶ق.)، دار الفکر.
(۳۰) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.)، ترجمه، منزوی، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
(۳۱) المعجم الجغرافی للبلاد العربیة السعودیه، حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه.
(۳۲) معجم المؤلفین، عمر کحاله، بیروت، دار احیاء التراث العربی ـ مکتبة المثنی.
(۳۳) المعجم الوسیط، ابراهیم انیس و دیگران، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵ش.
(۳۴) معجم قبائل العرب، عمر کحاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
(۳۵) معرفة الصحابه، ابونعیم الاصفهانی (م. ۴۳۰ق.)، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۹ق.
(۳۶) مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. ۹۷۷ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
(۳۷) المفصل، جواد علی، دار الساقی، ۱۴۲۴ق.
(۳۸) موسوعة عشائر العراق، عباس العزاوی المحامی، بیروت، الدار العربیه، ۱۴۲۵ق.
(۳۹) وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ق.)، قم، آل البیت، ، ۱۴۱۲ق.
(۴۰) وفیات الاعیان،
ابن خلکان (م. ۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.
(۴۱) هدیة العارفین، اسماعیل پاشا (م. ۱۳۳۹ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
حوزه نمایندگی ولی فقه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «جارالله».